آنالیز: چطور الکلاسیکو ثابت کرد که بارسا فاصله زیادی از رئال ندارد
هفتیک- نتیجه تنها چیزی است که در الکلاسیکو اهمیت دارد. این نتیجه است که تاثیر بسیاری بر تحلیلها دارد، خصوصا وقتی نتیجه با تحلیلهایی که همه به صورت مداوم آنها را تکرار میکنند، همخوانی داشته باشد: بارسلونا در شرایط بحرانی قرار دارد، رونالد کومان ناامیدانه در تلاش است و کنار آمدن با غیبت لیونل مسی تقریبا غیرممکن است.
هواداران بارسلونا نمیتوانند شکست مقابل رئال مادرید در نوکمپ را تحمل کنند. صحنههای زشت خروج رونالد کومان از این ورزشگاه نشانگر همین موضوع بود. اما بارسلونا عملکرد فاجعهباری را از خود به نمایش نگذاشت و میتوان گفت که وقتی بازی بدون گل دنبال میشد، آنها تیم برتر میدان بودند.
در مجموع، این الکلاسیکو حسی شبیه به تماشای یک گروه راک را به بیننده منتقل میکرد که با تمام وجود تلاش میکند کنسرتی در یک ورزشگاه را به خوبی برگزار کند، نسخههای آرامی از آهنگهای محبوب قدیمیاش اجرا میکند و این در حالی است که اعضای کلیدی گروه غایب هستند و هزاران صندلی خالی در ورزشگاه دیده میشود. تمرکز غیرقابل اجتنابی بر مشکلات بارسلونا وجود دارد اما کسی به این موضوع توجه نکرد که تیم رئال مادرید در دفاع عصبی به نظر میرسید و ارتباطات لازم را در یک سوم پایانی زمین نداشت.
گل اول قابل توجه رئال زمانی به ثمر رسید که داوید آلابا به طور ناگهانی مالکیت توپ را در آستانه محوطه جریمه خودی در اختیار گرفت تا ضدحملهای را آغاز کند، سپس با سرعت پیشروی کرد تا حرکتش را تکمیل کند. این حمله همیشگی دوران بازی کومان در نوکمپ بود- او عموما به عنوان بهترین و گلزنترین مدافعان میانی در تاریخ فوتبال اروپا شناخته میشود. گل دوم رئال نیز روی ضدحمله دیگری در وقتهای تلف شده به ثمر رسید و به این معنا بود که گل سرخیو آگوئرو تاثیر زیادی نداشت جز این که درد شکست را کمی تسکین دهد.
اما رئال در بازه زمانی زیادی از بازی به شکل مشخصی هجومی و درخشان ظاهر نشد. مشخصه بارز این بازی برخلاف دیدارهای حساس مشابهاش که در همان روز برگزار شد، ضربان کند و آرام بازی بود. شرایط بازی طوری بود که انگار در حال تماشای دیداری از یک دهه قبل هستید، وقتی بازی با توپ صبورانه و دفاع منظم بر پرسینگ ارجحیت داشت. مدافعان میانی رئال فرصت ارسال توپهای بلند از روی دفاع بارسلونا برای وینیسیوس و رودریگو را داشتند. اریک گارسیا از بارسلونا آزادی عمل بسیاری داشت و به صورت مدام توپ را به تنهایی تا 40 متر جلو میبرد.
هرچند، بزرگترین مزیت این ضربان کند برای سرخیو بوسکتس بود.
این بازیکن حتی در دوران اوجش نیز چندان پویا نبود و حالا در 33 سالگی چندین نمایش فاجعهبار در دیدارهای بزرگ در طول چند سال گذشته داشته که یکی از آنها بازی برابر رئال مادرید در فصل گذشته بود. اما اینجا او در نیمه اول بازی را در اختیار داشت؛ خصوصا که به طور مدام زودتر از هرکس دیگری موفق به بازیخوانی میشد و برای پرسینگ متقابل در جلوی زمین قدم پیش میگذاشت تا فورا مانع از حملات رئال شود و موقعیتهای خوبی ایجاد کند که مهاجمان مطمئنتر میتوانستند آنها را به گل تبدیل کنند.
بوسکتس همچنین بهترین پاس بازی را ارسال کرد و نقش “دیوار” را در یک دو با یوردی آلبا ایفا کرد؛ حرکتی که نشان میداد بوسکتس گاهی تا چه اندازه آزاد و بدون یار مستقیم است.
از سوی دیگر، رئال در پرسینگ در خط میانی چندان منسجم ظاهر نشد. آنها از هم گسیخته به نظر میرسیدند، کاسمیرو مانند الکلاسیکوهای قبلی برای مقابله با بوسکتس پیشروی نمیکرد و این وظیفه برعهده تونی کروس یا لوکا مودریچ قرار داشت و او برای رویارویی با فرانکی دییونگ یا گابی به کنارهها میرفت.
این اتفاق باعث میشد که مرکز زمین خالی بماند و مسیرهای ارسال پاس برای مهاجم نوک بارسلونا باز شد- که در این مورد آنسو فاتی بود.
پرسینگ رئال به حدی بد بود که زمینهساز بهترین شانس بارسلونا شد که سرجینیو دِست توپ را از مقابل دروازه به بیرون فرستاد. نقطه آغاز این موقعیت زمانی بود که یارگیری رئال روی ضربه دروازه بارسلونا چنان حالت هجومی داشت که باعث شد آنها در دفاع سه در برابر سه باشند؛ فرلان مندی در پست دفاع چپ نیز به سمت اوسکار مینگسا، مدافع راست بارسا، پیشروی کرده بود.
این جاگیری هجومی بود که باعث شد دِست در تیر دورتر تنها و آزاد بماند و هرچند لمس توپ محدود فاتی باعث شد که مسیر و شکل حرکت توپ به سوی این بازیکن کمی تغییر کند اما با این حال بازی باید روی همین صحنه 0-1 میشد.
در حالی که بارسلونا جلو کشیده بود و بوسکتس کنترل این بازی کند را در دست داشت، رئال به سختی میتوانست ضدحملاتش را به اجرا بگذارد.
اگرچه نیمه دوم پر از موقعیتهای گلزنی نبود اما به ما یادآوری کرد که بارسلونا در حقیقت گزینههای هجومی بسیاری دارد؛ هرچند هیچ یک از آنها عملا بازیکنی در کلاس جهانی نیستند. مینگسا در دفاع راست چندان خوب ظاهر نشد و بنابراین جایش را به فیلیپ کوتینیو داد تا دِست به پست دفاع راست عقب بکشد و سیستم کومان بیشتر شبیه به 1-3-2-4 شود.
کوتینیو در دقایق ابتدایی نیمه دوم بسیار موثر ظاهر شد و همکاری خوبی با ممفیس دیپای داشت. آگوئرو، دومین بازیکن تعویضی، به هیچ وجه گزینهای از سر اجباری نبود و گلی که زد قدرتش در محوطه جریمه را نشان داد. وقتی لوک دییونگ در دقایق پایانی بازی وارد زمین شد، هواداران خودی برایش سوت زدند اما او پلن D کاملا قابل قبولی بود. حتی یوهان کرویف و پپ گواردیولا هم از به کارگیری یک بازیکن تنومند در خط حمله در دقایق پایانی بازی هراسی نداشتند؛ هرچند میشد حس کرد که دییونگ به نمادی از بحران فعلی بارسلونا تبدیل خواهد شد.
گاوی نمایش چندان درخشانی در این بازی نداشت که برای بازیکنی 17 ساله که اولین الکلاسیکویش را تجربه میکند، اتفاقی کاملا قابل درک است اما آینده فوقالعادهای در پیش دارد. پِدری، دیگر هافبک جوان بارسا، که به دلیل مصدومیت در زمین حاضر نبود نیز از دیگر امیدهای بارسلونا در دوران پیش روی این باشگاه است.
مشخصا شرایط این تیم باید در بعضی از پستهای کلیدی بهبود پیدا کند و بعید است کومان مردی باشد که هدایت بارسلونا را در چالشهای آینده برعهده داشته باشد. اما نتیجهگیری عقلانی از دیدار این هفته این است که بارسا میلیونها کیلومتر از رئال فاصله نگرفته است. البته که نتیجهگیریهای عقلانی در الکلاسیکو معمولا چندان به گوش نمیرسند.