گزارش تحلیلی: چرا بارسلونا مسیرش را گم کرد؟
هفتیک- پپ گواردیولا در طول آخرین فصل حضورش به عنوان سرمربی در تیم اول بارسلونا در سال 2012 گفت:” این شرایط تا ابد ادامه نخواهد داشت. دیر یا زود قهرمانیهای ما متوقف میشوند. در آن زمان است که خواهیم دید آیا به مسیری که در آن هستیم و سبکی که بازی میکنیم ایمان داریم.»
بارسلونا در آن زمان در حالی رشد میکرد که عادت به پیروزی و قهرمانی داشت- آنها در طول چهار سال حضور گواردیولا روی نیمکت موفق شدند 14 جام از 18 جام ممکن را بالای سر ببرند که شامل دو لیگ قهرمانان و سه لالیگا بود.
همه افراد حاضر در باشگاه به دست یافتن به چنین موفقیتی با تیمی که با تکیه بر محصولات آکادمی باشگاه ساخته شده بود، افتخار میکردند؛ تیمی که در عین حال سبک بازی جذابی را ارائه میکرد که به اعتقاد آنها ریشه در دیانای خاص باشگاه بارسا داشت. اکنون تقریبا یک دهه از آن زمان گذشته و میتوانیم بگوییم که قهرمانیهای بارسلونا متوقف شده است.
آخرین قهرمانی آنها در لیگ قهرمانان در سال 2015 به دست آمد و تنها جام ارزشمند آنها در دو فصل گذشته یک قهرمانی در کوپا دل ری بوده است. معضل بزرگتر برای بسیاری از افراد حاضر در نوکمپ این است که پیشبینی گواردیولا درست بود- “ایمان به مسیری که در آن هستیم و سبکی که بازی میکنیم” از بین رفته است.
اتلتیک با شخصیتهای مهمی که در طول یک دهه گذشته در باشگاه کار کردهاند، صحبت کرده است- بازیکنان، مربیان و مدیران. بسیاری از آنها تردیدهای جدی درباره مسیر انتخاب شده در هر دو قسمت داخل و بیرون از زمین دارند.
بدهی سنگین بیش از 1.3 میلیارد یورویی نیز معضل بزرگی به حساب میآید اما دیدن این که باشگاه ایمانش را به چیزی که باعث شده بود بسیار خاص باشد، از دست داده برای بسیار دردناکتر از این است. این تیم نه تنها دیگر قادر به رقابت با تیمهای برتر اروپایی نیست، بلکه در خطر از دست دادن هویت خاص خود نیز قرار دارد.
سرخی سامپر، هافبک سابق بارسلونا، به اتلتیک میگوید:” من همیشه به یاد دارم که گواردیولا میگفت ادامه این سبک وقتی بارسا قهرمان و پیروز است، بسیار آسان است. اما وقتی نتایج بد به دست بیاید، در آن زمان است که باید ببینیم آیا واقعا به این سبک بازی باور داریم یا خیر. من در حال حاضر در باشگاه حضور ندارم اما از چیزهایی که از بیرون میبینم مشخص است که ایده خاص باشگاه تا حدی از دست رفته است.
ایده سبک بازی، ایده مربیگری در سیستم جوانان، تغییرات زیادی صورت گرفته است- مدیران جدید هم جز این بخش هستند. این یعنی هویت ما، دیانای ما، شیوه فهمی که ما از فوتبال داشتیم از بین رفته است.”
***
اگر از هر کسی که بارسلونا را میشناسد درباره ایده اصلی و فلسفه باشگاه بپرسید، همیشه یک نام به میان میآید. این باشگاه کاتالان تعهد بسیاری به پرورش بازیکنان جوان داشت و دههها استعداد را به فیزیک بدنی ترجیح میداد اما در طول دوران مربیگری یوهان کرویف از سال 1988 تا 1996 بود که این رابطه تیم جوانان و تیم بزرگسالان بسیار قدرتمند و نزدیک شد.
ژاوی روکا جوانی بومی بود که در آن زمان در بارسلونا رشد کرد و با یوردی کرویف، پسر یوهان، در تیمهای جوانان باشگاه همبازی بود. روکا میگوید:” یوهان فقط بازیهای ما را نگاه نمیکرد، بلکه بعضی از جلسات تمرینی را نیز اداره میکرد. او حتی میآمد و با ما بازی میکرد تا قواعد یا ایدههای که میخواست یاد بگیریم را به ما نشان داده باشد. وقتی کاپیتان بارسای B بودم، گاهی بازیکنان تیم اول با ما تمرین میکردند، شاید زمانی که در حال درمان مصدومیت بودند یا فرصتی برای بازی به آنها نرسیده بود. حتی روزی را به یادم دارم که روماریو دیرهنگام به جلسه تمرینی ما رسید.”
این رابطه نزدیک بین تیمهای جوانان و تیم بزرگسالان تحت هدایت سرمربیهای بعدی مانند لویی فنخال، فرانک رایکارد و مشخصا پپ گواردیولا ادامه پیدا کرد- گواردیولا حتی به سرخی روبرتوی 19 ساله برای اولین بار در دیدار الکلاسیکو برابر رئال مادرید در برنابئو و در مسابقات لیگ قهرمانان اروپا بازی داد.
بازیکن دیگری که در نوجوانی از سوی گواردیولا برای تمرین با فوق ستارهها دعوت شد، سامپر بود که در 18 سالگی هر روز با لیونل مسی، ژاوی، آندرس اینیستا و دیگر بازیکنان تمرین میکرد. او میگوید که ترک تیم جوانان و برداشتن یک گام رو به جلو چندان دشوار نبود چون یک دهه برای انجام این کار آماده شده بود.
از زمان کرویف، تمامی تیمهای حاضر در باشگاه با استفاده از فلسفه “خوئگو دِ پوسیسیون” (Juego de posicion) تمرین میکردند. تمامی تمرینات که در جلسات مورد استفاده قرار میگرفت کاملا مشابه بود، چه بازیکنی هشت ساله بودید که تازه به این تیم وارد شده و چه بازیکن حرفهای بزرگسال که قهرمانی جام جهانی را در کارنامه دارد.
سامپر میگوید:” این برای من یک رویا بود، من از وقتی بسیار کودک بودم به نوکمپ میرفتم تا بازیها را ببینم- من مانند تمام اعضای خانواده عضو باشگاه بودم. اما شرایط طوری برایم پیش رفت انگار این اتفاق عادی بود- برای سالهای طولانی، تیم اول پر از بازیکنانی از لاماسیا بود، بسیاری از آنها وقتی بسیار جوان بودند برای تمرین به تیم اول رفتند. جلسات تمرینی مشابه بود، سبک بازی یکسان بود- از وقتی شما بسیار کوچک بودید تا زمانی که به تیم اول میرسیدید.
از روی حافظه میدانستید که هم تیمیهایتان کجا جاگیری میکنند. این سیستم 3-3-4 از وقتی شما کوچک بودید به تنها سیستم و سبکی غیرقابل تغییر تبدیل میشد.
بنابراین شما عملا بدون فکر کردن بازی میکردید. مشخصا سختی و فشارهای بیشتری وجود داشت، چون میدانستید که تمام جهان در حال تماشای شما هستند. اما سبک بازی تغییر نمیکرد و شما باید کاری را انجام میدادید که همیشه انجام داده بودید.”
زندگی حرفهای سامپر آنطور که انتظار داشت پیش نرفت- او هنوز 26 سال دارد اما در کنار اینیستا در ویسل کوبه ژاپن بازی میکند، چرا که مصدومیتی جدی مانع از پیشرفت او شد.
او تنها یکی از محصولات نسل بااستعداد لاماسیا بود که در آستانه فتح لیگ سگوندای اسپانیا در فصل 14-2013 تحت هدایت اوزهبیو ساکریستان، هم تیمی سابق گواردیولا، قرار داشتند. اما هیچ یک از بازیکنان آن تیم- شامل ساندرو رامیز، مهاجم فعلی ختافه، سرخی گومز، مدافع اسپانیول، یا جوردی ماسیپ که دروازهبان وایادولید است- نتوانستند راهی به تیم بزرگسالان بارسلونا پیدا کنند.
سامپر میگوید:” آن فصل که توانستیم با بازیکنان بسیار جوان در سگوندای A سوم شویم، بسیار درخشان بود. ما این احساس را داشتیم که بسیاری از ما در آینده به تیم اول راه پیدا خواهیم کرد. اما تیم اول در آن زمان در سطحی باورنکردنی قرار داشت- بهترین بازیکنان دنیا در اوج دوران حرفهای خود بودند. بنابراین مسیر ما بسته بود.”
بارسلونا در آن زمان تیم اولی فوق العاده داشت و در تابستان 2014 نیز بازیکنانی چون لوییس سوارز، مارک آندره تراشتگن و ایوان راکیتیچ را به جمع بازیکنانش اضافه کرد. آنها با حضور لوییز انریکه روی نیمکت موفق شدند در فصل بعدی فاتح سهگانه لیگ قهرمانان، لالیگا و کوپا دل ری شوند.
جذب چنین فوق ستارههای بین المللی همیشه بخش دیگری از دی ان ای بارسلونا بوده است- از خود کرویف تا دیهگو مارادونا و رونالد کومان و هریستو استویچکوف در تیم رویایی 1992 و رونالدینیو در تیم قهرمان رایکارد در لیگ قهرمانان 2005. حتی تیم گواردیولا هم دنی آلوز و خاویر ماسکرانو را در اختیار داشت.
اتفاق دردسرسازتر برای کسانی که به سیستم جوان پروری باشگاه اعتقاد داشتند نیز جذب سایر بازیکنان متوسط یا حتی سطح پایینی مانند آندره گومز، پاکو آلکاسر، الکس ویدال، پائولینیو، یری مینا یا داگلاس بود. این بازیکنان گاهی در درک نیازهای محیط تاکتیکی خاص بارسلونا هم مشکل داشتند، در حالی که راه حضور بازیکنان جوانتر که برای بازی در همین سیستم آماده شده بودند توسط تازهواردها بسته میشد.
سامپر میگوید:” البته که این یک مانع بود. آنها نیاز دارند از دیگر تیمها خرید کنند چون بارسا بهترین تیم دنیاست و هدفش قهرمانی در تمامی رقابتها است. اما باید بازیکنانی را بخرد که بتوانند تاثیرگذار باشند، در حالی که بازیکنان ذخیره همیشه باید افرادی باشند که در خانه رشد کردهاند.
گاهی خریدهایی صورت میگرفت که کمکی به پیشرفت تیم نمیکرد. بسیاری از بازیکنان آکادمی بودند اگر فرصتی به آنها داده میشد تواناییهای بسیاری داشتند. زمانی که تیم از بازیکنان آکادمی استفاده میکرد بهترین نتایج به دست میآمد.”
در حالی که بیش از 800 میلیون یورو برای جذب بازیکنان جدیدی هزینه شد که باعث بهبود شرایط ترکیب اصلی نشدند، حتی یکی از بازیکنان رشد کرده در لاماسیا نتوانست در فاصله حضور سرخی روبرتو در تیم در سال 2011 تا حضور آنسو فاتی در تیم در سال 2019 به تیم اول راه پیدا کند. کسانی که در طول این مدت در سیستم جوانان بارسلونا مشغول به کار بودند منکر این قضیه هستند که چنین اتفاقی به این دلیل رخ داد که هیچ بازیکن با استعدادی در این سیستم رشد نکرده بود.
فرانسیسکو خاویر گارسیا پیمینتا این موضوع را بهتر از هر کس دیگری میداند- او بازیکن جوان بومی بود که در این آکادمی رشد کرد و اولین بازی خود را در اواسط دهه 1990 تحت هدایت کرویف انجام داد، سپس در ردههای مختلف در لاماسیا مربیگری کرد و از سال 2018 تا 2021 هدایت بارسلونای B را برعهده داشت.
گارسیا پیمینتا به اتلتیک میگوید:” نسلی که در سال 96-1995 به دنیا آمده و در سال 2014 قهرمان لیگ جوانان یوفا شد، نسل بسیار خوبی بود. و هیچ یک از این بازیکنان به تیم اول نرسیدند- تنها کسی که بیشتر از چند بازی انجام داد منیر الحدادی (بازیکن فعلی سویا) بود. من هدایت نسل 2000-1999 را برعهده داشتم و ما سه سال بعد باز هم قهرمان لیگ جوانان یوفا شدیم. بسیاری از این بازیکنان میتوانستند به تیم اول راه پیدا کنند.”
هم نسلهای الحدادی در سیستم جوانان شامل آداما ترائوره، وینگر ولورهمپتون، به همراه آندره اونانا، دروازهبان آژاکس، هستند. از تیم قهرمان اروپای گارسیا پیمینتا در سال 2018، ریکی پوچ، اینیاکی پنیا (دروازهبان) و اوسکار مینگِسا هنوز در بارسلونا حضور دارند. دیگر بازیکنان در سراسر لیگهای معتبر اروپایی پراکنده شدند- شامل خوان میراندا، هافبک چپ رئال بتیس، کارلس پرز، وینگر رم، آبل روئیز، مهاجم براگای پرتغال، متئو موری، مدافع راست بروسیا دورتموند، و مونچو که در گرانادا در خط هافبک به میدان میرود.
گارسیا پیمینتا میگوید:” آنها همه بازیکنانی بودند که کیفیت کافی برای حضور در تیم اول را داشتند اما گاهی چیزی که کم بود، اعتماد باشگاه به این بازیکنان بود؛ این که مربی تیم اول واقعا روی آنها حساب کند. بنابراین به جای جذب بازیکن از دیگر تیمها، شانسی به مونچو یا میراندا یا سایر بازیکنان بارسای B داده میشد. آنها کیفیت خوبی داشتند و این را نشان داده بودند.”
برای بسیاری از افراد خارج از خانواده بارسلونا و کسانی که حالا در داخل باشگاه هستند، این ایده که همه این بازیکنان حالا در ژاپن یا ولوز، رم یا ختافه بازی میکنند، گواهی بر این باور است که آنها هرگز به اندازهای که مورد نیاز بارسا بود، خوب نبودند.
اما برای کسانی که واقعا به ایده کرویف باور دارند، صرفا چون الحدادی یا سرخی گومز (یا ستارگان دیگر نسلها مانند رافینیا، مارک بارترا یا مارک مونیهسا) به بازیکنان بسیار درخشانی تبدیل نشدند به این معنا نیست که آنها نمیتوانستند در نوکمپ نیز به بازیکنان کلیدی تیم تبدیل شوند.
این موضوع هم به شرایط خاص این باشگاه مربوط است- بازیکنان جوان نوظهور وارد ترکیب تیم اول و سبک بازی میشوند که سالها برای آن آماده شده بودند. این حمایت و نزدیکی یعنی آنها میتوانند عملکردی بهتر از هر جای دیگری داشته باشند اما در عین حال به این معنا نیز هست که وقتی آنها به باشگاه دیگری میروند و با خواسته بازی در سیستمی کامل متفاوت روبرو میشوند، باید بار دیگر خودشان را با شرایط سازگار کنند و ممکن است آسیب ببینند.
افرادی زیادی نیستند که بهتر از آلبرت پوچ با سیستم جوانان بارسلونا آشنا باشند؛ مردی که از سال 2003 تا 2014 در این سیستم کار کرد و از نقش استعدادیابی به مدیریت آکادمی رسید. پوچ یکی دیگر از کسانی است که قویا باور دارد که این شرایط خاص در بارسلونا یعنی بازیکنان جوان باید موقعیت بیشتری نسبت به سایر باشگاهها داشته باشند- و حتی معتقد است بعضی از بازیکنان قهرمان لیگ قهرمانان نمیتوانستند به بازیکنان افسانهای تبدیل شوند اگر موقعیت مناسب در فرصت مناسب به آنها داده نمیشد.
پوچ در پاسخ به سوالی درباره فاصله هشت ساله بین حضور روبرتو تا حضور فاتی میگوید:” شما باید نگاه کنید و بپرسید که آیا آنها به دلیل کمبود استعداد در تیم اول حضور پیدا نکردند یا به این دلیل که موقعیت کافی در اختیارشان قرار نگرفت.
ژاوی، مسی و اینیستا استعدادهای بزرگی بودند اما بازیکنانی چون بوسکتس، پویول و یوردی آلبا ممکن بود بدون داشتن موقعیت و اعتماد به نفس به بالاترین سطوح نرسند. استعداد وجود دارد اما داشتن موقعیت نیز لازم است. از زمانی که پپ جدا شد، بارسا فرصت زیادی به بازیکنان جوان نداده است.”
یکی از ناظران غیربارسلونایی نیز به این موضوع باور دارد. لئوناردو بونوچی، مدافع تیم ملی ایتالیا و یوونتوس، در گفتگوی هفته گذشته با اتلتیک به این موضوع اشاره کرد. بونوچی گفت:” بارسلونا به آن شکل قهرمان میشد چون این تاریخ بارسلونا از زمان یوهان کرویف بوده است. گواردیولا بازیکنان بسیاری را از آکادمی بارسلونا به تیم اول آورد که هیچکس چیزی درباره آنها نمیدانست. او سه یا چهار بازیکن تراز اول داشت و شروع به آموختن ایدههایش به تعدادی از بازیکنان آکادمی کرد که کیفیت کافی را داشتند اما بازیکنانی بزرگ نبودند. آنها در طول زمان به بازیکنانی بزرگ تبدیل شدند.”
آن نسل فوقالعاده حالا تقریبا به پایان راه رسیده است- با جدایی مسی در تابستان گذشته. در طول مدیریت ساندرو روسل و جوزپ ماریا بارتومئو، هدف بارسلونا جذب بازیکنان جدید تراز اول برای جانشینی اسطورههای جدا شده بود که در نهایت به موفقیت نرسید.
مبالغ زیادی برای جذب عثمان دمبله، فیلیپه کوتینیو و آنتوان گریزمان هزینه شد. اما هیچ یک از این افراد به همراه تعداد زیادی بازیکن متوسط که در طول هشت سال گذشته به تیم آمدند، نتوانستند در محیط خاص نوکمپ موفق شوند.
روکا، مدیر ورزشی فعلی تیم قبرسی آ.ا.ک لارناکا، میگوید:” حضور در بارسلونا دشوار است اگر عادت به بازی به سبکی خاص از زمانی که بسیار کوچک بودید، نداشته باشید. من بارها دیدهام- اول به عنوان بازیکن و بعدها به عنوان مدیر ورزشی- که ممکن است بازیکنان بسیار بسیار خوبی داشته باشید اما درک “جوئگو دِ پوسیسیون” برای آنها دشوار باشد. شما نمیتواند در طول بازیها این سبک را در زمین اجرا کنید؛ اگر سالها آن را تمرین نکرده باشید. به همین دلیل است که بازیکنی که در بارسلونا شکل گرفته این برتری متفاوت را دارد و این ویژگی خودش را در هنگام حضور آنها در تیم اول نشان میدهد.”
تعیین دقیق زمانی که افراد حاضر در راس مدیریت باشگاه اعتمادشان به منحصر به فرد بودن باشگاهشان را از دست دادند، دشوار است. جدایی گواردیولا در تابستان 2012 و مرگ تراژیک تیتو ویلانووا، دستیار قدیمی باشگاه، که جانشین او شده بود در عرض کمتر از دو سال بعد به عنوان نقاط کلیدی در این روند به حساب میآیند- هیچ یک از مربیان بعد از آن تمایل مشابهی برای استفاده از بازیکنان جوان از خود نشان ندادند.
ژاوی مارتین که از سال 2019 تا 2021 مدیر لاماسیا بود، میگوید:” نکته بسیار مهم این است که بازیکنان به تیم اول نمیرسند اگر مربی این تیم به آنها اجازه ورود ندهد. پپ گواردیولا به اندازه کافی جسور بود که پدرو و سرخیو بوسکتس را در ترکیب قرار دهد، بازیکنانی که یک سال پیش از آن در دسته سوم بازی میکردند. پپ به لاماسیا اعتماد داشت، تیتو ویلانووای فقید هم همینطور. در آخر شما به مربیای نیاز دارید که به بازیکنان اعتماد داشته باشد. اگر این اعتماد وجود نداشته باشد، حتی اگر بازیکنان خوب هم باشند باز نمیتوانند موفق شوند چون شانسی برای بازی ندارند.”
چالشی برای مربیان اخیر بارسلونا خصوصا ارنستو والورده از سال 2017 تا 2020 درگیری با فشارها از راس باشگاه بود. آنخل ایتوریاگا، تاریخنویس باشگاه بارسلونا، معتقد است در طول دوران مدیریت روسل و بارتومئو، اعتماد کمی به مدلی که باعث موفقیت پیش از آنها شده بود، وجود داشت.
ایتوریاگا به اتلتیک میگوید:” بارسا زمانی موفق میشود که همه واقعا به مدلی مشابه اطمینان داشتند و با تمام وجود روی آن قمار کنند. روسل و بارتومئو نمیخواستند با مدلی که به ارث برده بودند، قهرمان شوند، چون اعتبار این قهرمانی به آنها نمیرسید. آنها میخواستند مدلی بیشتر شبیه به فلورنتینو پرز (رییس رئال مادرید) را به کار بگیرند- جذب ستارگان بسیار. مثلث مسی، سوارز و نیمار یک سال با لوییز انریکه فاتح اروپا شد اما دوامی نداشت. فاصله گرفتن از این مدل در سالهای اخیر تحت هدایت روسا و مدیران مختلف باعث شد که بارسا امروز به تیمی سطح دو در اروپا تبدیل شود.”
***
اتفاقی که ما را به امروز رسانده است. بازگشت لاپورتا برای دومین دوره ریاستش بر باشگاه در ماه مارس سال جاری میلادی نشانهای در راستای بازگشت سنتهای کرویف برای اعضا و هواداران باشگاه بود- در حالی که رونالد کومان، مربی فعلی تیم اول، تحت هدایت این مربی هموطنش بازی کرده و از نظر شخصی نیز بسیار به خانواده کرویف نزدیک است. یوردی نیز به باشگاه برگشته و نقش مشاور را ایفا میکند. با این حال، به سختی میتوان اعتقاد راسخی را به مدل خاص بارسلونا در اقدامات نقل و انتقالاتی باشگاه یا عملکرد تیم در چند ماه گذشته دید. خریدهای کوتاه مدتی مانند سرخیو آگوئروی 33 ساله و لوک دییونگ 31 ساله در این تابستان به تیم اضافه شدند، در حالی که بازیکنان آیندهداری چون میراندا و مونچو اجازه جدایی پیدا کردند.
بازی تیم در زمین نیز چندان نشانی از خوئگو دِ پوسیسیون و سیستم 3-3-4 ندارد که از سوی گواردیولا و تمامی تیمهای جوانان تا بارسای B گارسیا پیمینتا در سالهای اخیر به کار گرفته میشد. کومان تا به حال در دو بازی لیگ قهرمانان برابر بایرن مونیخ و بنفیکا با سه مدافع میانی به میدان رفته و برابر اتلتیکو مادرید در لالیگا از سیستم 1-3-2-4 استفاده کرد. بارسلونا در هر سه بازی بدون به ثمر رساندن یک گل شکست خورد.
آنها نه تنها شکست خوردند، بلکه هویتشان را نیز با از دست دادن سبک بازی خودشان از دست دادند.
ایتوریاگا میگوید:” هیچ اعتقاد عمیقی به لاماسیا وجود ندارد که در پنجره نقل و انتقالات قبلی یا دوران کومان به عنوان مربی به نمایش درآمده باشد. کومان همیشه اسطوره باشگاه خواهد بود اما او به عنوان مربی با سبک بازی مدنظر بارسا سازگاری ندارد و به سیستم جوانان باشگاه نیز معتقد نیست. اسکار مینگسا و ایلایش موریبا سال گذشته وقتی وارد ترکیب شدند که تیم نیاز به بازیکن داشت. آنها بااستعدادترین جوانان نبودند، بلکه کسانی بودند که ایده فوتبالی او سازگاری داشتند.”
کومان شخصا این فصل درباره موقعیتهای که در اختیار بازیکنان جوان آکادمی قرار گرفته بسیار صحبت کرده؛ در حالی که دو هافبک 17 و 19 ساله به نامهای گابی و نیکو برجستهترین آنها بودند و گابی به طور خاص بسیار درخشان ظاهر شده است. او اولین بازیاش در ترکیب تیم ملی بزرگسالان اسپانیا را در جریان پیروزی این تیم برابر ایتالیا، قهرمان جام ملتهای اروپا، در نیمهنهایی لیگ ملتها انجام داده و نمایش درخشانی داشت. با این حال تنها نقطه درخشان برای بارسلونا، پیروزی 0-3 برابر لوانته در اواخر سپتامبر بود.
نتیجه بازی به خودی خود باعث آرامش خاطر بود اما یکی دیگر از افتخارات این بازی این بود که 9 نفر از بازیکنان سابق بارسلونای B در طول 90 دقیقه این بازی در زمین حضور پیدا کردند. ریکی پوچ، مینگسا، الخاندرو بلید 18 ساله در دفاع چپ و فاتی با استعدادی بینظیر در بین این بازیکنان بودند- فاتی موفق شد پس از 10 ماه مصدومیت در اولین بازگشتش به میدان در این بازی گلزنی کند.
گارسیا پیمینتا میگوید:” شکوه لاماسیا به این است که همیشه بازیکنان بسیار خوب تولید میکند. هرسال معمولا دو یا سه بازیکن به اندازه کافی خوب هستند که به تیم اول راه پیدا کنند، اگر ما واقعا به آنها و استعدادشان ایمان داشته باشیم. همانطور که درباره گابی و نیکو دیدهایم، آنها بازی را به خوبی درک کرده و این احساس را دارند که حقیقتا بازیکنان بارسلونا هستند.
موفقیت تیم اول با قهرمانی در لیگ قهرمانان، فتح متوالی لالیگا و تمامی آن جامها زمانی رخ داد که این تیم پر از بازیکنان و مربیان بسیاری بود که در لاماسیا رشد کرده بودند- بازیکنانی که فوتبال را به همان سبک درک میکنند، به این ایده باور دارند و این احساس را به باشگاه دارند.”
برای کسانی که واقعا به میراث کرویف و مدل خاص بارسلونا باور دارند، مشکلات مالی باشگاه یک روزنه امید است. آنها از بنا نهادن تیم اول بر پایه محصولات لاماسیا در چند سال آینده خوشحال میشوند و این موضوع را میپذیرند که فتح جام برای مدتی بعید است اما اطمینان دارند که نسل جدیدی ظهور خواهد کرد که توانایی رقابت برای کسب بزرگترین جامها را خواهد داشت. چنین باوری عبور از دوران سخت را آسانتر میکند و این احتمال را که دوران موفقیتآمیز در نهایت به نوکمپ بازگردد را افزایش میدهد.
مارتین، مدیر سابق آکادمی، میگوید:” وقتی بارسا با بازیکنان لاماسیا میبرد، بهتر برده است و هواداران بسیار هیجانزدهتر هستند. وقتی بارسا با بازیکنان لاماسیا میبازد، کمتر ناراحتکننده است- آنها باختهاند اما حداقل از بازیکنان آکادمی استفاده کردند.
این موضوع همچنین بسیار واضح است- بارسا زمانی بیشتری پیروزی و قهرمانی را دارد که از بازیکنان بیشتری از لاماسیا استفاده میکند و این اتفاق به دلیل نحوه بازی تیم رخ میدهد. این چیزی است که باشگاه باید حفظ کند و بدون شک باید از آن دفاع شود، از رییس گرفته تا آخرین کارمند. اگر این اتفاق رخ ندهد، جواب هم نخواهد داد.”
بعضی افراد خارج از باشگاه- نه فقط در مادرید- چنین ایدهآلگراییای را به سخره میگیرند. آنها مدعی هستند که موفقیت بارسلونا خصوصا در سالهای حضور گواردیولا، بیشتر به دلیل شانس بزرگ استفاده از نسلی فوق العاده با استعداد از بازیکنان تراز اول بوده که همگی در یک زمان در کنار هم قرار گرفتند.
اما تمام کسانی که برای نوشتن این مقاله با آنها مشورت شد باور ندارند که خوششانسی در گذشته درخشان بارسلونا وجود داشته باشد. تیم اول این باشگاه زمانی عملکرد خوبی را به نمایش میگذاشت که اعتقاد کاملی به ایده کلیدی اعتماد به بازیکنان جوان و بازی با برند یکسانی از فوتبال بر پایه پاسکاری در تمامی ردهها وجود داشت؛ از رئیس تا مربی تیم اول تا مسئول زمین چمن. اما کسانی که صددرصد به مدل باشگاهشان باور دارند، مطمئن نیستند که همه کسانی که در حال حاضر مسئولیتی را برعهده دارند نیز به همین اندازه به این فلسفه باور داشته باشند.
سامپر، هافبک سابق بارسا، میگوید:” از نظر من کاملا مشخص است که نباید هیچ تردیدی درباره مدل بارسا وجود داشته باشد. تیم اول باید مثالی از اصول بازی باشد و همه از این ایده پیروی کنند. این یکی از مزیتهایی است که بارسا همیشه بر سایر باشگاهها داشته است- چیزی که آنها را متفاوت میکرد.
این احساس وجود دارد که شاید چنین چیزی کمی از بین رفته است. اتفاقی که باعث تاسف است.”
فوق العاده عالی بود . ما طرفداران بارسلونا با خواندن چنین مطالبی شناخت بهتری نسبت به تیم خودمون و مشکلاتش پیدا میکنیم . 👏👏👏👏👏