یادداشت فیلیپ لام برای یورو 2020؛ چرا جامملتهای اروپا هنوز مهم است؟
هفتیک- گاهی گفته میشود دیگر دوره تیمهای ملی به سر آمده است. در واقع مفهوم ملت از نظر تاریخی، خصوصاً در اروپا بار سنگینی دارد. اما ملت فقط یک ساختار برای سازماندهی همزیستی ما با یکدیگر نیست. ملت هویت هم میسازد.
و بنابراین وجود رقابت بین ملتها، یعنی جام ملتهای اروپا از ایده اروپای متحد پشتیبانی میکند. سرگرمی فوتبال میتواند باعث شود ملتها همدیگر را در بالاترین سطح بفهمند، چون همه باید از یک قانون پیروی کنند و مردم زیادی اهل مناطق مختلف در این مسابقات شرکت میکنند، چه به عنوان بازیکن و چه به عنوان تماشاگر.
تاریخچه جام ملتهای اروپا که به دلیل درگیریهای سیاسی اروپا 30 سال بعدتر از جام جهانی راهاندازی شد، نشان میدهد که ورزش میتواند کشورها را با هم متحد کند. سال 1960 اولین دوره این مسابقات در بحبوحه جنگ سرد برگزار شد و اتحاد جماهیر شوروی توانست قهرمان شود. هنوز هم در سراسر جهان طرفداران فوتبال لِو یاشین، “پلنگ سیاه” اهل مسکو را میشناسند. او همچنان تنها دروازهبان برنده توپ طلا است. او نمونه اولیه دروازهبان-سوئیپر است.
سال 1976 چکسلواکی، تیم دیگری از بلوک شرق، در بلگراد قهرمان اروپا شد. در مرحله مقدماتی و اصلی مسابقات، انگلیس، پرتغال و دو فینالیست جام جهانی 1974 یعنی آلمان غربی و هلند را شکست دادند. آنتونین پاننکا در فینال مسابقات و در ضربات پنالتی با یک ضربه چیپ، سپ مایر را فریب داد و به همین خاطر به شهرت رسید: از آن جایی که این بازیکن اهل پراگ ضربه چیپ را ابداع کرد، آن را به نام “پاننکا” هم میشناسند.
در مسابقات یورو 96 در انگلیس به خاطر سقوط پرده آهنین، کشورهای بیشتری عضو یوفا شدند و تیمهای مطمئنی از کشورهای جدید کرواسی و جمهوری چک وارد یورو شدند. در اواسط دهه 2000، یوفا به دنبال گسترش حوزه خودش در شرق اروپا بود و میزبانی مسابقات یورو 2012 را به لهستان و اوکراین داد.
در این دوره برای اولین بار مسابقات در 11 کشور برگزار میشود. تیمها تقریباً به همه جا سر خواهند زد؛ از جمله مکانهایی که در آن تاریخ اولیه فوتبال نوشته شده است. گلاسگو زادگاه بازی ما در قرن نوزدهم بود. بوداپست به همراه وین خانه مکتب فوتبال سرگرمکننده “دانوب” بود. ورزشگاه حاضر در پایتخت مجارستان به نام فرانس پوشکاش نامگذاری شده؛ بازیکنی که روزنامه ورزشی اکیپ فرانسه فوتبالیست قرن اروپا نامیده است.
این تناقض بزرگی است اما جذابیت ویژه مسابقات قهرمانی اروپا به این دلیل است که سطح تاکتیکی آن نسبت به بازیهای باشگاهی در مرتبه پایینتری قرار دارد. دلیلش ساده است: مربیان ملی برای مدت زمان کمتری با بازیکنان کار میکنند و تاثیر کمتری روی آنها دارند. این موضوع در بسکتبال و هندبال هم صادق است. علاوه بر این، ترکیب تیمها را نمیشود گلچین کرد یا با پول تغییرش داد. به همین خاطر در مقایسه با تیمهای باشگاهی، تیمهای ملی بیشتر ناهمگون هستند و بعضی از پستها را با بازیکنان غیر تخصصی پر میکنند. دست به خلاقیت میزنید و از آن چیزی که کشورتان دارد، استفاده میکنید.
در نتیجه رقابت در مسابقات قهرمانی اروپا یا جام جهانی تنوع بیشتری دارد. در پانزده دوره مسابقات قهرمانی اروپا تا به امروز، 10 تیم مختلف به قهرمانی رسیدند. چون بازی برگشتی وجود ندارد، تیمهای حاضر راحتتر میتوانند به مراحل بعدی برسند. این موضوع به تیمهای کوچکتر شانس بیشتری میدهد.
در تاریخچه مسابقات قهرمانی اروپا داستانهای جالبی وجود دارد. در سال 1988، هلند قهرمان شد. لالههای نارنجی در آلمان غربی قهرمان شدند و پیروزیشان را در کشور کوچک همسایه جشن گرفتند؛ انگار که برای دومین بار از سلطه اشغالگران سابق کشورشان آزاد شدند. سال 1992، دانمارک تنها پس از اخراج یوگسلاوی جنگزده از مسابقات توانست در یورو حضور داشته باشد. شگفتی بزرگتر قهرمانی یونان در سال 2004 به رهبری اوتو ریهاگل بود. پرتغال که بازیکنان و مربیان خوبی ساخته است اما به دلیل کم جمعیت بودن به ندرت برنده تورنمنتی میشود، سال 2016 جام قهرمانی را بالای سر برد. همه این کشورها به صورت یک تیم واحد عملکرد قدرتمندی داشتند.
در یورو 2016 فرانسه، جزیرهای کوچک با جمعیت 350 هزار نفری برای همه الهامبخش شد. ایسلند در تیمش پویایی گروهی مسری و روحیه تیمی به وجود آورد. آنها چند روز پس از رای به برگزیت، انگلیس را از دور مسابقات حذف کردند. هواداران لباس وایکینگها را پوشیدند و با تشویق ایسلندی از تیمشان حمایت کردند. بازیکنان ایسلند همراه با مردم خود توانستند غیر ممکن را ممکن کنند. ورزش در ابتداییترین معنایش را شاهد بودیم. بیشتر ایسلندیها آن تابستان را تا آخر عمر به یاد می آورند.
در جام جهانی 2018 کرواسی به فینال رسید. کرواسی کشور نسبتاً جوانی است و تعداد زیادی از شهروندانش در خارج از کشور زندگی میکنند. بنابراین بحث در مورد هویت باید دوباره از سرگرفته شود. عملکرد تیم ملی این کشور خیلی خوب نشان میدهد که چطور میخواهند یک ملت باشند؛ مثل چیزی که در مسابقات یوروویژن میبینیم.
تجربه یورو یادآور کتابهای “استریکس” است که در آنها با کلیشههای انگلیسی، سوئیسی و گوتها بازی میشود. البته احساس وحدت گاهی خیلی شدت میگیرد و سپس به تعصب نسبت به دیگران تبدیل میشود. هنوز هم چیزی که قهرمانی اروپا را خاص میکند، تنوع مردمی است که به فوتبال علاقهمندند. و زیبایی فوتبال در اینجاست که هیچکس به خاطر محیط زندگی و جایی که درونش بزرگ شده، مجبور نباشد از رویاهایش دست بکشد.
تیمهای ملی در واقع بیانگر دستاوردهای فرهنگی هستند. بنابراین تیمها همیشه به سبک معمول کشورشان حضور پیدا میکنند. اسپانیاییها و ایتالیاییها به شدت تحت تأثیر فوتبال و لیگ فوتبال خود قرار دارند. همیشه مشخص است که به چه چیزهایی میرسند. این بار هم فینالیستهای احتمالی هستند. طبق معمول انگلیس مجموعهای از استعدادهای هیجانانگیز را در اختیار دارد. اما از آن جا که ستارههای لیگ برتر معمولاً اهل کشورهای دیگر هستند، سه شیرها غالباً از کمبود بازیکنان کلیدی رنج میبرند.
یکی دیگر از جذابیتهای این تورنمنت امکان دیدن ستارههای باشگاههای بزرگ در پیراهن تیم ملی است. آنها چطور وظیفه خود را میفهمند، چطور همتیمیهایشان را با خود همراه میکنند؟ میشل پلاتینی، بهترین بازیکن اروپا در زمان خود و ستاره یوونتوس، سال 1984 فرانسه را در خاک خودش به عنوان قهرمانی رساند. عملکرد برتر او در این مسابقات به عملکرد دیهگو مارادونا در جام جهانی 1986 شباهت زیادی داشت. به عنوان یک هافبک، پلاتینی در پنج بازی، 9 گل به ثمر رساند. تیم پلاتینی که پیراهنی با سه رنگ پرچم فرانسه با نقش خروس بر تن میکرد، موفقیتهای بعدی فرانسه را پایهریزی کرد.
سال 2016 گرت بیل، ستاره رئال مادرید، ولز را به نیمهنهایی رساند. کریستیانو رونالدو هم به کشور کوچکش کمک کرد. در بازی فینال پرتغال، فرانسه را شکست داد و رونالدو نتوانست تا آخر بازی تیمش را همراهی کند چون به خاطر مصدومیت از بازی خارج شد. بعد از آن تیمش را از روی نیمکت تشویق کرد. میتوانستید ببینید که او متوجه شده به همتیمیهایش وابسته است و از قدرت آنها سود میبرد. قهرمانی یورو این ستاره فوتبال را کامل کرد.
این بار توجه ویژهای به کوین دیبروین میشود (البته اگر از مصدومیت رهایی پیدا کند). امسال او با عملکرد و انگیزهاش همراه منچسترسیتی جامهایی را بالای سر برد. بلژیک فوتبالیستهای قدرتمند دیگری مثل ادن هازارد، روملو لوکاکو و تیبو کورتوا هم دارد. اگر هوادار این تیم هستید، دوست دارید بلژیک را تماشا کنید. کنجکاوم که کریم بنزما، مهاجم 33 ساله رئال مادرید را ببینم. فرانسه بدون او در سال 2018 قهرمان جهان و در سال 2016 نایب قهرمان اروپا شد. اگر دیدیه دشان میخواهد برای سومین بار متوالی به فینال یک تورنمنت بزرگ برسد، مثل کاری که اسپانیا از 2008 تا 2012 و آلمان غربی از 1972 تا 1976 انجام داد، باید بنزما را هم که بازیکن مهمی است، وارد تیم کند.
در آلمان، کشوری که رکورددار قهرمانی در اروپاست، از دو سال پیش یواخیم لوو تحول در تیم را آغاز کرد. اما او به تازگی دو قهرمان بازنشسته جهان در سال 2014، یعنی توماس مولر و متس هوملس را به تیم برگرداند. حالا سوال این است که این بازگشت چگونه سلسله مراتب تیم را تحت تاثیر قرار میدهد. لوو باید با محوریت هوملس یک زوج جدید در دفاع مرکزی بسازد، و مولر هم دارد خودش را در تیم جا میاندازد.
پس از حذف زودهنگام از جام جهانی 2018، برای لوو مهم است که بتواند به بازیکنان بفهماند که بازی برای تیم ملی وظیفهای خاص است. این جا نسبت به زندگی باشگاهی روزمره پول و قرارداد اهمیت کمتری دارد. تیم ملی یعنی ارزشهایی مثل همکاری، دوستی و خانه؛ مفاهیمی که در ورزشهای گروهی وجود دارد. من 113 بار سرود ملی کشورم را شنیدهام و هر بار هم به وجد آمدم. شما در بازیهای یورو یا جام جهانی تاریخ سازی میکنید.
دوست دارم که تعداد شرکت کنندگان از هشت (شروع از سال 1960)، به 16 (از سال 1996)، به 24 (از سال 2016) افزایش یافته است. فنلاندیها امسال برای اولین بار در این مسابقات شرکت میکنند. همان طور که آلمانها در هاکی روی یخ تیم محبوبی نیستند، فنلاندیها در فوتبال چندان مطرح نبودهاند. باید این مساله را بپذیرند. اما این که بقیه فکر کنند در مقابل آنها از پیش برندهاند می تواند یک چالش برایشان باشد.
مقدونیه شمالی هم که اخیراً آلمان را با نتیجه 2-1 شکست داده، اولین بازیهایش را در این تورنمنت انجام میدهد. این جمهوریِ کوچک و جوان نام خود را تغییر داده است. این کشور میخواهد به ناتو و اتحادیه اروپا بپیوندد، که تاکنون موفق نشده است. آنها در جستجوی این هستند که بفهمند چه کسی هستند و میخواهند تبدیل به چه کسی شوند و شرکت در یورو میتواند ارزش افزودهای در این جستجو داشته باشد.
ویروس کرونا هم البته بر این مسابقات که هویتی پاناروپایی دارد، تاثیر میگذارد. متأسفانه دوبلین و بیلبائو از میزبانی کنار رفتند. این بار اصلی ترین مساله محافظت از خودشان و کنار آمدن با بیماری همهگیر است. مبارزه با این بیماری هنوز وظیفه جهانی است. به هر حال، امیدوارم این مسابقاتِ قهرمانی اروپا یک جشنواره مردمی برای رقابت آزاد و صلحآمیز ملتها باشد.