فتح چمپیونزلیگ کافی نیست؛ توخل تا وقتی میماند که جام ببرد
هفتیک- مدیربرنامه سرمربی چلسی اولین دیدارش با رومن آبراموویچ را توصیف کرد. این دیدار شبیه به فیلمی جاسوسی بود: قرار ملاقاتی با حضور افراد امنیتی، دنبال کردن ماشینی تا پارکینگ زیر زمینی و آسانسوری که او را به محضر امپراتور برد.
کتاب “راهنمای مالکیت خوب و آرام” مشخصا هرگز به زبان روسی ترجمه نشده است. آبراموویچ کارها را به شیوه خودش که شیوهای سختگیرانه است، انجام میدهد و بینهایت تاثیرگذار است.
مرد روسی در پورتو در استادیو دو دراگائو شاهد کسب دومین جام قهرمانی لیگ قهرمانان اروپا توسط باشگاه فوتبالش بود که چهارمین جام قهرمانی اروپایی و هفدهمین جام مهم در دوران مدیریت او به حساب میآمد. این نکته نیز بسیار قابل توجه بود که او با مربیای که این قهرمانی آخر را به دست آورد- توماس توخل– برای اولین بار دیدار کرد. به هرحال مربیان مانند کشتیهای بزرگ تفریحی هستند- همیشه میتوان یک مدل جدید خرید و توخل پانزدهمین سرمربی چلسی پس از حضور آبراموویچ در راس این باشگاه در سال 2003 است. سر این مرد متمول و بانفوذ به قدری شلوغ است که به سختی بتوان انتظار داشت که با همه آنها دیدار کند.
توخل در بیست و نهمین بازی به عنوان سرمربی چلسی موفق به پیروزی برابر پپ گواردیولا شد؛ مربیای که پنج فصل در منچسترسیتی حضور داشته و نماد سرمربیگری پر از جزییات و با دیدگاه و بصیرت بالا به شمار میرود. فلسفه 0- فرصت طلبی1 . زمانی بود که گواردیولا همان مربیای به حساب میآمد که آبراموویچ به دنبال آن بود اما روزهایی که چلسی در حال طرحریزی روایتی درباره ساختن تیمش بود، حالا بسیار دور به نظر میرسد و این پذیرش در باشگاه و بین هواداران به وجود آمده که طبیعت ناآرام مالک تیم همیشه مانع از رسیدن به این هدف شده است. اما در عین حال مدیران این باشگاه از این بابت خوشحال هستند که برکناری سرمربی تیم بارها باعث بهبود شرایط آن شده است. آبراموویچ باید بهترین ترمیناتور پس از آرنی باشد.
او در فصل 08- 2007 ژوزه مورینیو را برکنار کرد؛ آورام گرانت هدایت تیم را بر عهده گرفت و قهرمانی در لیگ قهرمانان را صرفا در ضربات پنالتی فینال از دست داد. مالک باشگاه در فصل 12- 2011 آندره ویلاش بواش را برکنار کرد و روبرتو دی متئو به صورت موقت روی نیمکت حاضر شد تا فاتح اروپا شود. در واقع از پنج مربیای که چلسی را در دوران آبراموویچ به فینالی اروپایی رساندند، تنها مائوریتزیو ساری از ابتدای فصل هدایت تیم را بر عهده داشت و به موفقیت رسید.
در واقع با قهرمانی گاس هیدینگ در جام حذفی پس از حضور به عنوان جانشین لوییز فلیپه اسکولاری در طول فصل 09- 2008، گرانت تنها سرمربی انتخاب شده توسط آبراموویچ است که در میانه فصل به این تیم پیوست و نتوانست جامی را به دست بیاورد. به جز قهرمانیهای به دست آمده توسط مورینیو در طول دو مقطع سرمربیگریاش در این تیم، نیمی از جامها توسط مربیانی کسب شده که شش ماه یا کمتر روی نیمکت حضور داشتند.
البته داشتن نگرش کوتاه مدت ارزان نیست- آبراموویچ در 18 سال گذشته حدود 95 میلیون پوند غرامت به سرمربیان اخراجی پرداخت کرده اما ممکن است بگوید که صرفا روی سنت باشگاه سرمایهگذاری کرده است. قهرمانی جام در جام چلسی 1998، دومین جام اروپایی باشگاه، در طول دوران کن بیتس توسط جانلوکا ویالی به دست آمد- مربی انتخاب شده در فوریه فصل 98-1997 پس از این که بیتس تصمیم به اخراج رود گولیت گرفته بود.
چرا این روش برای چلسی جواب میدهد؟ آیا دانشی در تمامی این ضدیت با استمرار وجود دارد؟ یک تئوریسین سرمربیگری شاید به ایده “تنش خلاقانه” نگاه کرده و مدعی شود که سرمربیان میدانند اگر عملکرد خوبی نداشته باشند، اخراج خواهند شد و همین به آنها انگیزه میدهد تا با دقت و تمرکز خاصی کار کنند، در حالی که بازیکنان نیز همیشه محتاط و تلاشگر هستند چون باید به صورت مداوم سرمربی جدیدی را تحت تاثیر قرار دهند. آنوقت ایده “پیشرفت زیر نظر سرمربی جدید” مطرح میشود. آیا آبراموویچ در استفاده از این ایده ماهر است؟ تئوریای وجود دارد که شش ماه اول دوران یک سرمربی گاهی بهترین دوران است: کارهای خوبی که مربی قبلی انجام داده در آن برهه هنوز سرجای خود قرار دارد، در حالی که بازیکنان از بند موارد نه چندان خوب رها شدهاند. توخل شخصا به صورت مستمر با سخاوتمندی کارهای اساسی فرانک لمپارد، مربی پیشین، را مورد تحسین قرار داده است.
اسطوره باشگاه بودن به عنوان بازیکن و قرار گرفتن در جمع چهار تیم صدر جدول علیرغم محرومیت از نقل و انتقالات در اولین فصل حضور او به عنوان سرمربی، از لمپارد در برابر اخراجش در ماه ژانویه محافظت نکرد.
توخل در زمان قبول هدایت چلسی به شکلی دوست داشتنی واقعگرا بود. در مراسم معارفه این مربی از او پرسیده شد که آیا قرارداد 18 ماهه باعث ناآرامی او نشده است. او پاسخ داد:” من میخواهم با شما بسیار صادق باشم. در ابتدا باعث نگرانی بود، واکنش من کمی اینطور بود که اوه، چرا 18 ماه؟ و پس از یک دقیقه فکر کردم: این چه چیزی را تغییر میدهد؟ چه چیزی را تغییر میدهد اگر قراردادی 4.5 ساله با من ببندند و در هر حال اخراجم کنند؟ اگر از من راضی نباشند، اخراجم خواهند کرد.”
او اضافه کرد که از نداشتن کنترل روی جذب بازیکنان آزرده خاطر نیست. برنامه ریزی و اقدام برای این کار بر عهده مارینا گرانوفسکایا، دستیار ارشد آبراموویچ و قدرتمندترین نماینده او در کادر مدیریتی استمفوردبریج، است. پتر چک، مدیر فنی چلسی، به او کمک میکند و با تکیه بر این دو نفر به علاوه حلقه مورد اعتمادی از نمایندهها و بازیکنان قدیمی (سزار آسپیلیکوئتا، کاپیتان فعلی، مثال خوبی در بین بازیکنان فعلی به حساب میآید ) است که آبراموویچ به ثباتی پیدا کرده که روی نیمکت تیم دیده نمیشود.
توخل گفت:” من نمیخواهم چندان فیلسوف باشم اما در حال حاضر نقش درست مربیان کجاست؟ مشخصا (در انگلیس) شرایط متفاوت است اما آیا ما در آلمان و فرانسه اداره کل تیم به همراه نقل و انتقالات را در اختیار داریم؟ آیا ما در انجام تمامی کارها کاملا آزاد هستیم؟ آیا ما فقط مسئولیت نتایج بد را بر عهده داریم یا این موضوع درباره نتایج خوب هم صادق است؟ من تصمیم گرفتم زیاد در این باره نگران نباشم. من تصمیم گرفتم به اندازه کافی شجاع باشم تا این ماجراجویی را بپذیرم چون کاملا مشخص بود که من میخواهم این کار را انجام دهم و نمیخواهم چنین فرصتی را از دست بدهم.”
چیزی که برای توخل اهمیت دارد، شفافیت است. چلسی علیرغم دوران کوتاه حضور مربیان، برای او جذاب است چون معیارها واضح است. اگر پیروزی شوی، میمانی. اگر ببازی، میروی. او اظهار داشت:” (گرانوفسکایا) به من گفت که اگر با چلسی قرارداد امضا میکنی، باید پیروز باشی. این قطعا بر کسی پوشیده نیست.”
حالا که او با آبراموویچ دیدار کرده میتواند به فکر زیادهرویهایی چون خریدهای خوب در پنجره نقل و انتقالات و شاید قراردادی کمی طولانیتر باشد اما این مربی به اندازه کافی باهوش- بسیار باهوش- است تا بداند که باید تا شرایط خوب است از آن لذت ببرد.
به هرحال دیمتئو پس از فتح لیگ قهرمانان قراردادی دو ساله امضا کرد اما سه ماه پس از آغاز فصل جدید برکنار شد. سرمربی موقتی به نام رافا بنیتس به جای او روی نیمکت قرار گرفت- که البته بلافاصله یک جام اروپایی دیگر برای آبراموویچ به ارمغان آورد.