مورینیو در آ.اس رم؛ خاطرات خوب اینتر تکرار میشود؟
هفتیک- از زمان قطعی شدن مالکیت گروه فِریدکین بر رم در ماه آگوست، یک نکته وجه تمایز عملکرد این کنسرسیوم به عنوان مالک این باشگاه بوده است: سکوت.
دن فریدکین و پسرش، رایان، 9 ماه است که دیده شدهاند اما به ندرتی صحبتی از آنها شنیده شده است. مرموز، ابوالهول مانند و غیرقابل درک از پشت ماسکها، این سکوت بالغانه از نظر برخی عاقلانه بود اما به تدریج برای هواداران که میخواستند از احساس فریدکینها درباره فصل جاری و برنامههایشان برای آینده بشنوند، آزاردهنده شد. اعلام انتصاب ژوزه مورینیو به عنوان سرمربی فصل بعد رم در میان این سکوت وهمآلود مانند یک انفجار اتمی بود که زانوها را سست و گوشها را کَر کرد و این احساس را القا کرد که جهنمی به پا شده است.
فریدکینها برنامههای خود را از همه پنهان کردند و وقتی زمان رونمایی بزرگ رسید، شوک وارد شده به وضوح مشخص بود. آنها باید بابت حفظ چنین رازی در شهری که هیچ رازی در آن وجود ندارد، مورد تحسین قرار بگیرند. مونچی، مدیر ورزشی سابق رم، دوران حضورش در این باشگاه را به کار جلوی یک پنجره مقایسه میکند. همه از کار یکدیگر خبر داشتند و هرچند حتی پیش از بیانیه روز سهشنبه نیز همه میدانستند که پائولو فونسکای موقر فصل آینده روی نیمکت این تیم نخواهد بود اما هیچکس انتظار چنین جانشینی را نداشت. هیچکس پیشبینی نمیکرد جانشین او مورینیو باشد که فونسکا (در مصاحبه شش ماه قبل با اتلتیک) از او بابت باز کردن درهای لیگهای معتبر دنیا به روی مربیان پرتغالی تقدیر کرده بود.
در عوض تمرکزها روی مائوریتزیو ساری بود که به تبعیدش از توسکانی پایان دهد و به عنوان همتای جِپ گامباردلا (توضیح مترجم: شخصیت فیلم زیبایی بزرگ از پائولو سورنتینو) در دنیای مربیگری، سیگاری در شهر ابدی روشن کند. این نمونهای از “دپیستاجو”، دادن اطلاعات غلط یا چرخش ناگهانی، به سوی مورینیو بود که تنها دو هفته قبل از کار قبلیاش برکنار شده و در دسترس قرار گرفته بود. فریدکینها که فونسکا را از دوران مدیریت قبلی جیم پالوتا به ارث برده بودند، از اولین انتصاب سرمربی خود به عنوان برگی برنده برای جلب توجه و محبوبیت استفاده کردند و این درست شبیه به سرمایهگذاری آنها روی فیلم ریدلی اسکات است. جای تردیدی نیست که مورینیو در ایتالیا از محبوبیت بالایی برخوردار است. بنری با نام او هنوز در کوروا نورد، جایگاه هواداران افراطی اینتر در سن سیرو، آویزان است. او پس از کسب سهگانه در سال 2010 با اینترمیلان به یک قهرمان تبدیل شد؛ دستاوردی که بیسابقه بود و در تاریخ فوتبال ایتالیا بدون رقیب باقی مانده است.
زمانبندی اعلام این خبر که کمی پس از این بود که باشگاه سابقش برای اولین بار پس از حضور او در جوزپه مهآتزا موفق به فتح اسکودتو شد، تنها به هیجان و دیوانگی این اتفاق اضافه کرد. رم بزرگترین رقیب تیم اینتر او در آن زمان بود و مورینیو عادت داشت آنها و سایر رقبا را به سخره گرفته و بگوید که آنها بدون هیچ جامی (zeru tituli) کارشان را به پایان خواهند رساند. رمیهای محله تستاچو در شهر ابدی با این اتفاق تا جای ممکن مقابله کردند و کلودیو رانیری که مورینیو یک بار لقب “بسیار پیر” را به او داده بود، تقریبا سد راه او و سه گانهاش بود چرا که رم در آن سال تا چهار بازی آخر فصل پا به پای این تیم رفت.
فریدکینها از مورینیو به عنوان “قهرمانی بزرگ که جامهای قهرمانی را در همه سطوح به دست آورده” استقبال کردند و شاید شما هم به این موضوع فکر کنید که این تصمیم ناشی از مواردی است که آنها در طول یک سال گذشته درباره ایتالیا آموختهاند. به هرحال سری A لیگی رو به زوال است که خورشید در آنجا دیرتر از سایر لیگها غروب میکند. زلاتان ابراهیموویچ، کریستیانو رونالدو و فرانک ریبری در اینجا همان مردان سالهای قبل نیستند. تنها زمان مشخص میکند که آیا چنین موضوعی درباره مربیان، خصوصا در لیگی به نوآوری سری A از نقطه نظر تاکتیکی، هم صدق میکند یا خیر.
مدیریت انتظارات و همچنین سرمربی جدیدشان چیزی است که صحبت در مورد آن از انجام دادنش آسانتر است. مقایسههایی با انتصاب فابیو کاپلوی بزرگ در سال 1999 در حال انجام است؛ بنابراین میتوانید درک کنید که احتمالا هواداران در حال حاضر این سوال را دارند که مالکان چه زمانی بازیکنی در اندازههای گابریل باتیستوتا خواهند خرید. در این شهر کسی برای از هیجانزده شدن نیاز به دلیل ندارد و هواداران فورا این اقدام بلندپروازانه را به عنوان نشانهای از این که تیمشان در فصل آینده مدعی قهرمانی خواهد بود، به حساب میآورند.
اما واقعیت کمی صریحتر است. صادقانه باید گفت که داشتن این انتظار از مورینیو که اینتر را برای کسب قهرمانی به چالش بکشد، غیرواقعی است. پس از شکست 0- 2 روز یکشنبه به سمپدوریای رانیری، فونسکا مودبانه گفت:” دوست دارم به اسکای یادآوری کنم که همه در پیشبینیهای پیشفصل آنها گفتند که رم فصل را در رده هفتم به پایان خواهد رساند” و این دقیقا همان رتبهای است که آنها در آن قرار دارند؛ 27 امتیاز عقبتر از صدرنشین و 14 امتیاز عقبتر از منطقه کسب سهمیه لیگ قهرمانان.
آیا این بازتاب درستی از استعداد و توانایی این تیم است؟ احتمالا نه؛ با توجه به این که رم در بین چهار تیم صدر جدول قرار داشت تا زمانی که مصدومیتها در ماه گذشته باعث دوری بهترین بازیکنان آنها از میادین شد؛ اتفاقی که به شکل مضحکی در نیمه اول دیدار هفته گذشته آنها برابر منچستریونایتد در نیمه نهایی لیگ اروپا نیز تکرار شد. اما تحلیلهای فونسکا چندان بیهوده نبوده چرا که شرایط واقعی فوتبال در حال حاضر به این شکل است که دیگر مانند اکثر دوران یک دهه گذشته این فقط رم و ناپولی نیستند که برای کسب سهمیه تلاش میکنند. باشگاههای میلانی عملکردشان را بهبود بخشیدند، رقابت در سری A شدیدتر شده، خصوصا که آتالانتا نیز خودش را در این جمع جا کرده و لاتزیو نیز با ستارههایش پیش میرود.
حتی زمانی که رم در جایگاه خوبی قرار داشت و تهدید اصلی برای یوونتوس بود هم کسی باور نمیکرد که آنها مورینیو را به خدمت بگیرند. سرمربیان هم رده او- کارلو آنچلوتی و اخیرا آنتونیو کونته- اشارههایی به قبول هدایت رم داشتند اما هرگز این کار را عملی نکردند. این اتفاق یا به این دلیل است که آنها درک بیشتر و بهتری از شرایط داشتند یا چون مالکان باشگاه این گزینهها را با توجه به درآمد محدود رم در دسترس نمیدیدند. چنین افرادی انتظار دریافت دستمزد فوقستارهها و هزینههای نقل و انتقالاتیای را دارند که رسیدن به آن زمانی که باشگاه هنوز ورزشگاه اختصاصی خودش را ندارد، دشوار است.
تصور این که مورینیو شش یا هفت سال قبل چنین پیشنهادی را میپذیرفت، دشوار است؛ حالا اندازه، مقیاس یا پتانسیل رم هرچقدر که میخواست باشد. این باشگاه در اکتبر گذشته با ضرر 204 میلیون یورویی روبرو شد و حتی با این که قرار است از نظر فرپلی مالی سختگیری نشود اما میتوان گفت که تغییر در این تیم آسان نخواهد بود. تیاگو پینتوی کاربلد، مدیرکل جوان رم، مجبور است برای اصلاح بعضی از اشتباهات گرانقیمت مونچی و جانلوکا پتراچی، مدیران پیش از خود، به سختی تلاش کند.
بازیکنان بدون استفاده با دستمزد بالا مانند خاویر پاستوره و استیون انزونزی همچنان در لیست دستمزدهای باشگاه قرار دارند، قرض دادن بازیکنانی چون رابین اولسن، چنگیز اوندر و جاستین کلایورت شاید منجر به فروش آنها نشود و این موضوع درباره برونور پرز و ریک کارزدروپ در گذشته نیز صدق میکند، قرارداد هنریک مخیتاریان به پایان رسیده، ادین ژکوی 35 ساله قراردادی گرانقیمت تا سال 2022 دارد و مشتریان حاضر به خرید بازیکنان نیمکتنشینی چون فدریکو فاسیو و خوان ژسوس نیستند.
انتصاب مورینیو انتظارِ سرمایهگذاری قابل توجهی را با خود به همراه آورده است. باید دید دقیقا چه میزان پول برای هزینه کردن باقی مانده است و به این نکته نیز توجه کرد که ما هنوز از شیوع همگانی ویروس کرونا خارج نشدهایم. همانطور که تاکید شده حضور او “گامی بزرگ در ساخت فرهنگ قهرمانی بلندمدت و مداوم در باشگاه” است اما دوران سرمربیگری اخیر مورینیو همگی یک نکته مشترک داشتند- آنها کوتاهتر و کوتاهتر و کوتاهتر شدند؛ او دو سال و نیم در دومین دوره حضورش در چلسی و سپس منچستریونایتد دوام آورد و در تاتنهام این مدت به کمتر از 18 ماه رسید. او از تمامی این تیمها اخراج شد، هرگز بیشتر از سه فصل در باشگاهی نماند و لیگ برتریهای سابق در رختکن رم از چیزی که در پیش است، به خوبی آگاه هستند؛ خصوصا که پدرو، مخیتاریان و کریس اسمالینگ همگی در گذشته با او کار کردهاند. همه چیز همیشه به خوبی پیش نرفته است.
کسانی که تاریخِ آنها را میدانند احتمالا به شباهتهای مورینیو با مربی افسانهای اینتر توجه کردهاند- هلنیو هررای کاریزماتیک و به یادماندنی که بازیهای روانی بسیاری انجام میداد و سه قهرمانی لیگ و دو جام باشگاههای اروپا در سنسیرو به دست آورد. هررا سالها با این موفقیت شناخته میشد و بعدها دو فصل هدایت رم را برعهده گرفت اما نتوانست در این تیم همان جادوگری باشد که قبلا بود. رم در فصل اون هشتم و سپس یازدهم شد اما در سال 1969 قهرمانی کوپا ایتالیا را کسب کرد.
به طور کلی قهرمانی رم موفقیتی بزرگ برای مورینیو به همراه خواهد داشت، خصوصا که آنها نیز مانند تاتنهام مدتهاست که هیچ جامی به دست نیاوردهاند. اما با قضاوت از روی بیانیه باشگاه باید گفت که فریدکینها انتظار بسیار بیشتری دارند. سوال این است: با توجه به مسیر زندگی حرفهای مورینیو، کس دیگری هم چنین انتظاراتی دارد؟