داستان یک سقوط؛ چگونه مورینیو میراث پوچتینو را خراب کرد
هفتیک- 13 فوریه بود؛ بین دو نیمه در ورزشگاه اتحاد. تاتنهام با یک گل از منچسترسیتی عقب افتاده بود اما به ندرت حتی در جریان بازی قرار داشت. بدون شوت در چارچوب، بدون کرنر و 35.9 درصد مالکیت توپ.
ژوزه مورینیو وارد شد و رفتارش به شکلی غیرعادی مثبت بود، به بازیکنان گفت که عملکرد خوبی داشتند و به همین روند ادامه دهند. بعضی از بازیکنان ارشد حاضر در رختکن از این که چنین عملکرد منفعلانه و منفیای برای باشگاه درست بوده باشد، شوکه شدند. یکی از آنها اشاره کرد:” واقعا فکر میکنی این بازی خوب بود؟” تاتنهام هیچ کاری در نیمه دوم از پیش نبرد و بازی را با نتیجه 0-3 واگذار کرد.
همان یک لحظه، شکافِ بین بازیکنان و سرمربیشان را به طور خلاصه نشان میدهد؛ شکافی که در نهایت به قیمت از دست دادن شغل برای مورینیو به پایان رسید. تاکتیکهای دفاعی او، تمرینات منفعلانه و انتقادات علنی متوالی از بازیکنان باعث دوری مورینیو از اعضای تیم، هواداران و در نهایت دنیل لوی شد.
در حالی که بسیاری از بازیکنان از شنیدن خبر اخراج مورینیو در روز دوشنبه خوشحال بودند، تنها بخشی که باعث شگفتی آنها شد زمان اعلام این خبر بود- در فاصله شش روز پیش از این که در فینال جام اتحادیه روبروی منچسترسیتی قرار بگیرند و وقتی سایر جهان در حال بحث درباره سوپرلیگ جدید اروپا بودند که تاتنهام نیز عضوی از آن شده است. این تصمیم در طول آخر هفته و پس از تساوی 2- 2 جمعه شب در اورتون گرفته شد.
تاتنهام حالا پنج امتیاز با رده چهارم جدول فاصله دارد، تضادی کامل با خوشبینیای که در ماه نووامبر و زمان صدرنشینی آنها در لیگ وجود داشت. دوران سلطنت مورینیو در تاتنهام سریعتر از چیزی که هرکسی میتوانست در شش ماه پیش تصور کند از هم پاشید.
اتلتیک میتواند فاش کند که چگونه:
– بازیکنان تاتنهام از جلسات تمرینی او خسته شده و احساس دیده نشدن کردند.
– بیشتر اعضای تیم انتظار اخراج او را داشتند.
– چنان تمامی تاکتیکها درباره متوقف کردن حریف بود که بازیکنان مطمئن نبودند چطور باید حمله کنند.
– ژوائو ساکرامنتو، دستیار مورینیو، از محبوبیتی در بین اعضای تیم برخوردار نبود.
– باشگاه از انتقادات مورینیو از بازیکنان راضی نبود و از او خواسته بود که دست از این کار بردارد.
– مورینیو متحدانش را در باشگاه، در داخل و بیرون از زمین از دست داد.
– در آخر فقط هری کین به مورینیو وفادار ماند.
– اخراج او هیچ ارتباطی به سوپرلیگ نداشت و تنها به دلیل نتایج کسب شده بود.
نتیجه این شد که مورینیو 17 ماه پس از انتصابش به این سمت، حالا باید با سایر اعضای کادر فنی خود به خانه رفته و بدون هیچ زحمتی تنها حقوقش را دریافت کند.
رایان میسون و کریس پاول روز یکشنبه در ومبلی در کنار زمین به هدایت تیم خواهند پرداخت و دنیل لوی، رئیس باشگاه، فکر میکند تیم مربیگری جدید بهترین شانس را به تاتنهام برای پایانی قدرتمندانه در این فصل خواهد داد. و باید به این نکته توجه داشت که آنها یکی از باشگاههای حاضر در سوپرلیگ هستند و سهمیه حضور در فصل آینده مسابقات اروپایی را در اختیار خواهند داشت.
این واقعیت که شرایط به این شکل و با این سرعت به پایان رسید باعث میشود که دوران مورینیو یکی از پر هزینهترین اشتباهات در دوران 20 ساله مدیریت لوی بر تاتنهام باشد. مورینیو با انتظارات بالا به این باشگاه قدم گذاشت، در رده هفتم از این تیم جدا شد و هیچ جامی برای این تیم به دست نیاورد (ترک تیمی بدون کسب جام برای اولین بار از زمان جدایی از یونیائو ده لیریا و پیوستن به پورتو در 19 سال پیش).
فوتبالی که تیم او ارائه میداد، دفاعی و غیرجذاب بود. تاتنهام در طول دوران مورینیو هیچ هوادار جدیدی پیدا نکرد و بسیاری از هواداران قدیمی خود را نیز ناامید کرد. لوی از این عصبی و نگران بود که وقتی تماشاگران در پایان فصل به ورزشگاه تاتنهام برگردند، به صورت آشکار احساس خود را درباره سرمربی نشان خواهند داد. او مورینیو را از این بیحرمتی در امان داشت.
***
وقتی تاتنهام مورینیو را به عنوان سرمربی انتخاب کرد، لوی با افتخار به سازندگان مستند همه یا هیچ گفت که او “یکی از دو مربی برتر جهان است”.
مورینیو به عنوان جانشین مائوریسیو پوچتینو، بهترین و محبوبترین سرمربی تاتنهام پس از بیل نیکولسن، انتخاب شد. لوی امیدوار بود که مورینیو پیشرفت بنا شده در دوران پوچتینو را پیش ببرد و در نهایت جامی برای آنها به ارمغان بیاورد. او همچنین امید داشت که مورینیو تصویری جهانی از تاتنهام بسازد، ستاره نمایش پشت صحنه آمازون درباره آنها باشد و هواداران جدیدی را به باشگاه جذب کند. لوی زمین تمرین و ورزشگاهی در سطح جهانی برای باشگاهش ساخت و حالا بالاخره یک سرمربی فوق ستاره برای همکاری در کنارش داشت. او در آن پاییز کارلو آنچلوتی را هم مدنظر قرار داد اما هاله پیروزی مورینیو باعث شد که او برای این شغل انتخاب شود.
اگر این یک ازدواج مصلحتی بود، باید گفت که برای هر دو نفر به خوبی جواب داد. مورینیو از مدتها قبل تاتنهام را به عنوان باشگاهی الگو میدید. آنها بلندپرواز بودند، به خوبی هدایت میشدند و ساختار مدیریتی ساده و کارایی داشتند. پس از مشکلات مدیریتی او در رئال مادرید، چلسی و منچستریونایتد، این باشگاهی بود که تصمیم گیرندگان کمتری حق دخالت داشتند. مورینیو این دیدگاه را به آنها داد که مردی تغییریافته است، از چند شکست اخیرش درس گرفته و دوران جدیدی از موفقیت را برای تاتنهام به ارمغان خواهد آورد.
مورینیو و لوی از نقطه شروع بسیار نزدیک بودند. مورینیو همه چیز شامل مشکلات انتخاب ترکیب را با لوی مطرح میکرد. بعضی منابع که لوی را میشناسند فکر میکردند که این مدیر بسیار به مورینیو نزدیک بوده و از این واقعیت که در نهایت یکی از بزرگترین نامهای دنیای فوتبال را برای هدایت باشگاهش به خدمت گرفته، بسیار خشنود بود.
باید به یاد داشت که وقتی مورینیو به عنوان سرمربی انتخاب شد، تاتنهام در رده دوازدهم جدول 20 تیمی لیگبرتر قرار داشت، بازیکنانش از نظر روحی و جسمی خسته بودند چون سالی را پشت سر گذاشته بودند که در آن به فینال لیگ قهرمانان رسیدند اما شکست خوردند و پس از آن شاهد پایان دوران پوچتینو در ماههای اولیه فصل بعدی بودند. اعضای تیم بعد از سالها نیاز به بازسازی داشتند و عدم فعالیت در بازار نقل و انتقالات گریبانگیر آنها شده بود. مورینیو شش هفته پس از حضور در این تیم هری کین، گلزن اصلی تیمش، را به دلیل مصدومیت جدی از ناحیه همسترینگ از دست داد و دو ماه بعد با وقفه سه ماهه به دلیل شیوع ویروس کرونا روبرو شد.
مورینیو مجبور شد تاتنهام را در دورانی سخت هدایت کند و این واقعیت که او توانست این تیم را در بازه پایانی فصل در ماه جولای به رده ششم جدول برساند، باید به عنوان موفقیت قلمداد شود. سپس در پنجره نقل و انتقالات تابستانی، مورینیو چندین بازیکنی که میخواست را به دست آورد- مت دورتی، جو هارت، پیر امیل هویبرگ، سرخیو رگیلون- در حالی که لوی، گرت بیل، بازیکنان محبوب، هواداران را نیز به تیم اضافه کرد. مورینیو از شکست در خرید مدافع میانی جدید ناخشنود بود اما اعضای تیم برای فصلی بسیار موفقتر از آنچه تاتنهام واقعا پشت سر گذاشته کافی بودند.
***
زمانی که واقعیت روشهای مورینیو آشکار شد، خیل طول نکشید که بازیکنان تاتنهام حسرت روزهای پوچتینو را بخورند.
این تیم تحت هدایت مربی آرژانتینی فلسفه مشخصی از بازی داشت که هر روز روی بهتر شدنش کار میکرد. این موضوع در دوران حضور مورینیو کاملا از بین رفت. برنامه او به کارگیری تاکتیکهایی متفاوت برابر هر حریف بود که برای استفاده از نقاط ضعف واضح آنها طراحی شده بود. بازیکنان به این نکته اشاره کردند که وقتی به هر بازی نزدیک میشدند، جوی از ترس درباره این که چه چیزی ممکن است اشتباه پیش برود، به راه میافتاد. تاتنهام چنان روی کاری که حریف ممکن بود انجام دهد، وسواس به خرج میداد که فراموش میکرد روی بازی خودش تمرکز کند.
در طول دوران حضور مورینیو اینطور به نظر میرسید که تاتنهام نمیداند باید با توپ چه کار کند یا چطور بازیسازی از دفاع را آغاز کند.
در آن زمان آنها قادر به کسب نتایج خوب بودند چون هر تیمی با کین و سونگ هیونگمین در خط حمله احتمال بالایی در خلق موقعیت و گلزنی دارد. اما هیچ چیزی برای جایگزینیِ هویتی که پوچتینو مدتها روی آن کار کرده بود وجود نداشت. بازیکنان متوجه شدند که مدتها پس از جدایی این مربی از باشگاه، هنوز با تکیه بر حرکات هجومی که او به آنها یاد داده بود، پیش میروند.
این باعث نشد که بازیکنان تاتنهام از جلسات تمرینی مورینیو خسته شوند. پیشروی با وجود تمرکز دفاعی برای آنها دشوار بود، ساعتها صرف کار روی چگونگی دفاع برابر ضربات اوت پیش از رویارویی با لیورپول میشد و آنها از عدم توجه به بازی خودِ تیم ناامید و ناراحت بودند. تیمهای تاتنهام در تمامی ردهها برای سالها روی بازیسازی از دفاع و پاسکاری توپ تمرکز کرده بودند اما این موضوع برای مورینیو فراموش شده بود.
یکی از منابع در رختکن تیم گفت:” او فرهنگ باشگاه را از تیم گرفته و آن را از بین برد و چیزی که تاتنهام سالها از آن حمایت کرده بود را نابود کرد.”
بازیکنان همچنین از نبود قدرت و جدیت در برنامه تمرینیشان ناراحت بودند. کار تحت هدایت پوچتینو بسیار سخت بود و بازیکنان درباره تعداد دو جلسه تمرینی در روز و کم بودن روزهای تعطیل گلایه میکردند چرا که پوچتینو و کادرش میخواستند تیم به اندازه کافی آماده باشد تا بتواند فوتبال هجومی و همراه پرسینگ او را به خوبی به نمایش بگذارد. اما همین گروه از بازیکنان پس از آن احساس متضادی در کار با مورینیو داشتند- آنها حس میکردند که به اندازه کافی به سختی تلاش نمیکنند. آنها این احساس را داشتند که انگار هر جلسه، ریکاوری پس از یک بازی یا آمادگی تاکتیکی برای بازی بعدی بود که کار را خصوصا برای بازیکنانی که در تیم حضور نداشتند تا ریتم بازی را پیدا کنند، سخت میکرد.
وقتی آنها متوجه شدند چیزی که میخواهند یک هفته تمرین سختتر پیش از دیدار جام حذفی برابر وایکامب واندررز در جام حذفی در ماه ژانویه است، حتی به نوعی از این اتفاق استقبال کردند. آنها حتی بین خودشان به شوخی این موضوع را مطرح میکردند که تمرین با این جدیت میتواند دوران حرفهای آنها را طولانیتر کند.
در دفاع از مورینیو باید گفت که او باید بازیکنان را برای فصلی که به شکلی خاص دشوار بود، آماده میکرد. بسیاری از آنها استراحتی کوتاه بین پایان فصل 20- 2019 در 26 جولای و دیدارهای ملی در اوایل سپتامبر داشتند. صعود تاتنهام در لیگ اروپا شامل سه مرحله مقدماتی و جام اتحادیه، به این معنا بود که آنها باید تقریبا در تمام فصل دو بازی در هفته انجام میدادند. تاتنهام در پایان این فصل فشرده 58 بازی رسمی انجام داده است. این واقعیت که آنها تنها چند مصدوم در این مدت داشتند، ثابت میکند که مورینیو این حجم بالا از کار را به خوبی مدیریت کرده است.
این احساس نیز در باشگاه وجود داشت که بازیکنان باید مسئولیت بالایی برای مشکلات ایجاد شده در سالهای اخیر را بر عهده بگیرند. این واقعیت که همین تیم اعتراضهایی درباره مورینیو داشت که برعکس آنها را در زمان حضور پوچتینو مطرح میکرد، از دید پنهان نماند؛ همچنین به این موضوع که بازیکنان با اولین نشانهها از ایجاد مشکلات افت میکردند، هم توجه شد.
این بحث که مشکلات ایجاد شده بر اثر قصور سرمربی یا بازیکنان بوده است، در طول این فصل ادامه داشت و گاهی با تلاشهای خود مورینیو برای منحرف کردن تقصیرها به سوی تیمش، پیش میرفت. اما در نهایت این وظیفه سرمربی است که بهترین بازی را از بازیکنان بگیرد، کاری که مشخصا مورینیو در انجام آن شکست خورد.
ناراحتی بازیکنان از کادر فنی تنها به رابطه نه چندان خوب آنها با مورینیو محدود نمیشد. مورینیو از زمان حضور در پورتو با روی فاریا به عنوان دستیارش کار کرده است. اما شش ماه پیش از اخراج مورینیو از منچستریونایتد در سال 2018، فاریا خواهان چالشی جدید شد و تلاش کرد خودش سرمربی شود. فاریا به همراه مورینیو به تاتنهام نیامد چرا که در حال هدایت باشگاه الدحیل در قطر بود.
این یعنی مورینیو به دستیاری جدید نیاز داشت و تصمیم گرفت از ژوائو ساکرامنتو استفاده کند؛ آنالیزور و مربی 30 ساله با استعدادی که شاگرد لوئیس کمپوس، دوست قدیمی مورینیو، در موناکو و سپس لیل بود.
ساکرامنتو قرار بود روشهای مورینیو را به روزرسانی کند و رابطی با بازیکنان در تاتنهام باشد. اما او در واقعیت به اندازه مورینیو منفور بود. چندین منبع گزارش دادند که بازیکنان در ارتباط با او مشکل داشتند و میگفتند او فاقد هوش احساسی کافی برای ارتباط با تیمی متشکل از ستارههای لیگ برتر است. مربیان رقیب نیز به کمبود تجربه ساکرامنتو خصوصا در مقایسه با فاریا توجه کردند، و حتی یکی از آنها به اتلتیک گفت که چطور به نظر میرسید که او قدرت چندانی در کنار زمین ندارد و راهنماییهای تاکتیکی را خطاب به بازیکنانی که علاقه چندانی به آن نداشتند، فریاد میزد.
یکی از منابع دلسوزتر گفت:” ساکرامنتو نقش خوبی در ساختار تیمی و تحلیل حریفان دارد. اما ژوزه مشخصا رییس اصلی بود.”
***
وقتی مورینیو از سوی تاتنهام انتخاب شد، به عنوان شخصیتی که حتی از خود باشگاه بزرگتر بود، به این تیم وارد شد. چند هفته ابتدایی او پر از شور رسانهای بود و او این تصویر قهرمانی سریالی را به نمایش گذاشت که آماده است تا نحوه قهرمانی را به آنها یاد بدهد. او وقتی با بازیکنان صحبت میکرد، آنها گوش میدادند. اریک دایر درست پیش از آغاز فصل جاری به اتلتیک گفت که مورینیو میتواند با اظهارنظری به جا چه تاثیراتی بر تیم داشته باشد.
او گفت:” این که او چطور میتواند با کلماتش به شما فشار بیاورد تا بهترین عملکرد را بگیرد، باورنکردنی است. او چیزهایی میگوید و شما را تکان میدهد و هدفش این است که شما را به خود بیاورد تا بخواهید عملکرد بهتری داشته باشید، بخواهید پیشرفت کنید یا به او ثابت کنید که اشتباه میکند.”
دایر داستانی درباره حضور در ترکیب تاتنهام در سفر به سلهرست پارک، آخرین بازی فصل 20-2019، گفت. او در چهار بازی پیش از آن محروم بود اما میتوانست در این دیدار به میدان برود. مورینیو در تمرینات رو به سوی دایر کرد و گفت:” از زمان محرومیتت در تمرینات افتضاح بودی، میخواهی این آخر هفته بازی کنی؟” سپس دور شد. دایر این جمله را “خودت را جمع کرده و تلاشت را بیشتر کن” برداشت کرد و بازی خوبی برابر کریستال پالاس به نمایش گذاشت و تاتنهام در آن دیدار به تساوی رسید تا در رده ششم جدول ردهبندی قرار بگیرد.
تونگای اندومبله شاید بهترین مثال از موفقیت روشهای مورینیو باشد. وقتی تاتنهام در مارس گذشته درست پیش از وقفه ایجاد شده به دلیل شیوع ویروس کرونا برابر برنلی به تساوی 1-1 رسید، مورینیو بین دو نیمه پاپیچ اندومبله شد و پس از بازی به صورت علنی او را کوبید و گفت که تاتنهام با حضور او، در زمین خط میانی نداشته است. اما اندومبله به خوبی به این چالش واکنش نشان داد و آمادگی و عملکردش در این فصل را به شکل قابل توجهی بهبود بخشید.
اما یکی از داستانهای این فصل سقوط و شکست نهایی تاکتیکهای “رهبری ستیزهجویانه” مورینیو در زمینه تلاش برای انتقاد از بازیکنان برای تحریک آنها و گرفتن بهترین واکنش بود. کاری که به عنوان حیلهای هوشمندانه برای حفظ آمادگی بازیکنان شروع شده بود، خیلی زود به عاملی ناخوشایند تبدیل شد. خصوصا وقتی مورینیو ترجیح داد که انتقاداتش را به جای محافل خصوصی، به صورت عمومی مطرح کند.
بازیکنان در طول فصل احساس کردند آنها هستند که مقصر هر اتفاق اشتباهی قلمداد میشوند و مورینیو از این که آنها را آماج حملات قرار دهد، خوشحال میشود. یکی از منابع در آستانه اعلام ترکیب برای بازی برابر منچستریونایتد در روزهای اخیر گفت:” کنجکاوم که این هفته کدام بره به سلاخی فرستاده خواهد شد.”
شرایط همیشه اینطور نبود. پس از شکست 1- 3 تاتنهام برابر شفیلد یونایتد در جولای گذشته، مورینیو از شرایط روحی بازیکنانش و رفتار آنها پس از این که تصمیم کمک داور ویدیویی علیه آنها بود، انتقاد کرد. اما بازیکنان نیروی خود را به کار گرفته، 14 امتیاز از شش بازی باقی مانده به دست آورده و به اروپا برگشتند.
با این حال نیش و کنایههای مورینیو در این فصل شرایط را به جای بهتر کردن، بدتر کرد. خشم او در اوایل فصل حداقل هدفمند و مناسب بود. البته که در نیم فصل اول کمک هم کرد و تاتنهام عملکرد خوبی داشت، گلهایی به ثمر رساند و برای چند هفته در صدر جدول قرار گرفت. وقتی مورینیو روی بازیکنانش دست میگذاشت، اینطور به نظر میرسید که این اتفاق تنها یک بار و به صورت تصادفی رخ میدهد.
وقتی تاتنهام در مرحله گروهی لیگ اروپا در ماه اکتبر با یک گل برابر رویال آنتورپ شکست خورد، مورینیو بین دو نیمه به دله آلی، کارلوس وینیسیوس، جیووانی لوسلسو و استیون برخواین تاخت. او پس از آن گفت که با توجه به عملکرد بازیکنان نیمکتنشین، از این پس انتخاب تیم برایش “بسیار آسان” میشود. اما تاتنهام در پنج بازی بعدیاش در تمامی مسابقات به پیروزی رسید و این موضوع خیلی زود به دست فراموشی سپرده شد.
***
وقتی تاتنهام در 13 دسامبر برابر کریستال پالاس قرار گرفت، بین دو نیمه با یک گل پیش بود اما در نیمه دوم عقب کشید و در دقایق پایانی گل تساویبخش بازی را از جفری شِلاپ دریافت کرد. این نتیجه در آن زمان چندان مطلوب نبود. حالا که به گذشته نگاه میکنیم، میتوانیم بگوییم که به نظر میرسد این نقطه دگرگونی سلطنت مورینیو بود.
او پس از بازی مدعی شد که دلیل عدم پیروزی تاتنهام در این بازی این بوده که بازیکنان نتوانستند از راهنماییهای او پیروی کنند. او گفت:” من به بازیکنان گفتم چه اتفاقی ممکن است رخ دهد و همین اتفاق هم افتاد. من به بازیکنان گفتم این سبک از بازی را نپذیرند اما آنها به دلایلی نتوانستند کاری که از آنها خواسته بودم را انجام دهند.” او کار درست را کرده بود و این بازیکنان بودند که مرتکب اشتباه شده بودند.
در این لحظه بود که بازیکنان متوجه شدند هر اشتباهی که رخ میدهد، مورینیو آنها را مقصر میداند. بازیکنان حتی در زمان پیروزی نیز در امان نبودند، مانند اتفاقی که برای دله الی پس از پیروزی 1-3 تاتنهام برابر استوکسیتی در جام اتحادیه درست پیش از کریسمس رخ داد. دله پیش از گل تساوی استوک توپ را لو داد، خیلی زود مورد عتاب مورینیو قرار گرفت و پس از آن گفته شد که او نباید “برای تیم خودش مشکل ایجاد کند”.
آنها چهار روز بعد در بازیای که شبیه به تساوی برابر پالاس بود، برابر ولوز به تساوی 1- 1 رسیدند و گل مساوی را در فاصله چهار دقیقه تا پایان بازی دریافت کردند. بار دیگر بازیکنان متهم شدند که به اندازه کافی در اجرای برنامههای مورینیو خوب نبودند. او گفت:” آنها میدادند که من چه درخواستی در بین دو نیمه داشتم. اگر نتوانستند عملکرد بهتری داشته باشند، به این دلیل است که نمیتوانند عملکرد بهتری داشته باشند.”
آغاز سال نو هدف جدیدی برای خشم مورینیو به همراه آورد: خط دفاعی. وقتی تاتنهام برتری یک گله دیگری را با تساوی 1- 1 در خانه با فولامِ کاندیدای سقوط، عوض کرد، مورینیو شروع به سرزنش بازیکنانش کرد. او گفت که این ” اساسا همان داستانی است که از آغاز فصل وجود داشته” و به گلهای بدی که تیمش میخورد، اشاره کرد. او تاکید کرد:” چیزهایی هست که باید جز ویژگیهای بازیکنان باشد. آنها باید کارهایی را با مهارت و تواناییهای شخصی انجام دهند. و همه چیز به همین سادگی است.”
منظور مورینیو این بود که خط دفاعی تیمش به اندازه کافی خوب نیست- حتی با این که توبی آلدروایرلد عضوی از بهترین دفاع لیگ تحت هدایت پوچتینو بود و به قدری خوب بود که مورینیو در سال 2018 خواهان جذب او برای منچستریونایتد شده بود. دایر، دیگر هدف سابق نقل و انتقالاتی مورینیو، بازیکن تیم ملی انگلیس بود و داوینسون سانچز به عنوان یکی از بااستعدادترین مدافعان جوان جهان در سال 2017 به تاتنهام پیوسته بود. مورینیو از این که تاتنهام نتوانسته بود روبن دیاش که به منچسترسیتی رفت را از بنفیکا یا میلان اشکرینیار را در تابستان قبلی از اینترمیلان بخرد، ناراحت بود و میخواست منظورش را برساند.
اما مشکل این بود که مورینیو بسیار از حد تحریک بازیکنان برای گرفتن واکنش فراتر رفت. او به قدری آنها را کوبید که همگی اعتمادشان را به او از دست دادند.
شکاف در رختکن به طور فزاینده بیشتر میشد. بازیکنان باتجربه مانند کین، هویبرگ و لوکاس مورا واکنش خوبی به سرمربی نشان میدادند و حتی با وجود کسب نتایج ضعیف در چند ماه اخیر نیز به عملکرد خوب خود ادامه دادند. منابع میگویند کین تا آخرین لحظه حاضر بود برای مورینیو به آب و آتش بزند. این موضوع از دبل او برابر نیوکاسل یونایتد و اورتون در این ماه مشخص بود. کاپیتان تیم ملی انگلیس در هر دو مورد تلاش کرد به تنهایی باعث پیروزی تیم شود و نزدیک بود موفق هم باشد.
در عین حال، تعداد بازیکنانی که به واسطه رفتار مورینیو از او فاصله میگرفتند، بیشتر و بیشتر میشد. و این فقط محدود به دله الی و هری وینکس نمیشد که زمان حضورشان در میدان در فصل جاری به کمترین میزان ممکن رسید.
عملکرد تقریبا تمام تیم پس از ماه ژانویه خصوصا در سه شکست متوالی برابر لیورپول، برایتون و چلسی نشان دهنده رختکنی بود که اعتماد به نفس و باورش به واسطه حملات این سرمربی از دست رفته بود. تمام وحدت دوران پوچتینو از بین رفته بود.
منبع دیگری از باشگاه در اوایل این ماه گفت:” چهار یا پنج بازیکن واقعا از او متنفر بودند، چهار یا پنج بازیکن دوستش داشتند، چهار یا پنج بازیکن هیچ اهمیتی برایش قائل نبودند. او تیم را به دلیل حرفهایی که میزد و نحوه گفتن آن حرفها از هم پاشید.”
***
این فقط رختکن نبود که از نحوه صحبت مورینیو با بازیکنان و درباره آنها ناراضی بود. این ناخشنودی به باشگاه هم کشیده شده بود.
تاتنهام میدانست که مورینیو با اظهاراتش چه میزان آسیبی وارد میکند. اعضای باشگاه از نحوه صحبت او با تیم شرمنده میشدند. اعتماد به نفس بازیکنانی مانند دوهرتی به دلیل نحوه انتقاد سرمربی از آنها نابود شده بود و در حالی که باشگاه به مورینیو گفته بود دست از کوبیدن بازیکنان پس از دیدارها بردارد، این موضوع نیز تفاوتی در این شرایط ایجاد نکرده بود.
وقتی تاتنهام به ورزشگاه لندن رفت تا در 21 فوریه برابر وستهام یونایتد قرار بگیرد، بار دیگر شکست خورد. مورینیو بار دیگر خود را از اتهام مبرا کرد. او در مصاحبه پس از بازی به بیبیسی گفت:” من از مدتها قبل فکر میکنم که ما مشکلاتی در تیم داریم که من نمیتوانم آنها را توسط خودم به عنوان مربی حل کنم.” مورینیو باهوشتر از آن بود که این کلمات را در کنفرانس خبری پس از بازی تکرار کند اما بار دیگر بازیکنان فهمیدند که سرمربیشان فکر میکند این شکست اشتباه آنهاست و تقصیری متوجه خودش نیست.
مورینیو از سوی همه منفور نیست. چند بازیکن جوانتر باشگاه مانند اَلفی دیواین و دِین اسکارلت معمولا با تیم اول تمرین کرده و با رفتار سرمربی جسارت پیدا میکردند. مورینیو در زمان پیوستن دیواین از ویگان اتلتیک در آستانه آغاز این فصل، در تست پزشکی او حضور پیدا کرد. وقتی این هافبک با دنی درینکواتر از چلسی، بازیکن تیم ملی انگلیس و قهرمان لیگ برتر، در یک دیدار زیر 23 سالهها در ماه دسامبر درگیر شد، مورینیو از شخصیت و جسارت او برای ایستادگی مقابل چنین حریف درخشانی تمجید کرد.
تغییری موقت در نتایج در اواخر فوریه و اوایل مارس با در پیش بودن چندین دیدار آسانتر- و بازگشت بیل به ترکیب- ایجاد شد و این احساس را پدید آورد که شرایط رو به بهبود است و شاید تاتنهام بتواند دوران فاجعهبار زمستان را پشت سر بگذارد. اما همه چیز در 18 مارس در کرواسی به باد رفت.
شکست 0- 3 تاتنهام در دیدار برگشت مرحله یک هشتم لیگ اروپا برابر دیناموزاگرب نهایت سقوط مورینیو بود اما از بسیاری جهات غافلگیرکننده نبود. تاتنهام تحت فشار فلج شد، نمیدانست که باید حمله کند یا دفاع کند و در نهایت در وقت اضافه بازی را واگذار کرده و حذف شد. این یکی از تحقیرآمیزترین شکستهای مورینیو در کل دوران حرفهای او بود.
قابل پیشبینی بود که او پس از بازی تاکید کند که بازیکنانش را به درستی آماده کرده و به آنها گفته که به جای تکیه بر پیروزی 0- 2 در بازی رفت، برای پیروزی در این دیدار تلاش کنند. او حتی وارد این جزییات شد که چطور گلهای به ثمر رسیده توسط میسلاو اورسیچ که هتتریک کرد را به بازیکنانش نشان داده تا ثابت کند که حتی اگر بازیکنانش در شرایطی قرار گرفتند که غافلگیر شدند، این موضوع در مورد خودش صدق نمیکند.
شرایط زمانی بدتر شد که هوگو لوریس، کاپیتان قدیمی باشگاه و مردی که کلماتش را با احتیاط انتخاب میکند، در مصاحبه پس از بازی با تلویزیون پرده از مشکلات و شکاف موجود در تیم برداشت. لوریس با صحبت از “نبود موارد اصولی و اساسی” در باشگاه، از همتیمیهایش خواست که “راه تیم را دنبال کنند”. وقتی بازیکنان به لندن برگشتند تا برای دیدار آخر هفته در خانه استون ویلا آماده شوند، منابع گفتند که جو باشگاه “وحشتناک” بوده است.
در این زمان تنها چند متحد دیگر برای مورینیو در تاتنهام باقی مانده بود. به گفته چندین منبع، او نه تنها با بازیکنان به مشکل خورده بود بلکه بسیاری از همکارانش نیز از رفتار و حالات منفی او خسته شده بودند. بیش از یک منبع خبری، تضادِ بین رفتار پوچتینو که سعی میکرد محیطی یکپارچه ایجاد کند با مورینیو که اساسا در ماههای پایانی منزوی شده بود را پیش کشیدند.
زمانی که نتایج نیز علیه او بود، مورینیو متوجه شد که تقریبا هیچکس در کنارش باقی نمانده است. یکی از همکاران سابق گفت:” شما همیشه میدانید که با مورینیو به کجا خواهید رسید. اما باز هم وقتی چنین شرایطی پیش میآید، بسیار ناخوشایند است.”
وقتی شرایط علیه مورینیو میشود، او ترجیح میدهد که روند رفتاری خود را به شیوه دیگری تغییر دهد. حرکت در مسیر انتقاد از بازیکنان برای دریافت واکنش خستهکننده شده و تنها اهرم قدرتِ باقی مانده برای او انتخاب ترکیب بود. بنابراین وقتی تاتنهام سه روز پس از شکست در زاگرب و درست پیش از وقفه بازیهای ملی در ماه مارس به ویلا پارک رفت، او یکی از غافلگیرکنندهترین تیمهای فصلش را انتخاب کرده و جو رودون، یافِت تانگانگا، لوسلسو و وینیسیوس را به زمین برگرداند.
تاتنهام در ابتدا متزلزل به نظر میرسید اما توانست با نتیجه 0- 2 به پیروزی برسد. اما وقتی مورینیو پس از دیدارهای ملی ماه گذشته سعی کرد برای ادامه مسابقات و سفر به سنت جیمزز پارک همان تیم را انتخاب کند، در ایجاد دوباره این شوک موثر موفق نبود. بازیکنان بیش از پیش به تاکتیکهای مورینیو عادت کرده بودند. او میتوانست مدام برای شوک دادن به آنها تلاش کند اما دیگر تاثیری نداشت. پس از این که تیمش یک گل مساوی دیرهنگام دیگر در تساوی 2- 2 با نیوکاسل دریافت کرد، مورینیو آخرین اما جدیترین حمله را علیه تیم خودش انجام داده و به بیبیسی گفت که تفاوت ثبات دفاعی حال حاضر و سالهای ابتداییاش این بوده که “مربی همان است اما بازیکنان متفاوت هستند”.
وقتی افت دیگری در نیمه دوم باعث شد تاتنهام یک هفته بعد با نتیجه 1- 3 برابر منچستریونایتد شکست بخورد، مورینیو از این شکایت کرد که بسیار محدود شده و دیگر نمیتواند بگوید که واقعا چه فکری میکند. او گفت:” نمیتوانم بگویم چه فکری میکنم. شما این را میدانید. گاهی میخواهید من را به سوالات جدی و تحلیلهای عمیق بکشانید اما وقتی شروع میکنم متوجه میشوم که نمیتوانم ادامه دهم.”
او در آخرین کنفرانس خبری پیش از بازی خود در آستانه سفر روز جمعه به گودیسون پارک به این موضوع اشاره کرد که “پس از دیدار برابر یونایتد نتوانستید یک کلمه منفی از من درباره رفتار و تعهد بازیکنانم بکشید”.
پیام باشگاه سرانجام به طور واضح به او رسیده بود اما برای حفظ کارش خیلی دیر شده بود.
***
وقتی مورینیو در نووامبر 2019 به عنوان سرمربی تاتنهام رونمایی شد، پیش بینی کرد که تیمش میتواند در فصل 21- 2020 قهرمان شود. اما هشداری نیز داد که پیشبینی شکست احتمالی او به حساب میآمد. مورینیو مدعی شد که فوتبال بیش از هر زمان دیگری در حال تغییر است، بازیکنان قدرتمندتر میشوند و مربیان باید با این موضوع کنار بیایند.
او گفت:” این فوتبال مدرن است. وقتی پدرم پیش از قانون بوسمن بازیکن بود، بازیکنان عادت داشتند 20 سال در یک باشگاه بمانند. بازیکن کناری او، همان بازیکن در رختکن، همان مدافع میانی جلوی دروازهبان برای 15 یا 20 سال. همه چیز پس از قانون بوسمن تغییر کرد. ما مربیان در جنبههایی به دلیل کار شما (رسانهها) آن ثبات را از دست دادیم، این فشار زیادی ایجاد میکند.
حتی برای ماهیت جامعه هم اینطور به نظر میرسد که همه چیز خیلی سریع است، حتی روابط هم سریع هستند. بازیکنان میتوانند از یکدیگر خسته شوند، میتوانند از سرمربی خسته شوند. همه چیز سریعتر به نظر میرسد، بنابراین ما نیاز به تغییر داریم.”
داستان زندگی حرفهای مورینیو این است که او موفقیتهای بزرگی در دهه اول کارش به دست آورد، با نسلی از بازیکنان کار کرد که حالا همگی بازنشسته شدهاند: دکو، ریکاردو کاروالیو، جان تری، فرانک لمپارد، دیدیه دروگبا، وسلی اشنایدر، دیهگو میلیتو و سایر بازیکنان. اما نسل بعدی بازیکنان- بازیکنان هزاره جدید و نسل Z- اصلا واکنش خوبی به روشهای او ندارند.
این موضوع در رئالمادرید صدق میکرد، تیمی که او در آن قهرمان شد اما به شدت با رختکن درگیر شد. این موضوع در چلسی صدق میکرد، جایی که او بار دیگر قهرمان شد اما پس از آن در سومین فصلش دچار افت شد و مایکل اِمِنالو، مدیر فنی آن زمان، این اتفاق را “عدم هماهنگی محسوس” خواند.
و این موضوع قطعا در منچستریونایتد هم صدق میکرد، جایی که مورینیو نتوانست در آن با پل پوگبا، مارکوس راشفورد، لوک شاو، آنتونی مارسیال و سایر بازیکنان کنار بیاید. دوران حضور او در اولدترافورد شکست کاملی نبود- او قهرمان جام اتحادیه و لیگ اروپا شد- اما نتوانست با منچسترسیتی رقابت کند و هیاهویی آزاردهنده پشت سرش باقی گذاشت که هواداران را روبروی بازیکنان قرار داد. اظهارات پوگبا در اسکای اسپورت در هفته گذشته نشان میدهد که بازیکنان یونایتد باور دارند که لذت بازی برای اولهگونار سولسشر چقدر از لذت بازی برای مورینیو بیشتر است.
یکی از مربیان شناخته شده میگوید:” من ژوزه را دوست دارم اما ارتباط او با نسل جدید بازیکنان و نسل جدید مربیان قطع شده است. اما او به روش خودش ادامه میدهد.” مورینیو در تاتنهام بار دیگر در دام شرایط مشابهی افتاد.
روشهای او تنها تغییر موقتی در فرم تیم ایجاد کردند- که به اندازه کافی طولانی نبود که به قهرمانی منجر شود- و پس از آن بار دیگر این شیوه باعث ایجاد شکاف و فاصله در رختکن شد. بازیکنان دوست نداشتند به شیوهای که مورینیو با آنها حرف میزد، مورد خطاب قرار بگیرند؛ آنها از سبک فوتبال یا جلسات تمرینی او لذت نمیبردند.
الگوی حضور مورینیو در یونایتد و تاتنهام دقیقا یکسان بود. بازیکنان از سرمربی خسته شدند، درست همانطور که خودش پیشبینی کرده بود.