جنگ روانی مورینیو با کلوپ ثابت میکند؛ تاتنهام به دنبال قهرمانی است
هفتیک- مصاحبه پس از بازی در نوع خودش مصاحبه کلاسیکی بود. ژوزه مورینیو حضور داشت که با سر و صدا و عصبانیت، دارتهایش را پرتاب میکرد. شاید تیتر اینطور به نظر برسد که او در جریان شکست برابر لیورپول فکر میکرد تاتنهام تیم برتر میدان بوده اما این مسئله که توطئهای علیه او صورت گرفته نیز وجود دارد؛ مورینیوی طفلیِ درک نشده و از این موضع برای حمله به یورگن کلوپ استفاده کرد. و آن زمان است که متوجه منظور مورینیو میشویم: او در هرحال تهییج شاگردانش است و فکر میکند تاتنهام واقعا قادر به کسب عنوان قهرمانی است.
کلوپ و مورینیو در رقابتی هستند که هنوز واقعا اوج نگرفته است. این شرایط میتواند تغییر کند- و علیرغم اینکه تمام دنیا از بازیهای روانی مورینیو کسل شدهاند اما این میتواند جذاب هم باشد. کلوپ تا این فصل تا حد زیادی از درگیری لفظی که بخش مهمی از نمایشهای لیگ برتر است، دوری کرده بود. اما روی دیگری از کلوپ در هفتههای اخیر مشخص شد. مصدومیتها و چند تصمیم بحثبرانگیز از سوی کمک داور ویدیویی علیه لیورپول باعث عصبانیت او شد و ناراحتی او در مصاحبهها خصوصا در گفتگو با دس کلی از بیتی اسورت پس از تساوی برابر برایتون و همچنین بحث بی دلیل و طولانی با کریس وایلدر نیز گواه این ماجراست.
مورینیو در دوران اوج خود متخصص بو کشیدن نقاط ضعف بود. شاید او فکر میکند که این اشتباهات میتواند به کلوپ ضربه بزند. و درباره رفتار کلوپ در کنار زمین اشتباه نمیکند. شاید واکنش لمپارد به شادی گل نیمکتنشینان لیورپول در جریان شکست چلسی در آنفیلد در اواخر فصل گذشته از روی حساسیت بیش از حد او بود و احتمالا همینطور هم هست اما اتفاقی رخ داد که این مربی مجبور شد به آن واکنش نشان بدهد.
بیشتر مربیان زمان زیادی از بازی را صرف بحث با داور چهارم میکنند اما کلوپ یا حداقل کلوپی که تحت فشار است، جز مربیانی است که سر و صدای بیشتری دارند. البته که مورینیو این را به عنوان یک موقعیت میبیند؛ و حالا او بذرش را کاشته است. شاید دفعه بعد یک داور چهارم رفتار سختگیرانهتری داشته باشد. شاید کارتی داده شود. در کمترین حالت، رسانهها و محافل عمومی شروع به توجه به رفتارهای کلوپ میکنند، شاید او را زیر ذره بین قرار دهند و رفتارهایش را زیر سوال ببرند. از نظر مورینیو هر اتفاقاتی که باعث پرت شدن حواس کلوپ از بازی شود، یک امتیاز برای تیم او است.
و با حضور مورینیو همیشه بازیهایی در درون بازیها وجود دارد. حتی این واقعیت که ماجراهای حاشیهای مانند صحبت در مورد درگیری کلامی و رفتارهای کنار زمین- که به این احتمال اشاره دارد که درگیری با وایلدر میتواند ویتنام کلوپ بود؛ یک درگیری بیهوده اما به شدت پر هزینه برابر حریفی کوچکتر که نیازی به شکست دادنش وجود نداشت- شاید بخشی از کمپین پروپاگاندای او باشد.
این دیدار خودش سوالات مهمی را درباره ثبات روش مورینیو مطرح کرد؛ هرچند که هیج موضوع آسانی در این میان وجود ندارد. ادعای او مبنی بر این که تاتنهام تیم بهتر میدان بود، مضحک و یکی از تلاشهای او برای تحریک حریف به نظر میرسد اما xG (آمار گلهای مورد انتظار) نیز این موضوع را تایید میکند. مدلها متفاوت هستند اما اکثرا نشان میدهند که تساوی 1 -1 نتیجهای منطقی بود و برخی نشان میدادند که تاتنهام میتوانست با آمار حدود 0.25 موقعیت گل بیشتر پیروز شود. لیورپول شاید 76 درصد مالکیت توپ را در اختیار داشت و 11 شوت در چارچوب در برابر دو شوت تاتنهام به ثبت رساند اما استیون برخواین دو تک به تک را از دست داد و هری کین یک موقعیت سرزنی درخشان را در نیمه دوم خراب کرد. موقعیتهای خوب این موارد بودند.
و شاید همه این موارد محدودیت گلهای مورد انتظار (xG) را در یک تک بازی نشان دهد. این معیار موقعیتها را اندازهگیری کرده و احتمال تبدیل شدن آنها به گل را ارزیابی میکند. اما برتریهایی وجود دارد که در قالب موقعیتها قرار نمیگیرد و این برتری برای تیمی است که در مجاورت محوطه جریمه حریف است، شرایط را بررسی و امتحان میکند، توپهایی را به محوطه میرساند که با یک ضربه میتوانند به موقعیتی عالی تبدیل شوند اما بدون آن یک ضربه، اصلا محاسبه نمیشود.
آن شکل از مالکیت توپ میتواند بیحاصل باشد اما برای لیورپول اینطور نبود و نشانی از کیفیت و هوش مثلث هجومی خصوصا روبرتو فیرمینو بود. اما نکته قابل توجه این است که چطور این تهدید در 15 دقیقه پایانی و پس از بیرون کشیدن استیون برخواین توسط مورینیو و حضور سرجیو رگیلون افزایش پیدا کرد. احتمال این ایده برای مقابله با ترنت الکساندر آرنولد بوده و شاید حتی برای اغوای او به حضور در حملات بوده تا سون هیونگ مین بتواند از فضای پشت او حمله کند اما چیزی که در نهایت رخ داد این بود که تاتنهام بخش زیادی از قدرت ضدحملاتش را از دست داد و به لیورپول اجازه داد که آنها را در هم بشکند.
شاید این اتفاق یادآور آن باشد که چرا تیمهای برتر بسیار کمی در حال حاضر از سبک مورینیویی دفاع از عقب زمین استفاده میکنند. تمایلی به گلایه از تغییر مداوم قوانین وجود دارد اما اگر یک اتفاق درست در فوتبال رخ داده باشد این است که کشتن بازی در این روزها بسیار سختتر از حتی یک دهه پیش شده است. خراب کردن یک بازی نیاز به همدستی هر دو تیم دارد. اما اختلاف مالی زیاد در فوتبال، حتی در یک لیگ، به این معناست که آنها غالبا برابر خط دفاعی پرتعداد قرار میگیرند و حملات هماهنگ تیمهای بسیار خوب یعنی آنها قادر به درهم شکستن این خط دفاعی هستند.
شاید اشاره مورینیو درست بود که تنها 4 دقیقه با کسب یک تساوی که تاتنهام را در صدر جدول حفظ میکرد، فاصله داشت اما پس از تساوی برابر کریستال پالاس در روز یکشنبه، حالا تیمش سه امتیاز را به گلهایی که در 10 دقیقه پایانی خورده، واگذار کرده و این در حالی است که به نظر میرسید تاتنهام کنترل بازی را در دست دارد. شاید مورینیو در بیرون از زمین از جهش جدیدی در زندگی لذت ببرد اما در داخل زمین شبهات آشنایی درباره نحوه بازی او در دوران مدرن همچنان وجود دارد.