جدال کلوپ و ناگلزمان؛ جایی که حال و آینده فوتبال آلمان به هم رسیدند
هفتیک- برایان کلاف همیشه از این موضوع انتقاد داشت که فوتبال هرگز به شما اجازه نمیدهد که از موفقیت خودتان لذت ببرید. همیشه یک بازی دیگر، یک فصل دیگر و یک خطر دیگر وجود دارد. سه فصل گذشته در لیورپول داستانی از دستاوردهای قابل توجه بوده است: فینال لیگ قهرمانان، سپس قهرمانی در لیگ قهرمانان و سپس پایان دوری 30 ساله از قهرمانی در لیگ. اما این آتش بازیها پیش از این که یورگن کلوپ متوجه حریفانی که در جبهه مقابل او قرار گرفتند، شود، در آسمان آنفیلد رو به خاموشی رفته بود.
مصدومیتها و تقویم فشرده و مشکلات آشنایی که تمام تیمهای موفق با آن روبرو هستند و باید با آن تطبیق پیدا کنند تا دچار مشکل نشوند. یک منچسترسیتی احیا شده هم بود، با بازی مالکانه اسپانیایی که به نظر تمام شده میآمد، بار دیگر اوج گرفته و این بار شاید با انسجام دفاعی بهتری برگشته است.
جدالی در مکتب آلمانی پرسینگ هم پیش رو است؛ نسل جدیدی از مربیان تحت تاثیر رالف رانگنیک که یولیان ناگلزمان سردمدارشان است و روز سه شنبه در چارچوب مسابقات لیگ قهرمانان با لایپزیش به مصاف لیورپول خواهد رفت.
هر اقدام متقابلی که پس از همکاری پپ گواردیولا با خوانما لیو، استادش، در سیتی رخ داده باشد، این مدل پرسینگ از جلوی آلمانی است که در حال حاضر دست بالاتر را دارد. فصل گذشته که برای اولین بار پس از سال 2007 هیچ تیم اسپانیایی در نیمه نهایی لیگ قهرمانان حضور نداشت، سه تیم از چهار تیمی که در این مرحله حضور داشتند از مربیان آلمانی بهره میبردند- هانسی فلیک در بایرن مونیخ، توماس توخل در پاری سن ژرمن و ناگلزمان در لایپزیش. این واقعیت را اضافه کنید که مدافع عنوان قهرمانی لیگ برتر نیز لیورپول ِکلوپ بود و برتری آلمانی به وضوح مشخص بود.
این چهار مربی همگی سبکهای متفاوتی دارند اما در اصول کلیدی مشخصی مشترک هستند و بخشی از جنبشی به حساب میآیند که ریشه در لحظهای داشت که رانگنیک، مربی وقت تیم دسته سومی ویکتوریا بکنان، در سال 1983در زمین تمرین سردی بیرون از اشتوتگارت برای اولین در دیدار دوستانه برابر دیناموکیف ِ والری لوبانوفسکی با پرسینگ از جلو روبرو شد. او که مجذوب این شیوه شده بود شروع به مطالعه کرد و دانستههایش را در تیمی که هدایتشان را بر عهده داشت به کار گرفت. و به این ترتیب پرسینگ وارد فوتبال آلمان شد.
این مکتب با فولکر فینکه در فرایبورگ و وولفگانگ فرانک در ماینتس رشد کرد اما وقتی رانگنیک سعی کرد که اصول یارگیری منطقهای و پرسینگ را در تلویزیون شرح دهد به عنوان دانشمند عجیب و بیعرضه به تمسخر گرفته شد. تنها زمانی که کلوپ که در ماینتس تحت هدایت فرانک کار کرده بود، در جریان جام جهانی 2006 به عنوان مفسر شروع به کار کرد، ایدههای این جنبش جدید وارد جریان و مباحث فوتبال آلمان شد.
از آن زمان فوتبال آلمان شروع به پرسینگ با شور و شوقی تازه کرد. رانگنیک که هرگز به فشار ناشی از حضور در پست سرمربیگری علاقه نداشت، به عنوان مدیر فوتبال شروع به کار کرد و سپس مدیر ورزش و توسعه در باشگاههای ردبول، مالکان لایپزیش، شد. این او بود که در سال 2019 ناگلزمان را انتخاب کرد. کلوپ با موفقیتهای خود در دورتموند و سپس لیورپول به چهره اصلی مکتب پرسینگ آلمانی تبدیل شده بود.
کلوپ در 53 سالگی هنوز تا شناخته شدن به عنوان مربی کهنسال راه زیادی در پیش دارد اما ناگلزمان 20 سال از او جوانتر است. این صحنه آماده نبرد کلاسیک استاد برابر مدعی جوان است. این دو یک بار پیش از این روبروی هم قرار گرفتهاند، وقتی لیورپول در پلیآف مرحله گروهی لیگ قهرمانان در فصل 18-2017 موفق شد هوفنهایم را شکست دهد.
این رویارویی باعث ایجاد احترام متقابل بسیاری شد. کلوپ از ناگلزمان به عنوان “استعداد مربی بسیار بسیار بسیار بزرگ” نام برد و اشاره کرد که “تیم او فوتبالی خوب و جذاب ارائه میدهد. او تنها مربی جوان واقعا خوب در آلمان نیست اما مثال خوبی برای این سبک مربیان است. در حال حاضر بازار مربیگری در آلمان در شرایط بسیار خوبی قرار دارد.”
ناگلزمان نیز حریف را بسیار تحسین کرد. او درباره کلوپ گفت:” من این که او به اصولش پایبند مانده را دوست دارم. تیم او فوتبالی شبیه به دوران حضورش در دورتموند بازی میکند و او سبک نگاهش به اتفاقات را از دست نداده است. او پیرو مکتبی است و از آن دفاع میکند.” همانطور که مشخص است، این بازی به خوبی نشان داد که هوفنهایم تا چه حد از بالاترین سطوح فاصله دارد: آنها هر دو بار شکست خوردند و ممکن بود اختلافی بسیار بیشتر از نتیجه 3-6 در مجموع دو دیدار رفت و برگشت به ثبت برسانند.
لایپزیش از نظر منابع و توانایی برتری مشخصی نسبت به هوفنهایم دارد. اگر تردیدها درباره نحوه نقض اصول قوانین آلمانی در زمینه مالکیت باشگاه و شاید نگرانی هیئت مدیره درباره الگوی ردبول در ایجاد شبکه باشگاهها در سرتاسر جهان نبود، آنها میتوانستند به عنوان مثالی قابل تحسین از موفقیتهایی که میتواند توسط مربیگری آگاهانه و سرمایهگذاری هوشمندانه به دست بیاید، شناخته شوند. آنها در سال 2016 به بوندسلیگا صعود کردند اما موفق شدند بدون هزینه خاصی برای خرید بازیکنان به یکی از حاضران همیشگی در لیگ قهرمانان تبدیل شوند. آنها دومین تیم جوان در مسابقات بوندسلیگا را نیز در اختیار دارند.
تیمو ورنر مثال خوبی از نحوه عملکرد آنهاست؛ بازیکنی که با 12.5 میلیون یورو از اشتوتگارت خریداری شد و چهار سال بعد با چهار برابر این رقم به چلسی فروخته شد. با توجه به این که او فصل گذشته 28 گل به ثمر رساند و تا به حال هیچکس بیشتر از 4 گل نزده، این موضوع باعث ایجاد مشکلاتی شد اما لایپزیش همچنان در رده دوم جدول رده بندی قرار دارد. آنها قادر هستند که قدرت خود برای حضور در کورس را بدون توجه به اهمیت بارز فلسفه پایهای حفظ کنند.
ناگلزمان در قلب این اتفاق قرار دارد. او درباره پیروی از مسیر مشابهی که کلوپ در لیورپول طی کرده و رهایی از تکیه بر پرسینگ و استفاده از حملات برای ایجاد تعادل و انعطاف پذیری بیشتر حرف زده است- و این نشانهای از سبک هوشمندانه لایپزیش است، با این که آنها ر رده هفتم بیشترین پرسینگ در بوندسلیگای این فصل قرار دارند، دومین تیم در زمینه بیشترین پرس در یک سوم دفاعی حریف هستند. این پرسینگ سریع و غیرمحتاطانه نیست بلکه کاملا هدفمند است و انرژی را تا حد ممکن حفظ میکند.
بزرگترین تردید درباره لایپزیش در دیدارهای بزرگ است. آنها در نیمه نهایی لیگ قهرمانان فصل قبل برابر پاری سن ژرمن فلج شدند و شکافهایی هشداردهنده در دیدارهای مرحله گروهی برابر منچستریونایتد نشان دادند (البته یکی از آنها وقتی دیده شد که با سه گل پیش افتاده بودند).
اما با توجه به شرایط دشوار لیورپول، لایپزیش باید از این فرصت برای یک نمایش درخشان دیگر و حضور در یک چهارم نهایی لیگ قهرمانان برای دومین فصل متوالی استفاده کند. این بازی برای ناگلزمان فرصتی در راستای افزایش شهرت و قرار دادن نام خود در راس سبک سلطهجویانه آلمانی است. هنوز کلوپ است که جامهای قهرمانی را در اختیار دارد اما فوتبال به صورت مداوم در حال تکامل است و هرگز ثابت باقی نمیماند.