
یورگن کلوپ؛ نابغهای که رویاها را به واقعیت تبدیل کرد
هفتیک- بدون دیداری که در حومه آرام شهر فرانکفورت انجام شد، شاید یک دهه بعد، رفتنش به لیورپول نیز به وقوع نمیپیوست. یورگن کلوپ یک مربی 38 ساله از بلک فارست بود که هیچکس زیاد به او فکر نمیکرد و مارک کوزیکه، نماینده برمنی شرکت نایکی بود که در مقر قدیمی این شرکت در آلمان فعالیت میکرد.
در سال 2005، حدود 4 سال بود که کلوپ، هدایت ماینتس را بر عهده داشت و میتوانست جدا از باشگاه، قرارداد اسپانسری لباس خودش را داشته باشد. کوزیکه مدت زمانی زیادی در نایکی حضور داشت و در حال بررسی این موضوع بود که آیا کلوپ، در حالیکه در کنار زمین در حال بالا و پایین پریدن است، تصویر مناسبی برای استفاده از کفشهای این شرکت محسوب میشود یا خیر.
دفتر شرکت از ماینتس با ماشین 40 دقیقه فاصله داشت و کلوپ با دوستش آنجا رفت. دوست کلوپ یک وکیل بود که همیشه قراردادهای او را بررسی میکرد. او مدیربرنامه نداشت چون به نظر خودش به آن اندازه فرد مهمی نبود.
یک میز بین دو طرف فاصله انداخته بود و کوزیکه در حالیکه دستانش پشت سرش بود، به صندلی چرمش تکیه داده بود و شرایط را بررسی میکرد. کلوپ یک شلوار جین و یک هودی به تن داشت. او شبیه مربی فوتبال نبود. ماینتس در بوندس لیگا حضور داشت و با اینکه در فصل 05- 2004 در رتبه یازدهم جدول ردهبندی قرار گرفت اما به دلیل آمارشان در ارائه بازی جوانمردانه، مجوز صعود به جام یوفا را کسب کرده بود. کلوپ از نظر کوزیکه مردی آرام و منطقی بود؛ حتی با اینکه در صحبتهایش زیاد از دست استفاده میکرد و در بعضی مواقع حرفهایی تاثیرگذار میزد.

کلوپ در کنار زلیکو بوواچ در ابتدای راه مربیگری در ماینتس در سال 2002. بوواچ در دورتموند و لیورپول هم با کلوپ کار کرد.
یک قرار ملاقات دیگر گذاشته شد که این بار در یک کافه در حومه شهر بود. کوزیکه از این مرد خوشش آمده بود اما میخواست کمی بیشتر دربارهاش بداند. کلوپ یک آب جو سفارش داد. بعد از ظهر گذشت و غروب رسید. یک نوشیدنی دیگر؛ و یکی دیگر…
کلوپ از دستشویی بیرون آمد و وقتی میخواست یک سفارش دیگر بدهد، کوزیکه اعلام کرد که او را انتخاب کرده است. کلوپ به او گفت:” پول اهمیتی برای من ندارد. اما دوست وکیل من… ” او یک قایق زنگ زده خریده و در حال تلاش است تا کاری کند که بتواند دوباره آن را به آب بیاندازد. هزینه کامل این بازسازی نزدیک 12 هزار یورو خواهد بود. کلوپ پیشنهاد داد:” اجازه بده این قرارداد را ببندیم تا او بتواند قایقش را داشته باشد.” کوزیکه خندید و با این ایده خوب موافقت کرد. او میتوانست خودش را در حال کار با کلوپ تصور کند و فکر میکرد که این مربی با سایر مشتریانی که در نایکی با آنها سر و کار داشته، متفاوت است.
***
در پاییز 2015، کلوپ و کوزیکه در بخش مربوط به هواپیمایی لوفتانزا در فرودگاه مونیخ استراحت میکردند که یکی از کارمندان علیرغم تلاش این مربی برای ناشناس ماندن، او را شناخت؛ هرچند او تایید کرد که آنها واکنش صبورانهای داشتند. “چرا او در حال پرواز به نیویورک است؟ ” در فاصله یک دهه از اولین دیدار کلوپ و کوزیکه، چیزهای بسیاری تغییر کرده بود. درخواستها برای جذب کلوپ در سال 2006 افزایش پیدا کرد و او متوجه شد که به کسی نیاز دارد که در اداره امور روزانه کمکش کند.
ماینتس بهتر از تصور همگان کار کرده بود و تصویر او در خانه میلیونها نفر از مردم کشور در طول برگزاری رقابتهای جام جهانی در تابستان پخش شده بود؛ چرا که به عنوان تحلیلگر در تلویزیون حضور داشت. کوزیکه تحت تاثیر این قرار گرفته بود که او میتوانست خیلی سریع تاکتیکها را تفسیر کند؛ بدون اینکه خود را همهچیزدان نشان بدهد. او به دلیل شخصیتش میدانست که چگونه همه چیز را به درستی تفسیر کند؛ به شکلی که در اذهان باقی بماند.
کوزیکه از نایکی جدا شد، کار مستقل خود را آغاز کرد و در ابتدا تنها با بازیکنان قرارداد میبست. کلوپ در یک رویداد با او دیدار کرد و مستقیما خواسته خودش را مطرح کرد:” دوست دارم تو مدیر برنامه من باشی… ” اولین قرارداد بزرگ با بروسیا دورتموند بود؛ جاییکه کلوپ توانست شرایط دومین باشگاه بزرگ آلمان را بهبود ببخشد و دو قهرمانی لیگ، یک قهرمانی جام حذفی و یک قهرمانی سوپرکاپ آلمان را به دست آورد؛ پیش از آنکه این تیم را برای اولین بار در 16 سال به فینال لیگ قهرمانان اروپا برساند.

کلوپ دورتموند را در سال 2013 به فینال چمپیونزلیگ راه رساند اما تیمش در دیدار نهایی، 2-1 مغلوب بایرن مونیخ شد.
با اینکه کلوپ در تابستان 2015 قصد استفاده از فرصتش برای سفر کردن را داشت اما کوزیکه در حال کار بود- او شرایط را برای بازگشت کلوپ به دنیای مربیگری فراهم میکرد؛ چرا که پس از هفت فصل موفق از دورتموند جدا شده بود. هرچند کلوپ چیزی به او نگفته بود اما او کاری را انجام میداد که هر مدیر برنامه مسئولیتپذیری انجام میدهد. او تماسهایی برقرار میکرد، تماسهایی را پاسخ میداد و از طریق ارتباطات مناسبی که داشت درباره باشگاههایی که احتمال داشت کلوپ در آنها آیندهای داشته باشد، اطلاعات جمعآوری میکرد.
یکی از آنها چلسی بود و دیگری لیورپول. او میخواست درباره مالکان و ساختار هیئت مدیره این باشگاهها بداند. مایکل ادواردز واقعا کیست و چه کاری انجام میدهد؟ ادواردز رسما مدیر ورزشی نبود اما کوزیکه متوجه شده بود که او فقط این عنوان را در اختیار ندارد اما تمامی اتفاقات تحت نظر او انجام میشود. یان ایر یک شخصیت جالب دیگر بود و احتمالا اگر لیورپول قصد ارائه پیشنهاد داشت، او اولین کسی بود که تماس میگرفت. نوشتههایی که درباره ایر در اینترنت وجود داشتند، مثبت نبود و نشانگر تعداد زیادی از قراردادهایی بود که لیورپول در دوران حضور او به عنوان مدیر اجرایی، موفق به عقد آنها نشده بود. او واقعا چه شخصیتی داشت؟
تمام اطلاعاتی که به کوزیکه میرسید مثبت نبود. اما او و کلوپ علاقه داشتند که قضاوتهای خودشان را داشته باشند خصوصا درباره کسی که نامش با عدم موفقیتهای لیورپول گره خورده بود. در حالیکه این یک مصاحبه کاری برای کلوپ بود، در عین حال یک مصاحبه برای کسانی نیز بود که امیدوار بودند این شغل را در اختیار او قرار دهند.
بخش دیگر حقهای که در آن روز به کار رفت، این بود که محل برگزاری این دیدار در منهتن بود. کلوپ در فرودگاه مونیخ به آن کارمند گفت که به نیویورک پرواز میکند تا یک مسابقه بسکتبال را تماشا کند. اما فصل جدید رقابتهای NBA تا یک ماه پس از آن آغاز نمیشد.
او خوششانس بود که مایک گوردون از گروه ورزشی فنوی پیشنهاد داد که دور از بوستون دیدار کنند چرا که اگر کلوپ در شهر مقر FSG دیده میشد، مشخص میشد که چرا به آنجا سفر کرده است. کوزیکه چیز زیادی درباره گوردون نمیدانست. او کارهای روزانه لیورپول را از خانهاش در بوستون در حومه بروکلین که زیاد از زمین گلف معروف دور نبود، انجام میداد.
کلوپ و گوردون خیلی سریع صمیمی شدند، داستانهایشان درباره بزرگ شدنشان در گلاتن در نزدیکی اشتوتگارت و مینیاپولیس و مینه سوتا را برای هم تعریف کردند. خیلی زود مشخص شد که هردوی آنها ذهن آزادی دارند اما مشخصا هر نگرانی قبلی درباره شخصیت سلطه جوی کلوپ از بین رفت؛ چون او ابتدا گوش میداد و سپس صحبت میکرد.
قد گوردون حدود 170 و قد کلوپ 190 سانتیمتر است. گوردون همچنین به آرامی صحبت میکند و معمولا نمیتواند به راحتی درباره خودش حرف بزند، در حالیکه کلوپ برعکس است. اما گوردون متوجه شد که این مربی ویژگیهای دیگری جز اندام ورزیده و کاریزما دارد. کلوپ تاکید کرد که تحت تاثیر ساختار لیورپول قرار گرفته اما به مالکان این را نیز گفت که به چه چیزهایی برای پیشرفت باشگاه نیاز دارند.
کلوپ باور داشت که مصدومیتهای زیادی در لیورپول رخ میدهد و یکی از اولین وظایف او این است که از تغییر این شرایط اطمینان حاصل کند. گوردون پس از پایان جلسه به جان دبلیو هنری، مالک اصلی باشگاه، گفت که کلوپ این ظرفیت را دارد که به عنوان مدیر هر شرکت بزرگ بینالمللی کار کند. به عبارت فوتبالی، او زمینه و شخصیت این را دارد که آنچه مرسیساید نتوانسته از آن سوی اقیانوس اطلس به دست آورد، به این تیم اهدا کند.
کارلو آنچلوتی نیز یک روز قبل وارد شرکت حقوقی شرمن و استرلینگ شده بود. گوردون او را نیز دوست داشت اما خیلی زود متوجه شد که کلوپ بیشتر به آن چیزی که لیورپول در آن زمان نیاز داشت، شبیه است. در حالیکه FSG سه سال قبل به سختی برای متقاعد کردن برندان راجرز برای قبول هدایت این تیم تلاش کرده بود اما شرایط درباره کلوپ بدین شکل نبود؛ چرا که اشتیاق او برای انجام این کار به این معنا بود که نیازی به مشاجراتی که در پرونده راجرز رخ داد، نیست.
توافق بر سر مسائل مالی، زیاد وقت کوزیکه را نگرفت. کلوپ در آن زمان اتاق را ترک کرده بود و اطراف سنترال پارک، روبروی استراوبری فیلدز و به سمت ساختمان داکوتا که زمانی جان لنون در آن زندگی میکرد، قدم میزد. این زمانی بود که مسئولیت لیورپول به عنوان یک شهر واقعا روی دوش او قرار گرفت.

کلوپ قصد داشت بعد از جدایی از دورتموند، مدتی استراحت کند اما پیشنهاد لیورپول چیزی نبود که او بتواند آن را رد کند.
***
سالن غذاخوری آکادمی لیورپول یک قهوهساز داشت و کلوپ بخشی از اولین عصری که هدایت لیورپول را برعهده گرفته بود در مجموعه کرکبی گذراند. یک روز سردِ ماه اکتبر بود و باد شدیدی در سرتاسر مجموعه میوزید. پس از عکاسی، انجام صحبت عادی با الکس اینگلتورپ و دستهبندی مربیان تیمهای جوانان در بالکن مجموعه، به گوشهای رفت و یک فنجان اسپرسو برای خود ریخت. این شیوه مورد علاقه کلوپ برای آغاز صبحش به همراه کشیدن یک سیگار بود.
کسانی که شاهد سر و کله زدن او با دکمهها بودند، ترش رویی و حرفی که پس از آن زد را به خاطر دارند. او با صدایی بلند همراه با خندهای شبیه به خرناس که حالا هروقت خودش را سرگرم میکند برای همه آشناست، گفت:” ما به یک قهوهساز جدید نیاز داریم!”
کلوپ به صورت منظم از آکادمی بازدید نمیکند. او آن روز به همه اطمینان خاطر دارد که در حال انجام کار درستی هستند و او از حضور بعضی بازیکنان در خط تولید آکادمی آگاه است چون دورتموند نیز آنها را تحت نظر داشت. از آن زمان او به اینگلتروپ برای اداره این مرکز اطمینان کرده است. اما دفعه بعدی که به آنجا رفت از اینکه ماشین قدیمی قهوهساز عوض شده بود، خوشحال شد. او چند ماه بعد و زمانیکه کنترل همه اتفاقاتی که 5 مایل آن طرفتر در ملوود، زمین تمرین تیم اول، رخ میداد، بر عهده داشت، از خوشحالی فریاد زد:” یک نفر به حرف من گوش داد!”
کلوپ یک بار در کارخانه ماشین سازی اوپل در آلمان و برابر 10 هزار کارگر سخنرانی کرد. صحبت او بیشتر شبیه به یک اجرا بود و در پایان، حضار نامش را فریاد میزدند. او معتقد بود که تاثیر برخورد اول بسیار مهم و اساس هر رابطهای است. معرفی رسمی به تیم در اتاق جلسه ملوود شامل نوشتن کلمه “وحشتناک ” (TERRIBLE) با حروف بزرگ روی وایت برد بود و بیان میکرد که تیمها پس از بازی برابر لیورپول او چه احساسی خواهند داشت. این هدف با دوندگی بیشتر و سریعتر و پرس مستقیم پس از دست رفتن مالکیت توپ به دست آمد. لیورپول از همان جا با ضدحملات به حریفان ضربه میزد.
کلوپ سپس از تمامی اعضای کادر فنی خواست تا خود را معرفی کنند و نقششان در باشگاه را در برابر اعضای تیم توضیح دهند. این کار انجام شد تا به همه افراد حاضر یادآوری کند که هر کس نسبت به فرد دیگر مسئولیتی دارد. به بازیکنان گفته شد که باید نام تمام کارمندان حاضر در مجموعه تمرینی را یاد بگیرند و هشدار داده شد که در غیر این صورت دستیابی به آن شکل از اتحاد که موفقیت را به همراه دارد، غیرممکن است.
هرچند کلوپ بازیکنان بااستعدادی که مقابلش نشسته بودند را تحسین میکرد، اما از زمانیکه به او گفته شد هدایت لیورپول را برعهده خواهد گرفت، او بیشتر دیدارهای تیم در 12 ماه گذشته را تماشا کرده بود و به وضوح متوجه شد که بیشتر بازیکنان به دلیل عدم اعتماد به نفس، نتوانستند بهترین بازیهایشان را به نمایش بگذارند. او تصمیم گرفت زمان تعطیلات را کم کرده و یک شبه، جلسات تمرینی بسیار پرفشارتر شد.
باید گفت که در ماههای اول، کلوپ از لباسهای جدید بازیکنان لیورپول در تمرینات راضی نبود و خیلی زود تشخیص داد که جنس این لباسها به خوبی عرق را جذب نمیکند. این یک مشکل مهم بود؛ چون او از بازیکنان انتظار داشت که در جلسات تمرینی مانند دیدارهای واقعی حاضر شوند.
به این نکته نیز باید اشاره کرد که کلوپ تعهد و عملکرد خوب را از بازیکنانی گرفت که دو هفته قبل برای پیروزی برابر کارلایل یونایتد دسته چهارمی در جام اتحادیه به ضربات پنالتی متوسل شده بودند. اما همه بازیکنان در ماههای اولیه از جلسات تمرینی راضی نبودند و بعضی از بازیکنان باتجربه در صحبتهای بین خودشان با این امر موافق بودند که روی دور تکرار افتادهاند.
با این حال این موارد در آن زمان اهمیتی نداشت؛ چون نتایج لیورپول به شکلی دراماتیک بهبود پیدا کرده بود و پیروزی خارج از خانه برابر چلسی، مدافع عنوان قهرمانی و منچسترسیتیِ نایب قهرمان، در 6 هفته ابتدایی دال بر این بود که روش کلوپ به خوبی پاسخ داده است.

لیورپول در یکی از آخرین دیدارهای فصل 16-2015، در استمفوردبریج با نتیجه 3-1 چلسی را شکست داد.
هیچوقت زمانِ استراحت یا راه فرار از این روشها نبود. کلوپ زمان را برای تماشای بازیکنان در آرامش و راحتی محض آنها تلف نمیکرد و به هیچ یک از مربیان حاضر در باشگاه اجازه نمیداد که جلسات تمرینی را اداره کنند تا خودش تنها از دور نظارهگر باشد و قضاوت کند. از ابتدا همه چیز طبق روش او بود یا هیچ روش دیگری. این موضوع از همان بازی اول که تساوی بدون گل برابر تاتنهام بود، مشخص شد؛ دیداری که آدام لالانا در آن به عنوان یک دونده کلیدی در خط میانی ظاهر شد؛ او که پیش از آن نیز در تمرینات با درکش از جاگیری، به علاوه ظرفیت بالای ریههایش، کلوپ را تحت تاثیر قرار داده بود.
یکی دیگر از بازیکنانی که در آن جلسات تمرینی عملکرد درخشانی داشت، دنیل استوریج بود. کلوپ میدانست که بازیکن با استعدادی در اختیار دارد اما استوریج بهتر از تصور او بود. او بازیکنی بود که از ترکیب استعدادهای رابرت لواندوفسکی و ماریو گوتزه، ستارگان او در دورتموند، به دست میآمد. کلوپ از آن دسته افرادی نیست که حسرت بخورند اما آرزو میکرد میتوانست زمانیکه استوریج هیچ مصدومیتی نداشت با او کار کند؛ چون از نظر این مربی، او میتوانست به یکی از بهترین شماره 9 های فوتبال اروپا تبدیل شود.
اعضای کادر فنی کلوپ اولین ساعات اولین روز را به تقسیم کردن زمین تمرین ملوود به سه بخش سپری کردند تا برای تمرینات پرس متقابل حریف آماده شوند. این پایه و اساس تمام چیزهایی است که کلوپ از آن پس به آن دست پیدا کرده اما بازیکنان تایید میکنند که بعضی از تمرینات در ابتدا به نظرشان عجیب بود. آدمکهایی با فاصله برابر از یکدیگر در زمین قرار میگرفت و هرکدام تفاوت بین پرس بالا، متوسط و پایین را نشان میدادند.
کلوپ تقریبا قبل از تمام دیدارها یک بازیکن که او را قربانی پرسینگ مینامد، مشخص میکند که معمولا یک مدافع یا هافبک است که توانایی حمل توپ زیادی ندارد. برنامه این است که بازیکنان لیورپول اطمینان حاصل کنند با پرسینگ در مناطق درست توپ به جای رسیدن به بازیکنی با تکنیک، به این قربانی میرسد و سپس مسیر او با پرسینگ شدید و جمعی کوچک شده و مالکیت توپ بار دیگر پس گرفته خواهد شد.
کلوپ به بازیکنان لیورپول گفت:” بهترین لحظه برای پس گرفتن توپ بلافاصله پس از این است که آن را از دست دادید. فشار هنوز روی حریف است و در حال تصمیمگیری برای ارسال پاس است. او چشمش را از بازی برخواهد داشت تا تکل بزند یا از انجام این کار جلوگیری کند و انرژی زیادی صرف میکند. هردوی این موارد باعث میشود که آسیبپذیر باشد.”
کلوپ در هفتهها و ماههای ابتدایی به صورت منظم تمرین را متوقف میکرد و به بازیکنان یادآوری میکرد که دقیقا میخواهد چه چیزی از آنها ببیند. او میدانست که این تاکتیک در عین حال که درجه ریسک روی حریف را افزایش میدهد، بدین معنا نیز هست که ریسک بیشتری از سوی تیم خودش نیز انجام شده است. این کار به معنای فشرده کردن فضا به سریعترین حالت ممکن بود چون اگر سه یا گاهی 4 بازیکن، برای ایجاد فشار روی حریف پستهای خود را ترک میکردند، تیم لیورپول ممکن بود در سایر مناطق زمین آسیب پذیر شود.
این اتفاق وقتی لیورپول در 20 دسامبر 2015 به واتفورد رفت، آشکار شد و طرح بازی به بدترین شکل با شکست مواجه شد تا به باخت 3-0 منجر شود. اعضای تیم قرار بود آن شب برای مهمانی کریسمس به باشگاه گلف فورمبی هال بروند. بازیکنان انتظار داشتند که این رویداد لغو شود اما پس از بازگشت به مرسی ساید، یک پیامک از طرف سرمربی به دستشان رسید که در آن نوشته شده بود:” هرکاری که کنار هم انجام دهیم با بیشترین حد توانمان خواهد بود و این یعنی امشب جشن خواهیم گرفت.” هیچکس اجازه پیدا نکرد که زودتر از یک نیمه شب از مهمانی خارج شود.
***
در یک شب دیگر، مدت زمان زیادی از نیمه شب گذشته بود و لیورپول بار دیگر در دیداری شکست خورده بود. اولین فصل کلوپ در بازل به پایان رسید؛ جاییکه عملکرد درخشان سویا در نیمه دوم فینال لیگ اروپا، باعث شد این تیم اسپانیایی شکست 0- 1 برابر لیورپول را جبران کند. نتیجه بازی حتی میتوانست سنگینتر از 3-1 باشد (از اینجا تماشا کنید).
فضای درون نووتول شهر سوییسی محزون بود. حتی کلوپ نیز از شکست لیورپول بسیار غمگین شده بود. او در صحبت با سایر مربیان تایید کرد که سویا نمایشی قدرتمندانهتر، آمادهتر و برنامهریزی شدهتر داشته است. او خودش را مقصر میدانست اما به این نکته نیز واقف بود که این واقعا تیم او نیست و شاید همین که لیورپول در وهله اول به فینال این رقابتها رسیده، یک دستاورد بزرگ به حساب بیاید.

کلوپ توانست در همان اولین فصل حضورش در آنفیلد، لیورپول را به فینال لیگ اروپا برساند اما تیمش مقابل سویا شکست خورد.
اولین فصل حضور او در لیورپول به خاطر نقطه آغازش به نوعی یک شکست موفقیتآمیز به حساب میآمد. این اتفاق تیری در تاریکی برای او بود چرا که انتظارات بسیار پایین بود و این نکته به خوبی درک میشد که کار بازسازی نیازمند زمان است و در طول این مسیر نیز ناامیدیهایی به وجود خواهد آمد. قرار گرفتن در رتبه هشتم لیگ برتر، بدترین رتبه آنها در دو دهه اخیر بود اما به نظر میرسید که روند رو به رشدی در جریان است چرا که کلوپ تیم را در رده دهم تحویل گرفته بود.
شکست در فینال جام اتحادیه برابر منچسترسیتی در ضربات پنالتی نیز بخشی از این روند بود؛ هرچند کلوپ راحتتر با این شکست کنار آمد چون از استعداد تیم سیتی باخبر بود (از اینجا تماشا کنید). اتفاقی که در بازل رخ داد، ابعاد کاری که باید در آنفیلد انجام بدهد را به او یادآوری کرد. این شکست همچنین به این معنا بود که در فصل 17-2016 خبری از حضور در فوتبال اروپا نیست.
او میکروفون را گرفت و به بازیکنان گفت که هنوز به آنها افتخار میکند، به آنها یادآوری کرد که هیچکس در آغاز رقابتها شانسی برایشان قائل نبوده است. او تایید کرد:” دو ساعت پیش همه احساس افتضاحی داشتیم.” اما این تازه آغاز راه است. او گفت که فینالهای دیگری در پیش خواهد بود. آنها باید این احساس را به خاطر داشته باشند و از این حس ناامیدی استفاده کنند تا دفعه دیگر جلوتر بروند. او به بازیکنان گفت که نمیتوانست بیشتر از این به سبکی که آنها به حرفش گوش دادهاند و ایدههایش را در زمین پیاده کردهاند، افتخار کند- که این فصل قطعا به هدر نرفته است.
کلوپ از هواداران لیورپول میخواست که بار دیگر به تیم اعتماد کنند. او باور داشت که اگر بتواند هیجان و اشتیاق سکوها را کنترل کند، تئوری یار دوازدهم دقیقتر از یک ایده احساسی به اثبات خواهد رسید. با این حال اول از همه به اشاره به چند واقعیت تلخ نیاز داشت.
پس از اینکه کریستال پالاس در فاصله هشت دقیقه تا پایان، در دومین بازی خانگی کلوپ در لیگ برتر در نوامبر 2015 پیش افتاد، او دید که هواداران به سمت درهای خروج حرکت میکنند. کلوپ آن شب گفت: ” من کاملا احساس تنهایی کردم.” این نشان میدهد که چرا او یک ماه بعد با تساوی 2 -2 برابر وست برومویچ میانه جدولی، مقابل هواداران خوشحالی کرد. گل مساوی لیورپول دیرهنگام به ثمر رسید و هواداران تا آخر در کنار تیم حضور داشتند. با این حال هرچه به پایان فصل نزدیکتر میشدیم، فضا تغییر میکرد.

شادی کلوپ و شاگردانش بعد از تساوی خانگی 2-2 مقابل وست بروم، انتقادهایی را به همراه داشت اما این مربی آلمانی به دنبال تغییر جو آنفیلد بود.
پیروزی 3-4 برابر بورسیا دورتموند، باشگاه سابقش، در لیگ اروپا و برتری 5-4 در مجموع دو بازی رفت و برگشت، به این معنا بود که تجربه غیرممکنها بار دیگر در آنفیلد ممکن شده چرا که آنها در فاصله 25 دقیقه تا پایان بازی با نتیجه 1-3 از حریف عقب بودند. کلوپ پس از بازی گفت:” هواداران بهترین نیم ساعتی که من در فوتبال دیدهام، ساختند.” و سپس رسیدن به فینال بازل را یادآوری کرد:” ما به جام بسیار نزدیک شدیم.” در همین زمان بود که شروع به خواندن شعار ” ما لیورپول هستیم ” کرد و همه حاضران با او همراهی کردند.
***
کلوپ با بازیکنان دوست شده بود اما هرگز بهترین دوست آنها نبود. کریستین بنتکه اولین بازیکنی بود که از این جمله برای توصیف او استفاده کرد و شش ماه بعد به فروش رسید. مامادو ساخو نیز رابطه با کلوپ را به روشی مشابه توصیف کرد و پس از آن در فصل 17- 2016 از این تیم جدا شد.
با اینکه ساخو در رختکن از احترام برخوردار بود و کلوپ به عنوان یک بازیکن دوستش داشت اما برای دیسیپلین ارزش بیشتری قائل بود. ساخو در سفر لیورپول به تور آمریکا برای پرواز تاخیر داشت و این اولین بیملاحظگی او نبود. او فینال لیگ اروپا برابر سویا را به دلیل تحقیقات یوفا در زمینه استفاده از مواد غیرمجاز و مخدر از دست داده بود. با اینکه او از این اتهام تبرئه شد اما کلوپ از این عصبانی بود که این بازیکن بدون اطلاع باشگاه از موادی برای کاهش وزن خود استفاده کرده است. کلوپ میخواست بازیکنان باتجربه تیم، الگوهای خوبی باشند. ساخو هرگز دیگر برای او بازی نکرد و در پنجره زمستانی به کریستال پالاس منتقل شد.
خریدهای کلیدیای در آن تابستان انجام شد هرچند هیچکس در آن زمان چنین حسی نداشت. سادیو مانه، جوئل ماتیپ و جینی واینالدوم همگی در فاصله سه سال، به قهرمانان چمپیونزلیگ تبدیل شدند. آنها از ساوتهمپتون، شالکه و نیوکاسل به آنفیلد آمدند. مانه که یکی از این سه بازیکن بود، در اولین فصل حضور کامل کلوپ در لیورپول با گلهایی که زد و سهمیه حضور دوباره در لیگ قهرمانان را به دست آورد، خود را به عنوان یکی از مهمترین بازیکنان ترکیب ثابت کرد. کلوپ یک بار برای جذب مانه در دورتموند اقدام کرده بود و در آلمان به صورت حضوری با این بازیکن دیدار داشت. این بازیکن سنگالی در آن زمان جوانتر و بسیار آرامتر بود. کلوپ تردید کرده بود و نمیدانست که آیا مانه شخصیت لازم برای بازی در تیم او را دارد یا نه. او یک اشتباه را دو بار تکرار نمیکرد. با این حال مانه با مائوریسیو پوچتینو، سرمربی تاتنهام، نیز دیدار کرده بود اما اشتیاق کلوپ درباره آینده لیورپول باعث شد که او انتقال به آنفیلد را ترجیح دهد.
در این بین، یک عضو جدید و موثر هم به کادر پشتیبانی تیم اضافه شد. مونا نمر، متخصص تغذیه، از بایرن مونیخ به لیورپول پیوست و یکی از اولین تصمیماتش این بود که ایستگاه آبمیوه را در رختکن تیم اول در ملوود راه اندازی کند تا بازیکنان بتوانند به محض ترک زمین بار دیگر انرژی بگیرند. بازیکنان همچنین به جای استفاده از آب نباتهای شکری در بین دو نیمه، شروع به نوشیدن آب سیبهایی کردند که کافئیندار بود. مربی بدنسازی جدید هم آندریاس کورنمایر بود که کلوپ او را به گروهبان آموزشی تشبیه میکرد.
تمرکزی نیز روی بازیکنانی بود که کلوپ آنها را میخواست اما موفق به جذبشان نشده بود. او تلاش کرد گوتزه را از بایرن مونیخ به خدمت بگیرد اما بعد از اینکه متوجه شد زننده گل پیروزیبخش فینال جام جهانی 2014 میخواهد تا بعد از یورو 2016 صبر کند تا سایر پیشنهاداتش را بررسی کند، علاقهاش به جذب او را از دست داد. پیشنهاد برای جذب بن چیلول، بازیکن جوان لستر، نیز با شکست مواجه شد تا کلوپ از جیمز میلنر به مدت یک فصل در پست دفاع چپ بازی بگیرد.
فشار روی لیورپول به دلیل عملکرد سایر باشگاهها افزایش پیدا کرده بود. کلوپ ولخرجیهای بیش از حد رقیبانی چون منچسترسیتی و منچستریونایتد را به سخره میگرفت چرا که این باشگاهها در فصل 16- 2015 بالاتر از لیورپول بودند و هنوز هم برای خرید مربی تراز اولی چون پپ گواردیولا یا هافبک درخشانی مانند پل پوگبا هزینه میکردند. او تاکید داشت:” من میخواهم این کار را به شکلی متفاوت انجام دهم.” با این حال موضع او با خرید ویرژیل فن دایک و آلیسون بکر در سالهای 2017 و 2018 تغییر کرد.
کلوپ یادآوری کرد که چنین خریدهای رکوردشکنی تنها به دلیل جدایی بازیکنان مهم تیم و دستاوردهای بزرگی چون رسیدن به فینال لیگ قهرمانان 2018 ممکن شده است؛ هرچند این تیم تنها یک بار در طول هفت فصل، در این رقابتها حضور داشت. هرچند این اتفاق به جذب آلیسون کمک کرد اما بدون انتقال فیلیپه کوتینیو به بارسلونا با مبلغ بیش از 140 میلیون پوند، رقابت با سیتی برای خرید فن دایک غیرممکن بود.
برای اولین بار پس از حضور 5.5 ساله جرارد هولیه روی نیمکت لیورپول در فاصله 2004- 1998، یک درک مشخص بین اعضای هیئت مدیره و کادر فنی وجود داشت. وقتی کلوپ نتوانست به بازیکنان مدنظرش دست پیدا کند، این نگرانی ایجاد شد که اختلافی که باعث تضعیف دوران حضور رافا بنیتس و راجرز در این تیم شده بود، بار دیگر تکرار شود.
علیرغم اینکه بین کلوپ و گروه مالکان باشگاه در ماساچوست، یک اقیانوس فاصله بود اما ارتباط روزانه با گوردون باعث شد که این نگرانی پیش از تبدیل شدن به یک مشکل، حل شود. در واقع کلوپ برای اولین بار در سال 2018 از بوستون دیدار کرد تا در مینه سوتا تویینز به تماشای رد ساکس بنشیند و در آن زمان لیندا پیزوتی، همسر هنری، کلوپ را به فروشگاه باشگاه برد تا لباسهای مناسبی برای او خریداری کند چرا که در ابتدای تابستان تصاویری از او در حال گذراندن تعطیلات در ایبزا در حالیکه کلاه نیویورک یانیکز، رقیب بوستون، را به سر داشت، منتشر شده بود.
با اینکه آیر، مدیر اجرایی، اولین کسی بود که درخواست لیورپول را به کوزیکه اطلاع داده بود اما گوردون اولین نماینده FSG بود که مستقیما در پاییز 2015، تلفنی با کلوپ حرف زد. وقتی قراردادها رد و بدل شد، گوردون یک پیام تبریک برای کلوپ فرستاد که این مربی در پاسخ گفت:” یووووهووووو!”
پس از راجرز که نسبت به پذیرش تصمیمات FSG ابراز تمایل کرده بود اما بعدها به صورت خصوصی از این موضوع ابراز ناراحتی میکرد، چیزی که گوردون بیش از همه میخواست درباره کلوپ بداند این بود که آیا آنها میتوانند به اندازه کافی در کنار هم راحت باشند که مخالفتهای سازندهشان را مطرح کنند یا نه. گوردون به کلوپ گفت:” مخالفت و بیان کردن آنچه در ذهنت است، تا به حال در لیورپول مجاز نبوده است. ” کلوپ به میان حرف او پرید و یک ابروی خود را بالا برد و گفت:” این لازمه کار است. ” گوردون سپس برای کلوپ توضیح داد که بیش از همه از این میترسد که ایدههای خوب، عملی نشود؛ چون عدم اعتماد بین دو طرف، مانع از آن شود که آنها آنچه را واقعا در ذهن دارند، بیان کنند. کلوپ تنها 8 ماه بعد از قبول هدایت لیورپول، یک قرارداد جدید با شرایط بهتر با گوردون امضا کرد.

کلوپ در کنار مالکان و مدیران لیورپول (از راست): گوردون، تام ورنر، هنری، لیندا هنری و آیره.
با اینکه کلوپ کفشهای کانورس و شلوار جین میپوشید و گوردون شخصیتی منطقیتر به نظر میآمد اما کسانی که برخورد این دو را دیدهاند، میگویند که آنها در نحوه برخورد با مشکلات بالقوه، شباهتهای بسیاری دارند. در حالیکه کلوپ میگوید یکی از چیزهایی که او بیشتر از همه در سرمربیگری فوتبال از آن لذت میبرد چالش حل کردن مشکلات است، گوردون نیز در باشگاه به فداکاری معروف است. هر روز کاری در بوستون در ساعت 6 صبح آغاز میشود و او معمولا هر یک ساعت به صورت تلفنی با یک نفر در لیورپول در تماس است. برای کسی که از راه دور کار میکند، او بسیار در دسترس به حساب میآید. او به منظور به چالش کشیدن دیدگاه خودش، با افرادی از سطوح مختلف در باشگاه صحبت میکند حتی اگر مسئله در حیطه کاری آنها نباشد.
در دوران حضور کلوپ در لیورپول، افراد تاثیرگذار باشگاه همیشه اینطور فکر نمیکردند اما او معتقد است که:” اینطور نیست که بگوییم اگر چیزی را نمیفهمیم، پس نمیتوانیم انجامش دهیم. ” چیزی که تحت هدایت کلوپ تغییر کرد سطح مذاکره سالم و اشتیاق به چالش کشیدن نظرات مختلف و همین طور پرسیدن نظر یک نفر دیگر بود. برای مثال هنری باور داشت که قیمت 40 میلیون پوندی محمد صلاح بالاست چرا که او پیش از این نتوانسته بود با چلسی در لیگ برتر بدرخشد. با این حال لیورپول به پیشنهاد ادواردز، مدیر ورزشی تیم، او را از رم خرید. کلوپ به جای او خواهان جذب جولیان برانت از بایرلورکوزن بود اما هم او و هم گوردون در صحبت با ادواردز قانع شدند چرا که او دوران پیشرفت این بازیکن مصری را پیش از پیوستنش به چلسی و در بازل دنبال کرده بود.
میزان تغییرات در لیورپول در این بخش محسوس بود. برای مدتهای طولانی اختلافاتی درباره مسئولیتپذیری و اثربخشی نقل و انتقالات، روند رشد تیم را از زمان حضور بنیتس دچار مشکل کرده بود. برای بسیاری شنیدن اینکه کلوپ از ادواردز، دیو فالوز (مدیر استخدام) و بری هانتر (مدیر نمایندگانی که بازیکنان را بررسی میکند) تعریف میکند، مانند انرژی تازهای بود؛ در حالیکه پیش از این، اخباری در مورد درگیری این افراد که مثلا قرار بود در کنار هم کار کنند، منتشر شده بود.

محمد صلاح در اولین بازیاش برای لیورپول در آگوست 2017 مقابل واتفورد گلزنی کرد.
در ابتدا اختلاف نظرهایی درباره فروش کوتینیو وجود داشت. در اولین فصل حضور کامل کلوپ روی نیمکت، کسب سهمیه لیگ قهرمانان به آخرین روز فصل موکول شد و آنها موفق شدند در رتبه چهارم قرار بگیرند. کوتینیو ستاره تیم بود و موقعیتش با امضای یک قرارداد در ماه ژانویه تثبیت شد. با این حال هشت ماه بعد، بارسلونا تلاش خود را آغاز کرد.
FSG تحت فشار بود چون قبول کردن این قرارداد، مانند تسلیم شدن بود و نشانه این بود که لیورپول میتواند پیشرفت کند اما این اتفاق به اندازه کافی سریع رخ نمیدهد که بازیکنان در این تیم بمانند و در آنفیلد به آنچه میخواهند دست پیدا کنند. این موضوع موجب شد که هنری تصمیم بگیرد که کوتینیو در آن تابستان به حضورش در لیورپول ادامه دهد- و تحت هیچ شرایطی جدا نشود. چنین تصمیمی با واکنش از سوی این بازیکن همراه شد که ناگهان ادعای مصدومیت کرد- با اینکه اسکن کمرش چیزی غیر از این را نشان میداد. کلوپ در جریان گفتگو با کوتینیو متوجه شد که او تا چه اندازه مشتاق پیوستن به بارسلوناست. او فکر میکرد که در رختکن بداخلاقی میکند. کوتینیو پیش از اولین بازی فصل 18- 2017 درخواست جدایی کرد و این اتفاق تنها ساعاتی پس از انتشار بیانیه لیورپول درباره ادامه حضور او در این تیم رخ داد.
کلوپ از این بازیکن خشمگین بود و به گوردون گفت که نمیخواهد با کسی که به او و تیم لیورپول باور ندارد، کار کند. وقتی کلوپ مدعی شد: ” فکر میکنم باید همین حالا او را بفروشیم” و این پیام به هنری نرسید، مالک لیورپول موضع خود را تغییر نداد. این باعث شد کلوپ متوجه شود که کار با او و ثبت یک قرارداد بهتر برای لیورپول ممکن است و تهدید برای پیشرفت تیم نخواهد بود.
در طول چند روز بعد برنامهای ترتیب داده شد. کوتینیو تا پنجره زمستانی در لیورپول باقی خواهد ماند. بازگشت به دوران اوج و آمادگی و فروش او با قیمیتی بالاتر جز برنامه بود. در این بین الکس اوکسلید چمبرلین جذب شد و اطمینان حاصل شد که او تا ژانویه آماده خواهد بود…
***
ساعت 6 صبح روز یکشنبه 27 می 2018 بود. مکان خانه کلوپ در فورمبی بود. صدای آهنگ از مهمانی به گوش میرسید. لیوانهای نوشیدنی پر و خالی میشد. سرمربی لیورپول کلاه لبهدار خود را برعکس به سر داشت و در حالیکه دستانش را دور دوستان قدیمی حلقه کرده بود، با صدای بلند آواز میخواند.
در سمت راستش پیتر کراویتز، دستیار مورد اعتمادش، به همراه کامپینو، خواننده اصلی یک گروه راک آلمانی، که مدال نقره فینال لیگ قهرمانان از شکست شب قبل برابر رئال مادرید را به گردن داشت، ایستاده بودند. در سمت چپ کلوپ نیز یوهانس بی کرنر، یک شخصیت معروف در تلویزیون آلمان، حضور داشت. فریاد بلند شعری که در حال خواندن بودند شبیه یک دعوت به جنگ بود.
“ما جام باشگاههای اروپا را دیدیم / شانس لعنتی تمام با مادرید همراه بود/ قسم میخوریم که آرام باشیم/ و این جام را به لیورپول برگردانیم!”
این کلمات بارها و بارها تکرار شد و هر بار نیز بلندتر از دفعه قبل بود. این شخصیت معمول کلوپ است. بدون غم و اندوه و بدون هیچ نشانی از خودخوری. او مدام به مهمانان نگرانش اطمینان خاطر میداد که حالش خوب است و تایید میکرد که این تازه آغاز راهی خاص است، نه پایان آن.
یک ساعت یا کمی قبلتر نیز پس از بازگشت از کییف، غمگینش در اتاق جلسات ملوود پیامی مشابه به بازیکنان داده بود. او پیش از خروج بازیکنان و آغاز تعطیلات تابستانی به آنها گفت: ” من به همه شما افتخار میکنم. سفری که در کنار هم داشتیم فوقالعاده بود.” اعضای تیم پس از شکست ناراحت کننده 3-1 مقابل تیم پر ستاره زینالدین زیدان، مستقیما از پایتخت اوکراین به خانه بازگشته بودند. جو حاکم بر هواپیما مانند مراسم ختم بود.
کلوپ بعدها فاش کرد:” در بین تمام اعضای خانوادهام تقریبا من تنها کسی بودم که گریه نمیکرد. حتی مدیر برنامههایم اشک میریخت چون بسیار برای من ناراحت بود. آنها به این دلیل آن قدر ناراحت و ناامید بودند چون فکر میکردم من هم همینطور هستم. البته که من هم ناراحت بودم اما فکر نمیکردم که این پایان چیزی باشد. این تنها یک قدم دیگر بود. زندگی همین است. گاهی باید بپذیریم که یک نفر دیگر بهتر است و کسی دیگر با شانس بیشتر وجود دارد. من مدتهاست که این را پذیرفتم. میدانم که بار دیگر به اینجا خواهم رسید. بار دیگر تلاش میکنم که به فینال بعدی برسم و سپس شرایط را تغییر میدهم.”

5 سال بعد از فینال ومبلی، کلوپ بار دیگر به فینال چمپیونزلیگ رسید اما تیم او این بار هم مغلوب شد.
نیم فصل دوم فصل 18- 2017 مهر تاییدی بر این باور کلوپ بود. لیورپول با رسیدن به اولین فینال لیگ قهرمانان پس از 11 سال و تداوم حضور در بین چهار تیم اول لیگ برتر برای اولین بار پس از سال 2009 از حد انتظارات نیز فراتر رفته بود.
آنها نه تنها با نبود کوتینیو کنار آمده بودند بلکه در غیاب او درخشان ظاهر شده بودند. قبول فروش چنین مهاجم با استعدادی در اواسط فصل یک قمار بود؛ به ویژه با توجه به این واقعیت که هیچ بازیکن جدیدی جانشین او نشد. لیورپول در پنجره زمستانی تلاش کرد که باشگاه لایپزیش را متقاعد کند که نبی کیتا را که برای انتقالش در تابستان به توافق رسیده بودند، زودتر از زمان مقرر به آنفیلد منتقل کند اما موفق نشد. آنها همچنین یک بار دیگر برای جذب توماس لمار، بازیکن تیم ملی فرانسه، اقدام کردند اما مبلغ درخواستی 90 میلیون پوندی موناکو، مدیران لیورپول را منصرف کرد.
لیورپول پیشتر به این متهم شده بود که در هنگام از دست دادن یک بازیکن با استعداد، وحشتزده میشود و هزینههای بیهوده میکند. خرید آلبرتو آکیلانی به جای ژابی آلونسو، اندی کارول به جای فرناندو تورس و ماریو بالوتلی به جای لوییس سوارز از همین دسته خریدها بود. کلوپ معتقد بود که تاریخ خود به خود تکرار نمیشود. او به صبر کردن راضی بود.
بعد از اینکه کوتینیو با درخواست شدید مالکان لیورپول برای انجام انتقال رویاییاش در تابستان موافقت کرد، سرمربی آلمانی احساس کرد که نگه داشتن این بازیکن برزیلی بر خلاف آرزوهایش، اثر مخربی روی تیم خواهد داشت. کلوپ تاکید کرد:” کار من همیشه ریسک است اما نمیتوانستم تصمیم متفاوتی بگیرم. ما به اندازه کافی بزرگ و قدرتمند هستیم که بتوانیم با پیشرفتمان در زمین ادامه دهیم.”
کلوپ میدانست که دریافت مبلغ 142 میلیون پوند برای بازیکنی که 5 سال قبل با 8.5 میلیون پوند از اینتر به این تیم پیوسته، فوقالعاده است. برخلاف جو منفیای که در بیرون باشگاه در مورد جمع کردن چمدانهای کوتینیو و پیوستنش به بارسلونا وجود داشت، کلوپ این اتفاق را یک فرصت میدید. او احساس میکرد که لیورپول در زمان حمله و وقتی بیشتر بار بازی روی دوش کوتینیو بود، بسیار قابل پیشبینی شده بود. هم تیمیها به او نگاه میکردند تا کاری انجام دهد. بدون حضور او، دیگران مجبور بودند مسئولیتپذیری بیشتری داشته باشند و توقف لیورپول سختتر میشد چون میتوانستند از تمام زوایا به رقیبان ضربه بزند. و به شکلی شگفتانگیز مشخص شد که حق با کلوپ بود.
رکوردی بهتر از رکورد 135 گل زده لیورپول در تمامی رقابتها در فصل 18- 2017 تنها یک بار در تاریخ باشگاه به ثبت رسیده بود. صلاح با درخشش الهامبخش خود، کتاب رکوردهای لیگ برتر را از نو نوشت و رکورد 32 گل زده در 38 بازی در این رقابتها و در مجموع 44 گل در فصل را به نام خود ثبت کرد. او علاوهبر کسب کفش طلا، به عنوان بازیکن سال لیگ برتر انتخاب شده و جایزه بهترین بازیکن از نگاه ورزشینویسان را نیز دریافت کرد. مثلت حمله لیورپول شامل صلاح، روبرتو فیرمینو و مانه موفق شد 91 بار دروازه حریفان را باز کند. کوتینیو از دور شاهد شکست خوردن پورتو، منچسترسیتی و رم در مراحل حذفی لیگ قهرمانان به دست تیم سابقش بود.
اوکسلید چمبرلین و اندری رابرتسون پس از یک آغاز سخت در لیورپول حالا شکوفا شده بودند. کلوپ در حال کار با این دو بازیکن در زمین تمرین، اطمینان خاطر داد که برای تطبیق تاکتیکی لازم به آنها کمک خواهد کرد:” ما شما را برای 5 سال خریدیم، نه 5 ماه.”
بزرگترین تغییر در خط دفاع رخ داد. مجموع 17 کلین شیت در لیگ برتر بهترین رکورد از زمان حضور بنیتس در لیورپول بود. لیورپول 5 روز پیش از توافق بر سر مبلغ انتقال کوتینیو به بارسلونا، با پرداخت 75 میلیون پوند ویرژیل فن دایک، مدافع میانی ساوتهمپتون، را جذب کرده بود. این انتقال یکی از تاثیرگذارترین انتقالها در تاریخ لیگ برتر شد.
لیورپول از زمان بازنشستگی جیمی کرگر در سال 2013 با بحران نبود یک رهبر واقعی در خط دفاع روبرو شد. خرید یک بازیکن با این قیمت برای کلوپ غریبه بود. او همیشه پرورش استعدادهای جوان را به خرید یک بازیکن شکوفا شده ترجیح میداد. کلوپ با خرید فن دایک که گرانقیمتترین مدافع دنیا بود و به دلیل اظهارنظری که پیش از این درباره پوگبا داشت، به دورویی متهم شد. او با پوزخند گفت:” آیا من نظرم را تغییر دادم؟ بله. این درست است. اما بهتر است نظرات را تغییر بدهی تا این که هیچوقت هیچ نظری نداشته باشی.”
چشمانداز نقل و انتقالات تغییر کرد و لیورپول از نظر مالی در موقعیتی بود که کلوپ بالاخره میتوانست بهترین بازیکنان را جذب کند. تیم جذب بازیکن باشگاه در طول یک بازه 18 ماهه حدود 30 مدافع میانی را در اروپا تحت نظر داشتند و فن دایک در تمامی معیارها بهترین بود. آیمریک لاپورته، کالیدو کولیبالی و ژروم بواتنگ نیز بین کاندیداها بودند اما فن دایک در یک سطح کلاس دیگر بود.
لیورپول برای جذب او، دو رقیب جدی شامل منچسترسیتی و چلسی داشت اما قدرت پیش برنده کلوپ بود که این تیم را جلو انداخت. این مربی در طول مکالماتش با این بازیکن هلندی جای شکی درباره کیفیت دفاعی تحسینبرانگیز او و علاقه زیاد خودش به کار با این بازیکن باقی نگذاشت. او فن دایک را ” تغییر دهنده سرنوشت بازی ” توصیف کرد که به لیورپول کمک میکند از مدعی به قهرمان تبدیل شود.
فن دایک قانع شد و در ژوئن 2017 اعلام کرد که قلبش به لیورپول تعلق دارد. با این حال لذت کلوپ دوامی نداشت. اخباری که مبنی بر ملاقات این دو نفر در بلکپول و احتمال پیوستن این بازیکن به آنفیلد منتشر شد، عصبانیت مدیران ساوتهمپتون را به همراه داشت. لیورپول در آن زمان هنوز به صورت رسمی مذاکرات درباره رقم قرارداد را آغاز نکرده بود.
ساوتهمپتون به سازمان لیگ برتر شکایت کرده و لیورپول را متهم کرد که رفتاری غیرقانونی داشته است. پس از برگزاری چند جلسه اضطراری بود که گوردون، مدیر افاسجی، احساس کرد که باشگاه هیچ راهی جز کوتاه آمدن و انتشار یک عذرخواهی عمومی شرمسارانه ندارد. در این بیانیه یک جمله دیده میشود:” علاقه ما به جذب این بازیکن از بین رفت.”
واقعیت کاملا متفاوت بود. کلوپ اعتراضاتی که از سوی بخشی از هواداران برای ایجاد پلن B به گوش میرسید، نادیده گرفت. او علاقهای به پایین آمدن از نظر خود نداشت. او میدانست که فن دایک ارزش صبر کردن دارد. گوردون در پشت صحنه مشغول بهبود روابط با رالف کروگر، رئیس باشگاه ساوتهمپتون، بود و شش ماه بعد از این اتفاق بود که کلوپ به بازیکن محبوبش رسید.
این مربی هیچ شکی در تواناییهای فن دایک نداشت اما به دنبال کسب اطمینان خاطر دوباره از سوی مدیران آنفیلد بود که باشگاه با عقد این قرارداد، انتظار بیش از حدی را ایجاد نخواهد کرد. رکورد نقل و انتقالات لیورپول شکسته شد. کلوپ گفت: ” اولین کاری که همه هواداران لیورپول باید انجام دهند، فراموش کردن قیمت است.” در آن زمان این یک آرزوی محال به نظر میرسید اما در عرض چند هفته، تاثیر مدافع جدید او باعث شد که همه ساکت شوند.
کلوپ تصمیم گرفت که در دیدار دور سوم جام حذفی برابر اورتون و چهار روز بعد از جذب فن دایک، این بازیکن را روی نیمکت قرار دهد اما صبح روز بازی نظرش را تغییر داد تا به دژان لورن و راگنار کلاوان که در طول این مدت بازیهای زیادی انجام داده بودند، استراحت بدهد. کلوپ از فن دایک پرسید:” آماده هستی؟ ” و خیلی سریع پاسخ گرفت:” البته”. فن دایک عملکرد خوبی در طول بازی به نمایش گذاشت و در فاصله 6 دقیقه تا پایان بازی در برابر جایگاه هواداران به پرواز درآمده و با ضربه سر، گل پیروزیبخش تیمش را وارد دروازه جردن پیکفورد کرد.

فندایک در اولین بازیاش با پیراهن لیورپول، در دربی مرسی ساید دروازه اورتون را باز کرد.
کلوپ این نمایش را “افسانهای در دنیایی که دیگر افسانههای زیادی ندارد” توصیف کرد. فن دایک بلافاصله پس از اولین بازیاش به همراه هم تیمیهای جدیدش به دوبی سفر کرد تا ارتباط بیشتری با آنها برقرار کند. این اتفاق باعث شد که همگی به هم نزدیکتر شوند. مانه میگوید:” ویرژیل در آن زمان به همه بسیار نزدیک شد. این برای او و برای ما بسیار مهم بود. پس از سفر دوبی به نظر میرسید که او از سه یا چهار سال قبل در کنار ما بوده است.”
فن دایک که در هوا قدرتمند، در تکلزنی قوی و در هنگام حمل توپ آرام بود و مجموعهای از پاسهای قابل قبول ارسال میکرد به همراه خود آرامش، سازماندهی و قدرت رهبری را به تیم اضافه کرد. سیمون مینیوله، دروازهبان وقت لیورپول، در این باره گفت:” ورود ویرژیل به این باشگاه پیشرفت زیادی برای همه افراد به همراه داشت.”
جاییکه زمانی نقطه ضعف واضح تیم بود، به یکی از بزرگترین نقاط قوت تبدیل شد. حضور فن دایک باعث بهبود عملکرد بازیکنان اطراف او در راه رسیدن به فینال کییف شد. پپ لیندرز، کمک هلندی کلوپ، در این باره گفت:” ما با ویرژیل میتوانیم یک خط جلوتر بازی کنیم. با حضور او میتوانیم بازی تهاجمیتری ارائه دهیم و این به دلیل سبک مدیریت فضا و توپهای بلند ارسال شده به دفاع ماست. مدافعان میانی همیشه رهبری میکنند. آنها حفاظت از تیم را سازماندهی کرده و اساس پرس خوب، نحوه جاگیری آخرین خط است- آنها مسئول این موضوع هستند.” پیوستن فن دایک یک مشکل واضح را برای کلوپ حل کرد اما او هنوز با یک مشکل دیگر درگیر بود.
***
لوریس کاریوس پس از فینال لیگ قهرمانان 2018 توییت کرد:” بینهایت از همتیمیهایم، هواداران و تمام اعضای کادر فنی عذرخواهی میکنم. میدانم که با دو اشتباه، همه چیز را خراب و شما را سرافکنده کردم. تنها دوست دارم زمان را برگردانم اما این کار ممکن نیست.”
با سوت پایان بازی، رئالمادرید هتتریک قهرمانی اروپا را جشن گرفت و کاریوس غرق در اشک روی چمن افتاد و میخواست که زمین دهان باز کند و او را در خود فرو ببرد. وقتی سرانجام بلند شد از هوادارانی که به کییف سفر کرده بودند، خواست که او را ببخشند و اولا، همسر کلوپ، در جایگاه هواداران مشغول آرام کردن مادر گریان این دروازهبان بود.

اشتباهات کاریوس دلیل اصلی شکست لیورپول در فینال کییف بود و کلوپ را به فکر به خدمت گرفتن دروازهبان جدید انداخت.
جردن هندرسون، کاپیتان لیورپول، از رختکن غمگین تیمش بیرون آمد تا به رسانههای منتظر بگوید:” این بدترین حسی است که در فوتبال تجربه کردهام اما به این تیم و این مربی باور دارم. باور دارم که در مسیر درستی قرار داریم. ایستادن اینجا و گفتن این حرف کار بسیار دشواری است اما واقعیت همین است. باور دارم که بار دیگر به فینال لیگ قهرمانان باز خواهیم گشت. باور دارم که در تمامی رقابتهای داخلی مدعی خواهیم بود.”
لیورپول در نیم ساعت ابتدایی دیدار کییف، حاکم میدان بود اما سپس رفتارهای خبیثانه و پاشیدن تیم به دنبال آن رخ داد. صلاح در درگیری با سرخیو راموس به زمین افتاد و به دلیل مصدومیت از ناحیه کتف، مجبور به ترک میدان شد. کاپیتان رئال مادرید بار دیگر در نیمه دوم نیز با آرنج به سر کاریوس ضربه زد.
چند دقیقه بعد این دروازهبان به شکلی غیر قابل توضیح توپ را مستقیما بر سر راه کریم بنزما انداخت که به خوبی از این هدیه استفاده کرد. گل تساوی مانه امیدهای لیورپول را زنده کرد اما با حضور گرت بیل در میدان بار دیگر شرایط تغییر کرد. شوت تماشایی او بار دیگر رئال را پیش انداخت و این بازیکن ولزی در فاصله 7 دقیقه تا پایان بازی شوتی را از فاصله 25 متری به سمت دروازه شلیک کرد که به شکلی خجالتآور از دستان کاریوس لغزید و وارد دروازه شد.
برنامه نقل و انتقال لیورپول برای تابستان پیش رو کاملا مشخص بود. کیتا با مبلغ 52.75 میلیون یورو از لایپزیش به آنفیلد آمد و دو روز بعد از فینال کییف نیز قرارداد 40 میلیون پوندی فابینیو، هافبک موناکو، نهایی شد. این بازیکن جنگجوی برزیلی جانشینی عالی برای امره جان به حساب میآمد که پس از پایان مهلت قراردادش در راه پیوستن به یوونتوس بود.
آنها همچنین در آستانه جذب نبیل فکیر، هافبک لیون، با مبلغ 53 میلیون پوند بودند که این قرارداد به دلیل نگرانیهایی که از مصدومیت قدیمی این بازیکن از ناحیه رباط وجود داشت، نهایی نشد. بازیکن تیم ملی فرانسه که قرار بود جانشین کوتینیو شود، با پیراهن سرخ لیورپول عکس گرفته و مصاحبهای با رسانه داخلی باشگاه انجام داده بود که این تیم در دقیقه 90 از انجام این خرید منصرف شد.
کلوپ با ادواردز، مدیر ورزشی، و گوردون موافق بود که با توجه به هزینه مالی، این انتقال ریسک بسیار بزرگی است و به دنبال گزینه جانشین نگشت. لیورپول پیش از این تصمیم گرفته بود که بند فسخ 12 میلیون پوندی ژردان شکیری را به باشگاه سقوط کرده استوک سیتی پرداخت کرده و برای بهبود شرایط خط حمله خود، این بازیکن را پس از جام جهانی جذب کند.
معمای غیرقابل حل برای این مربی، شرایط دروازهبان و مدیریت کاریوس، پریشان پس از نبرد کییف بود. غریزه مهربان او حکم میکرد که هموطن خود را که با قیمت 4.7 میلیون پوند از ماینتس به خدمت گرفته بود در آغوش بگیرد و به جای اخراجش، زندگی حرفهای او در لیورپول را بازسازی کند.
کلوپ چهار روز بعد از فینال، تماسی از فراتنس بکن باوئر دریافت کرد که به او هشدار دادد شاید کاریوس به دلیل ضربهای که توسط راموس درست پیش از اولین اشتباهش در آن شب به سرش خورده، هوشیاری خود را از دست داده است. این آغازگر زنجیرهای از اتفاقات عجیب بود که به کاریوس که در آن زمان در آمریکا در حال گذراندن تعطیلاتش بود، ختم میشد. به او گفته شد که در بیمارستان عمومی ماساچوست بوستون برود تا متخصصان شرایطش را بررسی کنند.
اسکن مغز نشان داد که کاریوس دچار اختلال بینایی- فاصلهای است که میتواند منجر به عدم توانایی در تشخیص مکان اجسام شود. لیورپول میگوید که کاریوس 26 نشانه از مجموع 30 نشانه ضربه مغزی را داشته است. کلوپ انگشت اتهام را به سمت راموس گرفته و گفت:” برایم مهم نیست که سایر مردم دنیا چه برداشتی خواهند داشت. ما از این موضوع به عنوان یک توجیه استفاده نمیکنیم بلکه برای ما یک توضیح است. او یک کشتیگیر بیرحم است. ” در آن زمان لوریس هیچ صحبتی نکرد اما این طبیعی است. او فکر میکرد که 100 درصد مسئول وقایع رخ داده است.
کلوپ درباره یک آغاز تازه برای کاریوس حرف میزد اما این بازیکن در رقابتهای پیش فصل بسیار عصبی بود و اشتباهات بیشتری پس از فاجعه کییف در پیش بود. اعتماد به نفس او به کمگترین حد ممکن رسیده بود. کلوپ چارهای جز بیرحمی نداشت. لیورپول در پشت صحنه از مدتها قبل از فینال لیگ قهرمانان به دنبال جانشینی برای این دروازهبان بود.
کلوپ به مینیوله یا کاریوس اطمینان کامل نداشت- این موضوع که او در بیشتر دوران فصل 18-2017 به صورت چرخشی در رقابتهای داخلی و اروپایی از این دو استفاده میکرد نیز نشانگر همین موضوع بود که بعد از فوریه 2018 کاریوس به عنوان دروازهبان اول انتخاب شد. این موقعیت ناراحت کننده بود که باعث ایجاد تردید و نارضایتی بین دو دروازهبان میشد. کاریوس حتی با حضور ویرژیل فن دایک در برابر خود نیز یک گزینه ضعیف بود. جان اَختربرخ، مربی دروازهبانهای کهنهکار لیورپول، از مدتها قبل اعتبار آلیسون بکر، دروازهبان رم، را در جلسات بررسی جذب بازیکن تایید کرده بود.
او اولین بار در سال 2013 و از طریق الکساندر دونی از استعداد آلیسون مطلع شده بود. دونی هم تیمی سابق برزیلی او بود که مدت کوتاهی تحت هدایت کنی داگلیش و سپس راجرز در آنفیلد حضور داشت. او به این مربی گفته بود:” حواست به دروازهبان جوان اینترناسیونال (باشگاه منطقه پورتو آلگره) باشد. او یک استعداد بزرگ است.”
آنالیزهای آختربرخ پس از پیوستن آلیسون به رم در تابستان 2016 جدیتر شد. عملکرد او در مرحله گروهی لیگ قهرمانان 18- 2017 برابر چلسی و اتلتیکو مادرید، کلوپ را قانع کرد که تمام تواناییهای لازم را دارد و میتواند حضوری قدرتمندانه در پستی که نقطه ضعف لیورپول بود، داشته باشد. “تغییر دهنده” توصیف کلوپ از این بازیکن بود.
مذکرات در ابتدا با مونچی، مدیر ورزشی رم، در فوریه 2018 آغاز شد اما با افزایش درخواست این باشگاه خیلی زود به بن بست خورد. شرایط وقتی پیچیدهتر شد که باشگاه رم خواهان دریافت “مالیات صلاح” شد چرا که باور داشت مبلغ کافی را در انتقال این بازیکن مصری به آنفیلد که یک سال قبل انجام شده بود، دریافت نکرده است. بعد از درخواست دریافت مبلغ 90 میلیون یورو برای آلیسون در ماه می، ادواردز مذاکرات را نیمه کاره رها کرد و این روند تا اواسط ماه جولای ادامه داشت. کلوپ در این مورد نیز مانند فن دایک حاضر به کم کردن توقع خود نشد. یا آلیسون یا هیچکس- این تصمیم علیرغم شایعات در مورد به خدمت گرفتن شدن دروازهگبانهایی مانند جک باتلند از استوک و نیک پاپ از برنلی بود.
رم در ابتدا مذاکرات را نپذیرفت اما وقتی قیمت درخواستی خود را به میزان قابل توجهی کاهش داد، لیورپول حاضر شد که مبلغ 65 میلیون پوند برای نهایی کردن این انتقال پرداخت کند. آلیسون به مدت سه هفته و پیش از انتقال کپا آریسابالاگا به چلسی، گرانقیمتترین دروازهبان تاریخ بود.
ادواردز، مسئول مذاکرات، که دفترش در ملوود روبروی دفتر کلوپ است، بار دیگر موفق شد. توانایی او در پیشبرد مذاکرات سخت با پولی که از فروش بازیکنانی چون بنتکه (32 میلیون پوند)، جردن آیب (15 میلیون پوند)، ساخو (26 میلیون پوند) و دومینیک سولانکه (19 میلیون پوند) به دست آمده بود، همراه شد. این موضوع نشان میدهد که چرا علیرغم خرید حدود 400 میلیون پوندی در زمان حضور کلوپ، هزینه صرف شده حدود 90 میلیون پوند بوده است.
ادواردز از حضور در مرکز توجه اجتناب میکرد. او شخصیتی بسیار متفاوت با مربی تیم داشت اما احترام مشترکی بین آنها در جریان بود. یک منابع بلندپایه نزدیک به باشگاه به اتلتیک گفت:” آنها یکدیگر را به چالش میکشند. این رابطهای بسیار سالم است.”
لیورپول در زمینه بازیکنان نخبه نیز آلیسون را آخرین قطعه پازل میدانست. کاریوس به صورت قرضی به بشیکتاش ترکیه منتقل شد. تقویت تیم در سطحی گسترده انجام شده بود. آختربرخ تایید کرد:” پیش از این هواداران در آنفیلد از ناحیه دروازهبان نگرانی بسیاری داشتند اما آلیسون این شرایط را کاملا تغییر داد.”
آلیسون در فاصله 12 ماه پس از پیوستن به لیورپول جام قهرمانی اروپا و کوپا آمریکا را بالای سر برد. او برای بیشترین تعداد کلین شیت (21 بار) برنده دستکش طلایی لیگ برتر شد و از سوی یوفا و فیفا، به عنوان بهترین دروازهبان سال شناخته شد. جای تعجب ندارد که کلوپ معمولا در ملوود با ریتم یک آهنگ قدیمی میخواند: ” تمام چیزی که نیاز دارید آلیسون بکر است.”
ری کلمنس که به عنوان بهترین دروازهگبان تاریخ لیورپول شناخته میشود، میگوید: ” آلیسون کاری میکند که چیزهای سخت، آسان به نظر بیاید. او تمام ویژگیهایی که از شماره یک انتظار دارید، در اختیار دارد. او در زمانهای مهم مهارهای مهم را به نمایش میگذارد.”
این موضوع به خوبی در وقتهای تلف شده دیدار برابر ناپولی در آخرین بازی مرحله گروهی لیگ قهرمانان در دسامبر 2018 دیده شد. وقتی توپ به آرکادیوش میلیک رسید که موقعیتی طلایی برای به ثمر رساندن گل مساوی و حذف لیورپول از رقابتها داشت، قلب همه در دهانشان بود. اما آلیسون واکنش فوقالعادهای داشت و اجازه ورود توپ به دروازهاش را نداد.

واکنش تماشایی آلیسون مقابل میلیک، باعث صعود لیورپول از مرحله گروهی رقابتهای لیگ قهرمانان اروپا 19-2018 شد.
کلوپ پس از بازی به شوخی گفت: “هیچ صحبتی در این باره ندارم. این مهار، نجاتدهنده زندگی ما بود. اگر میدانستم که او این قدر خوب است، دو برابر پول پرداخت میکردم.” این مهار به عنوان یکی از لحظات حیاتی دوران کلوپ شناخته میشود. اگر این مهار انجام نمیشد، بازگشت معجزهآسا برابر بارسلونا و شب درخشان در مادرید شکل نمیگرفت. قهرمانی در سوپرکاپ، قهرمانی در جام باشگاههای جهان و سکوی پرتابی برای قهرمانی لیگ برتر نیز وجود نداشت.
***
کلوپ در شب آغاز لیگ فصل قبل گفت:” ما هنوز راکی بالبوآ هستیم نه ایوان دراگو.” (توضیح مترجم: راکی شخصیت اول فیلمی به همین نام و ایوان رقیب این شخصیت در فیلم بود.)
سرمربی لیورپول که هوادار سرسخت فیلم راکی است، قصد نداشت بعد از اضافه شدن ستارههای 170 میلیون پوندی به ترکیبش در تلاش برای از میان برداشتن اختلاف 25 امتیاز با منچسترسیتی قهرمان، لقب مدعی دوم قهرمانی را به آنها بدهند. منظور کلوپ این بود که اگر لیورپول میخواهد مانند سیلور استالونه در فیلم راکی به قهرمانی برسد، نیاز به فداکاری و تلاشی سختتر از تمام رقبا دارد.
پیش فصلی سخت و فرسایشی با برگزاری سه جلسه تمرین در کمپ تمرینی اویان فرانسه به منظور آمادهسازی بدنها و ذهنها برای رقابتی که پیش رو بود، آغاز شد. روزها با دوندگی ساعت 7 صبح آغاز میشد و دو جلسه تمرینی با مربی در ساعت 11 صبح و 5 عصر نیز برقرار بود. یک روز وقتی بازیکنان پیش از صرف ناهار با خستگی روی زمین دراز کشیده بودند، کلوپ به آنها گفت:” آقایان محترم، اگر الان احساس خستگی دارید، پس تا عصر امروز صبر کنید. در آن زمان متوجه خواهید شد که خستگی چیست.”
علاوه بر خریدهای جدید، تغییرات مشخص دیگری نیز در کادر فنی کلوپ رخ داده بود. زلیکو بوواچ که به مدت 17 سال در ماینتس، بورسیا دورتموند و لیورپول مرد شماره 2 کادر فنی بود در آوریل گذشته و کمی پیش از دیدار برگشت مرحله نیمه نهایی لیگ قهرمانان برابر رم از جمع این تیم جدا شده بود. در ابتدا لیورپول مدعی شد که غیبت این مربی صرب-بوسنیایی به دلایل شخصی و تا پایان فصل است اما خیلی زود مشخص شد مردی که از سوی کلوپ با لقب “مغز” خوانده میشد، به کادر فنی بازنخواهد گشت.
هیچ اتفاق خاصی موجب این جدایی نشده بود. بوواچ به آرامی و در طول فصل از تیم فاصله گرفته بود. بازیکنان متوجه این واقعیت شده بودند که نقش او در هنگام بررسی تاکتیکها در جلسات تیمی کاهش پیدا کرده است. یکی از بازیکنان به اتلتیک گفت:” به نظر نمیرسید که قلب او دیگر با تیم باشد.”
بوواچ احساس میکرد که مسئولیتهایش کمرنگ شده چرا که استقبال کلوپ از نظرات سایر اعضای کادرفنی افزایش پیدا کرده بود. تاثیر لیندرز پیش از جدایی او در ژانویه 2018 برای هدایت نایمخن در هلند افزایش پیدا کرده بود. کلوپ همیشه از صحبت درباره جدایی بوواچ خودداری کرده و تاکید دارد که این یک موضوع شخصی است.
این سوال برای بسیاری مطرح شده بود که لیورپول چطور با غیبت مربی مورد اعتماد کلوپ کنار خواهد آمد. پاسخ مشخص بود. نباید هیچ شکی در تیزهوشی، اشتیاق و قدرت پیشروی جانشین بوواچ وجود داشته باشد. کلوپ خیلی سریع برای پر کردن جای خالی او اقدام کرده و لیندرز را بازگرداند که در ابتدا به عنوان مربی زیر 16 سالهها در تابستان 2014 به لیورپول آمده و یک سال بعد به عنوان دستیار راجرز به ملوود رفت. این مربی هلندی که شخصیتی محبوب بین بازیکنان بود و اشتیاقش برای بازی به سایرین هم سرایت میکرد، تنها چند ماه در نایمخن دوام آورد و چند هفته پیش از فینال کییف قبول کرد که دستیار کلوپ شود اما این خبر در ابتدا مسکوت باقی ماند.
لیندرز به اتلتیک میگوید:” یورگن مسئولیت تمام روند تمرین را بر دوش من گذاشت و این برای من بسیار مهم بود. برای گرفتن کار قدیمی خودم بازنمیگشتم. دورانی که از لیورپول دور بودم برای فکر کردن به شرایط خودم بسیار خوب بود. این برایم روشنتر شد که چقدر دوست دارم کار کنم و چه چیزهایی برای موفقیت حیاتی است. نیاز به هیچ مجوزی نیست و ما تمرینات را آن طور که من میخواهم انجام میدهیم که چیزی جز گذراندن خوب هر روز، ایجاد حس رضایت در بازیکنان و یک برنامه هفتگی واضح نیست. ما هرجا که برویم با شخصیتی یکسان و انرژی کامل بازی میکنیم.”
لیندرز در کنار کراویتز که لقب “چشم” را داشت و همکاریاش با کلوپ به دو دهه قبل و دوران حضور در ماینتس به عنوان مدیر بخش بازیکنیابی برمیگشت، قرار گرفته بود. در حالیکه زمان لیندرز بیشتر صرف برنامهریزی و برگزاری جلسات تمرینی میشد، حوزه کار کراویتز، تحلیل ویدیویی بود. آنها به خوبی یکدیگر را کامل میکردند.
لیندرز اضافه کرد:” کار ما ارائه مدام اطلاعات به هم و همکاری با یکدیگر است. این شرایط همیشه با یک رهبر خوب آسانتر میشود اما هنوز زندگی، یک ورزش تیمی است. ما به بهترین شکلی که میتوانیم از یورگن حمایت میکنیم. میدانیم که باید از نقاط قوت هم استفاده کنیم تا بتوانیم کارهای بزرگی انجام دهیم. پَت یکی از بهترین آنالیزورهای دنیاست و به خوبی سبک یورگن را میشناسد. او تاثیر خود را در آمادهسازی برای هر بازی نشان میدهد. او با اطلاعاتی که شامل تمرینات ما و نقاط ضعیفی است که باید به آنها توجه شود، از من و یورگن حمایت میکند. بهترین تحلیلهای فوتبال آنهایی هستند که کار را به جای پیچیده کردن، آسان میکنند. این جا فرهنگ آماده سازی و به کمال رسیدن داریم اما آزادی بسیاری نیز وجود دارد.”
لیندرز همان قدر که در جریان رقابت همیشگی تنیسِ روی میز کلوپ را به چالش میکشد، در جریان ملاقات با این مربی در دفتر کارش نیز همین رفتار را دارد. کلوپ تحمل افراد بله قربانگو را ندارد. او میخواهد نظراتش درباره انتخاب تیم و تاکتیکها به چالش کشیده شود و درباره آن بحث شکل بگیرد.
لیندرز میگوید:” پویایی فوقالعادهای بین ماست. یورگن یک رهبر واقعی است. او الهامبخش و انگیزهدهنده است. سخن رایجی هست که میگوید برای مردم اهمیتی ندارد که تو چقدر میدانی تا زمانیکه بدانند چقدر اهمیت میدهی. و من فکر میکنم همه کسانی که با یورگن کار میکنند این حس را دارند که او واقعا به آنها و پیشرفتشان اهمیت میدهد. او هیچ حس خودپرستی ندارد و همیشه به دنبال پیدا کردن راه درست انجام کارهاست.”
کلوپ در تابستان 2018 صحبتهای زیادی با لیندرز و کراویتز درباره ایجاد تغییر دقیق در برنامه کار لیورپول انجام داد. آنها برای تماشای این موضوع هیجان زیادی داشتند اما مربی احساس میکرد که اگر میخواهند همین سرعت را حفظ کنند و به مدعی قهرمانی تبدیل شوند، باید پیشرفت کنند و کنترل بیشتری روی بازی داشته باشند. او در این باره توضیح داد:” ما به مدیریت بازی نیاز بیشتری داریم. همه درباره قدرت و جدیت ما صحبت میکنند اما گاهی وقتی مثل شیاطین در حال دویدن هستیم، من باید بگویم “یالّا، لطفا آرامتر باشید.”
کلوپ هشدار داده بود که حریفان تلاششان برای کاهش فضای فیرمینو، صلاح و مانه را افزایش خواهند داد؛ بنابراین لیورپول باید راهکار دیگری در صورت عدم موفقیت در استفاده از این بازیکنان داشته باشد. یکی از مناطق کلیدی که او مدنظر داشت استفاده از ضربات شروع مجدد بود. آمارها به او میگفت که لیورپول در این بخش در میانههای جدول قرار دارد. آنها عادت به از دست دادن این ضربات در یک سوی میدان داشتند و در سوی دیگر نیز در مقابله با آن آسیب پذیر بودند.
با توجه به قدرت سرزنی فن دایک- همراه با دقت بالای متخصص استفاده از توپهای مرده که ترنت الکساندر آرنولد است- کلوپ متقاعد شده بود که این ضربات باید به سلاح قدرتمندتری در ارتش لیورپول تبدیل شود. لیندرز و کراویتز این وظیفه را بر عهده داشتند که با ارائه برنامههای ضروری روزانه، کاری کنند که این اتفاق رخ دهد.

با جدایی بوواچ، پپین لیندرز (نفر دوم از راست) به آنفیلد برگشت تا به عنوان دستیار اول کلوپ فعالیت کند.
کلوپ میگوید:” من چیزی را میخواستم که هرگز پیش از آن در اختیار نداشتم: تیمی که به خوبی از ضربات آزاد استفاده میکند. مشخص بود که ما میخواستیم روی آن تمرکز کنیم چون نقطه قوت خوبی برای ما نبود.” لیورپول در انتهای فصل گذشته با 29 گل زده از روی ضربات شروع مجدد در صدر جدول لیگ برتر از این حیث قرار گرفت. بورنموث و منچستریونایتد هر دو با 21 گل زده در رده دوم قرار داشتند.
بخشی از این پیشرفت مدیون استخدام توماس گرونمارک، مربی متخصص پرتاب اوت، بود که کلوپ در یک روزنامه آلمانی مطالبی را درباره او خوانده بود. منتقدان در آن زمان این شرایط را به سخره گرفتند اما جلساتی که توسط دونده سابق دانمارکی برگزار شد به لیورپول این قدرت را داد که توپ را بهتر حفظ کند و در اکثر مواقع قادر به بازپسگیری آن باشد.
گرونمارک به اتلتیک میگوید:” قبل از اینکه یورگن را ببینم، شرایط برایم ناامید کننده بود. من اطلاعات زیادی درباره نحوه حفظ مالکیت از طریق پرتاب اوت و ایجاد شانس گلزنی داشتم اما مردم واقعا نمیخواستند به من گوش دهند. آنها فقط خواهان پرتاب اوتهای بلند بودند. اولین باشگاهی که واقعا این موضوع را جدی گرفت، لیورپول بود. این یک پیشرفت بزرگ برای من بود. این اولین باشگاهی است که من توانستم در آن از تمام دانشم استفاده کنم. این نشانگر ذهنیت و فرهنگ جاری در لیورپول است. یورگن یک مربی مبتکر است. او رهبری است که میگوید همه چیز را نمیداند و اگر کسی اطلاعی داشته باشد که به پیشرفت باشگاه کمک کند به او گوش میدهد.
***
دستور داده شده بود که صفحه نمایش بزرگ در سالن غذاخوری ملوود خاموش شود. آن روز صبح سه شنبه به تاریخ 7 می 2019 بود و بازیکنان پس از حضور در ملوود در زمان مقرر، برای صرف صبحانه در این سالن نشسته بودند. آنها شب گذشته شاهد شلیک خیرهکننده وینسنت کمپانی و گلزنی او در دیدار منچسترسیتی برابر لسترسیتی در دقیقه 70 بودند. این مانند خنجری در قلب لیورپول بود. رقابت قهرمانی به روز آخر کشیده شد اما از دستان آنها خارج بود و کلوپ در اعماق قلبش میدانست که همه چیز به پایان رسیده است.
اما حالا زمان ناراحتی و تاسف خوردن نبود. کلوپ باید ذهن بازیکنان را به دیدار برگشت نیمهنهایی آن شب برابر بارسلونا در آنفیلد میکشید. تمام احتمالات بعد از شکست 3-0 در نوکمپ علیه لیورپول بود. آنها باید در غیاب فیرمینو و صلاح مصدوم به مصاف لیونل مسی و هم تیمیهایش میرفتند. صلاح با تیشرتی که روی آن نوشته شده بود “هرگز تسلیم نشو” در آن شب در کنار همبازیانش حاضر بود. کلوپ در جلسه پیش از بازی در هتل هوپ استریت به بازیکنانش گفت:” تمام دنیا آن بیرون میگویند که این ممکن نیست. و اجازه دهید صادق باشیم، این اتفاق به احتمال زیاد غیرممکن است. اما چون شما هستید ما هنوز یک شانس داریم.”
هندرسون، کاپیتان لیورپول و هافبکی که نقش خود در تیم را پس از یک گفتگوی طولانی با کلوپ در آستانه بازی با ساوتهمپتون، یک ماه پیش از این بازی، از نو تعریف کرد، میگوید:” مربی همیشه در زمان درست از کلمات درست استفاده میکرد.” هندرسون خواهان صحبت با کلوپ بود چون نگرانیهایی درباره آیندهاش داشت و در این مکالمات کلوپ را متقاعد کرد که هنوز میتواند در نقش قدیمی شماره 8 خود بدرخشد و این در حالی بود که توسط کلوپ به یک شماره 6 تبدیل شده بود. گل هندرسون در ورزشگاه سن ماری به کسب پیروزی 3-1 کمک کرد و این نشانه دیگری از قدرت مربیگری کلوپ بود- که علاقه داشت نظرات شخصی خودش را به چالش بکشد.
هندرسون فضای حاکم بر هتل هوپ استریت را به خاطر دارد:” ما با شوق و هیجان از آن اتاق بیرون آمدیم و باور داشتیم که میتوانیم این کار را انجام دهیم.” اتفاقی که پس از آن رخ داد یکی از بزرگترین و بهترین شبهایی است که آنفیلد شاهدش بوده است. دیووک اوریگی چراغ اول را روشن کرد و پس از آن دو گل واینالدوم در دقایق ابتدایی نیمه دوم باعث شد که بازی به تساوی کشیده شود. سپس در فاصله 11 دقیقه تا پایان بازی، الکساندر آرنولد پشت معروفترین کرنر تاریخ لیورپول ایستاد.
برنامهریزی سریع او با یک ضربه تمامکننده عالی از اوریگی همراه شد. این اتفاق به این دلیل رخ داد که کلوپ و همکارانش متوجه شده بودند که بارسلونا عادت دارد که در ضربات شروع مجدد زمانی را به سازماندهی دفاعی خود اختصاص دهد؛ بنابراین توپ جمعکنهای حاضر که از آکادمی باشگاه بودند، این دستور صریح را از سوی لیندرز دریافت کردند که وقتی لیورپول در حال حمله است، خیلی سریع توپ را به بازیکنان برسانند. اوکلی کانونیر چهارده ساله، بازیکن تیم جوانان، میدانست که وقتی بارسلونا یک کرنر به لیورپول داد و آنها در برابر هواداران خود نیاز به یک گل داشتند، باید چه کاری انجام دهد.

کرنر هوشمندانه ترنت الکساندر آرنولد، یکی از تاریخیترین پیروزیهای لیورپول را رقم زد؛ برد 4-0 مقابل بارسا و صعود به فینال چمپیونزلیگ.
باید درباره این موضوع به صورت دقیق صحبت کرد. کلوپ چند هفته قبل و پس از کسب چند پیروزی دیرهنگام در رقابتهای داخلی که آنها را در کورس رقابت با سیتی حفظ کرد، بازیکنان خود را “هیولاهای روحیه” توصیف کرده بود. الکساندر آرنولد در گفتگو با اتلتیک گفت:” این روحیه و اتحاد از مربی به ما میرسید. ما گلهای دیرهنگام زیادی به ثمر میرساندیم که نمیتوانست اتفاقی باشد. ما هرگز در هیچ زمینهای تسلیم نمیشدیم و سطح آمادگی بسیار خوب بود.”
لیورپول با یک امتیاز اختلاف قهرمانی لیگ برتر را از دست داد- این در حالی بود که آنها 9 بازی آخرشان در لیگ را با پیروزی پشت سر گذاشته و به رکورد 97 امتیاز رسیده بودند و مانه و صلاح نیز با 22 گل زده کفش طلا را با پیر امریک اوبامیانگ، مهاجم آرسنال، شریک شدند. این اتفاقی بسیار ناراحتکننده بود اما کلوپ نگاهی به آینده داشت. او پیش از آنکه توجه بازیکنان خود را به فینال لیگ قهرمانان برابر تاتنهام در مادرید جلب کند، به آنها اطمینان خاطر داد:” این اولین شانس ما برای کسب جام قهرمانی بود اما آخرینش نبود.”
لیورپول در طول سه هفته آمادهسازی خود برای حضور در فینال از هیچ کوششی دریغ نکرد. لیندرز حتی یک بازی دوستانه پشت درهای بسته در ماربِیا برابر تیم B بنفیکا ترتیب داد؛ چرا که سبک و سیستم آنها به تیم پوچتینو شبیه بود. برخلاف دیدار 12 ماه قبل در کییف، هیچ نشانی از نگرانی در پایتخت اسپانیا وجود نداشت. کلوپ به اندازهای آرام بود که در عصر روز برگزاری فینال دو ساعت در اتاق خود در هتل خوابید. این شبی بود که لیورپول بالاخره لذت کسب جام قهرمانی را تجربه میکرد و کلوپ به رکورد 6 شکست خود در فینالها به عنوان یک مربی پایان میداد.
او پس از پنالتی زودهنگام صلاح و گل دقیقه 87 اوریگی که ششمین قهرمانی باشگاه در اروپا را به ارمغان آورد، گفت:” بیا درباره ششمی صحبت کنیم عزیزم. آیا هرگز تیمی شبیه به اینکه بدون هیچ سوختی در باک خود به این شکل بجنگد، دیدهاید؟ آنها به خاطر من فداکاری کردند. این جام بیشتر از هر کس دیگری حق آنها بود. این فصلی سخت با زیباترین پایانی بود که من میتوانستم تصور کنم.”

کلوپ به قولی که به هواداران لیورپول داده بود، عمل کرد و یک سال بعد از فینال کییف، این تیم را در مادرید به ششمین قهرمانیشان در اروپا رساند.
چند لحظه قبل، بازیکنان بارها و بارها کلوپ را به هوا پرتاب کرده بودند- یک ادای احترام صمیمانه به مردی که به آنها باور داشت و استعدادهایشان را از بند رها کرد. تام ورنر، مدیرعامل لیورپول، به اتلتیک میگوید:” ما میتوانیم در این باره صحبت کنیم که او چه مربی تاثیرگذار و قابل توجهی است اما عشقی که در آن لحظه بین بازیکنان و کلوپ احساس میشد، فوقالعاده بود. فکر میکنم اگر یورگن چنین سرمربی خوبی نبود، به یک روانشناس فوقالعاده تبدیل میشد. او بهترین بازی را از بازیکنانش میگیرد.”
فن دایک و آلیسون هر دو در آن بازی درخشیدند و مدافع لیورپول کمی بعد موفق شد جایزه بهترین بازیکن سال یوفا را در کنار بهترین بازیکن لیگ برتر دریافت کند و در رقابت کسب توپ طلا نیز بعد از لیونل مسی دوم شد. جشن خصوصی باشگاه در هتل مجلل یورواستارز مادرید تا طلوع آفتاب ادامه داشت. لحظه نمادینی بود که کلوپ و دوستانش از جمله کامپینو، ستاره راک آلمانی، به اتاق دیگری رفتند تا بداههای که در ادامه آهنگ اولیه آنها که یک سال قبل در کییف خوانده بودند، را ضبط کنند.
” ما از مادرید به شما سلام میکنیم/ امشب قهرمانیها را به عدد 6 رساندیم/ ما این جام را به لیورپول برگرداندیم/ چون قول داده بودیم که این کار را انجام میدهیم.”
***
بیش از نیم میلیون هوادار خوشحال در خیابانهای شهر برای رژه پیروزی در روز پس از فینال حضور پیدا کرده بودند. کلوپ میگوید:” اگر میشد تمام احساسات، هیجان و عشقی که آن روز در فضا بود را جمعآوری کرده و در یک بطری قرار داد، دنیا به جای بهتری تبدیل میشد.”
کلوپ در نظر داشت که پس از پایان قراردادش در سال 2022 به استراحت، سفر و مطالعه بپردازد اما چنان به آینده آنفیلد مشتاق بود که FSG با خوشحالی قرارداد او را دو سال دیگر تمدید کرد. او مدعی شد:” بیاید تلاش کنیم که این مدت را به بهترین روزهای زندگیمان تبدیل کنیم.”
حالا موقع پایان دادن به حسرت 30 ساله لیورپول برای کسب نوزدهمین جام خود بود. جای تعجب ندارد که استیون جرارد، اسطوره باشگاه، خواهان ساخت مجسمه کلوپ در آنفیلد شده است. نگاهی به خریدهای هوشمندانه، انقلاب تاکتیکی و مدیریت بازیکنان این موضوع را تایید میکند.
پیوستن رابرتسون و الکساندر آرنولد به عنوان دو نفر از مستعدترین مدافعان اروپا، حضور فوقالعاده آلیسون و قدرت دفاعی فن دایک، جو گومز و ماتیپ کمک بسیاری به این تیم کرد. انرژی، تحرک و کنترلی که از سوی هندرسون، فابینیو، واینالدوم، میلنر و اوکسلید چمبرلین با قدرت صلاح، مانه و فیرمینو ترکیب شد نیز همینطور بود.
نگاه کنید که این بازیکنان از کجا آمدند و حالا کجا هستند. به قدرت این نیروی متحد نگاه کنید. این یک تلاش جمعی بوده است اما در قلب تجدید حیات هیجانانگیز لیورپول در طول 5 سال گذشته یک شخصیت فوقالعاده ایستاده است. یورگن کلوپ- نابغه برندهای که رویاها را به واقعیت تبدیل کرد.
کامل ترین مطلبی بود که تا به الان خوانده بودم!ممنون