آنالیز دیدار تاتنهام- لیورپول: چگونه کونته و کلوپ جذابترین بازی فصل لیگ برتر را رقم زدند
هفتیک- بعد از دیدارهای نزدیک و بسته بین دو تیمی که از ساختاری مشابه استفاده میکنند، گاهی گفته میشود که این دو تیم یکدیگر را خنثی میکنند.
این عبارت تا حدی درست است- در بعضی دیدارها این احساس وجود دارد که سیستمها بیش از حد به هم شبیه و پایاپای هستند. هیچ کدام از دو تیم برتری مشخص در هیچ یک از بخشهای زمین ندارد، هیچ کدام از دو تیم موقعیت گل خاصی ندارد و هیچکس فضای کافی را در اختیار ندارد که بتواند نبض بازی را در اختیار بگیرد.
تساوی 2-2 لیورپول و تاتنهام در روز گذشته دقیقا برعکس این شرایط بود. این بازی از آن سبک دیدارهای بسیار پرسرعت و پایاپای بود که لیگ برتر به آن معروف است. نکته مهم این بود که این دو تیم ساختارهایی کاملا متضاد استفاده کرده بودند و در جاگیری اسلحههای کلیدی هجومیشان کاملا جسورانه ظاهر شده بودند.
آنتونیو کونته از ساختار 2-3-5 با پیشروی دله الی از خط میانی به خط حمله استفاده کرده بود، در حالی که یورگن کلوپ ساختار همیشگی 3-3-4 را به کار گرفت و کلیت این نبرد تاکتیکی در جریان بازی در دقیقه 18 به خوبی نشان داده شد.
وقتی لیورپول برای حمله پیشروی میکرد، ساختار 2-3-5 تاتنهام- با عقب کشیدن اریک دایر از خط حمله به خط میانی- به شکلی باورنکردنی باریک میشد. کونته تصمیم گرفت که وینگ-بکها باید به سمت داخل بکشند تا قادر به کنترل مهاجمان کناری لیورپول باشند که اقدامی بسیار موفق بود و سادیو مانه و محمد صلاح نتوانستند هیچ تاثیر قابل توجهی روی جریان بازی داشته باشند.
البته که مشکل این بود که هیچ بازیکن کناری دیگری حضور نداشت و همین باعث شد که الکساندر آرنولد و اندرو رابرتسون در بالها کاملا آزاد باشند.
اما پیشروی رابرتسون و الکساندر آرنولد به این معنا بود که در تغییر مالکیت توپ، اگر تاتنهام توپ را سریعا به جلو میرساند میتوانست از جایگیری هری کین و سون هیونگ مین در جلوی زمین نهایت استفاده را کرده و در موقعیت دو در برابر دو قرار بگیرد. جوئل ماتیپ و ابراهیما کوناته در مدیریت سرعت در کانالها مشکل داشتند.
این اسکرین شات تنها چهار ثانیه پس از تصویر قبلی گرفته شده- – این نشان میدهد که بازی چطور پایاپای دنبال میشد و موقعیتهای هجومی مشخص برای هر دو تیم به وجود میآمد.
هرچند سریعترین حمله از سوی زوج مدافعان کناری لیورپول رقم خورد.
حتی یک دقیقه از شروع بازی هم نگذشته بود که الکساندر آرنولد توپ را در کانال داخلی دریافت کرد و آن را برای رابرتسون سانتر کرد که از بال مخالف به فضای میانی نفوذ کرده بود تا ضربه سرش بیرون برود. جاگیری رابرتسون در جلوی زمین با این واقعیت نشان داده میشود که او همان نفوذی را انجام داد که دیوگو ژوتا، مهاجم نوک لیورپول، انجام داده بود.
این ژوتا بود که کمی بعدتر پس از حضور دوباره رابرتسون در محوطه جریمه موفق شد گل اول لیورپول را به ثمر برساند…
… و کمی بعد رابرتسون نیز توانست توپ را وارد درازه خالی کند- روی سانتر رو به جلوی الکساندر آرنولد- تا گل دوم لیورپول را به ثمر برساند.
رابرتسون تا زمان اخراجش به این حرکت ادامه داد- و به سومین بازیکن تاریخ لیگ برتر تبدیل شد که به هتتریک گل، پاس گل و کارت قرمز رسید- اما او و الکساندر آرنولد بازیکنان کلیدی لیورپول بودند. علاوه بر دوبار کار ترکیبی برای موقعیتهای مهم، آنها همچنین از آزادی عملشان برای تغییر مداوم بازی استفاده میکردند تا از آزادیای که در بالها داشتند، استفاده کنند.
هرچند به نظر میرسید که تاتنهام ِ کونته از این شرایط راضی است. وقتی تاتنهام در حال پیریزی آرام حملاتش بود، مدافعان کناری لیورپول به مرکز میدان میکشیدند تا فضای کانالها را به حداقل برسانند.
اما حتی این کار هم بدون نقص نبود چون آنها باید مراقب وینگ-بکهای تاتنهام هم میبودند. روی گل اول تاتنهام، جاگیری رابرتسون خوب بود اما زاویه بدنش رو به سوی امرسون رویال بود؛ انگار انتظار پاسی به کنارهها را داشت. همین حالت بدن بود که باعث شد کین زمان کافی برای دریافت پاس تونگای اندومبله در این کانال را داشته باشد و ضربه پایانی را به گوشه تیر دورتر بزند.
با این حال، خطرناکترین حالت تاتنهام زمانی بود که حملاتی سریع انجام میداد، سون و کین مدام توسط هری وینکس که فضایی را در نقش هافبک بازیساز پیدا کرده بود، تغذیه میشدند.
شکل مثلثهای خط میانی به این معنا بود که وینکس گاهی در حین حمل توپ زمان داشت و پس از این که تایلر مورتون جلو رفت و روی او خطا کرد تا مانع از ضدحمله شود، این بازیکن 19 ساله در جاگیریاش محتاطتر بود که به سود وینکس شد.
اینجا او توپ را به سون میرساند تا موقعیت دو در برابر دو ایجاد شود اما در نهایت سون نتوانست پاس کین را در پشت سر ماتیپ وارد دروازه کند.
تنها دو دقیقه بعد موقعیتی بسیار مشابه رقم میخورد- بار دیگر، وینگر توپ را به سون میرساند که پاسهایی را با کین رد و بدل میکند و از پشت مدافعان برای موقعیت تک به تک فرار میکند؛ هرچند اگر موفق به گلزنی میشد، احتمالا گل به دلیل آفساید مردود اعلام میشد.
پس از نیم ساعت موقعیت مشابه دیگری پیش آمد- بار دیگر این حرکت توسط وینکس شروع شد که توپ را بر سر راه نفوذ سون انداخت. این بار، فرار کین باعث شد که کوناته از پستش دور شود و فضا برای بازی سون با دله باز شود که شوت زییایش با سر انگشت آلیسون بیرون رفت.
و اینجا مثال دیگری است. مهاجمان تاتنهام همیشه در فضای بیرونی دو مدافع لیورپول قرار داشتند (هرچند این بار رابرتسون خیلی زود جایش را پر کرد) اما زاویه توپ کین خیلی به آلیسون نزدیک بود.
تاتنهام در نیمه دوم سبک متفاوتی داشت- آشکارترین نشانه از سبک تاکتیکی کونته تا به حال. کونته در حین استفاده از این سیستم 2-5-3 دوست دارد که هافبکی را از پشت حریف جلو بفرستد تا توپی بلند را از دفاع گرفته و دو مهاجم تیمش نیز بر مدافعان میانی حریف غلبه داشته باشند.
این ویژگی کلیدی تیم یوونتوس او بود؛ کلودیو مارکیزیو و آرتورو ویدال و بعدتر پل پوگبا همان هافبکهای نفوذکننده بودند. این اتفاق باعث شد که بازیکنان ایتالیا در یورو 2016 در موقعیت گل قرار بگیرند وگل اول امانوئله جاکرینی برابر بلژیک بهترین مثال برای آن است. لئوناردو بونوچی در یوونتوس مسئول اصلی پخش کردن توپ برای کونته بود.
این اقدام همچین بخش مهمی از سبک کونته در اینتر بود و معمولا نیکولو بارلا نقش نفوذکننده را بازی میکرد. و در حالی که دله چند فصل دشوار را پشت سر گذاشته، اگر یک جنبه از بازی باشد که او در آن واقعا درخشان ظاهر شده باشد، همین سبک نفوذها است.
او در نیمه دوم دوبار از پشت مدافعان نفوذ کرد، اولی روی توپ مورب دایر بود- توجه کنید که چطور مدافعان میانی لیورپول مراقب مهاجمان تاتنهام هستند و الکساندر آرنولد این نفود را دنبال نمیکند. پاس دله برای کین با برخورد به زمین پله کرده و زدن ضربه پایانی را دشوار میکند.
چهارده دقیقه بعد اتفاقی بسیار مشابه این بار از روی توپ مورب داوینسون سانچز رخ میدهد. بار دیگر مدافعان میانی لیورپول روی کین و سون تمرکز دارند. الکساندر آرنولد این بار در دنبال کردن این نفوذ بهتر عمل میکند و دله تحت فشار به زمین میخورد و خواهان اعلام ضربه پنالتی است.
اما گل مساوی تاتنهام روی یک نبرد دو برابر دوی ساده در جلوی زمین به ثمر رسید. بار دیگر این وینکس است که پاسی کلیدی برای سون در پشت ماتیپ ارسال میکند. آلیسون از محوطه جریمه بیرون میآید اما دفع توپش اشتباه است و به سون اجازه میدهد که توپ را وارد دروازه خالی کند.
رابرتسون دو دقیقه بعد اخراج شد و این نبرد تاکتیکی با تغییر ساختار لیورپول عوض شده و در نهایت یک امتیاز سهم هر یک از دو تیم شد.
اما این یک نبرد تاکتیکی بسیار سرگرم کننده بین دو تیمی بود که سیستمهایشان تفاوت زیادی با هم داشت اما از نظر ذهنی شبیه بودند- هر دو شجاعت و جسارت قابل توجهی داشتند.
کونته میتوانست از سون بخواهد در کناره بازی کند تا به دنبال کردن یکی از مدافعان کناری کمک کند و کلوپ میتوانست از مدافعان کناریاش بخواهد که در پیشگیری از دادن فضا به تاتنهام در کانالها روی حملات محتاطتر باشند. هر دو تصمیم گرفتند سبک جسورانهتری را به کار بگیرند و نتیجه آن شاید جذابترین بازی لیگ برتر تا به این جای فصل شد.