جسی مارش به دنبال غیرممکن؛ این آمریکایی بوندس‌لیگا را متحول می‌کند؟

این مربی 47 ساله اهل ویسکانسین 13 سال در لیگ آمریکا به عنوان هافبکی موثر بازی کرد، کمک مربی تیم ملی مردان آمریکا بود، یک فصل روی نیمکت مونترئال نشست و سپس هدایت نیویورک ردبولز را بر عهده گرفت که توانست در سه فصل و نیم حضورش در این تیم دو عنوان ساپورترز شیلد را به دست آورد.

هفت‌یک- سال‌ها قبل وقتی جسی مارش هنوز سرمربی نیویورک رد بولز بود، سفرهای زمستانی سالیانه‌ای به لایپزیش و سالزبورگ انجام می‌داد تا با مدیران فوتبال و مربیان رد بول دیدار کند.

مارش که همیشه به دنبال کسب تجربه‌های جدید بود، در یکی از اولین سفرهایش تصمیم گرفت به تماشای برخورد بازیکنان و مربیان لایپزیش با رسانه‌ها پس از یک دیدار خانگی بنشیند. او تمام تلاشش را کرد تا اظهارات آنها را متوجه شود اما آلمانی را به صورت مبتدی بلد بود و مدام با عدم فهم یکی از کلمات دچار اشتباه می‌شد.

مارش می‌گوید:” آنها مدام از کلمه druck استفاده می‌کردند و من معنی آن را نمی‌دانستم. گوش می‌دادم اما واقعا متوجه نمی‌شدیم و در نهایت رو به یوخن شنایدر (مدیر وقت ردبول) کردم و پرسیدم این کلمه چه معنایی دارد؟ او گفت فشار. من پرسیدم فشار یعنی مثل پرس کردن دفاعی حریف؟ و او ادامه داد نه، نه، نه، مثل فشار در رسانه‌ها و بین مردم. فشار برای کسب پیروزی.”

این تعریف خیلی به مارش کمک نکرد. او متوجه نمی‌شد که چرا بازیکنان و مربیان لایپزیش تا این حد درباره فشار بیرون صحبت می‌کنند. به هرحال انتظارات خارجی چیزی نیست که کسی در باشگاه قادر به کنترل آن باشد. او از اشنایدر پرسید چرا آنها تا این حد درباره چنین موضوعی صحبت می‌کنند. مارش می‌گوید:” و او گفت خب، این نحوه انجام کار ما در آلمان است.”

مارش در ماه آوریل دقیقا برای تغییر نحوه انجام کار در آلمان به عنوان سرمربی لاپیزیش انتخاب شد. بوندس‌لیگا از مدت‌ها قبل تحت سلطه کامل بایرن مونیخ بوده که قهرمان 9 دوره قبلی لیگ داخلی و مدعی همیشگی لیگ قهرمانان است. بایرن در این تابستان به الگوی قدیمی جذب استعدادهای برتر از بزرگترین رقبای آلمانی خود ادامه داد و این بار پس از کسب عنوان نایب قهرمانی توسط لایپزیش در فصل گذشته، اقدام به جذب یولیان ناگلزمان، سرمربی سابق، و دایو اوپامکانو، ستاره این باشگاه 12 ساله در پست دفاع میانی، کرد. شاید حملات بایرن هنوز تمام نشده باشد چرا که در روزهای اخیر خبرهایی در مورد احتمال پیوستن مارسل سابیتزر، هافبک موثر لایپزیش، به آنها هم به گوش می‌رسد (توضیح مترجم: این مقاله پیش از نهایی شدن انتقال سابیتزر به بایرن نوشته شده است.)

 

مارش با موفقیت‌هایی که با سالزبورگ در اتریش به دست آورد، توجه باشگاه‌های زیادی را به خود جلب کرد.

 

جدایی ناگلزمان درها را برای مارش که در فصل 19- 2018 کمک مربی لایپزیش بود، گشود و پس از پشت سر گذاشتن دو فصل بسیار موفقیت‌آمیز در ردبول سالزبورگ، باشگاه خواهر این تیم در اتریش، از سوی مدیران ارشد ردبول ارتقا درجه گرفت.

او اولین آمریکایی‌ای نیست که در بوندس‌لیگا سرمربیگری کرده است. فارغ‌التحصیل پرینستون حتی اولین آمریکایی حاضر در تیم فوتبال مدرسه آیوی لیگ در دهه 1990 میلادی هم نیست که هدایت تیمی را در سطح اول فوتبال آلمان بر عهده می‌گیرد. اما برخلاف پلگرینو ماتاراتزو، سرمربی اشتوتگارت، که اهل نیوجرسی است و در فاصله سال‌های 1995 تا 1999 پیش از انتقال به آلمان در 21 سالگی در دانشگاه کلمبیا بازی کرده و همچنین دیوید واگنر، سرمربی سابق شالکه، که شهروند آمریکاست اما در آلمان به دنیا آمده، بزرگ شده و هشت بار برای تیم ملی آمریکا به میدان رفته، مارش اولین مربی بوندس‌لیگاست که زندگی حرفه‌ای خود را در آمریکای شمالی شکل داده است. این مربی 47 ساله اهل ویسکانسین 13 سال در لیگ آمریکا به عنوان هافبکی موثر بازی کرد، کمک مربی تیم ملی مردان آمریکا بود، یک فصل روی نیمکت مونترئال نشست و سپس هدایت نیویورک ردبولز را بر عهده گرفت که توانست در سه فصل و نیم حضورش در این تیم دو عنوان ساپورترز شیلد را به دست آورد. ترقی او در پست‌های ردبول پس از ترک لیگ فوتبال آمریکا باعث شده که او به درخشان‌ترین ستاره در دایره مربیان فوتبال مردان این کشور تبدیل شود.

چنین موقعیتی برای بعضی افراد با افزایش فشار همراه است- کمی druck بیشتر. قبول این مسئولیت که نه فقط برای باشگاه و خودت، بلکه برای کل جامعه فوتبال آمریکا هم عملکرد خوبی داشته باشی. اما چنین چیزی تا به حال برای مارش صادق نبوده است.

او می‌گوید:” فشار برای من نسبی است. کار من جدال با چیزهایی نیست که ما قادر به کنترلش نیستیم، کار من کمک به تیم برای کنترل چیزهایی است که در حیطه کنترل ما قرار دارند. من در رسانه‌های آلمانی گفتم که شانسم برای رسیدن به اینجا قطعا صفر بود. از جایی که آمدم، از جایی که رشد کردم (حاشیه ریسین در ویسکانسین)، معنایی که فوتبال در ایالت و شهرم دارم، شانسم برای سرمربیگری در بوندس‌لیگا صفر بود. پس چرا باید فشاری را احساس کنم؟”

درست است که مارش در مقطعی از زندگی حرفه‌ای خود قدم به این تیم گذاشته که می‌تواند ادعا کند چیزی برای از دست دادن از جانب خودش ندارد اما استانداردها در لایپزیش به شکل غیرقابل انکاری بالاست. لایپزیش در طول پنج فصل پس از صعودش به بوندس‌لیگا رتبه‌های دوم، ششم، سوم، سوم و دوم را کسب کرده است. آنها در سال 2020 به نیمه‌نهایی لیگ قهرمانان راه یافتند. فهرست فعلی آنها که شامل تایلر آدامز، هافبک آمریکایی، هم می‌شود مانند نگاه به برترین بازیکنان جام ملت‌های اروپای تابستان جاری است و نام دنی اولمو از اسپانیا و امیل فورسبرگ از سوئد هم در آن دیده می‌شود.

حتی با حضور ناگلزمان و اوپامکانو در بایرن و پیوستن احتمالی سابیتزر به آنها در چند هفته آتی هم انتظارات زیادی از مارش و باشگاه برای  ارائه عملکردی خوب در این فصل وجود دارد. قرار گرفتن در بین چهار تیم صدر جدول و کسب مجدد سهمیه لیگ قهرمانان کمترین این انتظارات هستند.

مارش این انتظارات بالا را برای لایپزیش تقسیم کرده است- آنها تمام این بار را روی دوش او قرار نداده‌اند؛ کاری که پیش از این با مربیان و بازیکنان در کنفرانس‌های خبری می‌کردند. او هیچ فشاری را احساس نمی‌کند و فقط نگران کنترل کردن مواردی است که قادر به کنترل آنهاست: تاکتیک‌هایش و از همه مهم‌تر، محیط باشگاهش. او در هر دو محدوده از اعتماد به نفسی باورنکردنی برخوردار است.

او می‌گوید:” من حالا این کار را در کشورهای مختلف، زبان‌های مختلف و فرهنگ‌های مختلف انجام داده‌ام. دوست دارم بگویم که در زمینه توسعه عملکرد درخشان و محیط‌های موفق به نوعی مهارت دارم. و مشخصا جزییات فوتبالی که با همراه این موارد هستند، اهمیت زیادی دارند اما اشتیاق واقعی من در دستیابی به افراد و شخصیت‌ها در این محیط است.”

از نظر مارش، یک مربی معمولی در آلمان تمام تمرکزش را منحصرا روی “توسعه سبک بازی و فلسفه و شیوه تاکتیکی تفکر قرار می‌دهد”. لایپزیش هم تقریبا از همین شیوه پیروی کرده است. رالف رانگنیک، سرمربی و مدیر سابق، سیستم پرسینگ قدرتمند و پویای معروف ردبول را به کار گرفت و مارش می‌گوید که او قویا روی این موارد تاکید داشت:” فلسفه بازی، نقش‌ها در زمین و چگونگی انجام نقش‌ها و برنامه توسط بازیکنان”. و مطمئنا او نیز عمیقا به مدل بازی ردبول ایمان دارد و بخش بزرگی از پیشرفتش به عنوان مربی را مدیون رانگنیک و ” دسترسی به سبک آلمانی تفکر درباره فوتبال” می‌داند.

 

مارش در فصل 19-2018 به عنوان کمک رالف رانگنیک در لایپزیش فعالیت داشت.

 

تاکتیک‌ها اولویت اول او در بحث تغییر قواعد مشخص در بوندس‌لیگا نیستند. کمتر از 30 ثانیه از آغاز این مصاحبه زمان برد تا مارش شروع به صحبت درباره ” انرژِی، سبک رهبری، سبک ارتباط و سرمایه‌گذاری روی بازیکنان و تیم” کند. او در طول مکالمه 45 دقیقه‌ای بارها به این مسائل اشاره کرده و به وضوح مدعی شد که احساس می‌کند افزایش قدرت بازیکنان لایپزیش- اهدای حس مالکیت بیشتر درباره تمام مسائل تیمی و بنابراین افزایش تعهد و حس تعلق آنها به گروه- برای باشگاه ضروری است تا بتواند راهش را به صدر جدول و کنار تیم‌های بزرگ باز کند.

او می‌گوید:” من باور دارم که چیزی که باعث می‌شود کمی متفاوت باشم، ایده من از رهبری و برقراری ارتباط است. من می‌گویم این فقط یک موضوع نیست بلکه همه چیز است. این انرژی در زمانی است که به اینجا می‌آیم، لبخندی است که روی صورتم دارم وقتی به پسرها صبح بخیر می‌گویم، زمانی است که از آنها درباره شرایط‌شان می‌پرسم، وقتی جویای حال خانواده‌های‌شان می‎‌شوم، وقتی به آنها می‌گویم نظرم درباره تمرین روز قبل یا عملکرد آنها در آخرین بازی چیست، چه فکری درباره قدم‌های بعدی برای آنها دارم، وقتی با آنها شوخی می‌کنم. این روند کلی برقراری ارتباط در مرکز تمرین است که به همکاری ما، نظر ما درباره یک روز کاری و ایده ما از یک تیم واقعی بستگی دارد. این نحوه فضا دادن من به آنها، نحوه فیدبک مثبت دادن به آنها، نحوه تشویق آنها به ارائه عملکرد مثبت است.

و هرچه بیشتر این کار را انجام دهند، فکر می‌کنم بیشتر قادر به کسب موفقیت در کنار هم هستند و بیشتر می‌توانند درک کنند که یک تیم واقعی چیست و حمایت واقعی به چه شکل است. و صادقانه باعث می‌شود همه چیز سرگرم کننده‌تر باشد. این کار چندان پیچیده نیست اما اجرای برنامه و اطمینان از خود و این روند نکته‌ای کلیدی است.”

درک این که چرا مارش تا این حد از خودش مطمئن است، کار دشواری نیست. تنها فصل دشوار او در اولین فصل حضورش به عنوان سرمربی در مونترئال در طول فصل توسعه باشگاه در سال 2012 بود. او احساس می‌کرد در طول آن تک فصل در کانادا از خود واقعی‌اش فاصله گرفته و در نهایت پس از فقط یک سال از این باشگاه جدا شد. او به خودش قول داد که در شغل بعدی به اصول واقعی‌اش پایبند باشد. او ایده‌هایش را در طول سفری مستند به دور دنیا با خانواده‌اش در سال 2013 و دوره حضور به عنوان دستیار داوطلب در پرینستون اصلاح کرد، سپس این ایده‌ها را با نیویورک در آغاز سال 2015 به بوته آزمایش گذاشت. مارش ردبول را به عنوان تیمی در حال تغییر پس از حضور تیری آنری و تیم کیهیل تحویل گرفت و توانست از آشفتگی آغاز دورانش برای اعمال سیستم پرسینگ شدید و از جلوی زمین رانگنیک که در اروپا مورد استفاده بود، نجات پیدا کند.

این سیستم نیازمند باور و اعتماد کامل بازیکنان است. اگر تیمی که پرسی به شدت نیویورک در فاصله سال‌های 2015 تا 2018 انجام می‌دهد، آمادگی باورنکردنی یا اعتماد و هماهنگی قابل توجهی نداشته باشد، به آسانی از هم می‌پاشد. این اتفاق تقریبا هرگز تحت هدایت مارش رخ نداد و این مربی به ردبول کمک کرد تا به یکی از بهترین تیم‌های لیگ آمریکا علیرغم پرداخت یکی از پایین‌ترین دستمزدها در لیگ تبدیل شود.

او در اواسط سال 2018 نیویورک را ترک کرد تا دستیار رانگنیک در لایپزیش شود، سپس به سالزبورگ رفت. تماس‌هایی از سوی سایر تیم‌های اروپایی پیش از اولین فصل حضور او در اتریش گرفته شد اما مارش به همکاری با ردبول ادامه داد و در نهایت ارتقای درون سازمانی خود را با بازگشت به لایپزیش در بهار سال جاری دریافت کرد.

او می‌گوید:” نیازی نیست به تیم خاصی اشاره کنیم اما فقط می‌خواهم بگویم که من به باشگاه‌هایی پاسخ منفی دادم که هرگز فکر نمی‌کردم اسم من را بدانند. انگار برای مدتی در جهانی دیگر زندگی می‌کردم. و متوجه شدم که شرایط برای من تغییر کرده است. اما اگر واقعا صادق باشم باید بگویم هدفم همیشه حضور در اینجا بود.”

با این که مارش شغل جدیدی را بر عهده گرفته اما پیش از این روابطی با بسیاری از بازیکنان کلیدی لایپزیش از دوران قبلی حضورش در این تیم در سه سال قبل دارد.  او در طول آن مدت مکالمات فردی بسیاری با بازیکنان لایپزیش داشت، با آنها درباره نظراتش از چگونگی “توسعه، برقراری ارتباط و مدیریت محیط و نه فقط فکر درباره نقش‌های آنها در داخل زمین” حرف زده بود. او این مکالمات را از زمان بازگشت به باشگاه به عنوان سرمربی ادامه داده است.

 

سالزبورگ با هدایت مارش مقابل منچسترسیتیِ گواردیولا و لیورپولِ کلوپ نمایش‌های درخشانی در لیگ قهرمانان ارائه داد.

 

” بخشی از نقش حمایتی من وقتی دستیار بودم تلاش برای به چالش کشیدن بسیاری از بازیکنان بزرگ در باشگاه بود که بتوانند نه فقط یه عنوان بازیکن بلکه به عنوان یک فرد نقش پررنگ‌تری داشته باشند. حالا این شانس را دارم تا به عنوان رهبر اصلی این موضوع را به صورت جدی عملی کنم. ما هنوز راهی طولانی برای کار در بسیاری از زمینه‌ها داریم اما حتی وقتی جلسه‌ای شبیه به جلسه شورای رهبری در کمپ تمرینی داریم، آنها این شانس را دارند که نظرات‌شان را ابراز کنند، بگویند چه فکری دارند و حرف‌شان شنیده شود. من فکر می‌کنم همه آنها در پایان این جلسه دو ساعته در حالی از کمپ خارج می‌شوند که با خود فکر می‌کنند خب، این یک پروژه گروهی است. فقط اینطور نیست که به ما گفته شود باید چه کاری انجام دهیم. و این هدف من است، این که آنها را در جایگاهی قرار دهم که تمام انرژی‌شان را صرف تیم کنند و خودشان را مالک تیم بدانند.”

او بعدتر اضافه می‌کند:” آنها به شکلی باورنکردنی با این رفتار بیگانه هستند. اما البته که آن را با آغوشی باز می‌پذیرند. آنها با احساس پر انرژی و قدرتمند بودن خارج می‌شوند. قدرتمند بودن. و این چیزی است که هستند. آنها قدرتمند هستند. ما این حس قدرت را به آنها می‌دهیم.”

البته کارهای تاکتیکی هم وجود دارد. مارش درباره تمایلش به پرسینگ هجومی‌تر و شدیدتر از آنچه لایپزیش تحت هدایت ناگلزمان انجام می‌داد، می‌گوید و ماه پیش نیز به خبرنگاران اعلام کرد که ” تیم برای تصاحب توپ در مناطق هجومی زمین با قدرت تمام عمل خواهد کرد و با تمام توان تلاش می‌کند تا این موقعیت‌ها را به گل و شانس‌های بزرگ تبدیل کند”. با این حال باید به این موضوع اشاره کرد که او در پاسخ به جزییات نقطه قوت تاکتیکی جدید از “ذهنیت و روحیه” نام برد.

او می‌گوید:” هفته‌های اول تمرینات از نظر فیزیکی بسیار پرفشارتر از دو سال اخیر بودند. و طبیعتا این کاری است که من دوست دارم انجام دهم. دوست دارم خیلی زود آنها را با تمرینات پرفشار و با واقعیت روبرو کنم و سپس این ذهنیت را ایجاد کنم که تمرین چیست و چه احساسی دارد. من آنها را حتی در باشگاه بدن‌سازی هم به چالش می‌کشم تا هجومی‌تر باشند، بیشتر روی پیشرفت فیزیکی تمرکز کنند، اطمینان حاصل کنند که قوی و آماده هستیم و توان انفجار را داریم. بنابراین همه چیز از تمرینات است، از روش‌های تمرینی، تا کار در باشگاه بدن‌سازی، تا چیزی که به صورت روزانه روی آن تاکید داریم. اکثر آنها این را می‌دانند اما حالا آن را با درجه سختی من حس می‌کنند. و بار دیگر فکر می‌کنم که پاداشی باورنکردنی برای این کار دریافت خواهند کرد.”

با تمرکز او روی ذهنیت و روحیه، ساختن تیمی واقعی و آمادگی بدنی، می‌توان به راحتی لقب یک آمریکایی کلیشه‌ای را به مارش داد؛ شخصیتی شبیه تد لاسو که بیشتر از تاکتیک‌ها به در کنار هم بودن اهمیت می‌دهد. کسی که شاید از نقطه نظر فوتبالی از ژرفای کاری خود فاصله گرفته باشد. این باعث نادیده گرفتن شدن نکته اصلی می‌شود. مارش جدی است و تاکتیک‌هایش را به خوبی می‌شناسد. او تمام کارهای تیمی را به زبان آلمانی پیش می‌برد. او سال‌هاست در خانواده ردبول حضور دارد. او در این نقطه از زندگی حرفه‌ای فکر نمی‌کند که مردم او را به عنوان مربی آمریکایی در یکی از باشگاه‌های پیشروی اروپا ببیند، بلکه او را به عنوان مربی می‌بینند که به صورت اتفاقی از آمریکا آمده است. او همچنین می‌داند که بسیاری از اعضای تیمش پیش از این با سیستمش آشنایی دارند- این سیستم اساسا همان سبکی است که آنها پیش از حضور ناگلزمان، سال‌ها در بازی خود به کار می‌گرفتند. او احساس می‌کند عبور دادن لایپزیش از بایرن و فتح بوندس‌لیگا نیازمند چیزی بیشتر است.

بسیاری در آلمان شاید کنار زدن قهرمان 9 دوره متوالی لیگ را انتظاری غیرمنطقی بدانند، خصوصا که لایپزیش حداقل دو و شاید سه نفر از مهره‌های کلیدی‌اش را در تابستان جاری به همین باشگاه واگذار کرده است. مارش چنین دیدگاهی ندارد. او “کاملا به کیفیت این تیم” باور دارد و فکر می‌کند “در واقع فضای بسیار بیشتری برای پیشرفت و توسعه از طریق دستیابی به این موضوع که بازیکنان به عنوان یک شخص چه افرادی هستند وجود دارد”. او مشخصا به خودش و روش‌هایش باور دارد. او فکر می‌کند که اگر بتواند محیط درست را ایجاد کند، اگر بتواند از استعداد بازیکنانش استفاده کرده و تیمی قدرتمند بسازد که در کنار هم جنگیده و واقعا به اهداف‌شان باور داشته باشند، پس لایپزیش می‌تواند قهرمان شود، حتی اگر راهی که او آنها را به آن هدایت می‌کند، چندان در آلمان مرسوم نباشد.

مارش می‌گوید:” ایجاد انتظارات بزرگ در فرهنگ آلمانی به هیچ وجه رایج نیست. همه فصل را شروع می‌کنند و همگی می‌پرسند چه کسی قهرمان لیگ خواهد شد؟ و تمام افراد پاسخ می‌دهند بایرن مونیخ، چون این چیزی است که باید بگویید. و بایرن مونیخ بیشترین هزینه را انجام می‌دهد، تمام بهترین بازیکنان را از سایر باشگاه‌ها خریداری می‌کند- این استراتژی خوبی است و سال‌ها برای آنها جواب داده است.

” و برای شکست دادن بایرن باید روحیه‌ای بی‌پروا داشته باشید. مجبور هستید. و باید کاملا باور داشته باشید، خصوصا اگر باشگاهی مانند لایپزیش هستید باید کاملا به هسته خودتان، قلب‌تان و این که قادر به شکست دادن آنها هستید، باور داشته باشید. این دستاوردی بزرگ است، یافتن راهی برای شکست دادن بایرن در کورس قهرمانی. اما ما گروه خوب و انتظارات بالایی داریم. ما می‌دانیم که انجام این کار از بسیاری جهات به فصلی عالی نیاز دارد- و این هدف ماست. تلاش برای یافتن راه دستیابی به کمال. و چنین چیزی بدون اشتباه به دست نمی‌آید. چنین چیزی با داشتن روحیه و استفاده از کیفیت و هرکاری که هر روز انجام می‌دهیم تا چنین محیط شادی داشته باشیم که بازیکنان در آن حس کنند راهی جز موفقیت ندارند به دست می‌آید. این هدف ماست. ما این کار را انجام می‌دهیم و شانس قهرمانی داریم.”

 

 

عنوان اصلی مقاله: Jesse Marsch and the pursuit of perfection: ‘To defeat Bayern, you have to have a fearless mentality’ نویسنده: Sam Stejskal نشریه / وبسایت: The Athletic زمان انتشار: 12 آگوست 2021
کلمات کلیدی:

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *