تحلیل تاکتیکی: چرا تیم‌های ملی اروپایی دیگر با یک سبک‌ خاص شناخته نمی‌شوند؟

زمانی سبک مشخص آلمانی در فوتبال، سبک انگلیسی در فوتبال و سبک مشخص هلندی در فوتبال وجود داشت. شما برای اولین باربعد از دو سال به تماشای بازی ایتالیا می‌نشستید و می‌دانستید چه در پیش دارید- سبک فوتبالی مشابهی که پیش از آن بارها و بارها از تیم‌های ایتالیایی دیده بودید.

هفت‌یک- احساس کلی مربوط به هر تورنمنت بین‌المللی همیشه تحت تاثیر ویژگی‌های خاص همان کشوری است که در آن برگزار می‌شود.

به آرژانتین در سال 1978 فکر کنید و نوارهای رنگی کاغذی پیش چشم‌تان ظاهر می‌شود؛ به مکزیک در 1986 فکر کنید و موج مکزیکی را به خاطر خواهید آورد؛ به آفریقای جنوبی در سال 2010 فکر کنید و صدای ووووزلا را می‌شنوید. قطعا تفاوت‌های کمتری در مسابقات اروپایی وجود دارد اما به نظر می‌رسد تورنمنتی که میزبانی آن بر عهده سراسر قاره از گلاسکو تا باکو است، آن روح و طراوت را ندارد. یورو 2020 هاله‌ای نامعلوم و بدون شخصیت مشخص دارد و برای این موضوع حتی لازم نیست که به نبود هواداران توجه شود.

با این حال تورنمنتی که نمایانگر شخصیت ملی خاصی نباشد، احتمال فوتبالی که در آن بازی خواهد شد را به خوبی هرچه تمام‌تر بازتاب خواهد داد. زمانی سبک مشخص آلمانی در فوتبال، سبک انگلیسی در فوتبال و سبک مشخص هلندی در فوتبال وجود داشت. شما برای اولین باربعد از دو سال به تماشای بازی ایتالیا می‌نشستید و می‌دانستید چه در پیش دارید- سبک فوتبالی مشابهی که پیش از آن بارها و بارها از تیم‌های ایتالیایی دیده بودید. امروز اگر بتوانید نحوه بازی تیمی را علیرغم تماشا نکردن بازی آنها در سه سال اخیر پیش‌بینی کنید، احتمالا به این دلیل است که آنها تقریبا مانند دیگران بازی می‌کنند.

تفاوت‌های بین سبک‌ها حتی در طول یک دهه گذشته دیگر چندان مشهود نیست. دو کشور پیشروی فوتبال اروپا در جام جهانی 2010 و یورو 2012 مشخصا اسپانیا و آلمان بودند؛ سبک اسپانیا تماما بر اساس بازی مالکانه و کنترل بازی از طریق تصاحب توپ بود و آلمان روی تغییر فاز و حملات سریع تمرکز داشت. سبک آنها به مرور زمان با تغییرات بیشتری روبرو شد، اسپانیا پس از بازنشستگی ژاوی هرناندز و ژابی آلونسو از تیکی‌تاکا فاصله گرفت و آلمان دریافت که بازی بر اساس ضدحملات استراتژی محدودی است.

بازیکنان نیز بیش از پیش قابلیت تغییر پیدا کردند. تیم اسپانیا در جام جهانی 2010 شامل 20 بازیکن لالیگا بود و سه بازیکن آنها در انگلیس به میدان می‌رفتند. آلمان حتی یک بازیکن خارج از بوندس‌لیگا در اختیار نداشت. اما شرایط به شکل دراماتیکی تغییر کردند، تیاگو آلکانتارا و خاوی مارتینز دوران اوج خود را در بایرن ِ پپ گواردیولا سپری کردند و ژابی آلونسو هم به آنها اضافه شد. سامی خدیرا، مسوت اوزیل و بعدها تونی کروس همگی به رئال مادرید پیوستند.

 

بعد از دیدار اسپانیا و آلمان در جام‌جهانی 2010، سبک بازی دو تیم در تورنمنت‌های بعدی رفته‌رفته شباهت بیشتری به هم پیدا کرد.

 

حتی در این زمینه پایه‌ای، تقابل آلمان برابر اسپانیا دیگر نبرد فوتبالی قدرتمندی به حساب نمی‌آمد و بیش از پیش شبیه به نسخه‌های متفاوتی از فوتبالی یکسان با بازیکنانی به نظر می‌رسید که می‌توانستند بدون دردسر خاصی در هر یک از این دو تیم به میدان بروند. جالب اینجاست که تنها بازیکنی که به معنای واقعی کلمه مصداق این اتفاق به شمار می‌رفت ماریو گوتزه نیمه اسپانیایی و نیمه آلمانی بود؛ همان سبک بازیکنی که این فرهنگ‌های فوتبالی از تولید آنها دست کشیده‌اند.

اسپانیا و آلمان در سال 2021 برای حفظ جایگاه‌شان در بین کشورهای برتر اروپایی به سختی تلاش می‌کنند. در سطح باشگاهی، لیگ برتر به مرور شروع به ایجاد سلطه کرده است. در سطح ملی هم فرانسه به فینال یورو 2016 رسید، قهرمان جام جهانی 2018 شد و این تورنمنت را به عنوان مدعی اصلی عنوان قهرمانی آغاز خواهد کرد.

اسپانیا و آلمان حقیقتا هنوز فوتبالیست‌های با استعداد بسیار زیادی را عرضه می‌کنند و با تیم‌هایی درخشان قدم به این تورنمنت خواهند گذاشت- روی کاغذ. در واقع با توجه به رده بندی Goal Imapct که کیفیت بازیکنان را از روی تاثیر ساده‌ای که حضور آنها در زمین روی آمار تیم‌های‌شان در گلزنی یا دریافت گل دارد، محاسبه می‌کند، اسپانیا و آلمان با درخشان‌ترین تیم‌ها و بیشترین شانس قهرمانی وارد این تورنمنت خواهند شد.

اما تیم یواخیم لوو در ایجاد موقعیت درخشش چندانی ندارد و شاید جای خالی هوش فداکارانه اوزیل در آن دیده می‌شود. آلمان که حالا با سبک مالکانه بازی می‌کند، مطمئنا باید توپ را با سرعت بیشتری به مناطق هجومی برساند.

اسپانیا مهاجمانی را به ترکیب اضافه کرده که از پشت نفوذ می‌کنند- فران تورس می‌تواند بازیکنی کلیدی باشد، در حالی که آداما ترائوره بازیکنی بسیار متفاوت با آن دست بازیکنانی است که اسپانیا به حضور آنها در کناره‌ها عادت دارد. آنها دیگر به اندازه نسل ژاوی بر اساس تیکی تاکا بازی نمی‌کنند و چندان قانع‌کننده ظاهر نمی‌شوند.

در سایر تیم‌ها، کسانی که خاطرات خوبی از کاتناچو و توتال فوتبال دارند از تماشای بازگشت ایتالیا و هلند پس از عدم صعود شرم‌‌آور به مسابقات مهم در سال‌های اخیر خوشحال می‌شوند؛ هرچند اینکه هیچ یک از این دو تیم فوتبال مرسوم در تاریخ کشورشان را ارائه می‌دهند یا خیر، قابل بحث است. ایتالیا در طول چند سال اخیر تحت هدایت روبرتو مانچینی به تیمی بر اساس مالکیت توپ تبدیل شده است. با این حال باید به خاطر داشت که آنها در یورو 2012 نیز سبکی مثبت و جسورانه را در طول مسابقات به نمایش گذاشتند.

 

 

مانچینی از نظر فوتبالی چندان احساساتی نیست و در طول دوران حرفه‌ای خود- خصوصا در منچسترسیتی- بابت احتیاط ایتالیایی‌ ذاتی‌اش مورد انتقاد قرار گرفته است. سبک “جدید” آتزوری محصول مدل جدیدی از هافبک‌هاست که در حال حاضر مشغول تولید آنها هستند (هرچند جورجینیو، بازیکن کلیدی این تیم، در برزیل متولد شده است). این موضوع تا حد زیادی مدیون میراث آندره‌آ پیرلو است؛ “رجیستا”، بازیکنی که با زیرکی سنتی و جدیت هافبک‌های مرکزی ایتالیا پیش نرفت. مارکو وراتی به طور خاص مشخصا بازیکنی با شکل و شمایل پیرلو به حساب می‌آید، حتی با این که در مناطق هجومی‌تری از زمین بازی می‌کند.

مانچینی به سادگی از بهترین بازیکنانش در نقش‌های مشخص استفاده می‌کند و در خط حمله نیز همین شیوه را به کار می‌گیرد. ایتالیا زمانی با فقدان بازیکنان کناری بزرگ مواجه بود- آنها زمینه پیشرفت را برای شماره‌های 10 (فرانچسکو توتی)، مهاجمان دوم ( الساندرو دل پیرو) و گلزنان بالفطره در محوطه جریمه (پیپو اینزاگی) فراهم می‌کردند اما مهاجمان کناری سرعتی کمی داشتند. این موضوع به دلیل الزامات جاگیری کاتناچو در سختگیرانه‌ترین ابعادش بود. اما ایتالیا حالا دومنیکو براردی، لورنزو اینسینیه، فدریکو کیه‌زا و فدریکو برناردسکی را در اختیار دارد؛ گزینه‌های کناری که اکثر تیم‌های دیگر حاضر در این تورنمنت رویای آنها را در سر می‌پرورانند.

در بین سایر تیم‌ها هلند وجود دارد که زمانی برای پیشرفت بازیکنان کناری خود معروف بود. رینوس میشل، مبدع توتال فوتبال، همیشه افتخار می‌کرد که هلند به جای هافبک‌های کناری در زمینه تولید وینگرهای تخصصی مهارت دارد.

اما در حالی که هلند هنوز از حضور بازیکنان پا به توپ در شاکله اصلی‌اش سود می‌برد و فرانکی دی یونگ هنوز هیجان‌انگیزترین فوتبالیست جوان در فوتبال اروپاست، آنها با فقدان وینگرهای تراز اول روبرو هستند. ممفیس دیپای بهترین مهاجم آنهاست اما به حضور در میانه زمین وابسته است و شاید حتی در پست مهاجم نوک به کار گرفته شود (کاری که آرین روبن در جام جهانی 2014 انجام داد، آخرین باری که هلند موفق به صعود به فینال یک تورنمنت بین المللی شد). فقدان مدافعان کناری دونده نیز نگرانی دیگری است.

پرتغال هم زمانی یکی پس از دیگری وینگر تولید می‌کرد؛ همه می‌خواستند لوییس فیگوی بعدی باشند و این حتی شامل کریستیانو رونالدو هم می‌شد. اما حالا رونالدو خودش بیشتر مهاجم است، آندره سیلوا یک شماره 9 کامل به حساب می‌آید، ژوائو فیلیکس و برناردو سیلوا می‌توانند در پست‌های مختلف حضور داشته باشند و برونو فرناندز یک شماره 10 یا شماره 8 است. مطمئنا دیوگو ژوتا می‌تواند در کناره‌ها بازی کند اما او بیشتر از اینکه بازیکنی مطمئن در کنار خط طولی باشد، یک گلزن است. گونسالو گِدِس، زننده گل پیروزی‌بخش برابر هلند در فینال لیگ ملت‌های اروپای دو سال قبل، نیز گزینه مطمئنی در کناره‌هاست اما در بهترین حالت یک تعویض طلایی به شمار می‌رود.

 

فرناندو سانتوس با انبوهی از بازیکنان هجومی خوب باید به دنبال دفاع از عنوان قهرمانی در یورو باشد.

 

هویت پرتغال تغییر کرده است؛ ما دیگر از این موضوع انتقاد نمی‌کنیم که آنها فاقد گلزنی بزرگ هستند و دوره پسا “دکو” که آنها با نبود هافبک هجومی روبرو بودند، نیز گذشته است. آنها اکنون از این نظر به اینکه بیش از اندازه کاملند، متهم هستند و با فهرست بازیکنانی بهتر نسبت به تورنمنت پنج سال قبل که با قهرمانی آنها به پایان رسید، قدم به این مسابقات می‌گذارند.

مدعیانِ اصلی از نظر بنگاه‌های شرط بندی برای این مسابقات انگلیس و فرانسه هستند. انگلیس در حال حاضر کاملا انگلیسی نیست- هیجان‌انگیزترین بازیکنان این تیم فیل فودن، جک گریلیش و میسون مونت هستند؛ آن سبک بازیکنانی که انگلیسی‌ها آرزوی آن را داشتند. گرت ساوت‌گیت می‌تواند با سیستم‌های متفاوتی بازی کند اما امکان ندارد با 2-4-4 به میدان برود و یکی از دلایل آن این است که هری کین هم شماره 9 و هم شماره 10 است. در واقع به سختی می‌توان چیزی درباره انگلیس را پیدا کرد که حس ملموس انگلیسی داشته باشد جز حضور هری مگوایر؛ از آن دست مدافعان میانی فیزیکی و زمختی که به طور سنتی در انگلیس بیشتر از کشورهای فوتبالی اصلاح شده مورد ستایش قرار می‌گیرند.

فرانسه به شکل قابل توجهی فرانسوی است- هرچند کشف هویت فوتبالی آنها در بین کشورهای بزرگ فوتبالی همیشه دشوارترین کار بوده چرا که ایدئولوژی آنها نوسان دراماتیکی بین اولویت دادن به استعدادها یا ارجحیت بخشیدن به تلاش و نظم داشته است.

هرچند عدم توجه به شباهت‌های بین سیستم مورد علاقه دیدیه دشان و سیستمی که باعث قهرمانی آنها در جام جهانی 1998 با حضور او در پست هافبک دفاعی شد، سخت است و این موضوع به واسطه حضور یک هافبک در نقش نامتعارف پرتحرک در کناره‌ها (کریستین کارمبئو)- شاید کورنتین تولیسو- و مهاجم نوکی در راس خط حمله که وظیفه اصلی‌اش گلزنی نیست ( استفان گیوارش و اولیویه ژیرو؛ هرچند بازگشت کریم بنزما این شباهت را خراب کرد).

اما اگر فرانسه فاتح این تورنمنت شود به این دلیل نخواهد بود که منسجم‌ترین هویت فوتبالی را داشته، بلکه به این دلیل است که آنها با اختلاف بهترین بازیکنان را در اختیار دارند.

کشورهای زیادی خارج از محدوده کشورهای برتر اروپا نیستند که نکته قابل توجه و کلیشه‌ای از گذشته فوتبالی خود داشته باشند. کرواسی که به عادت تولید هافبک‌های خلاق تراز اول شهرت داشت، شاید دیگر نتواند روی ایوان راکیتیچ حساب کند اما هنوز گزینه‌های بسیاری برای بازی درکنار لوکا مودریچ به عنوان موتور محرک تیمش دارد.

مارسلو بروزوویچ و نیکولا ولاشیچ احتمالا در ترکیب اصلی حضور دارند اما متئو کوواچیچ نیز گزینه بدی به حساب نمی‌آید. کرواسی یکی از معدود تیم‌های حاضر در این تورنمنت است که به احتمال زیاد روی تسلط مالکانه، پخش توپ صبورانه از بالی به بال دیگر و انتظار کشیدن برای باز شدن دفاع حریف تاکید دارد.

باید به این موضوع اشاره کرد که عزم آنها برای استفاده از مالکیت توپ این احساس را ایجاد می‌کند که قصد دارند ابراز وجودی جسورانه از جانب تیمی خارج از قدرت‌های سنتی داشته باشند- چیزی که شاید به عنوان بازی بیهوده اسپانیایی مورد انتقاد قرار بگیرد، برای کروات‌ها بیشتر یک بازی کنترل شده به نظر می‌رسد.

سوئد نیز به شکل قابل توجهی قابل پیش‌بینی است- به احتمال زیاد با سیستم 2- 4- 4، مطمئن در حین دفاع عمقی و عصبی در حین جلو کشیدن دفاع، خط میانی کم‌عرض و دو مهاجم هیجان‌انگیز به نام‌های الکساندر ایزاک و دژان کولوسفسکی که قادر هستند با هماهنگی و همکاری چشمگیری راه‌شان را در بین بازیکنان حریف باز کنند.

البته تمامی این مسائل برای تاکید روی این موضوع مطرح نشد که کشورهای بزرگ با سبک‌های متفاوت بازی نمی‌کنند. تمایزهای بزرگ‌تر ممکن است با شروع تورنمنت ظاهر شوند. اما یافتن سبک‌های کلیشه‌ای و قدیمی در بین قهرمانان احتمالی این مسابقات بیش از پیش دشوار به نظر می‌رسد.

این کاملا طبیعی است. در عصر پوشش جهانی فوتبال و اینترنت، به ندرت پیش می‌آید که کودک انگلیسی با رویای تبدیل شدن به وین رونی به جای لیونل مسی بزرگ شود. هیچ دلیل منطقی‌ای وجود ندارد که مربی جوان هلندی به جای متدهای یورگن کلوپ به روش‌های رونالد کومان نگاه کند. جدای از مسئله برگزیت، بازیکنان و سرمربیان می‌توانند آزادانه بین کشورها رفت و آمد کنند و پیشرفت در تکنولوژی، ارتباطات و مراقبت‌های روحی به این معناست که آنها با شرایط آسان‌تری در کشورهای خارجی مستقر می‌شوند.

و در حالی که دیدار انگلیس برابر اسکاتلند شاید آزمونی برای این تئوری باشد، باید گفت که رقابت‌های خصمانه بسیار کمتری نسبت به قبل دیده می‌شود. همانطور که سایمون کوپر در شب این تورنمنت در مقاله‌ای در فایننشال تایمز به یاد آورد، وقتی تونی شوماخر، دروازه‌بان آلمانی، در جام‌جهانی 1982 خطای شدیدی روی پاتریک باتیستون از فرانسه مرتکب شد، ژرژ دی کونو، گزارشگر فرانسوی، گفت که این صحنه یادآور خاطرات جنگ بین دو کشور بوده است. امروزه چنین چیزی مضحک به نظر می‌رسید؛ در دنیایی که آلمان و فرانسه بسیار نزدیک‌تر هستند.

کوپر این اتفاق را از نظر ائتلاف گسترده‌تر اروپایی در نظر می‌گیرد اما به این سوال که آیا کشورها هنوز برای ترویج سبک فوتبالی خود تلاش می‌کنند یا خیر هم مرتبط است؛ آیا چنین تلاشی این روزها معنایی دارد یا خیر.

 

 

هلندی‌ها زمانی اساسا به توتال فوتبال باور داشتند و مفهوم کاتناچو را به سخره می‌گرفتند. ایتالیایی‌ها برعکس بودند. اگر آنها در این تابستان با یکدیگر روبرو شوند، شاید این ایتالیایی‌ها باشند که با تمام وجود به هلندی حمله ببرند که دست به دفاع عمقی زده و با تکیه بر ضدحملات از طریق دیپای بازی می‌کند. حالا همه در حال رقابت بر سر این هستند که چه کسی در برندی یکسان از فوتبال بهتر است. این برند بدون شک سبکی پویا و جسورانه بر اساس کیفیت تکنیکی و تاکتیکی است.

آخرین قهرمان غیرمنتظره این مسابقات، یونان در سال 2004 بود که مدافع عنوان قهرمانی (فرانسه)، بهترین تیم (جمهوری چک) و میزبان (پرتغال) را با نمایش فوتبالی کاملا متفاوت از سایرین شکست داد؛ با سبک یارگیری نفر به نفر قدیمی و استفاده از سوییپر. این سبک موثر واقع شد چون متفاوت بود. گاهی یک تورنمنت نیاز به کمی تفاوت دارد.

 

عنوان اصلی مقاله: Euro 2020: Italy and Germany playing like tiki-taka Spain of old, Dutch will defend deep while French system similar to 1998 side نویسنده: Michael Cox نشریه / وبسایت: The Athletic زمان انتشار: 8 ژوئن 2021
کلمات کلیدی:

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *