تحلیل وین رونی از اورتونِ آنچلوتی؛ شاید معجزه لستر تکرار شود
هفتیک- پیش از دربی مرسیساید هفته گذشته احساسی داشتم که از زمانیکه در جوانی طرفدار اورتون بودم آن را تجربه نکرده بودم. اطمینان خاطر اینکه میتوانیم شانه به شانه لیورپول رقابت کنیم. برای اولین بار پس از مدتها هراسی از اینکه دومین تیم برتر باشیم، نداشتم: بیصبرانه در انتظار فرارسیدن بازی بودم.
فکر میکنم بسیاری از هواداران اورتون احساس مشابهی داشتم- در حال حاضر باوری متفاوت در بین ما وجود دارد. و تیم ما را در دربی سرافکنده نکرد. اورتون با دوبار بازگشت به بازی برابر لیورپول که بسیار خوب بازی میکرد، نشان داد که قدمهای بلندی در گودیسون پارک در حال برداشته شدن است.
سرچشمه این تغییرات از مربی است. کارلو آنچلوتی میتواند تمام چیزهایی که من به آنها فکر میکنم برای اورتون به ارمغان بیاورد و همین حالا نیز آورده است. کار او فوقالعاده بوده است. اگر به مربیان بسیار خوب نگاه کنید میبینید که با اینکه ممکن است سیستم و سبکهای متفاوتی داشته باشند اما چیزی که همه به طور مشترک دارا هستند یک ایده واضح از تیمی است که میخواهند.
انتخاب ترکیب، ساده و باثبات است: آنها هشت یا نه بازیکن دارند که در صورت آمادگی همیشه در میدان حضور خواهند داشت. آنها به این شکل اعتماد به نفس و درک متقابل را ایجاد کرده و از نظر کار مربیگری نیز کار آسانتر شده است- به جای خوشحال نگاه داشتن تیمی با 20 بازیکن حاضر در میدان و خوشحال، آنها تنها باید نگران حدود 10 نفر باشند که فرصت کافی برای بازی ندارند.
ژوزه مورینیو همیشه زمانی به مشکل خورده که مجبور بوده بازیکنان متفاوتی را بازی دهد- این دوران را با ثباتی که او در چلسی و اینتر داشت و چیزی که شاید در حال پیدا کردنش در تاتنهام است مقایسه کنید. شرایط درباره پپ گواردیولا نیز صدق میکند. او وقتی در منچسترسیتی به مشکل خورد که شروع به استفاده چرخشی از بازیکنانش کرد. یورگن کلوپ با یافتن یک ترکیب 11 نفره ثابت، لیورپول را قدرتمند کرد.
آنچلوتی- یکی از باتجربهترینها در این کار- قدرتِ ثبات در ترکیب را میشناسد و از آخر فصل گذشته برای شناختی بازیکنانی که میخواست و کسانی که نیاز به خریدنشان داشت، استفاده کرد. خریدهای او خصوصا “آلان” به خوبی از نظر نقشی که باید در تیم ایفا میکردند، شناسایی شده بودند و دومینیک کالورت لوئین نشان میدهد که حضور در ترکیب ثابت میتواند چه تاثیری روی بازیکن داشته باشد.
پیش از این ممکن بود که دومینیک به تیم اورتون ملحق شده، چهار یا پنج بازی انجام داده و سپس بار دیگر کنار گذاشته شود. این اتفاق هر فصل از سال 2016 که او اولین بازیاش را برای اورتون انجام داد، رخ داده بود. اما گاهی باید از این اتفاقات عبور کرد.
آنچلوتی در تمام بازیهایی که در اورتون داشت از او استفاده کرد و در آخر فصل 20- 2019 وقتی دومینیک در 10 بازی موفق به گلزنی نشد، آنچلوتی به استفاده از او در ترکیب اصلی ادامه داد. ما پاداش این عمل را میبینیم. همیشه این تردیدها درباره دومینیک وجود داشت که آیا میتواند ثبات کافی در گلزنی داشته باشد اما حالا این اتفاق از طریق حضور مداوم در زمین رخ داده است.
وقتی من به اورتون برگشتم، او وارد دومین فصل حضورش در باشگاه شده بود. در تمرینات به او نگاه میکردم و با خودم فکر میکردم که ” او همه ویژگیهای لازم را دارد”. او سریع، قوی و در هوا خوب بود. تنها نقطه ضعف او این بود که نمیتوانست فرصتها را برباید اما از همان موقع به سختی برای تصحیح این مورد تلاش میکرد و دانکن فرگوسن شایسته تمجید بسیار است چون همیشه پس از تمرینات با او میماند و روی زدن ضربات آخر با او کار میکرد. این مورد درباره ضربات آخر با پا بود- توانایی سرزنی که از او میبینید بیشتر در ذات این بازیکن است.
پرشی که دومینیک دارد استعدادی ذاتی و باورنکردنی است. در طی دوران بدنسازی، وقتی پرش روی جعبه را انجام میدادیم، او همیشه به اندازه یک جعبه بالاتر از هرکس دیگری میپرید. چیزی که پیشرفت کرده زمانبندی او و جاگیریاش در محوطه جریمه در حین پرش است. من عاشق ضربه سری شدم که برابر لیورپول به ثمر رساند چون وقتی جوان هستی و به عنوان شماره 9 بازی میکنی اولین چیزی که به تو گفته میشود این است که از تیر جلو عبور کن تا هافبک یا بازیکن کناری به پشتت برسد و ممکن است در این دام بیفتی که هر بار همین کار را انجام بدهی.
گاهی خصوصا وقتی در محوطه جریمه تنها هستی نیاز داری صبورتر باشی و موقعیتخوانی کنی؛ پیشبینی کنی که توپ ممکن است کجا فرود بیاید. در صحنه گل، دومینیک صبر کرد و همین فرصت را به لوکاس دینیه داد تا پاسش را ارسال کند. پاس او بسیار عالی بود. این سانتر برای بازیکنی مانند کالورت لوئین عالی بود که اگر آنها به سمت توپ میدویدند دفاع حریف هیچ شانسی نداشت. اندی کارول – و خود دانکن فرگوسن- بازیکنان دیگری بودند که ترجیح میدادند که توپ به جای پیشروی، سانتر شود تا آنها بتوانند از قدرتشان استفاده کرده و به هوا بپرند و کالورت لوئین بازگشت به چنین مهاجمانی است. آنچلوتی جلوی آن نفوذهای احمقانه او برای دنبال کردن مدافعان کناری و هدر دادن انرژی را گرفت. حالا او همان انرژی را برای لحظات بزرگ ذخیره میکند.
او میتواند عضو مهمی از تیم ملی انگلیس باشد و اینکه بالاخره در سطح ملی شناخته شد، بسیار حس لذتبخشی است. من همیشه فکر میکردم بازیکنان جوان در شمال مجبور هستند نسبت به پسرهای عضو باشگاههای جنوبی بیشتر تلاش کنند تا به تیم ملی راه پیدا کنند. احساس میکردم کالورت لوئین پیش از تامی آبراهام از چلسی شایسته این فرصت بود.
مایکل کین بازیکن دیگری است که پیشرفتی چشمگیر تحت هدایت آنچلوتی داشته است. حمایتی که از آلان دریافت میکند به او کمک بسیاری کرده و در عین حال داشتن بازیکنانی در برابرش که در حفظ توپ بهتر عمل میکنند، موثر است. پیش از این میدیدید که مایکل از دفاع دور میشود و توپ را بیش از حد نگه میدارد یا خودش را در موقعیتی قرار میدهد که مجبور میشود توپ را از بالای سر مدافع راست حریف برای وینگر چپ بفرستد. او چنین جزییات کوچکی را تصحیح کرده است. بن گادفری میتواند یکی دیگر از خریدهای خوب آنچلوتی باشد- من این احساس را دارم که او و مایکل میتوانند سالهای متمادی زوج دفاع میانی اورتون را تشکیل دهند.
البته که یکی از موضوعات، اشتباهات جردن پیکفورد است. من اطمینان دارم جردن خودش هم میداند که باید طوری عمل کند که شکست دادنش سختتر باشد. من هنوز باور دارم که عملکرد او باعث شده که بهترین گزینه برای اورتون و تیم ملی انگلیس باشد و اشتباهاتش چندان بزرگ و فنی نبوده است- آنها مربوط به بخش روانی ماجرا هستند.
یک توصیه کوچکی که برای جردن دارم این است که فقط آرامش خودت را حفظ کن. کمی صبر کن. به نظر میرسد درباره او همیشه شرایط این طور است که نمیدانی پس از آن چه اتفاقی رخ خواهد داد؛ حتی زمانیکه او توپ را بلند میاندازد به نظر میرسد که با تمام قوا به توپ ضربه زده است- یک مثال در مقابل لیورپول بود که به توپ ضربه زد و پس از آن نزدیک بود به زمین بیفتد.
او باید با عواقب مصدومیت ویرژیل فندایک نیز روبرو شود. فکر میکنم این فقط بدشانسی بود- جردن جایگیری اشتباهی داشت و خیلی زود وارد کورس شد تا تلاش کند و توپ را دفع کند و با فندایک برخورد کرد. آن برخورد به نظر اتفاقی میآمد- هرچند باید یک کارت قرمز دریافت میکرد.
خامس رودریگس فوقالعاده بوده است- او از نظر فیزیکی قدرتمندتر از چیزی است که انتظارش را داشتم. جالب است که آنچلوتی از او به عنوان شماره 10 استفاده نمیکند بلکه او را در سمت راست به کار گرفته است. این به خامس اجازه میدهد که در هنگام دریافت توپ در نیمه زمین حریف باشد و فرصت بازیسازی و نزدیک شدن به دروازه با آوردن توپ روی پای چپش و نفوذ با توپ یا ارسال یک پاس را داشته باشد. به زودی رقبا سعی میکنند جای بازی او را بستهتر کنند- اما این شاید فضای بیشتری برای مدافع راست فراهم کند تا از کنار او یا کالورت لوئین عبور کرده و در پشت سر نفوذ کند.
حضور در بین 4 تیم صدر جدول محتمل است. این کار دشواری خواهد بود چون هفت یا هشت تیم برای این رتبهها رقابت خواهند کرد و بعضی باشگاههای بزرگ باید دور بمانند اما حضور در جمع 4 تیم صدر جدول باید هدف اورتون با توجه به آغازی که داشته، باشد. اگر بتوانند تا ژانویه همچنین در این محدوده باشند و اجازه جذب چند بازیکن دیگر را به آنچلوتی بدهند، شانس زیادی خواهند داشت.
بزرگترین موضوع عمق دفاعی تیم است. گیلفی سیگوردسن و برنارد دو بازیکنی هستند که میتوانند از روی نیمکت به زمین آمده تا شرایط را تغییر دهند اما به یک یا دو بازیکن دیگر نیز نیاز دارند. بازیکنانی که لزوما نباید در سطح جهانی باشند اما بتوانند مستقیما بدون افت کیفی در صورت پیش آمدن مصدومیت، وارد ترکیب اصلی شوند. آنها به یک بازیکن ذخیره برای آلان و یک گزینه هجومی دیگر نیاز دارند که وقتی حریف به خوبی برای رویارویی با تهدید کالورت لوئین مجهز شده بتواند کار او را انجام دهد.
این هفته خامس مصدوم و ریچارلیسون محروم است بنابراین قدرت دفاعی برابر تیم جنگنده ساوتهمپتون به بوته آزمایش گذاشته خواهد شد (توضیح مترجم: اورتون در این دیدار 2-0 شکست خورد. آنها در دو بازی بعدی برابر نیوکاسل و منچستریونایتد هم بازی را واگذار کردند). اما همانطور که در برابر لیورپول دیدیم، این اورتونی است که میتواند از پس چالشها بربیاید. یک ترکیب ثابت داشته باش، در زمین تلاش کن و روحیهای بساز که وقتی وارد هر بازی میشوی فکر کنی که پیروز خواهی شد. همانطور که لستر یک بار این را نشان داد، چنین چیزی میتواند یک تیم را بسیار بسیار پیش ببرد.