چگونه شرایط شالکه، وضعیت مربیگری در بوندسلیگا را توضیح میدهد
هفتیک- اخراج مربی تنها پس از گذشت دو هفته، مثل کاری که شالکه در قبال دیوید واگنر انجام داد، شاید اقدامی عجولانه به نظر برسد. ولی احتمالا کمی شگفتزده شوید که بشنوید در تاریخ بوندسلیگا، اخراجهای زود هنگامتری هم انجام شده است. در ماه آگوست سال2009 ، باشگاه ماینتس 5 روز پیش از شروع لیگ یورن اندرسون را اخراج کرد، با وجود اینکه او چند ماه پیش از آن، تیم سابق یورگن کلوپ را به بوندسلیگا رسانده بود و تا نیمهنهایی جام حذفی نیز پیش رفته بود. کریستین هیدل، مدیر داخلی باشگاه، بعدها گفت که ” ماینتس و اندرسون تناسبی با هم نداشتند” و مدعی شد که سرمربی نروژی به ندرت با بازیکنانش صحبت میکرد.
عزم راسخ ماینتس در بیاعتنایی به نتایج گذشته و به جای آن، شناسایی مشکلات اساسی که قرار بود در آینده نزدیک روی عملکرد تیم تاثیر بگذارد، یک مثال کامل برای آیندهنگری و تحلیل بدون توجه به نتایج بازیهاست؛ به خصوص که نتیجه بسیار خوبی نیز به همراه داشت. جانشین اندرسون، سرمربی تیم زیر 19 سال ماینتس و مربی آیندهدار، توماس توخل بود که با اختلاف بهترین نتایج باشگاه را در بالاترین سطح فوتبال آلمان کسب کرد. با این حال اینکه اخراج واگنر هم نتایج مشابهی به همراه خواهد داشت یا نه، هنوز مشخص نیست.
سرمربی 48 ساله، روز یکشنبه، 12 ساعت پس از شکست تحقیرآمیز خانگی مقابل وردربرمن با نتیجه 3-1، از پستش کنار گذاشته شد نتایج تا به اینجا، ضعیفترین شروع تاریخ در بوندسلیگا به حساب میآید – شالکه در بازی اول خود با نتیجه 8-0 مقابل بایرن مونیخ شکست خورد- که نمیتوان چنین نتیجهای را تصادفی دانست. نایب قهرمان فصل 18-2017 در 18 بازی اخیرش به پیروزی نرسیده و از ماه ژانویه روند بسیار ضعیفی را طی کرده است (توضیح مترجم: بعد از انتشار این مطلب، شالکه سه بازی دیگر در بوندسلیگا انجام داد که در آنها مقابل لایپزیش و دورتموند با نتایج 4-0 و 3-0 شکست خورد و برابر یونیون برلین به تساوی 1-1 رضایت داد.)
واگنر تنها مقصر این داستان نبوده است. پیش از اینکه حضور او روی نیمکت شالکه در تابستان 2019 به طور رسمی آغاز شود، او باید تحت شرایطی فعالیت میکرد که ساخته خودش نبود. کلمنس تونیس، مشاور ارشد هیئت مدیره و رئیس بالفعل باشگاه، صحبتی نژادپرستانه درباره آفریقاییها انجام داد که این صحبتها به طور کامل سانسور نشده بود و به همین دلیل، 3 ماه از پستش تعلیق شد. او که صاحب بزرگترین کارخانه فرآوردههای گوشتی در آلمان است، به علت شیوع ویروس کرونا در یکی از کشتارگاههایش، سرانجام در ماه ژوئن از سمت خود استعفا داد.
الکساندر نوبل، دروازهبان با کیفیت شالکه، از تمدید قرارداد با این باشگاه امتناع کرد و با بایرن مونیخ به توافق رسید تا در تابستان به این تیم بپیوندد که همین موضوع، واگنر را تحت فشار قرار داد تا او را نیمکتنشین مارکوس شوبرت کند. دروازهبان 22 ساله متهم به اشتباهات متعدد در سه بازی است که بعد از شروع مجدد رقابتها انجام داد و منجر به این شد که نوبل دوباره به دروازه تیمش بازگردد.
فشار اقتصادی باشگاه را مجبور کرد تا بازیکنان با تجربه مثل سباستین رودی، نبیل بنطالب و مارک اوت را به صورت قرضی راهی دیگر تیمها کند. جانشینهای آنها بازیکنان جوان و آیندهداری هستند ولی با فاکتور گرفتن از وستون مککِنی (که برای این فصل به صورت قرضی به یوونتوس پیوسته) و جونجو کِنی که به صورت قرضی در اورتون بازی میکند، تقریبا هیچ بازیکنی آنقدر خوب کار نکرد که جایگاهش در ترکیب 11 نفره ثابت شود. مصدومیتهای متعدد و طولانی مدت، اجازه با ثبات شدن را از شالکه گرفت.
نتایج شالکه در نیم فصل اول فصل گذشته خیلی خوب بود. آنها در کریسمس در رده پنجم بودند و تنها برای تفاضل گل از رقیب سنتی خود، بروسیا دورتموند، پایینتر قرار داشتند. ولی نتایج انها نشان میداد که آنها با کمترین میزان گلزنی، بیشترین امتیاز را کسب کرده بودند.
در نیم فصل دوم، هنگامیکه بازی مبتنی بر پرسینگ آنها از هم پاشید و غیبت هواداران پس از قرنطینه و تغییرات بیوقفه در ترکیب تیم نقش مهمی در آن ایفا کرد؛ دیگر چیزی وجود نداشت که بتوان روی آن حساب کرد. در مالکیت توپ، شالکه بسیار ضعیف بود، خلاقیت فردی در تیم به چشم نمیخورد و هیچ تاکتیکی در حملات وجود نداشت. هنگامیکه تیم توپ را در اختیار نداشت، ترکیبهای آزمایشی نه چندان فکر شده و تاکتیکهای واکنشی، به هیچوجه تیم را به سمت ثبات هدایت نمیکرد.
واگنر به عنوان یک تازهکار که یکی از دشوارترین و پیچیدهترین شغلها در آلمان را برعهده داشت، با امتحان کردن ترکیبهای متفاوت، کاملا راه را گم کرد. آخرین ایده او این بود که پس از بازگشت بازیکنان با تجربه که شالکه در پیدا کردن مشتری برای آنها به مشکل خورده بود، از آنها استفاده کند. در بهترین حالت میتوان اضافه شدن رودی، بنطالب، اوت و دروازهبان 33 ساله، رالف فارمن- که فصل گذشته در حضور قرضی در نوریچ، بدترین تیم لیگ برتر، تنها یک بازی انجام داد- را کاربردی و مثبت توصیف کرد ولی آنها که توسط همین مربی یک فصل قبل بازیکنان اضافی تلقی میشدند، نتوانستند برای او مثمرثمر باشند.
دیگر بازیکنان نیز احساس کردند که به آنها خیانت شده زیرا جایگاهشان را به خاطر بازیکنان قدیمی از دست داده بودند. اتحاد تیمی که واگنر خودش ایجاد کرده بود، دچار ترکهای بیشماری شد. مردی که هادرسفیلد تاون را در سال 2017 به لیگ برتر بازگرداند، خودش نیز به روزهای خوب بازخواهد گشت. او مردی متعهد و باهوش است که از همان ابتدا بزرگترین اشتباهش این بود که شالکه را انتخاب کرد.
تصحیح سختترین اشتباهات تاریخ بوندسلیگا، چالشی وسوسهبرانگیز بود که او نتوانست قیدش را بزند. ولی به عنوان اولین تجربه در این سطح، شاید او باید تیمی دیگر که دردسر کمتری داشت، در بوندسلیگا پیدا میکرد. شالکه برای او لقمه بزرگی بود؛ همینطور برای تمام مربیانی که پس از رالف رانگنیک روی نیمکت این تیم نشستند؛ مربیای که دقیقا 9 سال پیش برای بیماری از هدایت تیم استعفا داد.
به طور کاملا اتفاقی، رانگنیک روز یکشنبه مهمان برنامه Sky90 از شبکه اسکای آلمان بود. او احتمال بازگشت به ولتینز آرهنا را رد نکرد ولی خیلی هم تمایلی برای این کار نشان نداد زیرا بدون شک او به دشوار بودن شرایط آگاه است. آنهایی که صحبتهای او راجع به مسائل تاکتیکی و پیام ویدیویی محبتآمیز آریگو ساکی، اسطوره میلان، را که برای تقدیر از زحمات او برایش ارسال کرده بود، تماشا کردهاند، برایشان سوال است که چرا باشگاه شالکه یک گروه ضربت را نمیفرستد که او را از صندلیاش بدزدند و به داخل یک ون به مقصد گِلزنکِرشن ببرند.
در حال حاضر هیچ مربی آلمانی با تخصص و رکوردی خوب مانند این مربی 62 ساله، در دسترس نیست. و این بزرگترین چالش آبیها به حساب میآید. شالکه 99 مشکل دارد ولی تعداد زیاد گزینههای مربیگری جزو مشکلاتشان نیست. چون گزینههای چندانی وجود ندارد. نامهایی که مطرح میشود – مانوئل بائوم، سرمربی سابق اگسبورگ، ساندرو شوارتز، سرمربی سابق ماینتس- نشان از فقدان مربی بزرگ در بالاترین سطوح میدهد (توضیح مترجم: در نهایت مانوئل بائوم به عنوان جانشین واگنر انتخاب شد). البته این مشکل جدیدی نیست. تیمهای بزرگتر هم دچار این مشکل شدهاند. در حال حاضر تعداد مربیان موفق آلمانی زیاد نیست.
بایرن دو سال پیش به حدی در تلاش برای پیدا کردن جانشین برای یوپ هاینکس 73 ساله بود که در نهایت نیکو کواچ، سرمربی تیم میانه جدولی که فوتبالی برپایه ضدحمله بازی می کرد، به خدمت گرفت. انتخاب هانسی فلیک به عنوان جانشین موقت پس از اینکه انتصاب کوواچ جواب نداد، به طور اتفاقی نتایج خوبی به همراه داشت ولی دستیار سابق یواخیم لوو، خیلی سریع از مربی موقت به سرمربی دائم تبدیل شد زیرا حتی باشگاهی که فوتبال آلمان را در سلطه خود دارد، گزینه دیگری در دسترس نداشت.
دورتموند همواره به سبک بازی بیاحساس لوسین فاوره و عدم وجود روحیه تهاجمی در خط دفاعش انتقاد میکند ولی گزینه بهتری هم در دسترس ندارد. بایر لورکوزن معتقد است که فصل گذشته باید بهتر از کسب رتبه پنجم و شکست در فینال جام حذفی عمل میکردند ولی پیتر بوش همچنان روی نیمکت این تیم است زیرا….. دیگر چه کسی در بوندس لیگا حضور دارد؟
یولیان ناگلزمان، پرطرفدارترین مربی بوندسلیگا در لایپزیش، پناه گرفته و تیم دیگری نمیتواند مارکو روزه را وسوسه کند که مونشن گلادباخ را ترک کند. پس از این دو نفر- و رانگنیک- مربی دیگری وجود ندارد که تیمی در نقل و انتقالات به شدت به دنبال جذبش باشد. باشگاههای بوندسلیگایی مجبور شدهاند که سراغ مربیانی بروند که در کوتاه مدت در اتریش، سوئیس یا هلند نتایج خوبی کسب کردهاند و یا روی مربی تیمهای زیر 23 سالههایشان قمار کنند.
یک تناقض در اینجا وجود دارد: مربیان خوب آلمانی مثل فلیک، توماس توخل و یورگن کلوپ روی کلیدیترین نیمکتهای اروپا نشستهاند و مشخص است که روزه و ناگلزمان هم همین روند را طی خواهند کرد. ولی هر چه آنها بزرگتر و بهتر میشوند، شانس باشگاههای بوندسلیگایی برای به خدمت گرفتن آنها کاهش پیدا میکند. در بهترین حالت، روزه و ناگلزمان سراغ نردبانهای داخلی خواهند رفت تا فواصل جدیدی که ایجاد شده، پشت سر بگذارند.
شالکه یک مثال بارز از تیمی است که به شدت به دنبال یک مربیِ رهبر و پیشرو میگردد. این فرار مغزها یکی از دلایلی است که چالش بایرن در بوندسلیگا- و اروپا- از زمان جدایی یورگن کلوپ از دورتموند که 5 فصل پیش اتفاق افتاد، سرد و بیروح شده است.