آنچه بارسلونا برای موفقیت نیاز دارد؛ فراموش کردن گواردیولا

اهمیتی که بارسلونا برای بازی "به سبک گواردیولا" قائل است، بیشتر از خود گواردیولاست. آنها چنان اشتیاقی به حضور کسی دارند که باورهای گواردیولا را به اشتراک بگذارد که در نهایت "زوج دفاعی" قدیمی او را به عنوان سرمربی استخدام کردند.

هفت‌یک- رونالد کومان این هفته اولین حضور خود در یک دیدار رسمی به عنوان سرمربی بارسلونا را تجربه خواهد کرد (توضیح مترجم: این مطلب قبل از دیدار شب گذشته مقابل ویارئال نوشته شده است). همه ما چند هفته فرصت داشتیم که ایده حضور کومان روی نیمکت نوکمپ را تحلیل کنیم و در میان اتفاقات پیش آمده درباره جدایی قریب‌الوقوع لیونل مسی که بازگشت دراماتیکش را در پی داشت، هویت سرمربی بارسلونا به حاشیه رفت. اما با این وجود این موضوع همچنان موقعیتی قابل توجه است: بارسلونا کسی را به عنوان سرمربی انتخاب کرده که آخرین حضورش در یک باشگاه چنان فاجعه‌بار بود که روسای او مجبور شدند سام آلاردایس را جانشینش کنند.

کومان از آن زمان تغییراتی در خود ایجاد کرده و به عنوان سرمربی تیم ملی هلند عملکرد درخشانی داشته است. اما دلیل این‌که او تماسی از بارسلونا دریافت کرد، همان دلیلی بود که چلسی با فرانک لمپارد، آرسنال با میکل آرتتا، منچستریونایتد با اوله گونار سولسشر و از همه جالب‌تر یوونتوس با آندره‌آ پیرلو تماس گرفتند. کومان در روزهای بازی‌اش برای بارسلونا فوق‌العاده بود و بنابراین این احساس وجود دارد که او “باشگاه را می‌شناسد” و ” سبک بارسلونا را می‌داند”.

اما حالا 25 سال کامل از زمانی که کومان به عنوان یک بازیکن بارسا را ترک کرد و 20 سال از زمانی که او به عنوان دستیار از لوییس فن‌خال جدا شد، می‌گذرد. او از آن زمان هدایت ویتسه آرنهایم، آژاکس، بنفیکا، پی‌اس‌وی آیندهوون، والنسیا، آلکمار، فاینورد، ساوتهمپتون، اورتون و تیم ملی هلند را بر عهده داشته و با این‌که موفقیت‌های معدودی نیز داشته- سه قهرمانی لیگ هلند- اما او مربی‌ای نیست که جز بهترین‌های اروپا محسوب شود و کسی نیست که به اندازه سایر مربیان جوان به فلسفه مشخصی متعهد باشد.

البته واقعیت این است که بارسلونا هنوز علاقه وسواس گونه‎ای به پپ گواردیولا دارد و تقریبا همه اتفاقاتی که بعد از جدایی او از نوکمپ در سال 2012 رخ داد، به او مربوط است. آن دوران واقعا چهار سال افسانه‌ای بود. مردم پس از یک فصل به این سوال رسیده بودند که آنها بهترین تیم دوران هستند یا خیر و  او دو سال بعد تیمی حتی بهتر ساخته بود. غیرمنطقی نیست که حتی اگر از خودمان بپرسیم آیا شاهد تیم باشگاهی جذاب‌تری از آن تیم گواردیولا خواهیم بود یا نه.

 

بسیاری معتقدند تیم فصل 11-2010 بارسلونا، بهترین تیم باشگاهی تاریخ بود.

 

نابرابری در فوتبال اروپا در یک دهه اخیر به اندازه‌ای زیاد شده که اکثر تیم‌های موفق در حال حاضر تا حدی تکراری شده‌اند. بایرن مونیخ به تازگی برنده سه گانه شده، در 18 بازی از 19 بازی اخیر لیگ، هر 6 بازی جام حذفی و تمام 11 بازی لیگ قهرمانان پیروز بوده است- که شامل پیروزی 2- 8 برابر بارسلونا در یک چهارم نهایی بود- اما هنوز قرار گرفتن آنها در کنار بارسلونای گواردیولا کار دشواری است. و اگر آنها نمی‌توانند با این تیم مقایسه شوند، پس چه تیمی خواهد توانست؟

البته مقایسه هر تیم مدرنی با بارسلونای گواردیولا مشکلی خاص برای خود بارسلونا هم هست. موفقیت فوق‌العاده گواردیولا در باشگاه بر پایه ترکیب سه چیز بود.

اول فلسفه جذاب فوتبال مالکانه که در خود این باشگاه ریشه داشت.

دوم گروهی فوق‌العاده از بازیکنان آکادمی باشگاه که ژاوی هرناندز، آندرس اینیستا و مسی در راس آن قرار داشتند که شاید برخلاف هرچیزی بود که هر باشگاهی پیش از آن تولید کرده بود.

سوم یک مربی انقلابی که ایده‌های قدیمی را برای دوران مدرن بازسازی کرد و به سطحی فرای رویاهای هر کسی رساند.

این سه واقعیت به هویت اصلی باشگاه تبدیل شد اما مشکل این است که این اتفاق بسیار بسیار به ندرت با هم رخ می‌دهد.

***

فلسفه

مشکل فلسفی با بارسلونا سه لایه‌ای است. اول این‌که فلسفه واقعی آنها همیشه کمی منعطف‌تر از چیزی است که در حال حاضر به آن توجه می‎شود. بله، ریشه‌ای از فوتبال مالکانه، خط دفاعی جلوتر از حالت عادی و سیستم 3-3-4 وجود دارد که به رینوس میشل برمی‎گردد اما مربیان متفاوتی تغییراتی در آن ایجاد کرده‌اند. دورانی بود که بارسلونا بر اساس بازیکنان شکل گرفته و دورانی نیز وجود دارد که آنها بر پایه سیستم پیش می‌رفتند. زمان‌هایی بوده که آنها توپ را حفظ می‌کردند و زمان‌هایی بوده که بازی مستقیم را در دستور کار داشتند. برنامه آنها به آن اندازه‌ای که گاهی در حال حاضر تصویر می‌شود، باثبات نبوده است. تری ونبلز در دهه 1980 میلادی تیم را با سیستم 2-2-4 به فینال جام باشگاه‎های اروپا رساند که خط دفاعی منسجم و خط میانی پر تلاشی داشت و خیلی زود از باشگاه کاتالانی کنار گذاشته نشد.

مسئله دوم این است که بارسلونا قربانی بزرگ موفقیت خودش است. تقریبا تمام باشگاه‌های بزرگی که در حال حاضر در اروپا بازی می‌کنند، به طور کلی ذهنیت هجومی داشته و فوتبال مالکانه ارائه می‎کنند. این موضوع 15 سال پیش غیر قابل تصور بود. در آن زمان ژوزه مورینیو و رافائل بنیتس بیشترین سلطه را در بین مربیان در اروپا داشتند و سبک کسل‌کننده‌شان با دفاع عمقی و موقعیت‌های کم تعداد به قهرمانی‌های متعدد ختم می‌شد. این به عنوان روشی معمول و سودمند در رقابت‌های اروپایی شناخته می‌شد. سبک بارسلونا یک آلترناتیو خیال‌پردازانه و تعهدی قابل ستایش و به شدت خاص به جنبه سرگرمی فوتبال بود.

حالا همه باشگاه‌ها می‎خواهند به آن سبک بازی کنند. باشگاه‌هایی مانند چلسی و یوونتوس که سبک قبلی‌شان ترجیح پیروزی بر بازی زیبا بود، هر دو مائوریتزیو ساری را به عنوان سرمربی انتخاب کردند که اساس بازی تیمش فوتبال روان و زیبا اما در نهایت بدون جام در ناپولی بود و تلاشی دراماتیک برای بازتعریف خودشان داشتند؛ روندی که می‌تواند موفقیت‌های گواردیولا در بارسلونا را تکرار کند. بنابراین نه تنها فلسفه بارسلونا خیلی خاص نیست بلکه به این معناست که سایرین برای سبکی که شاید مورد علاقه‌شان باشد، رقابت می‎کنند. در سال‌های گذشته یک مربی در موقعیت ساری-پس از سه سال در ناپولی- می‌توانست گزینه مناسبی برای بارسلونا باشد. آنها هرگز برای به خدمت گرفتن او با تیم‌هایی چون چلسی و یوونتوس رقابت نمی‌کردند.

 

فوتبالی که بارسلونا در زمان حضور گواردیولا روی نیمکت این تیم بازی می‌کرد، به معیاری برای مربیان بعد از او تبدیل شد.

 

سومین و غامض‌ترین مسئله این است که اروپا از تیکی تاکای اصیل عبور کرده است. زمانی بود که بارسلونا به تنهایی به این سبک بازی می‎کرد، دوره بعد از آن همه در اروپا به این سبک بازی می‎کردند و حالا دورانی است که همه در اروپا آن روش‌ها را با بازی مالکانه خودشان ترکیب می‌کنند که شرایط بهتری را نیز ایجاد کرده است.  بایرن هانسی فلیک و همچنین لیورپول یورگن کلوپ مثال‎های خوبی هستند.

اساس تیم کلوپ تماما روی مالکیت و بازی خلاقانه به سبک بارسلونای گواردیولا نیست اما آنها 3-3-4 بازی می‎کنند، به شدت پرس می‎کنند، از شماره 9 کاذب و دو مهاجم کناری گلزن بهره می‎برند. این باید کافی باشد. اما بارسلونا خودش را موظف کرده که باید اصیل‎تر از هر تیم دیگری باشد و بنابراین علیرغم این‌که سبک کلوپ بسیاری از عناصر سبک بارسلونا را به تصویر می‎کشد اما احتمالا آنها احساس می‌کنند که باید  “بارسلونا تر” از آن باشند. چیزی که کاملا متفاوت است و شاید باعث ورود آنها به راهی شود که دستیابی به موفقیت به شکل قابل توجهی سخت‌تر باشد.

شاید مهمترین موضوع این واقعیت است که گواردیولا خودش دو تیم در بایرن و منچسترسیتی ساخته که نشان دهنده تکامل و پیشرفت سبکش در روزهای حضور در بارسلوناست. اهمیتی که بارسلونا برای بازی “به سبک گواردیولا” قائل است، بیشتر از خود گواردیولاست. آنها چنان اشتیاقی به حضور کسی دارند که باورهای گواردیولا را به اشتراک بگذارد که در نهایت “زوج دفاعی” قدیمی او را به عنوان سرمربی استخدام کردند (یوهان کرویوف از این عبارت درباره آنها استفاده می‎کرد، با توجه به این‌که گواردیولا باید به عقب برمی‎گشت و جای خالی حضور کومان در خط حمله را پر می‎کرد).

***

استعداد خانگی

بارسلونا در سال 2012 بعد از جدایی گواردیولا تیمی متشکل از بازیکنان محصول آکادمی خود داشت. ترکیب شامل ویکتور والدس، مارتین مونتویا، کارلس پویول، جرارد پیکه، یوردی آلبا، سرخیو بوسکتس، ژاوی، آندرس اینیستا، پدرو رودریگس، لیونل مسی و سسک فابرگاس.

چند هشدار در این برهه وجود داشت- پیکه، آلبا و فابرگاس همگی از باشگاه جدا شده و دوباره بازگشتند. و در حالی‌که فابرگاس پیش از 17 سالگی به آرسنال رفت، پویول و پدرو پس از 17 ساله شدن به این پیوستند. بنابراین ضوابط تیم کمی سستی داشت- اما مسئله هنوز وجود دارد. آن دوره فوق‌العاده‌ای بود که بارسلونا فوتبالیست‌های تراز اول و نابغه‌ای در بالاترین سطح تولید می‌کرد.

بار دیگر این مثال اغراق‌آمیزی از تمرکز بارسلونا بر جوانان است. بله، همیشه تعهدی به پیشرفت استعدادهای جوان وجود داشت اما هرگز چیزی قابل قیاس با این محصولات نبود. برای مثال قهرمانی جام باشگاه‌های اروپای 1992 فقط شامل خود گواردیولا و آلبرت فرر، مدافع راست قابل اعتماد، از سیستم جوانان بارسلونا بود- و آن زمانی بود که قانون استفاده از سه بازیکن خارجی به این معنا بود که تیم‎ها بیشتر باید از بازیکنان متعلق به آکادمی و کشور خودشان استفاده می‎کردند.

 

آکادمی بارسلونا در دهه اخیر نتوانسته ستاره‌هایی در اندازه‌های ژاوی، مسی و اینیستا تولید کند؛ اتفاقی که شاید دیگر هرگز رخ ندهد.

 

در دهه 1990 میلادی همچنین بازیکنان مانند سرخی بارخوان، مدافع راست سرعتی، به علاوه گیه رمو آمور، هافبک سختکوش، در تیم حضور داشتند. اما از نظر استعداد هجومی بازیکنانی چون ایوان دلا پنا و یوردی کر‌ویوف در واقع سطح مناسبی برای تبدیل کردن بارسلونا به بهترین تیم اروپا نداشتند. بارسلونا قصد داشت بازیکنان پرورش یافته آکادمی و پر تلاش را با فوق ستاره‎های نابغه ترکیب کند. کمی بعد آنها از بازیکنانی چون پویول و اوله‌گوئر پرساس در دفاع و رونالدینیو و پاتریک کلایورت در خط حمله استفاده کردند. محصولات آکادمی جوانان یک شاکله منسجم را شکل دادند اما آنها در هدایت این جریان چندان موفق نبودند.

امروزه به نظر می‎رسد این انتظار وجود دارد که بارسلونا به تولید استعدادهای تراز اول یکی پس از دیگری در آکادمی‎اش ادامه دهد. انتظارات بسیار بالاست- کارلس آلنیا، هافبک جوان، خیلی زود به عنوان ژاوی جدید یا اینیستای جدید معرفی شد و هنوز به بازیکن ثابت بارسلونا تبدیل نشده است. در واقع مایه شگفتی نیست اگر آلنیا تنها بازیکن خوبی برای ویارئال یا رئال سوسیه‎داد باشد. تولید بازیکنان تراز اول و نابغه به شکلی باورنکردنی سخت است.

این فصل تمرکز روی محصولات جوان مانند آنسو فاتی و پدرو است که در تابستان پس از یک فصل خوب در دسته دوم در لاس پالماس به این تیم پیوسته است. آنها شاید آینده بارسلونا باشند – اما هر دو 17 ساله هستند. مسی در 17 سالگی به اندازه کافی خوب بود اما سایرین زمان می‌برد تا پیشرفت کنند. پدرو در 17 سالگی تازه به آکادمی بارسلونا پیوسته و 5 سال تا تبدیل شدن به بازیکن ثابت فاصله دارد.

انتظار بیش از حد از دو بازیکن 17 ساله صرفا  خطری برای فصلی طاقت فرسا نیست بلکه خطری برای آسیب زدن به پیشرفت فوتبالی طولانی مدت آنها نیز هست و بارسلونا نمی‌تواند وانمود کند که هر نوجوان با استعدادی به صورت خودکار به یک فوق ستاره جهانی دیگر تبدیل خواهد شد.

***

سرمربی

انتخاب سرمربی جدید بارسلونا به شکلی اجتناب‌ناپذیر به میراث گواردیولا مربوط است که اساسا به دو مرد بستگی دارد – کومان که زوج دفاعی قدیمی گواردیولاست و ژاوی که اول زوج و سپس جانشین گواردیولا در خط میانی بود. کومان این کار را پذیرفت اما این اتفاق به این دلیل رخ داد که ژاوی هنوز نمی‎خواست آن را بپذیرد. پذیرش این سمت در حال حاضر از سوی ژاوی احمقانه بود چرا که جوزپ ماریا بارتومئو هنوز در راس باشگاه قرار دارد. انتخابات ریاست باشگاه بارسلونا بین ماه نوامبر تا مارس، بسته به نحوه پیشروی رای اعتماد به بارتومئو، برگزار خواهد شد و ویکتور فونت، مدعی اصلی، از انتخاب ژاوی در تابستان سال آینده مطمئن است.

 

کومان یکی از ستاره‌های تیم رویایی کرویف بود و مدیران بارسلونا به همین دلیل به سراغ او رفتند.

 

بنابراین کومان احتمالا تنها یک سال در این سمت قرار دارد. فضای باشگاه بسیار تیره و تار است- مسی علاقه بسیاری به جدایی داشت و بازیکنان موفقی چون لوئیز سوارز و آرتورو ویدال در واقع پولی برای جدایی دریافت کردند. اگر ارزشی در شناخت کومان از باشگاه وجود داشته باشد، احتمالا درباره درک او از وجه سیاسی شرایط و تجربه او از درک عملکرد شخصیت‌های بزرگ در باشگاه‎های بزرگ به جای فلسفه تاکتیکی است.

با این وجود سمت تاکتیکی مسائل باید جذاب باشد. در پیروزی 1-0 در دیدار دوستانه برابر الچه در هفته گذشته، کومان از سیستمی استفاده کرد که می‎توان به عنوان 4-2-4، 1-3-2-4 یا (و با اغماض نسبت به شرایط عادی) 3-3-4. مسی در دوران گواردیولا به عنوان شماره 9 کاذب بازی کرد و کوتینیو جلوتر از نقش اینیستا در سمت چپ میانه میدان حضور داشت. فاتی از کناره چپ حمله می‌کرد، آنتوان گریزمان از کناره راست و فرانکی دی یونگ در عمق میانه زمین در کنار بوسکتس قرار گرفت. وقتی مسی به سمت راست حرکت می‎کرد، گریزمان به جلو می‎رفت.

و اگر قرار باشد میراثی جدی از دوران حضور کومان در بارسلونا وجود داشته باشد، به نظر می‎رسد که دی‌یونگ در آن نقشی داشته باشد. این بازیکن مطمئنا جذاب‎ترین بازیکنی است که در سال‎های اخیر در فوتبال اروپا ظهور کرده است؛ بازیکنی که در فوتبال آژاکس انقلابی به پا کرد. او بازی را در خط میانی آغاز کرد، به دفاع می‌رفت و بعد مستقیما به خط حمله اضافه می‌شد. هافبک دفاعی که بتواند با قدرت دریبل‌زنی، از پرس حریف عبور کند، بهترین شانس بارسلونا برای ایجاد نوآوری دوباره تاکتیکی است و کومان به خوبی با استعداد او آشناست چرا که در تیم ملی هلند هدایتش را بر عهده داشته است. کومان کمی پس از قبول هدایت بارسا گفت:” برنامه این است که از فرانکی دی یونگ در پستی که در تیم ملی حضور دارد، استفاده کنیم.”

او در حالی‌که احتمالا درباره نقش ویژه دی‌یونگ در سمت چپ خط میانی الماسی صحبت می‌کرد، ادامه داد:” به یاد دارم در یک بازی بارسلونا حضور داشتم و دیدم او در پستی حضور دارد که من به عنوان یک مربی در آن پست از او استفاده نمی‎کردم. شما پول زیادی برای خرید یک بازیکن جوان هزینه می‌کنید. پس باید از او در پست خودش استفاده کنید که بتواند نمایش مورد انتظار را ارائه دهد. او در آژاکس و تیم ملی هلند نشان داده که در چه پستی بهترین است و این همان جایی است که در بارسلونا نیز به میدان خواهد رفت.”

همانطور که گواردیولا تیم بارسلونای خودش را حول محور بازیکنانی که مشابه خودش بودند- بوسکتس، ژاوی و اینیستا- ساخت، کومان نیز همین کار را با نزدیک‌ترین بازیکن به خودش که در اختیار دارد، انجام خواهد داد؛ و شاید این جواب دهد. دی‌یونگ بسیار به هویت بارسلونا نزدیک است اما خیلی شبیه به دوران بارسلونای گواردیولا نیست و این به کومان کمک خواهد کرد که به غیرممکن‌ترین هدفش دست پیدا کند: وفاداری به سبک کلاسیک باشگاه و در عین حال ساخت چیزی جدید.

 

عنوان اصلی مقاله: It’s time for Barcelona to stop obsessing over ‘The Guardiola Way نویسنده: Michael Cox نشریه / وبسایت: The Athletic زمان انتشار: سپتامبر 2020
کلمات کلیدی:

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

2 دیدگاه ارسال شده است