چگونه رئال با ایجاد “آشفتگی” سه گل به منچسترسیتی زد
هفتیک- باورهایی وجود دارد که توافق روی آنها احتمالا کار بسیار سادهای است: رئال مادرید روی بازی انفرادی بازیکنانش شکوفا شده است. در حالی که معدود تیمهای دیگر در سطح آنها بازی با الگوی مشخص و تاکتیکی را ترجیح میدهند، رئال بر اساس آشفتگی و هرج و مرج پیش میرود. و این مهارت غیرعادی و فوق العاده آنهاست که حریفان را با خودشان وارد این آشفتگی کرده و سپس آنها را در آنجا شکست دهند، همین موفقیت بینظیر آنها در لیگ قهرمانان را شرح میدهد.
از سوی دیگر، سوالاتی به وجود میآید که شاید توافق روی آنها دشوارتر باشد: همه اینها چه معنایی دارد؟ آیا درخشش انفرادی رئال به سبکی متفاوت از مثلا منچسترسیتی است؟ چه چیزی یک مسابقه فوتبال را به هرج و مرج میکشد و چطور یک تیم میتواند برنامهای برای ایجاد یک بازی بدون برنامه داشته باشد؟
مانند وقتی که وینیسیوس جونیور سعی در دریبلزنی دارد، هرچقدر بیشتر برای متوقف کردن این ستاره رئال مادرید تلاش کنید، بیشتر از دستتان خارج میشود.
درک این که چرا رئال مادرید میخواست بازی خارج از خانه برابر منچسترسیتی را باز کرده، کمی تاکتیک چاشنی کار کرده و توپ را در سراسر ورزشگاه به حرکت درآورد، مشخص است.
در 93 ثانیه فاصله بین سوت آغاز بازی و گل اول کوین دیبروین، سیتی فوق العاده و بدون نقص بود.
آنها با تمام توان پرس کردند، به صورت هماهنگ حرکت کردند، زوایا را به خوبی بستند، بازیکنان نفوذکننده را دنبال کردند و خطوط پاسکاری را بستند. وقتی توپ را در اختیار گرفتند دقیقا میدانستند که باید با آن چه کار کنند، توپ را به وینگری در کناره پاس دادند، آن را به چرخش درآوردند تا ساختارشان را پیدا کنند، سپس به واسطه نفوذ برناردو سیلوا که دو مدافع را در زمان درست به سمت خودش کشیده بود تا ریاض محرز بتواند به مناطق میانی برود و نفوذی دیگر با زمابندی درست از دیبروین برای ضربه پایانی، از سد خط دفاعی حریف عبور کردند.
این چیزی نبود که تیم پپ گواردیولا پیش از این صدها بار انجام نداده باشد. هیچ حرکتی در حین یا بدون مالکیت توپ بیهوده نبود، هیچ کاری بدون برنامه نبود و هیچ اقدامی اتفاقی نبود. اگر قرار بود بازی همینطور پیش برود، رئال به دردسر میافتاد.
تیم کارلو آنچلوتی مانند یک موسیقی جاز اصیل است و شباهتی به موسیقیهای کلاسیک ندارد. به دفاع آنها روی گل دوم سیتی در این بازی نگاه کنید که 9 دقیقه پس از گل اول به ثمر رسید.
حتی با این که آنها در ساختاری شبیه به 1-4-1-4 در میانه زمین دفاع میکردند، رئال مشخصا تیمی نیست که اهمیت زیادی برای مواردی مانند ساختارها و خطوط دفاعی قائل باشد. همه چیز بر اساس بازیخوانی و غریزه پیش میرود.
رودریگو از خط دوم بیرون میآید تا آیمریک لاپورت را پرس کند، سپس به سمت چپ میرود تا رودری را دنبال کند و زمانی که توپ با پاسکاری بازیکنان حریف از او رد میشود، بار دیگر برگشته و به سمت راست میرود تا در نزدیکی لاپورت باشد.
دنی کارواخال پیش از آن از دفاع راست به سمت جلو رفته تا فیل فودنِ عقب کشیده را پرس کند و وقتی کسی کنار او در جایی که رودریگو معمولا باید باشد قرار ندارد، لحظهای بین حرکت به سمت دیبروین در فضای میانه زمین یا دنبال کردن نفوذ فودن به سمت بال راست مردد میماند.
ادر میلیتائو، مدافع میانی سمت راست، باید به سمت پرچم کرنر برود تا فضای پشت کارواخال را پوشش دهند و وقتی سانتر ارسال میشود، رئال تنها دو مدافع برابر سه بازیکن نفوذ کرده در آستانه محوطه شش قدم دارد. این خوب نیست.
نیازی به رخ دادن هیچ یک از این اتفاقات نبود.
یک دفاع منطقهای ساده میتوانست با تغییرات پست چرخشی سیتی مقابله کند، همانطور که اتلتیکو، همسایه رئال مادرید، حدود سه هفته پیش در این ورزشگاه نشان داد. اما انجام چنین کاری به معنای ارائه بازی سازماندهی شده بود و آنچلوتی فکر نمیکرد تیمش بتواند در چنین رقابت فرسایشیای به پیروزی برسد. رئال خواهان هرج و مرج بود.
همان غریزه پرسینگ و یارگیری تصادفی که منجر به گل دوم سیتی شد، باعث به ثمر رسیدن اولین گل رئال هم شد. حدود 20 دقیقه گذشته بود که بازی همانطور که تیم مهمان میخواست باز شد و با ارسال توپ از یک سوی زمین به سوی دیگر پیش رفت. رئال با ارسال توپهای بلند برای وینگرهای دریبلزن و پرسینگ شدید از پشت خط دفاعی سیتی در هر زمانی که آنها میخواستند توپی را برای ادرسون بفرستند تا همه چیز را از نو شروع کرده و بازی را به آرامش بکشانند، این سبک را به بازی تحمیل کرد.
فرستادن شش یا هفت مدافع به یک سوم دفاعی سیتی برای پرس نفر به نفر به معنای ایجاد فضای بسیار بین خطوط بود که دیبروین و سایر هم تیمیهایش با خوشحالی و به صورت مدام به آن هجوم میبردند اما این کار در عین حال به رئال این شانس را میداد که توپ را در جلوی زمین به دست آورده و شرایط را در نیمه زمین سیتی برای این تیم دشوار کند.
آنها به همین ترتیب پس از نیم ساعت موفق به گلزنی شدند: پاس بلند تیبو کورتوا باعث شد وینیسیوس پاس رو به عقبی به ادرسون را دنبال کند که پاس بلند دیگری از دروازهبان سیتی را به همراه داشت، توپ دوم که شانس 50-50 غیرقابل پیشبینیای داشت در نهایت به فرلان مندی رسید که با یک والی باورنکردنی که کاملا تصادفی به نظر میرسید و دقیقا شیوه مورد علاقه انجام کار آنچلوتی را به تصویر میکشید آن را برای کریم بنزما فرستاد. هرج و مرج. درخشش انفرادی. توقفناپذیری بنزما.
اگر پس از نتیجه 1-2 اینطور به نظر میرسید که این بازی از کنترل خارج شده، باید بگوییم که مهمانی تازه شروع شده بود.
هرچند با وجود تمام آشفتگیها، نیمه دوم خط مشیهای تاکتیکیای داشت که به درک هرج و مرجهای شکل داده شده کمک کرد.
داستان اصلی این بود که جدالهای بسیار متفاوتی در هر بال در جریان بود.
رئال در نیمه اول از طریق وینیسیوس، ستاره اوج گرفته این فصل، حمله نکرد، بلکه از طریق رودریگو در سمت راست دست به حمله زد. اولکساندر زینچنکو تمام تلاشش را برای پر کردن جای خالی ژوائو کانسلو به کار گرفت، به کانال داخلی سمت چپ میرفت تا مالکیت توپ سیتی را از پست مدافع کناری هدایت کرده و همین باعث شد که رودریگو در پشت سرش تنها باشد.
پس از این که فرناندینیو در دقیقه 36 جانشین جان استونز مصدوم در پست دفاع راست شد، ضدحملات رئال به سمت چپ برده شد تا از ناهماهنگی این هافبک باتجربه که به زودی 37 ساله خواهد شد، استفاده شود.
این کار هم جواب داد و هم نداد.
فرناندینیو که میدانست نمیتواند وینیسیوس را در کورس شکست دهد، سعی کرد که اجازه رسیدن توپ به او را ندهد. این روند بهتر از چیزی که به آن امیدوار بود، جواب داد و این بازیکن پاسی را در نیمه زمین رئال قطع کرده و آن را برای فودن فرستاد تا فاز دفاعی به فاز هجومی تبدیل شد و بازی 1-3 شود.
چند دقیقه بعد، همین جدال برعکس شد و وینیسیوس پاسی را از بین پاهای فرناندینیو در نیمه زمین عبور داده و بدون هیچ رقیبی تا محوطه شش قدم پیش رفت تا دروازه را باز کند.
البته که این درخششی انفرادی از سوی او بود اما در عین حال نباید درخشش لوکا مودریچ را نیز نادیده گرفت که با دیدن فضای بین خط دوم ساختار پرسینگ 2-3-1-4 سیتی و کشیدن روبن دیاز به عمق نیمه زمین رئال، درست پیش از آن که وینیسیوس به سمت فضایی که دیاز باید در آنجا به دفاع کمک میکرد، زمینهساز این گل شد. سیتی 3، رئال 2.
بازی زینچنکو در نیمه زمین کمک کرد که بازی 2-4 به سود سیتی شود اما رئال دست از ایجاد هرج و مرج برنداشت.
یک ویژگی کلیدی از پرسینگ آنچلوتی، به جز جسارت و شدت آن، تمایل بازیکنان او در تغییر جهت و پرس بازیکن دوم با دنبال کردن فضای کناری یا حتی رو به عقب توپ بود- همان کاری که رودریگو روی گل دوم سیتی انجام داد و در بالا نمایش داده شد.
تیمها معمولا علاقهای به انجام این کار ندارند. پرسها باید منسجم و منظم با حضور بازیکنانی باشند که در کنار هم پیش میروند: وقتی بازیکنی از خطی جدا میشود تا فضا را برای حریفی ببندد، بازیکن دیگر جای خالی او را از پشت پر میکند تا مدافعان تنها مجبور به دنبال کردن توپ رو به جلو و به سمت دروازه حریف باشند. پرس حرکات رو به عقب اهمیت چندانی ندارد، چرا که حریفان میتوانند به سادگی به جلوی زمین رفته و از دسترس خارج شوند.
تلاش سیتی برای ارائه بازی منظم این محاسبه را کمی تغییر میدهد. آنها نمیخواهند وقتی برتری عددی ندارند، پیشروی کنند. آنها میخواهند توپ را بازیابی کرده، فضا را آرام کنند و بازی را در کنار هم پیش ببرند. این دقیقا کاری است که فودن سعی در انجام آن داشت، وقتی کارواخال که پیش از آن از او عبور کرده بود برگشت و او را از پشت پرس کرد، یک ضربه آزاد گرفت و در نهایت پنالتی پاننکای بنزما بازی را 3-4 کرد.
این یکی از آن شکستهایی بود که حسی شبیه به پیروزی داشت. رئال له شد، از جریان بازی کنار زده شد و از نظر دفاعی درهم کوبیده شد اما همه انتظار این را داشتند. بخش تاثیرگذار و درخشان این بود که آنها چطور سبک پر از هرج و مرج خودشان را به بازی دیکته کردند تا بتوانند نتیجه نزدیکی به دست آورند.
شما چطور هرج و مرج ایجاد میکنید؟ پرس دروازهبان، مجبور کردن او به ارسال توپهای بلند و بیهدف، دریبلزنی در بالها و یارگیری در تمام نقاط زمین حتی وقتی به معنای دفاع رو به عقب باشد.
اگر این کارها را به اندازه کافی انجام دهید، بازی را به اندازه کافی با یارگیری نفر به نفر باز خواهید کرد تا زمینه درخشش انفرادی فراهم شود- و این ویژگی در رئال بسیار بیشتر از تاکتیکهایی است که این تیم دارد.