مرور یک شب ویژه؛ رانگنیک چگونه به چهره متفاوت فوتبال آلمان تبدیل شد
هفتیک-آخرین شنبه پیش از کریسمس در سال 1998 بود که اصول فوتبال آلمان و به همراه آن فوتبال مدرن در یک مصاحبه تلویزیونی آخر شب تغییر کرد. این برنامه قطعا باعث تغییر مسیر زندگی حرفهای رالف رانگنیک هم شد و او را به سوی مسیر طولانیای سوق داد که در نهایت به اولدترافورد رسید.
این گفتگو توسط میشاییل اشتاینبرخر انجام شد، مجری برنامه آخر شب “اسپورت استودیو” در شبکه ZDF؛ برنامهای که اولین بار در سال 1963 همزمان با روز افتتاحیه اولین فصل رقابتهای بوندسلیگا پخش شد. اما هدف او در طول 21 سال حضورش در این برنامه بیش از این بود صرفا لحظات مهم دیدارهای هر هفته را به تصویر بکشد.
اشتاینبرخر به ایندپندنت میگوید:” ایده من این بود که ورزشهای زیادی را نشان بدهم اما در عین حال مهمانانی نیز داشته باشم- ورزشکاران و مربیان- و مکالماتی طولانی درباره ورزش و زندگیشان با آنها ترتیب دهم. تنوع و موقعیت بیشتری برای صحبت با مردم و به تصویر کشیدن مسائل در استودیو با حضور تماشاگران وجود داشت.”
اشتاینبرخر خودش زمانی بازیکنی با استعداد بود که در تیمهای جوانان بروسیا دورتموند و بروسیا مونشنگلادباخ و همچنین لیگ دسته سوم فوتبال آلمان بازی میکرد. او با تکیه بر این تجارب میدانست که استاندارد گفتمان فوتبالی و تحلیلی در تلویزیون میتواند تا حد زیادی پیشرفت کند:”صحبت درباره فوتبال در آلمان در اواخر دهه 1990 میلادی در واقع به این شکل بود که چند مرد درباره انگیزه، آمادگی بازیکنان خاص، میزان هجومی بازی کردن آنها و چگونگی عملکرد خوبشان در ضربات سر صحبت میکردند اما هرگز درباره جزییات تاکتیکهای فوتبالی حرفی زده نمیشد. من واقعا این موضوع را درک نمیکردم. از مربیانم شنیده بودم که داشتن ایده مهم است.”
هرچند ایدهها کمیاب بودند، خصوصا ایدههای جدید. سنت تاکتیکی در فوتبال آلمان بر اساس دفاع پنج نفره با وینگ-بکها و سوییپر وجود داشت؛ سیستمی که از آغاز این دهه باعث فتح جام جهانی و جام ملتهای اروپا و همچنین افتخارات مهم اروپایی در سطح باشگاهی شده بود.
اما رانگنیک به مخالفت با این سنت پرداخت. مربی 40 ساله تازهکار در آن زمان هدایت تیم اولم 1846 را برعهده داشت که در صدر جدول بوندسلیگای 2 ایستاده بود. اولم علیرغم این که فصل را به عنوان یکی از مدعیان سقوط شروع کرد اما فقط یک بازی از 18 بازیاش را واگذار کرده بود، به جای استفاده از لیبرو، با دفاع چهار نفره بازی میکرد و به جای یارگیری نفر به نفر، از یارگیری منطقهای استفاده میکرد.
اشتاینبرخر میگوید:” من تحقیقاتی کرده بودم، با چند نفر در اولم حرف زدم و به همراه تیمم متوجه شدیم که رالف رانگینک ایده متفاوتی از فوتبال در مقایسه با مربیانی که ما میشناختیم، دارد. ما فکر کردیم که چرا مربیای از لیگ دسته دو با ایده جدید را معرفی نکنیم؟ چرا در یک برنامه محبوب ورزشی درباره تاکتیکهای فوتبال صحبت نکنیم؟”
رانگنیک این دعوت را پذیرفت و خیلی زود خودش را در استودیو برنامه زنده با حضور تماشاگران و در حالی دید که مقابل یک تخته تاکتیکی ایستاده بود. اشتاینبرخر اول او را معرفی کرد و سپس خواست که درباره چگونگی عملکرد خط دفاعی چهار نفره توضیح دهد:” پس از آن بود که متوجه شدم چیزی که رالف در آن برنامه شرح داد و کاری که میکرد، نوعی انقلاب بود.”
رانگنیک در طول چند دقیقه پس از آن دلیل ترجیحش در استفاده از خط دفاع چهار نفره و یارگیری منطقهای را توضیح داد اما این کار را در قالب مفهومی انجام داد که آن را “پرسینگ کاملا مشهود” مینامید، در حالی که مهرههای آهنربایی را روی تخته تاکتیکها حرکت میداد. او برای جمعبندی فلسفهاش گفت:” سعی ما بر این است که همیشه در حالت هجومی باشیم، در مقابل بازیکن صاحب توپ حریف حداقل با یک نفر برتری عددی داشته باشیم، این مهم است که بازیکنان ساختاری اساسی داشته باشند و بدانند که پشت سر هر کدام از آنها واقعا پوشش داده میشود.”
این گفتگو از آن دست برنامههای جذاب شنبه شب به حساب نمیآمد. اشتاینبرخر تایید میکند:” مردم پیش از این که برنامه را آغاز کنیم میگفتند فکر میکنی این ایده خوبی باشد؟” اما رانگنیک دیدگاهش از سیستم پرسینگ مدرن را با چنین وضوحی شرح داد که وقتی آخرین مهره را حرکت داد، تماشاگران حاضر در استودیو شروع به تشویقی پرشور کردند، حتی با این که این بخش به پایان نرسیده بود.
این سخنرانی کوتاه بسیار تاثیرگذار بود اما در بیرون از استودیوی ZDF استقبال گرمی از آن نشد. وقتی اشتاینبرخر پرسید که چرا دیگر تیمها با چنین سبکی بازی نمیکنند، رانگنیک این ادعا که دیگر مربیان زمان کافی برای تمرین این سبک بازی را ندارند، رد کرد. او گفت:” من فکر میکنم ما مشکلی در آلمان داریم و به همین دلیل است که شاید توضیح این سبک فوتبال به بازیکنان کمی بیشتر طول بکشد، چون بسیاری از بازیکنان به شکلی کاملا متفاوت تمرین داده شدهاند.”
افرادی مانند اریش ریبک، سرمربی وقت تیم ملی آلمان، که به اصول محتاطانهتر فوتبال آلمانی اعتقاد داشتند، بلافاصله واکنش شدیدی به این برنامه نشان دادند. مسنترین سرمربی تاریخ تیم ملی گفت:” من از این بحث اغراقآمیز درباره سیستمهای تاکتیکی ناامید شدم. ظاهرا یکی از همکارهای من چنان مسائل مبتذلی را در استودیو ورزشی ZDF مطرح میکرد که انگار مربیان حاضر در بوندسلیگا همگی احمق هستند.”
یکی از بزرگترین شخصیتهای فوتبال و مردی که خالق پست سوییپر مدرن بود نیز با ریبک موافقت کرد. فرانتس بکنباوئر در گفتگو با رافائل هونیگشتاین در داس ریبوت اظهار داشت:” تمام این صحبتها درباره سیستم مزخرف است. بازیکنانِ دیگر میتوانند کارهای بیشتری با توپ انجام دهند و بازیکنان ما نمیتوانند. استفاده از دفاع چهار نفره با یارگیری منطقهای یک سوییپر اهمیتی ندارد. استفاده از چهار بازیکن در خط دفاعی میتواند فاجعهبار باشد.”
رانگنیک انتظار چنین واکنشی را در آن زمان نداشت. این موضوع درباره اشتاینبرخر نیز صادق بود. او میگوید:” من فکر میکنم هردوی ما شگفتزده شدیم.” اما باور دارد که این لحظهای بود که خطوط اشتباه حساس در فوتبال آلمان شروع به ترک خوردن کرد:” فکر میکنم چیزی که باعث شد این تجربه تلویزیونی رالف رانگنیک خاص شود تقابل فرهنگهای فوتبالی بود، سبک تفکر قدیمی فوتبال در برابر سبک جدید.”
این که رانگنیک کارنامه خاصی نداشت باعث عصبانیت بسیاری شد. او به عنوان بازیکن به سطحی بالاتر از مجریای که با او گفتگو میکرد، نرسیده بود اما ادعا میکرد که پاسخهایی برای بحران هویتی جاری در فوتبال آلمان را دارد. اشتاینبرخر میگوید:” مردم میگفتند او نمیتواند آنجا بایستد و اینطور حرف بزند. من فکر میکنم منظور آنها این بود که نمیخواهیم این سبک از فوتبال، فوتبال ما باشد.
شما با نگرش و روحیه جنگندگی پیروز میشوید، نه با تاکتیکها: این شیوه محافظهکارانه تفکر درباره فوتبال به حساب میآید که هنوز هم درست است. این چیزی است که روی کین در هر برنامه تلویزیونی که من دیدم به بیننده میگوید و حق دارد! شما در زمین به شخصیتی خاص نیاز دارید. اما در عین حال به ایدهای درباره چگونگی فوتبال بازی کردن هم نیاز دارید، به سیستم نیاز دارید، به فلسفهای برای باشگاهتان نیاز دارید.”
رانگنیک ناگهان شناسهای بزرگتر داشت، هرچند چندان مثبت نبود. او به “پروفسور” مشهور شد؛ شهرتی که پس از حضورش روی نیمکت اشتوتگارت در بوندسلیگا به کارش ضربه زد و شاید بیشتر از این که درباره محتوای ایدههایش باشد، به کت و شلوار و عینک بدون فریمش اشاره داشت.
اشتاینبرخر میگوید:” نحوه لباس پوشیدن او یا چنین مسائلی برای من اهمیت نداشت چون میخواستم درباره فوتبال حرف بزنم و کاری که او انجام داد بسیار قانع کننده بود. این تنها چیزی بود که اهمیت داشت. این که چه چیزی تصویر یک شخص را مشخص میکند سوالی متفاوت است.
” موفقیت او در باشگاههای محبوبی چون شالکه 04 به این دلیل بود که آنجا باشگاهی بسیار احساسی است و من فکر میکنم نحوه واکنش هواداران به او نشان داد که این مربی توانسته به قلب آنها راه پیدا کند. افرادی که میخواهند تصویر پروفسور را از او به نمایش دربیاورند، شخصیت کلی او را نمیبینند. من فکر میکنم این تصویر مدتهای زیادی است که از بین رفته است.”
حق با اشتاینبرخر است. رانگنیک این لقب را کنار زده چون علیرغم واکنشهای شدید اولیه، در نهایت توانست برنده این مشاجره باشد. اشتاینبرخر میگوید:” اگر این مصاحبه را امروز نگاه کنید، چندان خاص نیست. در آلمان امروز، همه به سبکی مدرن درباره فوتبال حرف میزنند، با تصاویر مدرن، دادههای مدرن. اما مردم در آن زمان میگفتند که شما نمیتوانید جلوی یک تخته تاکتیک بایستید و درباره فوتبال حرف بزنید.”
رانگنیک یک بار این مصاحبه را “اشتباه” خواند و مدعی شد که این گفتگو باعث شد توسط بسیاری از افراد حاضر در فوتبال آلمان به عنوان “تئوریسین” کنار گذاشته شود؛ هرچند برای این که در سال 2005 و چند ماه پس از رساندن شالکه به مقام نایب قهرمانی بوندسلیگا بار دیگر در این برنامه حاضر شود، نیاز به تلاش چندانی نبود. او از آن زمان به بعد 11 بار دیگر در این برنامه حاضر شده که آخرین بار آن در طول تابستان سال گذشته بود.
اشتاینبرخر در سال 2013 از این برنامه کنار رفت. او حالا برنامه گفتگو محور هفتگیاش را اجرا میکند؛ در حالی که به آموزش خبرنگاری نیز مشغول است. او در طول این سالها درباره این مصاحبه با رانگنیک صحبت کرده و میگوید هرگونه حسرت و پشیمانی از مدتها قبل از بین رفته است:” فکر میکنم ما نباید کار متفاوتی انجام میدادیم چون کاری کردیم که امروز بسیار رایج و طبیعی است. صحبت درباره فوتبال نمیتواند اشتباه باشد.”
او به افراد تاثیرگذار فوتبال آلمان که رانگنیک را زیر سوال بردند اشاره میکند که جایشان را به شاگردان و مریدان این مربی دادند و اضافه میکند:” شما نمیتوانید با داد و فریاد جلوی نوآوری را بگیرید. این برای دیگر مربیان الهامبخش بود و آنها کسانی هستند که از تغییر و سبک مدرن فوتبال استقبال کردند. چه کسی امروز مدیریت فوتبال مدرن را برعهده دارد؟ به همین دلیل است که ما حالا درباره او حرف میزنیم.”
***
متن گفتگوی رانگینک در برنامه اسپورتاستودیوی شبکه ZDF
اشتاینبرخر: رالف رانگینک، ما سالها درباره خط دفاع چهار نفره و دفاع منطقهای صحبت کردهایم و شما این احساس را دارید که وقتی درباره این سیستم حرف میزنید، بسیاری تعجب میکنند. حالا ما یک تخته تاکتیکی داریم. افراد زیادی در خانه در حال تماشای ما هستند که میگویند هنوز واقعا این سیستم را درک نمیکنند. میتوانید به طور خلاصه آن را شرح دهید؟
رانگنیک: خب، اول از همه درباره موضوع دفاع چهار نفره. خط دفاعی چهار نفره صرفا پایان مسیر برای ماست چون ما در واقع میخواهیم پرسینگ کاملا مشهود را به کار بگیریم. سعی ما بر این است که همیشه در حالت هجومی باشیم؛ مقابل بازیکن صاحب توپ حریف حداقل با یک نفر برتری عددی داشته باشیم. این مهم است که بازیکنان ساختاری اساسی داشته باشند و بدانند که پشت سر هر کدام از آنها واقعا پوشش داده میشود. باور غلط دیگری که هنوز در فوتبال آلمان وجود دارد این است که خط دفاع چهار نفره بدون لیبرو بازی میکند. ما بدون لیبرو بازی نمیکنیم. این صرفا درباره ماست، شاید پس از این که موقعیتی دفع شد شاهد آن باشیم که دو نفر از مدافعان میانی ما بنا به موقعیت در نقش لیبرو ظاهر شوند، بسته به این که حمله حریف از کدام طرف صورت گرفته است. گاهی یک نفر و گاهی دیگر مدافع میانی ما کسی است که از دیگران محافظت میکند.
اشتاینبرخر: تیم دیگر در این موقعیت توپ را در اختیار دارد. چه اتفاقی رخ میدهد؟
رانگنیک: اول از همه، ما سعی میکنیم حریف را کمی دور نگه داریم. این یعنی نمیخواهیم از اول همه چیز را رها کنیم. برای مثال، این بازیکن حریف توپ را در اختیار دارد، سپس به مهاجم نزدیک به توپ که در اینجا بازیکن شماره 11 است میگوییم که باید به سمت آن حرکت کند. در عین حال، بازیکن شماره 8، بدون توجه به این که آیا این بازیکن را در ابتدا با شماره 2 پوشش داده است یا خیر، به سمت بازیکن صاحب توپ میرود. به عبارت دیگر، ما در اینجا موقعیتی داریم که دو بازیکن سعی میکنند بازیکن صاحب توپ و حمله را مهار کنند. این بازیکن شماره 10 به سمت توپ حرکت میکند و وظیفه دارد مثلثی را در اینجا ایجاد کند و راه ارسال پاس را ببندد. (مهرهای که نشانه توپ است از تخته سقوط میکند) اوه…
اشتاینبرخر: حالا توپ از بازی خارج است!
رانگنیک: توپ از بازی خارج است.
اشتاینبرخر: فکر میکنم این اتفاق نباید رخ میداد…
رانگنیک: این اتفاق نباید رخ دهد. خب… پس فکر میکنم نکته بسیار مهمی وجود دارد: بیایید فرض کنیم که ما یکی از مهاجمان حریف را اینجا داریم. این بازیکن توسط شماره 3 در لحظه پیش از شروع بازی پوشش داده شده است. این شماره 3 به سمت جلو میرود و باید فضای پشت شماره 8 را ببندد، به این ترتیب، اطمینان حاصل میکند که اینجا فضای پشت او را به خوبی بسته است. بنابراین حالا قدرت دفاع چهار نفره مشخص میشود که پیش از این به آن اشاره کرده بودم. این مهاجم اینجا توسط مدافع میانی پوشش داده شده که نزدیک به توپ است. در این موقعیت او یار مستقیم شماره 9 است. شماره 4 به بازیکنی آزاد و لیبرو تبدیل میشود که بسته به این که چقدر سریع باشد از فضای اینجا محافظت میکند، البته بستگی به این که به چه مقدار حمایت و عمق جاگیری نیاز دارد، در اینجا بازیکن آزاد میماند. این مهاجم دیگر توسط مدافع کناری که به جلو رفته پوشش داده میشود؛ این بازیکنی که اینجاست. و شماره 6 که آنها را ماشین جاروبرقی یا برف پاککن مینامیم نیز به سمت توپ میرود. و حالا شاهد قدرت خارقالعاده دیگری هستیم: اگر بخواهیم در اینجا برتری عددی ایجاد کنیم، باید در پست دیگری در زمین برتری عددی را به حریف بدهیم. این دو بازیکن هم به سمت توپ میروند. این شماره 9 بسته به موقعیت شاید پیش از این پاس رو به عقب را پیشبینی کرده باشد. در هر حال آنها این فضا یا فضاهای اینجا را میبندند. و شماره 7 به اینجا میآید، بسته به این که بازیکنان حریف در حال حاضر کجا هستند، بار دیگر در میانه میدان قرار میگیرد. بنابراین میبینید که وقتی این موقعیت به سرانجام میرسد، ما در واقع بازیکنی در نیمه زمین که توپ در آن نیست، نداریم.
(تشویق از سوی تماشاگران)
اشتاینبرخر: من تازه به اطراف نگاه کردم، تماشاگران به خوبی متوجه شدند. من حالا سعی میکنم حرفهای شما را با کلمات خودم جمعبندی کنم: بنابراین این یعنی بازیکنان خودشان را حول محور توپ قرار میدهند. شما سعی میکنید برتری عددی در نزدیکی توپ ایجاد کنید. سعی میکنید زمان و فضا را از حریف صاحب توپ بگیرید. و با حریف یارگیری نکرده یا از سبک مبتنی بر بازیکن استفاده نمیکنید اما سبکی بر پایه ریسک را به کار میگیرد که یعنی این بازیکن چندان جذاب نیست و شما همیشه با فردی که توپ را در اختیار دارید یارگیری میکنید، درست است؟
رانگنیک: درست است.
اشتاینبرخر: اگر این سبک میتوانید به این آسانی در اینجا شرح داده شود، چرا سایر تیمها در آلمان و تیم ملی با این سیستم بازی نمیکنند؟
رانگنیک: خب، همیشه در آلمان و خصوصا در فوتبال حرفهای گفته شده که شما زمان بسیار کمی دارید. اما البته که من تفاوتی با دیگر کشورها نمیبینم. فکر میکنم فشار روی مربیان در ایتالیا و هلند به اندازه اینجا زیاد است. ما در حال حاضر در اولم به ثبات رسیدیم اما اگر ما هم در رده شانزدهم یا هفدهم قرار داشتیم که همه انتظارش را داشتند، الان بحث رانگنیک به عنوان مربی مطرح بود. هیچ تردیدی در این باره وجود ندارد. من فکر میکنم ما این مشکل را در آلمان داریم و به همین دلیل است که تفهیم این سبک از فوتبال به تیم کمی بیشتر طول میکشد، چون بسیاری از بازیکنان به سبکی کاملا متفاوت تمرین داده شدهاند. در آلمان در واقع همه به این توجه دارند که به سمت بازیکن حریف رفته و یارگیری نفر به نفر را اجرا کنند. و ما همین حالا دیدیم که این اتفاق میتواند در اینجا رخ دهد و بیشتر هم رخ میدهد چون که ما در ابتدا با بازیکن یارگیری میکنیم و سپس این بازیکن عمدا از او دور میشود تا فضای نزدیک به توپ را ببندد (بخشی از این برنامه را اینجا تماشا کنید).