آنالیز تاکتیکی: چرا مارکو روزه در دورتموند بار دیگر به سیستم 2-الماس-4 رو آورد؟
هفتیک- لیونل اسکالونی در مصاحبهای در اوایل سال جاری درباره تاثیر مارکو روزه صحبت کرد. وقتی سرمربی آرژانتینی که حالا قهرمان کوپا آمهریکاست در آلمان با روزه ملاقات کرد، یکی از مسائل مورد بحث استفاده از سیستم 2-الماس-4 بود. مربی سابق سالزبورگ باور داشت که آرایش لوزی شکل میتواند راهش را به آمریکای جنوبی باز کند و او در اتریش با همین سیستم به موفقیت دست پیدا کرده بود. با این حال این سیستم در آلمان جواب نداده بود.
به شکل جالبی وقتی روزه در این تابستان از بروسیا مونشن گلادباخ جدا شد تا هدایت بروسیا دورتموند را بر عهده بگیرد، بار دیگر از ساختار 2-الماس-4 استفاده کرد. دورتموند در دیدارهای متوالی برابر بایرن مونیخ، فرایبورگ و هوفنهایم همین شیوه را به کار گرفت و یک پیروزی، دو تساوی، پنج گل زده و هفت گل خورده را در کارنامه خود به ثبت رساند.
دلایل روزه برای تکرار دوباره این ساختار چه بود؟ ما در این مطلب به بررسی برخی از اقدامات هجومی آنها در سیستم 2-الماس-4 میپردازیم.
فاز بازیسازی
دورتموند در سیستم 2-الماس-4 با آرایش 1-4 از دفاع شروع به بازی میکرد و محمود داهود در این ساختار در نقش هافبک دفاعی عقبتر از حالت معمول بود. بنابراین گرگور کوبل باید به عنوان بخشی از دفاع سه نفره به حساب میآمد و آنها برتری عددی سه در برابر دو برابر سیستم پرسینگ با دو مهاجم داشتند.
تصویر اول از دیدار دورتموند برابر پرسینگ بایرن در آرایش 2-4-4 بود. وقتی خط اول شروع به پرس مدافعان میانی کرد، کوبل توانست با عبور دادن توپ از بین مهاجمان، آن را به داهود برساند. سپس دورتموند به سادگی به مدافع میانی آزادش رسیده و از او برای پیشبرد توپ استفاده کرد.
وقتی حمله ادامه پیدا کرد، دو راهی تصمیمگیری در برابر وینگرهای حریف قرار گرفت. وینگرها تحت هدایت یولیان ناگلزمان بیشتر متمایل به مدافعان میانی حرکت میکردند. با این حال سرژ گنابری در نزدیکی نیکو شولز در بال قرار داشت که باعث ایجاد موقعیت یک در برابر دو بود. او دیر به مانوئل آکانجی رسید که به عنوان مدافع کناری در ساختار 1-4 کمی زمان برای دورتموند در دفاع خرید.
برابر تیمهایی که با استفاده از سیستم 1-3-2-4 پرس میکنند تا وینگرها را برای بستن مسیر ارسال پاس مورب از سوی مدافعان میانی به کار بگیرند، راه حل همیشه عقب کشیدن بازیکن دیگری برای کمک است. اینجا وینگر راست هوفنهایم مسیر ارسال پاس به مدافع چپ را پوشش داده، در حالی که هافبک هجومی با داهود یارگیری کرده است.
اما مارکو رویس از پستی هجومیتر عقب کشیده و میتوانید آنخلو استیلر، هافبک دفاعی هوفنهایم، را ببینید که از پستش دور شده است. هرچند که او در نهایت از وینگر چپ خواست که با رویس یارگیری کند اما در آن زمان او کاملا دور شده بود.
بنابراین دورتموند فضای بزرگی پشت پرسینگ 1-3 دارد چرا که “2” از هم باز شده است. جود بلینگام در این مورد از سمت چپ نیمه زمین عقب کشید تا پاس عمودی از سوی آکانجی را دریافت کند. مانند مواردی که داهود یار مستقیمش را فریب داد و جاگیری ابتدایی آکانجی به قدری از عقب زمین بود که وینگر راست را از ساختار درستش دور کند، کانال پاسکاری بزرگ بود.
سپس دورتموند توانست بار دیگر از برتری عددی خود در بالها استفاده کند. حتی هوفنهایم از مدافع راست استفاده کرد تا رو به پرسینگ سریع و از جلوی زمین بیاورد اما او در موقعیت یک برابر دو با مدافع چپ و بلینگام بود. دو بازیکن دورتموند با یک و دوی ساده از کوین آکپوگوما عبور کردند.
شاید این سوال برای شما پیش بیاید که چرا هافبکهای دفاعی پیش نرفتند تا دست به پرس بلینگام بزنند. دلیل این موضوع نظم جاگیری بازیکنان هجومی دورتموند بود. مهاجمان آنها همیشه در جلوی زمین حضور داشتند تا خط دفاعی را به عقب برانند؛ بنابراین باعث پخش شدن بازیکنان حریف به صورت عمودی بودند. هافبکهای دفاعی هوفنهایم در دفاع باقی میمانند تا مانع از آسیبپذیر شدن خط دفاعی شوند.
در همین حال، بازیکنان این آزادی عمل را داشتند که از سیستم چرخی استفاده کرده و توپ را در موقعیت بهتری دریافت کنند. ما گاهی شاهد تغییر پست جیووانی رینا با رویس بودیم تا بازیکن جوان آمریکایی بتواند در موقعیتی هجومیتر قرار بگیرد. این به دونیل مالن اجازه میداد تا در بالها حرکت کند و قدرت یک در برابر یک و سرعتش را برای غلبه بر حریفان به کار بگیرد.
مزیتهای فاز دوم
اما بیشتر مزیت ساختار 2-الماس-4 دورتموند در فاز دوم نشان داده میشد. ما در بخشهای بعد این مورد را بیشتر شرح میدهیم.
همانطور که انتظار میرفت، ساختار الماس توانست باعث ایجاد برتری عددی در مرکز زمین شود اما این تیم در کنارهها دچار کمبود بازیکن شد. بنابراین مدافعان کناری دورتموند باید در کنارهها میماندند و بیرون از این ساختار قرار میگرفتند تا این کمبود را جبران کنند. ساختار کلی در تصویر بالا دیده میشود.
ساختار الماس به علاوه دو مهاجم در خط حمله میتوانست به تیم اجازه دهد که به صورت طبیعی در موقعیتهای بسیاری هجومی قرار بگیرد. پنج بازیکن در مرکز زمین به راحتی از حضور دو مدافع میانی، یک هافبک دفاعی، دو هافبک کناری، یک هافبک هجومی و دو مهاجم شکل میگرفتند. این باعث عدم تعادل در ساختار دفاعی میشد یا بازیکنان به اندازه بلینگام در تصویر بالا آزاد باقی میماندند.
مزیت دیگر قرار گرفتن هشت بازیکن در مرکز زمین این بود که ساختار حریف باریک شده و همین فضاهای کناری برای حمله را میگشود.
آکانجی چند ثانیه پس از عکس قبلی توپ را با استفاده از برتری سه در برابر دو با داهود، توپ را پیش برد. شما میتوانستید فضاهایی را ببینید که به سادگی بیرون از این ساختار باز میشدند.
اینجا حضور بلینگام در کانال داخلی باعث شد که وینگر چپ به مناطق مرکزی زمین بیاید و در همین حال ارلینگ هالند با هوشمندی دو مدافع را با جاگیری خود در عقب زمین مشغول کرد. بنابراین مدافع چپ به سمت وسط جمع شد و این شانس خوبی برای مدافع راست دورتموند بود که توپ را در پشت سر او دریافت کند.
مثال دیگری از فواید سیستم 2-الماس-4 این بود که روزه از اکسل ویتسل و آکانجی به عنوان زوج دفاع میانی در روزهای ابتدایی استفاده کرد. با این حال منبع اصلی پیشروی آکانجی بود که بازی با توپش خیلی سریع پیشرفت کرد. این ملیپوش سوییسی مهارت پاسکاری بسیاری خوبی داشت تا توپ را به یکی از هم تیمیها بین خطوط برساند.
این ویژگی آکانجی با تاکتیکهای ساختار الماس سازگاری بسیار خوبی دارد. در تصویر بالا، هر دو هافبک بایرن از پستشان دور شده تا در کنار خط میانی دورتموند پشت مهاجمان قرار بگیرند. در نتیجه، دورتموند دو بازیکن پشت خط دوم داشت. بقیه ماجرا به توانایی آکانجی حتی تحت فشار برمیگشت که توانست پاس خوبی را برای بلینگام ارسال کند.
و بار دیگر اینجا به این دلیل میرسیم که چرا خط دفاعی بایرن نتوانست جلوتر بیاید تا فضای پشت خط میانی را کاهش دهد. مهاجمان دورتموند به صورت مداوم در جلوی زمین حضور داشتند و آماده بودند تا به فضاهای ایجاد شده حمله کنند. اکثر رقبا به خوبی از سرعت هالند آگاه بودند که روزه میتوانست از آن بهره برده و از هالند برای ایجاد فشار بیشتر استفاده کند.
زمانی که توپ به بلینگام میرسد، مدافع چپ بایرن مجبور است که پیش بیاید. اما حالا مدافعان میانی از هم جدا شدند و هالند توانست از سرعتش برای حمله به این فاصله استفاده کند.
تنوع و پویایی برابر هوفنهایم
دورتموند در بازی برابر هوفنهایم پیش از وقفه دیدارهای ملی برای چهارمین باز از سیستم الماسی استفاده کرد. تیم شایستهتر و بانشاطتر بود، بنابراین ما با تنوع بیشتری در حملات روبرو بودیم.
در فاز دوم برابر هوفنهایم بیشتر شاهد عقب کشیدن داهود بین مدافعان میانی برای شکل دادن به دفاع سه نفره بودیم. این به مدافعان میانی دو طرف فضای بیشتری داد تا توپ را در شرایط سه در برابر دو در خط اول پیش ببرند. در عین حال، بازی بیرون از ساختار به داهود اجازه داد که فضای بیشتری برای ارسال پاس در شرایطی که رو به دروازه حریف است، داشته باشد.
مثال بالا نشان دهنده پیشرفت دورتموند در حمله است. جاگیری مالن فوقالعاده بود چون درست بین مدافع کناری و مدافع راست قرار داشت و هر دوی آنها را در وسط نگه داشته بود. در نتیجه، کانال کناری برای استفاده رافائل گِریرو باز بود و داهود توانست پاس بلند موربی را برای او ارسال کند.
ما همچنین شاهد استفاده بیشتر دورتموند از نفوذهای بدون توپ برای فریب یارگیرهای مستقیم بودیم. در این حمله، آکانجی بار دیگر توپ را به پیش میبرد و رینا از مرکز زمین حرکت میکند تا شانسی برای دریافت پاس کوتاه باشد. سپس رویس به سمت چپ میرود تا فضای خالی ایجاد شده از سوی رینا را پر کند. میتوانید ببینید که هافبکهای هوفنهایم در سیستم 1-3-2-4 به واسطه این تغییرات پست، حرکت کرده و در زمین پخش میشوند.
اما هدف واقعی آکانجی یافتن هالند بود. مسیر پاسکاری پس از این حرکات که باعث دوری هافبکهای حریف شده بود، گشوده شد. دورتموند از این جا به آسانی میتوانست ترتیبی دهد تا رویس در پشت دفاع آزاد شود.
گل از راه دور رینا نشان دهنده قدرت شوتزنی فوقالعاده او بود اما در عین حال با استفاده از سیستم الماسی به دست آمد. تصویر بالا شرایط پیش از دریافت توپ توسط رینا را نشان میدهد. مهاجمان دورتموند بار دیگر عملکردی عالی در ایجاد فضا پشت خط میانی داشتند. هالند و مالن کانالهای بیرونی مدافعان میانی را از آن خود کردند، بنابراین به راحتی چهار مدافع توسط دو بازیکن به عقب رانده شدند.
و چون هافبکهای کناری در سیستم الماس کمی عقبتر هستند تا هافبکهای دفاعی هوفنهایم را به سمت خودشان بکشند، رینا توانست از فضای پشت آنها استفاده کند.
پس از حضور یولیان برانت در زمین، خط حمله دورتموند از حرکات مورب بیشتری استفاده کرد. در آخرین مثال این بخش، ارتفاع الماس بار دیگر رو به کنارهها رفت که باعث حضور هافبک دفاعی در یک سمت شد. در همین حال، هافبک کناری از سوی دیگر پیشروی کرد تا توپ را در نیمه زمین حریف دریافت کند. مدافع چپ هوفنهایم قادر به انجام پرس نبود چرا که هالند او را تحت فشار قرار داده بود.
همچنین توماس مونیه در بال راست پیشروی کرد تا گزینه تغییر بازی در صورت نیاز به استفاده از کنارهها در یک سوم نهایی زمین باشد.
این مثالی از شکست آنها برابر فرایبورگ است که از سیستمی مشابه و برتری عددی ساختار الماس برای بازی رو به جلو استفاده کردند. تفکر رو به جلو فلسفه فوتبال روزه است. دورتموند با استفاده از ساختار الماس به طور مداوم کنترل سه منطقه مرکزی را در اختیار داشت و احتمال زیادی وجود داشت که هافبکها در سیستم 1-3-2-4 یا 2-4-4 را از هم باز کند.
در اینجا وقتی رویس از پستی هجومیتر عقب کشید، توجه یانیک کیتل را جلب کرد و در همین حال شولز با قرار گرفتن در مناطق دفاعیتر فضاهای کناری، همین کار را با وینگر راست انجام داد. سپس دورتموند به راحتی توپ را به هافبک کناری رساند تا آن را در نیمه زمین حریف در حالی دریافت کند که هیچکس توجهی به او نداشت. این مهاجم نتوانست مسیر پاسکاری را ببندد چون در طول این روند در حال یارگیری با داهود بود.
مناطقی که باید بهتر شوند
همانطور که نتایج نشان میدهد، دورتموند حتی با تغییر سیستمش به 2-الماس-4 هم نتوانست در تمامی دیدارها به پیروزی برسد. شکست برابر فرایبورگ کمی باعث شگفتی شد چرا که این تیم از کیفیت بهتری روی کاغذ برخوردار بود. این بازی همچنین مشکلاتی از ساختار الماس روزه را نشان داد که این تیم باید در آینده احتیاط بیشتری درباره آنها به خرج دهد.
فرایبورگ در آن بازی با آرایش 2-4-4 از میانه زمین دفاع میکرد و با یک خط دفاعی کامل با حضور تمام وقت مدافعان کناری در پست خودشان. استراتژی دورتموند استفاده از هافبک کناری و مدافع کناری برای ایجاد برتری دو در برابر یک در مقابل وینگرها بود. همانطور که در تصویر بالا نشان داده شده، شولز با پیشرویاش توانست برای رینا زمان بخرد تا توپ را در نیمه زمین حریف دریافت کند.
اما حرکت بعدی دورتموند خوب نبود چون داهود و رویس در یک منطقه به صورت همزمان قرار گرفتند. این اتفاق باعث شد که فضاها از دست رفته و تیم سلطهاش بر فضاهای پشت خط میانی را از دست بدهد، آنها به همین دلیل نتوانستند توپ را پیش ببرند. داهود به عنوان هافبک دفاعی عقبتر از حالت عادی، باید در ارتباط برقرار کردن با هم تیمیهایش قویتر باشد.
مشکل دیگر بیشتر مربوط به جزییات و موارد ساختاری سیستم 2-الماس-4 بود. اول این که اگر هافبک چپ به سمت طرف خلاف پای قدرتمندش (بال چپ) میچرخید، گزینه زیادی در اختیار نداشت چون تیم فاقد بازیکنان چپ پا بود. تصویر بالا یکی از این موقعیتها بود.
او معمولا مدافعان کناری را به عنوان گزینه در اختیار دارد اما اگر مدافع کناری به جای رو به عقب رفتن در جایش بایستد، این پاس حریف را ترغیب به پرس کردن میکند. دورتموند بارها در زمانی که شولز در این نقطه تحت فشار بود، مالکیت توپ را از دست داد.
بنابراین برای استفاده حداکثری از قدرت ساختار الماس، هافبک چپ دورتموند باید بداند که توپ را در حالی دریافت کند که صورتش رو به سمت راست یا مرکز میدان است و در حالت نیمه چرخش قرار دارد. در غیر این صورت به سادگی به کنار رانده شده و حمله ناتمام میماند.
اما دلیل اصلی شکست دورتموند این سیستم نبود که حتی روزه هم به نکات مثبت آن اشاره کرد. این نتیجه به دلیل نبض کند و اشتباه در ضربات پایانی برابر دروازه حریف به دست آمد.
نتیجهگیری
ما با این تحلیل به این نکته اشاره کردیم که استفاده از سیستم 2-الماس-4 به سود ویژگیهای بازیکنان است. دلیل اصلی بازگشت به این ساختار این بود که بازیکنان این تیم با بازیکنان گلادباخ متفاوت بودند، بنابراین روزه دوست داشت این سیستم را بار دیگر امتحان کند. علاوه بر این، به نظر میرسد که آنها میخواستند به جای پرسینگ دیوانهوار و بازی با روشی بسیار ریسکی، کنترل بیشتری بر بازی داشته باشند.
هرچند روزه برای همیشه به استفاده از ساختار الماس ادامه نخواهد داد. او انعطافپذیر است و وقتی تیم با چالشهای بیشتری در این فصل روبرو شود، ما ساختارهای بیشتری را از تیم این مربی برای سازگاری با شرایط حریف شاهد خواهیم بود.