چگونه ایتالیا بار دیگر به قله فوتبال اروپا برگشت؟
هفتیک- راننده ایتالیا در حال بیرون آوردن اتوبوس از کوورچانو برای آخرین بار بود که پایش را روز ترمز گذاشت. او از آینه بغل، شخصی با کلاه کرم رنگ و ژاکت راه راه را دید که برای ماشین دست تکان میداد. جانلوکا ویالی بار دیگر دیر کرده بود و نزدیک بود فینال یورو 2020 را مانند کوین در فیلم تنها در خانه به تنهایی در زمین تمرین ایتالیا تماشا کند. شاید او پس از جشن تولد شب گذشته خواب مانده بود.
از زمانی که ویالی باعث تاخیر در حرکت اتوبوس در هنگام ترک پارکو دی پرینچیپی در رم که محل اقامت تیم پیش از اولین دیدار چهار هفته پیش در استادیو الیمپیکو بود، شد، همیشه به عنوان آخرین نفر از جمع تیم ایتالیا به اتوبوس تیم اضافه میشد. پیروزی 0-3 برابر ترکیه باعث نشد که این موضوع از نگاه روبرتو مانچینی دور بماند. او نگاهی به ساعتش انداخت و پرسید ویالی کجاست؟ به نظر میرسید که این تاخیر برای تیم ملی خوش شانسی به همراه آورده و بنابراین خرافهای شکل گرفت، اتفاقی که در طول تورنمنت ادامه پیدا کرد.
این اتفاق پیشبینیای برای Notti Magiche (شبهای جادویی) بود و در شب ابتدایی احساسات خیلی زود به اوج خود رسیدند؛ وقتی که آندرهآ بوچلی در موج دود ناشی از شعلهها و زیر آسمانی که به رنگ قرمز روشن درآمده بود محو شد و شروع به خواندن نسون دورما (Nessun Dorma) کرد. این بازگشت ایتالیای 90 بود؛ زیباییای که در سبک بازی آتزوری و حضور 16 هزار هوادار- بیشترین جمعیت در کنار هم در 18 ماه گذشته- که صدایی به اندازه یک ورزشگاه پر از تماشاگر از خود تولید میکردند، نشان داده میشد.
موج خوشحالی در زمان بازگشت اتوبوس به فلورانس در روز بعد ادامه داشت و بازیکنان و کادر فنی به شامی خوشمزه دعوت شدند که از سوی آنتونیو گالاردی، مدیر تدارکات، در کوورچانو ترتیب داده شده بود. میز غذاخوری در راستای پیست دو و میدانی قرار گرفته بود که زمین فوتبالی را احاطه میکرد که به ویتوریو پوتزو، مربی فاتح دو جام جهانی، تعلق داشت و مانچینی در جام ملتهای اروپا از رکورد شکستناپذیری همین مربی عبور کرد. کلودیو سیلورستی، فلاویو پاسینی و انتزو بلادونا، سرآشپزهای مربوطه، 20 کیلو استیک- به هرحال آنها در توسکانی بودند- 130 سوسیس و 9 کیلو میگو سفارش دادند و باربیکویی برای این جشن به راه انداختند.
بازیکنان و اعضای کادر فنی در سایه تپهای قرار داشتند که گفته میشد لئوناردو داوینچی برای راهاندازی ماشین پرندهاش روی آن تلاش کرده و کم کم شور و انرژی خود را بازمییافتند که گالاردی به صورت تصادفی لیوانی نوشیدنی را به زمین انداخت. گالاردی به جای این که تکهای کباب بردارد، شروع به انجام نوعی مراسم مذهبی کرد. در طول هفتههای پیش رو، هربار که بازیکنان برای باربیکیو دور یکدیگر جمع میشدند، انگشت خود را به شکلی مذهبی در لیوان نوشیدنی فرو میبردند و طوری این کار را انجام میدادند که انگار به جای آماده شدن برای حضور در تورنمنتی ورزشی در انجمنی مسیحی قرار دارند.
به هرحال ایمان جایگاه مهمی در رهبری مانچینی و اصول او داشت. او تصمیم گرفت تیم را حول محور خط میانی و خصوصا مهارت جورجینیو، مارکو وراتی و لورنزو اینسینیه شکل دهد و سیستمی را به کار بگیرد که در ماراسی برابر اوکراین در پاییز 2018 از آن بهره برد. جورجینیو اظهار داشت:” همه این فلسفه را یاد گرفتهاند. چیزی که رییس میخواهد در سر ماست. همه توانایی کافی برای اجرای این فلسفه را دارند. این فلسفه مهمتر از این است که چه کسی بازی میکند. ما توپ را میخواهیم، ما میخواهیم فضاها را پیدا کرده و پیشروی کنیم. هرکسی که در زمین باشد، تلاش میکند به عملی کردن این فلسفه ادامه دهد.”
در شب شروع تورنمنت، هیچکس ساختار آرایش یا سبک به کار گرفته شده توسط ایتالیا را زیر سوال نبرد. چرا باید چنین کاری میکردند؟ این تیم تقریبا سه سال در هیچ دیداری شکست نخورده بود و حریفان را به راحتی از سر راه بر میداشت. پیروزی کوبنده 1-9 برابر ارمنستان بزرگترین برد آنها از سال 1948 بود و مانچینی با رکورد هشت پیروزی متوالی بدون دریافت گل به مسابقات یورو راه پیدا کرد. وقتی او مویزه کین و جانلوکا مانچینی را از فهرست خط زد و به جای آنها جاکومو راسپادوری و رافائل تولوی را با خود راهی این رقابتها کرد، هیچکس اعتراضی نکرد یا اگر هم اعتراضی صورت گرفت، بسیار مختصر بود. اتفاقی مشابه- حداقل برای دو هفته- وقتی او از دومنیکو براردی به جای فدریکو کیهزا در سمت راست خط حمله ایتالیا استفاده کرد، رخ داد.
اعتماد به مانچینی به حدی بود که مربیان ایتالیایی کمی در گذشته آن را تجربه کرده بودند و چنین اعتمادی بیجا نبود. پیروزی 0-3 برابر ترکیه در شب اول مسابقات بهترین شروع آتزوری در تاریخ یورو بود و آنها چهار روز بعد در دیدار برابر سوییس همین نتیجه را تکرار کردند. لئوناردو اسپیناتزولا به هیجان انگیزترین مدافع کناری تورنمنت تبدیل شد و چنان با سرعت در سمت چپ بالا و پایین میرفت که انگار روی موتور وسپا در حال عبور از میان ترافیک رم بود. هر نگرانیای درباره آمادگی وراتی با عملکرد چشمنواز مانوئل لوکاتلی که دو گلش برابر سوییس به یکی از لحظات جذاب ایتالیا در این مسابقات بدل شد، از میان رفت. گل اول- شوت از راه دور پس از یک و دوی ماهرانه که پاس گل آن توسط میمو براردی، هم باشگاهی او، ارسال شد- گلی بود که در شهر پارچهبافی ساسولو شکل گرفت و صرفا به ثمر رسید تا این احساس را افزایش دهد که این تیم ایتالیا واقعا قدرتمند است.
بیرون از پارکو دی پرینچیپی پس از بازی ولز، اینسینیه صدای بلندگوی کوچک همراهش را بالا برد و باعث شد که تمامی تیم در آهنگ معروف اونستاته ایتالیانا با صدای جیانا نانینی و ادواردو بناتو که پیش از تولد بسیاری از بازیکنان منتخب مانچینی منتشر شده بود، غرق شوند؛ آهنگی هیجانانگیز که به آهنگ رسمی ایتالیای 90 تبدیل شده بود (از اینجا تماشا کنید). این تورنمنت در جریان پیروزی 0-1 برابر ولز، هنوز به وضوح در ذهن ایلمانچو جای داشت.
او که صعودش به مرحله حذفی را قطعی میدید، هشت تغییر در تیمش انجام داد و در این بین توپ را با پشت پایی درخشان با کفشهای چرم زیبای خود به جریان بازی برگرداند. این مربی محبوب همچنین از هر پنج تعویضش استفاده کرد- سالواتوره سیریگو، گائتانو کاستروویلی، فرانچسکو آچربی، برایان کریستانته و راسپادوری- تا اطمینان حاصل کند که 22 نفر از اعضای فهرست 23 نفرهاش میتوانند روزی به نوههایشان بگویند که در تورنمنتی مهم در ایتالیا برای تیم ملی ایتالیا به میدان رفتند. مانچینی در ایتالیای 90 هرگز از روی نیمکت بلند نشد و تجربه و حسرت شخصی او باعث رفتاری ساده اما تاثیرگذار شد و آن این بود که بازیکنانی که در زمین حاضر باشند، هرگز این حس را فراموش نخواهند کرد.
در آخر کار ولز روی یک ضربه شروع مجدد ساخته شد که توسط جانی ویو، کارمند بانک، طراحی شده بود و به متئو پسینا، محقق لاتین و علاقمند به هنر با اشتیاق زیاد نسبت به آثار ونسان ونگوک، اجازه داد تا نامش را در مسابقات یورو به ثبت برساند. هافبک آتالانتا که نقش جانشینی نیکولو بارلا را به اندازه حضور لوکاتلی به جای وراتی برابر ترکیه و سوییس خوب انجام داد، در ابتدا از فهرست تیم خط خورده بود. او در فهرست انتظار باقی ماند و پس از مصدومیت استفانو سنسی و لورنزو پلگرینی در شب مسابقات به اردو اضافه شد. مادربزرگ متئو که بازی را از کافهای در ساردینیا تماشا میکرد، پس از این که نوهاش از جو مورل عبور کرد تا تک گل بازی را به ثمر برساند، همه را به یک نوشیدنی مهمان کرد.
این آخرین گل پسینا هم نبود.
اتریش در مرحله یک هشتم به همان اندازه ایتالیا را ترساند که اینسینیه در کوورچانو چیرو ایموبیله را ترسانده بود. ایموبیله گفت:” من همیشه باید منتظر حرکت و اتفاقی میبودم تا درست واکنش نشان دهم. لورنزو کوچک است و میتواند هرجایی پنهان شود. یک روز از ناهار برمیگشتیم. من سری به اتاق وراتی زدم و ناگهان او از کمد لباسهایش بیرون پرید. او خیلی من را ترساند.” این همان کاری بود که مارکو آرناتوویچ کرد؛ زمانی که مهاجم سابق وستهام فکر کرد اتریش را در ومبلی پیش انداخته است. خدا رحم کرد که کمک داور ویدیویی و استوارت اَتول بار دیگر صحنه را بازبینی کرده و گل را به دلیل آفساید میلیمتری مردود اعلام کردند.
بدون جورجیو کیهلینی، کاپیتان تیم، که در دیدار برابر سوییس به دلیل مصدومیت از بازی بیرون رفته بود، ایتالیا نیمه دوم را با ترس آغاز کرد و به نظر میرسید که در مسیری مشابه فرانسه و هلند در همین مرحله قرار دارد. اما مانچینی به نیمکتش رجوع کرد و کیهزا و پسینا را به زمین فرستاد که باعث پیروزی ایتالیا در وقتهای اضافه شدند. ویالی پس از گل کیهزا با خوشحالی فراوانی از پلهها پایین دوید و مستقیما در آغوش مانچینی، دوست 40 ساله خود، جای گرفت که حالا پیروز این بازی و قلب یک ملت شده بود. مانچینی با تماشای دوباره این پیروزی، آن را مانند حس “رهایی” توصیف کرد.
توپ عجیبی که منجر به گل کیهزا شد و او توانست آن را به نوعی با بینیاش کنترل کرده و جلوی پای خود بیاندازد، از سوی کسی جز اسپیناتزولای اومبریایی ارسال نشده بود. اسپینا در ایتالیایی به معنای شاخ است و اگر شما یکی از حریفان آتزوری در این تابستان بودید، از همان سمتی دچار خونریزی میشدید که او حضور داشت. ایتالیا برابر بلژیک، تیم اول جهان، منتقدانی را به سکوت دعوت کرد که مدعی بودند آتزوری ِ مانچینی تا زمانی که تیمی رده بالا را شکست ندهد، نمیتواند مدعی قهرمانی باشد.
ایتالیاییهایی در مونیخ چهرههای بیشتری حتی از معبد قاتلان در جزیره براووس در سریال بازی تاج و تخت از خود به نمایش گذاشتند. ما با ایتالیای جدید- همانطور که از پرس توسط وراتی که به گل بارلا منجر شد مشخص بود- و ایتالیای قدیم روبرو بودیم- لذت گناه آلودی که هیچ تورنمنتی نباید بدون آن سپری شود و با بازگشت کیهلینی همزمان شد که خودش را به شکلی فوق العاده به این مسابقات تحمیل کرد و در سن 36 سالگی با عزم جزم از هر دقیقه حضورش در زمین لذت برد.
پس از این که اسپیناتزولا به روملو لوکاکو اجازه نداد که توپی را با پشت پا وارد دروازه کند، کیهلینی دستانش را دور گردن هم تیمی خود گذاشت و آماده بود تا بوسهای بر پیشانی او بزند. جلوگیری از دریافت گل برای مدافعی مانند کیهلینی بر به ثمر رساندن آنها ارجحیت دارد. وینگ- بک رم خوش شانس نبود و کفش بالدار مرکوری که به نظر میرسید بر پای او است در میانه پرواز و تعقیب تورگان هازارد از حرکت بازایستاد. پاشنه چپ اسپیناتزولا پیچ خورد و تاندون آشیل او پاره شد.
ایتالیا در 21 دقیقه بعدی تمامی روشهای ممکن را برای سپری کردن زمان به کار گرفت. اما زمان حضور اسپیناتزولا در یوور به شکل ناراحت کنندهای به پایان رسید. ایتالیا کنار او جمع شد و بهترینها را برایش آرزو کرد. صبح روز بعد در کوورچانو، همه بازیکنان او را در آغوش گرفتند، در حالی که او پیش از سفر به فنلاند برای انجام عمل جراحی از آنها خداحافظی میکرد.
این تیم همقسم شد تا کاری که آغاز کرده را به پایان برساند و از او خواستند تا همچنان عضوی از بازیکنان باشد. بلیت هواپیمایی به نام اسپیناتزولا در صورت صعود ایتالیا به فینال تهیه شد و ترانه جدیدی به Notte Magiche و Piu Bella Cosa Non C’e از اروس راماتزوتی در مسیر اتوبوس و پروازها به سوی بازیها و هنگام برگشت از آنها اضافه شد. این ترانه اینطور بود” اوله، اوله، اوله، اووووووووووووله، اسپینـــــــــا، اسپینــــــــــا!”
در پایان ضربات پنالتی مقابل اسپانیا که تعیینکننده تیم صعود کننده به فینال بود، اینسینیه پیراهن اسپیناتزولا را بر تن کرد و بار دیگر تیم را برای سر دادن این ترانه گرد هم آورد. بازیکن ناپولی به شخصیتی کلیدی تبدیل شده بود که نقشی فراتر از توطئه با وراتی برای ترساندن ایموبیله، هم تیمی قدیمی خود در پسکارا، داشت. وقتی ایتالیاییها این یورو را مرور کنند، یکی از مواردی که با علاقه بسیار به خاطر خواهند آورد O Tiraggir است- علامت خاص گل اینسینیه، حرکت از سمت چپ به مناطق میانی و زدن شوتی چرخشی به سوی تیر دورتر که او به زیبایی در دیدار برابر بلژیک انجامش داد.
بازیکن ریزنقش ناپولی نتوانست در فینال به Sette یا هفت دست پیدا کند-لقبی که ایتالیاییها به گوشه دروازه دادهاند. اما پاس بیرون پای او برای ایموبیله در نهایت به گل درخشان کیهزا منجر شد که پس از برابری با انریکو، پدرش، در زمینه گلزنی در یورو بار دیگر دروازه حریفان را باز کرد تا ایتالیا را در برابر اسپانیا پیش بیندازد. ضدحمله برق آسا با برنامه سریع و درخشان از جیجی دوناروما آغاز شد که پیش از آن سد راه دنی اولمو شده بود و پس از آن نیز در ضربات پنالتی خودی نشان داد.
بونوچی با حبس کردن نفسش این بازی را “سختترین بازی دوران حرفهای خود” خواند چرا که اسپانیا 70 درصد مالکیت توپ را در اختیار داشت و تقریبا 1000 پاس ارسال کرد. وقتی براردی شانسی را برای دو برابر کردن اختلاف ایتالیا از دست داد، ضرب المثل قدیمی- تیمی که گل نزند، گل میخورد- بیشتر از هر زمان دیگری ثابت شد و آلوارو موراتا گل تساوی را به ثمر رساند که اسپانیا کاملا شایستگیاش را داشت.
اسپیناتزولا که با پای گچ گرفته در خانه روی مبل نشسته بود، نسبت به زمانی که در زمین حضور داشت هم عصبیتر بود؛ خصوصا وقتی بازی به ضربات پنالتی کشید. وقتی لوکاتلی اولین ضربه را از دست داد، تنش و نگرانی بیش از پیش اوج گرفت. وقتی هافبک ساسولو با قدمهای آهسته به سمت دایره میانی زمین رفت، کیهلینی دستانش را دور او حلقه کرد و تا آخر ضربات پنالتی به همین حالت باقی ماند. او گفت نباید نگران چیزی باشی. همه چیز درست خواهد شد. پس از این که کیهلینی باعث شده بود جوردی آلبا در پرتاب سکه تا آن حد کوچک به نظر برسد، چطور ممکن بود همه چیز درست نشود؟ پس از آن دنی اولمو پنالتی اول اسپانیا را به میان تماشاگران فرستاد و دوناروما ضربه موراتای ناامید را مهار کرد.
و معنای چنین اتفاقی این بود که سرنوشت ایتالیا در مسیر پای راست جورجینیو قرار داشت. فاتح لیگ قهرمانان که در کوورچانو به پروفسور معروف است، درسی در زمینه آرام ماندن تحت فشار به همه داد. جست و خیز، مکث و پرش جورجینیو تماما به اندازه ضربه فرانچسکو توتی برابر هلند در یورو 2000 و پاننکای آندرهآ پیرلو برابر انگلیس در یورو 2012 پر از جسارت و خونسردی بود. بونوچی به سمت دروازه دوید تا با تماشاگران پشت دروازه جشن بگیرد اما وقتی برگشت تا به سمت تیم برود، یکی از ماموران امنیتی به اشتباه تصور کرد که مدافع میانی یوونتوس هواداری است که قصد ورود به زمین را دارد.
با این که هواداران به سختی تحت کنترل بودند اما یکی از آنها توانست عکسی با بازیکنان خوشحال ایتالیا بگیرد. پیرجانی پیزانو، پیشخدمت و فروشنده مغازه از ساردینیا که در لندن زندگی میکند، از روی تابلوهای تبلیغاتی پرید، سپس آلبریگو اوانی، دستیار شگفتزده مانچینی، را در آغوش کشید و دستانش را دور وراتی حلقه کرد. هافبک پاریسنژرمن اول فکر کرد او اینسینیه است و سپس متوجه شد مردی که در کنارش ایستاده یک غریبه است و پرسید:” تو کدام لعنتیای هستی؟”
ایتالیا در ساعت 5 صبح روز بعد با عضلاتی خسته و گلوهایی گرفته از آواز خواندن به کوورچانو برگشت. فدریکو برناردسکی برای همه کروسانهای کرم دار خرید و هیچکس گشنه به اتاقش برنگشت. همه کمی خوابیدند و سپس به استخر کوورچانو رفتند که در آن خبری از تک شاخهای بادی مانند اردوی انگلیس نبود.
زیر نظر والتر دی سالوو، مدیر اجرایی، که پیش از این در طول سالهای حضور کریستیانو رونالدو در رئال مادرید و منچستریونایتد کار میکرد، بازیکنان حرکات کششی در آب انجام دادند، با لولههای فومی در آب شناور ماندند و سپس تیمی متشکل از فیزیوتراپها تمرینات تحرک مفصل، روشی شبیه به طب سوزنی و تکنیکهای استئوپاتیک را انجام دادند تا به آرامش و ریکاوری ستارههای مانچینی کمک کرده باشند. چندین استوری اینستاگرام از هم تیمیهای خوابآلو در طول این تورنمنت منتشر شد که آماده به خواب رفتن با لالایی بودند. هرچند وقت بازیکنان ایتالیا چشمانشان را باز میکردند، مشخص میشد که رویا نمیدیدند.
ایتالیا برای چهارمین بار به فینال یورو راه یافته بود. آنتونیو گالیاردی و سیمونه کونتران، آنالیزورهای بازی، دادههای Statsbomb را به خوبی بررسی کرده و نقاط ضعف و قوت انگلیس را در اختیار مانچینی قرار داده بوند تا در جلسه ویدیویی به همراه اطلاعات مارکو اسکارپا و مائورو ساندرینی، استعدادیابهای ایتالیایی، شرح دهد. بخش کوچکی از 4830 روش ویو برای ضربات شروع مجدد در تمرینات کار شده بود. تمامی جزییات کوچک در نظر گرفته شده بود تا هیچ موردی در بازی با انگلیس به دست شانس سپرده نشود. گالاردی سپس برای آخرین بار باربیکیو را به راه انداخت، بازیکنان انگشتهایشان را در نوشیدنی فرو کردند و آماده پرواز به فرودگاه لوتون شدند تا شب قبل فینال را در اقامتگاه تاتنهام سپری کنند؛ جایی که ایموبیله و آندرهآ بلوتی زمان آزاد خود را با یک تورنمنت پلیاستیشن دیگر سپری کردند.
کیهلینی صحبتهایی که در تجمع پیش از تورنمنت در ساردینیا با بازیکنان مطرح کرده بود را تکرار کرد. راز موفقیت ایتالیا در گرو ذهنیت “خوشنود و قانع” و نوع خوبی از “دیوانگی” بود. فکر کردن به این که آنها توانستند در ومبلی در آن جو پس از این که خیلی زود عقب افتادند، پیروز شوند، واقعا دیوانهکننده بود. ایتالیا برای اولین بار در یورو عقب افتاد و برای یک نیمه اینطور به نظر میرسید که فوتبال در حال رفتن به خانه است. اما تغییرات مانچینی کمک کرد که همه چیز در فینال به سود ایتالیا پیش برود. او برایان کریستانته را جانشین بارلا کرد تا با برتری فیزیکی انگلیس در خط میانی برابری کند؛ او این بازیکن نیمه کانادایی را به جلو در پستی شبیه به آنچه در آتالانتا بازی میکرد، فرستاد؛ به جای این که او را در نقشی که در رم ایفا میکند، به کار بگیرد. تصمیم استفاده از شماره 9 کاذب با جابجایی براردی و ایموبیله نیز باعث شد آتزوری بسیار غیرقابل پیش بینیتر شده و جریان بازی از دست انگلیس خارج شود.
حرکت سریع کریستانته از کرنری به سبک ویو بود که منجر به گل تساوی توسط بونوچی شد، بازیکنی که از روی تابلوهای تبلیغاتی پرید و شادی گل همیشگی خود را انجام داد. به نظر میرسید که کیهزا و اینسینیه توان به ثمر رساندن گل پیروزی در وقت قانونی بازی را دارند اما هر دو به دلیل مصدومیت از زمین خارج شدند. باد دیگر به سود ایتالیا در حال وزیدن نبود اما در مسیر انگلیس هم قرار نداشت و کشیدن پیراهن و متوقف کردن بازیکنان حریف توسط کیهلینی باعث شد که یک بار دیگر ضربات پنالتی تعیین کننده سرنوشت بازی باشد. کیهلینی بدونِ تکرارِ تاکتیکی مشابه با آنچه برابر آلبا به کار گرفته بود در پرتاب سکه برنده شد و هرچند ضربات بلوتی و جورجینیو توسط جوردن پیکفورد مهار شد اما دروازهبان برتر زمین دوناروما بود که نشان داد چرا پیاسجی آماده است تا برای انتقالش به پارک دو پرنس سالانه 12 میلیون یورو بپردازد.
صدای برخورد ضربه بوکایو ساکا به دستکشهای او مانند پژواک آخرین قهرمانی آتزوری در این مسابقات در سال 1968، در ومبلی طنین انداز شد. آن قهرمانی در خاک ایتالیا به بازسازی چهره این کشور پس از شکست تحقیرآمیز دو سال قبل برابر کره پاک دو ایک در جام جهانی انگلیس کمک کرده بود. این قهرمانی هم ایتالیا را از بند کابوس عدم صعود به جام جهانی برای اولین بار در شش دهه رها کرد. این تیم بار دیگر به جایگاه خودش برگشته بود.
بونوچی و کیهلینی غرق در اشک طعم موفقیتی را چشیدند که در فینال 2012 در کیف از آنها دریغ شد. دانیله دهروسی، دستیار مانچینی، یک مدال قهرمانی دیگر به دست آورد، پس از این که مدال قهرمانی جام جهانی 2006 را با اسپاتزولینو، مسئول تدارکات مرحوم این تیم، که به مسواک معروف بود، چون عادت داشت کفشهای بازیکنان را تمیز کند، دفن کرد. اسپیناتزولا با عصا به عنوان اولین نفر روی سکو رفت تا برابر رییس فیفا خم شده و افتخاری را از آن خود کند که به راستی شایستگی تلاشهایش را داشت.
داستان ویالی همچنان الهام بخش افراد بسیاری است. او در اوایل تورنمنت در حالی توسط دوربینها شکار شده بود که به آسمان خیره شده، به بازی پیش رو فکر میکرد و ناگهان لبخند شیرینی روی صورتش نقش بست. ابتلای او به سرطان دو سال پیش تشخیص داده شد و او این امتحان سخت را به جای نَبَرد، به سفری تشبیه کرد که در آن همسفری ناخواسته همراهش شده است. آن سفر امشب با در آغوش کشیدن دوباره مانچینی به اوج خود رسید؛ زوجی که از فوران احساسات میلرزیدند چون کشورشان بار دیگر جامی را کسب کرده بود که بیش از نیم قرن پیش به دست آورده بود. کابوس 1992 و شکست در فینال جام باشگاههای اروپا برابر بارسلونا برای او و سایر بازیکنان سابق سمپدوریا در کادر تیم ملی بالاخره به پایان رسید.
جایگاه مانچینی هم در پانتئون فوتبال ایتالیا ابعادی جدید و بسیار بزرگتر پیدا کرد. او پیش از این هم قهرمانی سریالی به حساب میآمد، کسی که سمپدوریا را به اولین و تنها اسکودتوی تاریخش رساند و سپس اولین قهرمانی لیگ لاتزیو پس از دهه 1970را به ارمغان آورد. او به 18 سال ناکامی در اینتر پایان داد و منچسترسیتی را برای اولین بار پس از سال 1968 قهرمان انگلیس کرد- سالی که ایتالیا برای آخرین بار تاج پادشاهی اروپا را بر سر گذاشته بود. اما این دستاورد نهایت رضایت و آسودگی خاطر را برای او به همراه دارد. او موفقیتهای بسیاری را در طول دوران حضورش در میدان تجربه کرد اما هیچکدام از آنها هرگز با پیراهن لاجوردی ایتالیا به دست نیامده بود. حداقل تا امروز چنین اتفاقی رخ نداده بود. او در شب فینال گفت:” امیدوارم فردا به عنوان مربی خشنودیای را به دست بیاورم که به عنوان بازیکن هرگز به آن نرسیدم.”
او حالا همهچیز دارد و ایتالیا پس از تجربه سختترین شرایط ممکن، بار دیگر به قله اروپا برگشته است.