داستان روبرتو مانچینی و آتزوری؛ از استودیو 54 تا رویای فتح یورو 2020
هفتیک- مارکو تاردلی را تصور کنید که به حالتی صمیمانه به “اندی وارهو” تکیه داده یا درحالیکه با “آلپاچینو” وقت میگذراند و ژست گرفتن “کارل لاگرفلد” را تماشا میکند، در مقابل “لو رید” فریاد میزند تا توجه روبرتو مانچینی را جلب کند. یک شب خوشگذرانی در استودیو 54، به نحوی توضیح میدهد که چرا مانچینی هنوز کاری نیمهتمام با تیم ملی ایتالیا دارد و حالا که سرمربی این تیم در یورو خواهد بود، به دنبال پرکردن جای خالی دوران بازیاش است. تاردلی فریاد زد:” رابی، ساعت 5 صبح است. من به هتل برمیگردم. تو میآیی یا بیشتر میمانی؟”
مانچینی 19 ساله درحالیکه گوشهایش زنگ میزد، همتیمیاش را دنبال میکرد که از دربانها عبور کرد و زیر نور صبحگاهی وارد خیابانهای نیویورک شد. اواخر ماه مه سال 1984 بود و ایتالیا که قهرمان جهان شده بود، برای دیداری دوستانه به نیویورک سفرکرده بود تا با تیم ملی آمریکا در ورزشگاه جاینت روبرو شود. انزو بیرزوت، سرمربی تیم ملی ایتالیا که پیپ میکشید و کت تک راهراه تیم ملی را به تن کرده بود، مانچینی را برای تقدیر از عملکرد خوبش در سامپدوریا و همچنین این تصور که او قرار است ستاره بعدی ایتالیا باشد، دعوت کرده بود. همچنین این آخرین باری بود که مانچینی تحت هدایت “ایل وچیو” به تیم ملی دعوت شد.
مدت کوتاهی پس از ورود مانچینی به راهرو بزرگ اقامتگاه ایتالیا در کنار سنترال پارک، توسط یکی از اعضای کادر فنی کنار کشیده شد و به او گفته شد:” آقای بیرزوت برای صبحانه منتظر توست. مراقب باش، او عصبانی است.” این دیدار دوش آب سردی بود که مانچینی باید آن را پشت سر میگذاشت. “عصبانی” برای حالی که بیرزوت داشت، کم بود. مانچینی در مصاحبه با پائولو کوندو گفت:” بدترین مزخرفات عمرم را شنیدم. زیر آفتاب هر چه دلش خواست بار من کرد و به من گفت که از نگرانی نخوابیده است، من مثل یک احمق رفتار کردم و دیگر امکان ندارد من را دعوت کند، حتی اگر 40 گل در لیگ بزنم.”
بیرزوت قصد نداشت از حرفش کوتاه بیاید. یک هفته بعد از اولین بازی مانچینی برای تیم ملی ایتالیا، انگار که دوران فوتبال ملی برای او به پایان رسیده بود. یادآوری آن دوران، حتی امروز هم برایش دردآور است. سالها بعد وقتی مانچینی با بیرزوت روبرو شد، فهمید که چرا او همیشه پای تصمیمش ایستاد. چون مانچینی هم بیش از حد به ماریو بالوتلی فرصت داده بود. او با ناراحتی ادامه داد:” بیرزوت به من گفت “من تمام مدت منتظر تلفنی از تو بودم که از من بخواهی دوباره تو را دعوت کنم. بدون عذرخواهی، کاری نمیتوانستم انجام دهم و به همین خاطر جام جهانی 1986 را از دست دادی.” میخواستم بمیرم.”
پس از کناره گیری بیرزوت از تیم ملی ایتالیا با حذف در مرحله یکهشتم نهایی در مکزیک، آزلیو ویچینی، سرمربی تیم ملی زیر 21 سالهها جانشین او شد و مانچینی را به تیم ملی دعوت کرد ولی برای مانچو، این بار هم تجربه ناخوشایندی بود. هرچند که او در دیدار افتتاحیه یورو 88 مقابل میزبان رقابتها، آلمان غربی گلزنی کرد، لحظهای که شروع زوج او با جیان لوکا ویالی در ایتالیا و سامپدوریا شناخته میشود، ولی نتیجه آن گل بیشتر تنش بود تا شادمانی. ویالی گفت:” شور و انگیزهای که آن گل با خودش به همراه داشت را بهخاطر دارم، همچنین واکنش روبرتو را.
بهجای لذت بردن از اولین گل ملی، او همتیمیهای خوشحالش را کنار زد تا به سمت رسانهها برود و روزنامهنگارهایی که معتقد بودند او شایسته حضور در تیم ملی نبود و آلساندرو آلتوبلی با تجربه باید جای او را میگرفت را ساکت کند. یورو در آن دوره، رقابتهایی هشت تیمی بود و تیم ملی جوان و هیجانانگیز ایتالیا که به رقابتها به چشم آمادهسازی برای جام جهانی 1990 که میزبانش بودند، نگاه میکرد، فشار خاصی روی خود نمیدید.
حتی پس از صعود ایتالیا به نیمهنهایی رقابتها که والری لوبانوفسکی از شوروی، ایتالیا را یکتنه شکست داد، همچنان نشانههایی دیده میشد که تیم با ویچینی در مسیر درستی حرکت میکند. از نسل طلایی که او پرورش داده بود، انتظارات بسیاری میرفت، همینطور از مانچینی.
این اولین تورنمنت بود که مانچینی در آن فیکس بود. در 23 سالگی، نمیدانست که آخرین تورنمنت هم خواهد بود. در ترکیب ایتالیا برای جام جهانی 1990، مانچینی تنها یک تماشاگر بود. با درخشش ستارههای جدید مثل توتو اسکیلاچی و روبرتو باجو در شبهای جادویی آن تابستان طولانی در ایتالیا، مانچینی حتی یکبار هم فرصت بازیکردن پیدا نکرد.
ناراحتی و ناامیدی که مانچینی تحمل کرد و حتی به ویالی که او هم به علت مصدومیت و فرم خوب اسکیلاچی، جایگاهش را ازدستداده بود، چیزی نگفت، انگیزهای شد برای تنها قهرمانی سامپدوریا در لیگ که در فصل بعد از جام جهانی رقم خورد. این زوج تمامی افتخارات ممکن را با بلوچریاتی کسب کردند و حتی به فینال رقابتهای اروپایی 1992 در ومبلی رسیدند ولی در ایتالیا خواستهها از آنها بیشتر شده بود.
در دیدار ایتالیا مقابل شوروی، مانچینی در نیمه دوم به میدان رفت و ویچینی که هر دو تعویض را انجام داده بود، بعد از مصدومیت بارهسی مجبور بود دهنفره بازی کند و بازی با نتیجه 0-0 به پایان رسید. با این نتیجه، ایتالیا از صعود به یورو بازماند و این ناکامی، عواقبی در پی داشت که از جمله آنها، اخراج ویچینی محبوب بود. جانشین او، آریگو ساکی بود که پپ گواردیولای آن روزها محسوب میشد؛ مربیای که از وقتی هدایت میلان را برعهده گرفت، فوتبال را متحول کرد و دو قهرمانی پیاپی اروپایی با میلان کسب کرد و پرس شدید را برای اولینبار پس از آژاکسِ رینوس میشل، به فوتبال بازگرداند.
ده سال بعد از اتفاقات استودیو 54، جام جهانی 1994 آمریکا پیش رو بود ولی این بار، هنگام معلق زدنهای ری هوتون بعد از پشت سر گذاشتن جان لوکا پالیوکا و بهت زدگی ایتالیا در شکست مقابل جمهوری ایرلند با هدایت جکی چارلتون، خبری از مانچینی نبود. در ماه مارس، هنگامیکه ساکی زیر قولش زد و در دیدار دوستانه مقابل آلمان، در 90 دقیقه فرصتی به مانچینی نداد، روزهای خوش برای او به پایان رسید. هزاران ایتالیایی که برای کارکردن به اشتوتگارت مهاجرت کرده بودند، آن شب روی سکوهای ورزشگاه گوتلیب دایملر ایستاده بودند. آنها نمیخواستند مانچینی را تماشا کنند. آنها پول داده بودند که بازیکن کوتاه قامت اهل ساردینیا که پیراهن شماره 10 دیگو مارادونا در ناپولی را به دست آورده بود را ببینند. شعار میدادند: ” زو-لا، زو- لا، زو- لا” و ساکی به حرف آنها گوش کرد. مانچینی در بین دونیمه تعویض شد و حتی در هنگام بازگشت از آلمان به فرودگاه مالپنسا میلان هم عصبانیتش فروکش نکرده بود. در کنار ریل چمدانهای فرودگاه، مانچینی خشمگین با ساکی روبرو شد.
او گفت:” پای حرفت نایستادی. دیگر من را دعوت نکن. کار من با تیم ملی تمام شده.” کارلو آنچلوتی، دستیار ساکی، بسیار ناراحت بود زیرا در فاصله 6 هفته تا جام جهانی که با پنالتی ازدسترفته دایانا راس آغاز شد (توضیح مترجم: دایانا روس، خواننده مراسم افتتاحیه جامجهانی 1994 بود که در جریان این مراسم باید یک ضربه پنالتی میزد که موفق به گل کردن آن نشد) مانچینی که فقط 29 سال داشت، از رده ملی اعلام بازنشستگی کرده بود. او بعدها با نگاهی به گذشته اقرار کرد که اشتباه بزرگی انجام داده است. مانچینی گفت: ” وقتی به مصدومیتها، محرومیتها و هیجان رقابتها نگاه میکنید، من میتوانستم فرصت زیادی در آن بازیها به دست آورم.” کسی چه میداند، شاید ساکی در فینال، او را بهجای باجو که آمادگی کامل نداشت، بازی میداد.
ولی غرور یکی از بااستعدادترین بازیکنانی که در ماراسی، سن سیرو، استادیو المپیکو ظرافت فوتبالش را به رخ کشیده بود، جریحهدار شده بود. مانچینی معتقد بود برای بازیکنی که 156 گل در سری A زده و با بازیکنانی مثل ویالی، انریکو کیهزا و بعدها “ال ماتادور” مارسلو سالاس در لاتزیوی قهرمان سری A زوج هجومی تشکیل داده ، 36 بازی ملی و 4 گل بسیار کم است. زمان هم نتوانست حسرت و پشیمانی مانچینی را مداوا کند. او گفت:”حتی با اینکه بیشتر خودم مقصر بودم، ولی این اتفاقات مضحک بود.”
هدایت تیم ملی ایتالیا راهی است برای او تا جبران کند. او گفت:” فرصتی دوباره به ما داده شده. ولی برای این فرصت، من تا آخر دنیا رفتهام.”
***
شاید نادیدهگرفتن نقش کارلو تاوکیو، رئیس سابق فدراسیون فوتبال ایتالیا، در تغییرات اساسی این تیم ناعادلانه باشد؛ ولی واقعیت این است که او پس از انجام تمامی اشتباهات ممکن، هیچگاه نباید برای این پست انتخاب میشد.
با این حال، پس از حذف از مرحله گروهی دو جام جهانی پیاپی، در سال 2014 او توانست اعتمادها را برای تبدیل کردن ایتالیا به یکی از قدرتهای فوتبال به خود جلب کند. درمان کوتاهمدت او این بود که توانست بهترین مربی ایتالیا را متقاعد کند که فاصلهگرفتنش از فوتبال و تعطیلاتش روی قایق در سواحل دالماتیان را رها کند و در مقطعی که هیچکس انتظار نداشت وارد فوتبال ملی شود و هدایت تیم ملی ایتالیا را برعهده بگیرد. آن مربی، آنتونیو کونته بود و اقدامی که تاوکیو را در پستش ابقا کرد، یافتن راهی برای تأمین مالی حقوق بسیار بالایی بود که کونته درخواست کرده بود.
ملیگرایی و وظیفه شانسی کونته، او را مجبور به قبول پیشنهاد کرد. چه دلیل دیگری برای قبول این پیشنهاد بود؟ هرچند ایتالیا به فینال یورو 2012 رسیده بود، اتفاقی که برای تیم زیر 21 سالهها هم در همان سال رخ داد- که هر دو تیم مقابل اسپانیا شکست خوردند- چشمانداز تیرهوتار بود. ستارههای تیم قهرمان جام جهانی 2006 آخرین روزهای دوران حرفهایشان را سپری میکردند، ماریو بالوتلی و آنتونیو کاسانو نماد نسل سوخته بودند و منابعی از کوورچانو نگرانیشان را از کمبود استعدادهای جوان اعلام کرده بودند. از زمان جام جهانی 1950 که پس از سقوط تراژیک هواپیمای تیم بزرگ تورینو در فاجعه سوپرگا، با قایق راهی برزیل شده بودند، تیمی که کونته راهی یورو 2016 کرد، بهعنوان ضعیفترین تیم ایتالیا که به یک رقابت بزرگ فرستاده شده بود، شناخته میشد.
اما در نهایت، کمبود استعداد در تیم مهم نبود زیرا ایتالیا در رقابتهای یورو در فرانسه، بهترین مربی را داشت؛ مربیای که نسبت به همردههایش در سطح بسیار بالاتری بود. با پیروزی مقابل بلژیک و اسپانیا، قهرمانی رقابتها چندان دور از ذهن نبود و اگر بهخاطر پنالتیهای احمقانه گراتزیانو پله و سیمونه زازا در یکچهارم نهایی مقابل آلمان نبود، شاید آنها قهرمان رقابتها میشدند. بعد از رقابتها، کونته با چلسی به توافق رسید و مربیگری در تیم ملی ایتالیا را مثل این دانست که یک ماشین اسپورت را تنها در تابستان برای دورزدن در شهر سوار شوید و باقی سال، در گاراژ خاک روی ماشین را پاک کنید.
تاوکیو نمیخواست جانشین کونته از آن مربیان خستگی ناپذیرباشد که انگیزه بالایی در رده باشگاهی داشته باشد پس سراغ جانپیهرو ونتورا 68 ساله و سختیکشیده رفت؛ با این نگاه که او هدایت تیم ملی ایتالیا را پاداشی برای یک عمر مربیگریاش خواهد دید. ونتورا گزینه ای به نظر میرسید که همواره به کارکردن در تیم ملی ایتالیا ادامه خواهد داد. او هدایت باری را پس از کونته برعهده گرفته بود و تیم را با سیستمی مشابه قبل هدایت میکرد. در تورینو، او توانست گراناتا را برای اولینبار پس از دو دهه به رقابتهای اروپایی برساند، حسرت همیشگی دربی دلاموله را برای آنها به اتمام رساند، به چیرو ایموبیله کمک کرد آقای گل سری A شود و یورگن کلوپ را تشویق کرد که او را برای دورتموند به خدمت بگیرد.
در ابتدا اوضاع خیلی هم بد پیش نرفت و پس از یک سال همکاری، فدراسیون ایتالیا در تصمیمی عجولانه قرارداد او را تا سال 2020 تمدید کرد. این تمدید پیش از دیدار تعیینکننده مقدماتی جام جهانی مقابل اسپانیا در برنابئو اتفاق افتاد و ونتورا معتقد بود دلیلی برای ترسیدن وجود ندارد. او که پس از تمدید قرارداد دل و جرات پیدا کرده بود، تصمیم خودش را گرفت و سیستم جسورانه 4-2-4 را بهکار گرفت و ایتالیا که تحت هدایت کونته در پاریس اسپانیا را زمین زده بود، این بار با شکست 3-0 به تکههای مرمت ناپذیر کوچک آبی تبدیل شد. ونتورا فقط بازی را نباخت، بازیکنان، مطبوعات و هواداران را هم در همان شب باخت. او گفت:” پس از بازی، تخریب بیسابقهای آغاز شد. ضرباتی ازپیشطراحیشده که تابهحال ندیده بودم.”
فشارها و تنشها بر تیم غالب شد. تاوکیو با صحبتهایش کمک خاصی به ونتورا نکرد. او گفت:” به نظرم صعود نکردن به جام جهانی، مثل آخرالزمان خواهد بود.” در سپتامبر 2017، بازیکنان که در رجیو امیلیا، برای بازی بعدی مقابل اسرائیل خود را گرم میکردند، توسط هواداران هو شدند. ایتالیا با تک گل ایموبیله، 1-0 پیروز شد ولی این برد تأثیری در حال و هوای آن دوره نداشت. ونتورا احساس ناتوانی میکرد. او هیچگاه اینچنین در معرض موشکافی قرار نداشت و پیش از آن هیچگاه مربی نامهای بزرگی نبود. ونتورا حتی بازیکنانش را متهم به این کرد که علیه او دسیسه کردهاند.
جورجیو کیه لینی دراینرابطه گفت: ” متأسفانه او ما را به چشم مشکل و باری اضافه میدید تا منابعی که میتواند از آن استفاده کند؛ آن همزمانی که تمام تلاشمان را میکردیم که تیم ملی را نجات دهیم. ما به هر شکل ممکن تلاش کردیم به او کمک کنیم. برایمان سؤال شده بود که آیا این تلاش ما ارزشش را دارد یا نه، اینکه ما باید سراغ فدراسیون میرفتیم و بیتعارف از آنها میخواستیم که مربی جدیدی برای ما انتخاب کنند زیرا در مقطعی در رختکن، به هم نگاه میکردیم و میگفتیم: “بچهها، ما داریم چهکار میکنیم؟” در پایان، همه چیز را ول کردیم و آنچه دیدید اتفاق افتاد.”
گل به خودی دنیله دهروسی، ایتالیا را به شکست مقابل سوئدِ بدون زلاتان در پلیآف جام جهانی در سولنا محکوم کرد، در دیداری که متئو دارمیان یکبار توپ را به تیرک زد. پایان جهان نزدیک بود. سه روز بعد در سن سیرو، ایتالیا سردرگم و مشوش بود. آنها نمیتوانستند گل بزند و وقتی یکی از اعضای کادر فنیِ ونتورا به دهروسی گفت که آماده شود تا به میدان برود، هافبک رم درحالیکه تصویرش در دوربینهای تلویزیونی ثبت شده، به او گفت ” چه غلطی میکنی” و سپس با دستش به بازیساز تکنیکی ناپولی، لورنزو اینسینیه اشاره کرد و از ونتورا خواست بهجای او، اینسینیه را به زمین بفرستد. او گفت:” ما به برد نیاز داریم، نه مساوی”.
ولی ایتالیا به تساوی دست پیدا کرد و برای اولینبار پس از سال 1958، آنها موفق نشدند به رقابتی صعود کنند که چهار بار قهرمان آن شده بودند.
کیهلینی گفت: ” بدون شک در 50 سال اخیر، این سختترین روز برای فوتبال ایتالیا بود.” در ادامه، مدافع میانی یوونتوس، فدراسیون را زیر سؤال برد که باید تصمیم خود را پس میگرفت. او گفت:” برخلاف ما، کرواسی درست پیش از دیدار تعیین کننده پلیآف، مربیاش را عوض کرد و راهی جام جهانی شد. آنها حتی به فینال مسکو هم رسیدند. مشکل ما این بود که کسی به ما مشورت نداد و کاری نکردیم که حرفهایمان شنیده شود.”
پس از تحقیر مقابل سوئد، ونتورا گستاخانه از استعفا دادن سر باز زد؛ یک محاسبه اشتباه که به وجهه او ضربه بیشتری زد. او گفت: ” فدراسیون ایستاد و تماشا کرد. تیم نجاتیافته بود. همه چیز تقصیر ونتورا بود. ونتورا توپ را به تیرک زد. ونتورا موقعیت از دست داد. ونتورا نتوانست ایتالیا را به جام جهانی ببرد. تا پیش از دیدار با اسپانیا، من سرمربی ایتالیا بودم و بعد از آن، کیسه بوکس.”
پس از ایتالیا، او هدایت تیم دسته دومی سالرنیتانا را برعهده گرفت؛ باشگاهی که مالکیتش برعهده کلودیو لوتیتو، رئیس لاتزیو بود؛ یکی از مشاوران فدراسیون که تأثیر زیادی بر انتخاب ونتورا بهعنوان جانشین کونته داشت. ونتورا آنجا هم زیاد دوام نیاورد. پس از اینکه تیمش به پلی آف سری A نرسید، به باشگاه اعلام کرد که قصد جدایی دارد. سالرنیتانا فصل گذشته را بدون او به پایان رساند و برای اولینبار پس از سال 1999، به سری A صعود کرد.
ولی به آن شب غمانگیز سنسیرو برگردیم. گاتزتا دلو اسپورت، صبح فردایش تیتر اندوهناک و سادهای زده بود: ” لا فینه”. پایان و در پایین، عکس بوفون، آندرهآ بارزالی و دهروسی قرار داشت؛ آخرین بازماندههای تیم قهرمان جهان سال 2006 که با چشمانی اشکبار از فوتبال ملی اعلام بازنشستگی کردند. تاریکی همه جا را گرفت ولی سپیده بعدی چندان دور نبود. گاتزتا اشتباه میکرد. این پایان نبود. بلکه شروعی جدید بود.
***
باسانو دل گراپا بهخاطر تقطیر بهترین دایجستیوو (نوشیدنی ایتالیایی) که ایتالیاییها دوست دارند بعد از وعدههای غذایی سنگین مزهمزه کنند، شهرت دارد. همچنین اینجا محلی است که فوتبال ایتالیا دوباره زنده شد؛ جایی که مائوریزیو ویشیدی، مدیر فنی فدراسیون، زندگی میکند. همچنین زادگاه آنتونیو گالیاردی که وقتی دستیار آندرهآ پیرلو و مانچینی نباشد، در کوورچانو تدریس میکند. بهعلاوه SIC هم در این محل واقع شده است؛ شرکتی که اطلاعات خام بازیهای فوتبال را در اختیار اوپتا قرار میدهد تا آنها این اطلاعات را بررسی و آنالیز کنند.
ویشیدی به طور خاص کمک کرد تا یک انقلاب در فوتبال ایتالیا شکل بگیرد. او گفت: ” ما راهی روسیه نشدیم و به نظر میرسید که فوتبال ایتالیا مرده باشد.” ولی ویشیدی از نشانههای حیات آگاه بود. سال 2010، دیمتریو آلبرتینی، هافبک سابق میلان، از آریگو ساکی خواست که اصلاحاتی در فدراسیون انجام شود و افراد با استعداد و باکیفیتتر به این مجمع راه یابند که ویشیدی از این طریق وارد فدراسیون شد. ویشیدی مرید ساکی بود و در زمان مربیگریاش در پادووا در اواخر دهه 80، در تمرینات میلان حاضر میشد تا از ساکی درس بگیرد. آنها به حدی از نظر تفکرات شبیه هم بودند که میلان تصمیم گرفت او را جذب کند تا تفکرات ساکی را در تیم زیر 19 سالهها پیاده کند؛ جایی که ویشیدی با آلبرتینی روبرو شد- و آلبرتینی هیچگاه او را فراموش نکرد.
ساکی در فوتبال بازنگری کرد و توانست یافتههایش را عملی کند. او بر این باور بود که نسل بعدی فوتبال ایتالیا بهاندازه کافی فوتبال بازی نمیکند و راهحلش بسیار ساده بود. او تعداد بازیهای آنها مقابل تیمهای برتر را بیشتر کرد؛ تیم زیر 15 سالهها را راهاندازی کرد، لیگهای رده سنی پایینتر را جدا کرد تا تیمهای سری A و B، وقتشان را با بازیکردن مقابل تیمهای سری C و D تلف نکنند و شروع به تربیت مربیانی کرد که اصولی که او میخواست را به نسلهای بعدی منتقل کند. نتیجه این اقدامات خیلی زود پدیدار شد. در سال 2013، تیم زیر 17 سالهها به فینال یورو رسید؛ همینطور تیم زیر 21 سالهها با حضور مارکو وراتی، اینسینیه و ایموبیله. وقتی ساکی مطمئن شد زمینهسازی لازم برای کارها انجام شده، کنار کشید و جایش را به ویشیدی داد، کسی که همواره جایگاهش را در خطر میدید.
وقتی ایتالیا در مرحله گروهی جام جهانی 2014 بازهم حذف شد، جیانکارلو آبته، رئیس فدراسیون و چزاره پراندلی، سرمربی تیم، در یک برنامه تلویزیونی زنده استعفا دادند. خطری که ایتالیا را تهدید میکرد، این بود که مدیریت جدید بخواهد زمین را بسوزاند و از نو کارش را شروع کند. وقتی کونته به عنوان سرمربی تیم ملی انتخاب شد، قدرت بالایی در اختیارش قرار داده شد و او میتوانست به تیمهای ملی در تمام سطوح مشاوره دهد. او میتوانست قدرت را بهتنهایی در دست بگیرد ولی تصمیم گرفت به اصولش بهعنوان سرمربی تیم بزرگسال وفادار باشد و به ویشیدی اطمینان کرد که راهی که ساکی شروع کرده بود را ادامه دهد و درعینحال، بهعنوان هماهنگکننده فدراسیون، در زمینه بازیکن یابی و آنالیز بازیها فعالیت کند.
ویشیدی یک ضد فرهنگ است، تا جایی که مخالف این تفکر است که دیانایِ فوتبال ایتالیا را دفاع کردن و استفاده از ضد حملات تشکیل داده است. او با تأکید بر تفکر ساکی که کاتناچیو را به چالش میکشید، گفت: ” این کار مثل این میماند که در مدرسه به بچهها کپیکردن یاد بدهید.” برای مدتی طولانی، ویشیدی بر این باور بود که در پرورش بازیکنان، تاکتیک بر استعداد ارجحیت یافته و مربیان ایتالیایی را به این متهم میکرد که بهجای بازیکن سازی، تلاش میکنند اسمی برای خودشان دستوپا کنند. با وجود اینکه ویشیدی اهل باسانو دل گراپاست، جایی که یک زمین شطرنج با ابعاد بسیار بزرگ از جاذبههای توریستی بهحساب میآید، او بر این باور نیست که بازیکنان، تکهای از طرح بزرگ مربی هستند. او میخواهد بازیکنان بهصورت مستقل هم تفکر کنند و حال تمامی تیمهای ایتالیا، از یک اصل چهار هستهای تبعیت میکنند به نام C-A-R-P. Construzione (بازیسازی)، Ampiezza (بازی در کنارهها)، Rifinitura (بازیکردن بین خطوط و در یکسوم حریف) و Profondita (فضای پشت دفاع حریف).
گالیاردی میگوید: ” این اصول را مثل ظروفی تصور کنید که بدون توجه به سیستمی که از آن استفاده میکنید، باید پر شوند. هر تیمی باید بازیکنی داشته باشد که بتواند از دفاع بازیسازی کند، عرض زمین را پوشش دهد، فاصله خطوط را پوشش دهد و همینطور به فضای پشت دفاع حریف دسترسی پیدا کند. اگر این چهار ظرف را پر کنید، تیمی خواهید داشت که بر بازی سوار میشود و حمله میکند. نقش یک بازیکن در زمین، تنها پستی نیست که در آن بازی میکند، بلکه یک عملکرد کلی است. این چیزی بود که چند سال پیش نوشتم و به آن حسابی پرداختهام. این یعنی در فوتبال مدرن خصوصاً در اروپا، بازیکنان دیگر به یک پست ثابت بند نشدهاند. برای یک دفاع کناری اینکه بداند بازیکردن در پست دفاع کناری چگونه است، کافی نیست، او باید نقشی که برای تیم ایفا میکند را بداند. هر چه جلو میرویم، مدافعان کناری بیشتری را میبینیم که بازیسازی میکنند، مثل ترنت الکساندر آرنولد در لیورپول. وینگرهایی را میبینیم که وظایف یک بازیکن شماره 10 را ایفا میکنند. بازیکنان دیگر نباید بر اساس پستی که دارند تعریف شوند؛ بلکه باید بر اساس وظایفی که در زمین دارند، تعریف شوند.”
در فوتبال بیثباتی مثل فوتبال ایتالیا، هنگامیکه کمیته المپیک- بالاترین مقام دولتی ورزش در ایتالیا- به ناکامی تیم ملی در صعود به جام جهانی 2018 واکنش نشان داد و مداخلهاش را شروع کرد، تمام مواردی که مطرح شد میتوانست از هم بپاشد و به سطل آشغال انداخته شود. دو عضو هیئت فنی مسئولیت داشتند بخشهای مختلف فدراسیون را مورد بازنگری قرار دهند که یکی از آنها بیلی کاستاکورتا، مدافع سابق میلان، بود. نتیجهگیری آسان این بود که هرکاری که فدراسیون انجام داده اشتباه است. سیاستمدارها و هواداران میخواستند اعضای فدراسیون مجازات شوند. ولی کاستاکورتا توانست آنچه را کونته قبلاً دیده بود، ببیند. در زیر تمام این اتفاقات، ویشیدی و تیمش، ایتالیا را در مسیر درستی قرار داده بودند. ویشیدی گفت: ” مدیریت چهار بار عوض شده ولی تغییری در ساختار ما ایجاد نشده و ادامه این مسیر، کلید پیشرفت خواهد بود. بین سالهای 2016 تا 2020، چهار مدال کسب کردیم. دو بار فینالیست یورو زیر 19 سالهها شدیم و دو فینال پیاپی یورو در زیر 17 سالهها. در جام جهانی زیر 20 سالهها سوم شدیم، درحالیکه هشت سال بود به این رقابتها نرسیده بودیم و به یک نیمهنهایی دیگر هم رسیدیم. رتبه ما از 17 به 4 تغییر کرد.”
جانشین خوشاخلاق ونتورا تمایل داشت به مسیر ویشیدی ادامه دهد.
***
هرچند که تماشای پلی آف مقابل سوئد برای کاستاکورتا دشوار بود، ولی او مانچینی را مجبور کرد که این کار را با هم انجام دهند. او میخواست نظر مانچینی درباره این افتضاح را جویا شود. کاستاکورتا گفت: ” بلوتی و ایموبیله در تمام بازی در زمین خودی بودند. انگار دعوتنامهای به سوئد داده بودیم که به ما حمله کند. پس به روبرتو گفتم: “ببین، من تیمی میخواهم که در زمین حریف سراغ بازیکنانشان برود.” مانچینی چنین جوابی به من داد: “سراغ آدم درستی آمدی.”
آیا او همان شخصیت است؟ مانچینی اولین کسی نبود که در بررسی کاندیداها برای ارائه فوتبالی با پرسینگ شدید و مالکیت توپ، به ذهنها خطور کرد. حداقل آن موقع اینطور به نظر نمیرسید ولی در سه سال اخیر ایتالیا با سیستم پاناش- یا تیکی ایتالیا – همه را شگفتزده کرده است. برخی معتقدند که این تاکتیکها، بهخاطر مربیانی بوده که در زمان بازی مانچینی بر او تأثیر داشتهاند، مثل وویادین بوسکوف و اسون گوران اریکسون تا مربیان کلاسیک ایتالیایی.
برخی دیگر به مربیگری او در خارج از ایتالیا اشاره دارند؛ اول در منچسترسیتی، بعد گالاتاسرای و سپس زنیت سنپترزبورگ؛ تیمی که در حین هدایت آن، کاستاکورتا تلفنی با او تماس گرفت. هرچند تیمهای او بهخصوص اینتر و سیتی، پر از بازیکنان با استعداد بودند و هوادارانی داشتند که بازی تماشایی از تیم طلب میکردند، ولی هیچگاه شرایط برای او مثل حالا که هدایت ایتالیا را برعهده دارد، روان و راحت نبوده است؛ جایی که عملکرد خوب افراد پاییندست او، شرایط را با ایدههایی که دارد فراهم کردهاند. این شرایط به مانچینی اجازه داده دوران مربیگریاش را دوباره از سر بگیرد و به شخصیت مهمی تبدیل شود.
همان اندازه که او به تیم ملی نیاز داشت، تیم ملی هم به او نیاز داشت.
مانچینی به طرز عجیبی پس از اینکه سیتی از او عبور کرد، کنار گذاشته شد و تازه حالا به ما یادآوری میشود که او در دوران مربیگریاش، چه مربی توانایی بوده است. قرارداد او بهتازگی تا سال 2026 تمدید شده و درک یکی از دلایلی که گابریله گراوینا، رئیس فدراسیون، قصد داشت او را به تیم متعهد کند، بسیار آسان است. مانچینی بار دیگر به حضور در باشگاههای بزرگ نزدیک میشد. برخلاف تمدید قرارداد ناپخته و نامبارک ونتورا در سال 2017، هیچکس برای تمدید قرارداد با مانچینی برای پنج سال دیگر، “آنچلوتیگونه” ابرو بالا نینداخت.
درحالیکه سه بازی تا پایان رقابتهای مقدماتی باقیمانده بود، ایتالیا به یورو صعود کرد و در ماه اکتبر به جمع 4 تیم برتر لیگ ملتهای اروپا رسید. آنها از رده 21 رنکینگ جهانی به رده هفتم، بالاتر از همگروهیشان ولز صعود کردهاند و رکورد پیروزی پیاپی که توسط برنده دو جام جهانی پیاپی، ویتوریو پوتزو در سال 1939 به ثبت رسید را شکستند و در حال حاضر، در 27 بازی اخیر شکستی متحمل نشدهاند. آرامشی در تیم او دیده میشود که تحت هدایت ونتورا دیده نمیشد و روحیه مانچینی، همراستا با تاریخ فوتبال ایتالیا، جو کوورچانو را تحت تأثیر قرار داده است. او میداند چطور سوپراستارها را کنترل کند و تصمیمات بهتری گرفته است.
مانچینی تیمش را بر اساس کیفیت وراتی، اینسینیه و جورجینیو ساخته که همگی در اختیار ونتورا هم بودند ولی یا در خارج از پستشان بازی گرفته میشدند یا بهندرت به تیم دعوت میشدند. دو سوم این مثلث، فینالهای اخیر چمپیونزلیگ را یا با چلسی یا با پاریسنژرمن تجربه کردهاند و با پایان دهه سوم زندگیشان، به پختگی رسیدهاند که در رده ملی هم قابلمشاهده است.
وضعیت زانوی وراتی نگرانکننده است. او بازیکنی محوری در پروژه مانچینی بهحساب میآید ولی این تیم ایتالیا، شباهتهایی با تیم سال 88 دارد که مانچینی در آن بازی کرد و موج جدیدی از استعدادها در حال اضافهشدن به تیم هستند که از رده سنی زیر 15 سال، با اصول مشخصی رشد کردهاند. تلاشهای ویشیدی، پروژه مانچینی را تسهیل کرده است. در سوی دیگر، او خیلی سریع بازیکنان جوان و با استعداد را زیر نظر گرفته زیرا قصه خودش هم به همین شکل بوده است. مانچینی 17 ساله بهقدری با کیفیت بود که در همان سن در سری A اولین بازیاش را انجام داد. در سوی دیگر، از بازیکنانی که از رده سنی زیر 19 سال و زیر 21 سال فارغ میشوند، چیزی به جز بازیکردن در پستی که در تیمهای پایه در آن بازی کردهاند، خواسته نمیشود که این به این معناست که انتقال آنها به ردههای بالاتر، حداقل روی کاغذ راحتتر خواهد بود.
مانچینی همچنین خواست پیامی به مربیان سری A بدهد که زمان اعتماد به بازیکنان جوان کشور فرارسیده است. او نیکولو زانیولو را پیش از اینکه این هافبک پرانرژی، حتی یک دقیقه برای باشگاهش رم بازی کند، به تیم ملی دعوت کرد. این روند ادامه پیدا کرد و قدم بعدی که مانچینی در جریانش قرار گرفت این بود که زانیولو در چمپیونزلیگ و در برنابئو به میدان رفت. مایه تأسف است که هافبک 21 ساله، از ناحیه هر دو زانو دچار مصدومیت شد و یورو را از دست خواهد داد. 35 بازیکن تحت هدایت مانچینی اولین بازی ملیشان را انجام دادهاند و او همواره در تلاش است که روح تازهای به تیم ملی ایتالیا بدهد و به بازیکنان اعتمادبهنفس لازم برای اینکه نماینده کشورشان شوند را منتقل کند. پیش از حضورش، آتزوری در این قرن در هیچ دیداری بیش از 6 گل نزده بود. حالا آنها 4 بار موفق به این کار شدند که آخرین بار، پیروزی 9-1 مقابل ارمنستان بود که بهترین پیروزی آنها پس از سال 1948 بهحساب میآید.
تیم او، داخل و خارج زمین ارتباط نزدیکی با هم دارد، درست مثل خودش و دستیارانش یعنی ویالی، آلبریگو ایوانی، آتیلو لومباردو و فاستو سالسانو که 30 سال پس از قهرمانی سامپدوریا در اسکودتو دور هم جمع شدهاند و امیدوارند که بتوانند به ومبلی برسند و روح سرگردان سال 1992 را به آرامش برسانند. آنها در آن روز، مقابل بارسلونا با هدایت یوهان کرویف، جام اروپا را از دست دادند. بهعنوان مدیر ارشد تیم ملی ایتالیا، ویالی پس از 17 ماه شیمیدرمانی که بهخاطر سرطان پانکراس پشت سر گذاشت، قصد دارد الهامبخش اطرافیانش باشد. مانچینی برای رفیق 56 سالهاش دعا میکرد؛ کسی که مجبور بود برای خودش ابرو بکشد و لباسهای اضافه زیر پیراهنش بپوشد تا تأثیراتی که درمان بر بدنش گذاشته بپوشاند.
ویالی گفت: ” من هیچگاه این موضوع را یک جنگ ندیدم. همیشه سرطان را مثل یک همسفری میدیدم که دوست داشتم همراهم نباشد. سعی کردم همسفرم را خسته کنم و سرطان را پشت سر بگذارم.” این مسیر ویالی را به تیم ملی ایتالیا بازگردانده و دیدن او در حالی که سلامتیاش را به دست آورده و برای شروع کارش، “ترانه خورشید” از لوچو باتیستی را میخواند و پیش از دیداری در فلورانس، توپ را برداشته و بوسهای بر آن میزند و سپس آن را پرتاب میکند، قوت قلبی برای همه بوده است.
ویالی گفت: ” بردن مهم نیست. فکرکردن مثل یک برنده مهم است. 10 درصد زندگی اتفاقاتی است که برایتان میافتد. 90 درصد مابقی، رویکرد شما در مقابل این اتفاقات است. امیدوارم داستان زندگی من به دیگران کمک کند مسیر درستی را در مقابل اتفاقاتی که در زندگی پیش رویشان خواهد بود، پیش بگیرند”. ویالی سمبل روحیه مثبت در ترکیب ایتالیا است و روحیه خوبی که در تیم مشاهده میشود، باعث شده رسیدن به نیمهنهایی، هدف چندان دور از ذهنی نباشد.
مانچینی در خلوت دعا میکند و امیدوار است که تیمش به مرحله بالاتری هم برسد. او در طول دوران بازی، همواره مطرود تیم ملی بوده است. او با باشگاه کوچکی مثل سمپدوریا قهرمان شده و به لاتزیو کمک کرده که برای اولینبار پس از دهه 70 اسکودتو را ببرد. او به انتظار 18 ساله اینتر برای فتح سری A پایان داد و حتی انتظار طولانیتری را در منچسترسیتی تمام کرد. تنها موفقیتی که تا به امروز از او گریخته، موفقیت در سطح ملی بوده است. او اخیراً گفته:” وقتی بهعنوان بازیکن به تیم ملی رسیدم، (بپه) برگومی و (فرانکو) بارهسی را میدیدم که از نسل قبل ما بودند و هر دو قهرمان جهان شده بودند. کمی بعد از آنها (پائولو) مالدینی و باجو به تیم اضافه شدند. شما بگویید که ما با آنهمه بازیکن مستعد چطور همیشه دوم یا سوم میشدیم، بدون اینکه مثل نسل 1982 و 2006، به قهرمانی دست پیدا کنیم.”
مانچینی شاید آن استعدادهای تاریخی که در زمان بازی در تیم ملی کنارش بودند را امروز در اختیار نداشته باشد. ولی او شانس دوبارهای کسب کرده و نمیخواهد این بار از دستش بدهد.