آیا مائوریسیو پوچتینو گزینه مناسبی برای پاریسنژرمن است؟
هفتیک- اولین چیزی که لازم است درباره مهمانی کریسمس زیرزمینی شش روزه برای 500 نفر که گفته میشود نیمار در بخش عایق صدا شده عمارت خود در بیرون از ریو دو ژانیرو برگزار کرده بدانید این است که او انجام چنین کاری را تکذیب کرده است.
با این حال سیانان برزیل خبر داده که در روزهای اخیر تعداد غیرمعمولی ماشین در بیرون از منزل نیمار در شهر ساحلی کوچک مانگاراتیبا دیده شدهاند. هتلهای محلی نیز علیرغم افزایش تعداد مبتلایان به ویروس کرونا در این منطقه با موج جدیدی از رزرو اتاقهایشان روبرو شدهاند. یک منبع نزدیک به شهرداری این تجمع را “بیاحترامی به قوانین بهداشتی” خواند. و نماینده یک گروه موسیقی محلی برزیلی به نام “وو پرو سرنو” (Vou Pro Sereno) تایید کرد که آنها پیش از این برای اجرا در یک مهمانی زیرزمینی کریسمس رزرو شدهاند؛ مهمانیای که نیمار- و ما نمیتوانیم چندان تاکیدی روی این بخش داشته باشیم- اصرار دارد که در حقیقت اصلا برگزار نشده است.
ببینید: کسی چه میداند این اتفاقات درست باشد؟ احتمالا مهمانان؛ هرچند با توجه به این که گفته میشود نیمار همراه داشتن تلفن همراه را در این مهمانی کریسمس زیرزمینی برای حاضران ممنوع کرده بود، پس بعید است که ما هرگز از این موضوع مطمئن شویم. برگزاری یا عدم برگزاری مهمانی کریسمس زیرزمینی شش روزه نیمار به هر شکلی کاملا به موضوع مورد بحث ما بیربط است. هدف صرفا این است که نگاهی اجمالی به آشفتگی- هیاهو، سردرگمی، رسوایی واقعی، رسوایی ساختگی، آشوب- بیندازیم که در انتظار مائوریسیو پوچتینو به عنوان سرمربی جدید پاریسنژرمن است.
سرمربی قبلی پیاسجی توماس توخل بود، مربی خوبی که با شرایط داخلی فعلی باشگاه درگیر بود. او درست پیش از کریسمس گفتگویی با یک تلویزیون آلمانی انجام داد که در آن گفت احساس میکند “بیشتر سیاستمدار یا وزیر ورزشی” است تا این که یک سرمربی فوتبال باشد. او گفت “در باشگاهی مثل پیاسجی مسائل زیادی تاثیرگذار است”؛ نکتهای که مالکان قطری باشگاه چند روز بعد با اخراج او ثابت کردند.
توخل علیرغم رساندن آنها به اولین فینال لیگ قهرمانان، هرگز کاملا با دنیای پیاسجی تطبیق پیدا نکرد: دنیای موضوعات و واقعیتهای رقابتی؛ جایی که همه چیز، فوتبال است و همه چیز، در واقع چیز دیگری است. پیاسجی یک برند لوکس سخاوتمند تصویر شده است. این ویترینی برای حکومتی خودکامه است. این ابزار درخشانِ رو به زوالی است. این کارخانه رویایی جادویی است. این باشگاه روی تلاش و اشتیاق و انرژی پاریسیها ساخته شده است. این روی انتشار کربندی اکسید و بردهداری مدرن ساخته شده است. تمام این واقعی است. هیچ چیز واقعی نیست.
برای موفق شدن به عنوان سرمربی پیاسجی باید بتوانی تمام این ایدهها را همزمان مدیریت کنی و شاید حتی به صورت مساوی به تمام آنها باور داشته باشی. در نهایت این شرایط برای توخل سخت شد، مردی که کاملا میخواست مربی فوتبال باشد و چند جام خوب را به دست آورد. او میتوانست درباره مهمانی کریسمس زیرزمینی ششروزه اظهارنظر نکند. او میتوانست آن را به عنوان عامل ایجاد سردرگمی یا حساسیت بیش از حد رسانهها به سخره بگیرد. او میتوانست وانمود کند که متوجه نشده است. چیزی که او نمیتوانست انجام دهد این بود که آن را نبیند.
و کسی که قرار است جای او را پر کند پوچتینو است؛ مردی که در آخرین شغلش توانست تیم “تیم شروود” را در فاصه 5 سال با حدود 30 میلیون پوند هزینه در بازار نقل و انتقالات به فینال لیگ قهرمانان برساند. طبیعتا حضور قریب الوقوع او این شایعات داغ را به دنبال خواهد داشت که چه بازیکن دیگری به این انقلاب میپیوندد: دله آلی، کریستین اریکسن و شاید حتی لیونل مسی. سوال جذابتر در کوتاهمدت و بلندمدت این است که او چطور با چیزی که از همین حالا با آن روبرو است، برخورد خواهد کرد.
هرچند این استعداد پوچتینوست: او افق دید شما را تغییر میدهد، انتظاراتتان را بالا میبرد، مرزهای محتمل را از نو تعریف میکند. او پل شما بین شروود و ژوزه مورینیو، بین نایجل ادکینز و رونالد کومان است. او شما را مجبور میکند که رویاهای کمی بزرگتر داشته باشید.
مشکل این است که هیچکدام از اینها واقعا در پیاسجی کارآیی ندارد. آنها نیازی به بالا رفتن انتظاراتشان ندارند. آنها نمیخواهند وارد سفر کلی رشد، بازسازی و خودشناسی شوند. این پیچیدهترین بخش این انتصاب است: پوچتینو نامش را به عنوان سازنده تیم مطرح کرده، مربیای که از بازیکنان تواضع، صداقت و رنج کشیدن میخواهد و تیمش را مانند یک خانواده به هم نزدیک میکند. چه اتفاقی رخ خواهد داد وقتی به باشگاهی بپیوندد که چیزی دقیقا برعکس این را میخواهد؟ جایی که افراد پادشاه هستند؟ جایی که تمام نیروها، در جهت مخالف هم در حرکت هستند؟
توماس مونیه در تابستان از پیاسجی جدا شد و در یادآوری چهار سال حضورش در این تیم از عبارت “هیچ چیز جز مهمانیهای تولد” استفاده کرد. گفته میشود ناصر الخلیفی، مدیرعامل باشگاه، یک خط مستقیم به رختکن دارد. لئوناردو، مدیر ورزشی، نفوذی در تیم دارد که فراتز از چیزی است که پوچتیو با لس رید در ساوتهمپتون تجربه کرده است.
سادهتر بگوییم: پوچتینو در تمامی ابعاد کارش با یادآوری عدم کنترل اساسی خود روبرو خواهد بود. پیروزی 0- 5 برابر دیژون به عنوان نشانه احتمالی زوال تیم مورد بررسی قرار میگیرد. هر تعویض به معنای پایان جهان است. سپس سوالاتی درباره مسی، درباره دشمنیهای تصور شده و دشمنیهایی واقعی مطرح خواهد شد، سوالاتی که خواهان خودستایی، ایجاد ابهام و دروغ هستند. تمام کاری که او باید در زمین انجام دهد این است که نیمار و کیلیان امباپه، دو نفر از تکروترین بازیکنان هجومی جهان، را متقاعد کند که خودشان را فدای بازی پرسینگ پر فشار تیمی کنند و قهرمان لیگ قهرمانان اروپا شوند.
همهچیز همینطور از هم پاشید. اما نحوه برگرداندن شرایط به حالت عادی نیز همین است. چون این احتمالی است که ما باید با آن روبرو شویم: که استحقاق پیاسجی و شوق پوچتینو و شهوت پیاسجی برای لذت و عطش پوچتینو برای درد به نوعی یکدیگر را تکمیل کنند. این یعنی از بعضی جهات هرکدام چیزی را دارند که دیگری به آن نیاز دارد. و در حال حاضر این احساس وجود دارد که باور به هر دوی این نتایج به صورت یکسان محتمل است.
مطالب و توضیحات عالی👌👌