پولدار هستید و میخواهید باشگاه بخرید؟ این مقاله را بخوانید!
هفتیک- مدتها پیش از آنکه فرهاد مشیری به مرسی ساید بیاید و در عرض چهار سال مبلغی حدود 500 میلیون پوند را در عرصه نقل و انتقالات خرج کند، بیل کنرایت که مدیریت این باشگاه را بر عهده دارد از جستجو برای یافتن سرمایهگذاری قابل توجه ناامید شده بود. در مقطعی این کار حتی کاملا بیهوده و مضحک به نظر میرسید.
او در سال 2011 به یکی از انجمنهای هواداری اورتون گفت که دو شخص از سوی یک مشاور به او پیشنهاد شدهاند. یکی ادعا کرد که مخترع است و دیگری مدعی شد که مدیر صنایع شیمیایی سلطنتی (ICI) در آسیاست. این دو به شکل قابل توجهی مشاور کنرایت را قانع کرده بودند که میتوانند بودجه زیادی را فراهم کنند و وارد روند راستی آزمایی شدند. در نهایت مشخص شد که آن مخترع در شهر منچستر ساکن است و شرکت صنایع شیمیایی سلطنتی نیز هرگز آن فرد را در شرق دور به عنوان مدیرش انتخاب نکرده بود. اورتون در طول دهه اول این هزاره، قورباغههای زیادی را برای یافتن شاهزاده مدنظر خود بوسید. کیث واینس، مدیر اجرایی باشگاه بین سالهای 2004 تا 2008، یکی از تجربههای سورئالتر در این زمینه را به خاطر میآورد.
واینس اظهار داشت:” بیل علاقه زیادی به جذب سرمایهگذار داشت بنابراین من به دنبال موارد محتمل بودم. یک شب به فلسطین اشغالی سفر کردم. پینی زاهاوی، مدیر برنامه، من را به خانهای برد تا با مردی دیدار کنم. هیچ چراغی در خانه نبود. این عجیبترین اتفاق بود. پینی نام آن مرد را به من گفت و من کمی تحقیق کردم و فهمیدم که ظاهرا یکی از بزرگترین جمعکنندگان مبلمان ناپلئونی در جهان است. وارد شوم و او ناگهان از روی صندلی بلند شد. متوجه شدم که قدش حدود یک متر و شصت سانتیمتر است و شاید به همین دلیل بود که مبلمان ناپلئونی جمع آوری میکرد! او آرکادی گیداماک (تاجر فرانسوی – یهودی) بود که پسرش الکساندر، مالک پورتسموث بود. این اتفاق چند هفته پیش از نهایی شدن آن قرارداد رخ داد و او به من گفت که میخواست اورتون را بخرد. من کاملا شرایطش را بررسی کردم و به بیل گفتم “ما نمیتوانیم باشگاه را به او بفروشیم، واقعا نمیتوانیم.” ببینید شرایط پورتسموث چطور پیش رفت. یک خریدار مشتاق آماده بود تا پول را پرداخت کند اما ما در آخر پاسخ منفی دادیم. این یک مثال از روند دیوانهوار بود.”
مدیران اجرایی و مالکان در فوتبال انگلیس همگی داستانهای خودشان درباره از دست دادنها و فرارهای با خوش شانسی در زمینه مالکیت تیمها را دارند. در حال حاضر تنها 5 باشگاه در لیگ برتر هستند که سرمایهگذاران انگلیسی بیشتر سهمشان را در اختیار دارند. شش مالک آمریکایی به علاوه سه چینی، یک انگلیسی – ایرانی، یک روسی، یک گروه از ابوظبی، یک تایلندی، یک ایتالیایی و یک سعودی در این لیگ حاضر هستند. در چمپیونشیپ نیز اکثریت سهام 12 باشگاه به سرمایهگذاران خارجی تعلق دارد و این در حالی است که حتی بیرون از دو دسته مهم لیگ فوتبال، یک تاجر سنگاپوری سرمایهگذار اصلی در سالتفورد سیتی است و مالکان آمریکایی در داگنام اند ردبریج حضور دارند. راب مک الهنی و رایان رینولدز آمریکایی، ستارگان هالیوود، هم شرایط مشابهی در رکسهام دارند.
فروشندگان در این راه با کلاهبرداران و افرادی که تنها وقت آنها را تلف میکنند، روبرو میشوند. افراد دیوانه، عجیب و غریب نیز مانند یک سرمایهگذار چینی هم وجود دارند که میخواست قانون تحصیلات مورد حمایت ایالت را در یک ورزشگاه اجرایی کند و همچنین نماینده 22 ساله یک شرکت تور و سفر که خواهان دریافت اطلاعات خصوصی از چندین باشگاه فوتبال بود.
حتی با اینکه فوتبال خودش را با اثرات مالی شدید شیوع جهانی ویروس کرونا وفق میدهد، علاقه به خرید یک باشگاه فوتبال کمرنگ شده و این در حالی است که باشگاههای آماده فروش کم نیستند. این رازی آشکار در لیگ برتر است که جاش هریس و دیوید بلیتزر، مالکان اصلی کریستال پالاس، خواهان فروش سهمشان هستند و نیوکاسل، ساوتهمپتون و برنلی همگی در مدت اخیر وارد مذاکرات نهایی شدهاند.
کریس اندرسون، پروفسوری در مدرسه اقتصاد لندن، به افراد ثروتمند توصیه میکند که در فوتبال سرمایهگذاری کنند. او تغییر چشمانداز مالکیت فوتبال را تشخیص داده و میگوید:” باشگاههای فوتبال از قدیم در اختیار تاجران محلی بودند. این تقریبا مدلی از مالکیت خیرخواهانه بوده و مدتهای زیادی ادامه داشته است. در آن زمان خرید و فروش باشگاهها و دخالت افراد و حیلهها به شیوه امروزی رایج نبوده است. این جهانی جدید است. ما درباره اینکه “چرا دیو ولان مالک ویگان است؟” حرف نمیزنیم بلکه در این باره که “افرادی که بدون هیچ دلیل خاصی خواهان خرید باشگاههای فوتبال هستند چه کسانی هستند؟” حرف میزنیم.
شاید آنها انگیزههای متفاوتی داشته باشند. ما میتوانیم شرایط منطقهای را در نظر داشته باشیم اما در عین حال نحوه کسب درآمد آنها را نیز بررسی کنیم. بنابراین در یک سوی داستان شاید فردی ثروتمند با روابط و نفوذ بسیار قرار داشته باشد که پول زیادی به دست آورده است و میخواهد بخشی از دارایی خود را برای خرید جامهای قهرمانی هزینه کند. اگر شما بتوانید مالک باشگاهی لیگ برتری شوید فرد دیگری نمیتواند. آیا میتوانید موقعیتی نمادین داشته باشید که کسی دیگر نداشته باشد؟ این مثل یک قایق تفریحی بزرگ است: برای من از تو بزرگتر است، من پول بیشتری از تو دارم.
اگر بخواهیم به صورت کلی صحبت کنیم، گروهی از مالکان آمریکایی هم وجود دارند. آنها از دنیای سرمایه آمادهاند و در بخشی از زندگیشان به فوتبال علاقمند شدهاند. این شرایط برای این گروه و نسل با ظهور بازی در تصورات آمریکایی، پخش لیگ برتر در تلویزیون در شنبه صبح و فوتبال بازی کردن کودکانشان در لیگهای محلی همراه شد. آنها در زمینه مالی عاقل و دانا هستند و این پتانسیل را میبینند. بعضی از آنها همین حالا در شمال آمریکا سرمایهگذاری ورزشی انجام دادهاند. و سپس ملیتهایی هستند که خواهان باشگاههای فوتبال شدند چون میتوانند ابزاری ژئو پولیتیک باشند. کشورهای با نفت زیاد در حال سازگاری با تغییرات جهانی هستند چون باید اقتصادشان را به دوستی با غرب برسانند و شرایط خلیج فارس را به جایی برای حمل و نقل، سرگرمی و تجارت تبدیل کنند.”
اتلتیک با مالکان، مدیران اجرایی، بانکهای سرمایه گذار، دلالان، واسطهها و متخصصان روابط عمومی صحبت کرده تا تمامی واقعیت پشت نحوه آغاز روند مالکیت، دلیل عدم موفقیت آنها و شکلگیری واقعی این قراردادها را شناسایی کند.
***
شما بسیار ثروتمند هستید و میخواهید یک باشگاه فوتبال بخرید؟ از کجا شروع میکنید؟
یک مشاور مالی میگوید:” همه چیز به شبکهها و ارتباطات بستگی دارد. فردی بسیار ثروتمند دسترسی فوقالعادهای به اطلاعات و افرادی دارد که مردم عادی ندارند. اگر میلیاردر هستید میتوانید هر زمان با هر کسی حرف بزنید. بنابراین این افراد اینطور رفتار میکنند. یک میلیاردر شاید به یک واسطه بگوید:”خب نظرت درباره لیگ برتر چیست؟” واسطه شاید پاسخ دهد:”عالی است مرد! ما باید درباره خرید یکی از آن تیمها فکر کنیم!” آن واسطه میتواند خیلی سریع به افراد درست دست پیدا کند اما لحظهای که این ارتباط رخ میدهد، در دنیای فوتبال مطرح میشود. سپس همه اطلاعاتشان را در چشم برهم زدنی برای آنها ارسال میکنند. به محض اینکه مکالمات محتاطانه آغاز شود، مردم از آن باخبر میشوند. این دنیا بسیار کوچک است و خیلی سریع حرکت میکند.”
سرمایهگذاران هر روز بیشتر از قبل از شرکتهای مشاوره دهنده متخصص ورزشی یا بانکهای سرمایهگذاری مشاوره میگیرند. اوکوِل کپیتالز پارتنرز (Oakwell Capital’s partners) پیش از این در خرید مالکیت منچسترسیتی، لیدز، وستهام و تاتنهام نقش داشتهاند.
داگ پارتنر، یکی از شرکا در اوکول، میگوید که “کمتر از پنج درصد” سرمایهگذاران که با شرکت او تماس گرفتهاند، در نهایت موفق به خرید یک باشگاه فوتبال شدهاند. اندرو آمبرز، همکار او، ادامه میدهد:”سرمایهگذاران حالا حرفهایتر شدهاند. آنها میخواهند ما استراتژی رسانهای لیگ و استراتژی تجاری باشگاه را شرح دهیم تا ببینند آیا کم کاری یا کار بیش از حد در زمینه کسب درآمد رخ داده است یا خیر. آنها مکالماتی با لیگها دارند چون میخواهند با نحوه مدیریت لیگ مانند حق رای و درآمد بالقوه دیدارهای ملی باخبر شوند و بدانند که این موارد چطور ممکن است تغییر کند. در عین حال ما شرکایی در زمینه عملکرد فوتبالی هم داریم. این خودش نشان دهنده شرایط ارزش بازیکنان و نحوه پیشرفت بازیکنان آکادمی است. ما باید سوالات بسیاری را پاسخ دهیم که فراتر از “چه نظری درباره خرید منچستریونایتد دارید؟” است.”
سم راش، مدیر اجرایی سابق دربی کانتی، اخیرا و پس از استخدام گروه 366 خود توسط شرکت جنرال اسپرت ورلدواید بار دیگر با اندی اپلبای، مدیرعامل سابق دربی، همکار شده است. این دو تجربه قابل توجهی در زمینه خرید و فروش باشگاهها دارند. راش در این باره میگوید:” تعداد کمی از افراد هستند که سابقه موفقی در زمینه یافتن مالکان شرکتهای قدرتمند قادر به مدیریت یک باشگاه دارند. در حال حاضر باشگاههایی در بازار هستند که بیش از یک میلیارد قیمت دارند. در چنین مقیاسهایی، همه چیز باید به جزییترین حالت ممکن که شامل راستیآزمایی، حسابرسی، مالکان و مشاوران است، انجام شود. توافق بر سر قیمت کار آسانتری است. بخش سختتر درک تعهدهای در حال انجام و پرسیدن این سوال است که “آیا در حال خریدن چیزی هستی که فکر میکنی باید بخری؟” باشگاههای فوتبال برای داراییهایشان، قراردادهای مشخصی دارند: یک نفر مالک باشگاه است، یک نفر دیگر مالک زمین تمرین است و یک نفر دیگر مالک ورزشگاه است. شاید بدهیهایی باید ساماندهی شود. مکالمات بسیاری نیاز است.”
***
گاهی این دوره برای طرف فروشنده، پر از نگرانی و آزمایش است. مالکان به ندرت از نقطه قدرت دست به فروش میزنند و گاهی مجبور هستند به افراد مشکوکی اعتماد کنند. شخصی که در دلالی تجربه دارد میگوید معاملهها معمولا در لابی هتلهای “پنج یا شش ستاره” آغاز میشوند و او میگوید که هر هفته یک دعوتنامه برای رستوران غذای دریایی اسکاتلندی معروفی در محله مِیفِر لندن دریافت میکند.
منبعی نزدیک به دایره بانکداری سرمایهگذاری میگوید:” علیرغم اینکه هواداران فوتبال ممکن است این نگاه را داشته باشند که این روند بسیار حرفهای شده است، ما همچنان حرفهای مزخرف و غیرمنطقی بسیاری میشنویم. اگر یک پنی برای هرباری که یک نفر گفته “پسرخاله من شاهزاده است یا من با این شخص به مدرسه رفتهام” دریافت میکردم الان بسیار ثروتمند بودم.”
یک مشاور مالی برای سرمایهگذاران میگوید:” این گروه مشاوران املاک طور همیشه وجود دارند که گروهی از افراد هستند که مدام پرسه میزنند. آنها مدام با مردم تماس میگیرند و میگویند “شنیدم این باشگاه برای فروش است”. شاید به فردی ثروتمند بگویند “دوست داری (برای مثال) گیلینگام را بخری؟” شاید فرد ثروتمند قیمت آن را جویا شود. سپس آنها با مالک گیلینگام تماس میگیرند و میگویند “شنیدم فلانی و فلانی واقعا میخواهند باشگاهت را بخرند. تو علاقهای به فروش داری؟” اگر معامله سر بگیرد، آنها هم کمیسیونی دریافت میکنند. بنابراین آنها اساسا سعی میکنند فروشندگان یا خریداران مشتاق را به هم نزدیک کنند. این افراد گاهی مدیران برنامه فوتبال یا شخصیتی در شرکتهای سرمایهگذاری هستند.”
گاهی این معارفه عجیبتر است. یک انجمن هواداری سال گذشته از مدیر یکی از باشگاههای لیگ برتری خواست که با مرد محترمی که گفته میشود خواهان خرید باشگاه فوتبال است، صحبت کند. مدیر در این باره اظهار داشت:”مشخص شد که این مرد فقط از طریق ایمیل یا با تماس تلفنی صحبت میکند. وقتی نامش را در گوگل جستجو کردم تنها کسی که یافتم یک پسر 24 ساله با سابقه کار به عنوان داوطلب در باشگاه فوتبال بود. او کارمند شرکتهایی بود که در جریان تعطیلات شروع به جمعآوری اطلاعات از مردم میکنند و مدتی در تنریف و ترکیه حضور داشت. با این حال حداقل با 30 باشگاه در لیگ فوتبال صحبت کرده بود و مالکان تنها از طریق ایمیل و تلفن به او گفته بودند که چه چیزهایی برای فروش باشگاه نیاز است. او با باشگاههایی در چمپیونشیپ صحبت کرده بود که اطلاعات کاملی را در اختیارش قرار داده بودند. نکته قابل توجه این بود که مشخص شد او بانک سرمایهگذاری را میشناسد که میتواند هزینه موردنظر را تامین کند.”
این کارآفرین جوان در پاسخ به اتلتیک گفت که پس از پایان مدرسه شروع به ایجاد تماسهایی در فوتبال کرده و میگوید که یک بار مالک و سرمایهگذاری را در لیگ دو به هم متصل کرده اما در نهایت معامله شکل نگرفته است. مدیر لیگ برتری از آن زمان با این مرد دیدار کرده و میگوید که او “شخصیت بسیار خوبی دارد، استعداد سخنوری داشته و میتواند در چشم برهم زدنی جای او را در فروش اموال تجاری بگیرد.”
با این حال باشگاههای بسیاری در حال دوری از واسطهها و کمک گرفتن از شرکتهای مشاوره ورزشی شناخته شده هستند. استیو تامپسن، مدیر داگنام اَند ردبریج، در لیگ ملی در اوایل 2018 احساس میکرد که دیگر قدرتی ندارد. این بزرگنمایی نیست که بگوییم باشگاه در آوریل آن سال در حال فروپاشی بود. گلین هاپکین، سهامدار اصلی باشگاه، پس از درگیری عجیب بین هیئت مدیره باشگاه و هواداران، کنار کشید. گروهی از هواداران پرچم متفقین را به یک بازی آوردند که روی آن نوشته “خنجرهای ترامپ” به چشم میخورد. وقتی دوربینهای تلویزیونی تصویر این پرچم را نشان داد، شکایت و جریمهای نصیب باشگاه شد و پس از آن به میزبانان دو بازی خارج از خانه بعدی آنها درباره این پرچم تذکر داده شد. هواداران داگنام جَریتر شدند و پرچم خنجر نشان کره شمالی را به بازی دیگری آوردند که نشان دهنده قدرت بیش از حد در هیئت مدیره بود. واکنش هاپکین پس گرفتن سرمایهگذاری خود بود. تامپسون که با پرچم متفقین مخالف بود و افتخارش را نمایندگی “منطقهای چند فرهنگی با تیمی چند فرهنگی” میدانست با تکههای از هم جدا شده باشگاه تنها ماند. او نیز مانند سایر باشگاههای حاضر در بازار یک بروشور تهیه کرد. او با شش سرمایهگذار بالقوه متفاوت دیدار کرد که با هیچکدام به نزدیکی توافق نیز نرسید. اینجا همان جایی بود که همه چیز شروع به فروپاشی کرد.
تامپسون میگوید:” 99 نفر از 100 نفر چیزی درباره برنامه راهبردی نمیدانند. یا خیلی سریع رد میشوند یا فروشنده یا خریدار متوجه میشوند که این به درد آنها نمیخورد. دلالهایی هستند که خرید و فروش باشگاه را تسهیل میکنند. ما گزینه پریشانی بودیم و من به دلالان اطلاع دادم که ما برای فروش سهام در بازار قرار داریم، پس کسی را میشناسند که علاقمند باشد؟ از سوی رابرت الستون، مدیر اجرایی سابق اورتون، به یک فرد آمریکایی به نام استیو هاروویتز معرفی شدم. استیو و شرکتش که اینر سیرکل اسپورتس نام داشت در انتقال مالکیت بسیاری از باشگاهها مانند کریستال پالاس، لیورپول، پورتسموث، اینتر میلان و ساندرلند دست داشتند. وقتی گلین رفت، من با استیو تماس گرفتم اما او به من گفت که فکر میکند ما خیلی خارج از این زنجیره هستیم که بتواند ما را متصل کند. مارک کاتلین، مدیر پورتسموث، از داگنام آمد و یک هوادار است.
وقتی شرایط بسیار بحرانی شد، مارک یک روز صبح با من تماس گرفت و پرسید که آیا حالم خوب است و چیزهایی گفت که میتوانست از نظر شخصی برایم وحشتناک باشد. او گفت که اگر کمک شخصی نیاز دارم، تنها با او تماس بگیرم و اگر بتواند کمک میکند. این بسیار مهربانانه بود. او دوباره تماس گرفت و پرسید که آیا استیو را میشناسم. گفتم میشناسم اما مارک پیشنهاد تماس دوباره با استیو را داد. استیو حاضر به کار شده و خواهان ملاقات با من بود. ما برای نوشیدن قهوه به یک هتل رفتیم و بیش از دو ساعت آنجا نشستیم. در آخر او گفت فکر میکند که شخص مناسب برای ما را میشناسد. و آنها پیتر فرویند (سهامدار جُز نیویورک یانکیز) و تیم هاوارد (دروازهبان سابق منچستریونایتد و اورتون) بودند. من شش هفته قبل وقتی پیتر برای تماشای دیدار دوستانه پیش فصل آمده بود، با او دیدار کردم. خوب صحبت کردم و خیلی خوب با هم ارتباط گرفتیم.”
تمامی روند معاملهها به این خوبی پیش نمیروند. نیک تامپسون، مدیر اجرایی سابق هال سیتی، سالهای اخیر را در حال کار در کنسرسیومهای متفاوت بوده است. تامپسون تاکید میکند:” باید گندم را از کاه جدا کرد. همه میخواهند یک باشگاه فوتبال بخرند تا زمانی که مجبور هستند پولشان را نشان دهند. شما باید با پول حرف بزنید نه با کسی که چهار سطح از خط فرضی پایینتر است یا کسی که فرد ثروتمندی را میشناسد، بلکه باید با یک تصمیم گیرنده واقعی حرف بزنید. این “سیلز 101″ (توضیح مترجم: Sales 101 نام یک متد معروف فروش است) است. این کار به شکلی باورنکردنی سخت است چون از یک سو با افرادی روبرو هستید که پول تمام چیزی است که دارند و به طور طبیعی زمان زیادی ندارند. آنها افرادی را دوست دارند که از آنها در برابر هدردهندگان وقت محافظت کنند و تو باید کارت را از طریق این افراد پیش ببری. تشخیص تصمیم گیرندگان و تاثیرگذارندگان واقعی بسیار دشوار است. این افراد واقعا ثروتمند به چه کسی گوش میکنند؟ افراد کمی تایید میکنند که نباید با آنها صحبت کرد حتی اگر مستقیما از آنها بپرسید. افراد متفاوتی را میبینید که به شما میگویند کلید در را در اختیار دارند.”
تردید باعث ایجاد موقعیتهای هشداردهنده میشود. زمان زیادی نگذشته که دو تاجر پیشنهادی را به یک باشگاه چمپیونشیپ ارائه کردند و وقتی مالک باشگاه حاضر به ملاقات با آنها نشد، صحنه مضحکی رخ داد. یک شاهد میگوید:” هیچکدامشان بیزینس کارت نداشتند و هیچکدام نمیتوانستند درباره جزییات یا ابتداییترین جزییات درباره کاری که مدیریتش را بر عهده داشتند، حرف بزنند. یکی مدعی شده بود که تاجری از آفریقای جنوبی است و دیگری مدعی بود که تاجری از خاورمیانه است. با این حال هیچ ردی از کسب و کارشان در هیچ پلتفرم اطلاعاتی وجود نداشت که ما بتوانیم به آن دست پیدا کنیم. تنها نتیجهای که توانستیم بگیریم این بود که آنها وانمود کردند تاجران ثروتمندی هستند تا بتوانند اطلاعاتی برای شخصی دیگر جمعآوری کنند.”
راش، مدیر سابق دربی، که حالا در کار ایجاد ارتباط بین افراد است باور دارد که اهمیت شرکتهای مشاوره این است که تحقیقات لازم را انجام میدهند. راش میگوید:” ما به اطلاعات تعداد زیادی از افراد ثروتمند دسترسی داریم. با توجه به میزان اعتبار آنها اقدام میکنیم. این فرقی با بررسی یک شخصی برای کاری مهم ندارد. شما کسی که هیچ اطلاعاتی دربارهاش ندارید، پیشنهاد نمیکنید و از سوی دیگر وقتی چیزی از تاریخچه شرکت استخدام کننده ندارید نیز آن را به کسی پیشنهاد نمیکنید. گاهی افراد ثروتمند حریم شخصی دارند بنابراین نمیتوانید پیشینه شخصی تجاری او را در اینترنت پیدا کنید. بخشی از کاری که ما انجام میدهیم این است که اطمینان حاصل کنیم که افراد یا کنسرسیومها در این بخش تجربه داشته یا کسب و کاری معتبر دارند که بتواند مقامات را راضی کنند و توانایی پرداخت هزینههای مشخص یک تجارت بسیار واضح را داشته باشند. »
***
وقتی علاقه به تماشای بازیهای لیگ برتر به لطف قراردادهای تلویزیونی بینالمللی و توافقهای اسپانسری ابعادی جهانی پیدا کرد، سر و کله مالکانی از سراسر دنیا هم پیدا شد. واینس، مدیر اجرایی سابق اورتون و استون ویلا، حالا به عنوان مشاور برای کنسرسیومهایی فعالیت میکند که به دنبال فروش یا خرید باشگاهها هستند. او تنها در سال جاری در ارائه دو پیشنهاد دخیل بوده است. او میگوید که آونگ سرمایهگذاری در حال حاضر با قدرت در حال دور شدن از شرق دور است و در مسیر آمریکای شمالی قرار دارد.
او اظهار داشت:” وقتی در سال 2016 به استون ویلا با مدیریت دکتر تونی ژیا رفتم، شاید حدود 40 درصد از علاقهمندی برای خرید باشگاهها از چین یا سنگاپور و 20 درصد از خاورمیانه بود. اما حالا 90 تا 95 درصد این علاقهمندیها از آمریکای شمالی است. کاهش علاقه چینیها مربوط به کنترل ارز و سیاست است. درباره آمریکا نیز میتوانیم شرایط را مربوط به رشد MLS و USL بدانیم. ما شاهد افزایش علاقه مالکان USL به خرید باشگاهی در سطح پایینتر مانند چمپیونشیپ، لیگ یک یا دو هستیم. شاید چشمانداز آنها ایجاد گروهی از باشگاهها با سبک منچسترسیتی است. دیواری از پول در آمریکا آماده سرمایهگذاری است. افراد بسیاری در طول قرنطینه با فروش وسایل مختلف پول زیادی به دست آوردند. پوند ضعیف است اما آنها در انتظار دیدن تاثیر قرنطینه بر فوتبال هستند.”
همه چیز با چند سال قبل فرق کرده است. برای مثال به یاد بیاورید که ژی جینپینگ، رییس جمهور چین، در کنار ملاقات با دیوید کامرون، نخست وزیر بریتانیا، از کمپ ورزشگاه اتحاد منچسترسیتی نیز بازدید کرد. بریتانیا- و فوتبال انگلیس- از سرمایهگذاری چین استقبال میکند و شرکتهای چینی 265 میلیون پوند برای خرید 13 درصد از سهام شرکتِ مادرِ سیتی هزینه کردهاند. سرمایهگذاران چینی تنها در انگلیس در استون ویلا، بیرمنگام سیتی، ساوتهمپتون، وست برومویچ، ولوز، ردینگ، نورثهمپتون تاون و ویگان اتلتیک حضور دارند. یک مشاور میگوید زنی معروف در این تجارت که با نام “بانوی اژدها” شناخته میشود به پل ارتباطی با چندین واسطه تبدیل شده که به دنبال جذب سرمایهگذاران چینی به باشگاههای فوتبال هستند.
بعضی از واسطهگریها کاملا فاجعه هستند که مهمترین آنها در ویلا، بیرمنگام و ویگان رخ داده و بسیاری میدانند که ساوتهمپتون، وست برومویچ و ردینگ نیز آماده فروش هستند. لیگ برتر قرارداد 523 میلیون پوندی خود با بزرگترین شریک بینالمللی پخش بازیها که شبکه چینی PPTV بود در ماه گذشته و تنها پس از یک سال فسخ کرد و دلیل این اتفاق مشاجره دو طرف به دلیل دیرکرد پرداخت بود. تئوریهای بسیاری درباره حذف چینیها از فوتبال اروپا مطرح میشود که شامل بدتر شدن روابط سیاسی بین چین و غرب، تاثیر شیوع ویروس کرونا و این موضوع است که موفقیت این سرمایهگذاران در فوتبال انگلیس به اشتباه به پیشبینی بهبود شرایط دولت چین منتهی شود.
عملکرد سرمایهگذاران در بسیاری از موارد به جای بهتر کردن تصویر این کشور باعث تخریب شهرت آنها شده است. یک مدیر در باشگاهی با مالکیت چینی به اتلتیک گفت که چطور این سرمایهگذار یک روز وارد جلسهای شد و مدعی شد که میخواهد ورزشگاه باشگاه را به مکانی برای انستیتو کنفوسیوس چینی تبدیل کند. حدود 548 انستیتو کنفوسیوس در سراسر دنیا وجود دارد که برخی از آنها در دانشگاههای شناخته شده است. آنها مدعی ترویج زبان و فرهنگ چینی هستند اما سازمان دیدهبان حقوق بشر این انستیتوها را متهم کرده که “وابستههای دولت چین هستند که موارد خاص و دیدگاههایی را در زمینه سیاسی سانسور کرده و افرادی را استخدام میکند که وفاداری و وابستگی سیاسی دارند”.
این مدیر که مانع از به راه انداختن این انستیتو توسط مدیر در ورزشگاه شده بود هشدار دارد که ” این ماجرا میتوانست “اسپای گیت لیدز” را کماهمیت جلوه بدهد.” (توضیح مترجم: spygate عنوانی است که به استفاده مارسلو بیلسا، سرمربی لیدز، از افرادی خاص برای جمعآوری اطلاعات از تمرینات تیمهای حریف داده شد. این ماجرا در ژانویه 2019 در زمان حضور یکی از این افراد در تمرین کاونتریسیتی فاش شد.)
در مبنای روزانه فوتبال، مدیران به خاطر میآورند که چطور مالک فکر میکرد میداند که بازار نقل و انتقالات چطور پیش میرود چرا که ” فوتبال مَنِجر” بازی میکرد و گروهی از هواداران ناراضی بیرمنگام اخیرا سه شخصیت حاضر در هیئت مدیره را در نامهای سرگشاده “مقلدان فوتبال منجر” خطاب و حیرت و ناراحتیشان از حضور چینیها را ابراز کردند. علیرغم کاهش تاثیر چینیها، یک شخصیت آشنا با روند کسب مالکیت لیگ برتر هشدار داد که “چین به شکلی به صحنه بازخواهد گشت”.
علاقه آمریکاییها انعطافپذیر و از بودجههای سهمهای شخصی است که تحت تاثیر ظرفیت فوتبال انگلیس برای جذب قراردادهای پخش دیدارها و پتانسیل فروش بیشتر این محصول در سراسر دنیا قرار گرفته است. تعداد باشگاههای بیشتری در لیگ برتر متوجه افزایش ارزش خود به بیش از یک میلیارد پوند شدهاند و به همین دلیل از توان مالی افراد عادی خارج هستند. اما بسیاری از افراد حاضر در این صنعت از سود آن برای سرمایهگذاران سازمانی که باشگاههای لیگ برترِ خارج از جمع شش تیم برتر را خریداری کردهاند، آگاه هستند؛ چرا که موقعیت باشگاه در لیگ دسته اول آسیبپذیر است و در صورت سقوط به دسته پایینتر ارزشش کاهش مییابد. اتفاقی که برای مایکل ایسنر در پورتسموث، پیتر فرویند و تیم هوارد در داگنام اند ردبریج یا منچستریونایتد کلاس 92 در همکاری با پیتر لیم رخ داد. در سالفورد سیتی به جای بازگرداندن سهم سهامداران به دنبال راهی غیرقانونی گشتند تا کسب و کارشان را بسازند که پروژهای طولانی مدت بود.
راش باور دارد یک کنسرسیوم از سرمایهگذاران شاید راهی جایگزین رو به جلو باشد. او میگوید:” مالک باشگاهِ فوتبال بودن بسیار پرهزینه است و باری سنگین روی دوش یک نفر است. به همین دلیل کنسرسیومها مناسبتر هستند. گروه ورزش و سرگرمی جنرال در دربی که باشگاه را در سال 2008 خرید، حدود 6 شرکت بزرگ ورزشی دارد که همگی میتوانند خودشان یک باشگاه را بخرند اما تصمیم گرفت یک کنسرسیوم شود و ارزش و لذت بیشتری را در این تجربه کسب کند.”
واینس تاکید دارد که ویروس کرونا باعث دور شدن خریداران آمریکایی نشده است. او میگوید:” من پیش از کرونا با افراد مهم وال استریت حرف زدم که علاقه بسیاری داشتند. آنها میخواهند ببینند درآمدها پس از کرونا تا چه حد پایدار است، آیا این صنعت سودده است و فوتبال به عنوان یک دارایی تا چه حد قابل انعطاف است. این افراد به صورت ریشهای به همه چیز نگاه میکنند. آنها خواهان احساسات یا قهرمانی نیستند. سرمایهگذاران واقعی تا زمانیکه رکورد خوبی از قرارداد پخش مسابقات لیگ برتر که در طول یک دهه گذشته پایدار و قابل تکرار بوده نبینند، وارد فوتبال نخواهند شد. بازیکنان جدی میپرسند که آیا این تنها یک جرقه بوده یا باز هم تکرار خواهد شد.”
***
وقتی سرمایهگذار بالقوه شناخته شد، مراحل کلیدی در این روند به وجود میآید. این شامل بحث بر سر ارزش باشگاه، دسترسی به اتاق دادههای باشگاه، روند راستیآزمایی و دوره انحصار (توضیح مترجم: دوره انحصار مدتی حدود 30 تا 60 روزه است که فروشنده حق نمیتواند فعالیتی که به مورد معامله مربوط است، انجام بدهد.) برای تکمیل معامله است. وقتی سرمایهگذار در آستانه خرید قرار میگیرد، استراتژیهایی نیز برای پیشبرد روابط عمومی در بعضی موارد تهیه میشود. اما در بعضی موارد دیگر نیز سروصداها در واقع خیلی زود آغاز میشوند.
تامپسون، مدیر سابق هال، میگوید:” اغلب سه دلیل وجود دارد که پیشنهادات فاش میشوند: برای افزایش پول یا چون برای معروف شدن وارد این روند شدهاید. یا ممکن است از سوی باشگاه فروشنده برای تحریک پیشنهاد دهندگان رقیب باشد. اکثرا تا زمانیکه این معاملهها تمام نشود کسی از آن مطلع نخواهد شد.” گاهی سرمایهگذاران شرکت روابط عمومی را جدای از مدیر رسانه معمول باشگاه استخدام میکنند تا رابطه با رسانهها را پیش ببرد.
یک متخصص روابط عمومی میگوید که این روند میتواند خیلی زود آغاز شود. او ادامه میدهد:” شما مبنای حمایت تاییدکنندگان را میخواهید. برای مثال اگر نیوکاسل را بخرید خواهید گفت “پیام این است” و تعداد زیادی از بازیکنان سابق، مربیان سابق و بلاگرهای مهم در حین اعلام خبر در کنار ما خواهند بود. عاملی از خلاصهسازی وجود دارد. میتوانید اسطوره باشگاه را در کنارتان داشته باشید؟ میتوانید کاری کنید که بگوید این افراد به ارزشها و تاریخ متعهد هستند و کارهای بزرگی برای ما انجام خواهند داد؟ این تاثیرگذاران همگی کاری برای انجام دادن در زمینه متقاعد کردن هواداران دارند که مالک جدید خوب خواهد بود و از میراث باشگاه مراقبت خواهد کرد. این میتواند بسیار مفید باشد؛ همانطور که اگر به سوی دیگر پیش برود، آسیب بسیاری در پی خواهد داشت و این زمانی است که اسطورههای باشگاه شروع به انتقاد کنند. اما بیایید رک باشیم: سهم شما به اندازه فصلی که در آن صاحبش شدهاید، خوب است. شما میتوانید هیاهوی درستی در روز اعلام خبر به راه بیاندازید اما پس از آن نیاز دارید که به پیروزی ادامه دهید. اگر به پیروزی ادامه دهید در شرایط خوبی قرار خواهید داشت.”
ساختار مالی معاملات به طور خاص در دوره ویروس کرونا هر روز بیشتر از قبل خلاقانه و روشنفکرانه است. راش، مدیر سابق دربی، میگوید که چطور مالکان آماده کاهش قیمت موردنظر برای قسط اولیه هستند اگر که بندها بر اساس عملکرد آینده مورد توافق قرار بگیرند. او اظهار داشت:”از نظر تئوری یک باشگاه میتواند به قیمت 50 میلیون پوند فروخته شود و بندی در آن وجود داشته باشد که بگوید اگر باشگاه صعود کند باید مبلغ 25 میلیون پوند به طرف فروشنده پرداخت شود. یا او تاکید داشته باشد که باید 20 درصد از فروش بهترین گلزن را دریافت کند یا خواهان درصدی از درآمد فروش محصولات آکادمی باشد که خودش به رشدشان کمک کرده است. ما همچنین باید به خاطر داشته باشیم که سرمایهگذاران همیشه خواهان خرید تمام باشگاه نباشند. مالک شاید تنها بخواهد 49 درصد باشگاه را بفروشد و خریدار شاید بیش از این بخواهد. در بازاری که قدرت در دست فروشندگان باشد و افراد علاقه زیادی به حضور در فوتبال داشته باشند، شاید بلیت گرانقیمت یک فصل را هم بپذیرند. در محیطی دیگر، آنها شاید تا زمانیکه سهم بیشتر را برای کنترل باشگاه در اختیار نداشته باشند، کوتاه نیایند.”
مارک پالمر، مشاور مدیریت سابق که به پیت کویگ آمریکایی در خرید سهام وایکامب وندررز کمک کرد، توصیههایی درباره ارقام معاملات و تاثیر مالی شیوع ویروس کرونا در بندهای جدید دارد. او میگوید:” با توجه به شرایط مالی اگر کسی مبلغی را پیش از موعد بخواهد باید 25 تا 30 درصد از کل مبلغ را کاهش دهد. اما اگر ساختاری وجود داشته باشد میتواند سرمایه را در دوران کرونا نیز در امان نگه داشت، برای مثال ساختاری که از شما در صورت نیمه کاره ماندن فصل مراقبت کند. این بیشتر از این است که فقط بگوییم “این 5 میلیون پوند برای باشگاه فوتبال” و دست بدهیم. سرمایهگذاران باید ریسکشان را بالا ببرند.”
حتی وقتی به نظر میرسد که علاقه جدی است و انجام معامله نزدیک است احتمال دارد که پیچیدگیهایی به وجود بیاید. راستیآزمایی در هر دو سو وجود دارد چرا که باشگاهها و لیگها خریداران احتمالی را مورد بررسی قرار میدهند و سمت خریدار نیز دسترسیهایی به جزییات مالی باشگاه دارد. پیش آمده که راستیآزمایی سرمایهگذار با شکست مواجه شد. مایک اشلی، مالک نیوکاسل، تایید کرد که پس از پرداخت 134 میلیون پوند برای خرید این تیم از خانواده هال در سال 2007 این کار را انجام نداده و در نتیجه متوجه شده که باشگاه هنوز 27 میلیون پوند برای قراردادهای انتقال بازیکنان بدهکار است.
یک مشاور میگوید:” مسئله این است: شما به سرعت عمل میکنید تا معامله را انجام دهید یا ریسک از دست دادن آن و شکست خوردن از سوی فردی دیگر را قبول میکنید در حالیکه در طول 3 ماه در حال بررسی شرایط راستیآزمایی هستید؟”
کسانی که مورد دوم را انتخاب میکنند این شانس را دارند که به گنجینه باشگاه دسترسی داشته باشند. واینس میگوید:” اتاق داده اتاق امن کامپیوتری داخل ورزشگاه یا انتقالی شبیه به دراپ باکس است. حفاظت آن بر عهده رمزهاست و شما میتوانید کسانی که وارد شدهاند، چیزهایی که کپی کردهاند، چیزهایی که دانلود کردهاند و کارهایی که انجام ندادهاند، بررسی کنید. بیشتر باشگاههای حاضر در بازار، اتاق داده دارند. این شامل قراردادهای تمام بازیکنان و اعضا، قراردادهای مربوط به سرویسها برای باشگاه، قراردادهای مربوط به مالکیت ورزشگاهها و زمینهای تمرین، قراردادهای تامین غذا و موارد این چنینی است. همه چیز همینجاست. این در به روی خریدار احتمالی باز میشود تا با مشاورانش آن را بررسی کرده و قیمت را تعیین کنند. پس از آن باشگاه این فرصت را دارد که به سوالات پاسخ دهد.”
خریدار آینده و مدیران او همچنین باید از امتحان مالکان و مدیران توسط لیگ برتر یا لیگ فوتبال سربلند بیرون بیایند. پالمر، مدیر سابق وایکامب، میگوید: « دو جنبه وجود دارد: امتحان شخصی مدیران که نیاز به کارتهای شناسایی متفاوت شامل اقامت، فیش حقوق، پاسپورت یا گواهینامه رانندگی دارد و پس از آن بررسی عدم سوپیشینه یا منع کار صورت میگیرد. اگر شما منبع پول باشید باید منبع آن را ثابت کنید که آیا از طریق درستی کسب میشود یا خیر. جنبه دیگر مربوط به الگوی پیشبینی مالی است. شما باید اساسا مدل تجاری دو سال را برای ساختار باشگاه ترسیم کنید. این دو مورد است و لیگ فوتبال همچنین میخواهد که شما با مالکان احتمالی به صورت حضوری دیدار کند.”
در بعضی موارد ممکن است معامله در همه ابعاد به خوبی پیش برود اما در آخرین لحظه نهایی نشود. برای مثال یک مالک فعلی باشگاهی در چمپیونشیپ پیشنهادش برای باشگاه را کاهش داد چون تیم در یک بازی شکست خورد و این باعث شگفتی مالک قبلی شد.
یک مشاور مالی افراد ثروتمند به عنوان نتیجهگیری میگوید:” فقط به این دلیل که یک معامله به توافق رسیده به این معنا نیست که فروشندگان واقعا میدانند که چه زمانی میتوانند باشگاه را تحویل دهند. کارهای نادیده بسیاری در حالیکه افراد در روند خرید باشگاه هستند در حال انجام است اما در نهایت ممکن است به دلیل تغییر دیدگاه فروشنده این معامله انجام نشود. آنها نمیتوانند جام باشگاه را از دست بدهند. آنها میترسند فردی باشند که فقط بلیتهای فصل را دارد. اینجا موقعیتهایی است که قیمتها به شکلی خاص تغییر میکند یا در روز عقد قرارداد 30 درصد افزایش مییابد. یا مدیر اجرایی باشگاه میگوید که به یک میلیون پوند نیاز دارد که معامله را با مالک پیش ببرد. ممکن است اگر موافقت نکنید تهدید کند که مشاورهای علیه انجام این معامله به مالک خواهد داد. حیلههای بسیاری در دقیقه آخر وجود دارد. تا زمانیکه همه چیز به پایان نرسیده یعنی هیچ چیز به پایان نرسیده است.”
خیلی ت شکر میکنم بابت این مطلبتون
خدا میدونه چقدر ترجمش سخت بوده
مسالهای که همیشه برای من سوال بوده. با اختلاف فاحش بهترین وبسایت فوتبالی ایران هستید. دست مریزاد 🍀