گزارش ویژه: سایه قذافیها هنوز روی فوتبال لیبی است
هفتیک- انجام اولین بازی با پیراهن یک باشگاه اتفاقی جدی برای هرکسی است. عصبی بودن در چنین شرایطی کاملا طبیعی است، چه استعدادی آیندهدار و جوان باشی، چه بازیکنی بینالمللی و جا افتاد… یا فرزند یک دیکتاتور نظامی ظالم.
دیدار پروجا برابر یوونتوس در می 2004 برای ساعدی قذافی اتفاق مهمی بود. از مدیریت فدراسیون فوتبال تا خراب کردن برنامه باشگاههای رقیب برای جذب دیهگو مارادونا و محرومیت به دلیل استفاده از مواد مخدر؛ او مسیر خاصی را برای رسیدن به آنجا طی کرده بود. او همتیمیای نیست که به زودی از خاطر کسی برود.
سالواتوره فِرِزی، مدافع میانی سابق، که در آن زمان 31 سال داشت و تحت هدایت سرسه کوزمی به عنوان بازیکن قرضی در پروجا بازی میکرد، با خنده میگوید:” من کسی بودم که اولین بازی ساعدی با این لباس را رقم زد! من از سرزی خواستم که او را به زمین بفرستد و او گفت دیوانه شدی؟! من به او گفتم که آقا، او قول داده که 50 کارت هوشمند به ما میدهد تا بین خودمان تقسیم کنیم. پس او را به زمین بفرست.”
هر بار که به فوتبال لیبی اشاره شود، نام ساعدی نیز مطرح میشود اما این ورزش نقش کلیدی کلیتری در حکومت خانوادگی بدنام آنها ایفا کرد. تنها کمی بیشتر از 10 سال است که ژنرال معمر قذافی، پدر ترسناک او، پس از سه دهه حضور در قدرت، کنار رفت. فوتبال در لیبی بالاخره نشانههایی از بهبود از خود نشان داده- اما با توجه به این که قذافی دیگری در حال حاضر در حال گرم کردن است (توضیح مترجم: انتخابات ریاست جمهوری لیبی چند ماه دیگر برگزار میشود و سیفالاسلام، دیگر فرزند معمر قذافی، یکی از نامزدهای این انتخابات است)، شاید این داستان پیچیدگی جدیدی پیدا کند…
“تو همیشه حالت غیرعادی داری!”
دوران فوتبال ساعدی شاید مضحک به نظر برسد اما فوتبال تا زمانی که به کار قذافیها میآمد، اهمیت زیادی برایشان داشت.
معمر وقتی در سال 1966 در دورست (Dorset) با ارتش بریتانیا تمرین میکرد بازیکن مشتاقی بود، پیش از آن که جز قدرتهای شمال آفریقا شود. این غاصب لاابالی در سال 1969 موفق شد پس از کودتایی بدنام، شاه ادریس را- که در آن زمان برای درمان به ترکیه رفته بود- عزل کند. قذافی قدرتش را تنها با یک شیوه منطقی پیش برد: همکاری و ارتباط گرفتن با تیمهای فوتبال به صورت اتفاقی.
لیبی در سال 1979 هنوز شرایط بدی نداشت و کشوری جذاب به نظر میرسید، بنابراین اورتون به آنجا رفت تا در ورزشگاه ملی بازی کند. گوردن لی مدعی شد که این تیم محلی قدرت کافی در شوتزنی نداشت و میک لیونز، کاپیتان اورتون، چمن مصنوعی این وزشگاه را به فرش نایلون روی سیمان تشبیه کرد. هرچند مقامات این باشگاه فرشهایی واقعی را به عنوان بخشی از این قرارداد دریافت کردند.
ده سال بعد، لیبی کشوری سرکش بود که از تروریسم حمایت میکرد اما هنوز به شکلی عجیب با ایرلند تجارت داشت- بیشتر گوشت و به عقیده بسیاری، اسلحه. به همین دلیل است که تیم منتخب لیگ ایرلند به عنوان تیم ملی تحت هدایت جک چارلتون به این کشور رفت که به گفته برایان کر، سرمربی آینده ایرلند، اقدامی افتخارآمیز در زندگی هیچکسی نبود. آنها علیرغم درگیری با پلیس به دلیل مصرف نوشیدنیهای الکلی توانستند از این کشور بی آب و علف جان سالم به در ببرند.
در سال 2000 که اسامه بن لادن در صدر فهرست ترورهای جهانی قرار داشت، لیبی سعی کرد بار دیگر روابطش را برقرار کند. و چه کسی بهتر از میدلزبوروی برایان رابسون، گازا و دیگران میتوانست به عنوان نماینده دیپلماتیک عمل کند؟ همانطور که انتظار میرفت شرایط خوب پیش نرفت: لباسها و پاسپورتها ناپدید شدند و مستندی تبلیغاتی تصاویر فیل استمپ، هافبک این تیم، را ضبط کرد:” این مزخرف است. این مکان افتضاح است، این هتل افتضاح است، غذا افتضاح است. ما میخواهیم به خانه برویم.”
هرچند شرایط برای پل گاسکویین که ساعدی قذافی را میشناخت، اینطور نبود. سومین پسر معمر در سن 20 سالگی در تمرینات لاتزیو شرکت کرده بود و گازا در آنجا با سایر برادران او که قرار بود هیچ نوشیدنی مصرف نکرده باشند، دیدار کرد. اما اتفاقی که در رم رخ میدهد، همانجا میماند… این بازیکن انگلیسی در مهمانی خوشامد رسمی به او گفت:” تو همیشه در حالت غیرعادی هستی!”
ساعدی شیوه خاص خودش را برای برطرف کردن چنین مشکلاتی داشت. در حالی که هیچ توافقی با لاتزیو صورت نگرفت، او کاپیتان تیم ملی لیبی و دو باشگاه این کشور شامل الاهلی و الاتحاد بود و دیداری دوستانه در آوریل 2003 در نوکمپ نیز برگزار کرد. بابا معمر برای این بازی 300 هزار یورو پرداخت کرد؛ بنابراین به نظر میرسید که او خیلی زود با تیمی قرارداد خواهد بست.
قذافیها یک سال پیش از آن مبلغ 6.4 میلیون از سهام یوونتوس را خریداری کرده بودند اما مارچلو لیپی، سرمربی این تیم، از ایده حضور ساعدی در کنار بوفون، ندود و دیگر بازیکنان این تیم استقبال نکرد. سیلویو برلوسکونی، نخست وزیر ایتالیا و مالک میلان، در حالی که چشم طمع به نفت لیبی داشت، مداخله کرد و ساعدی در تابستان 2003 به پروجا پیوست.
این اقدامی عجیب برای مردم سنتی اهل آمبریا بود. پروجا متعلق به لوچانو گائوچی بود که به کنار گذاشتن آن جونگ هوان، بازیکن قرضی از کره جنوبی، پس از حذف ایتالیا از جام جهانی 2002 توسط این کشور معروف بود. به گفته آلبرتو دی کیارا، مدافع کناری سابق پروجا و مدیر وقت باشگاه، جذب ساعدی اقدامی هوشمندانه بود.
دی کیارا به فورفورتو میگوید:” گائوچی از بعضی جهات پر حاشیه بود اما در سایر موارد عالی بود. او با خرید ساعدی قذافی، توجه تمام دنیا را به ما جلب کرد.”
الجزیره شروع به پوشش خبری روزانه پروجا کرد. این اتفاق درباره آژانس اطلاعاتی آمریکا هم رخ داد. در یکی از گزارشهای CIA از ساعدی به عنوان “گوسفند سیاه” نام برده شده که با توجه به مهمانیها، مصرف نوشیدنی الکلی و روابط جنسی نامتعارفش شباهت زیادی به پدرش داشت. کلنل قذافی معمولا علاقه زیادی به یافتن باشگاه برای او داشت… اما سپس ساعدی در کشورش حاشیهساز شد. او در لیبی هم بازیکن بود، هم مدیریت فدراسیون را برعهده داشت؛ مغایرت منافعی که باعث ایجاد تنشی جدی در شهر بنغازی و اعتراضاتی علیه قذافی شد. این میتوانست فاجعهبار باشد.
ساعدی در ایتالیا بیشتر از حد تصور مورد تمسخر قرار میگرفت اما حضور محافظانش باعث میشد که این شوخیها خیلی در رختکن تیم صورت نگیرد. زلیکو کالاچ، دروازهبان استرالیایی، بالاخره این جو سنگین را در پیش فصل در آلپ شکست و از قذافی پرسید که او چرا اصلا آنجاست؛ کمی بعد، محافظان از کالاچ خواستند به دیدن ساعدی برود.
کالاچ به بی بی سی گفت:” فکر کردم که این پایان زندگی من است- ممکن است آنجا بمیرم.” اما آنها مکالمه بیپردهای داشتند:” او گفت که این اولین باری است که کسی با او به این صداقت و صراحت صحبت کرده است. ما از آنجا به دوستان بسیار خوبی تبدیل شدیم.”
در واقع بسیاری از بازیکنان سابق پروجا به خوبی از این هم تیمیشان یاد میکنند. فرزی به یاد میآورد:” او به ما فرصت انجام کارهایی را میداد که فقط در فیلمها وجود دارد: مهمانیهای بزرگ و اتاقهایی با استخر آب گرم… او عادت داشت هر ماه 25 هزار یورو برای ویلایی بپردازد و پس از آن هرگز آنجا نمیماند چون دو طبقه کامل از هتل بروفانی در مرکز شهر را نیز اجاره کرده بود.”
دی کیارا با خنده به یاد میآورد که ساعدی دو لامبورگینی کاملا شبیه به هم را خرید:” آنها همیشه گوشهای در پروجا پارک بودند و او به ندرت از آنها استفاده میکرد.” اما هواپیمای خصوصی بسیار پرکارتر بود:” بسیاری از بازیکنان با او همراه میشدند و همان شب برمیگشتند.”
این ولخرجیها برای هدفی بزرگتر بود: او کل تیم را به مونته کارلو برد و موضوع پیشنهاد میزبانی جام جهانی 2010 از سوی لیبی را شرح داد و دی کیارا از راه حلی گرانقیمت برای حل مشکل مزاجی در اتوبوس تیم صحبت میکند. این بازیکن سابق ایتالیایی گفت:” او به همراه محافظش به هتل اکسلسیور رفت، اتاقی گرفت، هرکاری که باید را انجام داد و سپس پولش را پرداخت کرد.”
باید به این نکته نیز توجه شود که ساعدی از داشتن مربی غیرمتعارفی در پروجا بهره برد. کوزمی به استفاده از کلاه لبهدار و ریش پروفسوری معروف بود. دی کیارا ادامه میدهد:” او در مدیریت ساعدی بسیار خوب بود. این موضوعی بسیار حساس بود.”
اما آیا ساعدی اصلا بازیکن خوبی بود؟ جِی بوتروید، مهاجم آینده تیم ملی انگلیس، که در سال 2003 از کاونتری به پروجا پیوست چندان تحت تاثیر قرار نگرفته بود.
او سال گذشته به فورفورتو گفت:” اوه، او ضعیف بود- به هیچ وجه بازیکن خوبی نبود. صادقانه یک میلیونر بود، بنابراین همین که هر روز به تمرین میآمد را تحسین میکردید. در واقع به خاطر او بود که من با زنم ملاقات کردم: او برای مهمانی تولدش من را به میلان برد و آنجا با همسرم دیدار کردم- فکر کنم به او مدیون هستم.”
از قذافی تا روی کین لیبی
بازی اول میتوانست بهتر پیش برود. در طول آن 15 دقیقه بازی برابر یوونتوس، ساعدی در بال چپ بارها دوید و به گفته دی کیارا توانست توپی را روی محوطه جریمه ارسال کند:” اما این توپ به کسی نرسید- شاید چون هم تیمیهایش باور نداشتند که بتواند این کار را انجام دهد.” این پاس گلی تماشایی از سوی ساعدی نبود- اما همان هم به عنوان یکی از سهامداران بزرگ یوونتوس کمی عجیب به نظر میرسید.
اولین حضور او همان موقع هم یک سال به تاخیر افتاده بود. دلایل زیادی برای این اتفاق وجود داشت: الف) رابطه او با بانوی پیر، ب) مشکلات قرارداد، ج) مصدومیت کمر، د) تست مثبت اعتیاد- برای مادهای که بیشتر از این که به صورت تفریحی مصرف شد، نوعی ماده نیروزا به حساب میآمد. با توجه به تیم مشاوره او، چنین اتفاقی هم محتمل بود.
بوتروید اضافه کرد:” او درباره ضربات آزاد تلفنی با دیهگو مارادونا صحبت میکرد و همچنین از بِن جانسون، دونده نه چندان خوشنام کانادایی، به عنوان مربی بدنسازی استفاده میکرد. من چندباری با او نوشیدنی خوردم و داستانهایی درباره المپیک شنیدم. ساعدی سعی میکرد درباره کاری که میتوانست در فوتبال انجام دهد، اغراق کند.”
این اولین و آخرین بازی ساعدی برای پروجا بود. او در فصل 2005 به اودینزه پیوست- مربی جدید: کوزمی- و یک بازی دیگر در سری A به عنوان بازیکن تعویضی در اواخر فصل برابر کالیاری انجام داد. او سپس در سال 2006 به سمپدوریا رفت اما هرگز با پیراهن این تیم در زمین حاضر نشد.
در حالی که رویاهای فوتبالی او تا حد زیادی به سرانجام رسیده بود، ساعدی کفشهای به ندرت استفاده شدهاش را آویخت و به دنبال برنامههای پر زرق و برقش رفت که شامل طرحی برای ساخت جزیرهای بزرگ شبیه به هنک کنگ برای تجارت و سرگرمی بود. هرچند روزهای حضور قذافیهای در قدرت به شماره افتاده بود و همه چیز از بنغازی شروع شد که ساعدی آتش آن را روشن کرد.
بذر این اعتراض در جولای 2000 کاشته شد. ساعدی برای الاهلی طرابلس بازی میکرد، در حالی که مدیریت فدراسیون فوتبال را نیز برعهده داشت. همین باعث شد که الاهلی، رقیب قدیمی آنها از بنغازی، به صورت مداوم از داوریها عصبانی باشد. در نهایت پس از دیدار مهمی که سرنوشت تیم سقوط کننده را مشخص میکرد، تظاهرات شروع شد و یکی از حاضرین خری به همراه داشت که پیراهن ساعدی را بر تن کرده بود. این اتفاق با واکنش شدید قذافیها همراه بود که تخریبی وحشیانه را آغاز کردند: ساختمان مرکزی و مجموعه تمرینی الاهلی ویران شد و بچهها را وادار کردند که در حین این تخریب دست به تشویق و خوشحالی بزنند.
این باشگاه به مدت نامعلومی محروم شد که پنج سال طول کشید؛ سپس زمینی به آنها داده شد تا بار دیگر همه چیز را از نو بسازند- اقدامی بیهوده، بدون هیچ بودجهای. خشم مردم بیشتر شد. در سال 2011، زمانی که بهار عربی کشورهای متفاوتی را درمینوردید، ساعدی در اقدامی عجیب وارد بنغازی شد. این اقدام چه برای مصالحه بود و چه برای مدیریت نظامی، جواب نداد. نیروهای امنیتی او به سوی تظاهرکنندگان شلیک کردند تا آتش خشم عمومی که پیش از این شعلهور شده بود را شدت ببخشند. چند ماه بعد، قذافیها رفته بودند.
چه اتفاقی برای تیمی افتاد که این رژیم مورد آزارش قرار داده بود؟ صفحه خبری بسیار خوب فوتبال لیبی شرح میدهد:” الاهلی بنغازی 20 سال پیش همه چیز را از دست داد. امروز آنها پس از الاتحاد و الاهلی طرابلس سومین باشگاه بزرگ در لیبی هستند. آنها محبوبترین تیم در بخش شرقی کشور هستند. مجموعه تمرینی جدیدی برای باشگاه ساخته شده و دیدارهایشان در ورزشگاه 10500 نفری شهدایی بنین برگزار میشود که مالکیت آن در اختیار شهرداری بنغازی است.”
فوتبال همیشه پیروز خواهد شد. هرچند در سایر نقاط، سقوط این دیکتاتوری شمشیر دولبهای برای فوتبالیستهای لیبیایی در خانه و خارج از کشور بود.
فوتبال مانند حرکتی بسیار نمادین است. در سال 2011- همان سالی که لیبی بار دیگر به اولین پرچم پس از دوران استقلالش برگشت تا بعد از 35 سال استفاده از پرچم یک دست سبز، دیگر تنها کشور دنیا نباشد که پرچمش تنها از یک رنگ تشکیل شده- فدراسیون فوتبال لیبی رنگ پیراهنش را به دوران پیش از قذافی برگرداند: قرمز، مشکی و سبز و تک رنگ سبز مورد علاقه معمر (یا آبی که پس از حضور اورتون توجهاش را جلب کرده بود) ممنوع شد.
آنها سپس مشغول استعدادیابی شدند. در منچستر. احمد بن علی، کاپیتان اخیر تیم ملی لیبی، اظهار داشت:” زمان زیادی از قیام مردم نگذشته بود- فکر میکنم کسی از فدراسیون با پدرم تماس گرفت. پدر من اهل لیبی است، بنابراین بسیار خوشحال شد.”
بن علی بازیکن درخشانی بود که در خارج از کشور به اندازه کافی مورد تحسین قرار نگرفته بود. او پس از حضور قرضی در روچدیل، از سوی منچسترسیتی در سال 2012 به عنوان بازیکن آزاد معرفی شد و دوران خوبی در ایتالیا با برشا، پسکارا و حالا به عنوان کاپیتان کورتونه سپری کرده است. آنها علیرغم حضور سرسه کوزمی در اواسط فصل، پس از پایان فصل 21-2020 بار دیگر به سری B سقوط کردند.
ین علی دومین کاپیتان لیبی است که برای کوزمی بازی میکند و افتخار بستن بازوبند را در سال 2019 به دست آورد (“این احتمالا بزرگترین دستاورد من است”) اما این بازیکن هرگز در خاک لیبی بازی نکرده است. او میگوید:” تمام دیدارهای خانگی ما در مصر، الجزایر و تونس برگزار میشود. این اصلا آسان نیست.”
لیبی پس از سرنگونی قذافی در سال 2011 درگیر جنگ داخلی شد اما بن علی میگوید دشواریهای تیم ملی تمام به دلیل این بیثباتی خاص نیست؛ او در بازه زمانی کمتر از 12 دیدار تحت هدایت هشت مربی متفاوت بازی کرده است. او اضافه میکند:” پانزده بازیکن جدید و تغییر مداوم مربیان… و سپس به سیاست میرسیم.”
بن علی در آخر رفتاری شبیه روی کین در ساپوروی ژاپن (پیش از جام جهانی 2002) در پیش گرفته و دست از بازی برای لیبی کشید. او میگوید:” بسیار سخت بود اما احساس کردم باید کاری انجام دهم. ما با رییس جمهور و دوستانش در پرواز بیزینس کلاس بودیم، در حالی که باید در سفری هشت ساعته میماندیم و فردای آن روز هم بازی داشتیم. اگر شرایط پشت صحنه را میدیدید، میگفتید که هر نتیجهای از سوی این بازیکنان معجزه است.”
یک دهه بعد، آیا نسلی از دست رفته است؟ بن علی میگوید:” من بازیکنانی با پتانسیلی باورنکردنی را دیدم که از نظر تکنیکی واقعا خوب بودند، بازیکنانی که فرصتی برای ابراز وجود نداشتند. این باعث تاسف است.”
سال 2021، نقطه عطف برای لیبی
حداقل بازیکنان لیبی قادر به بازی هستند. نگاهی خوب به شرایط فوتبال لیبی در فیلم زمینهای آزادی، اثری مورد تحسین از نزیهه عریبی، فیلمساز بریتانیایی- لیبیایی، به چشم میخورد. این فیلم که در سال 2018 در طرابلس فیلمبرداری شد، تیم زنانی را دنبال میکند که با تهدید، نبردهای مسلحانه و قطع برق روبرو هستند (آنها با استفاده از چراغ ماشین به بازی ادامه میدهند).
بزرگترین چالش آنها ترس از افراد متعصب و مرتجع است که جدیدا بار دیگر قدرت را به دست گرفتهاند. در یکی از این لحظات به یاد ماندنی، ماموری مسلح در آرامش در حال خواندن بیانیهای خشمگینانه در این بازی بود که فوتبال زنان ممکن است ورزشهایی را با برهنگی بیشتر به دنبال داشته باشد، مانند ورزش و دو و میدانی. در حالی که تیم در حال تمرین است، او واکنش نشان میدهد. عریبی به فورفورتو میگوید:” همانطور که در فیلم میبینید، زنان و مردانی هستند که از زنان و تیمشان دفاع میکنند. من عاشق لحظهای هستم که این مامور نامه اعتراضی را میسوزاند.”
این کارگردان مدعی است که این سرکوب از مدتها پیش از قیام مردم وجود داشته- این میراث “ایدههای سازمانی سیستماتیک برای کنترل کردن” است. در واقع معمر قذافی در کتاب قانون اساسی به نام کتاب سبز در سال 1975، با حضور تماشاگران در دیدارهای ورزشی مخالفت کرد اما اورتون همه چیز را تغییر داد- اورتون و افتخار میزبانی از جام ملتهای آفریقای 1982 (حداقل تا زمانی که لیبی در فینال در ضربات پنالتی برابر غنا شکست خورد).
به زمان حال برگردیم؛ چندین تیم زنان از آن زمان سازمان مردم نهاد ورزشی به نام هِرا را راهاندازی کردهاند که به گفته عریبی رابطه سالمتری با فوتبال نسبت به تیم ملی دارد که فرصتی برای بازی به آن داده نمیشود.
در فیلم زمینهای آزادی، تور خارجی این تیم از سوی فدراسیون فوتبال لیبی لغو شده است. یکی از بازیکنان ناامید در حالی که هواداران در حال تماشای بازی تیم ملی مردان هستند، دور میزند. او میگوید:” من قسم میخورم که ما در رژیم قبلی اجازه بازی داشتیم. چرا حالا نباید اجازه مشارکت داشته باشیم؟!”
تیم مردان شاید با آنها همدلی کنند. آیا همتیمیهای بن علی درباره دوران قذافی بحث میکردند؟ او میگوید:” بله، بحث میکردند. اما فوتبالیستها در رژیم قبلی از شرایط خوبی برخوردار بودند. شاید بعضی بازیکنان در آن زمان شرایط بهتری نسبت به الان داشتند.”
قیام مردم وفاداری ساعدی قذافی را در بوته آزمایش قرار داد. او اعلام بیطرفی کرد، از خانوادهاش فاصله گرفت و پیشنهاد مذاکره داد. دی کیارا، بازیکن سابق پروجا، که در اواسط منازعه دستگیریِ مقامات لیبی و بازداشت غیث عبدل الاحد، خبرنگار گاردین بدون هیچ اتهامی، با ساعدی تماس گرفت و خواهان آزادی او شده بود، میگوید:” مشخصا او مشکلات خودش را با پدرش داشت.”
دی کیارا که وقتی چند خبرنگار از سوی نیروهای وفادار قذافی ربوده شدند، برای نشریه لاناتزیونه مینوشت، به یاد میآورد:” آزادی آن خبرنگار اتفاق خاصی بود. این روزنامه انگلیسی به فکر نوشتن نامهای به لاناتزیونه بود تا از من بخواهد که نامهای به ساعدی قذافی بنویسم. این خبرنگار پس از دو روز آزاد شد. من نمیدانم که این اتفاق به خاطر نامه بود یا خیر.”
معمر قذافی و سه نفر از پسرانش در درگیریهای اواخر همان سال کشته شدند. روزنامههای بریتانیایی با خوشحالی خبر دادند که در وسایل معمر یک ماگ لیورپول پیدا شده- ظاهرا او طرفدار وفاداری برای اورتون هم نبود. در همین حال، ساعدی به نیجر فرار کرد اما به چندین اتهام از جمله مرگ فوتبالیستی در سال 2005 متهم شد که از رژیم قذافی انتقاد کرده بود. او در سال 2018 رفع اتهام شده و بالاخره در سپتامبر امسال آزاد شد و به ترکیه رفت. تصاویر زندان نشان دهنده آزاری است که بر او رفته است. فرزی، هم تیمی قدیمی او، میگوید:” وقتی ویدیوی شکنجه او توسط آن افراد بی سروپا را دیدم، گریه کردم.”
با گذشته 10 سال از قیام مردم، سال 2021 میتواند نقطه عطفی برای لیبی باشد. دولت موقت- تحت حمایت روسیه و ترکیه- بعضی قوانین را تغییر داده است. تیم ملی مردان میتواند در خانه بازی کند و مسابقات انتخابی جام جهانی به خوبی آغاز شد. شاید احمد بن علی از تصمیمش پشیمان باشد. شرایط در لیگ داخلی نیز رو به بهبود است.
صفحه فوتبال لیبی مینویسد:” این لیگ در 10 سال گذشته و به دلیل شرایط سیاسی تنها چهار بار برگزار شده است. هرچند امسال و با دولتی متفاوت، شرایط در کشور بسیار بهتر شده است- از همه نظر. ما امیدوارمی این پیشرفت پس از انتخابات دولت ادامه پیدا کند و صرفا برای بازه زمانی کوتاهی نباشد.”
این انتخابات قرار است در تاریخ 24 دسامبر برگزار شود. نامی جالب نیز ممکن است حضور داشته باشد: سیفالاسلام قذافی که برادر ساعدی است. او زمانی در لندن درس خوانده و نقاشی آماتور و مشتاق است.
بنابراین اگر سال آینده در گالری اروپایی بودید و آنها در 15 دقیقه پایانی نقاشی آبرنگ درجه دومی را به نمایش گذاشتند، شما دقیقا متوجه خواهید شد که چه خبر است.