ناگفتههای زندگی دیهگو مارادونا؛ 60 سال درخشش، افتخار و جنجال
هفتیک-کمتر از یک ماه قبل دیهگو مارادونا 60 ساله شده بود و به همین بهانه، نشریه فورفورتو در شماره جدیدش، نگاهی داشته به فراز و نشیبهای زندگی پرحادثه این اسطوره آرژانتینی.
وقتی چاق خطاب شد و انتقامش را گرفت
هوگو گاتی هرگز 9 نوامبر 1980 را فراموش نخواهد کرد. روزی که فوتبال آرژانتین شخصیت واقعی ستاره درخشان جدیدش را برای اولین بار مشاهده کرد. روزی که او باعث عصبانیت دیهگو آرماندو مارادونا شد. اعجوبه کوچک لقب “شگفت انگیز” را پس از ظهور درخشانش در سال 1976 با خود به همراه داشت و سه سال بعد موفق شد آرژانتین را به اولین قهرمانی جام جهانی زیر 20 سالهها برساند. حتی با این که هنوز در باشگاه آرژانتینوس جونیورز، باشگاهی کوچک با معدود بازیکنان مطرح، حضور داشت.
مارادونا تا آن زمان با تحسینهای بسیار روبرو بود. او در آن هفته 20 ساله میشد و اولین دشمنش را شناخت: دروازهبان عجیب و غریب بوکاجونیورز. روحیه معروف کینهجویانه مارادونا که دلیل اصلی رسیدنش به بسیاری از بهترین عملکردهایش بود، خیلی زود خودنمایی کرد.
دیهگو گفت:” مصاحبهای بود که گاتی گفته بود من یک بچه چاق هستم و آن چیزی نیستم که مردم میگویند. من آن را ندیده بودم اما میگوئل آنخل لوپز، سرمربی ما، دیده بود. وقتی در حال صرف شام بودیم روزنامه را آورد و آن را روی میز انداخت. او گفت ببین دیهگو. وقتی آن را میخواندم رگ گردنم شروع به ورم کردن کرد.”
در بین اظهارات گاتی این ادعا دیده میشد که مارادونا باسن چاقی دارد. گاتی بعدها در تلاش برای دفاع بیهوده از خودش گفت:” او فوق العاده استخوانی بود اما من گفتم که اگر او از آمادگیاش مراقبت نکند، چاق خواهد شد- پایین تنه او شبیه لباس مخصوص راهبهها بود.”
مارادونا روز بازی توسط سرمربیاش بیدار شد. ستاره آرژانتینی گفت:” او به اتاق من آمد و مدام سعی در تحریک من با آن مصاحبه داشت. او گفت “دیهگو، چیزی که این دروازهبان درباره تو گفت، عادلانه نیست. این یک بیاحترام کامل است. تو نیاز داری تواناییات را نشان بدهی. تو یک پسر چاق نیستی، مگرنه؟” وقتی من به زمین رفتم کاملا برانگیخته بودم.”
گاتی در لحظه انداختن سکه تلاش کرد با مارادونا دست بدهد اما او امتناع کرد:” پیش از آن تصور کرده بودم که اگر گلزنی کنم، توپ را زیر لباسم بگذارم و یک شکم بزرگ را نشان دهم- اما وقتی گل اول را زدم، فقط فریاد زدم خفه شو. سپس گل دوم و گل سوم پیش از پایان نیمه اول به ثمر رسیدند.”
مارادونا چهار گل زد- دوتای آنها از روی ضربات آزاد بود:” گاتی پیش از ضربه آزاد به من گفت ببین، چیزی که منتشر شده- من آن را نگفتم. دیر شده بود دوست من. ما در آن زمان 1-5 پیش بودیم.” هواداران بوکا پس از هتتریک مارادونا، ایستاده شروع به تشویق او کردند؛ او یک سال بعد پس از رد پیشنهاد ریورپلاته، بازیکن آنها بود.
ریور باشگاه ثروتمندتری بود و پول بیشتری پیشنهاد داد اما مارادونا به صورت علنی آنها را رد کرد. او مدعی شد:” من با ریور امضا نمیکنم، چون بوکا با من تماس گرفته است.” در واقع بوکا به هیچوجه تماسی نگرفته بود- اما آنها نکته حرفهای او را گرفتند و پیشنهادشان را ارائه کردند. مذاکرات در جریان بود که مارادونا با آرژانتینوس جونیوزر برابر ریور قرار گرفت و هواداران حریف به او توهین کردند. سپس مارادونا به خانه ریور و ورزشگاه استادیو مونیومنتال برگشت تا فینال تورنمنت جهانی زیر 13 سالهها بین اینتر و آکادمیا تاهویچی آگیلرا، تیم اهل بولیوی، را تماشا کند.
در حال که مارادونا به همراه دوست دخترش در جایگاه ویژه نشسته بود، دو مدیر ریور پرسیدند:” اینجا چه کار میکنی بوستِرو؟” با اشاره به این کلمه تحقیرآمیز که برای هواداران بوکا به کار برده میشود، مارادونا ایستاد و شروع به مشت زدن کرد. او بعدها درباره صحنهای که باعث بیرون کردنش از جایگاه ویژه شد گفت:” میخواستم آنها را بکشم. داد میزدم من هرگز به این باشگاه برنخواهم گشت – هرگز!”
ماردونا دو هفته بعد به بوکا پیوست.
وقتی یکی از جامهای بارسلونا را خرد کرد
مارادونا نشئه بود. نوامبر 1982 بود و او چند هفته قبل برای اولین بار کوکایین مصرف کرده بود. روی زمین دستشویی خانهاش در بارسلونا نشسته، چشمهایش به شکل عجیبی حرکت میکرد و چراغها را خاموش کرده بود. او بعدها گفت:” ناگهان دالما (مادرش) در زد. من ترسیده بودم، به مواد معتاد شده بودم. 22 سال داشتم و این کار را کرده بودم… نمیدانم. قرار بود احساس سرزندگی کنم.”
بارسا چند ماه قبل با پرداخت مبلغ 5 میلیون پوند رکوردی جهانی برای خرید او به ثبت رسانده بود. او خیلی زود با شرایط سازگار شد و در 13 بازی 6 گل زد. او در ماه اول با نیکولائو کاسائوس، نایب رئیس باشگاه، زندگی کرد- هرچند همه چندان موافق نبودند. اودو لاتک، مربی منضبط او، از شماره 10 خود با لقب “آن بچه، دیهگو” یاد میکرد و خیلی زود از شخصیت نامنظم مارادونا خسته شد. یک بار این ستاره در روز بازی به اندازهای دیر به جلسه تیم رسید که لاتک دستور داد محل را بدون او ترک کنند.
آغاز درخشان مارادونا با وقفهای غیرمنتظره در دسامبر 1982 همراه شد؛ زمانی که ابتلای او به هپاتیت تشخیص داده شد- بیماریای که معمولا به استفاده از مواد مخدر تفریحی مربوط است. زمانی که در مارس سال بعد به میادین بازگشت، لاتک رفته بود.
سزار لوییس منوتی، مربی تیم آرژانتین قهرمان جام جهانی 1978 که جانشین لاتک شد، با تفریحات شبانه هموطنش مشکلی نداشت. منوتی تمرینات را به عصر و غروب منتقل کرد و مدعی شد که بیوریتم بازیکنان واکنش بهتری به این تغییر دارد. دلیل واقعی آن این بود که مارادونا بتواند پس از مصرف کوکاکین به طور کامل در خانه جدید مجللش بخوابد.
یکی از اعضای تیم محافظان تمام آرژانتینی مارادونا، معروف به “25 قوی” (25-strong) گفت:” هرزمانی که به آنجا میرفتید همیشه غذا وجود داشت و کسی توی اتاق خواب بود. همیشه فرصت خوش گذرانی وجود داشت.” یکی از مدیران بارسا به خانه مارادونا رفت و از دیدن ستارهاش که به صورت برهنه در کنار کلودیا (نامزدش) و سگش در حال تماشای فیلمهای غیراخلاقی بودند، شگفت زده شد. با این حال بازیساز کوچک اندام هنوز عملکرد خوبی در زمین داشت و در در ژوئن 1983 در کوپا دلری و کوپا لالیگا به قهرمانی رسید؛ هر دو با پیروزی برابر رئال مادرید.
او در رقابت دوم تقریبا به میدان نرفت. مارادونا که به همراه برند شوستر، هم تیمیاش، برای حضور در بازی بزرگداشت پل برایتنر به آلمان غربی دعوت شده بود، از این که جوزپ لوئیس نونیز حاضر به دادن پاسپورتش به او نشد، به شدت عصبانی شد. او در پاسخ با کاساوس به تالار افتخارات نوکمپ رفت. او به مدیرعامل گفت:” من 5 دقیقه صبر خواهم کرد. اگر پاسپورتم را نگیرم، تمام جامهای کریستال دوست داشتنی اینجا را تک تک میشکنم.” وقتی نونز نیامد دیگر اثری از جام پیش فصل ترزا هررا نبود.
مارادونا در نهایت پاسپورتش را گرفت اما باز هم نتواست در آن دیدار شرکت کند؛ چرا که بارسلونا راه گریزی در فدراسیون اسپانیا پیدا کرد که مانع از سفر او میشد. آندونی گویکوچهآ، مدافع میانی اتلتیک، در سپتامبر 1983 با یک تکل شدید و وحشیانه مچ پای مارادونا را شکست و باعث شد که لقب “قصاب بیلبائو” را از آن خود کند. او هنوز هم کفشی که در آن زمان به پا داشت را در اختیار دارد و آن را در محفظهای شیشهای نگهداری میکند.
فینال کوپا دلری در ژوئن سال بعد باعث شد که دیهگو فرصت انتقام گیری داشته باشد اما اتلتیک موفق شد با یک گل به پیروزی برسد و تمرکزش را روی مچ پای تازه بهبود یافته مارادونا گذاشته بود. او در پایان بازی دیوانه شد و چندین لگد، آرنج و سیلی به هرکسی که لباس راه راه قرمز و سفید داشت، روانه کرد- همه این اتفاقات در برابر پادشاه خوان کارلوس رخ داد که از جایگاه نظارهگر بود. در نتیجه مارادونا به مدت سه ماه محروم شد.
او همچنین در آن سال ورشکسته شد. خورخه سیترشپیلر، مدیر برنامه مورد اعتمادش، در چند سرمایه گذاری پول بسیاری را از دست داد که شامل یک سالن بازی پاراگوئهای بود و این دو مجبور به قطع همکاری شدند. مارادونا که در آن زمان 23 سال داشت، در همان تابستان به ناپولی پیوست. دوران حضور بازیکن آرژانتینی در اسپانیا فاجعه بار نبود- او در 58 بازی 38 گل زد- اما در بارسلونا بود که تغییر او از یک بازیکن آرام، صورت استخوانی، متمول و قوی به بازیکن با اضافه وزن، معتاد و نیازمند به کمک آغاز شد. دیهگو بعدها گفت:” کسانی که میگویند کوکایین افراد را تهییج میکند، هیچ چیز نمیدانند. این هیچ سودی برای زندگی ندارد. هیچ سودی.”
وقتی در آستانه از دست دادن جام جهانی بود- به لطف یک دیوانه ونزوئلایی
بهترین لحظات مارادونا در جام جهانی 1986 مکزیک بود اما تلاش او برای رسیدن به جام جهانی به بدترین شکل ممکن آغاز شد. او در آخرین دیدار جام جهانی 1982 به دلیل خطا روی باستیا در شکست برابر برزیل اخراج شد و یک سال بعد در 22 سالگی پس از این که کارلوس بیلاردو، سرمربی جدید، او را در بارسلونا ملاقات کرد، به کاپیتانی آرژانتین رسید. مارادونا رویای این اتفاق را داشت- او سالها بازوبندها را میخرید و در همان زمان نیز بیش از 200 بازوبند در کشویی در خانهاش داشت.
با این حال مارادونا در واقع حدود 3 سال برای تیم ملی کشورش بازی نکرد. بیلاردو عنوان کرده بود که ستارهاش در مرکز برنامهها برای جام جهانی قرار دارد اما ترجیح داد تا رسیدن بازی های مرحله مقدماتی در تابستان 85، از بازیکنان شاغل در آرژانتین استفاده کند.
وقتی مارادونا و همتیمیهایش برای اولین مقدماتی به سن کریتوبال در ونزوئلا رسیدند، مشکلاتی ایجاد شد. او گفت:” جمعیت از کنترل خارج شد. یک مرد دیوانه از سوی جمعیت به سمت من آمد و وقتی سر راهم قرار گرفت، به شدت به من لگد زد. من تا هتل لنگ زدم. آن لعنتی به مینیسک زانویم آسیب زده بود.”
مارادونا به دلیل شوک ناشی از این اتفاق نتوانست بخوابد اما نه تنها با وجود درد به میدان رفت، بلکه در پیروزی 2-3 تیمش، دو گل هم به ثمر رساند. آرژانتین پس از 4 بازی در گروه چهار تیمی که کلمبیا و پرو نیز در آن حضور داشتند، 4 پیروزی داشت. اما هرچقدر مسابقات انتخابی پیشتر میرفت درد زانوی مارادونا بیشتر میشد. دو بازی آخر برابر پرو بود. آرژانتین در لیما با یک گل شکست خورد و برای صعود نیاز به یک تساوی در بازی برگشت داشت. تنها صدرنشین گروه به صورت مستقیم صعود میکرد.
آرژانتین در فاصله 10 دقیقه به پایان بازی در خانه با نتیجه 1- 2 عقب بود. مارادونا گفت:” من از نظر جسمانی نابود شده بودم و آن زانوی راست را با خودم میکشاندم. در رویای شوت زدن به سمت دروازه بودم اما نمیتوانستم این کار را انجام دهم- توانش را نداشتم.” همتیمیهایش خیلی زود به کمک او آمدند. ریکاردو گارهکا از زاویه نزدیک دروازه را باز کرد و بازی را به تساوی کشاند. دیهگو بعدها گفت:” همانجا به گارهکا گفتم: جامجهانی همینطور برای ما به پایان خواهد رسید، ما ضربه خواهیم خورد اما قهرمان میشویم.”
با این حال آمادهسازی برای جامجهانی نیز بسیار مهم بود. آرژانتین در آوریل 1986 برابر نروژ- کشوری که هرگز در هیچ تورنمنت مهمی حضور نداشت- شکست خورد و بیلاردو از درون دولت تحت فشار قرار گرفت. مارادونا پیش از به ثمر رساندن دو گل در پیروزی 2 -7 برابر اسرائیل گفت:” اگر بیلاردو برود، من هم میرود.” پدرو پاسکولی، همتیمی مارادونا، به فورفورتو میگوید:” افراد بسیاری خواهان جدایی بیلاردو بودند. اما او تیمی فوق العاده ساخته بود. ما بدون او هرگز نمیتوانستیم قهرمان جام جهانی شویم.”
اما این تیم با بحران دیگری روبرو بود- بحثی بین مارادونا و دانیل پاسارلا که کاپیتان آرژانتین در قهرمانی جام جهانی 1978 بود اما حالا 33 ساله شده و بازوبند کاپیتانی را از دست داده بود. وقتی مارادونا و چند هم تیمیاش 15 دقیقه برای جلسه دیر کردند، این صحبت مطرح شد که تاخیر او به دلیل استفاده از مواد مخدر بوده است.
مارادونا به او گفت:” من تایید میکنم که از مواد مخدر استفاده میکنم اما این بار اینطور نبود. تو داری دیگران را به دردسر میاندازی. بچههایی که با من بودند و کاری نکردند. متوجه این هستی احمق؟” مارادونا در جلسه بعدی با خورخه والدانو، یکی دیگر از بازیکنان ارشد تیم، درگیر شد و با مطرح کردن اتهاماتی درباره زندگی خصوصی پاسارلا پس از یک دعوای دیگر، باعث شد که او به بهانه بیماری از این رقابتها کنار گذاشته شده و دیگر هرگز برای آرژانتین به میدان نرود.
مارادونا در جریان پیروزی در اولین دیدار جامجهانی برابر کره جنوبی پاس هر سه گل را ارسال کرد اما پس از این که 11 بار با خطا متوقف شد، عصبانی بود. او در نهایت وارد درگیری لفظی با ژائو هاولانژ، رئیس فیفا، شد چرا که از عدم محافظت از بازیکنان و تصمیم او برای انجام بازی در گرمای ظهر به نفع بینندگان تلوزیونهای اروپایی عصبانی بود.
دیدار یک چهارم نهایی برابر انگلیس هم در ظهر بود اما این مانع مارادونا نشد. او پیش از آن گل معروف دست خدا را تمرین کرده بود؛ وقتی در کودکی باعث ایجاد حاشیه در تیم جوانان لوس سبوییتاس شده بود و سپس در دیداری در لیگ آرژانتین که برابر ولز سارسفیلد برگزار شده بود. این گل در دومین دیدار رد شده بود. او گفت:” داور به من توصیه کرد دیگر این کار را تکرار نکنم. گفتم نمیتوانم قول بدهم.”
وقتی مارادونا به ناپولی پیوست، برای سومین بار برابر اودینزه زیکو این کار را انجام داد. او بعدها به فورفورتو گفت:” زیکو به سمت من دوید و گفت دیهگو، تو باید به داور بگویی که با دست گل زدی؛ در غیر این صورت صادق نیستی. من گفتم از دیدنت خوشحالم زیکو- من دیهگو بی صداقت مارادونا هستم.”
او پس از خشمگین کردن انگلیس به روشی مشابه توانست یکی از بهترین گلهای دوران فوتبالش را نیز به ثمر برساند- یک گل انفرادی که تقریبا شش سال قبل در ومبلی مشابهش را انجام داده بود. مارادونا در جریان آن شکست در دیدار دوستانه برابر سه شیرها- در 19 سالگی- نیز به شکلی مشابه با توپ موفق به دریبل زدن چنیدن بازیکن از سمت راست شده و سپس با یک ضربه نوک پای چپ توپ را به بالای دروازه زده. او پس از بازی تماسی از برادر 11 سالهاش داشت. هوگو گفت:” توی احمق! باید توپ را از دروازه رد میکردی، او پیش از آن خودش را باخته بود!” مارادونا پاسخ داد:” لعنتی کوچک! گفتن این برای تو آسان است- تو از تلویزیون در حال تماشا کردن هستی.” او در سال 1986 از توصیه برادرش استفاده کرد.
دو گل دیگر برابر بلژیک باعث شد که آرژانتین به دیدار فینال برابر آلمان غربی برسد. مارادونا پیش از بزرگترین دیدار زندگیاش هیچ نشانی از نگرانی نداشت. پاسکولی، هم اتاقیاش در مکزیک، میگوید:” دیهگو و من شب قبل از بازی در تختمان بودیم و حرف میزدیم. خاطرات خوب بسیاری را یادآوری کردیم که شامل اولین تجربه فوتبالمان بود. من آن شب نتوانستم خوب بخوابم و واقعا برایم سخت بود. اما او چیزهایی گفت و سپس به خواب رفت.”
این مارادونا بود که توپ را برای گل پیروزیبخش خورخه بوروچاگا در فینال آماده کرد. او به عنوان کاپیتان جام قهرمانی را بالای سر میبرد. پاسکولی میگوید:” هم اتاقی بودن و زندگی کردن با او در جریان آن جامجهانی فوق العاده بود. یک روز زندگی کنار دیهگو بسیار جالب بود- او مردی ساده بود و هیچکدام از ما را نگران این واقعیت نمیکرد که بهترین بازیکن دنیاست. او یکی از ما بود اما کاریزمای زیادی داشت. شما باید برای رهبر بودن شخصیت داشته باشید- کدام بازیکن در جامجهانی توصیه بهتری از مارادونا داشت؟ او رهبر بیچون و چرای ما بود.”
وقتی برلوسکی تلاش کرد او را با یک لامبورگینی برای پیوستن به میلان اغوا کند
سخت است بدانیم که مارادونا و سیلویو برلوسکونی یک زوج در بهشت بودند یا در جهنم. در هرحال بازیکن آرژانتینی در صدر فهرست مورد علاقه برلوسکونی در نوامبر 1987 قرار داشت. برلوسکونی یک سال قبل مدیر میلان شده بود و شاهد اولین قهرمانی مارادونا با ناپولی در سری A بود. این سیاستمدار با جذب مارکو فان باستن و رود گولیت پاسخ مناسبی داد… اما هنوز تمام نشده بود.
در حالی که مارادونا در حال مذاکره بر سر قراردادی جدید در ناپل بود، برلوسکونی پیشنهادش را مطرح کرد- او پیشنهاد دو برابر کردن دستمزد این ستاره، یک آپارتمان مجلل در میلان و هر ماشینی که بخواهد را ارائه کرد. لامبورگینی، فراری یا رولز رویس: مارادونا میتوانست خودش انتخاب کند.
کارهکا، مهاجم سابق ناپولی، به فورفورتو میگوید:” برلوسکونی خواهان جذب او به هر قیمتی در میلان بود و نه فقط او- او در واقع خواهان جذب من هم بود. اما من این توافق را به دیهگو داشتیم که در ایتالیا فقط برای ناپولی بازی کنم.”
در آخر تصمیم مارادونا هم همین بود. بازیکن آرژانتینی به برلوسکونی گفت:” اگر این اتفاق رخ دهد، هر دوی ما باید ایتالیا را ترک کنیم. تو تجارتت را از دست خواهی داد، چون اهالی ناپل نابودت میکنند… و من هم زنده نخواهم ماند.” با این حال ناپولی تحت تاثیر علاقه میلان قرار گرفت و پیشنهادشان را بالاتر بردند. آنها یک فراری مشکی کمیاب نیز در قرارداد جدید او قرار دادند.
جدای از آن، مارادونا پیشنهاد 100 میلیون دلاری از سوی IMG برای حق تصاویرش داشت- اگر حاضر به پذیرش دو تابعیتی شدن آمریکایی و آرژانتینی میشد. هنری کسینجر، وزیر خارجه سابق آمریکا، هم وارد این موضوع شد اما مارادونا پیشنهاد تغییر تابعیتش را رد کرد. او دو سال پیش از دریافت پیشنهاد از سوی میلان حاضر شد به برنارد تاپی در مارسی بپیوندد- اما ناپولی به قولش برای صدور اجازه جدایی او عمل نکرد. خوشبختانه این اتفاق رخ داد: مارادونا ماند تا دومین اسکودتو را در سال 1990 به دست آورد.
کارهکا میگوید:” ارزش قهرمانی با ناپولی بسیار بیشتر از قهرمانی با سایر باشگاههای بزرگ بود- و وقتی دیهگو در تیم ما بود انگار ما از پیش برنده وارد بازی میشدیم. او عالی بود. هنرمندی که از یک سیرک آمده بود. من از کارهایی که میتوانست تنها با یک پا انجام دهد، شگفتزده میشدم. با این حال او نمیتوانست با سر یا پای راست به توپ ضربه بزند اما کارهای غیرممکن را ممکن میکرد.
مردم معمولا فکر میکنند که بازی با او آسان بود اما این کار سخت بود چون استانداردهای او بسیار بالا بود- شما باید همیشه تلاش میکردید تا در سطح او باشید. من اولین بار پس از جام جهانی 1986 در جشن اهدای جوایز با او دیدار کردم. او از من پرسید که رویای بازی در کنارش را دارم- کمی بعد ناپولی خواهان جذب من شد. وقتی از سائوپائولو به ناپل رفتم، او در اتاقم را زد و به من گفت: اینجا خانه تو است، اینجا هم برزیل است. این باعث شد که تمام موهای تنم سیخ شود.
گاهی ساعت دو نیمه شب برای صرف شام میرفتیم- رستورانها همگی بسته بودند اما فقط یک تماس فوری نیاز بود که برای ما باز کنند. این تنها زمانی بود که میتوانستیم بدون مزاحمت از غذا خوردن لذت ببریم. او خواهان این بود که پس از پیروزیها، تدارکات تیم هم به اندازه بازیکنان پاداش بگیرد؛ هرچند بر کسی پوشیده نبود که دیهگو امتیازهای خاصی داشت. او در طول پیش فصل در هفته اول حاضر نمیشد؛ بنابراین وقتی از تعطیلات برمیگشت ما دیگر در کوهستان نبودیم. او مجبور نبود هر روز تمرین کند اما اگر هفتهای یک بار حاضر میشد میدانستیم که آخر هفته حداقل با سه گل پیروز میشویم. اگر دو بار تمرین میکرد اختلاف شاید به 5 یا 6 میرسید!”
وقتی او به سرمربیاش مشت زد (و در سه تست دوپینگ رد شد)
مارادونا در آوریل 1990 قهرمان ایتالیا بود. او در طول سه سال، نه یک باشگاه، بلکه دو باشگاه را با رسوایی ترک کرد- آخری پس از این بود که مربیای که به او در قهرمانی جام جهانی کمک کرده بود را کتک زد. تنها دو ماه به پایان فصل 91- 1990 باقی مانده بود که بازیکن آرژانتینی به ناپولی کمک کرد با یک گل برابر باری به پیروزی برسد و پس از آن برای تست دوپینگ اتفاقی انتخاب شد. نتیجه مصرف کوکایین او مثبت اعلام شد.
مارادونا بعد از چند هفته، برای 15 ماه محروم شد. هرچند تایید کرد که مشکل مصرف مواد مخدر داشته و تاکید کرد که به صورت مداوم خودش را تست میکرده و آن روز پاک بوده است. در عوض باور داشت که این محرومیت در واقع انتقامگیری برای پیروزی برابر ایتالیا در نیمه نهایی جام جهانی 1990 است- که در ناپل رخ داد. آرژانتین پس از آن با یک گل برابر آلمان غربی شکست خورده بود.
کارهکا میگوید:” او پس از جام جهانی به خانه من در کامپیناس آمد تا کمی استراحت کند چون میدانست در بوئنوس آیرس آرام نخواهد بود. با این حال این حضور آنطور که ما انتظار داشتیم پیش نرفت- وقتی او آنجا بود، محله چنان شلوغ میشد که ما حتی نمیتوانستیم بیرون برویم. منفی شدن آزمایش مواد مخدر او بسیار شگفت انگیز بود چون من هرگز او را خارج از کنترل ندیدم. ما همیشه برای ناهارها، دیدارها و سفرها با هم بودیم؛ بنابراین من خیلی شوکه شدم. این ناراحتی عمیقی بود چون او بازیکنی کلیدی برای ما بود. بازی بدون او متفاوت بود.”
شرایط در همان ماهی که محرومیت او تایید شد، از بد به فاجعه تغییر پیدا کرد- مارادونا به دلیل همراه داشتن کوکایین در بوئنوس آیرس بازداشت شد- و رسانهها در هنگام هجوم به منزلش آنجا بودند. مارادونا گفت:” از پلیس مسئول پرسیدم خبرنگارها آن بیرون هستند، مگرنه؟ گفتم پس کراواتت را محکم کن چون قرار است در تمام شبکههای تلویزیونی نشان داده شوی. باورکردنی نبود که واقعا این کار را انجام داد…”
وقتی مارادونا یک بازی به احترام بازیکن سابق تیم ملی آرژانتین که به تازگی فوت کرده بود ترتیب داد، فیفا تهدید کرد که اگر خودش به میدان برود با محرومیتهای بیشتری روبرو خواهد شد. او این کار را انجام داد. این بازیکن پس از پایان دوره محرومیتش حاضر به بازگشت به ناپولی که در آن زمان تحت هدایت کلودیو رانیری بود، نشد. میانجیگری سپ بلاتر، دبیرکل وقت فیفا، باعث شد که او در نهایت اجازه پیوستن به سویا را پیدا کند- چند پیشنهاد از سوی مارسی پیش از فصلی که آنها فاتح اروپا شدند، نیز وجود داشت.
مارادونا در سویل با کارلوس بیلاردو، مربیاش در جام جهانی 1986، همکار شد- اما این بار شرایط خوب پیش نرفت. سویا در اواخر فصل در رده هفتم قرار داشت که هیئت مدیره پیشنهاد اخراج بیلاردو و استفاده از مارادونا به عنوان بازیکن- مربی را داد. مارادونا به دلیل وفاداری این پیشنهاد را رد کرد و به مربیاش درباره برنامه باشگاه هشدار داد.
چند روز بعد او بار دیگر با مصدومیت زانو که در ونزوئلا 1983 گریانگیرش شده بود درگیر شد. بین دو نیمه بازی از درد تزریق سه مُسکّن کبود شده بود اما بیلاردو تنها 10 دقیقه بعد تعویضش کرد. مارادونا پیش از تخریب رختکن در برابر دوربینهای تلویزیونی فحش رکیکی به او داد.
بیلاردو یک روز بعد برای ملاقات او آمد و گفت:” تو نمیتوانی این کار را با من بکنی، من همه چیز را در تلویزیون دیدم.” مارادونا پاسخ داد:” آن را در تلویزیون دیدی؟ من آن جمله لعنتی را جلوی رویت هم تکرار میکنم.” و بار دیگر از فحش رکیک استفاده کرد. بیلاردو مارادونا را هل داد که در پاسخ مشتی به مربیاش زد که اشک از چشمانش جاری بود. مارادونا کمی بعد سویا را ترک کرد و به دوران حضورش در اروپا پایان داد. او به آرژانتین و نیوولز اولد بویز برگشت اما پس از تغییر سرمربی از سوی باشگاه، تنها پنج ماه در این تیم ماند. مارادونا در روز جداییاش در فوریه 1994 به طرف خبرنگاران بیرون خانهاش تیر هوایی زد.
سپس دومین تست دوپینگش در جام جهانی 1994 مثبت شد. مارادونا که پیش از جام بدون باشگاه مانده بود، رژیم آمادگی سختی با بدنسازش گرفت و امیدوار بود که- در 33 سالگی- بتواند در آخرین جام جهانیاش بازی کند. آمادگیها کمکی نکرد چرا که آرژانتین مجبور شد به دلیل عدم ارائه ویزا به او، تور ژاپن را لغو کند.
اما جام جهانی خوب شروع شد. او گل زد و در پیروزی 0- 4 برابر یونان جشن گرفت. سپس به آرژانتین در پیروزی برابر نیجریه کمک کرد و سپس فهمید که پست پس از بازیاش به دلیل استفاده از افدرین، مثبت شده است. وقتی این خبر به او داده شد، شوکه شد و شروع به گریه کرد. او گفت:” من تمام تلاشم را کردم. من طوری تمرین کردم که پیش از این هرگز نکرده بودم- و حالا اینطور شد.”
بعدها مشخص شد که مربی شخصی مارادونا یک مکمل ویتامین به آمریکا آورده که ریپد فیول نام داشت و فکر میکرد شبیه به ریپد فَست بوده که در آرژانتین مصرف میکرد. متاسفانه محصول آمریکایی حاوی افدرین بود. مارادونا به مدت 15 ماه دیگر محروم شد. این خبر نه تنها آرژانتینیها بلکه بنگلادشیها را نیز آزار داد؛ جایی که صدها نفر از هواداران مارادونا تلاش کردند به طور دستهجمعی خودکشی کنند.
او که قادر به بازی نبود، به مدت دو ماه هدایت تیم آرژانتینی ماندیو را بر عهده گرفت؛ تا زمانی که مالک باشگاه وارد رختکن شده و به انتقاد از بازیکنان پرداخت. مارادونا عصبانی شد و پرسید:” توی ( … ) به چه دلیل به اینجا آمدی تا با بازیکنان من حرف بزنی؟ همین الان برو وگرنه صورتت را با دستانم خرد خواهم کرد.” درگیری بالا گرفت و در نهایت مارادونا اخراج شد.
دوره بعدی در هدایت راسینگ تنها 4 ماه طول کشید و پس از آن مدیرعامل تیم در انتخابات شکست خورد. مارادونا جدا شد. در نهایت به او اجازه داده شد که دوران حرفهای افسانهای خود را در بوکا جونیورز به پایان برساند و این اتفاق پس از آن رخ داد که پیشنهاد پله برای بازیکن- مربی بودن در سانتوس را به صورت مودبانه رد کرد. مارادونا رویای قهرمانی در دومین دوره حضورش در بوکا را داشت اما پس از خراب کردن 5 پنالتی متوالی در سال 1996 موفق نشد.
او در تابستان بعدی به شکل عجیبی بن جانسون را به عنوان مربی شخصی خود استخدام کرد. مارادونا دو ماه بعد با سومین آزمایش مثبت مواد مخدر روبرو شد. فدراسیون فوتبال آرژانتین حاضر به اعلام زمینه مثبت شدن آزمایش او نشد و سی و هفتمین تولد مارادونا چندان خوشایند نبود و شایعات غلطی مبنی بر فوت پدرش به گوش میرسید. این قدم آخر بود. مارادونا در همان زمان به دوران بازیاش پایان داد.
وقتی حرفهای بیربط و رکیک او باعث لغو دیدار شد
“شما لعنتیها بهتر است آماده خدمت کردن به من باشید” این کلمات ابتدایی دیهگو مارادونا در کنفرانس خبری در مونته ویدئو بود. جملهای که قرار بود برای امتحان کردن صدا باشد. مارادونا در اکتبر 2009 سرمربی آرژانتین بود و تیمش به تازگی و با سختی به جام جهانی راه یافته بود.
یک سال قبل آلبی سلسته در رده سوم مقدماتی جامجهانی منطقه آمریکای جنوبی قرار داشت که اولین تجربه حضوری درست در کنار زمین پس از دوران بازی به او داده شد. چهار تیم به جام جهانی راه پیدا میکردند و پنجمین تیم به پلیآف میرفت. او به دیهگو سیمئونه، رقیب قدیمی، ترجیح داده شده بود و کارلوس بیلاردو به عنوان مدیر فنی در تیم حضور داشت و اولین بازی برابر ونزوئلا با نتیجه 0- 4 به پیروزی رسید. آنها سپس به بولیوی رفتند و 1-6 شکست خوردند که برابر با بدترین شکست تاریخ آرژانتین بود.
بولیوی از 11 بازی ابتدایی 9 امتیاز به دست آورده بود اما به دلیل بازی در ارتفاع، دست بالا را داشت؛ مارادونا یک سال قبل به آنها کمک کرده بود که محرومیت فیفا برای بازی در لاپاز را از میان بردارند و در یک مسابقه خیریه شرکت کرده و در حمایت از آنها صحبت کرده بود.
او بدون خوان رومن ریکلمه که در 30 سالگی و پس از درگیری با مربی جدید از فوتبال ملی خداحافظی کرده بود، به آنجا رفت. مارادونا ساده لوحانه تلاش کرد از همان تاکتیکی استفاده کند که در سطح دریا استفاده میکرد- که حتی با حضور لیونل مسی و کارلو تبس کاملا برعکس عمل کرد. او گفت:” هر گل بولیوی مثل خنجری در قلبم بود.”
آرژانتین در سه بازی از 4 بازی انتخابی بعدی شکست خورد- برابر اکوادور، برزیل و پاراگوئه- و در حالی که تنها دو بازی باقی مانده بود، به رده پنجم رفت. این سرمربی، در میان انتقاد رسانهها، در یک سال اول حضور از بیش از 70 بازیکن استفاده کرد و تلاش بسیاری کرد تا ترکیب درست را پیدا کند.
به لطف تلاش او یکی از آن ترکیبها توانست عملکرد درستی برای صعود آرژانتین باشد. پیروزی مهم این تیم برابر پرو در دقایق پایانی به لطف گل دقیقه 92 مارتین پالرمو، مهاجم کهنه کار، به دست آمد- کسی که پیش از این برای از دست دادن سه پنالتی برابر کلمبیا در 1999 چندان خوشنام نبود اما پس از 10 سال بار دیگر به تیم ملی دعوت شده بود. زیر بارش شدید باران، مارادونا با غلتیدن روی زمین این پیروزی را جشن گرفت.
با این حال اگر آنها در مونته ویدئو برابر اروگوئه شکست میخوردند، آرژانتین ممکن بود ششم شود و برای اولین بار پس از سال 1970 نتواند به جام جهانی صعود نکند. گل دیرهنگام ماریو بولاتی باعث پیروز 0-1 و تضمین حضور در رده چهارم شد.
مارادونا پس از صعود مستقیم به جام جهانی شروع به زدن حرفهای نامربوط و رکیک کرد که باعث شد به مدت دو ماه از سوی فیفا محروم شود. دیدار دوستانه برابر جمهوری چک لغو شد. خوان سباستین ورون که در آن بازی حساس برابر اروگوئه حضور داشت، به فورفورتو میگوید:” وقتی ویدیو آن کنفرانس خبری را دیدم خندیدم. ما میدانیم دیهگو و واکنشهایش چطور است؛ بنابراین نیازی به شگفتزده شدن نبود. او این واکنش را نشان داد چون احساس میکرد رفتار درستی با او نشده و به او حمله شده و تواناییاش به عنوان مربی زیر سوال رفته است.”
آرژانتین در جام جهانی در هر سه دیدار مرحله گروهی برابر نیجریه، کره جنوبی و یونان پیروز شد و سپس در یک هشتم نهایی برابر مکزیک به پیروزی رسید. آنها با حضور مسی، تبس، آنخل دی ماریا، ماکسی رودریگز و گوانسالو ایگواین در ترکیب اصلی خطری جدی روی دروازه بودند. اما از نظر دفاعی از هم پاشیده بودند و آلمان با شکست تلخ 4-0 در یک چهارم نهایی تنبیهشان کرد.
ورون میگوید:” ما کاملا ناامید بودیم. امیدها و رویاهایمان در طول تورنمنت بزرگتر بود. دیهگو مارادونا برای نسل ما به معنای همه چیز بود. او بازیکنی فوق العاده بود اما داشتن او به عنوان مربی متفاوت بود چرا که هدایت بیش از 20 نفر را بر عهده داشت.
همه ما میدانیم که همه چیز درباره دیهگو کاملا خاص است اما ما تلاش کردیم از آن بگذریم و روی عملکرد خوب تمرکز کنیم. فکر نمیکنم داشتن مارادونا و مسی که با هم در یک جام جهانی حضور دارند دیگر تکرار شود. عضوی از این تیم بودن خاص بود.” مارادونا چند هفته پس از امتناع از تغییر کادر فنی از تیم ملی جدا شد. رابطه او و بیلاردو بار دیگر بهم خورد. مارادونا بعدها به فورفورتو گفت:” بیلاردو ترموسکَلّه است. ترموس یعنی احمق، ابله و زشت.” این مطمئنا تعریف و تمجید نبود.
وقتی ویروس کرونا مانع از سقوط او و تیمش شد
مارادونا 24 سال پس از آخرین حضورش به عنوان مربی در فوتبال باشگاهی آرژانتین که هدایت راسینگ در سال 1995 بود، در سپتامبر گذشته به عنوان سرمربی تیم خیمناسیا انتخاب شد که مشکلات بسیاری داشت. او پس از دوران حضورش در تیم ملی به الوصل و الفجیره در امارات پیوست و سپس هدایت دورادوس در دسته دوم مکزیک را بر عهده گرفت.
وقتی خیمناسیا او را انتخاب کرد، دیهگو احساس کرد بار دیگر جوان شده است. در نهایت یک تیم در سطح اول کشور خودش خواهان حضور او شده بود. با این حال ماموریت او غیرممکن به نظر میرسید؛ سقوط حتمی بود. با این حال پس از هفت شکست متوالی- سه شکست پس از حضور او بود- خیمناسیا توانست برابر گودوی کروز به پیروزی برسد تا یک بازگشت غیرممکن را آغاز کند. او آن روز در رختکن رقصید و ویدیوی رقصش همه جا منتشر شد- خصوصا که به تازگی به دلیل عمل جراحی زانو در راه رفتن مشکل داشت.
نمایش مارادونا تازه شروع شده بود. در دیدار برابر نیوولز اولد بویز به عنوان احترام، صندلی ویژهای برایش فراهم شد تا روی آن بنشیند. پس از آن در هر بازی یک صندلی جدید سلطنتی در داخل یا خارج از خانه تهیه میشد. یکی از آنها با رقم سه هزار پوند به حراج گذاشته شد؛ خیمناسیا مشابه آنها را با رقم 500 پوند به فروش میرساند. مارادونا نیز از هزینه خودش به بازیکنان پاداش میداد. پابلو ولاسکز میگوید:” او پول نقد را به رختکن میآورد و پیش از بازی برای انگیزه به ما نشان میداد. و اگر شکست میخوردیم هم آن را به ما میداد.”
مارادونا همچنین مدعی شد که ورزشگاه ال باسک خیمناسیا تسخیر شده چون توپها در جریان دیدارها حرکات عجیبی میکردند. او بازیکنان را از پوشیدن زیر پیراهنی سبز و شمارههای 13 و 16 منع کرده بود و باور داشت که آنها بدیمن هستند. تلویزیون آرژانتین شبکه خاصی ساخته بود تا حرکات مارادونا را در دیدارها دنبال کند:” دوربین دیهگو”. او پس از نتایج ضعیف مدعی شد:” من اینجا دفن شدهام- من به دلیلی از اینجا نمیروم.” هرچند او یک بار استعفا داد- برای دو روز کامل پس از درگیری با مدیرعامل بر سر کمپین انتخاباتی او و تنها پس از درخواست هواداران، حاضر به تغییر تصمیمش شد.
او در کنفرانس خبری یا از صفحه اینستاگرامش نظرات متفاوتش را به اشتراک میگذاشت: حمله به ریکلمه که اسطوره بوکا بود، دفاع از مایک تایسون برای این که اجازه ورود به شیلی را پیدا نکرده بود، استفاده از دوران تعطیلات برای دیدار با نیکولاس مادورو، رییس جمهور ونزوئلا، در کاراکاس و تمجید از مارتین گوسمان که وزیر اقتصاد آرژانتین و هوادار خمیناسیا بود پس از این که بدهی بین المللی کشور مورد بازنگری قرار گرفت.
با وجود تمام این مسائل، هنوز هم سقوط غیر قابل پیشگیری به نظر میرسید. بر اساس قانون دسته اول، سه باشگاهی که در طول سه فصل اخیر بدترین میانگین امتیاز را داشته باشند، از جمع 24 تیم دسته اول جدا میشوند. امتیازات در طول فصول عادی و همچنین کوپا دلا سوپرلیگا در پایان فصل شمارش میشوند.
وقتی فصل عادی 20- 2019 در اوایل مارس به پایان رسید، خیمناسیا به رده نوزدهم صعود کرد اما پس از سه فصل دشوار بدترین میانگین امتیاز را داشت. آنها تنها چند بازی در کوپا دلا سوپرلیگا داشتند که میتوانست آنها را نجات دهد و در همان زمان بود که شیوع جهانی ویروس کرونا باعث تعطیلی فوتبال شد. فدراسیون فوتبال آرژانتین تصمیم گرفت که سقوط تیمها را لغو کند.
دیهگو در تولد 60 سالگی خود گفت:” من اطمینان داشتم که ما نجات پیدا میکنیم اما نه به این شکل. بسیار میگویند که این دست خدای جدیدی است اما من از دست خدا میخواهم که شیوع ویروس را متوقف کند تا مردم بتوانند بار دیگر با خوشحالی زندگی کنند.”
ترجمه: مژده لاریجانی
بهترین تاریخ