سوال بزرگ؛ مقصد بعدی ژوزه مورینیو کجاست؟
هفتیک- یاغی بزرگ فوتبال برای اولین بار پس از ترک یونیائو لیریا در سال 2002، بدون فتح هیچ جامی از یک باشگاه جدا شده است. همکاری با مورینیو قبلا به این شکل پیش میرفت که در پایان فصل تقریبا همه از او متنفر میشوند اما چند جام قهرمانی به ویترین افتخارات باشگاه اضافه شده بود که این ناراحتی را تسکین دهد. از نظر تئوری پرداخت چنین هزینهای ارزشش را داشت. دنیل لوی قطعا همین فکر را میکرد اما 18 ماه گذشته خلا قابل توجهی در این تئوری ایجاد کرد.
پس از جدایی اول از چلسی در سال 2007، مورینیو تا به حال پنج بار از چهار باشگاه متفاوت اخراج یا “با رضایت طرفین” جدا شده، حدود 12 سال در قراردادهای مختلف وقت گذاشته و گاهی خیلی سریع پس از جدایی قرارداد دیگری را به امضا رسانده است. بسته به این که تاتنهام چه مقدار پول به عنوان جریمه به او پرداخت کند، میتوان تخمین زد که این مربی تا به حال چیزی در حدود 80 میلیون پوند غرامت دریافت کرده است.
مورینیو از مدتها قبل دیگر مربیای نیست که رسیدن به موفقیت را تضمین کند اما حالا کاملا مشخص است که او به ریسکی بزرگ و البته بسیار گرانقیمت تبدیل شده است. حالا چه کسی او را به خدمت خواهد گرفت؟ چه کسی این قمار را خواهد پذیرفت؟ اینجا چند کاندیدا را بررسی میکنیم که ممکن است چنین اقدامی را انجام دهند…
***
بنفیکا
افرادی که سابقا موفق بودند وقتی میخواهند بار دیگر خودشان را پیدا کنند، گاهی به جایی برمیگردند که همه چیز از آنجا آغاز شد. اولین تجربه سرمربیگری مورینیو در بنفیکا بود، دورهای کوتاه اما بسیار موفق که منجر به گستاخی بیش از حد او شد تا جایی که اعلام کرد باشگاه باید قرارداد جدید پر سودی با او به امضا برساند یا استعفا خواهد داد. پیشنهاد جدیدی برای تمدید قرارداد ارائه نشد، بنابراین او از این تیم جدا شد.
ظاهرا هر دو طرف از نحوه این جدایی در 21 سال قبل پشیمان هستند و عوامل دیگری نیز وجود دارد که احتمال تجدید دیدار را به واقعیت نزدیک میکند. مهمترین نکته شاید نحوه پیشروی همکاری دوباره دیگری است که در این فصل رخ داد. ژرژ ژسوس پس از دورانی بسیار موفق در فلامنگو به لیسبون برگشت اما بنفیکا پس از هزینه بالا در تابستان گذشته پیش از مرحله گروهی از لیگ قهرمانان حذف شد و در حال حاضر با 12 امتیاز اختلاف با صدر جدول در رده سوم لیگ قرار گرفته و شرمآورتر از آن این است که حتی نتوانست در لیگ اروپا از سد آرسنال عبور کند.
نتایج در ماه مارس کمی بهتر شد اما شکست آخر هفته برابر ژیل ویسنته امیدهای آنها برای کسب عنوان قهرمانی را به پایان رساند. اگر بازگشت ژسوس زودتر از حد انتظار به پایان برسد، با چه قیمتی میتوان مردی را برگرداند که زمانی در پورتو گفته بود که تنها بعد از خدا، نفر دوم است؟
یوونتوس
مردی بسیار تفرقهافکن و متمایل به ادعاهای جنجالی، کسی که از محبوبیت بسیار کمی در فوتبال برخوردار است. اما صحبت درباره آندرهآ آنیلی کافی است: آیا مورینیو میتواند به ایتالیا برگردد تا با نسخه سوپرلیگی ارنست استاورو بلوفلد (توضیح مترجم: Ernst Stavro Blofeld شخصیت منفی فیلمهای جیمز باند) کار کند؟
به هرحال این کشوری است که او خاطرات و تجربیات بسیاری در آن دارد. یا حداقل میتوان گفت که بیعیب و نقصترین رکورد را در آن به ثبت رسانده، حتی با این که حالا بیش از یک دهه از سه گانه او در اینتر گذشته است. مردم هیچ شکستی را در سری A به خاطر ندارند و فقط دو فصل موفقیتآمیز را به یاد میآورند. مورینیو در ایتالیا هنوز مورینیویی بود که توهینهای بیدلیلی را نصیب هرکسی میکرد که به شکلی ناخوشایند به او نگاه میکرد اما قهرمانیها این رفتار نه چندان شایسته را پوشش میداد.
آیا شوک میزان عقب افتادن یوونتوس در این فصل منجر به این میشود که آنیلی از تجربه کار با آندرهآ پیرلو دست بکشد و “قهرمانی ثابت شده” را به تیم بیاورد؟ مطمئنا این موضوعی قابل بحث در حال حاضر است و آنیلی شاید داناتر از آن باشد که اشتباه دنیل لوی را تکرار کند اما یوونتوسیها کارهای زیادی برای تاکید بر جایگاهشان به عنوان آدم بد فوتبال در مدت اخیر انجام دادهاند. آنها و مورینیو به نوعی با هم سازگار هستند.
رئال مادرید
مسخره به نظر میرسد، اینطور نیست؟ کاملا همینطور به نظر میرسد چون واقعیت همین است اما اگر فوتبال اخیرا تنها یک چیز به ما یاد داده باشد این است که موضوعی احمقانه لزوما به معنای غیرواقعی بودن آن نیست.
در قلب این موضوع رابطه مورینیو با فلورنتینو پرز قرار دارد که گفته میشود هنوز بسیار قوی- و حتی نزدیک- است و شایعاتی در این باره به گوش میرسد که زمانی که در ابتدای فصل جاری به نظر میرسید مربی فرانسوی از رئال جدا شود، او در صدر لیست جانشینی زین الدین زیدان قرار داشت.
البته که زیدان ممکن است در مسیر فتح لیگ قهرمانانی دیگر و شاید حتی دبل با قهرمانی در لالیگا قرار داشته باشد اما پیش از این نیز پس از کسب موفقیت از مادرید جدا شده و ممکن است دوباره این کار را تکرار کند.
رفتن از اخراج توسط تیم رده هفتمی لیگ برتر به قهرمان احتمالی اروپا تعریف جامع ساختن پل از شکستها به نظر میرسد اما به ندرت موضوعی منطقی در رئال مادرید رخ میدهد و منصفانه است اگر بگوییم که این روند تا به حال به کار آنها آمده است.
سلتیک
در زمان نوشتن این مطلب، سلتیک هنوز این شایعه را تایید نکرده که ادی هاو جانشین نیل لنون خواهد بود، بنابراین هنوز این آزادی عمل برای آنها وجود دارد که به این فکر کنند که گزینهای “هستهای” بهترین راه برای رسیدن به رنجرز است.
شاید آنها به این موضوع فکر کنند که بازگرداندن معمار سیاهترین روز استیون جرارد برای خیره شدن به او از آن سوی شهر با کمک بنر بزرگ “این لیز نخواهد خورد” راهی برای نابودی امپراطوری رو به پیشرفت او در ایبراکس باشد.
البته که خود بزرگبینی مورینیو به او اجازه نخواهد داد که اسکاتلند و سلتیک را در نظر بگیرد چرا که آنها قادر به پرداخت هزینههای او نخواهند بود اما این فکری جذاب است.
MLS
اگر به این باور داشته باشید که هرچه مورینیو میگوید با کمی انگیزه خودخواهانه- حیلهگرانه حساب شده است، بعضی اظهارات به ظاهر بدون ضرری که در ژانویه درباره MLS انجام داد کمی قابل توجهتر به نظر میرسد.
او با تمجید از بازیکنان امریکایی و مبارزهجو بودن تیم ملی این کشور گفت:” هروقت بتوانم و اختلاف زمانی به من اجازه دهد، بازیهای MLS را تماشا میکنم.” او این موضوع را در همایش مربیان فوتبال ایالت متحده مطرح کرد، بنابراین بعید بود که بگوید “لیگ شما افتضاح است و بازیکنان شما همگی بیمصرف هستند” اما باز هم اگر باشگاههای MLS هر علاقهای نشان دهند، او بدون شک به این اظهارنظر به عنوان شاهدی بر علاقه قدیمیاش به فوتبال آمریکا اشاره میکند.
او ممکن است دقیقا کجا برود؟ مانع بزرگ توافق این است که تیمهای MLS عموما پول زیادی برای سرمربیان هزینه نمیکنند اما آیا ممکن است آستین افسی تازه تاسیس که مالکیتش بر عهده متیو مککانهی است بخواهد هیاهوی زیادی ایجاد کند؟ یا شاید یکی از تیمهای نوظهور- شارلوت یا سن لویی- شاید به واسطه ساختن حق امتیاز نوظهورشان حول محور او به جذبش تمایل داشته باشند؟
هلند
مربیگری در تیم ملی همیشه یکی از برنامههای مورینیو بوده است. او بارها در این باره اظهارنظر کرد که دوست دارد روزی در رده ملی کار کند و با این حال شاید بخواهد این کار را پس از فتح لیگ قهرمانان یا موفقیتی بزرگ در یک باشگاه انجام دهد تا این که پس از سه اخراج مفتضحانه در شش سال چنین کاری را بر عهده بگیرد چرا که مورینیو به جایی رسیده که میتوان ضرب المثل “نباید دندان اسب پیشکشی را شمرد” را درباره او به کار برد.
پرتغال یکی از گزینههای بدیهی است اما مورینیو سال گذشته گفت که شاید علاقهای به هدایت تیم ملی کشورش نداشته باشد؛ علاوه بر این که فرناندو سانتوس تا پایان جام ملتهای اروپا 2024 قرارداد دارد.
اسپانیا، فرانسه، آلمان، ایتالیا و انگلیس به دلایل متفاوت جز گزینهها نیستند، بنابراین هلند محتملترین شغل اروپایی است که شاید او خواهان آن باشد. نتایج و عملکردهای این تیم تحت هدایت فرانک دیبوئر، سرمربی فعلی، چندان رضایتبخش نبوده، بنابراین این احتمال وجود دارد که اگر نتایج فاجعهباری در این تابستان کسب شود، تغییری در راه باشد: ژوزه وارد میشود.
قطر
اگر او بخواهد به فراتر از اروپا نگاه کند، پس قطر شاید مقصدی احتمالی باشد.
آنها پیش از برگزاری جام جهانی در 18 ماه آینده مشخصا دوست دارند سفیرانی مورد احترام و شناخته شده از ژاوی تا ریچارد کیز داشته باشند تا به همه بگویند که درک اشتباهی از کشورشان به وجود آمده و چه سفیری بهتر از یکی از معروفترین سرمربیان جهان است؟
آنها قطعا تلاشی قابل توجه برای اغوای مورینیو زمانی که او چند سال قبل برای توری به دوحه رفته بود، به کار گرفتند، حتی با این که آن سفرها/ دوران حضورش به عنوان مفسر در بیاین اسپورت نتوانستد کمکی هوشمندانه برای کسب کاری در PSG در آن بازه زمانی از پیش ببرند. مورینیو گفت:” من خیلی تحت تاثیر قرار گرفتم. با شناختی که از این کشور داشتم، نمیتوانم بگویم که خیلی شگفتزده شدم چون انتظار چیزی فوق العاده را داشتم. اما سوالاتی وجود داشت که یک سرمربی فوتبال میتواند پیش از درک تمامی این اتفاقات داشته باشد- و من از سطح سازماندهی آنها بسیار متحیر شدم.”
قطعا این رفتاری ناخوشایند با فلیکس سانچز، سرمربی فعلی، خواهد بود که با پشتکار راهش را از تیمهای رده جوانان قطر باز کرد و در سال 2017 به این شغل رسید اما نبرد رسانهای وجود دارد که باید صورت بگیرد. شما برای جنگیدن در این نبردها به اسلحههای بزرگ نیاز دارید.
درود بر شما؛
بسیار خواندنی بود!
حقیقی .؟
آقای مارمولک