اوجگیری سیتیِ گواردیولا چه درسی برای سایر باشگاهها دارد
هفتیک- وقتی منچسترسیتی در 15 دسامبر 2020 در خانه با نتیجه 1-1 برابر وست برومویچ متوقف شد، به نظر میرسید که این بدترین تیم تحت هدایت پپ گواردیولا علیرغم در اختیار داشتن بازیکنان با کیفیت است. آنها کُند و بدون خلاقیت بودند و حرکات سریعی که زمانی پرسینگ آنها را شکل میداد، کاملا ناپدید شده بود. اما دو ماه بعد آنها با پیروزی در تمامی دیدارهای پس از آن تساوی، در صدر جدول لیگ برتر قرار داشتند و صحبت از احتمال کسب چهارگانه بود. که شاید نشان میداد وسوسه شدن برای قضاوت زودهنگام و کشیده شدن به سوی داستان همیشگی فوتبال چقدر آسان است؛ اینکه وقتی افت آغاز میشود، تنها با قربانی کردن سرمربی میتوان آن را متوقف کرد.
اما نباید گفت که نگرانیها درباره سیتی در مقطع ابتدایی فصل غیرموجه بود. آنها کند بودند و شکست خانگی 2- 5 برابر لسترسیتی نشان دهنده مشکل سازگاری آنها با سیستمی تغییر یافته بود؛ استفاده از دومین هافبکِ عقب زمین، فشار زیادی روی کوین دیبروین گذاشته و به نامپلیس مندی و یوری تیلمانس فرصت بازی در جریان پرسینگ را داده بود.
در آن زمان دو نگرانی وجود داشت. اولی این بود که آیا این همان سقوطی است که معمولا پس از سه یا چهار سال گریبانگیر مربیان میشود؟ فوتبال همیشه روی دورههای سه ساله عمل میکند و پس از آن نیاز به بازسازی برای دفع آنتروپی دارند؛ این کار ممکن است تغیر تاکتیکها، تغییر چندین بازیکن یا جایگزینی سرمربی باشد. این موضوع درباره مربیانی مانند گواردیولا که از سیستم پر فشار و پرسینگ شدید، صدق میکند و افت ناگهانی زمانی رخ میدهد که بازیکنان از توقعات بالا خسته شده و باورشان به پروژه را از دست میدهند.
دومین نگرانی این بود که شرایط بسیار شبیه زمانی شد که اتفاقات برای گواردیولا در اروپا اشتباه پیش میرود. برای مدتی روندی تکراری در حذف تیمهای او از مراحل حذفی مسابقات اروپایی وجود داشت که معمولا از سر بدشانسی رخ میداد (بارسلونا و چلسی در 2012، بایرن و رئال مادرید در 2014 و بایرن و اتلتیکو در 2016 ). سپس موضوع اینطور مطرح شد که تلاشهای خود او برای جلوگیری از این اتفاق در واقع باعث شد که احتمال رخ دادن آن بیشتر شود (منچسترسیتی و لیورپول در 2018، منچسترسیتی و لیون در 2020 ). این احساس وجود داشت که قبلا شاهد این ماجرا بودهایم: که با کند کردن بازی و کاهش قدرت و شدت پرسینگ برای حفاظت از سیتی مقابل توپهای ارسالی به پشت سر بازیکنان این تیم، آنها بسیاری از ویژگیهایی که باعث میشد تیمی قوی باشند را قربانی کرده و وزن خود را از دست میدادند.
اما سپس به لطف آمادگی خارق العاده ایلکای گوندوگان که نه به عنوان “هشت آزاد” ( کلمهای که دیبروین برای نقشی که خودش و سیلوا در چند فصل ابتدایی حضور گواردیولا در سیتی ایفا میکردند ابداع کرد) بلکه به عنوان نوعی از “شماره هشت نامحسوس” به میدان میرفت، شرایط تغییر کرد. گوندوگان میتواند در پشت خط میانی از رودری حمایت کند اما در عین حال با تاثیری نابودکننده پیش برود، با هافبکی خلاقتر- دی بروین یا برناردو سیلوا- در برابرش ارتباط بگیرد و به این ترتیب همه چیز سر جای خود قرار گرفت.
اهمیت بیشتر شاید این بود که شرایط دفاعی با نظم بیشتر و تاثیرگذاری بهتری دنبال شد. معروف است که پرسینگ یکی از سختترین ابعاد بازی برای اندازهگیری آماری است اما معیاری است که میتوان با بررسی پرسینگها در یک سوم حریف به نسبتی از پرسینگ کلی دست یافت: تیمی که به دنبال بازپسگیری توپ است، کجاست؟ سیتی و لیورپول به مدت چهار سال در صدر آمار این بُعد از بازی قرار داشتند؛ این فصل لیورپول فاصله زیادی با رده اول دارد و سیتی پنجم است، سختگیری آنها در این زمینه با کاهش بسیاری همراه بوده است.
در فاصله دیدار با وست برومویچ و پیروزی تحقیرآمیز 1-4 در آنفیلد در هفتم فوریه، سیتی تنها یک گل در لیگ دریافت کرد که گلی دیرهنگام برابر چلسی بود؛ در حالی که بازی با نتیجه 0- 3 دنبال میشد. درست است که آنها دیدارهای سختی را پشت سر نگذاشتند بنابراین شاید تیمهای برتر همچنان بتوانند به آنها ضربه بزنند و این نیز یک نگرانی خواهد بود که پنالتی لیورپول برابر سیتی روی یک توپ مستقیم فرستاده شده به پشت مدافعان به دست آمد اما سیتی بسیار مستحکمتر به نظر میرسید؛ شاید به درخشش دو یا سه سال قبل نباشد اما شاید از تعادل بهتری برخوردار شده باشد.
اینجا درسی بزرگتر برای باشگاهها وجود دارد. سیتی به گواردیولا باور داشت و در تابستان با خرید دو مدافع میانی گرانقیمت از او حمایت کرد که یکی از آنها به ندرت بازی میکند اما ثابت کرده به اندازه کافی در سازگاری با محیط سریع است و-شاید- بتواند نسبت به قبل پیشرفت کند. قطعا صحبت از سقوط خیلی زود ناپدید شده است.
شاید تاتنهام با توجه به پیش رفتن اوضاع به این فکر کند که آنها نیز باید با مائوریسیو پوچتینو صبورتر میبودند و زمان و منابع لازم را در اختیار او میگذاشتند تا تیم خستهاش را بازسازی کند. و خصوصا لیورپول هم میتواند اعتماد بیشتری به مربیاش داشته باشد: گاهی مربیان در فوتبال مدرن میتوانند دوباره ظهور کنند. نگرانی درباره مصدومیتها و شیوع ویروس کرونا شاید موقعیت را بدتر کند اما آنها حالا اساسا همان جایی هستند که سیتی فصل گذشته در آن قرار داشت: در پایان یک دوره و با نیاز به بازسازی. با توجه به قدرت و شخصیت کلوپ، هیچ دلیلی وجود ندارد که فکر کنیم او نمیتواند به اندازه پپ گواردیولا موفق باشد. اینطور نیست که تمامی افتها و سقوطها برگشت ناپذیر باشند.
با اوردن مورینیو تات نابود کرد خودشو