چگونه پاریسنژرمن تیم همه پاریسیها شد
هفتیک– پس از اینکه پاری سن ژرمن در ابتدای هفته گذشته، برای اولین بار در تاریخش توانست به فینال چمپیونزلیگ راه پیدا کند، به دیدن دوستم رفتم که از کودکی و از دوره شهرکهای متراکم پاریس، هوادار این تیم بوده است. من و او هر گاه که بلیت ارزان به دست بیاوریم، با بچههایمان به پارک دو پرنس، ورزشگاه خانگی پاری سن ژرمن میرویم. در شبهایی که بازی به نفع تیم پیش برود، ما حتی “پانزان” را کنار هم انجام دادهایم- رقصی که هواداران دستانشان را بر روی شانههای دو نفر کناری قرار داده و پشت به زمین، به بالا و پایین میپرند. حالا که او به عنوان یک هوادار، به نقطه اوج رسیده- دیدار فینال روز یکشنبه مقابل بایرن مونیخ در لیسبون- به فکر فرو رفته بود (توضیح مترجم: این مقاله قبل از دیدار دیشب نوشته شده است).
او اعتراف کرد اینکه باشگاه با سرمایهگذاری قطریها اوج گرفته، برایش ناخوشایند است:” مثل این است که در مونوپلی تقلب کرده باشید و ناگهان تمام هتلهای بازی متعلق به شما شده باشد.” بله او از این موفقیت خوشحال بود زیرا در غیر این صورت، تمسخر هواداران حریف که میگفتند” حتی با این همه پول هم نتوانستید از یک چهارم نهایی چمپیونزلیگ عبور کنید” ادامه پیدا میکرد. او احساس میکند که پیاسجی سر انجام چیزی را که فرانسویها ” لا لوز” – به معنی ناکامی- مینامند، پشت سر گذاشته است. مثل یک هوادار واقعی، او نمیتواند بین خودش و باشگاه فرقی قائل شود و صعود تیمش را نشانه پایان ناکامیها در زندگی کاری خودش هم میداند. تصور رایج غلطی که درباره پیاسجی وجود دارد این است که آنها یک باشگاه “تقلبی” هستند، بدون تاریخ و هویت که با پول قطریها ساخته شدهاند و توسط گلوری هانترها (افرادی که تنها به واسطه موفقیت یک باشگاه از آن حمایت میکنند) و کودکان حمایت میشوند.
در حقیقت، این باشگاه میلیونها هوادار دارد که تمام عمر طرفدار این تیم بودهاند و بیشتر در مناطق نه چندان دلنشین بزرگترین کلان شهر اروپا زندگی میکنند. پیاسجی در سال 1970 تاسیس شد؛ تقریبا یک دهه بعد از اینکه بسیاری از باشگاههای انگلیس تشکیل شدند ولی “پاریس بزرگ”، خود نیز تازه تاسیس است. مثل بسیاری از باشگاههای فوتبال، پاری سن ژرمن هم داستان مردم محلی را بیان میکند. پاریسیهای ثروتمند فوتبال بین المللی را ساختند: فیفا، مجمع بینالمللی قانونگذاری فوتبال در سال 1904 در این شهر بنا شد و جام جهانی و رقابتهای اروپایی (که بعدا چمپیونزلیگ نام گرفت) هر دو در این شهر اختراع شدند. ولی از آنجا که فوتبال فرانسه در طول قرن بیستم، رو به کارگری شدن رفت، ثروتمندان پاریس آن را خار و ذلیل میدانستند. فرانسو تروفو (کارگردان فرانسوی) در فیلم 400 ضربه که در سال 1959 ساخته شد، فوتبال را به عنوان تنبیهی از سوی بزرگسالان برای بچهها نمایش میدهد. در این فیلم، معلم ورزشی که به طرز غیرمعقولانهای پرشور و حرارت است و شلوارک کوتاه پوشیده و حرکات تمرینی احمقانهای انجام میدهد، شاگردانش را در خیابانهای پاریس میدواند تا بروند و فوتبال بازی کنند. پشت سر او، یک پسربچه از جمعیت جدا میشود.
لوموند، نشریه قشر مرفه پاریس، در سال 1995 برخلاف میل بسیاری از روزنامهنگارانش، تنها یک صفحه ورزشی در روزنامههایش منتشر میکرد ولی در طی نیمه دوم قرن، ورود مردم از دیگر مناطق فرانسه، پرتغال و شمال و غرب آفریقا، منطقه پاریس را متحول کرد. حومه شهر رشد بسیاری کرد تا شهر باستانی اهمیت کمتری پیدا کند. در سال 1975، جمعیت منطقه 9.9 میلیون نفر بود. امروز 12.2 میلیون نفر است که تنها 2.1 میلیون نفر در شهر پاریس زندگی میکنند. ساخت و سازها خیلی سریع و بیحساب و کتاب بوده است: جزئیات درجه یک ساختمانهای پاریس، در حومه شهر که به سبک آمریکایی ساخته شده، بهکار نرفته است. میلیونها مهاجر، که از زادگاهشان جدا شده بودند، به یک هویت مشترک و سمبلهایی برای اجتماعشان نیاز داشتند.
ایجاد پاری سن ژرمن ، هر چند با ادغام دو باشگاه انجام شد اما آخرین تلاش آنها برای ساخت یک باشگاه پاریسی بود که بتواند قدرتش را در طی زمان حفظ کند. باشگاه ریسینگ و ستاره سرخ پس از مدتی ناپدید شدند. خیلی سریع، دنیل هچر، طراح مد مشهور فرانسوی، رئیس باشگاه شد. او در لباسهای شیک و گرانقیمتش، هواداران محلی را عصبانی کرده بود و پس از رسوایی بلیت فروشی در سال 1977، برای همیشه از فعالیت در فوتبال محروم شد. پاری سن ژرمن در دهه نود برای مدتی شکوفا شد، در سال 1995 به نیمه نهایی چمپیونزلیگ رسید ولی سپس ناپدید شد.
وقتی در سال 2002 به پاریس نقل مکان کردم، فوتبال بخشی از مکالمات روزمره نبود و به ندرت در بلوار پریپریک کسی را میدیدید که پیراهن پاری سن ژرمن به تن داشته باشد – که اگر هم میپوشید، مردم نگاه تحقیرآمیزی به او میداشتند. در روز ملی فرانسه، ماکسیم برونری، یکی از هواداران خشن پیاسجی، تلاش کرد که ژاک شیراک، رئیس جمهور کشور را با یک اسلحه ترور کند. چند هفته بعد این اتفاق، برای اولین بار به پارک دو پرنس رفتم تا بازی پیاسجی مقابل آژاکسیو، تیم کوچکی از منطقه کوریسکانی، را تماشا کنم.
هواداران میزبان در طول بازی، حدود 15 هوادار مهمان را نادیده میگرفتند و اغلب، بازی را هم نادیده میگرفتند. به جایش، بخش «سفید» و بخش چند نژادی ورزشگاه – که هر دو از پاری سن ژرمن حمایت میکردند- علیه یکدیگر شعار میدادند یا میخواندند:” اوه پاری سن ژرمن، ممنون، ما باعث ننگ فرانسهایم”. بیرون ورزشگاه، در خیابانهای بورژوایی منطقه شانزده که معمولا پر از خانمهای شیک و پیک و سگهای کوچک است، یک هوادار پیاسجی با هوادار دیگری از این تیم گلاویز شده بود. آژاکسیو با یک تساوی به خانه برگشت. ژان کلود بلان، نایب رئیس باشگاه، در این رابطه توضیح داد:” پاریس شهری است که خیلی سریع باید در آن به موفقیت برسید.” از آنجا که باشگاه موفق نبود، پاریسیها هم به آن بیتوجهی میکردند. در ابتدای قرن فعلی، باشگاه راگبی پاریس گاهی نسبت به پاری سن ژرمن هواداران بیشتری را جذب میکرد.
ولی مرگ خشونتبار دو هوادار پیاسجی در سالهای 2006 و 2010 همه چیز را عوض کرد. نیکولا سارکوزی، رئیس جمهور وقت فرانسه – که خود هوادار پاری سن ژرمن است- تصمیم گرفت که هولیگانها را ریشه کن کند. دیگر هواداران سرسخت باشگاه حق نداشتند در پارک دو پرنس کنار هم بنشینند. برخی هواداران دو آتشه نیز از حضور در ورزشگاه محروم شدند. یکی از لیدرهای سابق گروههای هواداری باشگاه، این اتفاق را با پاکسازی ورزشگاههای انگلیس از خشونت در سال 1990 مقایسه کرد. او به من گفت:” خشونت در پارک دو پرنس کاهش پیدا کرد ولی جو کمی شبیه به انگلیس شد. من فضای قدیمی را ترجیح میدهم، حتی اگر همراه با گاز اشکآور در راهروهای خروجی باشد.”
ولی در 23 نوامبر 2010، یکی از پراهمیتترین ضیافتها در دوره مدرن فوتبال، در کاخ الیزه، محل اقامت رئیس جمهور فرانسه، برگزار شد. دور میز، سارکوزی، میشل پلاتینی، رئیس وقت یوفا و شیخ تمیم بن حمد آل ثانی ، ولیعهد قطر نشسته بودند. در آن دوره، رای فیفا برای اعلام میزبانهای جام جهانی 2018 و 2022 که قرار بود 9 روز پس از این مهمانی اعلام شود، ذهن همه را به خود مشغول کرده بود. بخش اعظمی از دیپلماسی قطریها، تبدیل پول به دوستی بود. فرانسه با عضویت در شورای امنیت سازمان ملل متحد، دارا بودن یک ارتش بزرگ و نفوذ در فیفا، یک شریک کارامد به حساب میآید. فرانسه در آن سو به دوستانی نیاز دارد که به دنبال سرمایهگذاری خارجی باشند. پلاتینی پیش از آن گفته بود که رای او برای جام جهانی 2022، آمریکا خواهد بود. اسطوره فرانسوی، این موضوع که درخواست سارکوزی روی او تاثیرداشته را رد کرد ولی چهار رای اروپا را از آمریکا به قطر تغییر داد. اقدام او رای نهایی فیفا را مشخص کرد. کمی بعد، یک شرکت تولید البسه ورزشی که متعلق به هیئت سرمایهگذاری قطر بود، به لارن پلاتینی، پسر میشل پلاتینی یک شغل مناسب داد. لارن همواره رابطه پدرش با شغلی که در آن فعالیت داشت، تکذیب کرد.
هفت ماه بعد، هیئت سرمایهگذاری ورزشی قطر، پاری سن ژرمن را خرید. قطریها بزرگترین حفره در نقشه فوتبال اروپا را پیدا کرده بودند: یک کلان شهر با 12 میلیون جمعیت و تنها یک باشگاه در بالاترین لیگ کشور. برای مقایسه، لندن 6 باشگاه در لیگ برتر دارد. آرسن ونگر، سرمربی سابق آرسنال که مشاور قطریها در این امر بود، این خرید را خریدی دانست که “نیاز به فکر کردن ندارد.” از آنجایی که هیئت سرمایهگذاری ورزشی قطر، توسط دولت قطر حمایت میشود، پاری سن ژرمن به یک دارایی خارجی تبدیل شد. شبکه beIN Sport قطر هم در موازات این اقدامات، حق پخش فوتبال فرانسه را خریداری کرد و در نتیجه به تمام باشگاههای لیگ فرانسه، حق پخش بازیها را پرداخت میکرد. شبکه beIN و باشگاه پاریسن ژرمن، به یک دفتر مشترک در خیابان بولونی بیانکور در جنوب غرب پارک دو پرنس نقل مکان کردند.
ناصر الخلیفی جوان به عنوان رئیس باشگاه پاری سن ژرمن و مدیر اجرایی beIN شروع به فعالیت کرد. او ماه آینده به جرم تشویق جروم والکه، دبیر سابق فیفا به انجام” سوء مدیریت مجرمانه ” با ارائه “مزایای بیمورد” در رابطه با اعطا حق پخش چندین رقابت بینالمللی، باید در دادگاهی در سوئیس حضور پیدا کند. او از اتهام رشوه دادن تبرئه شده است. قطریها پول زیادی به پیاسجی تزریق کردند. پاریس همواره نویسندهها، نقاشها، موزیسینها و بازیگران بزرگی داشته است و ناگهان صاحب فوتبالیستهای بزرگی هم شد. الخلیفی در سال 2014 به من گفت:” راستش را بخواهید ما چشمانداز مشخصی داریم. در طول پنج سال میخواهیم به یکی از بهترین باشگاههای اروپا تبدیل شده و چمپیونزلیگ را ببریم.”. قیمت بلیتها افزایش یافت. در سال 2016، پیاسجی ورزشگاهش را ارتقاء داد و تعداد صندلیهای VIP را تقریبا دو برابر کرد و به 4500 صندلی رساند. تام شیهان، معمار پروژه در این رابطه گفت:” چیزی که پاری سن ژرمن از ما میخواست این بود که هویت پاریس را در پارک دو پرنس بدمیم. پاریس یک مقصد بسیار لوکس است. ما سعی کردیم پارک دو پرنس را هم به یک مقصد شیک تبدیل کنیم.”
او ورودی VIP ورزشگاه را با ورودی سالن اپرا گارنیه پاریس مقایسه کرد و آن را “جایی که مردم میآیند تا ببینند و دیده شوند” توصیف کرد. حاشیهنشینهایی که آبجو مینوشیدند و علف میکشیدند، در برنامههای پیاسجی جایی نداشتند. در حقیقت، “پاریس شیک” جانشین حاشیه نشینها در ورزشگاه شده بود.
مالکان جدید، نشان باشگاه را عوض کردند و کلمه “پاریس” که در این نشان، بالای برج ایفل قرار داشت، بزرگ کردند و «سنت ژرمن» با فونتی کوچکتر در پایین نوشته شده است. بلان در این رابطه گفت:” به ما پاری سن ژرمن گفته میشود ولی بالاتر از آن، ما پاریس هستیم.” آدمهای اتوکشیده در پیراهنهای سفید و در دفترهایی رو به آفتاب، دقیقا چیزی است که پاریسن ژرمن دوست دارد به آن شناخته شود: وقار، زیبایی و ممتازی خود شهر پاریس. هواداران دو آتشه سرانجام به پارک دو پرنس برگشتند؛ به این شرط که رفتار خوبی داشته باشند و با شعارهایشان جوی مناسب در ورزشگاه ایجاد کنند. حتی در این زمان هم بسیاری از هواداران حاشیهنشین تیم احساس میکردند که توازن باشگاه خیلی بهم خورده است.
شهر پاریس -با خانههایی که قیمتهایش سر به فلک کشیده- به دژ محکم ثروتمندان تبدیل میشد. پاری سن ژرمن نیز در همین مسیر گام برداشت. بازیکنان خارجی – که تنها چند نفر از آنها فرانسوی یاد گرفتند، حتی با وجود اینکه سالها در این باشگاه حضور داشتند – مثالهای این الگو هستند. توماس مونیه، مدافع راست پاری سن ژرمن که سالها در این تیم حضور داشت، پس از انتقالش به بروسیا دورتموند گفت که در پاریس او به جشن تولدهایی میرفته که تا ساعت 6 صبح در بارها، دارت بازی میکردند و این فستیوالهای بازیکنان پاری سن ژرمن از حد خارج شده بود.
او گفت: “در آنجا قصر اجاره میکنند، ساختمان اجاره میکنند، با صدها نفر مهمانی برگزار میکنند. آنجاست که میبینید بازیکنان فوتبال فقط فوتبالیست نیستند.” تحت مدیریت قطریگها، پاری سن ژرمن در فصول اخیر یک ریتم ثابت داشته است: تسلط آسان بر لیگ فرانسه و سپس، معمولا در ماه مارس و در مرحله نیمه نهایی، حذف تحقیرآمیز از چمپیونزلیگ. قهرمانی در چمپیونزلیگ برای پیاسجی به یک عقده تبدیل شده است. برای پشت سر گذاشتن این عقده، آنها در سال 2017 دو انتقال گرانقیمت تاریخ را با جذب نیمار از بارسلونا با 222 میلیون یورو و کیلیان امباپه 18 ساله از موناکو با 180 میلیون یورو به ثبت رساندند. نیمار در دو فصل اولش، مراحل حذفی چمپیونزلیگ را به علت مصدومیت از دست داد و حذف شدنهای تحقیرآمیز پیاسجی ادامه پیدا کرد. امسال برای اولین بار وقتی به او نیاز هست، در ترکیب حضور دارد. نیمار یک نابغه است که هواداران فوتبال عاشق تنفر از او هستند.
او دوست دارد با نگه داشتن توپ، به مامور مهارش یک فرصت بدهد، سپس به تحقیرآمیزترین شکل ممکن او را دریبل کند که معمولا با عبور توپ از بین پاهای مدافع همراه میشود- نماد اخته کردن در فوتبال. این سبک بازی باعث میشود که نیمار دائما در معرض ضربات حریفان باشد و همیشه روی زمین از درد به خود میپیچد ولی فقط او میتوانست آن پاس پشت پای فوقالعاده را برای دی ماریا در دیدار نیمه نهایی مقابل لایپزیش ارسال کند تا تیمش در نهایت 3-0 برنده بازی باشد. دی ماریا، ستاره آرژانتینی، بازیکن مورد علاقه من در پاری سن ژرمن است: پای چپش مثل ضربات فورهند راجر فدرر است؛ میتواند به روشهای غیرقابل شمارشی به توپ قدرت وارد کند و به آن کات بدهد و همچنین صورتی شبیه به فرانتس کافکا دارد. ولی محبوبترین بازیکن پاری سن ژرمن، مهاجم تیم، امباپه است. او قهرمانی از جمع حاشیهنشینها است که پیاسجی دهههاست به دنبالش میگردد. مدل به روز شده نیکلاس آنلکا که 20 سال پیش پاری سن ژرمن از آن نتیجه معکوس گرفت و به حدی مشکلات به وجود آورد که باشگاه به ستوه آمده بود. امروزه بازیکنان بزرگ از منطقه پاریس مثل پل پوگبا، انگولو کانته، ریاض محرز، کینگزلی کومان و آنتونی مارسیال همگی خارج از فرانسه بازی میکنند. پاری سن ژرمن در دیدار فینال با 9 خارجی بازی را آغاز خواهد کرد.
امباپه از شهر باندی آمده؛ یک منطقه حاشیهنشین که انگار یک شهر شوروی را به یک روستای قدیمی فرانسوی تبدیل کردهاید و سریعا در آن فست فود ساختهاید. او رویای افلاطونی حاشیهنشینها است. پسری از یک پدر کامرونی و یک مادر الجزایری که مثالی از هرج و مرج حومه شهرهاست. او تحصیلات عالیه دارد و فرانسوی را “درست” صحبت میکند که از همین رو برای نشریات هم به یک مورد ایدهآل تبدیل شده است. حتی قهرمانی در جام جهانی 2018 به همراه فرانسه در 19 سالگی، باعث نشده تا او مغرور شود. خوشرویی و خوشاخلاقی او باعث شده تا فرانسویهایی که از پاری سن ژرمن متنفرند، نتوانند مثل گذشته بدون قید و شرط به این تیم تنفر بورزند. در زمین او بازیکنی کامل است.
یک دونده که کنترلی عالی روی توپ دارد و همیشه تصمیم درست را میگیرد؛ انگار که او طراحی شده تا به دنبال پاسهای نیمار بدود. سرعتش، دفاع بایرن را مجبور میکند که عقبتر از همیشه بازی کند. این باعث میشود تا فاصله خطوط بیشتر شده و فضا برای نیمار باز شود. مربیها از اشاره به تواناییهای انفرادی بازیکنان متنفرند ولی توماس توخل، سرمربی پاری سن ژرمن گفته:” رابطه بین نیمار و کیلیان، بزرگترین نقطه قوت تیم ماست. این خیلی خیلی خیلی واضح است.” یکشنبه مهمترین بازی برگزار میشود. برای هواداران پاری سن ژرمن، قهرمانی در جامهای داخلی دیگر عادی شده است. پس از اینکه لیگ فرانسه به علت شیوع ویروس، در ماه مارس به پایان رسید، پاری سن ژرمن به عنوان قهرمان لیگ معرفی شد. آنها تا ماه جولای دیداری برگزار نکردند، تا در فینال جام حذفی و جام اتحادیه به میدان رفتند و قهرمان شدند تا خود را برای یک چهارم نهایی چمپیونزلیگ در لیسبون گرم کنند. پاریس حالا بر فوتبال فرانسه تسلط دارد؛ همانطور که بر تمام قلمرو زندگی فرانسوی. در دوران رشد کلانشهرها، لندن هم قدرتی در ورزش به حساب میآید. در 50 سال ابتدایی برگزاری رقابتهای چمپیونزلیگ که از سال 1955 شروع شد، هیچ تیمی از این دو شهر به فینال رقابتها نرسیده است. از 2006، آرسنال، اسپرز، چلسی (دوبار) و پاری سن ژرمن موفق به این کار شدهاند.
به خاطر شیوع ویروس، شب بزرگ پیاسجی متناقضترین تصویر ممکن را به همراه خواهد داشت: یک استادیوم خالی در لیسبون. اوضاع شهر پاریس از این هم بدتر است: هیچ خبری از توریست نیست و بسیاری از محلیها هم در این شهر حضور ندارند. پس از ورود ویروس کرونا، بسیاری به خارج از شهر و حومه آن رفتهاند. من هم این نوشته را از شهر برتون مینویسم؛ جاییکه به دیدن دوست هوادار پاری سن ژرمنم آمدهام، کسی که با نگرانی از پرسینگ بایرنیها، در ساحل میدود. ولی هنوز میلیونها حاشیهنشین از تمام نژادها هستند که در محلههایشان، روز یکشنبه بازی را تماشا خواهند کرد. هرچه غرولند و اعتراض علیه پاری سن ژرمن شیک جدید مطرح میشود، بیش از آن هیجان و خوشی وجود دارد.
برخی هواداران دوست دارند وقتی وارد ورزشگاه میشوند، به جای پلیس ضد شورش، با موسیقی زنده جَز روبهرو شوند. آنها دوست دارند به جای احمقهای سالهای گذشته، نیمار و امباپه را تماشا کنند. حتی رهبر سابق گروه هواداری هم میگوید که به دیدن سوپراستارها در لباس پیاسجی افتخار میکند:” البته که همینطور است، این موضوع غیرقابل انکار است.” سه شنبه شب، پس از پیروزی مقابل لایپزیش، آتش بازی و بوق ماشین شهر پاریس را پر کرده بود، همینطور حاشیه نشینها و تجمعهای غیرقانونی بدون رعایت فاصله اجتماعی در اطراف پارک دو پرنس در خیابان شانزلیزه. روز یکشنبه، پوشیدن پیراهن پاری سن ژرمن (یا ماسک پاری سن ژرمن) در شهر کاملا مقبول است. کافهها در سرتاسر منطقه پر از هوادارانی میشوند که هیچ حس نوستالژی به گذشته باشگاه ندارند. پیاسجی در این سه گانه موفق بوده: هم تیم قطری هاست، هم تیم پاریسیها و هم تیم حاشیه نشینها.