آنالیز بازی چلسی- سیتی؛ چگونه گواردیولا استمفوردبریج را فتح کرد
هفتیک- منچسترسیتی یک بار دیگر پتانسیل خود به عنوان یکی از مدعیان قهرمانی لیگ برتر را با غلبه بر چلسی به نمایش گذاشت؛ تیمی که چهارمین شکست در شش دیدار گذشته را در استمفورد بریج پذیرا شد. آنها علیرغم در اختیار نداشتن چندین بازیکن تیم اول به دلیل شیوع ویروس کرونا عملکرد درخشانی را به نمایش گذاشتند و ایلکای گوندوگان، فیل فودن و کوین دی بروین موفق شدند در فاصله 16 دقیقه در نیمه اول، سه گل این تیم را به ثمر برسانند. گل کالوم هادسون-اودوی در وقت تلف شده نیمه دوم تنها گل تیم میزبان بود. فرانک لمپارد در پایان بازی گفت:” ما اشتباهات فردی داشتیم و نتوانستیم به اندازه کافی نزدیک شویم. آنها ما را تنبیه کردند. این اتفاق در نیمه اول دردناک بود چون سطح بازی آنها نشان داد که ما باید در چه نقاطی بهتر شویم. در نیمه دوم واکنش بازیکنانم را دیدم اما این کار باید به سرانجام برسد.” پپ گواردیولا، سرمربی تیم حریف، گفت:” ما خیلی خوب بازی کردیم. به فرم دو یا سه فصل پیش خودمان برگشتیم. این پیروزی مهمی در زمین چلسی بود.”
مالکیت توپ: چلسی
فرانک لمپارد تیمش را با سیستم 3-3-4 و سه مهاجم شامل حکیم زیاش، تیمو ورنر و کریستین پولیشیچ به زمین فرستاده بود. منچسترسیتی، تیم مهمان، نیز با همین آرایش دفاع میکرد؛ رودری راس پایین خط میانی این تیم را تشکیل میداد.
سیتی به دنبال پرس چلسی از جلوی زمین بود و در هنگام انجام این کار نقشهایی را برای بازیکنانش تعریف کرده بود. دی بروین مسئول مهار انگولو کانته بود تا مانع از بازیسازی چلسی از طریق دفاعیترین هافبک میانیشان شود، رحیم استرلینگ و فیل فودن معمولا مدافعان میانی چلسی را از دو طرف زمین تحت فشار قرار میدادند تا پاسهای آنها به مدافعان کناری را تحت نظر داشته باشند و مجبورشان کنند که از میانه میدان بازی کنند.
ایلکای گوندوگان و برناردو سیلوا مهار میسون مونت و متئو کواچیچ را در اولویت داشتند و به شکلی مشابه موقعیتهای کناری آنها را ترجیح میدادند تا احتمال مالکیت توپ توسط مدافعان کناری چلسی را کاهش دهند. رودری در پشت سر آنها فضای پشت خط میانی چلسی را پوشش میداد که هدف سه مهاجم آنها قرار میگرفت که عقب کشیده بودند تا برای دریافت توپ بین خطوط تلاش کنند. اگر یکی از بازیکنان مقابل رودری برای انجام پرسینگ جلوتر میرفت، او در عوض برای مهار یکی از هافبکهای چلسی حرکت میکرد و این همکاری به حدی سازماندهی شده بود که برنامهریزی حمله را برای حریف سخت میکرد.
تیم لمپارد تنها زمانی واقعا در این امر موفق بود که ادوارد مندی، دروازهبان آنها، توپهای هوایی را برای مدافعان کناری ارسال میکرد چون در این صورت از مهاجمان کناری سیتی عبور میکرد. علیرغم استعداد دفاعی بالای کانته، قرار گرفتن او در آخرین پست خط میانی باعث تضعیف سبک بازی چلسی شده بود. جورجینیو در همان پست کیفیت بیشتری را در حین بازیسازی به نمایش میگذارد؛ کانته تنها زمانی توانست سیتی را به چالش بکشد که به عنوان مدافع کناری کاذب یا مدافع میانی کاذب در نیمه دوم عمل کرد. از سوی دیگر او مامور مستقیم مهار دیبروین بود.
راه عبورهای خالی وجود داشت که از طریق آن میشد بازی را پیش برد، وقتی گوندوگان یا برناردو سیلوا پیش میرفتند تا یکی از مدافعان میانی را پرس کنند و پولیشیچ، ورنر یا زیاش پیش از آن که رودری بتواند واکنش نشان دهد به پست دفاعیتر میرفتند، اما این راههای عبور به ندرت شکل میگرفتند. زیاش و پولیشیچ به داخل زمین میرفتند تا بین خطوط بازی کنند، مدافعان کناری از کنار آنها پیشروی میکردند و ورنر فضای احتمالی بین مدافعان سیتی را هدف قرار میداد که با جاگیری هم تیمیهایش ایجاد شده بود. سیتی با دفع اکثر توپهای ارسالی در خنثی کردن بیشتر این تلاشها موفق بود.
ورنر در طول فاز بازیسازی در هنگام تصاحب توپ به خط میانی میآمد تا به هم تیمیهایش برای عبور از ساختار سیتی پیش از ارسال توپ به مدافعان کناری در گوشه زمین کمک کند چرا که آنها معمولا برای دریافت توپ آزاد بودند. وقتی بیلی گیلمور وارد زمین شد، چلسی شروع به ایجاد تغییر در اساس هافبک دفاعی نزدیک به مدافعان کرد و همین موضوع عدم تعادل را در ساختار سیتی به وجود آورد و راههای احتمالی حمله را ایجاد کرد.
سیتی در نیمه دوم سیستمی که معمولا برای دفاع از میانه میدان استفاده میشود را به کار گرفت که به معنای محدود کردن فضای در دسترس برای چلسی بود اما سبک جاگیری آنها همچنان به ثبات قبل باقی ماند. بنابراین تیم میزبان همچنان در ایجاد موقعیت گلزنی با مشکل مواجه بود و گل دیرهنگام آنها هم روی همین تلاش به ثمر رسید.
مالکیت توپ: منچسترسیتی
پپ گواردیولا تیمش را با استفاده از سیستم محبوب 3-3-4 خود به زمین فرستاد و در این بازی از کوین دی بروین به عنوان شماره 9 کاذب استفاده کرد. چلسی هم به همین منوال با سیستم 3-3-4 دفاع کرد.
عناصر غیرمعمول در ساختار سیتی در حین مالکیت توپ تلاشهای چلسی برای دفاع را به چالش کشید و در نهایت زمینهساز پیروزی سیتی شد. ژائو کانسلو روی کاغذ مدافع کناری آنها بود اما در عمل به عنوان هافبک میانی سمت راست ظاهر شد و بنابراین گاهی یکی از سه هافبک میانی چلسی را مهار میکرد؛ با مهار سایرین توسط برناردو سیلوا و ایلکای گوندوگان، رودری این آزادی عمل را داشت که به دفاع میانی حرکت کرد و موقعیت سه در برابر سه را با سه مهاجم تیم میزبان ایجاد کند.
خط پاسکاری با اُلکساندر زینچنکو هم ساخته شد که معمولا در پیشروی با توپ یا دور کردن یکی از هافبکهای چلسی از پستش و تغذیه یکی از هافبکهای سیتی موفق بود. دیبروین با عقب کشیدن به فضای بین دفاع و خط میانی چلسی، یا توپ را دریافت میکرد یا فیل فودن را برای نفوذ مورب به فضایی آزاد میکرد که توسط کورت زوما که او را دنبال کرده بود، خالی شده بود. چنین نفوذی از سوی فودن در روند به ثمر رسیدن گل دوم سیتی دیده شد.
جایگیری کانسلو معمولا تیم فرانک لمپارد را سردرگم میکرد و این مشکل تا پیش از سوت پایان بازی هم ادامه داشت. زک استفن، دروازهبان سیتی، گاهی به عنوان مدافع میانی عمل میکرد تا جان استونز به سمت راست کشیده و چهار مدافع بتوانند به حمایت از کانسلو برای پیشروی ادامه دهند. سه بازیکن هجومی چلسی وظیفه پرس رودری، استفن و روبن دیاز را داشتند، هافبکهای میانی کناری نیز عقب میکشیدند تا مدافعان کناری سیتی را پرس کنند و مدافعان میانی سیتی نقطه کور حریف را هدف قرار داده و گزینه ارسال پاس به هافبک میانی را انتخاب میکردند. بازیکنان چلسی معمولا از پست دفاعیشان خارج میشدند چون با چالش جدیدی روبرو بودند و سیتی به دلیل استفاده از این موضوع با هدف قرار دادن فضاهای جدیدی بود که ایجاد شده بود و چلسی به جای دفاع تیمی از دفاع فردی استفاده میکرد: تیم میزبان پرس میکرد اما پوشش نمیداد.
درک متقابل بین فودن، گوندوگان و دی بروین در سمت چپ باعث ایجاد یک تهدید همیشگی شد. بازیکنان حاضر در پستهای پشت آنها فضایی که به دنبالش بودند را ایجاد میکردند و گوندوگان برای ایجاد حمایت تلاش میکرد و فودن از پشت سر اضافه میشد تا به عنوان نفر سوم از پشت دفاع چلسی نفوذ کند.
سیتی در ضدحملات هم خطرآفرین بود. دی بروین و استرلینگ کارهای ترکیب انجام میدادند تا به فضای پشت مدافعان میانی چلسی دسترسی پیدا کنند- توانایی دریبلزنی استرلینگ معمولا باعث ایجاد آشفتگی در بین حریفان میشود. تیم مهمان به قدری درخشان ظاهر شد که تفاوت بین بازیسازی و برنامه تاکتیکی آنها یک عدم تطابق را نشان میداد: شاید آنها باید گلهای بیشتری به ثمر میرساندند.