آیا برندان راجرز می‌تواند گزینه هدایت منچستریونایتد باشد؟

به نظر منصفانه است که بگوییم راجرز در دسته‌بندی مربیان محبوب قرار نمی‌گیرد. درست بر خلاف پوچتینو؛ برای مثال با وجود این‌که حدود یک سال است که او در دنیای فوتبال حضور ندارد؛ شانس‌اش برای هدایت یونایتد از راجرز بیشتر خواهد بود.

هفت‌یک- از فصل اول حضور برندان راجرز در لیورپول، همیشه برایم سوال بود که اگر راجرز پس از بازی‌های تیمش، به خصوص بازی‌هایی که در آنها پیروز شده بود، صحبت نمی‌کرد، جامعه فوتبال احساس متفاوتی نسبت به او می‌داشت؟ آیا در دنیایی بدون دوربین‌ها و فرصت برای ارائه جزئیات از نقش خودش در پیروزی‌ها، باعث می‌شد که اعتبار بیشتری کسب کند و به این ترتیب فرصت دیگری در باشگاه‌های بزرگ انگلیس به او داده شود؟

محبوبیت برای مالکان، روسا و مدیران باشگاه فاکتور بسیار مهمی محسوب می‌شود؛ به خصوص آن دسته که از دور باشگاه را هدایت می‌کنند و به ندرت در میان‌شان شخصیت‌های محبوبی دیده می‌شود. همیشه گفته شده که نظرات و صحبت‌های راجرز، مخالفت‌های بسیاری به همراه داشته ولی چه کسی با شور و هیجان از عملکرد خودش تعریف می‌کند؟ به نظرم بسیاری تایید می‌کنند که تیم او این قابلیت را دارد که فوتبالی جذاب ارائه کند و همینطور در سلتیک در کسب جام هم موفق بود ولی این باعث نشده که او شخصیتی محبوب یا مورد احترام شده باشد.

به نظر منصفانه است که بگوییم راجرز در دسته‌بندی مربیان محبوب قرار نمی‌گیرد. درست بر خلاف مائوریسیو پوچتینو؛ برای مثال با وجود این‌که حدود یک سال است که او در دنیای فوتبال حضور ندارد ولی اگر اد وودوارد امروز صبح تصمیم بگیرد با اوله گونار سولسشر تماس گرفته و خبر بدی به او بدهد، شانس پوچتینو برای هدایت یونایتد از راجرز بیشتر خواهد بود.

سوال این است که در صورت اخراج سولسشر، آیا راجرز جایی در مکالمات پس از این اتفاق دارد؟ لسترسیتی تحت هدایت او دوشنبه شب پیروزی بسیار خوبی در الند رود کسب کرد و البته، مارسلو بیلسا را نیز به همان جایی فرستاد که قبلا پپ گواردیولا و میکل آرتتا را فرستاده بود؛ هر سه پیروزی یعنی پیروزی‌ها مقابل لیدز یونایتد، منچسترسیتی و آرسنال، تیم‌های رقیب راجرز توان انجام کار خاصی نداشتند و تیم او به زیبایی و کاملا شایسته پیروز شد.

 

لستر در 7 هفته ابتدایی فصل جدید لیگ‌برتر 5 پیروزی داشته و پشت سر لیورپول در رتبه دوم قرار دارد.

 

در همین حال، پوچتینو که از مریدان بیلساست،  با موهایی که در قرنطینه کوتاه نکرده و سعی بر زیبا جلوه دادن آنها داشت، در استودیو گرم اسکای حضور داشت؛ کسی که کمتر از یک سال از راجرز بزرگ‌تر و نگاه‌ها به او کاملا مثبت‌تر از راجرز است؛ حتی با این وجود که آنها در مربیگری هم خطی موازی را طی می‌کنند؛ نه فقط به خاطر مهارت‌شان در بازی گرفتن از خط میانی بلکه به این خاطر که درست در مواقع حساس، با ناکامی روبرو می‌شوند.

سپس نوبت مصاحبه پس از بازی رسید، نوبت تبادل شوخی‌ها- راجرز به پوچتینو مثل یک دوست قدیمی می‌گفت که باید یک شغلی پیدا کند (که کمی پوچتینو را خجالت‌زده کرد)؛ پوچتینو هم پوزخندی زد؛ راجرز که بیلسا را شکست داده بود، (با اعتماد به نفس  بالا) راجع به ضربات “ضربات دروازه ایستا” و “تشکیل کمربند دفاعی در وسط زمین” صحبت می‌کرد؛ انگار که رام‌کننده شیرهاست و حریف آرژانتینی‌اش، شعبده باز بخت برگشته سیرک.

معمولا روزنامه‌نگاران دوست دارند در مصاحبه‌های مطبوعاتی، مربی همراه نظراتش راجع به بازی، از بینش و فهمش از فوتبال صحبت کند و پیش از این‌که در قسمت کامنت‌ها شروع به نظر دادن کنید، باید بگویم که فقط من نیستم که می‌گویم راجرز باید این کار را کمتر انجام دهد. من فکر می‌کنم نحوه انتقال پیام بسیار مهم است و مردم معمولا نظر مثبت‌تری راجع به افرادی دارند که کمتر سعی می‌کنند نظرات دیگران را جلب کنند. پیروزی 4-1 مقابل لیدز از صحبت‌هایی که هر مربی می‌تواند بیان کند، با صدایی رساتر منظور را می‌رساند.

راجرز شروعی دلگرم کننده در فصل دوم حضورش روی نیمکت لستر داشت؛ در حالی‌که ممکن بود خطرات زیادی پیش روی او باشد. عدم صعود به چمپیونزلیگ در حالی آنها فصل گذشته از شانس زیادی برخوردار بودند و افت تیم پس از قرنطینه، مالک باشگاه را به این وادار می‌کند که دقت بسیاری به هرگونه حفره در تیم در شروع فصل بعد داشته باشد.

شاید واضح به نظر برسد ولی توانایی شناسایی مشکلات پیش از این‌که ظهور کنند یا تغییر مسیر روند اتفاقات، درست در لحظه‌ای که همه چیز در مسیری اشتباه قرار گرفته، یکی از مهم‌ترین ویژگی‌هایی است که یک مربی می‌تواند دارا باشد. او که برای دومین تابستان پیاپی یکی از بهترین بازیکنانش را با دریافت رقمی قابل توجه از دست داده (بن چیلول که این تابستان راهی چلسی شد و هری مگوایر که تابستان گذشته به منچستریونایتد رفت)، بار دیگر توانسته به خوبی تیمش را تنظیم کند و حداقل با نگاهی از دور- با وجود تمام نقص‌ها و کم و کاستی‌ها- پتانسیل بیشتری برای پیشرفت نسبت به سال گذشته دارند.

دوران او در لیورپول را نباید به عنوان شکست محض یادآور شد؛ بلکه فصل اولش را باید فصل گذار نامید؛ فصل دوم را فصلی که به طور وسیع دستاوردهای بیش از حدی کسب کردند- که تلاش او از تمجیدی که شد بیشتر بود- و سپس نمایش‌هایی بسیار ناخوشایند در فصل سوم که در فصل بعدی نیز تکرار شد و به اخراج او در ماه اکتبر ختم شد.

البته قابل درک است که فراموش شده باشد ولی در اواسط فصل سوم، او اوضاع را با نتایج بهتری که کسب کرده بود، تغییر داد؛ نتایجی که در پی تغییر چینش تیمش به خاطر پیدا کردن پست‌های جدیدی برای خریدهای جدید که نمایش ضعیفی داشتند و پس از تغییرات خوش درخشیدند، حاصل شد. لازار مارکوویچ را در پست بال چپ به خاطر دارید؟

باز هم از همان لحظات بود که او بیش از حد راجع به خودش حرف زد و به شما یاداوری کرد که چرا برخی هواداران لیورپول از ابتدا چندان تمایلی به حمایت از او نداشتند و باشگاه لیورپول نیز به این ایده که مکتب فکری مربی مهم‌ترین چیز است، مشکوک شد؛ هرچند بسیاری معتقدند این مسئولیت او بود که حتی وقتی خودش دلیل اصلی موفقیت بود، سهمی از آن را به بقیه بدهد.

در مجموع، سابقه حضور راجرز در لیورپول، هرگونه احتمال حضورش روی نیمکت یونایتد را رد می‌کند؛ باشگاهی که گفته می‌شود او از کودکی هوادارش بوده است. چنین انتقالی بی‌سابقه خواهد بود و شرایط او مثل سر مت بازبی نیست که در لیورپول به عنوان بازیکن بازی کرده بود و 75 سال پیش به عنوان سرمربی در الدترافورد کارش را شروع کرد. حجم واکنش‌ها، مثل زمانی می‌شد که گرم سونس، کاپیتان سابق لیورپول (بعدها سرمربی لیورپول نیز شد) تصمیم می‌گرفت رنجرز را ترک کند و به جای سرالکس فرگوسن، هدایت الدترافورد را برعهده می‌گرفت.

 

با توجه به سابقه لیورپولی راجرز، او شانس چندانی برای نشستن روی نیمکت منچستریونایتد ندارد.

 

سونس در کتاب بیوگرافی‌اش نوشت:” پس از ملاقاتی در ادینبرگ که تمام شب طول کشید، امضاها نیز انجام شده بود.” او توضیح داد که در سال 1989، او هم بخشی از پروژه مایکل نایتون بود که تلاش کرد یونایتد را از مارتین ادواردز بخرد.

البته هواداران لیورپول مطمئنا از انتقال راجرز به یونایتد، کمتر ناراحت می‌شوند تا انتقال فرضی سونس به یونایتد در آن زمان ولی فکر نمی‌کنم یونایتدی‌های پرشماری وجود داشته باشند که از چنین ایده‌ای پشتیبانی کنند. مهم‌ترین دلیلش حضور اد وودوارد است که تمام تصمیماتش به شدت زیر نظر است و از آن دسته مدیرانی است که می‌توان توصیف فوق‌الذکر “نامحبوب” را برایش به کار برد.

به علاوه، پوچتینو نقشی محوری در تبدیل شدن تاتنهام به یک باشگاه جذاب در عرض 6 سال اخیر داشته و هر چند فینال چمپیونزلیگ را باخت ولی نمایش‌های درخشان و قابل توجهی در اروپا به اجرا گذاشته که نشان می‌دهد می‌‌تواند تیمی با منابع قوی‌تر را به موفقیت‌های بزرگ‌تر برساند.

عملکرد راجرز با لیورپول و سلتیک در رقابت‌های اروپایی ضعیف بوده و این به این معناست که اگر لستر در لیگ اروپا این فصل خوب کار کند، مربی‌اش می‌تواند اعتبار قابل توجهی کسب کند. در نهایت، حضور روی نیمکت منچسترسیتی در تابستان آینده، ایده در دسترس‌تری به نظر می‌آید.

 

عنوان اصلی مقاله: Rodgers won’t ever be Manchester United manager – but should he be considered نویسنده: Simon Hughes نشریه / وبسایت: The Athletic زمان انتشار: 3 نووامبر 2020
کلمات کلیدی:

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *