چرا شکست 6-1 منچستریونایتد، فاجعهبارتر از باخت 7-2 لیورپول بود؟
هفتیک- یکشنبه شب وقتی سوت پایان بازی در ویلا پارک به صدا درآمد، وسوسهای برای خندیدن و فراموش کردن اتفاقات ناگوار رخ داده در 9 ساعت قبل وجود داشت. جنون باعث ایجاد جنون میشود؛ هرچند وقتی نیروی آشفتگی از کنترل خارج شود، به سختی میتوان دوباره آن را تحت سلطه درآورد. منچستریونایتد در خانه تحقیر شد! توسط تاتنهام! لیورپول در خارج از خانه نابود شد! وستهام در دومین بازی متوالی پیروز شد! شاید وسوسه اصلی این باشد که این دروغ که در لیگ برتر هرتیمی میتواند در روز خوبش برابر هر تیمی به پیروزی برسد را تکرار کنیم. یا اگر واقعگرایانهتر نگاه کنیم، نگرانیها شاید بیشتر درباره این موضوع باشد که بخش زیادی از اتفاقات عجیب و غیرمنتظره رخ داده در این پاییز، به دلیل خستگی، نبود زمان آمادهسازی کافی و غیبت هواداران است.
اما شکست یونایتد شباهتی به شکست لیورپول نداشت. درست است که خطر بازی ریسکی ِلیورپول در هفتههای اخیر نمایان بود و این اتفاق از نظر شما حاصل بیبرنامگی باشد یا یک قمار ضروری، یا شکاف دفاعی و یا حتی اگر به این اهمیت هم نباشد، باز هم کاملا بدون اطلاع قبلی نبوده است. اما با این حال شکست 2- 7 برابر استون ویلا یک شوک واقعی بود و این نکته که آنها کاپیتان، مهاجم اصلی که پرس تیم را هدایت میکند و دروازهبان اولشان را در اختیار نداشتند، یک مرهم روی این زخم است.
اما از سوی دیگر عملکرد یونایتد دقیقا همان چیزی بود که انتظار میرفت. در اولین تعطیلات آخر هفته اکتبرِ سال گذشته، در یک یکشنبه بارانی مشابه بود که آنها به نیوکاسل رفتند، بدون درخشش و هماهنگی بازی کردند و با یک گل شکست خوردند که به معنای کسب کمترین امتیاز از 8 بازی ابتدایی در 30 فصل گذشتهشان بود. آیا چیزی واقعا تغییر کرده است؟ آنها حالا بازیکنان بهتری دارند. برونو فرناندز و دونی فندهبیک فوتبالیستهای بسیار خوبی هستند؛ حتی اگر فرناندز اکسیر نجات بخشی که در ماه ژوئن به نظر میرسید، نباشد. ظهور میسون گرینوود هم هیجانانگیز است.
الکس تلس، مدافع چپ، احتمالا روز دوشنبه از پورتو به این تیم اضافه خواهد شد- هرچند ایرادی به او وارد نیست اگر بخواهد نظرش را عوض کند – اما صحبتهای دیگری درباره ادینسون کاوانی و انتقال قرضی عثمان دمبله نیز شنیده میشود. (توضیح مترجم: تلس و کاوانی در آخرین ساعات پنجره نقل و انتقالات تابستانی به منچستریونایتد ملحق شدند). آنها بازیکنان بسیار خوبی هستند اما گزینههای نامناسب و نامربوطی به نظر میرسند. شما میتوانید بهترین لامپهای دنیا را داشته باشید اما تا زمانی که سنگ لازم برای ساخت فانوس دریایی را نداشته باشید، این لامپها نیز به کارتان نخواهند آمد. شما همچنین به یک محافظ برای فانوس دریایی نیاز دارید.
منچستریونایتد از نظر درآمد سومین باشگاه ثروتمند جهان است. آنها میتوانند هر کسی را بخواهند جذب کنند. اما سرمربی خود را بر اساس این واقعیت که 21 سال قبل گل مهمی برای تیمشان به ثمر رسانده بود، انتخاب کردند. خوشرویی مشهود او باعث شد که یک مربی موقت خوب پس از ژوزه مورینیوی عبوس و بدخلق باشد (هیچکدام از 4 نتیجه درخشان مورینیو در اولدترافورد، در طول دوران حضور دو سال و خردهای او به عنوان سرمربی منچستریونایتد رقم نخورد).
او میتواند تیمی بسازد که در حالت دفاعی قرار بگیرد و مهاجمانی سرعتی برای ضدحمله داشته باشد اما چه شاهدی بر این وجود دارد که او بتواند پرسینگ یا حرکات هجومی ساختاری را به تیم القا کند که امروزه بخش مهمی از فوتبال مدرن تیمهای برتر جهان هستند؟ شما نباید روی حرفهای پوچی که میگویند اوله در مسیر صحیح قرار دارد، گوش کرده یا به آن چشمهای غمگین آبی در آن صورت غمگین خاکستری نگاه کنید و احساس همدردی کنید؛ بلکه باید بپرسید: آیا پس از اتفاقی که کاردیف رخ داد، هیچ تیم لیگ برتری دیگری حاضر به انتخاب او بود؟
کریستال پالاس مقابل آنها نمایش بهتری ارائه داد، برایتون مقابل آنها عملکرد بهتری داشت و مقابل تاتنهام نیز همین اتفاق رخ داد. اما بازی روز یکشنبه با اختلاف بدترین نمایش آنها بود. این نمایش به اندازه شکست 0- 5 برابر پالاس در یک بعد از ظهر بارانی دیگر در دسامبر 1972 بد بود. در آن دیدار هم مانند این بازی تمام سومدیریت و روندهای مسموم باشگاه در زمین بازی نمایان شد. سپس تیم بیمسئولیت، بیانگیزه و بدون رهبرشان توسط حریفان سرحال که به سختی میتوانستند خوش شانسیشان را باور کنند، تحقیر شد.
یونایتد در نیمه اول روز یکشنبه به شکل غیرقابل قبولی بیانگیزه و در نیمه دوم به شکل غیرقابل قبولی عصبی و بدخلق بود. آنها به قدری بد بودند که کارت قرمز آنتونی مارسیال تنها گوشهای از آن و تاییدی بر بدخلقی آشکاری بود که در ضربه کف پای پل پوگبا روی ماهیچه پییر امیل هویبرگ و حمله ترسناک لوک شاو به سمت لوکاس مورا نیز تجلی پیدا کرد.
بدترین نکته عدم سازماندهی آنها نبود- هرچند این نیز یک مشکل رو به فزونی است. بدترین نکته بیتفاوتی و بیمسئولیتی بود که از بالا نشات میگرفت. سولسشر تنها مشکل باشگاه نیست؛ او شاید حتی بزرگترین مشکل در باشگاه هم نباشد اما او مشکلی است که از همه راحتتر حل میشود. این نمایشِ تیمی بود که عاری از رهبری بود. هیچ مربیای که قدرت و اعتبار کافی از سوی بازیکنان یا همکارانش داشته باشد، در شرایطی قرار نمیگیرد که پس از سوت پایان بازی دستی از روی ترحم بر سرش کشیده شود و این کاری بود که مورینیو با سولسشر کرد.
مائوریسیو پوچتینو هنوز در دسترس است. او دیر یا زود به عنوان سرمربی یک باشگاه بزرگ انتخاب خواهد شد. پاری سن ژرمن و رئال مادرید پیش از این علاقهشان را ابراز کردهاند و دور از انتظار نیست که منچسترسیتی نیز او را به عنوان جانشین پپ گواردیولا در نظر داشته باشد. یا اگر اینطور نشود، او ممکن است از انتظار خسته شده و شغلی در قطر، امارات متحده عربی یا چین بپذیرد. جذب یک مربی درست بسیار مهمتر از هزینه زیاد برای خرید مهاجمان اروگوئهای سن بالا یا مهاجمان فرانسوی بدون ثبات است که هفتههاست در دسترس هستند و حالا تلاش دقیقه آخری باشگاه، عدم موفقیت در جذب بازیکن را نشان میدهد.
همه شکستهایِ با اختلافِ 5 گل یکسان نیستند. اتفاقی که روز یکشنبه در اولدترافورد رخ داد، بیشتر از این که شبیه به اتفاق ویلاپارک 2020 باشد، به سلهرست پارک 1972 شبیه بود. این اوج یک سقوط فاجعهبار بود. بازسازی تیم حتی با وجود استعدادهایی که در ترکیب یونایتد وجود دارد، زمان میبرد و خبر بد برای سولسشر اینکه این بازسازی با او آغاز میشود.