هنر حضور در کنفرانس مطبوعاتی؛ چگونه مربیان از اتاق شکنجه، زنده خارج میشوند
هفتیک– در حال حاضر مصاحبه مطبوعاتی مرسوم پس از بازی دیگر از دور خارج شده و از دید خیلیها این اتفاق بدی نیست. یکی از کارمندان ارشد رسانهای لیگ برتر میگوید: «مصاحبه مطبوعاتی، همه از جمله سرمربی و خبرنگاران را مجبور میکند کاملاً مؤدب باشند و مراعات حال بقیه را بکنند، چون همه در تلاشند کارشان را انجام دهند. مصاحبه حس بازجویی را ندارد بلکه بیشتر شبیه یک انجام فرایند است.”
به عبارت دیگر، قواعد قدیمی مشارکت به دلیل قرنطینه و استفاده از برنامه زوم تغییر کردهاند یعنی اکنون سرمربیان خواه یا ناخواه با خبرنگاران صمیمی هستند و یکدیگر را با نام کوچک صدا میزنند و نگاههای مرگبار به یکدیگر، مربوط به گذشته است و بگو مگوهای مختصری که پیش میآمد نیز بسیار کمتر و ملایمتر شده است. به طور خلاصه، «اتاق شکنجه» تعطیل شده است.
باور کنید یا نه، این همان چیزی است که سر الکس فرگوسن از آن میترسید؛ خطر بازگشت به اتاق مصاحبه مطبوعاتی در اولین روزهای کاریاش در اولد ترافورد. پائول دوهِرتی فقید، که برای تلویزیون گرانادا کار میکرد، سرمربی منچستر یونایتد را نصیحت کرد که به خودش مسلط باشد و بیشتر از هر چیز، رفتار مستأصلانه خود را تغییر دهد. دوهرتی به او گفت:” تو عصبی هستی، طعمه خوبی برایشان میشوی.”
تا زمانیکه فرگوسن کار خود را در اولدترافورد به پایان رساند، برای صحبت در مورد چگونگی مواجهه با رسانهها از هر شخص دیگری شایستهتر بود. در حقیقت فرگوسن یک فصل از کتابش را به این موضوع اختصاص داده و وقتی صحبت از درک مکانیک مصاحبههای مطبوعاتی پس از مسابقات و تلههایی که برای سرمربیان وجود دارد، مطالعه این بخش خالی از لطف نیست.
فرگوسن در زندگینامه خود مینویسد: «عاشق این بودم که خبرنگاری سؤالی طولانی از من بپرسد، چون به من زمان میداد تا جوابم را آماده کنم. سختترین سؤالات، سؤالات کوتاه بودند: “چرا اینقدر بد بودید؟ چنین سوال تند و تیزی باعث میشود جوابتان به درازا بکشد. وقتی در حال فکر کردن هستید، جوابتان را طولانی میکنید و در نهایت تمام دنیایتان را برایشان توجیه میکنید. فاش نکردن ضعفهای تیمتان یک هنر است که همیشه باید اولویتتان باشد، همیشه.
ممکن است سه روز بعد یک بازی دیگر داشته باشید و وقتی مورد بازپرسی قرار میگیرید، باید این را هم در اولویت افکارتان حفظ کنید. پیروزی در آن بازی مهمتر از شمردن امتیازات ذهنی در مصاحبه مطبوعاتی است. سومین هدف این است که با جوابهای ابلهانه از خودتان یک احمق نسازید. اینها ملاحظاتی بودند که من هنگام بازخواست در مغز خود داشتم. سالها زمان میبرد تا این مهارتها و آن آگاهی بیشتر کسب شوند.”
پس از مسابقه، سرمربیان آسیبپذیرتر از همیشه به نظر میرسند. عموما به این دلیل که وقتی از رختکن بیرون میآیند، همه چیز هنوز تازه است. در نظر بگیرید که یک سرمربی لیگ برتری تا زمانیکه به اتاق مصاحبه مطبوعاتی برسد، دستکم هشت مصاحبه دیگر انجام داده و بنابراین تعجبی ندارد که وقتی به اتاق وارد میشوند، روی صندلی قرار میگیرند و دستهای خبرنگاران برای طرح سوال بالا میرود، دیگر صبرشان کم شده باشد. همه اینها وقتی نتیجه بد باشد، تشدید میشود.
در آن موقعیت که گاهی میتوانید با باز کردن در، تنش موجود در اتاق را حس کنید، احساسات به آسانی میتوانند به شما غلبه کنند. به خصوص اگر سرمربی به سؤالی توجه ویژه نشان دهد یا تحت فشار باشد. اکنون تصویر دو سال پیش ژوزه مورینیو که پس از باخت 3-0 منچستریونایتد برابر تاتنهام در خانه، سه انگشتش را در هوا بلند کرده بود به ذهنمان خطور میکند.
ژوزه در حالیکه آماده میشد تا از صندلیاش بلند شود، گفت:” برای اینکه تمامش کنیم، میدانید نتیجه چه بود؟ سه بر صفر، سه بر صفر. میدانید این یعنی چه؟ سه به صفر. اما این به معنی سه قهرمانی در لیگ برتر هم هست و من به تنها بیشتر از مجموع 19 مربی دیگر حاضر در لیگ برتر در این رقابتها قهرمانی دارم. سه تا برای من و دو تا برای آنها. احترام، احترام، احترام آقا، احترام، احترام، احترام.”
بعضی اوقات درک اینکه چرا یک سؤال تنش ایجاد کرده، آسان است اما در باقی موارد- شبی که خبرنگاران در ورزشگاه کینگ پاور، شترمرغ خطاب شدند یکی از آن موارد است- انفجار ناگهانی هیچ دلیلی ندارد. شاید خیلی تعجبآور نباشد که سرمربی گاهی از خود بیخود شود و باید به شرایط پرسش و پاسخی که آنها تحت آن قرار دارند نیز توجه کرد. سرمربیان میتوانند از مصاحبههای مطبوعاتی برای طرح کردن موارد مورد نظرشان استفاده کنند، که میتواند به معنی دستکاری داستان یا منحرف کردن توجهات از کاستیهای تیمشان باشد. اما واقعیت این است که بیشتر اوقات سرمربیان به مصاحبههای مطبوعاتی به چشم وظیفه نگاه میکنند.
برای مثال شخصی مثل نونو اسپیریتو سانتو باور دارد از گسترش و بهبود رابطه با رسانهها چیز زیادی عایدش نمیشود. در حقیقت، شاید آن عکس عجیب سرمربی ولوز در یکی از مصاحبههای مطبوعاتی پس از بازی در آنفیلد در فصل قبل که در آن فقط دو خبرنگار حضور داشتند، چون بقیه مشغول تماشای دور افتخار بازیکنان لیورپول در زمین پس از آخرین بازی فصل بودند، معنای بهشت برای این سرمربی به حساب میآمد. وقتی فابیو کاپلو، سرمربی انگلیس بود، از زیر میز با پایش به مدیر ارتباطات علامت میداد که چه زمانی فکر میکند دیگر بس است و مایل به ادامه صحبت نیست. روی هاجسون مدتها در هنر به کار بردن جملات پر طمطراق که باعث میشد خبرنگاران حتی سوال را نیز فراموش کنند، استاد بود.
در مورد تونی پالیس نیز انگار صندلی روی سکو اصلا آنجا وجود نداشت. پالیس درست مثل یک معلم در کلاس درس رو به روی خبرنگاران میایستد و این حس را منتقل میکند که مدت زیادی آنجا نخواهد بود. دلیل این اتفاقات چیست؟ پالیس توضیح میدهد:” دوست ندارم بنشینم و با مردم صحبت کنم. بازیکنان میآیند و در میزنند و میگویند: پنج دقیقه به من وقت میدهی؟ – بله، بیا داخل. برویم در زمین تمرین قدم بزنیم. یا اگر در دفتر باشند، مینشینند و من بلند میشوم و قدم میزنم.
مردم به این اشاره کردهاند که من این کار را (در مصاحبههای مطبوعاتی) انجام میدهم چون به جای اینکه آنها از بالا به پایین به من نگاه کنند، من نگاه از بالا به پایین به مطبوعات دارم و شاید این واکنش ناخودآگاه باشد. اما همیشه همین است.” برخی سرمربیان لیگ برتر- از جمله یکی از باتجربهترینها- انتظار دارند پس از هر بازی، قبل از اینکه به اتاق مصاحبه وارد شوند، مدیر روابط عمومی به صورت خلاصه، نکاتی را به آنها گوشزد کند تا بدانند انتظار چه نوع سؤالاتی را داشته باشند و چگونه بهترین پاسخ را بدهند.
بقیه خودشان را با این چیزها به دردسر نمیاندازند و در موارد معدود حتی برایشان مهم نیست که در مورد دیدگاههای سیاسیشان چه میگویند. “هیچ اهمیتی نمیدهم” جوابی است که یکی از سرمربیان لیگ برتر چند سال قبل در پاسخ به مدیر روابط عمومی باشگاه در این باره که حمله به طرفداران خودش ایده خوبی نبود، داد. این رفتار سرسختانه خیلی هم خوب است اما واقعیت این است که نظرات سرمربی، به ویژه در دورهای که هر کلمه مصاحبه مطبوعاتی در عرض چندین دقیقه به صورت آنلاین و در شبکههای اجتماعی پخش میشود، میتواند بسیار تأثیرگذار باشد و نقشی قاضی و هیئت منصفه را اجرا کند.
اونای امری هیچگاه نتوانست در دوران حضورش در آرسنال با این دادگاه کنار بیاید. در عین حال که تفاوت زبانی او را مضحکه عام و خاص کرده بود، خودش هم خیلی به بهبود شرایط کمکی نمیکرد. وقتی سرمربیان پس از عملکردی ضعیف اصرار دارند سیاه، سفید است در واقع خود را به ورطه خطر میکشانند. ایان رایت پس از شکست برابر شفیلد یونایتد در اکتبر ناباورانه توییت کرد:” او واقعاً گفت حقمان نبود که ببازیم!” و این توییت توجه بسیاری از طرفداران آرسنال را جلب کرد.
حتی در پایینترین سطح فوتبال حرفهای که خواستههای رسانهها خیلی زیاد نیست، وقتی نوبت به مخاطبین سرمربی پس از بازی میرسد، قوانین تقریباً یکسان هستند. پل تیزدِیل، که 12 سال قبل از رفتن به ام.کِی دانز سرمربی اگزِترسیتی بود، میگوید:” صحبت با مطبوعات سختترین کار است چون با پنج نفر حرف میزنم.
اول با بازیکنان حرف میزنم چون گوش میدهند و هر چه بگویم ممکن است مخرب باشد بنابراین باید مواظب باشم. با تیم مقابل هم صحبت میکنم چون آن را میخوانند و نمیخواهم با بیاحترامی دلیل دیگری به آنها بدهم تا دفعه بعد ما را شکست دهند. با تیمی که هفته دیگر با آن بازی داریم هم صحبت میکنم بنابراین نمیخواهم فکر کنند شانس بیشتری مقابل ما دارند. با مالک یا مدیرعامل باشگاه هم صحبت میکنم چون برایشان کار میکنم. با هواداران هم صحبت میکنم چون هر کلمهای که بگویم، میخوانند. پس به هر سؤالی که پاسخ میدهم با پنج نفر حرف میزنم. به پاسخ درست فکر نمیکنم. فقط به این فکر میکنم که به هیچ یک از این افراد پاسخ اشتباهی ندهم.
***
” فکر میکنم یا باید خیلی حواسپرت باشی، یا به تعطیلات رفته باشی یا گزارش یک تیم دیگر را بدهی، چون اگر جواب این سؤال را نمیدانی… سؤالت واقعا باورنکردنی است، این واقعیت که نمیدانی من از کجا آمدهام. اگر جواب این سؤال را نمیدانی، پس فکر کنم یک شترمرغی. سرت را داخل شن فرو کردهای. آیا سرت داخل شن است؟ آنقدر انعطاف داری که سرت را داخل شن فرو کنی؟ فکر نکنم.”
آن عصر اواخر آوریل 2015 در ورزشگاه کینگ پاور تا مدتها در ذهن هر کسی که آنجا بود، باقی خواهد ماند. لستر که به دنبال پنجمین پیروزی پیاپیاش بود، در خانه 1 – 3 به چلسی باخت. نتیجه مفتضحانه نبود و حتی وقتی نایجل پیرسن حدود ده و نیم شب به اتاق مطبوعات قدم گذاشت و شروع به صحبت در مورد “حجم انتقاداتی” که بازیکنانش سراسر فصل تحمل کرده بودند کرد، چندان قابل پیشبینی نبود.
ایان بیکر، که خبرنگار بسیاری از بازیهای آن فصل لستر بود، از پیرسن پرسید منظورش کدام انتقاد است و به یک باره، سرمربی لستر او را شترمرغ خطاب کرده و از انعطافش میپرسید. جهت اطلاع، بیکر تأیید کرد که نمیتواند سرش را درون شن فرو کند. پیرسن در حالیکه بقیه افراد اتاق با دهان باز نگاه میکردند، گفت:” من میتوانم، تو نمیتوانی!” (از اینجا تماشا کنید).
نیازی به گفتن نبود که تیتر صفحات آخر روزنامهها، مثالی است که چگونه فضای مصاحبههای مطبوعاتی پس از مسابقه میتواند بلاهای عجیبی سر افراد بیاورد. یک هفته قبل، برای یک مصاحبه رو در رو حدود یک ساعت و نیم در دفتر پیرسن بودم و از مصاحبتش لذت بردم. البته پیرسن به من تذکر داده بود که وقتی برای سؤالات چرند ندارد و هر از گاهی مستعد “اظهارات گستاخانه” است. او همچنین تایید کرد که در مصاحبههای مطبوعاتیاش “عنصری از نقش بازی کردن در رفتارش” وجود دارد که مرا یاد داستانی در مورد یک سرمربی سابق انگلیس میاندازد که پس از شکستی تلخ مقابل استوک، از خشم به خود میپیچید. از دورترین نقطه استادیوم استوک تا اتاق مطبوعات، او تبدیل به چیزی شد که شخص همراهش آن را تیک عصبی لعنتی مینامید.
” از رختکن بیرون آمد، بسیار عصبانی بود، حرص میخورد. مرتب فحش میداد و از رختکن استوک تا اتاق مطبوعات راه بسیار طولانی بود. باید سوار آسانسور شوید، یکی از اعضای تیم استوک هم با شماست و او همه را احمقهای لعنتی خطاب میکند. وقتی سرمربی وارد اتاق مصاحبه مطبوعاتی شد، ایستاد، نفسی عمیق کشید، در را باز کرد، لبخندی محترمانه به لب آورد و ده دقیقه با مهربانی با جمع خبرنگاران صحبت کرد. پس از آن تمام راه برگشت به راهرو، در حال اهانت به استوک بود!”
وقتی نوبت به سر و کله زدن با رسانهها میرسد، برای اجتناب از تیتر یکهای غیر ضروری و لو دادن همه چیز، نقش بازی کردن بخشی از کار است اما باید خبرنگاران را نیز خوشحال نگه داشت. وقتی نوبت به طبیعت سؤالات میرسد، تنظیمات پیشفرض برای سرمربیان امروزی این است که با یک چوب صاف بازی کنند و انتظار پرتاب زیر بغل (اصطلاحات بازی کریکت) را داشته باشند (اصطلاحی که با لحنی تحقیرآمیز توسط یکی از خبرنگاران بی بی سی که از تحت فشار گذاشتن کسی ابایی نداشت، استفاده شد.)
با این حال ممکن است سرمربی هر از گاهی از مسیر اصلی سؤالات منحرف شود. گاهی سرمربیان از این مسیرهای انحرافی برای محافظت از خود و منحرف کردن توجه رسانهها از نتیجهای ناامید کننده بهره بگیرند. در باقی اوقات میدانند که بازی آخر نزدیک است و چیزی برای از دست دادن وجود ندارد. در یک مصاحبه مطبوعاتی معروف دو روز پس از باخت بایرن مونیخ به شالکه در 1998، جیووانی تراپاتونی بازیکنانش را “ضعیف مانند یک بطری خالی” خطاب کرد. تراپاتونی زیاد در بایرن دوام نیاورد و همین اتفاق برای مورینیو در چلسی در دومین دوران سرمربیگریاش رخ داد، چرا که این مربی پرتغالی بازیکنانش را پس از باخت 2-1 مقابل لستر در دسامبر 2015، به «خیانت» متهم کرد.
انتقاد و حمله به بازیکنان در محافل عمومی هیچ وقت ایده خوبی نیست. و عادلانه است اگر بگوییم که دارن بِنت از این حرکت خوشش نیامد که هری ردنپ در دوران حضورش در تاتنهام و وقتی این مهاجم نتوانسته بود دروازه خالی را باز کند، گفت:”زن من هم میتوانست آن را گل کند.” مدیربرنامه بنت سریع با دنیل لوی، مدیرعامل تاتنهام، تماس گرفت و گفت که این بازیکن میخواهد از باشگاه جدا شود.
پالیس میگوید:” بارها شکست خوردهام و شاید چیزهایی گفتهام که نباید میگفتم. اما با تکیه بر این تجربه 99 درصد اوقات میفهمید که صرفنظر از چیزی که میگویید، روز دوشنبه است که باید به رختکن قدم میگذارید و باید احترام بازیکنان را جلب کنید. و اگر بخواهم چیزی بگویم، ترجیح میدهم حرفم را رو در رو بزنم. یکی از بزرگترین معضلات سرمربیگری یا رهبری افراد این است که باید رک و صادق باشید. آخرین چیزی که بازیکنان میخواهند در روزنامه صبح یکشنبه بخوانند چیزی است که در رختکن نگفتهاید اما در مصاحبه خبری مطرح شد. هیچ چیز بدتر از این نیست.
احترامی که باید از بازیکنان و افراد حاضر در رختکن به دست آورید، از بین میرود اگر بدون اینکه حرفی را مستقیما به خودشان زده باشید، در جایی دیگر مطرح کنید. این نکتهای مهم برای هر سرمربی جوان است. و اگر میخواهید آن را در رختکن بگویید، در مورد گفتن آن در مصاحبه مطبوعاتی خیلی محتاط باشید. شبکههای اجتماعی مهمترین موضوع است. این روزها بازیکنان مشکلات خیلی زیادی با خودشان دارند و با این همه تحسین یا انتقادی که در معرض آن قرار دارند، آخرین چیزی که لازم دارند این است که سرمربیشان از آنها انتقاد کند.”
برخی سرمربیان راحتتر از بقیه صحبت میکنند و نیاز چندانی به ترغیب شدن برای پر کردن دفترچه خبرنگاران پس از بازی ندارند. جو کینییر کمتر از یک هفته سرمربی ناتینگهام فارست بود که تساوی خانگی 3-3 برابر والسال را به اتفاقی خاطرهانگیزتر تبدیل کرد. او گفت:” برای بازیکنان سخت است به این باشگاه وارد شوند؛ چون به محض اینکه وارد آن میشوید، تاریخ همیشه در گلویتان گیر میکند.
چیز آزاردهندهای است اما باید با آن زندگی کنید. حتی نمیتوانید بدون اشاره به اسمهایی مثل (برایان) کلاف یا (گری) بریتلز باد معدهتان را خارج کنید. من همه چرندیات در مورد قهرمانی جام باشگاههای اروپا را میدانم اما افرادی که خودنمایانه در باشگاه پرسه میزنند، جرأتش را ندارند سرمربی باشند و حتی اگر این جرات را داشته باشند، شکست میخورند.”
داستانهای معروف فراوانی در این سالها اتفاق افتاده و گاهی شرایط به نفع هیچ یک از دو طرف پیش نرفته است. مثل زمانی که خبرنگاری نزدیک به آخر وقت چاپ روزنامه، حدس زد که فرانک کلارک، سرمربی وقت فارست، از اینکه یک پنالتی به ضرر تیمش اعلام شده، خشمگین است. اما زمانی که کلارک در کنفرانس حاضر شد، اعلام کرد که مشکلی با این تصمیم نداشت؛ در حالیکه چاپ اول روزنامه که زیر چاپ رفته بود، از عصبانیت او خبر داده بود.
حداقل کلارک آن شب خودش در کنفرانس حضور پیدا کرد. دنیس وایز پس از یک بازی وسط هفته در الند رود، نتوانست حضور پیدا کند و مرد دیگری را که لباس ورزشی لیدز یونایتد پوشیده بود، به جای خود به اتاق مصاحبه خبری فرستاد. اتاق ساکت شد. یک گزارشگر رادیو پرسید:” خوب، اول از همه، میشود بگویید که هستید؟” پاسخ او جان گَنون، مربی تیم اول، بود.
در مقابل وقتی کیهران دایر و لی بویر مقابل رسانهها قرار گرفتند تا دلیل دعوا با یکدیگر در بازی نیوکاسل یونایتد در مقابل استون ویلا در آوریل 2005 را توضیح دهند، گرام سونس کاملاً حق داشت دیگران را برای صحبت به جای خود بفرستد. تصویر آن دو نفر که مثل یک جفت پسر مدرسهای بازیگوش در دو طرف سونس نشسته بودند، از حرفهایشان هم قدرتمندتر بود.
***
برای آدرین بوینگتون که یک دهه مدیر روابط عمومی اتحادیه فوتبال انگلیس بود، وقتی نوبت به رسانهها، سرمربیان و اتفاقات پس از مسابقه میرسد، چند قانون طلایی در بالاترین سطح فوتبال وجود دارد. بوینگتون میگوید:” میخواهم بگویم این است که وقتی باختهاید یا همه چیز به آن بازی خاص بستگی دارد، خیلی مهم است که سرمربی با فرد ارشد رسانهایاش دور از رختکن و از همه مهمتر، دور از سایر مربیانش، سه تا چهار دقیقه وقت بگذراند.
باید دقیقا به آنها گفته شود که دو یا سه موضوع اصلی چیست و به جای دید یکجانبه که احساسات اشتباه در مردم ایجاد میکند و باعث میشود که سایرین احساس کنند که احمق فرض شدهاند، باید نظرات صادقانهای در مورد آنچه در زمین اتفاق افتاده به آنها ارائه شود. همیشه تلاش دارم جداگانه و در محیطی آرام با آنها صحبت کنم. میگویم:” ببینید، قرار است در مورد این موضوعات از شما سؤال کنند. برای اینکه بدانید، در تلویزیون کاملا مشخص بود که پنالتی است” و بعد سعی میکنید از نظر احساسی آرامشان کنید. ولی در درجه اول باید با آنها ارتباط بگیرید تا بتوانید این کار را انجام دهید.”
بوینگتون که بعدا مدیر “باشگاه انگلیس” (Club England) شد، همیشه از یک کارمند دیگر میخواست بازی را از خانه تماشا کند و به هر نکته کلیدی که در استودیوی تلویزیونی مطرح میشد، دقت کند و پس از سوت پایان بازی نتیجه را برای او ایمیل کند. اگر چه گاهی اوقات نیازی به این کار نیست:” یکی از مصاحبههای بسیار معروف استیو مکلارن در بارسلونا (پس از بازی انگلیس با آندورا) است که در آن میگوید:” هر چه میخواهید بنویسید” و سپس بلند میشود و میرود. استیو در آن لحظه تحت فشاری باورنکردنی بود. او به رسانهها زمان زیادی داد و با توجه به فشاری که روی او بود، با آنها بسیار منصفانه برخورد کرد.”
هشت ماه بعد، مکلارن به یک مصاحبه مطبوعاتی دیگر پس از بازی انگلیس قدم گذاشت، در حالیکه از نتیجهای که کسب شده بود، راضی نبود و اول از او سؤال شد آیا پس از عدم موفقیت در صعود به مسابقات جام ملتهای اروپا استعفای خود را تقدیم خواهد کرد یا نه.
او جواب داد:” نه، چنین کاری نمیکنم. سؤال را متوجه میشوم، اما نمیخواهم در مورد آیندهام بحث کنم. فکر نمیکنم زمان مناسبی باشد، به خصوص پس از این ناامیدی بزرگ. حس میکنیم مردم کشورمان را ناامید کردهایم. پس از این اتفاق در مورد آیندهام بحث نمیکنم. این یکی از چیزهایی است که بعدا در موردش بحث میکنیم. امشب وقت تحلیل این بازی پرتلاطم است.” مکلارن تا صبح از سمت خود برکنار شده بود.
این یک بازی بیرحمانه است و- اگر یک قدم به عقب برداریم و لحظهای فکر کنیم- رسانه هم صنعتی بیرحم است که در آن فعالیت میکنیم. مصاحبه مطبوعاتی پس از بازی معادل شرح یک روز کاری در منظر عموم است و در برخی موارد، توضیح در مورد اینکه کجای آن اشتباه بود. خیلیها دلیل میآورند که در سرمربیگری همه چیز مربوط به قلمرو است و در آخر دستمزد بالا نشاندهنده سطح بالای مسئولیت است.
آنچه واضح است این است که برخی سرمربیان در مدیریت شکستها و مشاجره با رسانهها بسیار بهتر از بقیه عمل میکنند. بوینگتون میگوید:” (اسون گوران) اریکسون بسیار آرام بود. اما تنها بازی مقدماتی که او کنترلش را در آن از دست داد، همان بازی بود که در سال 2005 به ایرلند شمالی باختیم. عصری پر سر و صدا و شکستی بسیار خجالتآور بود. ایرلند شمالی آن شب بسیار خوب بازی کرد، جو عالی بود اما سرمربی پس از آن باخت، بسیار بزرگوارانه برخورد کرد و پنهان نشد. مصاحبه به صورت زنده در بیبیسی پخش میشد، بنابراین تماشاچیان زیادی داشت و فکر میکنم باید همانطور که با پیروزی کنار میآیید، باید با شکست هم کنار بیایید.
همچنین شکست مقابل پرتغال در یک چهارم نهایی یورو 2004 را به یاد دارم. ما در رختکن هستیم و صدای بازیکنان پرتغال را میشنویم که از راهرو پایین میآیند، دیوانهوار پایکوبی میکنند و به دیوار میکوبند. سول کمپل گلی زد که مردود اعلام شد و ناامیدی در هوا موج میزد. اسون آمد و در واقع رفت تا داور را ببیند. فکر کردم قرار است برای اولین بار کنترلش را از دست بدهد. در اتاق داور را زد، با او (اورس مهیر) دست داد و گفت:” آفرین، چه بازی خوبی، ممنونم.” و بیرون رفت و مصاحبههای تلویزیونی قبل از مصاحبه مطبوعاتی را با آرامش انجام داد.”
در حالیکه مصاحبههای تلویزیونی- یا آن طور که در این حرفه آنها را مصاحبههای فوری میخوانند- سرمربیان را بلافاصله پس از بازی و وقتی هنوز فشار خونشان خیلی بالاست در معرض دید عموم قرار میدهند، مصاحبه مطبوعاتی چالشهای متفاوتی را پیش پایشان میگذارد. افراد زیادی در اتاق هستند و گزارشگران به حربههای گوناگون متوسل میشوند تا دنبال “یک جمله” را بگیرند.
این همان چیزی است که اتحادیه فوتبال به عنوان بخشی از آموزش رسانهای خود در دوره مربیگری پیشرفته یوفا در سنت جورج پارک به آن میپردازد. شرکتکنندگان در تمریناتی شرکت میکنند که در آنها تحت شرایط خاصی هستند (مثلاً هیچ یک از بازیکنان دستمزد نگرفتهاند و تیمتان حسابی به هم ریخته است) و باید مانند آنچه فرگوسن گفته، با حرفهای گویندگان و نویسندگان باتجربه رادیو و تلویزیون “کباب” شوند. برخی شرکتکنندگان در انتهای دوره آشفته به نظر میرسند و احساس ناراحتی و عصبانیت دارند.
غیر ممکن است هیچ سرمربی در اپلیکیشن زوم که بین باشگاهها از خبرنگاران بسیار محبوبتر است، به چنین وضعیتی دچار شود. دلیل عدم محبوبیت این برنامه در بین خبرنگاران این است که آنها دلتنگ رابطهای هستند که از حضور با سرمربی تیم در یک اتاق به وجود میآید. اتفاق نظر بر این است که این صحبتها بسیار به حاشیه میروند و روند طبیعی ندارند.
اگرچه اکنون همه قبول دارند که برگزاری مصاحبه مطبوعاتی ضروری است. هرچند وقتی بیلی دیویس که تصمیم گرفت یک ساعت قبل از آخرین فصل فارست در سال 2013، یک مصاحبه مطبوعاتی برگزار کند، کسی فکر نمیکرد چنین نیازی وجود داشته باشد. وقتی از او پرسیدند چه فکر میکند-که در نوع خودش تفکر جالبی بود- گفت:” کارهای مهمتری برای انجام دادن وجود دارد.”
جالب بود..مرسی