نگاهی به هزارتوی امیریتس؛ آرتتا چگونه آرسنال را از نو می‌سازد؟

آرتتا شش ماه بعد از برعهده گرفتن اولین مسئولیت بزرگ مربیگری اش، مجبور بود با انواع روش‌های مختلف، فرهنگ حاکم بر باشگاه آرسنال را تغییر بدهد؛ از جمله ایجاد نگرش جدید، سبک بازی جدید، فضای جدید در تمرینات و توافق‌های جدید با بازیکنان و کارکنان.

هفت‌یک– از هفته‌های پیش که رقابت‌های لیگ برتر با ظهور اولین علائم کرونا همراه بود تا شروع مجدد بازی‌ها در چهارشنبه شب قبل در ورزشگاه اتحاد، میکل آرتتا هرگز تصور نمی‌کرد که تا این اندازه در مورد مدیریت، روابط با بازیکنان و این‌که چطور چیزهایی که می‌خواهد به تیم انتقال بدهد، نکات جدیدی یاد بگیرد. با این وجود، تنها چیزی که ذره‌ای تغییر نکرده بود، تعهد او به استانداردهای بالا بود.

ماه گذشته، با کلید خوردن پروژه شروع دوباره لیگ برتر، بازیکنان آرسنال به یک کنفرانس تلفنی مهم در مورد پروتکل‌های آموزشی برای بازگشت به تمرینات گروهی دعوت شدند. آنها قبل از امضای یک سند در مورد ورود ایمن به مرحله آغاز مجدد فوتبال، باید تمام اطلاعات حقوقی مربوط را می‌شنیدند. چند بازیکن گفتند که نمی‌توانند در کنفرانس تلفنی شرکت کنند. آرتتا از این مسئله خوشش نیامد. او در عوض، یک پیام صوتی خشک و قاطع از طریق واتساپ ارسال کرد. پیام اصلی کاملاً واضح بود:” این موارد استانداردهایی است که از شما انتظار می‌رود و اگر شما آمادگی تعهد به این استانداردها را ندارید، پس در زمره بازیکنانی که در این باشگاه به میدان می‌روند، قرار نخواهید گرفت.” این مضمون غیرقابل چشم‌پوشی بود. “آیا با ما هستید یا نه؟”

 

آرتتا در مدت کوتاه حضورش در آرسنال، نتایج چندان خوبی نگرفت اما توانست اعتماد بازیکنان و مدیران باشگاه را جلب کند.

 

آرتتا شش ماه بعد از برعهده گرفتن اولین مسئولیت بزرگ مربیگری‌اش، مجبور بود با انواع روش‌های مختلف، فرهنگ حاکم بر باشگاه آرسنال را تغییر بدهد؛ از جمله ایجاد نگرش جدید، سبک بازی جدید، فضای جدید در تمرینات و توافق‌های جدید با بازیکنان و کارکنان. در حالی‌که او مشغول حل مشکلات پیش روی‌اش بود، در همین حین برای فاز جدیدی از تغییرات احتمالی در ترکیب تیمش نیز برنامه‌ریزی می‌کرد. از مکالمات خصوصی‌اش با پیر امریک اوبامیانگ گرفته تا بازی‌هایی که برای بالا بردن ذهنیت تیم انجام داد و نقش دقیقی که در انتقالات باشگاه ایفا می‌کرد؛ همه نشان می‌دهد که او چگونه کارش را انجام داده است.

***

در زمان تعطیلی، آرتتا زمانی را در اختیار داشت که توانست از آن برای شناخت بهتر بازیکنانش از جنبه انسانی، به عنوان یک مزیت ارزشمند، استفاده کند. یادگیری نحوه واکنش افراد مختلف سودمند بوده است. تعطیلی فوتبال به نوعی یک فرصت به شمار می‌آمد، اما کار ساده‌ای نبود. آرتتا پذیرفت که ترجیح می‌داده ارتباط فیزیکی نزدیک با بازیکنان داشته باشد، بازیکنان را در زمین هدایت کند، نظرشان را به خود جلب کند و کمک حال‌شان باشد. اما مربیگری مجازی و مکالمات الکترونیکی همه با هم وسیله‌ای برای همراهی بازیکنان با او و ایده‌هایش بود. همه اینها نشان‌دهنده یک تصویر بزرگ‌تر برای آرتتا بود که می‌توانست به او در تصمیم‌گیری‌های کلیدی در خصوص تیم، چه در کوتاه مدت و مواقع ضروری و چه در بلندمدت کمک کند. “با ما هستید یا نه؟”

هر مربی در یک بازی مدرن با چالش اداره شخصیت‌های مختلف در رختکن و اردوی تیم روبه‌رو است. همه افراد گروه به یک اندازه در یادگیری متعهد، مطمئن و سریع نیستند. کنار آمدن با افراد مختلف حائز اهمیت است، اما یک خط مبنا وجود دارد. او مخالفت کردن را تحمل نمی‌کند. او در بیان استانداردهای بالای خود قاطعانه برخورد می‌کند و کسی که نتواند آنها را برآورده کند، نمی‌تواند جزء بازیکنان قابل اعتماد آرتتا برای آینده باشد.

هفته گذشته در بازی تمرینی دوم و آخر تیم در امارات، آرسنال خوب نبود و مغلوب برنتفورد شد. طبیعتاً، امتیاز بازی مهم نبود، چراکه اساساً یک تمرین دوستانه برای آماده‌سازی بود اما ماهیت برخی عملکردها مهم به شمار می‌آمد. آرتتا بعد از آن برآشفته بود و به بازیکنان اطلاع داد که علت ناامیدی او چیست. این موارد همه برای سرمربی آرسنال در ارزیابی تیم فوتبالش چند نکته دیگر به همراه داشت.

افراد حاضر در باشگاه از این‌که چطور آرتتا استانداردهای مورد نظرش را بیان می‌کند، تحت تاثیر قرار گرفته‌اند. ادو، مدیر فنی باشگاه، به اتلتیک گفت: “در مسابقه‌ای که باختیم و مساوی کردیم خوب نبودیم. اما نحوه صحبت او با بازیکنان را بسیار دوست داشتم. ارتباط با مردم در زمان پیروزی آسان است، زیرا همه خوشحال هستند و شما احساس فوق‌العاده‌ای دارید. اما در زمان شکست خوردن است که شما به عنوان یک مربی خود را نشان می‌دهید.”

به نظر می‌رسد نقش او در تنظیم برنامه‌های باشگاه رو به افزایش است. آرتتا می‌خواهد در هر جا که ممکن است تغییر ایجاد کند؛ چه این تغییر مربوط به پیوستن تماس ویدئویی همه اعضای تیم باشد و چه ارسال انرژی مثبت به صدها نفر در دپارتمان‌های ‌مختلف و یا مداخله شخصی بر روی موضوع مهم قرارداد اوبامیانگ.

 

گری آُ-دریسکول، پزشک قدیمی آرسنال، که از لیورپول پیشنهاد داشت، به درخواست آرتتا در امیریتس ماند.

 

یک نمونه بارز آن – که به‌ویژه در زمان بحران ویروس کرونا از اهمیت برخوردار بود – تاثیر مستقیم او در متقاعد کردن پزشک بسیار معروف و قابل احترام باشگاه، گری اُ-دریسکول، در خصوص تغییر تصمیمش برای رفتن به لیورپول بود. آرتتا در طول تعطیلات زمستانی در دبی مدتی را صرف گفتگو با او کرد و در مورد این که حضورش در تیم چقدر ارزشمند است با او صحبت کرد. این گفتگو سرشار از صداقت اعتماد و احترام بود. این واقعیت که اُدریسکول در این دوره دشوار، دلسوز و حامی ‌بازیکنان، کارمندان و خانواده‌های آنها بود، از اهمیت بسیار زیادی برخوردار بود.

روشی که آرتتا خود را با فرهنگ وقایع آرسنال ادغام کرده بود، بسیار قابل توجه بوده است. او می‌دانست که اکنون توجه‌ها به سمت فشارهایی است که قرار است در زمین مسابقه وجود داشته باشد. از زمانی که آرتتا اولین پستش به عنوان سرمربی را برعهده گرفت، از نظر ارتقای روحیه افراد و عملکرد، بسیار خوب پیش رفته، اما می‌داند که تیمش هنوز به جایگاهی که باید نرسیده است.

***

گرچه  آرتتا از بازیکنان و افرادی که تحت نظرش هستند، رفتار حرفه‌ای کامل انتظار دارد، اما شوخ طبعی‌‌اش را هم دارد. در ماه‌های اخیر، قوانین رفتاری باشگاه نسخه جدید سرگرم‌کننده‌ای را شاهد بود که مرد اسپانیایی با خود از سیتی آورده بود:”چرخ اقبال”. اگر بازیکنی یک کم کاری و بی‌مسئولیتی کوچک مرتکب می‌شد، مثل دیر آمدن به جلسه تیم، می‌بایست چرخ را بچرخاند. بر روی چرخ تعدادی جریمه‌ وجود دارد، از جریمه متوسط تمیز کردن اتاق رختکن گرفته تا حتی برق انداختن ماشین کاپیتان. یک گزینه روی چرخ وجود دارد که هر بازیکنی امیدوار است آن را به دست آورد و آن “فرار شانسی” است. این مورد یک نمونه از تغییراتی بود که آرتتا برای افزایش روحیه در مجموعه تمرینی آرسنال در لندن کلونی (توضیح مترجم: London Colney منطقه‌ای است که مجموعه‌ای تمرینی آرسنال در آن قرار دارد) ابداع کرده بود.

همان‌طور که یکی از مسئولان باشگاه در روز اولی که تیم با تمام بازیکنان و کادرش به مجموعه تمرین خود بازگشته بود، بیان کرد،” من فراموش کردم که آموزش دیدن تحت نظارت میکل تا چه اندازه سرگرم‌کننده است.” آن فضا کم و بیش در یک شب تغییر کرد و پس از دشواری‌های هفته‌های پایانی دوران مربیگری اونای امری در آرسنال، با خود امید تازه و ایده‌های نو به ارمغان آورد. “شما ‌شاهد بودید که مردم دوباره لبخند می‌زنند و افرادی که از بازگشت به کارشان و آموزش مجدد خوشحال بودند.”

در روزهای منتهی به شروع مجدد بازی‌ها، چند تولد در تیم برگزار شد. سوکراتیس پاپاستاتوپولوس و کیه‌ران تیرنی خود را در مرکز توجه دیدند. آرتتا جلسه را با چند جمله کوتاه به افتخار تولدی که با تبریک و تشویق گروه برگزار شد، آغاز کرد. آرتتا دوست داشت در زمان مناسب شوخی و برای حفظ روحیه افراد از آنها تمجید و تعریف کند.

نحوه ارائه ایده‌های آرتتا با آن شفافیتِ کامل، مورد استقبال قرار گرفته است. شخصیت آرتتا از همان روز نخست خود را به خوبی نشان داد. او بازیکنان را دورش حلقه کرد و پیام‌های اساسی تاثیرگذاری ارائه داد که هیچ جایی برای شک و شبهه باقی نمی‌گذاشت. هیچکس نمی‌توانست از نکته‌های کلیدی که او در مورد چگونگی انجام کارها بیان می‌کرد، چشم‌پوشی کند. نکته‌های او آمیزه‌ای از مثبت‌نگری، انگیزه و قاطعیت بود. او چنان تاثیری از خود بر جای گذاشته بود که همه افراد باشگاه آماده بودند تا با او با تمام جان و دل کار کنند.

 

آرتتا خیلی زود توانست اعتماد جاش کرونکه، پسر مالک باشگاه و یکی از مدیران آرسنال را جلب کند.

 

مطمئناً با داشتن چنین رهبری در آرسنال آنها احساس می‌کنند که تصمیم درستی گرفته‌اند. مدیر باشگاه، جاش کرونکه، پیش از مصاحبه شخصی با آرتتا با او چندین گفتگو انجام داده بود. او می‌خواست با مردی که امیدوار بود موفقیت را به باشگاه برگرداند، در تماس باشد. این دو با یکدیگر از طریق واتس‌اَپ و گاهی، فیس تایم در ارتباط بودند. کرونکه همچنین میزبان یک جلسه گروه مجازی با بازیکنان در زمان تعطیلی بازی‌ها بود. پیش از شروع بازی با منچسترسیتی او به آرتتا گفته بود که امیدوار است تلاش‌های چند ماه گذشته، آنها را به یکدیگر نزدیک‌تر کند.

کرونکه به اتلتیک گفت:” وقتی که من و میکل با یکدیگر رودررو ملاقات کردیم تا در مورد حضورش در آرسنال صحبت کنیم، او مرا متوجه اموری کرد که در زمین فوتبال دیده بود و به مواردی اشاره کرد که از نقطه نظر مربیگری مایل به اجرا بود. اما درواقع چیزی که ما در مورد آن صحبت کردیم، مربوط به فرهنگ باشگاه و ایجاد وضعیت جدید بود. او افکار و ایده‌هایی که در منچستر‌سیتی انجام داده بودند را با من در میان گذاشت.

کمی زمان خواهد برد- مسیر طولانی پیش روی خود داریم. اما فرهنگ باشگاه در حال تغییر است. من از چند اسطوره قدیمی باشگاه شنیده‌ام که در مورد میکل و برخی از ارزش‌هایی که او به باشگاه باز گردانده، با دید مثبت صحبت می‌کردند. من فکر می‌کنم این همان چیزی است که ما را از دیدن ارزش‌هایی که او سعی در القا به برخی از بازیکنان دارد، بیش از هر چیز دیگر هیجان‌زده می‌کند. فرهنگ برخی مواقع به کلیشه تبدیل می‌شود، اما بسیار واقعی است. میکل تاثیری بر باشگاه به جای می‌گذارد که امیدواریم تا چندین سال باقی می‌ماند و نتایج تیم در زمین مسابقه را بهبود می‌بخشد، اما با یک ستون و اساس جدید آغاز می‌شود.”

اما ادو، آرتتا را تا پیش از مصاحبه شغلی ملاقات نکرده بود. اما زمانی‌که گفت این شخصیت مربی بود که سراسر می‌درخشید، در واقع حرف‌های کرونکه را تکرار می‌کرد:” اولین گفتگوی من با او در مورد فوتبال نبود و این همان چیزی بود که واقعاً دوست داشتم. گفتگوی ما در مورد مفاهیم، احترام، بازیکنان و کارمندان بود، اما نه فوتبال. عقیده من و عقیده او یکی است. ما در مورد زندگی، خانواده و این‌که تا چه حد درک بازیکنان از با هم بودن و احترام به باشگاه مهم است، صحبت کردیم. بعد از آن مکالمه من شگفت زده شدم. بی‌درنگ به واسطه ایده‌ها، فلسفه و سبک زندگی با یکدیگر ارتباط برقرار کردیم. به همین دلیل، قبل از این‌که وارد بخش حرفه‌ای شویم، احساس کردم که او شخص خاصی است.

بعد از آن، به سراغ بحث فوتبال رفتیم. من در مورد تیم و سیستمی ‌که با آن بازی می‌کردیم و معتقد بودم در آینده نیز با آن بازی کنیم و همینطور دیدگاه‌مان نسبت به تیم به او توضیح دادم. من بازیکنان را به او معرفی کردم و سپس به نظراتش گوش دادم. او واقعا هیجان‌زده شده بود. کار مهم این است که به فرد در حال مصاحبه تصویر واقعی از خود ارائه دهیم. سپس او خودش را معرفی کرد و کمی در مورد فلسفه‌اش به من توضیح داد. پس از آن، ما شروع به تهیه یک برنامه کردیم. با افراد بسیار زیادی مصاحبه کردیم و این برای شروع کم‌تر از شش ماه حرفه کاری‌ام تجربه بسیار زیبایی بود. شما باید غیر از جنبه مربیگری، شخصیت او را بشناسید. شما خانواده، فرزندان و شخصیت او به عنوان یک پدر و همسر را می‌بینید. این همان چیزی است که من آن را اساس و پایه می‌نامم. او واقعا دارای یک اساس و پایه شخصیتی بسیار بسیار زیبا است.”

***

این موضوع به آرتتا کمک کرد در بدو ورود، بلافاصله حامیانی پیدا کند. در این میان، کارکنان بسیاری بودند که هنوز شیفته هافبک پیشین و خواستار بازگشت او به عنوان سرمربی بودند؛ در حالی‌که بازیکنانی مانند مسوت اوزیل، هکتور بیرین و کالوم چمبرز پیش از این در کنار او بازی کردند. برای هر مربی ایجاد روابط جدید با کسانی که دارای سطح درک معینی باشند، کمک زیادی می‌کند؛ به خصوص با بازیکنانی مثل اوزیل و بیرین که در رختکن حضور تاثیرگذاری دارند. بازیکنان تمایلی به استفاده از اصطلاح “رئیس” که پیش از این به مربی پیشین خطاب می‌کردند، نداشتند. اکنون از عنوان “آقا” یا “میکل” استفاده می‌کنند.

آرتتا پس از پذیرش مسئولیت در اواخر ماه دسامبر، به سرعت روال مشخصی را برقرار کرد. او پس از گذراندن چند ماه اول در اقامتگاه اجاره‌ای، اکنون خانواده‌اش را به خانه‌ای در مسیر بینِ زمین تمرینی و ورزشگاه منتقل کرد. او در منچستر دارای یک اتاق فوتبال مخصوص بود که مجهز به لپ تاپ، یک پروژکتور و تخته‌های تاکتیکی بود.

در ابتدای روز، آرتتا پیش از شروع به کار، داده‌های مربوط به آموزش و آماده‌سازی را روی تلفنش دریافت می‌کند. در یک روز معمولی پیش از ویروس کرونا، گروه کادرفنی و پزشکی تیم، در حدود ساعت 7:30 صبح برای صبحانه در زمین تمرینی حاضر می‌شدند. بعد از آن، آنها آرتتا را در دفترش ملاقات می‌کردند (هنوز کارهای خصوصی زیادی در آنجا انجام نمی‌شود) تا طبق برنامه‌ریزی روز قبل، در جلسه صبحگاهی شرکت کنند. پزشک وضعیت درمانی اعضای تیم  را بروزرسانی می‌کرد و بازیکنان بعد از آن جهت آماده‌سازی در ساعت 9:45 دقیقه صبح حاضر می‌شدند. پیش از جمع شدن اعضای تیم در ساعت 11 صبح، جلسات پیش تمرینی با هر بازیکن یا بازیکنان یک پست برگزار می‌شود و آرتتا در آنجا ویدئوهای بازی‌ها را به نمایش می‌گذارد و پیام‌های کلیدی را به بازیکنان منتقل می‌کند. بعد از تمرین، جلسات بیش‌تری با بازیکنان یا گروه‌های کوچک‌تر برگزار می‌شود. سپس بازیکنان جلسه را ترک کرده و مربیان شروع به برنامه‌ریزی جلسه تمرینی روز بعد می‌کنند.

با این حال، برنامه تیم هفته پیش از شروع دوباره بازی‌ها تنظیم شد. تمرینات به ساعت 5 بعد از ظهر موکول شد تا بدن بازیکنان برای بازی 8:15 شب در منچستر آماده شود. در زمان تعطیلی، اصول کار باید به شکل بنیادی‌تری دوباره پایه‌ریزی می‌شد.

آرتتا و دستیارانش با اعضای اصلی و کلیدی تیم در ارتباط بودند و وظایف تاکتیکی از جمله تجزیه و تحلیل کل مسابقات و یا کلیپ‌های خاص را انجام می‌دادند. جلسات فردی، جلسات گروهی و جلسات بازیکنان هم پست تشکیل می‌شد. به عنوان مثال، از دروازه‌بان‌ها خواسته می‌شد توجه ویژه به استقرار اولیه‌شان در زمین داشته باشند. زیرا با توجه به اینکه آرسنال بازیسازی را از عقب زمین آغاز می‌شود، آرتتا قصد دارد آنها را بیش‌تر در جریان بازی قرار دهد.

شید فورسیت، مسئول بخش عملکرد تیم، مسئولیت ارائه تجهیزات آماده‌سازی و برنامه‌ تمرینی به بازیکنان تیم را نیز برعهده داشت. جلسات یوگا به صورت آنلاین برگزار می‌شد و در آن بازیکنانی مانند بیرین، هولدینگ و بوکایو ساکا شرکت می‌کردند. دیگر مربیان تیم هم در مورد شرایط بازیکنانی مانند “امیل اسمیت رو” که به صورت قرضی در تیم‌های دیگر بازی می‌کنند، اطلاعات کسب می‌کردند.

 

استیو راوند، کمک آرتتا، زمانی در منچستریونایتد کمک دیوید مویس بود.

 

آلبرت استونبرگ، دیگر کمک آرتتا، هم سابقه کار در منچستریونایتد را دارد.

 

هر دو دستیاران اصلی‌اش خیلی زود در مسئولیت‌های خود جا افتادند؛ “استیو راوند” بیش‌تر روی ایجاد فرهنگ نخبه‌گرایی تمرکز دارد و به آرتتا جهت پیشبرد روابط شخصی‌اش که مربوط به مسئولیت جدیدش است، کمک می‌کند. آلبرت استونبرگ بر جنبه تاکتیکی و تکنیکی تمرکز دارد. هر دو از مربیان باکیفیت و با تجربه هستند و آرتتا تازه کار مشخصاً به دنبال افرادی بود که او را به چالش بکشند و به جلو پیش ببرند. باشگاه علاقه داشت تا فردی لیونبرگ را نیز حفظ کند. آرتتا فردی است که به شنیدن نظرات مختلف علاقه‌مند است. در زمان قرنطینه، او در وِبینار آنلاین با شان مک‌وی، مربی تیم فوتبال امریکایی لس آنجلس رَمس، ادی جونز، سرمربی تیم ملی راگبی ِانگلیس و حتی با یک ژنرال نظامی‌آمریکایی باتجربه حضور در افغانستان شرکت می‌کرد.

آرتتا از بازگشت به زمین فوتبال و از سرگیری تمرینات تیمش- جایی که با حداکثر انرژی حاضر می‌شود- خوشحال است. بازیکنان تحت تاثیر توضیح دادن نکات ساده با جزئیات دقیقش قرار گرفته‌اند. نمونه‌ای از آن را می‌توان در نحوه بازی‌سازی تیم از دفاع مشاهده کرد. پیش از آن، تنها توپ را در اطراف پاس می‌دادند، غالبا پیش از این‌که تحت فشار قرار بگیرند اما زیر نظر آرتتا، باید پیش از پاس دادن، یک بازیکن حریف را از بازی خارج کنند. او تمرکز خود را روی هماهنگی در پرس توپ و اطمینان از اینکه بازیکنان در زمان در اختیار نداشتن توپ هم کاملا متمرکز باشند، قرار داده است؛ برنامه‌ای که باید به آن باور داشته باشند خیلی ساده و در عین حال با جزئیات فراوان است.

توانایی او در صحبت با چند زبان مختلف، ارتباط را آسان‌تر کرده است. اگر صحبت‌های بازیکنانِ آمریکای جنوبی نیاز به ترجمه داشت، او آن را انجام می‌دهد. اگر الکساندر لاکازت به جزئیات بیش‌تری به زبان فرانسه نیاز داشته باشد، آرتتا از پسش بر می‌آید. یکی از بازیکنان می‌گوید:”همه دقیقاً منظور او را متوجه می‌شوند. این خیلی مهم است و باعث احساس راحتی همه می‌شود. بنابراین سردرگمی‌ زیادی در تیم وجود ندارد. واقعا شگفت‌انگیز است که او به معنی واقعی کلمه وقتی مکالمه و کارش با بازیکنی تمام می‌شود به سراغ دیگری می‌رود. با این حال همه در یک طول موج قرار دارند”.

انگلیسی او هم عالی است و به او امکان می‌دهد تا از بازیکنان اکادمی باشگاه، شناخت کافی داشته باشد. آرتتا متوجه شد که بازیکنان جوان تیم احتمالا بیش‌تر از برخی بازیکنان بزرگسال، به سبک فوتبال او عادت کرده‌اند و انعطاف‌پذیرتر هم هستند. فرصت بازی‌ای که به بازیکنانی مانند ادین اِن‌کتیا و ساکا رسیده، خود گویای همه چیز است.

محبوبیت آرتتا از بازیکنان تیم فراتر رفته است. گرچه مربی قبلی، اونای امری، در مجموعه تمرینی آرسنال در لندن در بین بازیکنان محبوب بود، اما مشکل او با صحبت به زبان انگلیسی، باعث شده بود تا شخصیت تودارتری داشته باشد. آرتتا کاملاً برعکس است. یکی از کارکنان توضیح می‌دهد:”زمانی که میکل شما را در آن طرفی رستوران زمین بازی ‌ببیند، برای شما دست تکان می‌دهد، بلند می‌شود، به طرف شما می‌آید و دست می‌دهد و احوالتان را می‌پرسد. اگر هم که مشغول به کاری باشد به شما می‌گوید که نیم ساعت دیگر برای یک گپ و گفت به سراغ‌تان می‌آید. این کار بقیه را تحت تاثیر قرار می‌دهد.”

زمانی‌که آرتتا برای اولین بار به این باشگاه پیوست، دستیارانش راوند و استیونبرگ را به گوشه و کنار دفاتر مرکز هایبوری برد، با تمام کارمندان دست داد و به اهمیت دور هم جمع شدن کارکنان باشگاه اشاره کرد. او در هر طبقه شروع به سخنرانی کرد و تقریباً با 300 کارمند حرف زد. در زمین تمرینی آرسنال در کلونی هم همین‌گونه بود. او با بسیاری از کارمندان صحبت می‌کند و مرتباً به دفتر‌ها سر می‌زند؛ کاری که آرسن ونگر  به ندرت انجام می‌داد.

سابقه همکاری او با پپ گواردیولا، مقایسه این دو را اجتناب‌ناپذیر می‌سازد. آنها در برخی از شیوه‌های رفتاری مثل حرکات دست و خلق و خوی لاتینی با هم اشتراک دارند. شاید جالب‌تر از این، ویژگی مشترک او از منظر قدرت رهبری و جذابیت ذاتی با ونگر باشد. به قول یک منبع:” میکل دارای آن جذبه‌ “آرسنی” است که هرکسی را وادار به پیروی از او می‌کند.”

***

 در حالی‌که سرمربی آرسنال و کاپیتان تیم، از روابط مناسبی برخوردار هستند اما زمانی‌که آرتتا هدایت تیم را برعهده گرفت، نگاه بدبینانه‌ای نسبت به اوبامیانگ داشت. این نگرانی از دورانی است که آرتتا در کنار گواردیولا در منچسترسیتی حضور داشت، ناشی می‌شد. منچسترسیتی برای به خدمت گرفتن اوبامیانگ به توافق رسیده بود اما گواردیولا در آخرین لحظات مذاکره نظرش را تغییر داد. در آن زمان، اوبامیانگ بی‌صبرانه دنبال جدایی از بروسیا دورتموند بود اما داستان‌های نگران‌کننده‌ای که درباره سبک زندگی و رفتار حرفه‌ای او بر سر زبان‌ها بود باعث شد تا گواردیولا دست از تلاش برای به خدمت گرفتن او بردارد. چیکی بگریستیاین، مدیر فوتبال سیتی، مجبور به عذرخواهی از اوبامیانگ شد.

گواردیولا اولین مربی مشهوری نبود که تعهد کاری اوبامیانگ را زیر سوال برد. زمانی‌که اِسون میسلینتات او را از سنت اتین به دورتموند برد، یورگن کلوپ این سوال را پرسید که آیا این مهاجم، که پوتین‌های الماس نشان به پا می‌کند، خصوصیات یک جنگجو و مبارز را دارد؟ کلوپ به زودی معنی آن زیورآلات را متوجه شد: جواهراتی جلوه‌گرانه برای شخصیتی جاه‌طلب.

چند هفته بعد از ورود به آرسنال، آرتتا با اوبامیانگ به گفتگو نشست و به طور مستقیم به او گفت که اگرچه در ابتدا در مورد حرفه‌ای بودن او تردید داشته، اما شبهه‌ها برطرف شده است. روشی که اوبامیانگ تمرین و رفتار کرد،  آرتتا را تحت تاثیر قرار داد و به او اطمینان داد که او کاپیتان تیم باقی می‌ماند. در فوریه، آرتتا از این مهاجم گابنی به عنوان “مهم‌ترین بازیکن این باشگاه” نام برد- یک نمایش عمومی‌ برای تایید اظهار علاقه‌های شخصی.

در ابتدا آرتتا موافقت کرد که باشگاه مذاکرات مربوط به قرارداد اوبامیانگ را انجام دهد. اما با افزایش اهمیت این بازیکن و سپری شدن زمان برای مذاکره تمدید قرارداد، اوضاع حساس‌تر شد و نظر او تغییر کرد. آرتتا مناسب دید که شخصاً مداخله کند و از ارتباطی که با بهترین گلزن تیمش ایجاد کرده بود، برای متقاعد کردن او به ماندن استفاده کرد. بحران ویروس کرونا فراتر از امور مالی بر روی مذاکرات تاثیر گذاشت. پیر فرانسوا، پدر اوبامیانگ، به دنبال منافع پسرش است و ترجیح می‌داد به جای تماس از راه دور، ملاقات حضوری داشته باشد. اتفاقی که تا همین اواخر امکان‌پذیر نبود.

 

آرتتا خیلی زود توانست اعتماد اوبامیانگ را جلب کند و آرسنالی‌ها امیدوارند که این رابطه خوب به ماندن ستاره گابنی در امیریتس منجر شود.

 

اگر آرتتا بتواند او را به ماندن متقاعد کند و آرسنال را به دوران جدیدش هدایت کند، اعتبارش به عنوان حلال مشکلات تیم اجرایی آرسنال مستحکم خواهد شد. او نه تنها با اُ-دریسکول در مورد ماندن صحبت کرد و از گرانیت ژاکا خواست تا حداقل تا پایان این فصل بماند، بلکه از بازیکنان تیم خواست تا کاهش دستمزد پیشنهادی باشگاه را بپذیرند. برخی از بازیکنان از دخالت سرمربی در مورد مسئله کاهش دستمزد ناراحت بودند و نگران بودند امتناع از این موضوع عواقبی برای انتخاب آنها در ترکیب اصلی به دنبال داشته باشد. با این وجود، قدرت متقاعد کردن آرتتا مشخص شد و بیش‌تر اعضای تیم‌ درنهایت به کاهش دستمزد راضی شدند. سازمان‌های نخبه بر اساس اعتماد ساخته می‌شوند و بازیکنان به نظر می‌رسد اعتماد قابل توجهی به آرتتا دارند.

در سال‌های پایانی مربیگری ونگر، کمیته برنامه‌ریزی تیم  متشکل از ونگر، ایوان گازیدیس، مدیر اجرایی باشگاه، دیک لاو، مذاکره‌کننده و استیو رولی و فرانسیس کِیجیگائو، بازیکن‌یاب‌های باشگاه بود. در آن موقع تغییراتی در نحوه عملکرد این مجموعه ایجاد شده بود و از آن زمان به بعد ونگر به عنوان سرمربی، در مورد تمام روند جزئی خریدها دخالت می‌کرد. بازیکن‌یاب‌ها در ساعات ابتدایی صبح عادت داشتند از او متن یا تماس دریافت کنند؛ زمانی‌که او در حال تماشای ویدئوهای بازی‌های خارجی بود.

به عنوان سرمربی، آرتتا نسبت به ونگر استقلال کم‌تری دارد. او در کمیته فعلی در کنار ادو، هوس فهمی، ‌رائول سانیِهی و وینا وِنکاتِشام حضور دارد برخی اوقات بازیکن‌یاب‌های باشگاه هم در این کمیته حضور پیدا می‌کنند و گاهی هم نه. با اعضای هیئت مدیره و مالکان باشگاه نیز در مورد هزینه‌های قابل توجه مشورت می‌شود.

این باشگاه است که تعیین می‌کند آرسنال چه سیاستی را در پیش گیرد و تلاش می‌کند تا یک چشم‌انداز بلند مدت در 18 تا 24 ماه آینده برای آن در نظر بگیرد. با وجود برنامه بازی‌های جدید، خصوصاً در شرایط حاد کنونی، بعید است که آرتتا برای تماشای بازی خریدهای احتمالی، به سفر برود. در عوض، او به گزارش دپارتمان بازیکن‌یابی باشگاه که اکنون توسط کیجیگائو و تیم آنالیز داخلی اداره می‌شود، اعتماد می‌کند.

مسئله خریدهای آرتتا، مناسب بودن است. اگر آرسنال به مدافع کناری نیاز دارد، چه نوع مدافع کناری‌ای می‌تواند هدف او را تامین کند؟ گاهی اوقات، یک معامله با رویکرد تماس- محور تیم اجرایی ظاهر می‌شود. در مورد سدریک سوارز، همه شرایط انتقال فراهم بود و تنها چیزی که نیاز داشت، تایید آرتتا بود. اما سدریک چندان خوش‌شانس نبود. او زمانی به تیم پیوست که مصدوم بود وسپس در یک برخورد اتفاقی با ساکا، دچار شکستگی بینی شد و مجبور شد تن به جراحی بدهد.

خوشبختانه، آرتتا و کمیته خرید بازیکن باشگاه ‌دیدگاه مشترکی در مورد این‌که یک بازیکن آرسنال باید چه ویژگی‌ای داشته باشد، دارند: بازیکنی که به راحتی مالکیت توپ را در اختیار داشته باشد و بتواند به آرتتا در دیکته کردن ریتم بازی کمک کند. امری از مجموعی از بازیکنان تاثیرگذار صحبت می‌کرد و آرتتا مصمم است تا چنین تیمی بسازد.

ادو توضیح می‌دهد:” میکل باید در به خدمت گرفتن بازیکن جدید نقش داشته باشد. ما در مورد آنچه نیاز داریم، مثل ویژگی بازیکنان و یا سیستمی‌ که قرار است با آن بازی کنیم، صحبت می‌کنیم. بعد از آن، من این پروسه را به طور داخلی شروع می‌کنم. نقش من این است. اگر او بازیکنانی را مد نظر دارد یا اگر توصیه‌ای دارد یا در مورد بازیکنی، توصیه‌ای بکند، خوب است.

 

هدف آرتتا ساختن تیمی است که بتواند بار دیگر برای قهرمانی در لیگ برتر مبارزه کند.

 

اگر بخواهد با افراد دیگر مانند بازیکن‌یاب‌ها صحبت کند، البته که صحبت می‌کند. اما معمولاً این کار در حیطه من است. به همین دلیل است که ارتباط ما باید بسیار قوی باید باشد. من باید نظر او را درک کنم و او باید نظر باشگاه را درک کند. سپس همه چیز را باهم می‌سازیم؛ این نکته اصلی است.”

قبل از رسیدن به هدف، مسیری طولانی در پیش است. به نظر می‌رسد آرسنال تحت هدایت آرتتا، انعطاف‌پذیری بیش‌تری دارد. اما باید خریدهایی هم صورت بگیرد. آرسنال هنوز فاقد آن نیروی هجومی است که مربی جدید امیدوار به ساخت آن است. در یک سوم هجومی، هنوز هم وابستگی زیادی به درخشش چشمگیر اوبامیانگ وجود دارد. حذف از لیگ اروپا با شکست مقابل المپیاکوس، ضعف‌های شکنندگی روانی تیم را به خوبی نشان داد و خود آرتتا کاملاً به این موضوع واقف بود که هنوز به نتیجه نرسیده است. آرسنال در لیگ برتر در رده نهم باقی ماند. دو ماه بعد از شروع کار امری، طرفداران آرسنال با شور و حرارت فریاد می‌زدند:” ما آرسنال خود را پس گرفتیم.” این بار، احتیاط بیش‌تری وجود دارد.

شکی نیست که مربی جدید با خود خوش‌بینی به همراه آورده است. بخش اعظم این خوش‌بینی را می‌توان به این نسبت داد که حالا یک چهره آشنا روی نیمکت می‌نشیند و با باشگاه و هویت آن، هماهنگ و مرتبط است.

اما اعتمادی به آرتتا وجود دارد که الهام‌بخش است. این موضوع در سخنرانی او قبل از پیروزی مقابل منچستریونایتد در روز سال نو و تنبیه عمومی ‌ماتئو گوندوزی بعد از یک تخلف در دبی مشهود بود. در یک جلسه تیمی ‌در روز 12 ژوئن، آرتتا به چشم بازیکنان نگاه کرد و گفت که باشگاه نیاز به تغییر نگرش دارد. این موضوع در انتخاب فهرست تیم برای سفر به منچستر بازتاب خواهد داشت. در آن جلسه او توضیح داد که دیگر قابل قبول نیست که بگویند اگر روز خوبی باشد، هر تیمی را شکست می‌دهند. آرتتا تاکید کرد که باید در هر دیدار، هر تیمی را شکست بدهند. بنابراین: آیا آنها با تیم هستند یا نیستند؟

 

عنوان اصلی مقاله: Arteta’s Arsenal نویسنده: David Ornstein نشریه / وبسایت: The Athletic زمان انتشار: ژوئن 2020
کلمات کلیدی:

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

6 دیدگاه ارسال شده است