چگونه هانسی فلیک، بار دیگر بایرن را به تیمی قهرمان تبدیل کرد
هفتیک- کارلو آنچلوتی پیش از حضور در آلیانز آرهنا در تابستان 2016 مدعی شده بود که بایرن مونیخ با توجه به برتری کیفی و مالیاش، “میتواند در حالیکه دستانش در جیبش است”، قهرمان لیگ آلمان شود. اما طولی نکشید که فصل 20 – 2019 به یک استثنای غیر قابل پیشبینی تبدیل شد. بایرن پیش از دیدار خانگی برابر وردربرمن در میانه ماه دسامبر، در رده هفتم جدول ردهبندی قرار داشت. تحقیر 6-1 برمن در آن بازی نقطه آغاز 22 بازی بدون شکست در تمامی رقابتها بود؛ با 21 پیروزی و تنها یک تساوی تحت هدایت هانسی فلیک که با پیروزی 0 – 1 برابر همان رقیب به اوج خود رسید و هشتمین قهرمانی پیاپی را برای این تیم به ارمغان آورد.
حالا این تیم در انتظار پنجمین دبل در طول هشت فصل است و شاید حتی موفقیتهای بیشتری را نیز به دست آورد. بایرن تحت هدایت فلیک تنها پیروزیهای متوالی کسب نکرده بلکه فوتبال هجومی درخشان و منسجمی را به نمایش گذاشته که باعث شده رویای کسب ششمین قهرمانی در اروپا نیز برای این تیم در دسترس قرار بگیرد. رنسانس ایجاده شده در باشگاه اول بوندس لیگا یک دستاورد قابل توجه برای فلیک است که مردی آرام و بیادعاست. او پیش از این هرگز هدایت هیچ تیم بزرگی را بر عهده نداشته و بزرگترین موفقیتش به عنوان سرمربی، 20 سال قبل رقم خورده که به همراه تیم نوظهور هوفنهایم قهرمان لیگ دسته چهارم شده بود.
همین بیتجربگی تقریبا محض او یکی از دلایلی بود که پس از جدایی نیکو کواچ و حضور فلیک به عنوان مربی موقت روی نیمکت در ماه نووامبر، مدیران بایرن همچنان به دنبال جذب یک جانشین دائمی برای مرد کروات باشند. بایرن به دنبال جذب یک مربی موفق بود تا بتواند با استخدام کسی که قهرمانیهای بسیاری در کارنامه دارد، برای خود حاشیه امنیتی ایجاد کند.
کارنامه ضعیف فلیک- او به عنوان دستیار یواخیم لوو، قهرمان جام جهانی 2014 شد اما در سایه کار میکرد- باعث نگرانی عدهای در باشگاه شده بود که شاید او قدرت کافی برای نجات فصلی که در خطر از دست رفتن کامل بود، نداشته باشد. این مربی 55 ساله در ابتدا به عنوان دستیار کوواچ و بر اساس ادعای رسانه باشگاه آلمانی، به درخواست سرمربی بایرن، در تابستان سال گذشته به این تیم پیوست. اما واقعیت چیز دیگری بود.
مدیران باشگاه از این نکته غافل نبودند که بسیاری از بازیکنان با تاکتیکهای منفی و رفتارهای خودخواهانه کوواچ که منجر به کاهش کیفیت تیم، علیرغم دبل کردن در فصل اول حضورش شد، مشکل دارند. استخدام فلیک که پیش از این نیز به عنوان هافبکی زحمتکش در اواسط دهه 80 میلادی در ترکیب بایرن مونیخ به میدان رفته بود، ایده اولی هوینس، مدیرعامل وقت باشگاه، بود. او احتمال میداد که مربی کروات در دومین سال حضورش، رختکن را از دست بدهد و فلیک راهحل هوینس برای پر کردن این فاصله احتمالی بود. وقتی کوواچ در اوایل نوامبر با نتیجه 1-5 برابر آینتراخت فرانفکورت، باشگاه سابقش، شکست خورد، مهلتش به پایان رسید و فلیک هدایت تیم را بر عهده گرفت.
پیروزی 4-0 برابر دورتموند در اولین بازی، این اعتماد را در باشگاه ایجاد کرد که او میتواند حداقل تا حضور نامی بزرگتر، از عهده هدایت تیم بربیاید. در ایام کریسمس بود که حضور او به عنوان مربی موقت تا پایان فصل تایید شد. طولی نکشید که بایرن متوجه شد که شرایط به قدری خوب پیش میرود که نیازی به گشتن دنبال راهحل بهتر نیست. آنها فلیک را به عنوان سرمربی تیم تا سال 2023 انتخاب کردند.
“فلیک شیک است”، مجله 11 فروینده آلمان این هفته با استفاده از این تیتر مطلبی را درباره او نوشت اما هیچ چیز درخشان یا عجیب و غریبی درباره قدرت او در تیم وجود ندارد. فلیک کار بزرگی انجام نداده و چه در رختکن و چه در برابر رسانهها سخنرانی خاطرانگیزی نداشته است. کسانی که در چند ماه اخیر به دقت او را تحت نظر داشتهاند، میتوانند به شما بگویند که راه ساده موفقیت او “خودش بودن” است. مردی نابغه که با همه به احترام رفتار و درک میکند که تیمی با کیفیت بایرن نیاز به شکوفا شدن دارد. سادگی، دستورالعملهای مشخص و آمادگی پایه، بهترین نتیجه را برای آنها به همراه داشته است.
سبک رهبری او سبکی فراگیر است. این مربی پس از قبول جانشینی کوواچ نظرات بازیکنان کلیدی تیم را جویا شد. آنها فکر میکنند که بایرن باید با چه سبکی بازی کند؟ بازخوردها نشان میداد که تیم سبک هجومی را به تاکتیکهای منفعلانه کوواچ ترجیح میدهد. یک بازیکن با سابقه تیم در گفتگو با مجله اتلتیک در این باره اظهار داشت:” ما عقب مینشستیم، در نزدیکی محوطه جریمه خودمان توپ را میگرفتیم اما پس از آن باید 80 متر را طی میکردیم تا به دروازه حریف برسیم. ما فوتبال خودمان را بازی نمیکردیم.”
بازگشت به اصول پرسینگ و بالا بازی کردن خط دفاعی به طور کامل با استقبال مواجه شد. نظر اکثر بازیکنان با فلیک در یک راستا قرار داشت اما برای او مهم بود که تیم احساس کند که نظرش شنیده میشود. یک منبع نزدیک به رختکن بایرن به اتلتیک گفت:” همدلی بزرگترین دارایی او است و از این نظر یادآور یوپ هاینکس است ” فلیک نیز مانند این مربی که در سال 2013 با بایرن فاتح سه گانه شد، توانایی زیادی دارد که به بازیکنانش احساس ارزشمند بودن بدهد و اهمیتی ندارد که طرف مقابل ستاره فصل بوده یا بازیکن جوانی که روی نیمکت تیم مینشیند. این منبع ادامه داد:” بازیکنان نحوه صحبت کردن او با خودشان را دوست دارند. با آنها صادق است و به حرفهایش عمل میکند. آنها او را دوست دارند و برایش بازی میکنند.”
وقتی خاوی مارتینز در ماه اکتبر در چنان شرایط سختی در فصل جاری قرار گرفت که روی نیمکت گریه کرد، این فلیک بود که هافبک اسپانیایی را در آغوش کشید و با همدلی به حرفهایش گوش داد. ژروم بواتنگ و توماس مولر، دو بازیکن بزرگی که به شکلی عجیب توسط کوواچ نیمکت نشین شده بودند، بار دیگر با حضور فلیک به ترکیب بازگشتند. هردوی آنها بهترین فوتبال خود در سالهای اخیر را در نیم فصل دوم به نمایش گذاشته و با بازگشت سیستم مالکیت/ پرسینگ که فاصله بین خطوط بایرن را کم کرده و فشار روی حریف را به شکلی غیرقابل تحمل افزایش میداد، همراه شدند. باشگاه نیز راضی است که فلیک علاقه بسیاری به استفاده از بازیکنان جوان مانند جاشوا زیرکزی و الیور باتیستا مایر دارد و به آنها فرصت عرض اندام میدهد.
با این حال ترسیم چهره یک مرد صرفا خوش اخلاق از او کار اشتباهی است. شخصیت بدون کاریزمای رسانهای فلیک، جاهطلبی قدرتمندانه او را پنهان کرده است. او در زمان دستیاری لوو در تیم ملی آلمان عادت داشت که اعضای جوانتر کادر فنی را به مسابقه شنای سوئدی بدون اطلاع قبلی دعوت کند و در صورت شکست در بازی تخته چند روز با آنها حرف نمیزد. مقامات بایرن نیز به مرور متوجه شدند که فلیک ایدههای منسجمی درباره سبک اداره امور تیم دارد و حرفش را تغییر نمیدهد؛ مگر اینکه بحث خوبی درباره نحوه متفاوتی از پیشبرد کارها انجام شود.
فلیک به صورت کاملا ذاتی قدرت را در دست گرفته است. او حاکمی مهربان و فردی در خدمت تیم است اما نظرات صریحی دارد. و از بیان کردن آنها نیز خجالت نمیکشد. حسن صالح حمیدزیچ، مدیر ورزشی تیم، به او اعلام کرده بود که مسائل مربوط به ترکیب تیم نباید از طریق رسانهها مطرح شود. با این حال فلیک در محافل عمومی خواهان جذب یک مدافع راست در تعطیلات زمستانی شد و این موضوع توجه بازیکنان را به خود جلب کرد. فلیک سر حرف خود ایستاد. آلوارو اودریوسولا از رئال مادرید به صورت قرضی به این تیم پیوست. فلیک و صالح حمیدزیچ از آن زمان صلح کردند.
یک دوست قدیمی به اتلتیک گفت:” مردم او را دستکم میگرفتند چون حضور در مرکز توجهات هرگز اهمیتی برایش نداشت. اما به خوبی با فوتبال و ذهن خودش آشنا بود. او در طول سالهای زیادی که در کنار لوو کار کرد، به تمام اروپا سفر کرده و معمولا گفتگوهایی طولانی با کلوپ، گواردیولا، توخل و ناگلزمان درباره فوتبال داشت. او به همین ترتیب به چنین آگاهی عمیقی رسیده است.”
مانوئل نویر، مولر و بواتنگ پیش از این در تیم ملی با او کار کرده و از این موضوع باخبر بودند. سرژ گنابری نیز علاقه بسیاری به او داشت؛ چرا که فلیک نقشی اساسی در پیشبرد زندگی حرفهای بازیکن سابق آرسنال داشت؛ زیرا در سال 2017 و زمانیکه مدیر ورزشی هوفنهایم بود، او را به آن تیم برد. دیگران که زیاد با او برخورد نداشتند هم خیلی زود متوجه شدند که رفتار انسانی او با برنامههای تاکتیکی مشخص که به بازی بهتر تیم کمک میکند، تکمیل شده است. رختکن خیلی زود از آن او شد. یک منبع نزدیک به بازیکنان میگوید:” وقتی بازیکنان قدیمی را پشتت داشته باشی، تیم نیز از آنان پیروی میکند.”
بسیاری از اعضای تیم قهرمان جام جهانی 2014 حتی این موضوع را به صورت خصوصی مطرح کردهاند که آلمان بدون حضور او قهرمان این رقابتها نمیشد. فلیک مرد جزییات کادر یواخیم لوو بود. او در بهار آن سال رژیم تمرینی دقیق روزانه تیم را در یک دفترچه سیاه چند صد برگ نوشت. او همچنین یکی از دلایل اصلی متقاعد کردن لوو به این موضوع بود که زمان بیشتری را برای استفاده از توپهای مرده اختصاص دهد و این همان بخشی بود که سرمربی تیم قبلا از آن غافل بود. تنها 5 گل از مجموع 53 گل زده آلمان در تورنمنتهای 2006، 2008، 2010 و 2012 از روی ضربات آزاد یا کرنر به ثمر رسیده و این تیم در سالهای 2006، 2010 و 2012 گلهای حساسی را به صورت مستقیم یا پس از ضربات شروع مجدد دریافت کرده بود.
تمرین استفاده از توپهای مرده، که در آلمان به نام “استاندارد” شناخته میشود، بیشتر از هر زمان دیگری پس از بازسازی تیم ملی به دست یورگن کلیزنمن در سال 2004، گسترش یافت. فلیک احساس میکرد که استفاده از این روش در جام جهانی داغ برزیل کار درستی است چرا که احتمال ایجاد شانس گلزنی قطعی در جریان بازی دشوار بود. فلیک به این نکته توجه کرده بود که فرایبورگ، باشگاه لوو در دسته دوم وقتی او در دهه 80 میلادی به عنوان مهاجم بازی میکرد، آماری بالاتر از حد میانگین موفقیت در ضربات شروع مجدد داشت. بنابراین این مربی تصمیم گرفت از لارس فاسلر، دستیاری که مسئول استفاده از ضربات شروع مجدد در فرایبورگ بود، بخواهد که ایدههایش را در یک کارگاه آموزشی مربیگری تدریس کند.
الهام بخش بودن این تاکتیک نیز از جایی بسیار دورتر آمده بود. او به منظور تزریق عصاره خلاقیت به تیم، مجموعه ویدیوهایی از ایدههای بدیع استفاده از توپهای مرده را برای بازیکنان به نمایش گذاشت که شامل لغزش تصنعی پیش از زدن یک ضربه پنالتی در تیم ملی مالدیو نیز بود. مولر و تونی کروس در مرحله یک هشتم در ضربه آزادی برابر الجزایر تقلید مضحک و ناموفقی از این کار داشتند اما اینکه تمام دنیا آنها را مسخره کردند، اهمیتی برایشان نداشت (از اینجا تماشا کنید).
این تمرکز جدید روی استفاده از این موقعیتها به عاملی کلیدی در فتح جام جهانی توسط آلمان تبدیل شد. آنها در برزیل 5 گل از روی ضربات شروع مجدد به ثمر رساندند که 4 گل از روی 32 ضربه کرنر بود که آمار بسیار خوب یک گل از هر 8 ضربه را بر جای گذاشت. نسبت معمول در بالاترین سطوح یک به 50 است. مولر در آن زمان گفت:” ما پادشاه ضربات شروع مجدد شدهایم.”
عملکرد درخشان آلمان در ضربات شروع مجدد حاصل آمادهسازی و فرهنگ مسئولیتپذیری تیم بود. فلیک پس از هر جلسه تمرینی، تیم را به دو دسته تقسیم میکرد و یک بازی کوچک گلزنی از روی ضربات آزاد راه میانداخت تا روحیه نوآوری، سرگرمی و رقابت سازنده را در بین بازیکنان پرورش دهد. یکی از همراهان تیم در برزیل به اتلتیک میگوید:” او به مرور زمان بازیکنان را با یکدیگر هماهنگ کرد. آنها از دستورات پیروی نمیکردند اما این اختیار را داشتند که با راه حلهای خودشان با اتفاقات روبرو شوند. در نتیجه احساس میکردند که به آنها احترام گذاشته شده و جدی گرفته شدهاند.”
در بایرن نیز دقیقا همینطور است. باشگاه نمیتواند از این راضیتر باشد. صالح حمیدزیچ به اتلتیک میگوید:” هانسی در بهبود قدرت فوتبال تهاجمی تیم عالی بوده و همزمان تعادل خوبی نیز در دفاع ایجاد کرده است. او خیلی خوب با بازیکنان ارتباط برقرار میکند، جلسات تمرینی بسیار سنگین و پرتلاش اما سرگرمکننده است. او تیم را برای هر بازی به خوبی آماده میکند. هانسی تشنه موفقیت است و بازیکنان نیز همینطور هستند. این ترکیب فوقالعاده است.”
هیچ بحثی درباره این ارزیابی وجود ندارد. با ورود به ماه آگوست، فلیک به عنوان یکی از نامهای کوچک در بین مربیان بزرگ اروپایی، بایرن را در مراحل پایانی لیگ قهرمانان هدایت خواهد کرد اما این مسئله در برابر تاثیر بزرگی که او بر تیم گذاشته، بیاهمیت جلوه میکند. فوتبال بایرن به لطف او بار دیگر هویتی مشخص پیدا کرده است.
تیم جوری خوبه انگار هاینکس برگشته