کلوپ به روایت رانگنیک؛ در مغز سرمربی لیورپول چه میگذرد؟
هفتیک– یورگن کلوپ بیتردید یکی از بهترین مربیان یک دهه اخیر دنیای فوتبال است اما خود او بارها از رالف رانگنیک به عنوان الگویش یاد کرده است. رانگنیک که در حال حاضر به عنوان مدیر بخش توسعه فوتبال در باشگاه لایپزیش فعالیت میکند، در مطلبی در نشریه تایمز که دیروز منتشر شده، در مورد دلایل موفقیت کلوپ نوشت:
هوش تاکتیکی کلوپ
اگر بخواهم کلوپ را به عنوان یک مربی توصیف کنم، مورد اول برای من، نگرش تاکتیکی اوست. به یاد دارم که در سال 2012، او در دانشگاه تربیت بدنی کلن سخنرانی کرد. او در مقابل 500 دانشجو صحبت کرد و به سوالهایی در مورد ایدههای فوتبالیاش پاسخ داد. او گفت که وقتی تمرینات تاکتیکی انجام میدهد، 80 درصد این تمرینات در مورد این است که وقتی تیم حریف صاحب توپ است، چطور میتوانیم توپ را پس بگیریم. اما اشتباه است که نگرش تاکتیکی او را به همین موضوع تقلیل بدهیم. لیورپول بهترین تیم انگلیس است و میتوانند مقابل دفاعیترین تیمها هم بازی کنند؛ بنابراین او نیاز دارد که برای وقتی که صاحب توپ هستند هم راهحلی پیدا کند.
پپ گواردیولا، سرمربی منچسترسیتی، کم و بیش بازی را از زاویه وقتی که تیمش صاحب توپ است، میبیند اما باید بگویی که تیمهای پپ از نظر پرس متقابل و فوتبال بر مبنای پرسینگ هم بسیار سازمان یافته هستند. تفاوت این است که تیمهای یورگن، پرواکتیوتر بازی میکنند و او همیشه میخواهد به تیمش این ایده را بدهد که اگر توپ را از دست بدهیم، چه اتفاقی رخ میدهد و چطور میتوانیم بلافاصله توپ را پس بگیریم؟
تیمسازی کلوپ
آدمهای مثل یورگن و گواردیولا چیزی بیش از مربی هستند. کلمهای که من از آن استفاده میکنم “تِرِین-ایجرز” است- ترکیب trainers and managers- و با این کار، آنها باعث بهتر شدن بازیکنان تیم میشوند. سرمربیانی وجود دارند که تمرکزشان را روی بردن بازی بعدی و بازیهای بعدی میگذارند. آنها کاملا روی بازیکنانی که باید با آنها کار کنند، تمرکز دارند و در مورد خرید بازیکنان، کاملا به مدیر ورزشیها یا سایر مدیران تیم اعتماد دارند.
اگر یورگن بازیکنی مانند نبی کیتا یا سادیو مانه را بخواهد، آنوقت در شرایط نرمال، سایر باشگاهها هم به دنبال این بازیکنان هستند. بنابراین کاری که یورگن انجام میدهد این است که خودش به بازیکنان زنگ میزند. اگر ممکن باشد، خودش با آن بازیکن دیدار میکند و آنها را متقاعد میکند که بهترین گام بعدی برایشان ، رفتن به لیورپول است. اگر بازیکنانی که او اکنون در لیورپول در اختیار دارد با تیمی که از برندان راجرز تحویل گرفت، مقایسه کنیم، از نظر ارزش بازیکنان در بازار، از نظر نگرش، از نظر ذهنیت، از نظر سرعت و شرایط فیزیکی، تفاوت زیادی دارند. و این بار دیگر ما را به این واقعیت میرساند که یورگن به طور غریزی میداند که برای فوتبالی که به نمایش میگذارد، به چه بازیکنانی نیاز دارد.
شیوه ارتباط برقرار کردن کلوپ
یکی دیگر از نقاط قوت او، نحوه مدیریت افراد است. او آدم پرشوری است که همیشه از بازیکنانش حمایت میکند و یک روحیه تیمی خوب به وجود میآورد. او میتواند “آدمها را در مشتش بگیرد” و کاری کند که آنها کاری که میخواهد، انجام بدهند. دوست نداشتن او کار سختی است. این موضوع حیاتی است. مدیریت تیم تنها مربوط به 30-25 بازیکن تیم نیست؛ بلکه همچنین در مورد 30 عضو کادر هم هست. بسیار مهم است که نه تنها مراقب 13-12-11 بازیکن تیم اصلی باشید، بلکه به بقیه بازیکنان هم این احساس را بدهید که در تیم نقش مهمی دارند.
بسیاری از بازیکنان نسل جدید میخواهند بدانند که چرا کاری را به یک شیوه خاص انجام میدهی. در حالیکه در دهههای هشتاد و نود، ممکن بود که بگویی:” داخل رودخانه تایمز بپرید و 10 کیلومتر شنا کنید.” خیلی از بازیکنان ممکن بود فکر کنند:” مربی دیوانه است اما او از من خواسته پس انجام میدهم.” نسل جدید بازیکنان احساس میکنند که در مورد خودشان مسئول هستند. یک مربی خوب باید ایدههایش را به قلب و مغز بازیکنانش منتقل کند. یورگن این کار را میکند.
شجاعت کلوپ
وقتی او در سال 2008 به بروسیا دورتموند رفت، دو مهاجم داشت: ملادن پتریچ و الکساندر فِرِی. آنها دو ستاره بودند. میدانید یورگن چه کار کرد؟ او پتریچ را فروخت و فری هم یک سال بعد رفت. او میدانست که میخواهد تیمش چه فوتبالی بازی کند و به چه نوع بازیکنانی نیاز دارد. باید بدانید که برای فوتبال بازی کردن به سبک خودتان به چه ابزاری نیاز دارید.