پاسو ووچکا، پدربزرگ روسی تیکی تاکا؛ سیستم بارسا ریشه ایدئولوژیک دارد؟
هفتیک– می گویند همه داستان های دنیا یک بار تعریف شده و آنچه از این پس گفته می شود، همان داستان ها با روایتی تازه است. شاید بتوان چنین حکمی را در مورد تاکتیک های فوتبال هم داد؛ اینکه فوتبال مدرن نه بر مبنای تاکتیک هایی کاملا جدید، که بر پایه شکل های تکامل یافته تاکتیک های قدیمی ساخته و به پیش می رود.
در چند سال اخیر، همه جا صحبت از بارسا و سبک منحصر به فرد بازی آنها، تیکی تاکاست؛ تاکتیکی که واج آرایی نهفته در نام آن، برای به یاد آوردن پاسکاری های کوتاه و سریع آبی و اناری ها کفایت می کند. اما حتی تیکی تاکا هم سیستمی کاملا جدید در تاریخ فوتبال نیست و قدمت و ریشه آن، بسیار متفاوت از چیزی است که بسیاری تصور می کنند. خیلی ها یوهان کرویف را پدر تیکی تاکایی می دانند که توسط پپ گواردیولا به بلوغ رسید اما در واقع این سیستم یک پدر بزرگ روسی دارد: بوریس آرکادیف؛ و سیستمی که او در کشاکش جنگ جهانی دوم پایه گذاری کرد، حتی نامی شبیه به تیکی تاکا داشت؛ پاسو ووچکا.
شوت بزن، وودکا نخور
فوتبال در روسیه هم یک هدیه از طرف ملوانان انگلیسی بود اما سه دهه طول کشید تا اولین باشگاه های فوتبال در این کشور پا به عرصه بگذارند. اولین تشکیلات فوتبالی مسکو را هری چارناک، مدیر کل کمپانی انگلیسی موروزف میلز، بر پا کرد. او که از خماری و بد مستی کارگرانش در روزهای اول هفته خسته شده بود (تنها سرگرمی آنها در روزهای تعطیل، نوشیدن وودکا بود)، یک تیم فوتبال تشکیل داد تا آنها به جای میگساری، فوتبال بازی کنند و این تیم، بعدها پایه گذار باشگاه دینامو مسکو شد. فوتبال خیلی زود محبوبیتی چشم گیر در روسیه پیدا کرد و در کمتر از دو دهه، بیش از 200 باشگاه فوتبال در سراسر این کشور پهناور تاسیس شد.
از تفلیس تا کیف و از مسکو تا سن پترزبورگ؛ هر تیم هواداران زیادی داشت اما انقلاب سال 1917، مانند خیلی چیزهای دیگر، فوتبال روسیه را هم برای همیشه تغییر داد. “رفقا” ریاست باشگاهها را برعهده گرفتند و همه چیز رنگ و بویی ایدئولوژیک گرفت. کارخانه افسانه سازی شوروی حتی برای رنگ پیراهن باشگاهی مانند دینامو مسکو که تحت کنترل وزارت داخله در آمده بود، هم داستانی ساخت. شایعه شده بود که آنها رنگ آبی و سفید را به عنوان نمادی از آب و هوا، دو عنصری که انسان نمی تواند بدون آن زندگی کند، به عنوان رنگ پیراهن های شان انتخاب کردند اما این تنها یکی از هزاران دروغی بود که پروپاگاندای سرخ به خورد “خلق” می داد. آبی و سفید رنگی بود که چارناک به خاطر علاقه اش به بلکبرن برای تیمی که ساخت، انتخاب کرده بود.
تغییر قانون آفساید در سال 1925، محبوب ترین سیستم آن زمان فوتبال، 5-3-2 را به پایان خط رساند. هربرت چپمن، سرمربی آرسنال، تاکتیک 3-2-2-3 (W-M) را پایه گذاری کرد و این سیستم خیلی زود در سراسر اروپا به کار گرفته شد. اما دروازه های بسته شوروی به دنیای خارج باعث شد تا تیم های این کشور همچنان 2-3-5 را بهترین آرایش ممکن بدانند.فوتبال شوروی برای بیش از یک دهه در انزوا باقی ماند تا اینکه ورود یک تیم باسکی همه چیز را تغییر داد.غرور ناشی از عدم ارتباط با دنیای خارج باعث شده بود تا بسیاری در شوروی بپذیرند که فوتبال شان، بهترین فوتبال دنیاست؛ همان اعتقادی که سیستم استالینی تلاش کرد در مورد همه چیز به مردم القا کند اما وقتی یک تیم از منطقه باسک، به عنوان بخشی از تور جهانی اش برای آگاهی دادن در مورد جنگ های داخلی اسپانیا، پای به شوروی گذاشت، همه این تصورات ساده انگارانه فرو ریخت.
قدرتمندترین تیم های کشور مقابل تیم باسک، که 6 بازیکن از تیم ملی اسپانیای سال 1934 را در اختیار داشت، به راحتی مغلوب شدند؛ لوکوموتیو 5-1 باخت؛ دینامو 2-1 شکست خورد و تیم منتخب شورای مرکزی دینامو هم 7-4 در هم شکسته شد. دیدار سرنوشت ساز مقابل اسپارتاک مسکو بود؛ آخرین دیدار باسکی ها در مسکو؛ دیداری که روسای حزب مصمم بودند که در آن به پیروزی برسند (یک شب پیش از دیدار، ایوان خارچنکو، رئیس کمیته تربیت بدنی، الکساندر کوسارف، رئیس کوسومول (سازمان کمونیست های جوان) و سایر مقامت حکومتی، در مجموعه تمرینی اسپارتاک در تاراسوفکا خوابیدند). چند بازیکن از تیم های دیگر به عنوان یار کمکی به اسپارتاک پیوستند و نیکلای استاروستین، سرمربی اسپارتاک، تیمش را دقیقا با آرایشی شبیه به تیم باسکی به میدان فرستاد. اسپارتاک به لطف چنین تدارک گسترده ای، 6-2 به پیروزی رسید اما شکست های بعدی دینامو کیف، دینامو مسکو و منتخب گرجستان، فاصله فوتبال شوروی با سطح اول فوتبال اروپا را نشان داد. آنها فهمیدند که نیاز به یک سازماندهی جدید و ایده های نو دارند.
این تغییرات خیلی زود آغاز شد؛ تنها چند ماه بعد بسیاری از تیم های لیگ روسیه با سیستم W-M بازی می کردند اما مردی که این سیستم را به سطحی بالاتر برد، سرمربی دینامو مسکو بود؛ بوریس آرکادیف.
روح روسی در کالبد سیستم انگلیسی
آرکادیف با تیم کوچک متالورگ مسکو بود که نام خود را بر سر زبان ها انداخت. تیم او یک سال پیش از ورود باسکی ها در لیگ، سوم شد و به خاطر همین موفقیت، هدایت تیم قهرمان دینامو مسکو به او سپرده شد. اما تغییرات تازه و ورود W-M، شروع خوبی برای آرکادیف نداشت. تیم او در اولین فصل پنجم شد و فصل بعد از آن به رتبه نهم سقوط کرد. این نتایج برای لاورِنتی بِریا، رئیس باشگاه که از قضا رئیس KGB هم بود، اصلا خوشایند نبود. آرکادیف تصمیم گرفت سیستم جدید را با شیوه ای متفاوت به اجرا بگذارد؛ به شیوه ای که آن را ” آشفتگی سازمان یافته ” نامید و با استفاده از ” بازیکنان سرگردان”.
پیش از این تیم های زیادی تنها از “مهاجمان سرگردان” استفاده می کردند، مهاجمانی که اجازه داشتند در طول بازی به نقاط مختلف زمین بروند اما آرکادیف این شیوه را برای سایر بازیکنان تیم هم به کار گرفت.در سیستم آرکادیف بازیکنان دائما در حال تغییر پست بودند و با پاسکاری های کوتاه و سریع، تیم حریف را به هم می ریختند. البته جا افتادن برای بازیکنان در این سیستم خیلی هم راحت نبود. به همین دلیل فصل با سه شکست مقابل کریلیا سووتوف مسکو، تراکتور استالینگراد و دینامو تفلیس آغاز شد.
اما آرکادیف که به کارش ایمان داشت، ناامید نشد. یک روز بعد از دیدار مقابل دینامو تفلیس بازیکنانش را در رختکن جمع کرد و از آنها خواست تا نظرشان را در مورد عملکرد خود و سایر هم تیمی های شان بنویسند. او می دانست که برای جا افتادن چنین سیستم پیچیده ای در تیم، بیش از هر چیز به درک متقابل بازیکنان از بازی هم نیاز است. نتیجه شگفت انگیز بود. دو پیروزی پیاپی مقابل دینامو کیف و برد 5-1 مقابل اسپارتاک مسکو، مدافع عنوان قهرمانی، نشان داد که پسران آرکادیف راه شان را پیدا کرده اند. 7 پیروزی در 7 دیدار پایانی فصل، با 26 گل زده و تنها 3 گل خورده، جشن تولدی بی نظیر برای “پاسوووچکا” بود.
آرکادیف در خاطراتش می نویسد:” بازیکنان ما تلاش کردند تا از W-M روی کاغذ عبور کنند، روح روسی را به ابتکار انگلیسی بدمند و بی توجهی شان را به نگاه متعصبانه نشان بدهند. ما حریفان را سردرگم می کردیم و با جابجایی های ناگهانی مان، باعث خلع سلاح آنها می شدیم.”
پاسو ووچکا بعد از آرکادیف
با اوج گیری جنگ جهانی دوم، لیگ روسیه منحل شد و آرکادیف از دینامو رفت اما آنها به بازی کردن با سبکی که او در این باشگاه جا انداخته بود، ادامه داد. شهرت پاسووچکا وقتی از مرزهای روسیه فراتر رفت که تیم دینامو چند ماه پس از پایان جنگ، برای یک تور حسن نیت، راهی انگلیس شد. در ابتدا همه نگران درگیری های احتمالی بین بازیکنان، به دلیل خصومت های باقی مانده از جنگ بودند اما بعد از اولین دیدار دینامو مقابل چلسی که با تساوی 3-3 به پایان رسید، همه نگاه ها به سمت سبک بازی جدید و منحصر به فرد تیم روسی جلب شد. آنها در دیدار بعدی کاردیف را 10-1 بردند، بعد نوبت آرسنال بود که 4-3 مقابل آنها زانو بزند و در نهایت با رنجرز 2-2 به تساوی رسیدند.
برای انگلیسی ها که عادت کرده بودند به لطف درخشش ستاره های شان به پیروزی برسند، تعجب برانگیز بود که نمی توانستند پیروزی های تیم روسی را حاصل درخشش یک یا دو بازیکن بنامند. در حالی که رسانه های بریتانیایی، بازیکنان دینامو را به چرخ دنده های یک ماشین بزرگ تشبیه می کردند، میخائیل یاکوشین که جانشین آرکادیف شده بود، ابایی نداشت که ستاره فوتبال انگلیس را یک بازیکن بی مصرف در تیمش بداند. او در پاسخ به این سوال که استنلی متیوز چطور بازیکنی است، گفت:” کیفیت فردی او بالاست اما ما فوتبال تیمی را در اولویت قرار می دهیم و فوتبال فردی در مرتبه دوم قرار دارد، بنابراین ما به سبک او علاقه نداریم زیرا فکر می کنیم که به کار تیمی لطمه می زند.”
***
تغییرات سریع تاکتیک های فوتبال در دهه 1950 و 1960، باعث شد تا پاسوووچکا به فراموشی سپرده شود اما سیستمی که براساس آموزه های سوسیالیستی و ترجیح جمع به فرد شکل گرفت، بعدها پایه گذار توتال فوتبال و تیکی تاکا شد؛ سیستمی که برای اولین بار ثابت کرد چطور بازی کردن، مهمتر از با چه بازیکنانی بازی کردن است. هرچند اردوگاه سرخ دو دهه پیش از سلطه تیکی تاکا بر فوتبال اروپا و جهان فرو ریخت اما مطمئنا روح بوریس آرکادیف از موفقیت های آبی و اناری ها شاد شده است.