آنالیز بازی ارلینگ هالند؛ او چطور جذابترین مهاجم اروپا شد
هفتیک- ارلینگ هالند که همین حالا هم بسیاری او را با زلاتان ابراهیموویچ مقایسه میکنند، با نمایشهای درخشانی که در چمپیونزلیگ داشت، خود را به عنوان یکی از آیندهدارترین مهاجمان فوتبال اروپا معرفی کرد. نمایشهای درخشان او از زمان انتقال 20 میلیون یورویی از ردبول سالزبورگ به بروسیا دورتموند، توجه بیشتری را به همراه داشت؛ درحالیکه این ستاره یک متر و 92 سانتی متری، در 15 سالگی اولین بازی ملی خود را انجام داده بود و به او لقب “بچه مرد” (manchild) دادند.
وقتی مولده در ژانویه 2017 هالند را از براینه به خدمت گرفت، سرمربی این تیم کسی نبود جز اولهگنار سولسشر، سرمربی فعلی منچستریونایتد. بعد از دو سال، ارلینگ، پسر آلف اینگه هالند، هافبک سابق لیگ برتری، به سالزبورگ پیوست و مانند سادیو مانه و نبی کیتا که در این باشگاه اتریشی مراحل ترقی را طی کردند ، به یک باشگاه بزرگتر منتقل شد. با نمایشهایی که او ارائه داده، چندان تعجب برانگیز نیست که او را جزو بهترین مهاجمان فوتبال اروپا میدانند. هالند زمانی گفته بود:” من الگوهای زیادی داشتم و بازیهای بازیکنان زیادی را دنبال میکردم اما زلاتان بزرگترین آنها بود. شیوه بازی او، خیلی خوب است. جدا از این، او اهل اسکاندیناوی است؛ بنابراین باید از او الگو گرفت.”
آنالیز تاکتیکی
هالند همه ویژگیهای مورد نیاز برای تبدیل شدن به یک مهاجم کامل را دارد. قدرت بدنی به او کمک میکند تا جلوی زمین توپ را حفظ کند تا بقیه بازیکنان از راه برسند. او میتواند کنترل لازم روی توپ را داشته باشد و در زمان لازم، همتیمیها را صاحب موقعیت کند.
این توانایی فیزیکی همچنین او را به یک تهدید روی ارسالهای هجومی تبدیل میکند و همینطور یک ابزار مفید در تیم برای زمانهایی که بخواهند با توپهای مستقیم رو به جلو، حمله کنند. او که معمولا به عنوان مهاجم نوک بازی کند، بین مدافعان میانی حریف جاگیری میکند سپس با حرکت از پشت سر آنها، خط دفاعی حریف را به دنبال خود میکشد. او همچنین به راحتی به عقب برمیگردد تا به خط میانی کمک کند؛ چه در مرکز زمین و چه از کنارهها.
هرچند این کیفیت جابجاییهای اوست که بزرگترین نقطه قوت او محسوب میشود. چه قرار گرفتن در موقعیتهای عقبتر و حفظ توپ (عکس پایین) یا رفتن به پشت مدافعان حریف، او چنان این جابجاییها را سریع انجام میدهد که او را به بازیکنی بسیار موثر تبدیل کرده است. این معمول است که مهاجمان بعد از اینکه روی استارت اولیه، توسط بازیکن خودی صاحب توپ نشوند، دوندگی دومی انجام میدهند اما در مورد هالند این موضوع صدق نمیکند. او دائما در حال استارت زدن است و اگر صاحب توپ نشود، بلافاصله برای حمایت از بازیکن خودی، بار دیگر استارت میزند. چنین جابجاییهای مداومی، تمرکز و استقامت بازیکنان حریف را به چالش میکشد.
این جابجاییها در یک سوم هجومی (عکس پایین)، به ویژه در محوطه جریمه، میتواند گول زننده هم باشد. هالند که دائما با توجه به حرکت توپ، موقعیتش را تغییر میدهد، حتی ممکن است خود را از جریان بازی خارج کند، تا وقتی که دوباره به سمت توپ برود یا اینکه ساکن بماند. بنابراین حریفان مستقیمش نه تنها باید او را زیر نظر داشته باشند، بلکه باید مراقب شکل دفاعی و موقعیت توپ هم باشند. آگاهی هالند از شرایطیکه در آن قرار دارد، باعث میشود تا آنچه قرار است رخ بدهد، بررسی کند، موقعیتش را اندکی تغییر بدهد تا حریفان را به زحمت بیندازد و بررسی کند که آیا فضایی برای استفاده کردن وجود دارد یا نه.
اگر هالند باید یک حرکت کند، با تلاش بیشتر آن تغییرات اندک را انجام میدهد تا حریف را به هم ریخته و به دردسر بیندازد. حرکتهای او به ندرت در خط مستقیم از نقطه سکون و به سمت توپ اتفاق میافتد- حرکت او شامل حرکتهای دائم به سمت توپ و سپس دور شدن از آن است تا بتواند فضاهایی که هم تیمیهایش برای تغذیه او نیاز دارند، فراهم کند. جابجایی برای دور شدن از توپ، همچنین زمان و فضای اضافیای به او میدهد تا بتواند موقعیتش نسبت به توپی که از راه میرسد، تنظیم کند- و تعداد قابل توجهی از گلهای او، نتیجه این جابجاییهاست.
هالند شوتزنی از سمت راست یا از دهانه محوطه جریمه را ترجیح میدهد. سرعتی که او برای شوتزنی دارد، معمولا زمان لازم به مدافعان برای پرس و بلاک نمیدهد و کیفیت شوتهای او به اندازهای است که به خوبی ضربه نهایی را به توپ میزند. تمام کنندگی او، نقطه قوت دیگر اوست. او میتواند با هر دو پا شوت بزند- شوتهایی کوتاه و دقیق- و به ندرت درون محوطه جریمه، اضافه کاری میکند و این هم یکی از دلایل موفقیت او تا به حال است.
نقش او در دورتموند
درحالیکه هالند در سالزبورگ و زیر نظر جسی مارچ، بیشتر در آرایش 2-4-4 بازی میکرد، در دورتموند بیشتر به عنوان مهاجم نوک در آرایش 3-4-3 مورد علاقه لوسین فاوره به کار گرفته میشود (عکس بالا). سه بازیکن خط حمله آنها معمولا با عرض کم بازی میکنند تا وینگ-بکهای تیم نفوذ کنند، تعداد بازیکنان در وسط افزایش پیدا کند و به این ترتیب، نه تنها حرکات ترکیبی در این پستها بیشتر شود، بلکه در کنارهها و نیم-فضاها هم بتوانند موقعیتها دو در برابر یک ایجاد کنند. (توضیح مترجم: half-spaces یا نیم-فضاها، فضاهای بین بال و وسط زمین هستند).
در این نیم-فضاهاست که بسیاری از گلهای دورتموند طرحریزی میشود. وقتی آنها در این موقعیتها صاحب توپ هستند، هالند بیشترین خطر را برای تیم حریف دارد. وقتی مالکیت توپ آنها به این موقعیتها میرسد، با حرکت یک مهاجم یا وینگ-بک که نفوذ کرده، کامل میشود، آنوقت هالند از مدافع یارگیر خود جدا میشود تا بتواند در موقعیت زدن ضربه نهایی قرار بگیرد.