چرا ژابی آلونسو مناسب تیم فعلی لیورپول نیست
هفتیک- به عنوان بازیکن، ژابی آلونسو احتمالا برای لیورپول یورگن کلوپ ایدهآل میبود. کافی است چشمانتان را ببندید، ویدیوهای لحظات منتخبش را در یوتیوب تماشا و تصور کنید که چگونه پاسهای بلند و قدرتمندش از پای راستی که مانند یک اثر هنری باید در موزه پرادو نگهداری میشد، به پرواز درمیآیند. اگر محمد صلاح یا داروین نونیز مقصد نهایی آن پاسها میبودند، کار تمام بود.
اما به عنوان یک مربی چطور؟ شاید او چندان هم با این تیم همخوانی نداشته باشد. قبل از اینکه او را به سرعت با یک نگاه گذرا به جدول بوندسلیگا و یادآوری خاطرات خوش مربوط به زمانی که او در لباس قرمز خوب به نظر میرسید به عنوان جانشین طبیعی کلوپ انتخاب کنیم، ارزش دارد که نگاهی دقیقتر به سبک بازی فعلی بایرلورکوزن تحت هدایت آلونسو بیندازیم.
مشکل اصلی لیورپول این است که از قضا، آلونسو به عنوان مربی به پاسهای طولانی و بلند اعتقاد ندارد. او میخواهد تیمش کوتاه، روی چمن و به سرعت از وسط زمین بازی کند، آنقدر سریع که سرتان گیج برود.
تنها تعداد انگشتشماری از مربیان به اندازه آلونسو در لورکوزن به پاسهای کوتاه متعهد بودهاند. او کمتر شبیه کلوپ است و بیشتر به مائوریتزیو ساری در ناپولی (۲۰۱۵ تا ۲۰۱۸) یا روبرتو دیزربی در برایتون شبیه است – مربیانی خوب و تیمهایی عالی، البته، اما به هیچوجه شبیه لیورپول فعلی نیستند.
بازیسازی لورکوزن از یک ساختار دفاعی انعطافپذیر سه نفره شروع میشود که میتواند در مواقع لزوم با رفتن یک مدافع مرکزی به کنارهها زمین به دفاع چهار نفر تبدیل شود. در جلوی آنها، یک زوج هافبک دفاعی در فاصلهی کمی از یکدیگر قرار دارند که در عمقهای متفاوتی بازی میکنند، مانند سبک دیزربی در برایتون برای انجام بازی ترکیبی سریع بین خطوط حریف.
طرح زیر یکی از توالیهای پاسکاری آنها در دیدار مقابل بایرن مونیخ در ماه سپتامبر است:
الگوهای سهنفره مانند اینها پایه اصلی سازنده بازی لورکوزن براساس پاسهای کوتاه هستند. با قرار گرفتن یک هافبک عقبتر از یکی دیگر در هنگام دریافت توپ، آنها شرایطی را برای یک بازیکن فراهم میکردند تا بتواند با یکی دو لمس توپ، یک پاس کوتاه دیگر بین خطوط بدهد و در میانه زمین به پیش برود.
برخلاف برایتون که از کارهای ترکیبی کوتاه در خط میانی برای قرار دادن کائورو میتوما در موقعیت تک به تک در گوشه زمین استفاده میکنند، بازیساز اصلی لورکوزن، هافبک هجومی مرکزی فلوریان ویرتز است. پاسهای کوتاه سومین بازیکن در نیمفضاها باعث میشوند خطوط حریف از هم پاشیده شوند تا ویرتز بتواند بچرخد و مستقیماً به سمت خط دفاعی حرکت کند، در حالی که ویکتور بونیفیس، مهاجم جوان نیجریهای، پشت سرش میدود تا حرکت را تکمیل کند.
روش انفجاری لورکوزن به همان اندازه که جذاب است موثر هم هست- امید گل(به جز پنالتی) 97/1 آنها در هر بازی در بوندسلیگا نسبت به فصل گذشته بیش از ۳۰ درصد افزایش یافته است. قرار گرفتن آنها در صدر جدول لیگ در بیش از نیمی از فصل تصادفی نیست.
اما روش حمله تیم آلونسو بسیار متفاوت از لیورپول کلوپ است، و به دلایل خوبی این تنها در مورد ایدئولوژی نیست، در مورد بازیکنان است.
مانند همه تیمهای برتر عصر مدرن، لیورپول با بازیسازی از عقب زمین راحت است، خط دفاعی را به بالای زمین میبرند و با حوصله خطوط متراکم حریف را باز میکنند. اما سلاح مخفی کلوپ، پاسهای بلند مرگبار چهار مدافعش، به خصوص ترنت الکساندر آرنولد در پست دفاع راست بوده است.
در حالی که لورکوزن از هافبکهای خود برای جلو بردن توپ در وسط زمین استفاده میکند، سه نفر از بهترین بازیکنان لیورپول در ارسال پاسهای رو به جلو در فصل جاری لیگ برتر مدافعان هستند: الکساندر آرنولد و مدافعان مرکزی، ویرژیل فندایک و ابراهیم کوناته، که همه آنها در دادن پاسهای بلند به بازیکنان دونده در هر دو گوشه زمین راحت هستند. چهارمین نفر صلاح است که طی سالهای اخیر بیشتر از گذشته دریافت کرده و از کنار محوطهجریمه به داخل حرکت کرده تا دفاع را بهم بریزد.
سبک آلونسو در لورکوزن تمایلی به ارسال پاسهای بلند به کنارهها یا بازیکنان خلاقی مانند صلاح ندارد. مقایسه دو تیم در مرحله گروهی لیگ اروپا، جایی که لیورپول حتی نیمی از زمانها از تیم اول خود استفاده نمیکرد، تفاوت را به راحتی نشان میدهد.
نبوغ لیورپول کلوپ پیدا کردن راههایی برای پشتیبانی از پاسهای بلند کشنده با یک بازی پرسینگ پرانرژی بوده است.
با توجه به پاسهای کوتاهشان که بازیکنان را نزدیک به همدیگر نگه میدارد، لورکوزن در پرسینگ متقابل برای پس گرفتن توپ در لحظات از دست دادن توپ عالی است- بر اساس دادههای سایت The Analyst، آنها در این فصل ۳۶ موقعیت شوت از طریق پس گرفتن توپ در بالای زمین ایجاد کردهاند، بالاترین در بوندسلیگا – اما آنها در مقابل یک ساختار بازیسازی سازمانیافته بسیار کمتر تهاجمی هستند.
با انجام پرسینگ با یک سیستم ۳-۴-۳ که شبیه چلسی تحت هدایت توماس توخل است، لورکوزن برای هر اقدام دفاعی از بالای زمین(PPDA) اجازهی 8/13 پاس را داده، یک معیار محبوب پرسینگ که آنها را در رتبهی هفتم بوندسلیگا قرار میدهد. لیورپول PPDA معادل 2/9 دارد، شدیدترین پرس از بالا در لیگ جزیره.
برای لیورپول این فصل میتواند کمی آشفته باشد. عقبنشینی از ایدهی تله آفساید که در فصول اخیر مشکلاتی ایجاد کرده بود، فضایی بین خطوط برای حریفانی که خط اول پرس را میشکنند، باز کرده است تا بتوانند در میانه میدان آزادانه بدوند و بازیها را نزدیکتر کنند. با این حال، تکیه دوباره کلوپ بر هویت هِویمتال قدیمیاش برای او یک استراتژی برنده بوده است.
بازی مانند لورکوزن همه اینها را تغییر خواهد داد. اگر آلونسو مدل بازی فعلی خود را روی لیورپول پیادهسازی کند، پرس از بالا به یک بلاک از میانه زمین به سبک منچستر سیتی تبدیل میشود. در هنگام مالکیت توپ، بازیکنان خلاق در عقب زمین آزادی عمل کمتری برای انتخاب بازیکنان دونده به بالای زمین را خواهند داشت و صلاح ممکن است مجبور شود کناره سمت خود را برای ایجاد فضای بین خطوط رها کند. حتی نقش آلیسون نیز برای پیوستن به بازیسازی به عنوان یک دروازهبان-مدافع در سیستمی با سه مدافع که از دروازهبان میخواهد از محوطه خارج نشود، کاهش مییابد.
همه اینها میتواند کارساز باشد و قطعاً برای لورکوزن شگفتانگیز بوده است. اما وظیفه اول یک مربی این است که تاکتیکهای تیم را با نقاط قوت ترکیبش تطبیق دهد، این بخشی از پاسخ به همین سوال است که چرا پیشبینی تکرار شدن موفقیتهای یک مربی در شغل بعدیاش بسیار دشوار است. سابقه مربیگری آلونسو به اندازه کافی طولانی نیست که نشان دهد او چگونه میتواند با یک انتقال کنار بیاید.
با این حال، او همان کسی است که عادت داشت پاسهای 40 متری را با خطایی به اندازه یک بند کفش ارسال کند و ممکن است به زودی اولین مربی در بیش از یک دهه باشد که بایرن مونیخ را به پایین میکشد. او چه زمانی دچار لغزش شده است؟
علاوه بر مباحث فنی ، می بایست در نظر داشت که فضای حاکم بر تیم لیورپول و لیگ برتر انگلیس ، تفاوت های بسیار زیادی با بوندس لیگا و باشگاه لورکوزن دارد. چراکه سطح رقابت پذیری لیگ برتر انگلیس به عنوان برترین لیگ فوتبال جهان با بوندس لیگا که چند سالی است تبدیل به یک لیگ غیر رقابتی شده ، اصلا قابل قیاس نیست . از سوی دیگر ،جایگاه و سابقه درخشان باشگاه لیورپول وانتظارات بسیار زیادی که خصوصا در دوران موفق سرمربیگری یورگن کلوپ بوجود آمده به هیچ وجه در باشگاه لورکوزن وجود ندارد. هر چند تاکنون ژابی آلونسو ، شایستگی های خود را به خوبی نشان داده اما بایستی در نظر داشت که چه بسا انتقال زودرس او به یک فضای متفاوت مربیگری ، باعث ایجاد نوسان های رو به نزول در کیفیت کار مربیگری او شده و روند رو به رشد و موفقیت آمیز وی را دچار اختلال نماید. بنابراین بهتر است که قدری هوشمندانه و حرفه ای به جایگاه فعلی ژابی آلونسو بنگریم و خارج از جنجال ها و هیاهوی های رسانه ای ، اجازه دهیم آلونسو گام به گام و با درایت در مسیر موفقیت آمیزی که در پیش گرفته کسب تجربه نموده و درعین حال ،انتظارات هوادارن و علاقه مندان وی در حد توان و داشته هایش باشد تا بلکه در آینده نزدیک، شاهد درخشش بیشتری از این مربی جوان باشیم .
بهترین گزینه برای جانشینی کلوپ پپ لیندرز کمکش هست.بازیکنان هم تمایل زیادی به ادامه کارش دارند.فقط باس یک کمک قوی مثل ماسچه رانو هم بیاد دستیارش بشه.