آنالیز: بازگشت آرایش تیم‌های بزرگ به 100 سال قبل!

با چنین شباهت‌هایی بین بسیاری از تیم‌های بزرگ، شاید ما درباره آرایش‌های فوتبالی اشتباه فکر می‌کنیم. ما باید از منظر مالکیت توپ به آنها فکر کنیم، و تفاوت‌ها عمدتا هنگام انتقال به فاز دفاعی به وجود می‌آید. شکل غالب فوتبال مدرن 1-3-2-4 یا 3-3-4 نیست، بلکه 5-3-2 است- بازگشت به تاکتیک‌های 100 سال پیش.

هفت‌یک– آرایش‌های فوتبالی همیشه به سمت ساده‌سازی رفته و در آینده نیز همین مسیر را طی خواهند کرد. حرکت بازیکنان، به‌خصوص در بخش هجومی، همیشه بدان معنی است که با سپری شدن دقایق بازی، آرایش تیمی به طرز قابل توجهی تغییر می‌کند- و در دوران تله‌های پیچیده پرس، گاهی فهمیدن آرایش یک تیم، حتی بدون توپ نیز سخت‌تر از همیشه است.

شاید جالب‌ترین نکته درباره ماهیت آرایش تیمی این باشد که تقریبا به طور انحصاری اشاره به سیستم یک تیم در هنگام عدم مالکیت توپ دارد. همه ما قبول داریم که برای نمونه، تیم لیورپول در این فصل از سیستم 3-3-4 استفاده می‌کند، اما همه ما هم می‌دانیم که ترنت الکساندر آرنولد و اندی رابرتسون سلاح‌های کلیدی در امور هجومی هستند و بخش اعظمی از زمان خود را صرف اورلپ در حملات می‌کنند؛ به طور موثر برای تشکیل یک گروه پنج نفره در بخش هجومی. به ندرت آرایش این تیم در بخش هجومی بازی بیان می‌شود، اما لیورپول در دقایق بیش‌تری صاحب توپ است تا ای‌نکه مالک آن نباشد.

و شاید این محدودیت به این معنا باشد که یک روند مهم در طی سال‌های اخیر اندکی نادیده گرفته شده است- تقریبا هر تیم سطح بالایی سعی در بازی با پنج مهره در بخش هجومی دارد، یادآور آرایش 5-3-2 یا “هرم” که در اوایل قرن بیستم به عنوان سیستم اصلی از آن استفاده می‌شد. منطق زیادی در پشت این تحول وجود دارد. سرمربیان سطح بالا شروع به درک فوتبال و ایجاد سیستم‌ها با توجه به تقسیم زمین به پنج نوار عمودی کرده‌اند. به طور کلی، این تقسیم‌بندی شامل این موارد است: مرکز (نوار 18 متری تقریبا به اندازه قطر دایره مرکز)، دو بال (مناطق خارج از محوطه جریمه) و دو نوار بین مرکز و کناره‌ها.

این فضاهای آخری گاهی اوقات به اسم “نیم فضاها” (half-spaces) نامیده می‌شود، ترجمه‌ای از یک اصطلاح آلمانی زیرا این “فضا” جایی بود که “هافبک‌ها” (half-backs) آنجا بازی می‌کردند. اصطلاح “کانال” دقیقا به همان معنا نیست- که بیش‌تر برای توصیف فضای بین مدافعان مرکزی و کناری استفاده می‌شد- اما استفاده از این اصطلاح در انگلیسی طبیعی‌تر به نظر می‌رسد.

 

زمین تمرین بایرن در زمان حضور گواردیولا در این باشگاه

 

برای نمونه به زمین تمرینی که در زمان حضور پپ گواردیولا به عنوان سرمربی بایرن مونیخ استفاده می‌شد، نگاه کنید، متوجه خواهید شد که زمین به این پنج نوار تقسیم شده است. گواردیولا در اولین هفته حضورش در آلمان به بازیکنان بایرن گفت:” تنها نکته مهم در مورد سبک بازی ما اتفاقاتی است که در آن چهار خط رخ می‌دهد.هیچ چیز دیگری مهم نیست.”

همچنین خطوط افقی پیچیده‌تری نیز وجود دارند، که بال‌ها را به شش ناحیه با اندازه مساوی تقسیم می‌کنند. هرچند، در حال حاضر پنج نوار عمودی بیش‌ترین اهمیت را دارند.

 

تقسیم‌بندی کامل زمین به پنج کانال مختلف؛ مربیانی مانند گواردیولا، کلوپ و کونته معتقدند در هر یک از این کانال‌ها، یک بازیکن باید قرار بگیرد.

 

به طور خلاصه، گواردیولا هرگز بیش از دو بازیکن در یک نوار عمودی نمی‌خواهد و به همان اندازه بر پوشش دادن عرض زمین تاکید دارد. او به تغییر دائمی آرایش تیمش از دیداری به دیداری دیگر مشهور است اما همان اصول پایه‌ای به کار گرفته می‌شود. در تیم‌های گواردیولا معمولا پنج بازیکن هجومی در زمین حضور دارند؛ چه مهاجمان باشند و چه هافبک‌های هجومی، وینگرها، پیستون‌ها و مدافعان کناری. مانوئل پلگرینی سرمربی قبلی منچسترسیتی، این رویکرد را یک بار با بیان این‌که تیمش باید یک بازیکن هجومی در هر پنج نوار عمودی داشته باشد خلاصه کرد- اما لازم نیست هر بار همان بازیکن در آن نوار (منطقه) باشد.

طی چند سال گذشته در لیگ برتر سه تیم برجسته وجود داشته است؛ دو تا از آن تیم‌ها فاتح لیگ شدند و تیم سوم نیز تقریبا به طور قطع امسال به این عنوان خواهد رسید. چلسی تحت هدایت آنتونیو کونته، منچسترسیتی با پپ گواردیولا و یورگن کلوپ روی نیمکت لیورپول همگی حداقل 90 امتیاز کسب کرده و به بالا بردن سطح تاکتیکی لیگ برتر کمک کرده‌اند.

همه آنها به نوعی با سیستم‌های مشابهی، با حضور پنج نفر در بخش هجومی بازی کرده‌اند. با این حال، همه آنها به شیوه‌های بسیار متفاوتی پنج نفر جلوی زمین را چیده‌اند.

کونته در اوایل فصل 17-2016 سیستم خود را به دفاع سه نفره تغییر داد، و سیستمی که اغلب 3-4-3 در نظر گرفته می‌شد، در واقع در فاز هجومی بیش‌تر شبیه 5-2-3 بود یا هنگام جلو رفتن داوید لوییز و سزار آسپلیکوئتا تا مرکز میدان شبیه به 5-3-2 می‌شد. به مارکوس آلونسو و ویکتور موزس دستورالعمل‌های دقیقی داده شد بود تا برای اورلپ به جلو رفته، عرض بازی را حفظ کنند و به طور موثری در آخرین خط بخش دفاعی تیم حریف بازی کنند. چلسی اغلب با تعویض جریان بازی در زمین و یافتن یکی از بازیکنانش در تیر دورتر-که مدافع یارگیری از حریف را مزاحم خود نمی‌دید-به گل می‌رسید؛ درحالی‌که چهار مدافع حریف استقرار نامناسبی داشتند.

به عنوان مثال، به گل آلونسو در جریان پیروزی 1-3 مقابل آرسنال در فوریه 2017 نگاه کنید- چهار بازیکن دفاعی به تدریج برای بستن مسیر هر یک از 5 مهره هجومی چلسی به آنها نزدیک می‌شوند ، که این باعث می‌شود او در تیر دورتر بدون یارگیری رها شود. سرانجام، آلونسو با گذر از سد هکتور بیرین که چند لحظه قبل برای زدن ضربه سر اول با دیگو کاستا درگیر شده بود، روی تیر دورتر ضربه نهایی را وارد می‌کند. رقبا نمی‌توانستند کاری برای مقابله با پنجمین بازیکن هجومی چلسی انجام دهند.

 

حرکت بازیکنان چلسی با 5 بازیکن هجومی به سمت محوطه جریمه آرسنال

 

آلونسو بدون این‌که توسط هیچ یک از بازیکنان حریف یارگیری نشده، وارد محوطه جریمه آرسنال شد و ضربه نهایی را وارد کرد.

 

جالب اینجاست که شکل هجومی در سیستم 3-4-3 کونته در واقع با مدل 3-3-4 که فصل را با آن آغاز کرد، متفاوت نبود. در شش دیدار ابتدای فصل، کونته از برانیسلاو ایوانوویچ، مدافع راست تیمش و سزار آسپلیکوئتا مدافع چپ، می‌خواست از خط حمله سه نفره تیمش حمایت کنند؛ در حالی‌که به خط هافبک سه نفره دستورالعمل‌های دقیقی داده شده بود تا به عنوان یک واحد منسجم باقی مانده و عرض زمین را پوشش بدهند. انگولو کانته بین خط دفاعی و میانی در رفت و آمد بود- بنابراین، قبل و بعد از تغییر سیستم، چلسی از روش 5-2-3/ 5-3-2 استفاده می‌کرد.

تصویر زیر مربوط به اولین بازی چلسی در لیگ برتر چلسی تحت هدایت کونته است- حتی قبل از تعویض سیستم، حضور پنج نفر در حمله مشخص است.

 

کونته در هفته‌های ابتدایی حضور در چلسی، با آرایش 3-3-4 بازی می‌کرد و در آن زمان هم مدافعان کناری، وظایف هجومی برعهده داشتند.

 

البته تفاوت در این بود که چلسی به شکل دیگری دفاع می‌کرد و بعد از تغییر آرایش، انتقال به دفاع روان‌تر شد و بازیکنان باتحرک بیش‌تری در کناره‌ها می‌توانستند سریع‌تر به موقعیت خود برگردند.

تیم موفق و درخشان گواردیولا نیز از پنج نفر در بخش هجومی استفاده می‌کرد- اما به روشی کاملا متفاوت. در شرایطی‌که سه مهره هجومی کونته به تدریج به داخل آمده و وینگ-بک‌ها نیز اورلپ می‌کردند تا نقش بازیکنان کناری را بر عهده گیرند، گواردیولا از لروی سانه و رحیم استرلینگ می‌خواست تا لب خط بمانند تا دفاع حریف باز شود و شکاف‌هایی برای کوین دی بروین و داوید سیلوا به وجود بیاورند تا از فضای دو سمت سرخیو آگوئرو بتوانند استفاده کنند. این شکل پنج نفر هجومی تیم گواردیولا بود.

برای جبران جای خالی بازیکنان در خط میانی، به طور کلی مدافعان کناری به سمت داخل زده و سیستم 5-3-2 را تشکیل می‌دهند، اگرچه گاهی اوقات نیز آرایش 5-2-3 می‌شد. این تصویر پیش از صحنه گل اول سیتی در دیدار خانگی مقابل منچستریونایتد است- گروه پنج نفری استرلینگ، سیلوا، آگوئرو، محرز و برناردو مشخص است.

 

پنج بازیکن هجومی سیتی که پنج کانال مختلف را پوشش داده‌اند.

 

بسیاری از تغییرات گواردیولا به همین رویکرد مربوط می‌شود.

به عنوان مثال، هر گاه که بنجامین مندی به عنوان یک مدافع چپ جلو رونده در ترکیب استفاده می‌شد، تقریبا هرگز لروی سانه در جلوی او حضور نداشت- این به طور کلی به معنای پوشش نوار عمودی یکسان می‌شد. معمول‌تر این است که گواردیولا از مندی در پشت بازیکنی استفاده کند که بتواند به تدریج به سمت داخل حرکت کند- به عنوان مثال در پیروزی پرگل 1-6 مقابل آستون ویلا، گابریل ژسوس در سمت چپ مستقر شد، اما به طور موثری به‌عنوان مهاجم دوم در کانال چپ عمل کرده، به مندی اجازه می‌داد عرض بازی را حفظ کند.

در سمت دیگر، بازی ترکیبی بین کوین دی بروین با ریاض محرز یا برناردو بخش کلیدی بازی‌های این فصل سیتی بوده است. اگرچه محرز و برناردو چپ پا هستند و به همین دلیل به طور طبیعی به داخل متمایل می‌شوند، اما به طور کلی به آنها گفته می‌شود که در مناطق کناری باقی مانده، تا مطمئن شوند که خط دفاعی حریف به اندازه کافی باز شده تا دی بروین در کانال سمت راست بازی کند. وقتی به کایل واکر مدافع راست نقش هجومی بیش‌تری داده می‌شود که اغلب دی بروین در ترکیب غایب بود و محرز یا برناردو برای بازی در آن کانال بیش‌تر به داخل می‌زنند.

حملات لیورپول نیز از بسیاری از همان اصول پیروی می‌کند. کلوپ مانند گواردیولا به طور کلی از 3-4-4 استفاده می‌کند، اما پنج نفره جلویی با اورلپ مدافع کناری شکل گرفته، که به محمد صلاح و سادیو مانه اجازه می‌دهد تا به سمت داخل رفته و در موقعیت‌های گلزنی قرار بگیرند. فصل گذشته، الکساندر آرنولد و رابرتسون بیش‌ترین تعداد پاس گل را در این تیم داشته و صلاح و مانه بهترین گلزنان تیم لقب گرفتند.

لیورپول نیز مانند چلسیِ کونته و سیتیِ گواردیولا، می‌تواند هم شبیه 5-3-2 باشد و هم 5-2-3. فابینیو می‌تواند بین دو مدافع میانی قرار بگیرد تا یک دفاع سه نفره را تشکیل دهد، در حالی که جوردن هندرسون می‌تواند به طور موقت تبدیل به دفاع راست شود تا فضای پشت سر الکساندر آرنولد را پوشش دهد. این آرایش، در هنگام مالکیت توپ، تقریبا همان آرایش دو تیم قبلی فاتح عنوان قهرمان لیگ برتر است- به طور کلی، 5-3-2.

این همان گلی است که آنها در اوایل این فصل مقابل ردبول سالزبورگ به ثمر رساندند. موقعیتی که توسط رابرتسون تبدیل به گل شده؛ او به طور ناگهانی در موقعیت مهاجم مرکزی ظاهر شده و بنابراین نقش بازی بین بازیکنان در اینجا تغییر کرده است. اما با این وجود این یک موقعیت جالب است زیرا این “پنج نفر جلویی” تا چه حد از بقیه بازیکنان تیم دور هستند، دیگر بازیکنان همه از صحنه خارج شده‌اند.

 

در حملات لیورپول، دو مدافع کناری نقش فعالی دارند و حتی تا محوطه جریمه حریف پیش می‌روند؛ در حالی‌که بازیکنان دیگر فضای پشت سر آنها را پوشش می‌دهند.

 

لازم به یادآوری است که گواردیولا آنقدر به این ایده اعتقاد دارد که در بعضی دیدارهای بایرن به معنای واقعی کلمه از 5-3-2 استفاده کرده و به شکلی واضح، 5 مهره هجومی را در ترکیب تیمش قرار می‌داد زیرا آنقدر مطمئن بود که در مالکیت توپ به اندازه‌ای تسلط خواهند داشت که آرایش پایه‌شان می‌توانست همان آرایش در هنگام حمله باشد. انتقال به فاز دفاعی وظایف زیادی را برعهده بازیکنان کناری می‌گذاشت، اما بایرن با اقتدار و تسلطی بالا این سیستم را به اجرا می‌گذاشت.

در ادامه همه این داستان‌های موفقیت‌آمیز، قابل توجه است که دو مربی‌ای که به تازگی هدایت تیم‌های جدیدشان را برعهده گرفته‌اند، تلاش کرده‌اند تا تیم خود را با یک پنج مهره موثر در بخش هجومی طراحی کنند؛ در حالی‌که آرایش پایه هر دو 1-3-2-4 است.

ژوزه مورینیو در اولین تجربه خود روی نیمکت تاتنهام از سرژ اوریه خواست دائما به شکلی هجومی اورلپ کند؛ در حالی‌که بن دیویس، مدافع چپ، نیز به داخل بزند. روی کاغذ هر دوی این بازیکنان مدافعان کناری هستند، اما در زمین یکی از آنها به وینگر لب خط سمت راست و دیگری به هافبک وسط سمت چپ تبدیل شدند.

در عوض، وینگر سمت چپ تیم مورینیو کنار خط مانده، در حالی‌که وینگر سمت راست به داخل می‌زند تا این‌گونه اطمینان حاصل شود که پنج نوار عمودی پر شده‌اند.

 

در تاتنهامِ ژوزه مورینیو نیز دو مدافع کناری، سرژ اوریه و بن دیویس، نقش هجومی برعهده دارند.

 

مورینیو خیلی زیاد هم به این رویکرد تاکید نداشته- آسیب دیدگی مچ پای دیویس که در دیدار مقابل وستهام متحمل شد و همچنین به نظر شیوه شکست 0-2 خانگی مقابل چلسیِ فرانک لمپارد، او را مجبور به تجدید نظر کرد، اما جالب اینجا بود که به نظر می‌رسید او در حال یادگیری درس‌هایی از مربیانی مانند کونته، گواردیولا و کلوپ بود.

خیلی تعجب‌آور نبود که میکل آرتتا هنگام ترک کادر فنی منچسترسیتی و به عهده گرفتن مسئولیت هدایت آرسنال برخی از تاکتیک‌های گواردیولا را به تیم جدیدش منتقل کرد. رویکرد او- صرفا از نظر پست بازیکنان- با رویکرد اولیه مورینیو در تاتنهام مشابه بود؛ هرچند در واقع یک تصویر آینه‌ای از آن.

سئاد کولاسیناچ یا بوکایو ساکا، مدافع کناری‌های اورلپ‌کننده تیم آرتتا از سمت چپ بودند؛ در حالی‌که مدافع راست تیمش، آینسلی مایتلند نایلز به جای نقش‌آفرینی به مانند یک مدافع میانی سمت راست، به یک هافبک مرکزی سمت راست تبدیل می‌شود تا آرایش 5-2-3 حفظ شود.

اورلپ مدافع کناری سمت چپ به پیر آمریک اوبامیانگ اجازه می‌دهد تا بتواند در کانال داخلی سمت چپ بازی کرد، در حالی‌که ذات محافظه کارانه مدافع کناری سمت راست بدان معناست که نیکلاس پپه یا ریس نلسون در کناره‌ها مانده و مسوت اوزیل است که کانال داخلی سمت راست را پر می‌کند.

 

در آرسنال میکل آرتتا، مدافعان چپ وظایف هجومی‌تری از مدافع راست دارد اما این تیم هم با 5 بازیکن در حملات شرکت می‌کند.

 

احتمالا مهم‌ترین نکته در مورد رویکرد آرتتا این نیست که حضور “پنج بازیکن هجومی” در تیم او غافلگیرکننده است، بلکه کاملا همان‌طور است که انتظار می‌رود- این رویکرد، تبدیل به یک پیش فرض برای باشگاه‌های بزرگ شده است.

با چنین شباهت‌هایی بین بسیاری از تیم‌های بزرگ، شاید ما درباره آرایش‌های فوتبالی اشتباه فکر می‌کنیم. ما باید از منظر مالکیت توپ به آنها فکر کنیم، و تفاوت‌ها عمدتا هنگام انتقال به فاز دفاعی به وجود می‌آید. شکل غالب فوتبال مدرن 1-3-2-4 یا 3-3-4 نیست، بلکه 5-3-2 است- بازگشت به تاکتیک‌های 100 سال پیش.

 

عنوان اصلی مقاله: The Premier League’s top sides have been playing with a front five for three years – you just didn’t notice نویسنده: Michael Cox نشریه / وبسایت: The Athletic زمان انتشار: ژانویه 2020
کلمات کلیدی:

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

3 دیدگاه ارسال شده است