“نقش” به جای “پست”؛ آیا می‌توان بازیکنان فوتبال را به شکل دیگری دسته‌بندی کرد

چه اتفاقی رخ می‌دهد اگر به جای پست‌ها، شیوه‌ای با جزییات بیشتر برای توصیف نقش‌های تاکتیکی فوتبالیست‌ها داشتیم؟ یا اتفاقی بهتر، چه می‌شد اگر این نقش‌ها بر اساس القاب ذهنی برای سیستم ترکیب اصلی نبود، بلکه به سبک و جایگاهی که بازیکن واقعا در آنها لمس توپ دارد، اختصاص داشت؟

هفت‌یک- پست‌ها- بیاید اینجا صادق باشیم- بدترین راه برای فکر کردن و صحبت کردن درباره فوتبال هستند. آنها قرار است توضیحی درباره کار یا حتی کل مجموعه مهارتی بازیکنان باشند اما تمام چیزی که واقعا به شما می‌گویند این است که آنها تقریبا روی چه منطقه‌ای از چمن دویده‌اند.

چنین چیزی مثل این است که شما رزومه‌ای برای کارفرماها بفرستید که نشان می‌دهد میز شما در گوشه شمال شرقی دفتر چند ردیف پشت حسابدارها و روبروی بخش بازاریابی، با گلدان‌های آپارتمانی پر شده است. شما ممکن است با نگاه‌های عجیبی در این مصاحبه روبرو شوید.

چه اتفاقی رخ می‌دهد اگر به جای پست‌ها، شیوه‌ای با جزییات بیشتر برای توصیف نقش‌های تاکتیکی فوتبالیست‌ها داشتیم؟

یا اتفاقی بهتر، چه می‌شد اگر این نقش‌ها بر اساس القاب ذهنی برای سیستم ترکیب اصلی نبود، بلکه به سبک و جایگاهی که بازیکن واقعا در آنها لمس توپ دارد، اختصاص داشت؟

مایک ایمبورگیو که همزمان با گرفتن دکترای عصب شناسی شروع به نوشتن مقالاتی درباره استفاده از داده‌ها برای تعریف نقش‌های یک بازیکن در نشریه American Soccer Analysis کرده است، می‌گوید:” بازیکنان می‌توانند با یک پست شناخته شوند اما کاری کاملا متفاوت با بازیکن دیگری که در همین پست بازی می‌کند انجام دهند. گاهی مردم روی پست یک بازیکن توافق ندارند.

بنابراین ایده “این چه نوع بازیکنی است؟ این بازیکن دوست دارد چه کاری انجام دهد و چه وظیفه‌ای برعهده آنها قرار داده شده است؟” واقعا من را جذب می‌کند.”

ایمبورگیو به همراه یکی دیگر از نویسندگان این نشریه به نام سَم گلدبرگ مجموعه‌ای از نقش‌های بازیکنان بر اساس داده‌ها را تهیه کرد که پایه و اساس مدل استعدادیابی عمومی به نام دیویس شد. (گلدبرگ حالا به عنوان متخصص داده‌ها برای باشگاه نیویورک ردبولز در MLS کار می‌کند و ایمبورگیو در کنار کارش در زمینه علوم داده‌ها، مشاوره‌هایی برای جذب بازیکنان ارائه می‌کند.)

ایمبورگیو می‌گوید:” من خیلی زود به روندی دو مرحله‌ای رسیدم که شامل دریافت داده‌های بسیار درباره بازیکنانی بسیار متفاوتی و فشرده کردن آن به متغیرهای کمتری بود. این کار فروکاهی بُعد نامیده می‌شود. به جای بررسی 30 متغیر متفاوت برای همه این بازیکنان، شما می‌توانید صرفا روی یک نقشه به آنها نگاه کنید. شما در اینجا از یک الگوریتم خوشه‌ای برای گروه‌بندی بازیکنان به نقش‌های متفاوت استفاده می‌کنید.”

اتلتیک در طول پیش فصل از روشی مشابه ایمبورگیو برای تهیه مجموعه خاص 18 نقش بازیکنان مربوط به  خودشان استفاده کرد.

مانند دیویس، این نقش‌ها بر اساس داده‎های عمومی گسترده StatsBomb در FBref که تمامی بازیکنان پنج لیگ معتبر اروپایی- انگلیس، فرانسه، آلمان، ایتالیا و اسپانیا- را در طول پنج سال گذشته تحت پوشش قرار می‌دهد، شکل گرفته‌اند.

مدل دسته‌بندی بازیکنان به دست آمده- اگر بخواهید می‌توانید آن را الگو بنامید- می‌تواند به هر شکلی مورد استفاده قرار بگیرد.

این مدل می‌تواند آمار بازیکنان را با تعیین این که باید آنها را با چه کسانی مقایسه کنیم، چون نقش‌های متفاوت موقعیت‌های مختلفی برای ثبت آمارها دارند، به صورت کامل در نظر بگیرد. این مدل همچنین می‌تواند به ما در تعیین این که چطور بازیکنان، اعضای فهرست تیم‌ها یا کل لیگ در طول زمان پیشرفت کرده، نقش‌ها و سیستم‌ها چه تاثیر متقابلی برهم دارند یا این که باشگاه شما ممکن است چه نیازی در بازار نقل و انتقالات داشته باشد، کمک کند.

امیدوارم نقش‌ بازیکنان به یک اندازه به نویسندگان و خوانندگان برای یافتن راه‌های جدید فکر کردن درباره داده‌ها و تاکتیک‌ها کمک کند یا حداقل موضوعی جالب‌تر از پست‌ها برای صحبت کردن به ما بدهد.

اما اول باید به اصل موضوع بپردازیم. اینجا راهنمای 18 نقش بازیکنان به انتخاب سایت اتلتیک، معنای آنها و ریشه آنها را می‌خوانیم…

***

هجده نقش بازیکنان

 

 

مهاجمان نوک

تمام کننده: تمرکز روی ورود به محوطه جریمه و ضربه زدن به توپ. شاید کار با توپ خوبی داشته باشند اما نقش زیادی در مالکیت توپ ندارند. مثال‌های از فصل 22-2021: ارلینگ هالند، لائوتارو مارتینز و روملو لوکاکو

هدف: مشارکت در بازی‌سازی تیم خصوصا در هوا یا با عقب کشیدن به سمت توپ. در زمینه گلزنی تهدید بزرگ‌تری نسبت به یک پاسور خلاق یا دریبل‌زن است. مثال: پاتریک شیک، دومینیک کالورت لوین، جانلوکا اسکاماکا

پرسه‌زن: مشتاق عقب کشیدن یا رفتن به کناره‌ها به منظور خلق موقعیت برای هم تیمی‌هایش وقتی که در حال حمله به سمت دروازه نیست. شامل مهاجمان پویا، شماره نُه‌های کاذب و وینگرهای ترکیبی. مثال: هری کین، کای هاورتز، ریچارلیسون

 

مهاجمان کناری

تهدید کناری: کشیدن خط دفاعی به کناره‌ها و ورود به محوطه جریمه. گاهی سانترهایی ارسال می‌کنند اما دریافت توپ آخر را به اندازه ارسال آن دوست دارند. مثال: کیلیان امباپه، وینیسیوس جونیور، محمد صلاح

قفل بازکن: علاقه به بازی کردن نقش رهبر در نیمه زمین حریف. ارسال سانترهای فراوان، تغییر منطقه بازی و پاس‌های رو به جلو. او بیشتر از این که دونده بدون توپ باشد در زمینه خلق موقعیت موفق است. مثال: میسون مونت، نیمار و لورنزو پلگرینی

مجرای نفوذ: دریافت کننده پاس‌های خطرناک که معمولا این پاس‌ها را در امنیت کامل به دیگری می‌سپارد. لمس توپ‌های زیاد در خط میانی یا نزدیک به دروازه اما لمس توپ کم در بین این دو منطقه. گرفتن خطا از حریفان. مثال: جیدون سانچو، جک گریلیش، ژوائو فلیکس

 

هافبک‌های هجومی

نابودگر محوطه جریمه: لمس توپ زیادی ندارد به جز زمانی که نزدیک به دروازه باشد. او بیشتر از این که پاسور باشد، دونده بدون توپ است اما پاس‌هایی را به محوطه جریمه ارسال می‌کند. تمایل به دریبل زدن دارد. مثال: فیل فودن، فلوریان ویرتز، سرژ گنابری

موقعیت‌ساز: به دنبال شکستن خطوط با پاس‌های هجومی است. معمولا هسته اصلی بازی تیمش در نیمه هجومی است. مثال: برونو فرناندز، کوین دی‌بروین، سرگئی میلینکوویچ ساویچ

سازمان‌دهنده: حضور در منطقه میانی برای یافتن توپ آخر را ترجیح می‌دهد. پاس‌های کوتاه‌تر با درصد بالاتر را می‌پسندد. از انجام کارهای دفاعی هراسی ندارد. مثال: برناردو سیلوا، جود بیلینگام، نیکولو بارلا

 

هافبک‌های دفاعی

دونده و سختکوش: در کارهای دفاعی نسبتا همکاری دارد اما در عین حال به جلوی زمین می‌رود تا پاس‌های رو به جلو را دریافت کند. دخالت زیادی در مالکیت توپ ندارد و معمولا در بازی با توپ محتاط است. مثال: فابینیو، ویلفرد اندیدی، ادواردو کاماوینگا

توزیع‌کننده: پاس‎های بلندتر و مستقیم‌تر و تغییر منطقه بازی را ترجیح می‌دهد. در نیمه زمین حریف بیشتر از یک سوم دفاعی فعال است. مثال: جاشوا کیمیش، فابین رویز، یوری تیلِمانس

سازنده: اصلی‌ترین پخش کننده توپ در بازیسازی و متوقف کننده حریف در راس پایینی خط میانی. مثال: دکلان رایس، رودری، اورلین شوامنی

 

مدافعان کناری

اورلپ کننده: به یک سوم هجومی می‌رود، دریبل می‌زند و سانتر می‌کند. دریافت پاس‌های بلند و استفاده دوباره از آنها را به این که خودش توپ بلند بفرستد ترجیح می‌دهد. شامل بسیاری از وینگ-بک‌ها. مثال: آلفونسو دیویس، اشرف حکیمی، ریس جیمز

پیش‌رونده: تلاش برای ارسال توپ‌های بلند و پاس‌های رو به جلو به اندازه سانترها. فعال در مالکیت توپ در هر دو سمت زمین. مثال: ترنت الکساندر آرنولد، اندرو رابرتسون، ژوائو کانسلو

ایمن: در دفاع می‌ماند، در اتفاقات یک سوم دفاعی دخالت می‌کند اما با یا بدون توپ ریسک زیادی ندارد. شامل مدافعان میانی ترکیبی یا مدافعان کناری. مثال: بنجامین پاوارد، تیموتی کاستانیه، آرون ون‌بیساکا

 

مدافعان میانی

هجوم‌برنده: دوست دارد تکل و دریبل بزند. قدرت زیادی در پاس‌های بلند یا دفع توپ ندارد. شامل بسیاری از مدافعان میانی بیرونی. مثال: الساندرو باستونی، لوکاس هرناندز، رونالد آرائوخو

پخش‌کننده: پاس‌های بلندتر و مستقیم‌تر ارسال می‌کند. گاهی با تصاحب توپ پیش می‌رود یا تمام راه‌های خط دفاعی را می‌بندد. مثال: مارکینیوش، ادر میلیتائو، ژول کُنده

محور: پاس‌های مطمئن ارسال می‌کند و کارهای دفاعی‌اش خصوصا دفع و مهار توپش نزدیک به دروازه است. مثال: روبن دیاز، ماتیس دلیخت، میلان اشکرینیار

***

نحوه کارکرد

خوب، نفس عمیقی بکشید. اوضاع قرار است کمی عجیب شود.

اول، ما صدها آمار در طول فصل برای بازیکنان و تیم‎های‌شان را در نظر گرفتیم، آنها را ترکیب کردیم و در نهایت به 14 مورد رسیدیم که برای جدا کردن بازیکنان به گروه‌های پستی مشخص قابل استفاده بود، برای مثال “مدافعان کناری” یا “هافبک‌های جلو کشیده”. مجموعه آمارهای اولیه روی این که بازیکنان دوست دارند در چه بخشی از زمین لمس توپ داشته باشند، برای ارسال چه پاس‌هایی تلاش می‌کند و در ارسال و دریافت پاس چقدر موفق هستند، تمرکز داشت.

درصدهای ارسال و دریافت پاس شاید نوعی مهارت به نظر بیایند- و تا حدی همینطور است-

اما این موضوع خیلی صادق نیست چون این آمارها به شما می‌گویند که بازیکن در چه نوع پاس‌ها و در چه مناطقی دخیل است. این موضوع مهمی بود. هدف این نبود که بازیکنان را بر اساس این که چقدر در فوتبال بازی کردن خوب هستند، دسته‌بندی کنیم، بلکه هدف این بود که ببینیم آنها چقدر با تیم‌شان سازگاری دارند. (این اکثرا جواب می‌دهد- بر اساس ارزش‌‌‌گذاری‌های ترانسفرمارکت، استعدادهای بسیاری در هر کدام از این 18 نقش نهایی وجود دارد.)

ما 14 آمار اول را در الگوریتم فروکاهی بُعد به نام UMAP قرار می‌دهیم که عملکرد فصل بیش از 7000 بازیکن را در نقشه‌ای دو بعدی نشان می‌دهد که بازیکنان با آمارهای مشابه کنار یکدیگر قرار می‌گیرند. سپس از الگوریتم خوشه‌ای به نام GMM استفاده می‌کنیم تا این نقشه را به شش گروه اصلی بازیکنان تقسیم کنیم.

تا این جای کار، این روند کم و بیش شبیه روندی است که برای تقسیم بندی سبک بازی تیم در The Five Kingdoms of Football  مورد استفاده قرار می‌گیرد.

 

 

همانطور که انتظار می‌رفت این شش گروه اصلی به خطوط مختلف تقسیم می‌شوند: مدافعان میانی و مدافعان کناری هر کدام گروه خاص خودشان را دارند، در حالی که چهار گروه نیز به مهاجمان، وینگرها، هافبک‌های هجومی و هافبک‌های دفاعی اختصاص دارد (هافبک‌های میانی بین دو گروه آخر تقسیم می‌شوند).

اما این الگوریتم اطلاعی از پست بازیکنان ندارد. این گروه‌ها کاملابر اساس آمارها به دست آمده است، بنابراین بازیکنان غیرعادی مانند دنزل دومفرایز از اینتر که به عنوان وینگ-بک در ترکیب قرار می‌گیرد اما بیشتر از این که مدافع باشد در نقش وینگر بازی می‌کند، به جای لقبی که بر اساس پستش گرفته است در واقع به واسطه سبک بازی‌اش گروه‌بندی می‌شود.

قدم بعدی تقسیم این شش گروه اصلی به گروه‌های کوچک‌تر ثانویه است که به 18 نقش بازیکنان ما تبدیل می‎‌شود.

در زمینه عدد نهایی نقش‌ها هیچ درست یا غلطی وجود ندارد اما تقسیم هر کدام از این گروه‌های اصلی به سه گروه کوچک‌تر باعث می‌شود که این نقش‌ها به اندازه کافی برای تعیین سبک‌های مختلف خاص باشند و در عین حال به اندازه کافی هم بزرگ باشند که تا حد زیادی هم‌تراز بمانند.

این مرحله دوم از روندی مشابه مرحله اول پیروی می‌کند: ما آمار جدیدی را برای هر گروه اصلی انتخاب می‌کنیم که به نقشه کمک می‌کند و بازیکنان را بر اساس شباهت سبکی گسترده گروه‌بندی می‌کند. هرکدام از این شش گروه از آمارهای متفاوتی استفاده کردند- برای مثال، دریبل بر لمس توپ (تعداد لمس توپ در هر دریبل) برای جدا کردن هافبک‌های هجومی قابل استفاده است اما تاثیری در هافبک‌های دفاعی ندارد.

آخرین قدم استفاده از مدلی جدا برای گروه‌بندی مجدد بازیکنان در این 18 نقش با استفاده از تمامی 42 آماری بود که در روند گروه‌بندی مورد استفاده قرار گرفته بود، از درصد لمس‌ توپ‌های یک بازیکن در محوطه جریمه حریف تا این که چند اقدام دفاعی او دفع یا مهار توپ بوده است. هر آماری با نرخ‌های تیمی عادی‌سازی شد که اکثر وقت‌ها تفاوت خاصی نکرد اما شاید به اصلاح سبک بازی‌های عجیب‌تر تیم کمک کرده باشد.

پس از آن، تنها کاری که باقی مانده نام‌گذاری نقش‌هاست که هم مهم‌تر و هم سخت‌تر از چیزی است که به نظر می‌رسد.

هرچند این نقش‌ها سبک هر بازیکن را به شکلی توصیف می‌کنند که احتمالا می‌توانید آن را در زمین تصور کنید اما دایره لغات انگلیسی به اندازه سایر زبان‌ها برای صحبت درباره نقش بازیکنان جذاب و وسیع نیست.

ایمبورگیو می‌گوید:” اگر استعدادیاب‌هایی با دو فصل تجربه را پیدا کنید و بازیکنی را به آنها نشان دهید که هیچ پیش فرضی درباره‌اش ندارند و بگویید سبک بازی این بازیکن را در سه کلمه توصیف کن، به احتمال زیاد موفق به انجام این کار نمی‌شوند.”

اسم‌های مورد انتخاب اتلتیک شاید کمی خنده‌دار و مبهم باشد- آنها قرار است احساس یک نقش را بدون دخالت مسائل شبه علمی در تلاش برای کشف جزییات مختص به خودش تداعی کنند و انجام درست و منصفانه آن به بیشتر از چند کلمه نیاز دارد. (جاهایی که نام نقش‌ها آشنا به نظر می‌رسد مانند “هدف” یا “دونده و سختکوش” به این خاطر است که این مفاهیم به خوبی در این گروه‌های روی نقشه جای گرفته است.)

کل پروژه چقدر خوب درآمده است؟

هیچ راه مطمئنی برای پاسخ دادن به این سوال وجود ندارد. تشخیص این که چه سبک بازیکنی به کدام نقش تعلق دارد و این نقش‌ها چقدر متفاوت هستند چندان دشوار نیست، موضوعی که مهم‌ترین بخش این کار است. اگر این نقش‌ها قابل تفسیر نباشند، مفید هم نخواهند بود.

این مدل از نظر توانایی اختصاص نقش‌ها به بازیکنان مطمئن و ثابت است و این نقش‌ها خودشان به اندازه کافی در طول زمان پایدار هستند.

یک بازیکن به طور میانگین در 61 درصد از موارد از یک فصل تا فصل بعد در نقشی مشابه باقی می‌ماند و این عدد در صورت انتقالش به باشگاهی دیگر به 46 درصد می‌رسد. این موضوع با توجه به تعداد نقش‌ها و تغییرات معمول هم تیمی‌ها، تاکتیک‌ها و کادر فنی منطقی به نظر می‌رسد.

بازیکنان با سبک‌های متمایز مانند روبرتو فیرمینو هر فصل دقیقا در مکانی مشابه در نقشه‌های سبکی قرار می‌گیرند. برای بازیکنانی که نقش تاکتیکی‌شان متحول شده است، مانند هری کین که به منظور خلق موقعیت برای هم تیمی‌هایش در طول چند فصل اخیر بیشتر عقب می‌کشد، این مدل به خوبی این موضوع را نشان می‌دهد.

این نشانه‌ها حاکی از این است که این مدل کارش را به درستی انجام می‌دهد.

 

 

اما آزمایش واقعی از این که پروژه نقش‌های بازیکنان چطور درآمده است زمانی انجام می‌شود که مشخص شود این مدل چقدر برای نویسندگان و خوانندگان اتلتیک مفید خواهد بود و ما در مقالات آینده متوجه این موضوع خواهیم شد.

ایمبورگیو می‌گوید:” مهم نیست که در آخر به چه نتیجه‌ای برسید، نتیجه همیشه چیزی است که مردم می‌توانند درباره آن بحث کنند. اما تنها چیزی که اهمیت دارد این است که بتوانید از آن استفاده کنید.”

 

 

عنوان اصلی مقاله: Introducing The Athletic’s 18 player roles: Orchestrator, Safety or Unlocker نویسنده: John Muller نشریه / وبسایت: The Athletic زمان انتشار: 10 آگوست 2022

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *