آنالیز: چگونه توخل نبرد تاکتیکی را از کونته برد
هفتیک- رویارویی پرتنش و هیجانانگیز بین چلسی و تاتنهام در استمفوردبریج به خاطر گل مساوی دقایق پایانی تاتنهام و درگیری بین دو سرمربی در یادها خواهد ماند.
موضوعی که شاید خیلی زود از یاد برده شود، اتفاقاتی است که در جریان این بازی رخ داد. چلسی در اکثر دقایق تیم برتر میدان بود و توماس توخل توانست در این نبرد تاکتیکی بر آنتونیو کونته غلبه کند- دو بار.
نکته کلیدی در نیمه اول موقعیت دو تیم در خط میانی بود، جایی که میسون مونت عقب کشید تا آزادی عمل بیشتری بین خطوط داشته باشد و برتری عددی سه در برابر دو در مرکز زمین مقابل تاتنهام ایجاد کند.
شاید ما باید منتظر چنین اتفاقی میبودیم. یکی از ویژگیهای همیشگی دوران کونته در تاتنهام شدت فشاری است که دو هافبک میانی وقتی توپ در اختیار حریف است به آنها وارد میکند- برجستهترین آنها بازی در خانه منچسترسیتی در فصل گذشته بود- در حالی که توخل معمولا خط میانیاش را جابجا میکند تا پرس کردن آنها را دشوار کند و به همین دلیل سیستم آنها چیزی بین 3-4-4 و 2-5-3 به نظر میرسد.
و این اتفاقی است که رخ داد- کونته از سیستم همیشگی 3-4-3 استفاده کرد و تاتنهام طوری بازی کرد که انگار چلسی هم از سیستم 3-4-3 استفاده میکند. بنابراین پییر امیل هویبرگ به جورجینیو فشار آورد، در حالی که رودریگو بنتانکور هم روی انگولو کانته تمرکز کرد. تا اینجا همه چیز خوب بود.
هرچند مشکل تاتنهام، مونت بود- بازیکنی که به جای حضور در بین سه بازیکن خط حمله، بیشتر به عنوان بازیکن شماره هشت بازی میکرد و مدام آزاد بود تا پاسهای رو به جلو را دریافت کند. تاتنهام تنها دو هافبک داشت، بنابراین چه کسی باید راه او را سد میکرد؟ در این موقعیت، کریستین رومرو، مدافع میانی سمت راست، این وظیفه را برعهده گرفت.
اما یک مدافع میانی نمیتواند همیشه در خط میانی بازی کند و دیدن این که چقدر فضا به مونت داده شد نیز قابل توجه است. او چند دقیقه بعد در فضای 20 متری در مرکز زمین قرار دارد.
اینجا هم مثال مشابهی است…
… و اینجا هم بار دیگر شاهد اتفاقی مشابه هستیم که او درخواست ارسال پاس از سمت راست را دارد.
چلسی گاهی در رساندن توپ به او به مشکل میخورد اما ارسال پاسهای مورب با فضایی که او ایجاد کرد، بسیار آسان بود. اینجا، کالیدو کولیبالی وظیفه ساده ضربه زدن به توپ برای عبورش از خطوط و رساندنش به او را برعهده داشت- توجه کنید که امرسون رویال دستانش را باز کرده، به او اشاره میکند و میپرسد چه کسی قرار است راه مونت را ببندد.
اینجا موقعیتی مشابه است- به موقعیت بدنی هویبرگ به سمت مونت که کسی با او یارگیری نکرده است، توجه کنید…
اما مسئولیت مونت همچنان با رومرو میماند. و منصفانه باید بگوییم که مدافعان میانی زیادی در لیگ برتر نیستند که از خروج از دفاع و بستن راه بازیکنان در مناطق جلویی زمین راضی باشند.
اینجا، روی یک پاس رو به جلوی دیگر از کولیبالی، رومرو با مونت یارگیری میکند و با این که موفق میشود مالکیت توپ را از او بگیرد اما خودش آن را لو میدهد و چلسی بار دیگر توپ را تصاحب میکند…
… که خطر عبور کردن از رومرو را نشان میدهد. رحیم استرلینگ به فضای پشت او عقب میکشد و چلسی میتواند وارد فضای ایجاد شده شود. با این حال، پاس روبن لوفتوسچیک کمی پشتِ سرِ همتیمیاش فرود میآید.
و این یکی از ویژگیهای اصلی بازی چلسی در نمیه اول بود. آنها از نظر تاکتیکی درخشان ظاهر شدند اما از نظر تکنیکی ناامیدکننده بودند و پاسکاریهایشان مانع از به کار گرفتن حملات پر سرعت شد.
اینجا مثال دیگری است. دوباره همان اتفاق رخ میدهد- مونت در فضای بین خطوط است و کولیبالی میتواند توپ سادهای را برای او بفرستد.
اما پاس کولیبالی روی این صحنه ضعیف است. او میتوانست توپ را به آرامی به فاصله بین دو بازیکن تاتنهام بفرستد و به مونت اجازه دهد که آن را دریافت کند و از پست میانی به آسانی وارد حمله شود. در عوض، کولیبالی توپ را با قدرت و سرعت برای مونت ارسال کرد و باعث شد توپ از او عبور کند…
… و زمانی که مونت توپ را دریافت میکند، شما متوجه میشوید که یک پاس بهتر چقدر میتوانست موثر باشد- مونت میتوانست به سمت دروازه بدود، در حالی که رومرو توسط استرلینگ مهار شده بود. این مدافع مجبور بود تصمیم سریعی بگیرد که به سمت مونت برود یا با استرلیگ بماند و همین باعث میشد که فرصت استفاده از فضای پشت سر او فراهم شود.
در عین حال، مونت در این موقعیت بسیار محتاط است و به جای این که به دنبال ایجاد دردسر برای رومرو باشد، توپ را به سمت چپ میآورد تا برتری عددی ایجاد کند،
آخرین اتفاق قابل توجه در نیمه اول زمانی رخ داد که مونت توپ را در پستی در مرکز زمین دریافت کرد و اریک دایر- در مرکز خط دفاعی سه نفره تاتنهام- جلو رفت تا راه او را سد کند.
مونت توپ را از او عبور میدهد…
… و در حالی که چلسی در حال حمله از بال راست است و دایر با سرعت به پستش در خط دفاعی برمیگردد، مونت بار دیگر آزادی عمل بسیاری در آستانه محوطه جریمه پیدا میکند. این توپ بار دیگر در مسیر او قرار نمیگیرد.
چلسی در پایان نیمه اول به لطف والی تماشایی کولیبالی از روی یک ضربه کرنر 0-1 جلو بود. اما تاتنهام نیمه دوم را با قدرت و هجومی شروع کرد- تغییر سیستم کونته به 4-2-4 پس از ورود ریچارلیسون به زمین باعث شد که آنها تهدید هجومی بیشتری داشته باشند و در نهایت گل تساوی را توسط هویبرگ به همراه داشت.
این تغییر سیستم، نبرد تاکتیکی متفاوتی را به همراه داشت- و توخل در این نبرد هم برنده شد.
حالا که تاتنهام با خط دفاعی چهارنفره بازی میکند، چلسی میتواند به دنبال ایجاد دردسر برای آنها به شیوه عادی باشد- استفاده از وینگ-بکها برای ایجاد برتری عددی در طرفین. و به نظر میرسد که به همین دلیل توخل تصمیم گرفت پیچیدگی کمی در اینجا ایجاد کند: استفاده از سزار آسپیلیکوئتا به جای جورجینیو. این یعنی لوفتوسچیک از وینگ-بک به پست هافبک میانی رفت، در حالی که ریس جیمز از پست مدافع میانی راست به وینگ-بک راست منتقل شد.
و ناگهان جیمز به بازیکن کلیدی تبدیل شد. لوفتوسچیک به خوبی توپ را به فضای کناری برده بود اما جیمز تسلط و کیفیت تکنیکی بسیار بیشتری برای ارائه داشت.
اینجا، او با سرعت از فضای کناری پیش میرود تا موقعیت بسیار خوبی برای کای هاورتز ایجاد کند که بتواند آن را از فاصله نزدیکی به سمت دروازه شوت کند…
او دو دقیقه بعد گلی را زد که به نظر میرسید گل پیروزیبخش تیمش در این بازی است. این از آن دست گلهای کلاسیکی بود که وقتی وینگ-بکها برابر دفاع چهار نفره بازی میکنند، میبینید و از آن دست گلهایی که چلسی تحت هدایت کونته به زدن آنها عادت داشت.
چلسی به آرامی توپ را در زمین جلو میبرد تا تاتنهام عملا بدون مدافع بماند و همین باعث شود که جیمز در تیر دورتر آزاد باشد و توپ را به سمت دروازه بفرستد…
کونته در نهایت بار دیگر به سیستم 3-4-3 برگشت و شاید از این ترسید که چلسی مشکلات بیشتری را روی بالها در دقایق پایانی ایجاد کند. این باعث شد آنها کنترل بازی را در دست بگیرند و در نهایت فشار تاتنهام روی دروازه حریف باعث شد که هری کین روی یک کرنر با ضربه سر دروازه حریف را باز کند. جیمز که از 15 دقیقه قبل ستاره این بازی بود، دقیقا همان بازیکنی بود که به صورت غیرعمد باعث ورود توپ به دروازه تیمش شد.
سوالات مطرح شده از هر دو سرمربی پس از بازی بیشتر از این که درباره سبک تاکتیکیشان باشد، درباره بحث و درگیری ایجاد شده بود اما توخل از روند بازی بسیار راضیتر به نظر میرسد- و این موضوع قابل درک بود. چلسی به لطف انتخابهای تاکتیکی توخل بر بازی تسلط داشت.
هرچند، مشکل چلسی تبدیل برتریشان در نیمه اول به موقعیت حمله و گلزنی در جریان بازی بود. و بنابراین این بازی به نوعی از همان دیدارهای همیشگی چلسی تحت هدایت توخل بود- ساختار او به خوبی جواب میدهد اما نمایش مهاجمان چلسی در سطح لازم برای حضور این تیم در کورس قهرمانی نیست.