چرا بایرنیها برای لواندوفسکی دلتنگ نخواهند شد
هفتیک- تماشاگران حاضر در آلیانس آرنا در می 2019 مملو از احساسات بودند و خوشحالی و ناراحتی به صورت همزمان در تار و پود قلب آنها ریشه دوانده بود.
آرین روبن و فرانک ریبری، دو اسطوره باشگاه، در آخرین بازی خانگی بایرن که با پیروزی 1-5 برابر آینتراخت فرانفکورت به پایان رسید و هفتمین قهرمانی متوالی آنها را به ارمغان آورد، درخشیدند. اولی هوینس، رییس باشگاه، یکی از هوادارانی بود که در میان احساسات عمومی، قدردانی و حسرتی که به جدایی این دو بازیکن ابراز میشد، روی سکوها اشک ریخت. حتی روبرت لواندوفسکی، بازیکنی که به ندرت احساساتش را نشان میداد، عمیقا تحت تاثیر قرار گرفته بود.
این مهاجم لهستانی بایرن چند ماه بعد به شبکه تلویزیونی اسپورت وان گفت:” اشک در چشمانم حلقه زده بود. چنین بدرقهای در این باشگاه مطمئنا رویای من است.”
رویاها تغییر میکنند.
پس از هشت سال بسیار موفقیتآمیز، لواندوفسکی وداعی آرام و ساکت با پایتخت ایالت باواریا داشت و به جای یک عصر بهاری مقابل 75 هزار هواداران و با دستههای گل در دست، تصمیم گرفت که در سکوت مرگبار تابستانی از این تیم جدا شود.
این بازیکن 33 ساله پس از توافق 45 میلیون یورویی که ممکن است با توجه به بندهای پاداش تا 50 میلیون یورو هم برسد، قراردادی چهار ساله را با بارسلونا امضا کرد.
جدایی بیهیاهوی لواندوفسکی با توجه به عملکرد خارقالعاده او برای این باشگاه (344 گل در 375 بازی در تمامی رقابتها) حس ناراحتکنندهای داشت اما بازیکنان بزرگ همیشه به بهترین شکل از بایرن جدا نمیشوند.
فرانتس بکن باوئر در سال 1977 پس از عدم توافق مالی بر سر انتقالش به نیویورک کاسموس در لیگ آمریکا، مشکلاتی که با مسئولان مالیاتی داشت و همچنین تیترهای نشریات غیراخلاقی درباره زندگی خصوصیاش، وداع سرد و کاملا کاری با بایرن داشت و ترجیح داد به آمریکا مهاجرت کند.
بایرن چنان از رفتاری که با قیصر داشت احساس گناه میکرد که مراسم قدردانی دیرهنگامی برای او برگزار کرد… 33 سال بعد.
گرد مولر فقید که رکورد 40 گل زده او در فصل 72-1971 در نهایت یک سال قبل با درخشش لواندوفسکی در میان خوشحالی جمعیت شکست، در شرایطی تحقیرآمیزتر و سه ماه پیش از پایان فصل 79-1978 جدا شد.
بهترین گلزن تاریخ این باشگاه هشت دقیقه پیش از پایان بازی برابر فرانفکورت که با شکست 0-2 بایرن همراه شد، از سوی پال چرنای، مربی این تیم، بیرون کشیده شد. چند روز بعد، او هم به آمریکا سفر کرد و به تیم فورت لودردیل استرایکرز در فلوریدا پیوست. مولر دیگر هرگز در آلمان بازی نکرد.
همانطور که این شواهد نشان میدهد، جدایی سرد و بدون احساسات لزوما روی جایگاه تاریخی بازیکن تاثیری ندارد؛ بکن باوئر و مولر اسطورههای مورد تحسین همیشگی در بایرن هستند. این که آیا لواندوفسکی هم چنین جایگاهی را به خودش اختصاص دهد یا خیر، مشخص نیست.
با وجود تمامی گلهایی که او زده و تمامی جامهایی که درو کرده (قهرمانی بوندسلیگا در هر هشت فصل، یک لیگ قهرمانان، سه جام حذفی و یک جام جهانی باشگاهها)، این بازیکن هرگز رابطه خیلی خوبی با بایرن، هواداران و مونیخ نداشت.
مانوئل نویر به واسطه ساختار بدنی خارقالعاده و ثبات این بازیکن، او را “ماشین نایاب” توصیف میکرد و لواندوفسکی از استقلال به ظاهر کامپیوتریای بهره میبرد که برای ساختار صنعتی برای این باشگاه بسیار خوب بود اما هرگز نتوانست روح هواداران این باشگاه را به شکلی انسانی لمس کند.
او به چنین مسائلی علاقه نداشت. او خودش را وقف بهبود شرایطش کرده بود، به جای استفاده از استعداد خدادادی، با تکیه بر سختکوشی و هوش فوتبالی به سطحی جهانی رسیده بود و فرصتی برای ابراز احساسات و دوستی نداشت. او هرگز این واقعیت که گلها تنها هدف او هستند را پنهان نکرد، تا جایی که مهم نبود پیراهن چه تیمی را در زمان گلزنی بر تن دارد و هدفش صرفا باز کردن دروازه حریف بود.
لواندوفسکی علنا تایید کرد که نزدیک بود در تابستان 2014 که از بروسیا دورتموند به بایرن مونیخ پیوست، پیشنهاد رئال مادرید را در لحظات آخر بپذیرد.
پس از دو فصل بازی تحت هدایت پپ گواردیولا و یک فصل بازی تحت هدایت کارلو آنچلوتی که بدون فتح لیگ قهرمانان که بیشتر از هر جامی برای او ارزش داشت به پایان رسید، این بازیکن به وضوح ناامیدیاش را ابراز کرد.
او همچنین هم تیمیهایش را به خاطر از دست دادن عنوان بهترین گلزن در آخرین روز فصل 17-2016 و واگذاری آن به پییر امریک اوبامیانگ که جانشین او در خط حمله دورتموند شده بود، مقصر دانست. (اوبامیانگ دو گل در جریان پیروزی 3-4 برابر وردربرمن در روز آخر زد و لواندوفسکی تنها یک پاس گل در جریان شکست 1-4 برابر فرایبورگ ارسال کرد.)
او گفت:” من از نحوه کمک کردن تیم به خودم (در بازی آخر) راضی نیستم، من از عملکرد تیم عصبانی و ناامید شدم.”
لواندوفسکی از مطرح کردن ناراحتی و تردیدش در زمین هم ابایی نداشت. عدم موفقیت وینگرها در رساندن توپ به او اغلب با سر تکان دادنهای غلوآمیز همراه بود.
او در سال 2018 پینی زهاوی را به عنوان مدیر برنامه به خدمت گرفت و هدفش تسهیل انتقال به لالیگا بود. اما عملکرد ضعیفش در شکست نیمهنهایی لیگ قهرمانان 18-2017 برابر رئال مادرید تمامی شانسهای او برای این انتقال را از بین برد. پیشنهاد چلسی از انگلیس نیز با مخالفت بایرن روبرو شد.
اما وقتی تلاشهای بیشتر برای انجام انتقال نتیجهای نداشت، تغییری قابل توجه در ابتدای فصل 20-2019 رخ داد.
لواندوفسکی ناگهان بیش از پیش به بازیکنی تیمی تبدیل شد، پس از تمرین میماند تا به بازیکنان جوان بایرن کمک کند و مشاوره دهد و تکبر و خودخواهی را در بازیاش کاهش داد.
توماس مولر، هم تیمی او، درباره همکاری تیمی این بازیکن که ویژگی جدیدی بود گفت:” او مدتها میخواست گلهای زیادی به ثمر برساند. حالا میخواهد برای پیروزی در بازیها با تیم گلزنی کند. نمیتوان به اندازه کافی او را تحسین کرد و من بسیار خوشحالم که او این قدم را برداشته است.
او حالا از ارسال پاس هم خوشحال میشود. او حالا بسیار در بازی مشارکت دارد- شاید بهتر از قبل باشد. او همیشه با گلها و کیفیتش در تیم نقش داشت اما اتفاقی که امسال رخ داده بسیار خاص است.”
منابع نزدیک به این باشگاه احساس میکردند که تغییر لواندوفسکی به خاطر این واقعیت است که او دیگر به فکر جدایی و انتقال نیست.
در نتیجه او به بازیکن بهترین تبدیل شد و این اتفاق برای بایرن هم رخ داد- آنها بالاخره در تورنمنت کوچک هشت تیمی تحت تاثیر شیوع جهانی ویروس کرونا که یوفا در ماه آگوست در لیسبون پرتغال برگزار کرد، فاتح لیگ قهرمانان شدند.
لواندوفسکی که برای مدتی طولانی تحتالشعاع کریستیانو رونالدو و لیونل مسی قرار داشت، بسیار بدشانس بود که توپ طلا در آن فصل به خاطر ویروس کرونا اهدا نشد اما او توانست دو بار متوالی برنده جایزه بهترین بازیکن سال فیفا شود تا رکوردی دیگر را به دست آورد.
او یک فصل بعد توانست رکورد گلزنی مولر در یک فصل را بشکند، شاهکاری باورنکردنی که به واسطه تلاش تیمی به دست آمد.
اما منافع او و تیم در فصل گذشته بار دیگر از هم فاصله گرفت. شنیده میشد که بایرن به دنبال جذب ارلینگ هالند از دورتموند است و در عین حال آماده ارائه پیشنهاد تمدید قرارداد طولانیمدت با لواندوفسکی نبود. این بازیکن در واکنش به این شایعات گفت که چیزی در درونش شکسته و علنا تمایلش برای جدایی از بایرن را ابراز کرد.
روابط درون رختکن هم خراب شده بود. در حالی که لواندوفسکی و یولیان ناگلزمان، سرمربی بایرن، بر سر تاکتیکها اختلاف نظر داشتند، تعدادی از بازیکنان از این موضوع که به نظر میرسید همه چیز در بایرن حول محور وجود این مهاجم نوک میچرخد، دلخور بودند. دل آنها برای گلهای او تنگ خواهد شد اما بعید است که برای هیاهوی او تنگ شود.
شاید بتوان گفت که بسیاری از هواداران بایرن هم همین احساس را خواهند داشت. هرچند حرفهایگری مغرورانه لواندوفسکی تنها دلیلی نبود که باعث شد آنها رابطه گرم و صمیمانهای با یکدیگر نداشته باشند.
بسیار عجیب است که درخشش مداوم بهترین بازیکن بوندسلیگا در عصر مدرن تاثیر زیادی روی هویت و روح بایرن نداشت. بخشی از این اتفاق به دلیل زمانبندی حضور او در این تیم بود.
باید به خاطر داشت که یک دهه سلطه کامل آنها بر لیگ داخلی دو فصل پیش از حضور او در این تیم و تحت هدایت یوپ هاینکس آغاز شد، مربیای که بایرن با او در فصل 13-2012 با حضور ماریو مانژوکیچ در نوک خط حمله فاتح سهگانه شد. این باشگاه یک سال بعد با حضور پپ گواردیولا که طرفدار استفاده از شماره 9 کاذب است، فاصلهاش را با رقبای آلمانی افزایش داد.
پیوستن لواندوفسکی به بایرن در فصل 15-2014 به گواردیولا این جسارت را داد که در ایدههایش در زمینه نحوه بازی تیم تجدیدنظر کند و برتری بایرن در رقابتهای داخلی را رسوخناپذیر کند.
کسب هشت قهرمانی متوالی دیگر اجتنابناپذیر بود اما قانون بازدههای نزولی به این معنا بود که هر گل و هر قهرمانی با کسب قهرمانی بعدی کم ارزشتر میشود.
در همین حال، ترکیبی از مصدومیتهای عجیب و عملکرد ضعیف تیمی باعث شد که لواندوفسکی هرگز نتواند گلی مهم، فراموش نشدنی و حساس را در لیگ قهرمانان به ثمر برساند- رقابتی که اهمیتی زیادی برای او و باشگاهش داشت.
حتی میتوان گفت که او در سه دیدار حذفی که با پیروزی بایرن در لیسبون به پایان رسید و حتی برد معروف 2-8 برابر بارسلونا نقش خاصی نداشت.
تاثیر بیاحساس بودن او در درون و بیرون زمین چیزی از عملکرد درخشان همیشگی او و دستاوردهای تاریخیاش کم نمیکند. اما نشان میدهد که چرا برخلاف بازیکنانی مانند “ریبری” یا اسطورههای دهه 1970 میلادی، میراث او در مونیخ مورد بحث خواهد بود.
برای بازیکنی با این آمارهای باورنکردنی، لواندوفسکی علاقه و عشق زیادی را در پشت سرش برای خود به جای نگذاشته است.
به عنوان یه بایرنی وقتی ب سنش نگاه میکنم میگم خوش موقعه فروختیمش با فروششم یه پولی دست باشگاه اومد، بازیکنی که موفقیت شخصیشو مهمتر از تیمی که توش بازی میکنه بدونه هیچوقت نمیتونه دوسداشتنی باشه ولی بازم با این حال نمیشه منکر این بود که تو این 8 سال با شکستن کلی رکورد به یکی از چهره های ماندگار تاریخ بایرن تبدیل شد.
حس اسطوره نمیشه بهش داشت😒صرفا یه مهاجم خیلی خوب قدیمی باشگاه😕