بعد از جدایی از یک باشگاه، چه اتفاقی برای بازیکن رخ میدهد؟
هفتیک- گرت مک اولی، بازیکن سابق تیم ملی ایرلند، میگوید:” عموما وقتی باشگاهی را ترک میکنید، در خروج محکم پشت سر شما بسته میشود.
این باشگاه همچنان به مسیرش ادامه میدهد. و همیشه هم ادامه خواهد داد. من فکر میکنم درک این موضوع توسط بازیکنان جوان بسیار مهم است چون شما واقعا یک کالا در این صنعت بزرگ هستید. این بیرحمانه است، بسیاری از مردم چنین نگاهی به فوتبال ندارند- آنها فقط محصول نهایی و درخشش را میبینند. آنها شاهد بیرحمی و این که حضور در فوتبال میتواند تا چه حد با تنهایی همراه باشد، نیستند. بسیاری از بازیکنان با چمدانهایشان زندگی میکنند چون همیشه در حال سفر هستند.”
مکاولی شاید درباره این که ما نگاهی آرمانگرایانه به فوتبال داریم که شامل نحوه جدایی بازیکنان از باشگاهها هم میشود، حق دارد.
تونل افتخار ماه گذشته لیورپول برای دیووک اوریگی، تشویق هواداران در ورزشگاه لندن برای آخرین بازی خانگی مارک نوبل با پیراهن وستهام و تصاویر خوشحالی ارلینگ هالند در پیراهن باشگاهش پس از اهدای یک ساعت رولکس به تمامی همتیمیهایش در بروسیا دورتموند به عنوان هدیه جدایی، همگی روایتهای جذابی را شکل دادند اما آنها فاصله زیادی با واقعیت در موارد دیگر دارند.
ذات ناپایدار فوتبال به این معناست که بازیکنان همیشه در حال رفت و آمد هستند و به همین دلیل است که هم تیمیها و اعضای باشگاه تمایل زیادی به خواندن و رقصیدن در مراسم جدایی کسی ندارند، مگر این که شرایطی استثنایی ایجاب کند.
مکاولی با اشاره به آخرین بازی جان تری برای چلسی که پیروزی خانگی 1-5 برابر ساندرلند در می 2017 بود و بازی به خاطر شماره پیراهن این کاپیتان در دقیقه 26 متوقف شد تا او بتواند در میان تشویق همتیمیها و هوادارانش از زمین بیرون برود، اضافه میکند:” وقتی جان تری از چلسی جدا شد، آنها بازی را متوقف کردند.
من نمیتوانستم چنین کاری را انجام دهم. اگر من بودم میگفتم نه، من شایسته چنین چیزی نیستم. اما کسانی مانند جان و مارک نوبل در وستهام بازیکنانی تک باشگاهی هستند و این موضوع متفاوتی است. اما فوتبال به طور کلی زمان زیادی برای خداحافظیها و ابراز احساسات طولانی ندارد. شما باید هرچه سریعتر خارج شوید.”
در بیشتر موارد، پیام خداحافظی در گروه واتساپی باشگاه بیشترین چیزی است که نصیب بازیکن میشود. بعضی بازیکنان از باشگاه جدا شده و چند لحظه بعد از همین گروه حذف میشوند- یکی از بازیکنان تیم قهرمان لیگ برتر در سالهای اخیر از ذات بیعاطفه و قاطع این روند تعجب کرده بود.
در واقع رابطه فوتبال با واتساپ جالب است و به نظر میرسد که هر اتفاقی ممکن است رخ دهد.
هرچند این بازیکنان گروه دوستانه خودشان را دارند اما معمولا گروه دیگری هم هست که شامل تمامی اعضای تیم اول به همراه بازیکنان است. و در بعضی از باشگاهها تنها افراد خاصی توانایی ارسال مطلب در این گروهها را دارند.
یکی از اعضای سابق کادر فنی باشگاهی لیگ برتری میگوید:” اتفاقی که در آن روزها رخ میداد این بود که ما پیامی با محتوای “سلام دوستان، خواستیم خبر دهیم که تمرین زودتر شروع میشود” ارسال میکردیم. و یکی از بازیکنان مینوشت بزن به چاک، من زودتر نمیآیم و سپس همه چیز به همین شکل از کنترل خارج میشد. در حالی که وقتی آنها اجازه ارسال پیام نداشتند، انگار همه موافق بودند. این تغییر بسیار کوچکی در تنظیمات واتس اپ بود که تفاوت بسیاری ایجاد میکرد چون هیچ مخالفتی شکل نمیگرفت.
بنابراین به محض این که جدایی بازیکنی به صورت رسمی اعلام میشد، من این فرصت را به آن بازیکن میدادم که پیامی در این گروه بنویسد و او را ادمین میکردم. اگر میدانستم که واقعا از باشگاه عصبانی هستند، شاید این فرصت را به آنها نمیدادم. و همیشه تقریبا بلافاصله پس از جدایی او را از گروه حذف میکردم و این موضوع درباره اعضای کادر فنی هم صادق بود چون آخرین چیزی که شما میخواهید این است که فردی که باشگاه را ترک کرده به اطلاعات دسترسی داشته باشد.”
سول بامبا که اخیر قراردادش با تیم میدلزبورو در چمپیونشیپ به پایان رسیده، وقتی مسئله گروههای واتساپ و محدودیت دسترسی به آنها مطرح میشود، میخندد- این خنده زمانی بیشتر میشود که من داستانی درباره بازیکنی در آن دسته به او میگویم که در حال تقلید کارهای سرمربی بود و آن را به گروه اشتباهی فرستاد.
بامبا با لبخند میگوید:” وقتی بازیکنان میخواهند پشتسر سرمربی بدگویی کنند، اشتباهات بسیاری رخ میدهد و ممکن است به گروه اشتباهی ارسال شود- باور کنید که دوست ندارید در چنین شرایطی قرار بگیرید! مربی بزدل است، او به من بازی نمیدهد و در نهایت این پیام در گروهی که سرمربی در آن حضور دارد ارسال میشود.
از لیگ برتر تا لیگ دو، این اتفاق همیشه رخ میدهد. اما صادقانه باید گفت که سرمربیها واقعا خوب هستند، آنها شرایط را درک میکنند چون بیشترشان قبلا بازیکن بودند. بنابراین هر باشگاهی که من در آن حضور داشتهام، سرمربی از این اشتباه بازیکنان عصبانی نشده است.
اما از نظر جدایی از باشگاه و ترک گروه واتساپ، شما باید این کار را انجام دهید. این کاری سخت و شاید غمانگیز باشد. من پنج سال در کاردیف حضور داشتم و آنها میگفتند که تو نباید از گروه بازیکنان بروی. اما شما باید این کار را انجام دهید- این گروه رختکن است و اگر شما جایی در تیم ندارید، دوست ندارید آنجا هم باشید.”
نحوه جدایی بامبا از کاردیف مثالی از این است که چطور قوه تشخیص خوب و بد فوتبال گاهی درست کار نمیکند.
بامبا در آخرین روز فصل 21-2020 و پس از این که پنج ماه پیش از آن به نوعی سرطان خون مبتلا شده و تحت شیمی درمانی قرار گرفته بود به فهرست تیم اول این باشگاه ولزی برگشت اما یک ماه بعد از طریق توییتر فهمید که بازیکن آزاد اعلام شده است.
در اواخر سال 2020 به سول بامبا گفته شد که به بیماری سرطان خون مبتلا شده است.
او در مصاحبهای با کلی کتز و جف توماس درباره لحظهای گفته بود که پزشک باشگاه کاردیف در هنگام دادن این خبر به او که پزشکان این سرطان را در بدنش تشخیص دادهاند، شروع به گریه کرده است.
بامبا اضافه میکند:” من از این که چنین خبری را از طریق شبکههای اجتماعی شنیدم، بسیار ناراحت شدم چون در آن زمان دوران خوبی را در کاردیف داشتم و نمیخواستم آن را خراب کنم و نمیخواستم درباره افراد باشگاه بدگویی کنم. آنها گفتند این اتفاق درست نبوده است.
پیش از آن که بروم به من گفتند ما میخواهیم تو برای پیش فصل برگردی و ما پس از آن تصمیمی خواهیم گرفت چون تو برای این باشگاه مهم هستی و تلاشت برای بازگشت از یک بیماری بسیار جدی عالی بوده و ما نمیخواهیم تو به این شکل جدا شوی. من مشکلی با این موضوع نداشتم.
سپس دو هفته گذشته و هیچکس تماسی با من نگرفت تا بگوید که ما نظرمان را تغییر دادهایم که مشکلی هم نبود و من در تعطیلات بودم که فهمیدم بازیکن آزاد شدهام. و از آن روز تا به حال هیچکس از این باشگاه با من تماسی نگرفته است. فکر میکنم آنها شرمنده هستند.
حتی وقتی فصل گذشته با میدلزبورو برای بازی با کاردیف رفتم هم هیچکس از مدیران و افراد رده بالا برای دیدن من نیامد.”
***
وقتی مایا یوشیدا در آخرین روز پنجره نقل و انتقالات ژانویه 2020 برای بازی خارج از خانه لیگ برتر برابر لیورپول به همراه سایر بازیکنان ساوتهمپتون در حال رفتن به فرودگاه بود، مدیربرنامهاش تماس گرفت و به او گفت که از اتوبوس پیاده شود چون فرصتی برای پیوستن به سمپدوریا دارد.
یوشیدا گفت:” به او گفتم نمیتوانم چون در آزادراه هستم.”
این مدافع روی باند فرودگاه از اتوبوس پیاده شد و به جای پروازی که به مرسی ساید میرفت، سوار پروازی به مقصد ایتالیا شد تا به صورت قرضی به سمپدوریا منتقل شود. هشت سال بازی در ساوتهمپتون، انجام نزدیک به 200 بازی برای این باشگاه و محبوبیتی که داشت در یک چشم بهم زدن تمام شد.
شش ماه بعد وقتی قراردادش با ساوتهمپتون به پایان رسید، یوشیدا در توییترش نوشت:” چیزی که حسرتش را دارم این است که نتوانستم خداحافظ درستی با همتیمیها، کادر فنی، دوستان و هواداران داشت باشم. این بخشی از فوتبال است.”
واقعا هم همینطور است. اما آیا چنین مسائلی- خداحافظی کردن- واقعا برای بازیکنان اهمیت دارد؟ نمیتوان این موضوع را نادیده گرفت که بعضی از فوتبالیستها صرفا از باشگاهی به باشگاه دیگر رفته، تمریناتی را انجام داده و با هیچکس در این باشگاه که دستمزدشان را پرداخت میکند ارتباط احساسی ندارند.
بامبا تاکید میکند:” ما هم وابسته میشویم. مردم فکر میکنند برای ما اهمیتی ندارد: ما میآییم، دستمزدمان را میگیریم و از باشگاهی به باشگاه دیگری میرویم. اما ما به باشگاهی که برای آن بازی میکنیم، وابسته میشویم چون افراد پشت صحنه و هواداران اهمیت زیادی برای ما دارند. و وقتی جدا میشویم، میخواهیم این اتفاق با شرایط خوبی رخ دهد.”
وقتی خداحافظیهایی مانند تری در زمین رخ نمیدهد، شبکههای اجتماعی بستری برای بازیکنان مدرن فراهم کردند تا خداحافظی کنند- و همچنین روایت مربوط به جداییشان را کنترل کنند.
دنی درینکواتر که با قیمت 35 میلیون پوند خریداری شده بود، هفته گذشته پس از پنج سال که تنها پنج بازی در لیگ برتر را برای او به همراه داشت از چلسی جدا شد و پیام او در اینستاگرام بسیار صادقانه بود.
درینکواتر در واکنش به اتفاقاتی که پس از انتقالش و یک سال پس از درخشش در قهرمانی باورنکردنی لستر در فصل 16-2015 و حضور در فهرست تیم ملی انگلیس رخ داد، گفت:” فوتبال ورزشی فوقالعاده است اما این انتقال برای هر دو طرف یک اتفاق تجاری بود و درست پیش نرفت. همه چیز همین قدر سیاه و سفید است. از هواداران چلسی به خاطر این که این انتقال به این شکل پیش رفت، عذرخواهی میکنم.”
درینکواتر در روز آخر نقل و انتقالات خریداری شد و چنین انتقالهای لحظه آخریای اغلب منجر به هیاهو و آشوب بسیاری در پشت صحنه میشود – خصوصا اگر قرار باشد بازیکنی از کشوری به کشور دیگر برود.
البته که داستان معروفی درباره جرمین پنانت وجود دارد که ماشین پورشه کاین خودش را به مدت سه ماه بدون این که قفل باشد و در حالی که کلیدش در داشبورد بود در پارکینگ محل تمرین ساراگوسا رها کرد و به منچستر رفت تا در آگوست 2010 قراردادی را با استوک سیتی امضا کند. او در آخر 700 یورو جریمه پارکینگ را پرداخت و به مترجمش گرفت که ماشین را بردارد- و ماشین را به او بخشید.
وقتی نقل و انتقالات بینالمللی بدون هشدار قبلی انجام میشود، ماشین بازیکنان اغلب برای هفتهها در زمین تمرین میماند. املاک اجارهای نیز گاهی رها میشوند. یافتن راهی برای برگرداندن کلیدها آسان است. این که با لوازم خانگی به جا مانده باید چه کرد معمولا دشوارتر است و گاهی دردسر آن بیشتر از ارزشی است که دارد.
یکی از منابعی که همیشه با این سبک از مشکلاتی در باشگاههای لیگ برتری روبرو است، میگوید:” گاهی آنها لوازمی را میخرند که دیگر نمیخواهند. اما هفت هزار پوند برای مبلی 10 هزار پوندی و یک سال استفاده شده پرداخت نمیکند. ما دردسر فهرست کردن آنها در سایتهای فروش را نمیپذیریم، بنابراین به شرکت جابجایی میگوییم که آیا ممکن است از شر آنها خلاص شوید یا آن را بفروشید؟ گاهی ما به کارمندان باشگاه میگوییم کسی مبل نمیخواهد؟”
قابل درک است که بازیکنان بیشتر نگران کفشهایشان هستند تا این که نگران آپارتمان سه طبقه خودشان باشند.
وقتی دنیس پرائه در تابستان 2019 از سمپدوریا به لستر ملحق شد، مذاکرات پیچیده بود و این انتقال در فاصله یک ساعت تا بسته شدن پنجره نقل و انتقالات صورت گرفت.
پرائه گمان میکرد زمان کافی دارد تا به ایتالیا برگشته و وسایلش را جمع کند اما برندان راجرز، سرمربی لستر، نظر دیگری داشت و از این هافبک خواست که بلافاصله با همتیمیهای جدیدش تمرین کند. پرائه در مصاحبهای کمی پس از حضورش در لستر به من گفت:” من هیچ استوکی نداشتم، بنابراین دو جلسه تمرین و اولین بازی را با کفش بازیکن دیگری در زمین حاضر شدم. من حتی نمیدانستم آنها برای چه بازیکنی بودند.”
مکاولی بیشتر از این که نگران کفشش باشد، نگران ساقبندهایش بود. وقتی در حال خالی کردن کمدش در وستبرومویچ بود، نگرانی اصلیاش ترک این ساختمان با یک جفت ساقبند بود که سن بیشتری از بعضی از بازیکنان جوانان این باشگاه داشت. او با لبخند میگوید:” من همیشه دنبال آنها بودم. یک جفت ساق بند را به مدت 18 سال داشتم.”
وقتی مکاولی در اواخر آن تابستان به رنجرز پیوست، این ساقبندها با او به اسکاتلند رفت اما همسر و فرزندانش در انگلیس ماندند. او میگوید:” وقتی در سال 2018 از وست بروم جدا شدم، در واقع خانه را عوض کردم. ما سالها در این خانه حضور داشتیم و به معنای واقعی کلمه دو روزه اسبابکشی کردیم و سپس من به گلاسکو رفتم.
بنابراین همسر و فرزندانم به خانه جدید رفتند و من به اسکاتلند رفتم و برای یک فصل در یک آپارتمان زندگی کردم.
خوش شانس بودم چون در شرایطی قرار داشتم که این کار از نظر مالی برایم ممکن بود. اما بازیکنان بسیاری را میشناسم که هنوز با آنها حرف میزنم و برای لینکولن (تیمی که مکاولی فوتبالش را از آنجا آغاز کرد) بازی میکنند و وقتی باشگاهشان را عوض میکنند باید یک ساعت و نیم سفر کنند چون به خاطر شرایط مالی قادر به تغییر خانه و جابجایی فرزندان نیستند. بنابراین این موضوع در بین سطحهای مختلف متفاوت است.”
بامبا در هنگام پیوستن به میدلزبورو در شمال شرقی انگلیس که مسیر پنج ساعتهای با ماشین از کاردیف در جنوب ولز بود، تصمیم مشابهی گرفت و خانوادهاش را در اولویت قرار داد. در اوایل دوران فوتبالش وقتی به باشگاههایی در ترکیه و ایتالیا ملحق شد، بیرون آوردن بچهها از مدرسه یا مهدکودک و تغییر مکان چندان نگرانکننده نبود اما حالا همه چیز فرق کرده است.
بامبا اظهار داشت:” فرزندان من 15 و 11 ساله هستند، آنها به قدری قوی هستند که نمیخواهند مدرسه عوض کنند. وقتی کوچکتر بودند، مواجهه با این مسئله سادهتر بود اما فکر میکنم این موضوع مهمی است، خصوصا در سن من و شرایطی که زندگی حرفهای من در آن قرار دارد و باید این موضوع را در نظر گرفت چون اگر من فقط به خاطر خودم جابجا شوم و بچههایم خوشحال نباشد، این روی فوتبال و نحوه تمرینم هم اثر میگذارد چون میدانم که خانهی خوشحالی ندارم.
بنابراین هرکاری که الان انجام میدهم، با خانوادهام مشورت میکنم و میگویم که موقعیت بازی در این تیم و این تیم را دارم. نظر شما چیست؟ و ما همگی با هم تصمیم میگیریم.”
***
مکثی در آن سوی تلفن به گوش میرسد، چرا که جفرسون لویی در حال فکر کردن به جواب سوالی است که برای بسیاری از فوتبالیستها بسیار ساده و بدیهی است: برای چند باشگاه بازی کردهای؟
لویی پاسخ داد:” دقیقا نمیدانم.”
لویی که اولین بازیاش برای آکسفورد یونایتد را در سال 2002 انجام داد به تازگی در سن 43 سالگی با نورث لی، تیم همشهری، به دسته هفتم فوتبال انگلیس صعود کرده است.
او مانند کوچنشینان زندگی میکند. در واقع توصیف او به عنوان مهاجمی همواره در سفر هم نمیتواند به خوبی واقعیت را بیان کند.
“بسیاری از مردم میگویند که در بیش از 40 باشگاه بازی کردهام. اما تجربه بازی در بعضی از آنها را از قبل به صورت قرضی داشتهام. بنابراین وقتی مردم میگویند تو 47 باشگاه داشتهای، من میگویم که برای ووکینگ بیشتر از یک بار بازی کردهام. این موضوع درباره ییدینگ و میدنهد هم صدق میکند.”
در هر حال، لویی به اندازه هر بازیکن دیگر در لیگهای پایینتر شایستگی صحبت درباره تجربه ترک یک باشگاه فوتبال را دارد.
یک جمله در مکالمه ما بسیار مهم و درخشان است.
لویی میگوید:” گاهی اوقات دوستان خوب و افرادی پیدا میکنید که با آنها در ارتباط میمانید. اما اکثر اوقات اینطور نیست.”
همانطور که یک سرمربی سالها قبل وقتی در تلاش بودیم که راه خودمان را به عنوان بازیکن در فوتبال پیدا کنیم به گروه کوچکی از ما گفت، آشنایان زیادی در فوتبال هستند اما تعداد دوستان بسیار کم است.
لویی اضافه میکند:” فوتبال بیرحم است. شما برای تیمی بازی میکنید، شاید بهترین بازیکن فصل باشید اما فصل بعد اینطور نیست. نمیتوانید برای خودتان متاسف باشید و فکر کنید که آنها دیگر شما را نمیخواهند. بزنم به تخته، من همیشه کسی را داشتهام که برای به خدمت گرفتنم با من تماس بگیرد. از این نظر خوشحال هستم.”
جدایی لزوما به معنای آواره شدن نیست، خصوصا در سطح خارج از لیگ که بعضی از باشگاهها از بازیکنان جدا شده میخواهند که لباس تمرین و گرمکنها را برگردانند.
لویی که دوران فوتبالش او را از ویموث تا دارلینگتون و بسیاری از شهرها در انگلیس و ولز برده میگوید:” عوض کردن خانه با همسرم؟ نه، نه. ما همیشه یک خانه ثابت داشتهایم. تغییر خانه واقعا منطقی نیست. مسیرهای طی شده من در محدوده خارج از لیگ چندان بد نبود. اگر لیگ کنفرانس(لیگ ملی) را در نظر بگیریم- رکسام به من محلی برای زندگی و پول تغییر خانه داد. اما در زمان حضور در سایر تیمها، من سفر میکردم.”
هرچند او حالا در جایگاه یک بازیکن کهنهکار قرار دارد، تلفن لویی در آستانه فصل بعد همچنان زنگ میخورد. دیگران حالا در انتظار و امیدوار هستند.
در بعضی موارد خصوصا در بالاترین سطح، شما این سوال را از خودتان میکنید که آیا باشگاههایی که بازیکنان جوان پس از سالها دنبال کردن رویایشان از آن جدا شدهاند، نمیتوانستند کارهای بیشتری برای آنها انجام دهند.
هیدن رابرتز که به مدت هفت سال از سال 2009 مدیر دپارتمان مراقبتی بازیکنان منچسترسیتی بود، میگوید:” بسیاری از باشگاهها درباره برنامهریزیهای نجاتبخش و مراقبت از بازیکنان صحبت میکنند اما این واقعا برای کسی اهمیتی ندارد. بنابراین وقتی بازیکنان جدا میشوند، اکثر باشگاهها فقط روابطشان را قطع میکنند.
جدایی از یک باشگاه طبیعتا باعث ایجاد مشکل در سلامت ذهنی بازیکن میشود. استفاده از برنامه سه ماهه جدایی چندان پر هزینه نیست.
وقتی شما در پایان فصل جدا میشوید، دپارتمانِ حمایت از بازیکن در خلوتترین حالت است تا پنج یا شش هفته بعد که خریدهای جدید بیایند. بنابراین باشگاهها این منابع را در اختیار دارند اما هیچکس کاری انجام نمیدهد چون آنها صرفا فکر میکنند که این موضوع دیگر به آنها مربوط نیست. آنها فکر میکنند که باشگاه جدید باید این شرایط را مدیریت کند. اما چه اتفاقی برای بازیکنانی که باشگاه جدیدی ندارند و بازیکن آزاد اعلام شدهاند، رخ میدهد؟”
این سوالی خوبی است و به نکتهای که مکاولی در ابتدای این مقاله مطرح کرد، اشاره میکند؛ زمانی که درباره بیرحمی فوتبالی و انزوای این صنعت در بعضی موارد صحبت میکرد- جایی که تنها چند نفر برگزیده میراثی به جای گذاشته و اکثریت بدون هیچ نشانی آن را ترک میکنند.
در هر حال، بعید به نظر میرسد که هالند با اهدای آن ساعتها رسم خاصی را پایهگذاری کرده باشد.
بامبا اضافه میکند:” بازیکنان لیدز برای من افترشیو تام فورد گرفتند. آنها گفتند سول، تو از زمانی که به این باشگاه آمدی خیلی به ما کمک کردی، به ما کمک کردی که سقوط نکنیم، همه را کنار هم حفظ کردی، بنابراین میخواهیم هدیهای از طرف همه برای تو بگیریم. این واقعا برای من دلگرمکننده و ارزشمند بود. اما این تنها باری بود که من هدیهای دریافت کردهام.
و از این نظر که من هدیهای برای خداحافظی اهدا کنم، مطمئنا هرگز برای هیچکس ساعت رولکس نخریدهام.”