پولیشیچ و شطرنج؛ چگونه یک صفحه سیاه و سفید زندگی ستاره آمریکا را تغییر داد
هفتیک- حدود ساعت سه صبح روز چهارم می 2021، یک دانشجوی علوم کامپیوتر 20 ساله به نام سوناک پال سیستم بازیاش را در خانه پدری که در پون، شهری نزدیک به بمبئی هند، بود روشن کرد. میز او تمامی نشانههای یک گیمر حرفهای را داشت- دو مانیتور، کیبورد درخشان رنگین کمانی LED و یک کنسول بازی PS5- و شاید اگر شب دیگری بود به بازی فیفا با چلسی، تیم مورد علاقهاش، مشغول میشد. هرچند، او هم مانند میلیونها نفر دیگر در سراسر جهان در طول قرنطینه به بازی دیگری عادت کرده بود: شطرنج آنلاین.
پال وارد یکی از سایتهای مشهور شطرنج شد و به صورت تصادفی با چند حریف که سطح عملکردی نزدیک به خودش داشتند، بازی کرد (او میگوید:” سطحم خیلی خوب نبود”). او موفق شد برابر حریفانی از کانادا، بلژیک، آلمان و برزیل پیروز شود. هر بازی در عرض چند دقیقه به پایان میرسید اما او پس از آن مشغول تحلیل بازی میشد و پیشنهادهای کامپیوتر را برای این که چطور میتوانست بهتر بازی کند، بررسی میکرد.
پال در پنجمین بازی آن شب برابر حریفی قرار گرفت که تصویر پرچم انگلیس و یک درخت نخل را در کنار نامش داشت، کودکی با موهای قهوهای که هفت یا هشت ساله به نظر میرسید. هرچند این حریف احتمالا در زندگی واقعی بزرگتر بود چون حساب کاربریاش نشان میداد که مبلغی را برای عضویت پرداخت کرده تا درسها و پازلهایی را برای بهبود شطرنجش فعال کند.
با این حال، تمرینهای بیشتر در این بازی جواب نداد. در حالی که پال مهرههای سفیدش را پیش میبرد و کنترل میانه زمین را در دست گرفته بود، مهرههای سیاه زمان زیادی را صرف پیشروی سربازها کرد- اشتباهی از روی بیتجربگی. پال از اسبش استفاده کرد تا اسب و قلعه حریف را بزند که قاعدتا باید بازی را به پایان میرساند اما حریفش به آسانی تسلیم نمیشد. در اواسط بازی به نظر میرسید که حریف با مهرههای سیاه حتی میتواند بازی را به سود خودش عوض کند اما فرصت زیادی نداشت و زمانش نزدیک به صفر بود، به همین دلیل نمیتوانست زیاد فکر کند. در حالی که پال با برنامهریزی درست بازی را به پایان نزدیک میکرد، بازیکن دیگر اشتباهاتی از روی عجله و شتاب انجام داده و در نهایت از بازی انصراف داد.
پس از پایان بازی وقتی پال مانند همیشه در حال بررسی حرکات بود، ناگهان به اسم حریفش توجه کرد: کریستین پولیشیچ.
این به خودی خود ممکن بود معنای خاصی نداشته باشد. بسیاری از افرادی که در این سایت حضور داشتند از نامهای کاربری بازیکنان فوتبال استفاده میکردند و اینطور نبود که بازیکن شماره 10 چلسی و کاپیتان تیم ملی آمریکا شخصیتی ناشناخته باشد و انتخاب نام او عجیب به نظر برسد. مسئله اینجا بود که این صرفا نام کاربری عمومی او که معمولا ترکیبی درهم ریخته از کلمات و اعداد انتخاب میشد، نبود. کریستین پولیشیچ در قسمتی نوشته شده بود که کاربران باید نام واقعی خودشان را در آن مینوشتند- جزییاتی که معمولا پنهان میماند، مگر این که کاربری روی پروفایل حریف کلیک کند.
پال هرچه بیشتر به تصویر پروفایل او نگاه میکرد، بیشتر مطمئن میشد که این بچه مو قهوهای همان پولیشیچ کوچک است. این کمی عجیب هم بود چون اکثر هواداران تصاویر قابل تشخیص بازیکن محبوبشان در حال بالا بردن جام یا شادی پس از گل را انتخاب میکنند.
آیا ممکن بود یک دانشجو در هند برابر کریستین پولیشیچ واقعی، بازیکنی از باشگاه لندنیای که او طرفدارش بود و در سمت دیگر دنیا زندگی میکرد، شطرنج بازی کرده باشد؟ دوستان پال به او خندیدند. وقتی او پستی را درباره این بازی در شبکههای اجتماعی منتشر کرد، یکی دیگر از هواداران چلسی این ایده را رد کرد:” نه، ممکن نیست او بوده باشد.”
پال دلسرد نشد و به جمعآوری شواهد ادامه داد (او تایید میکند که چند روزی بیش از حد در این باره مشتاق بود). نام کاربری حریف با نامی که روی یکی از شبکههای اجتماعی پولیشیج قرار داشت یکسان بود. فهرست دوستان او در این سایت شطرنج شامل آمریکاییهایی از پنسیلوانیا، با افرادی با نام خانوادگی پولیشیچ و دوستان او و همچنین بازیکنانی از چلسی و تیم ملی آمریکا بود. فهرست دوستان این بازیکنان هم شامل فوتبالیستهای دیگری بود. هر کدام از این حسابها از چند بازی تا چند هزار بازی انجام داده بودند. اگر کسی قصد داشت در یک برنامه شطرنج وانمود کند که پولیشیچ است، باید ماهها یا حتی سالها به شکلی خستهکننده این روند را ادامه میداد تا دیگران را متقاعد کرده باشد.
پال به خاطر میآورد:” این پیش از دیدار برگشت نیمه نهایی لیگ قهرمانان برابر رئال مادرید بود. بنابراین من به او پیام داد- فکر نمیکنم آن را خوانده باشد- و برایش آرزوی موفقیت کردم.” پولیشیچ روز بعد در دقیقه 67 به میدان رفت و پاس گلی را ارسال کرد که چلسی را به فینال لیگ قهرمانان رساند.
این سال سختی برای پولشیچ بود و فصل 22-2021 حتی از آن هم سختتر شد: دوران طولانی تلاش برای رهایی از نیمکت یا درمان مصدومیت، نشانههایی از درگیری با سرمربی، تنهایی دشوار زندگی یک ورزشکار درجه یک در کشوری خارجی و فشار شدید برآورده کردن انتظارات از بازیکنی که شاید بزرگترین بازیکن تاریخ فوتبال مردان آمریکا – در 23 سالگی- به حساب میآید و تیم ملی کشورش را پس از غیبت در جام جهانی 2018 روسیه به جام جهانی 2022 قطر رسانده است.
پولیشیچ اخیرا به صورت علنی از این که چطور به شطرنج آنلاین به عنوان راهی برای عبور از این شرایط معتاد شده، صحبت کرده است. او به یک پادکست گفت:” فکر نمیکنم صرف چند ساعت وقت در هفته برای انجام بازی یا هر کار دیگری مشکلی داشته باشد. سال گذشته که به مشکلاتی برخورده بودم، چیزی که واقعا به من کمک کرد این بود که بسیار شطرنج بازی کردم.”
بر اساس رکوردهای ثبت شده در حساب شطرنجی که ظاهرا متعلق به پولیشیچ است، استفاده از عبارت “زیاد” حق مطلب را ادا نمیکند. او یک سال و نیم قبل به این سایت پیوسته و از آن زمان 1238 بازی بدون زمان، 3659 بازی با زمان مشخص و 2115 بازی با کامپیوتر انجام داده است. اگر هرکدام از آنها پنج دقیقه به طول انجامیده باشد یعنی این بازیکن 35060 دقیقه شطرنج بازی کرده یا نزدیک به چهل ساعت بازی هفتگی در چهار ماه. برای مقایسه باید گفت که از ابتدای فصل 21-2020، او 5776 دقیقه در تمامی رقابتهای برای باشگاه و تیم ملی کشورش بازی کرده است. شاید زمان آن رسیده که پولیشیچ را شطرنجبازی تمام وقت با تفریح لوکس و جذابِ بازی در لیگ برتر بدانیم.
اگر به این شکل با نگاهی سیاه و سفید و شطرنجی به اتفاقات نگاه کنیم، زندگی واقعی یک فوتبالیست کاملا متفاوت به نظر میرسد.
***
دو مِیت
نکتهای درباره کریستین میت پولیشیچ، معروفترین مرد آمریکایی 23 ساله جهان، که همه از آن باخبر هستند این است که او اهل هرشی در پنسیلوانیا است. بله، همان جایی که به شکلات معروف است. احتمالا به همین دلیل مردم آنجا را میشناسند. هرشی شهری معمولی است و هیچ چیز خاصی در این باره وجود ندارد اما اطلاعات خاص دیگری از او در بیرون از زمین وجود ندارد. مانند دیگر محصول صادراتی شهر محل تولد او، این بازیکنی که ما در مجامع عمومی میبینیم هم فراتر از یک برند است: بسیار محبوب و کاملا آمریکایی، شیرین و ساده، بدون پیچیدگی.
دلیل این که پولیشیچ اهل هرشی است- و دلیل بیشتر اتفاقات زندگی او- فوتبال است. مارک و کلی، والدین او، زمانی که برای تیمهای فوتبال یک دانشگاه بازی میکردند با هم ملاقات کردند و پدرش به صورت حرفهای برای تیمی محلی در هریسبرگ، نزدیک هرشی، بازی میکرد و پس از آن وارد حرفه مربیگری شد. هرچند، فوتبال تنها ورزش کریستین نبود اما ورزشی بود که او مدام به آن برمیگشت و با دقت و سختگیری فرزند یک مربی سعی در بهبود عملکردش در آن داشت. مارک به GQ گفت که پسرش به تنهایی در حیاط پشتی تمرین میکرد و هر تمرین را دوبار انجام میداد:” من 50 تمرین با پای راستم انجام دادم و حالا 50 تمرین با پای چپم انجام میدهم.”
وقتی کریستین در حیاط نبود، در حال یادگیری بازی شطرنج از میت پولیشیچ، پدر مارک، بود. میت در جزیره کوچکی در کرواسی به نام اولیب به دنیا آمده و جزو موج مهاجران یوگسلاوی سابق به نیویورک سیتی بود که عشق به فوتبال و شطرنج را از دنیای قدیم با خودشان به همراه آوردند. کریستین درباره بازی با پدربزرگش گفته:” من هرگز در سطح او نبودم و آرزو داشتم بیشتر بازی میکردم اما خوشحالم که چنین خاطراتی با هم داریم. این خاطرهای است که من آن را در قلبم حفظ میکنم.”
هرچه سن پولیشیچ بالاتر میرفت، فوتبال بیش از پیش جای هر چیز دیگری مانند شطرنج را در زندگی او میگرفت و باعث میشد که شخصیتی در او شکل بگیرد که برجستهترین ویژگیاش در سالهای درخشان نوجوانی او تاکیدی مبهم بر آمریکایی بودنش حتی پس از مدت طولانی تمرین در اروپا باشد. در حالی که بیشتر دوستانش در خانه در حال انجام کارهای عادی دبیرستان میدوسترن بودند، او میخواست به خاطر داشته باشد که از کجا آمده است. او عقاب سرسفید را روی تنش تتو کرد. صلیبی با زنجیر طلا به گردن انداخت و نوشیدنیهایش را در لیوانهای قرمز سولو با دوستانش مینوشید. آهنگ تام پتی با مضمون “او دختر خوبی است، مادرش را دوست دارد/ مسیح و آمریکا را هم دوست دارد” به خاطر دارید؟ پولشیچ تقریبا همین است.
پدربزرگ او ویژگی دیگری به جز علاقه به شطرنج هم برای او به یادگار گذاشت: حق داشتن پاسپورت کروات که باعث شد او بتواند به جای 18 سالگی در سن 16 سالگی به بروسیا دورتموند ملحق شود. این دو سال نقش مهمی در پیشرفت او به عنوان یک فوتبالیست داشت اما برای یک کودک سخت بود. اینطور نبود که او برای سازگاری با شرایط تلاش نکرده باشد (او به اندازه کافی آلمانی یاد گرفت که مصاحبه کند و لهجه انگلیسی خوبی هم داشته باشد) اما اروپا دنیای متفاوتی دور از خانواده و دوستانش بود. پدرش به دورتموند رفت تا در سنین نوجوانی کنار او باشد. پولیشیچ حالا در لندن تنها زندگی میکند و به ندرت بیرون میرود. هرچند که رابطه صمیمانهای با هم تیمیهایش در چلسی دارد اما به نظر میرسد که با بازیکنانی که از زمان حضور در تیم ملی جوانان با آنها آشنا شد و دوستانش از پنسیلوانیا که از طریق برنامههای اینترنتی با آنها در ارتباط است، صمیمیتر است.
پولیشیچ و دوستانش برای مدتی مشغول بازی فورتنایت بودند. مانند بیشتر پسرها در این سن و سال، او هم از بازیهای ویدیویی و تیکتاک لذت میبرد اما یک یا دو سال پیش بود که به صورت خودآگاه از آنها فاصله گرفت. او نگران زمانی بود که صرف بازی و تلفن همراه میکرد (از آگوست گذشته این زمان را به پنج ساعت و نیم در روز کاهش داد) و احساس میکرد که بازیهای ویدیویی باعث حواس پرتی او میشد. شاید صرفا در حال بزرگ شدن بود. دلیل او برای تغییر سرگرمیهایش هرچه که بود، همچنان به انجام کاری وقتی فوتبال بازی نمیکرد، احتیاج داشت و ترجیح میداد کاری باشد که بتواند آن را با دوستانش که صدها کیلومتر از او دور بودند به اشتراک بگذارد.
همان موقع بود که شطرنج آنلاین را پیدا کرد.
این حساب با نام پولیشیچ در اول دسامبر 2020 ساخته شد. بسیاری از برنامههای شطرنج در آن زمان در اوج بودند و موجی از علاقمندان جدید به لطف خستگی از ادامه شیوع ویروس کرونا و البته سریال جذاب The Queen’s Gambit نتفلیکس به راه افتاده بود. دو روز بعد در حالی که چلسی پس از پیروزی برابر سویا در لیگ قهرمانان به خانه میرفت تا در آخر هفته برابر لیدز به میدان برود، پولیشیچ اولین بازی زنده خودش را برابر حسابی با پرچم دانمارک به نام آندریاس بوتکر انجام داد- نام کوچک و نام میانی آندریاس کریستنسن که مدافع میانی چلسی و تیم ملی دانمارک بود.
پولیشیچ که مدتها بود تمرینی نداشت، توانست کنترل بازی را در دست بگیرد اما یک فرصت کیش و مات را از دست داد و زمانش تمام شد. او 32 بازی دیگر در آن هفته انجام داد که اکثرا برابر هم تیمیهایش در چلسی و تیم ملی بود (او بارها با نیک تایتاگو که دوستش از تیم ملی جوانان بود و در تصویر زیر حضور دارد بازی کرد). او همان موقع جذب این بازی و سایت شده بود.
اما به محض این که پولیشیچ بار دیگر به شطرنج برگشت، میت- مردی که این بازی را در کودکی به او یاد داده و نام میانیاش به یادگار از او بود- فوت کرد. شنیدن این خبر از آن سوی اقیانوس و در فاصله چند روز تا کریسمس آسان نبود. او نمیتوانست در این هفته به خانه برگردد چون باید در سه بازی لیگ برتر در ترکیب اصلی تیمش به میدان میرفت. یکی از قدیمیترین تصاویر اینستاگرام او از سال 2013 است که پولیشیچ 14 ساله را در حالی نشان میدهد که دستانش را دور پدربزرگش حلقه کرده است. در توضیح این عکس نوشته شده:” لحظات بسیار خوبی را در کنار این مرد با بازی گلف سپری کردم. او را بسیار دوست دارم.”
زندگی پولیشیچ در آستانه تغییراتی بسیار ناخوشایند بود.
***
فیل و وزیر
خوشبختانه یا متاسفانه، فوتبال تشبیه به شطرنج را دوست دارد. ما معمولا مربیان را به عنوان بازیکنان شطرنج در نظر میگیریم که کنترل بازی را از کنار زمین با هوش خودشان در اختیار دارند، در حالی که بازیکنان مهرههای داخل زمین هستند که با دقت در پستهای خاص خودشان قرار گرفتهاند تا برنامه تاکتیکی را پیش ببرند.
آدام ولز در کتاب فوتبال و شطرنج که در سال 2007 منتشر شد نوشت:” از آنجایی که هر بازی شطرنج متفاوت است، هیچ تعریف درست یا غلطی از این که مهرهها کجا باید یا نباید قرار بگیرند وجود ندارد. هرچند، همانطور که بازیکنان فوتبال در بعضی از پستها بهتر هستند، مهرههای شطرنج هم به طبیعتا وقتی در بخشهای مشخصی از صفحه شطرنج باشند تاثیرگذاری بیشتری دارند.”
در طول یک فصل و نیم اول حضور او در چلسی، وقتی فرانک لمپارد سرمربی این تیم بود، پولیشیچ بیشتر به عنوان وینگر چپ در سیستم 3-3-4 به میدان میرفت. او در نزدیکی خط کناری زمین بازی میکرد و این یعنی در هنگام رویارویی با دروازه حریف، پای راستش که پای قویتر بود از خط طولی فاصله داشت و همین باعث شده بود که آمدن به میانه زمین از پستهای کناری و شوت زدن برایش آسانتر باشد. پولیشیچ همین نقش را برای تیم ملی آمریکا بازی میکند، جایی که ستاره بدون چون و چرای سیستمی است که برای استفاده از نقاط قوت او طراحی شده است.
در شطرنج میتوان وینگرها را در نقش فیل در نظر گرفت، مهرههای قد بلند و خطرناکی در دو سوی شاه و وزیر که به شکل مورب در سراسر زمین حرکت میکنند. وینگرهای سنتی یا وینگ-بکهای مدرن بیشتر شبیه قلعه هستند که مستقیما در کنارههای زمین پیش میروند تا سانترهای بلندی روی محوطه جریمه ارسال کنند.
شاید این صرفا یک تصادف باشد اما مهره شطرنج محبوب پولیشیچ بر حسب اتفاق فیل است. او به حدی این مهره را دوست دارد که حتی یک فیل مینیاتوری پشت کفشهای فوتبال مختص خودش حک کرده است. او به یکی از خبرنگاران گفت:” نمیدانم چرا. نمیدانم به خاطر ظاهر آن است یا سبک حرکتی که دارد. من واقعا فیل را دوست دارم.” وقتی او این موضوع را ذکر میکند، شما ناگهان متوجه میشوید که پولیشیچ حتی شبیه به فیل هم هست- به نوعی قد بلند، حتی با این که بلند قدترین بازیکن زمین نیست و سرش برای اندام باریکش کمی بزرگ است.
از آنجایی که بازیهای شطرنج میتوانند به روشهای بسیار متفاوتی شروع شوند و تنها بعضی از این روشها ایده خوبی به حساب میآیند، بازیکنان دوست دارند “نحوه آغاز” را مطالعه کنند- عواقب مشخصی از حرکات آغازین از نظر تئوری و عملی در طی قرنها مورد امتحان قرار گرفته است. حساب کاربری آنلاین او نشان میدهد که وقتی پولیشیچ از مهره سفید استفاده میکند، رایجترین حرکت اولش حرکتی است که “بازی ویِنی و دفاع مکلانج” خوانده میشود که هر دو طرف سرباز مقابل شاه و سپس اسب سمت وزیر را جلو میآورند. پولیشیچ روی حرکت سوم دوست دارد فیل سمت شاه را به خانه C4 ببرد. حرکتی که او 201 بار انجام داده است، به این شکل:
این حرکتی رو به جلو است و مسیر مستقیمی به سرباز مقابل شاه مشکی در برابر فیل سفید قرار میدهد. اگر طرف سیاه در بازی سرعتی برق آسا دفاع کند، مهره سفید میتواند حملات نابودکنندهای در این مسیر مورب داشته باشد.
این جایگاه فیل در سمت چپ- نه خیلی کنار و نه خیلی مرکزی- همچنین آزادی عمل زیادی هم به او میدهد، ماند فضای سمت چپ در زمین فوتبال که پولیشیچ دوست دارد در این منطقه از بال به سمت میانه میدان برود. او گفته است:” من مطمئنا ترجیح میدهم در این کانال داخلی سمت چپ باشم که بهترین حالت ممکن برای من است.”
اینجا مثالی از فصل اول پولیشیچ در چلسی تحت هدایت لمپارد میبینیم:
اجازه دهید این بازی را مانند مفسران شطرنج حرکت به حرکت بررسی کنیم. تغییر زمین بازی با ارسال توپ بلند که باعث میشود توپ در فضای بال سمت چپ به پولیشیچ برسد…
… اما به جای دریبل زدن حریفان در کنار زمین برای ارسال سانتر مانند یک وینگر سنتی، او به مناطق میانی زمین میآید و به سمت دروازه حرکت میکند، کاری که وینگرهای راست پا در سمت چپ انجام میدهند. وقتی پولیشیچ پای راستش را عقب میبرد تا به توپ ضربه بزند، خط دفاع برای شوت آماده است. او در عوض پاس مورب هوشمندانهای برای مهاجم در سمت دیگر دروازهبان ارسال میکند.
اگر بخواهیم از تشبیه شطرنج در اینجا استفاده کنیم، الگوی این حرکت شبیه به این است که فیل سفید که پولشیچ آن را دوست دارد در خانه C4 قرار بگیرد، جایی که میتواند به صورت مورب با مهره دیگری برای حمله به سرباز در مقابل شاه سیاه همکاری کند.
با این حال، پولیشیچ دست از فیل بودن در این حرکت ما برنمیدارد. در حالی که همتیمی او در شرایط گلزنی قرار گرفته، او به نفوذ موربش بدون توپ ادامه میدهد- کاری که او در آن جزو خطرناکترین بازیکنان لیگ برتر است- درست زمانی به گوشه محوطه شش قدم میرسد که توپ منحرف شده به پیشانی او برخورد میکند. گل، پولیشیچ.
پولیشیچ در فصل اول در سن 20 سالگی در 1722 دقیقهای که برای چلسی بازی کرد، 9 گل به ثمر رساند و چهار پاس گل ارسال کرد. آمار گلهای مورد انتظار غیر از نقطه پنالتی او به علاوه پاس گلهای مورد انتظار در هر 90 دقیقه در رده یازدهم لیگ برتر بین جیمی واردی و روبرتو فیرمینو قرار گرفت. به نظر میرسید که او در مسیر ستاره شدن قرار دارد.
بسیاری از مهاجمان شناخته شده فوتبال وینگرهای معکوس هستند؛ برای مثال محمد صلاح در لیورپول و نیمار در پاری سن ژرمن. بلندپروازی پولیشیچ- چشم انداز پتانسیل او که چلسی را برای پرداخت 58 میلیون پوند و خرید او از دورتموند متقاعد کرد- این بود که به یکی از این بازیکنان تبدیل شود.
اما ژانویه سال گذشته و چند هفته پس از مرگ پدربزرگش، پولیشیچ خبر بدی دیگری دریافت کرد. لمپارد از چلسی اخراج شد. توماس توخل، مربی سابق پولیشیچ در دورتموند، به این تیم آمد.
پولیشیچ بعدها گفت:” این جالب است. مردم گمان میکنند چون شما در گذشته با این مربی همکاری داشتید پس این بهترین اتفاق برای شماست و همه چیز خوب پیش خواهد رفت. اما چنین چیزی لزوما به این معنا نیست.”
پولیشیچ یک شبه از بازیکن ثابت در ترکیب چلسی در لیگ برتر به نیمکتنشین تبدیل شد. شرایط حتی بدتر شد و وقتی او از روی نیمکت وارد زمین میشد دیگر وینگر معکوس چپ نبود- این پست در سیستم مورد علاقه 3-4-3 توخل جایی نداشت. او در اولین بازی تحت هدایت مربی جدید تنها 14 دقیقه به عنوان وینگ-بک راست بازی کرد، وظیفه دفاع و دریبل زدن در کنار خط طولی برای فراهم کردن موقعیت برای سایر بازیکنان را برعهده داشت، به جای این که از سمت چپ وارد مناطق میانی شده و گلزنی کند. این سقوطی تحقیرآمیز به نظر میرسید.
پولیشیچ در آن زمستان بین مشکلات بسیار در درون و بیرون زمین در لندن گرفته شده و از هم پاشید.
او به دلیل “مشکلات شخصی» مدتی از چلسی دور شد و به خانهاش در ویمبلدون، جنوب غربی لندن، که به تنهایی در آن زندگی میکرد، پناه برد. مطلب نشریه GQ که مردم در آن زمان برای مسخره کردن او از آن استفاده میکردند، خانه پولیشیچ را اینطور توصیف کرد:” فضای مدرن مکعبی با چوب سیاه با فضاهای بسیار باز و جذاب در داخل، کمی افسردهکننده با سایههای خاکستری. یک پیراهن چلسی قاب شده روی دیوار آشپزخانه است، چند عکس خانوادگی روی قفسه در هال به چشم میخورد اما جز این وسایل و تصاویر شخصی دیگری وجود ندارد و همین باعث شده که اینجا حسی شبیه به یک سوییت هتل بسیار بزرگ داشته باشد.”
پولیشیچ بعدتر به صورت علنی درباره سلامت روانش صحبت کرد. او گفت:” فکر میکردم بسیار سرسختتر از آن هستم که نیاز به کمک داشته باشم. وقتی همه چیز فقط روی دوش شما باشد، واقعا احساس میکنید که شرایط سخت است. من به درمانگر مراجعه کردم و این هرگز چیزی نیست که کسی بخواهد از آن شرمنده باشد.”
پولیشیچ در تمام طول این مدت به بازی شطرنج ادامه داد. در سه هفته فاصله بین هفت فوریه که او از فهرست چلسی کنار گذاشته شد تا 28 فوریه که بار دیگر در لیگ برتر به میدان رفت، حساب کاربری او 241 بازی زنده را ثبت کر د. و او مدام بهتر میشد- نرخ بازی برق آسای او از 622 در اوایل همان ماه به 754 در اواخر فوریه رسید. در ادامه فصل 21-2020، شطرنج او به لطف ابزار تمرینی که برایش هزینه کرده بود و تلاش روزانه به شکلی مداوم پیشرفت کرد.
دیوید فاستر والاس یک بار نوشت که چگونه مشکل ورزشکاران بزرگ در توضیح استعدادشان با تواناییشان در نادیده گرفتن عوامل برهم زننده تمرکز-از جمله مغز خودشان- در شرایط تحت فشار در ارتباط است.
او این سوالات را مطرح کرد:” آنها چطور میتوانند مغز را نادیده گرفته و به آسانی و به بهترین شکل عمل کنند؟ چطور میتوان در لحظات بحرانی کلیشههای پیش پاافتادهای مانند یک توپ در هر ضربه یا باید در اینجا تمرکز کنم را تکرار کرد و واقعا به آن فکر کرده و سپس انجامش داد؟”
البته که پاسخ این سوالات تمرین و تکرار است. ” من این کار با 50 بار با پاس راست انجام دادم و حالا 50 بار با پای چپ انجام میدهم” – این کار را هر روز در تمام طول عمرتان انجام دهید تا به جای این که بدنتان از مغزتان فرمانبرداری کند، برعکس این روند انجام شود. والاس نوشت:” آنها میتوانند روی شم درونی و بر اساس چیزی که ملکه ذهن شده و نیت ناخودآگاه این روند را پیش ببرند. به این ترتیب فرد و عمل یکی هستند.”
پولیشیچ با کلیشهها غریبه نیست. عبارتی از ناپلئون هیل، نویسنده خودآموز آمریکایی، بالای آرنج دست چپ او تتو شده که شاید آن را در پست اینستاگرامی انگیزشی او دیده باشید:” علاقه نقطه آغاز تمامی دستاوردهاست، نه امید، نه آرزو، بلکه علاقه شدید و پر حرارت که از همه چیز پیشی بگیرد.”
علاقه او یافتن راهی برای بازگشت به ترکیب چلسی تحت هدایت توخل بود و سبکی که با آن به این خواسته رسید مانند همان سبکی بود که هرکاری دیگری را انجام داد، با تعهدی کسالتآور و منطقی و تلاشهای زیاد روزانه. پولیشیچ گفت:” مشخصا وقتی او به این تیم آمد، من بلافاصله در ترکیب اصلی قرار نگرفتم. چنین اتفاقی به این معنا نیست که ما رابطه بدی داشتیم اما من باید شایستگی حضور در ترکیب اصلی را ثابت میکردم- درست همانطور که همیشه ثابت کردم.”
او تا ماه آوریل بار دیگر به ترکیب ثابت برگشت. چلسی با سیستم 3-4-3 توخل تیم بهتری بود و هرچند پست مورد علاقه پولیشیچ دیگر وجود نداشت اما او حداقل این مربی را متقاعد کرده بود که او را به جای وینگ-بک، در پستهای هجومی متفاوتی بازی بگیرد. او برای این که بتواند در هر پستی دقایقی فرصت بازی داشته باشد، تمرین کرد تا به بازیکنی منعطف تبدیل شود.
وقتی یک ماه بعد چلسی در فینال لیگ قهرمانان برابر منچسترسیتی قرار گرفت، پولیشیچ در اواسط نیمه دوم به عنوان بازیکن تعویضی به میدان رفت و در سمت راست بازی کرد اما این موضوع اهمیتی نداشت- او در زمین بود، اولین بازیکن آمریکایی که در مهمترین مسابقه باشگاهی دنیا بازی کرده و وقتی سوت پایان بازی به صدا درامد، او اولین بازیکن آمریکایی فاتح لیگ قهرمانان اروپا لقب گرفت. او سوییشرت طوسی با نوشته USA به تن کرد تا بزرگترین دستاورد زندگیاش در زمین فوتبال را با پدرش جشن بگیرد.
کمتر از 24 ساعت بعد، پولیشیچ در حالی که هنوز مدال طلای لیگ قهرمانان را بر گردن داشت در مرکز تتویی در پایین خیابان استمفوردبریج دیده شد. او روی ساعد دست چپش و پایین آن عبارت انگیزشی، یک مهره شطرنج بزرگ تتو کرد- یک وزیر، قدرتمندترین و منعطفترین مهره در این بازی.
زیر این وزیر یک جمله به چشم میخورد: میت. (نام میانی او و مترادف با اصطلاح مات در شطرنج)
***
سرعت باورنکردنی
بازیکنان چلسی شطرنج را دوست دارند. به جز پولیشیچ، فهرست بازیکنان فعلی و سابق این باشگاه که به انجام این بازی علاقه دارند شامل کریستنسن، جورجینیو، بن چیلول، ریس جیمز، میسون مونت، اولیویه ژیرو و تامی آبراهام است.
اما قهرمان بی چون و چرای شطرنج این باشگاه در فصل 21-2020، انگولو کانته، هافبک فرانسوی، بود. پولیشیچ ماموریت شکست دادن کانته را با موفقیت انجام داد و زمانی که رتبه او در طول چند ماه تمرین بالا رفت، آنها رقابت دوستانهای را شکل دادند. پولیشیچ اخیرا گفت:” من فکر میکنم اگر از او بپرسید پاسخ متفاوتی به شما خواهد داد اما دوست دارم بگویم که من کمی بهتر هستم.”
شاید کانته حسابی ناشناس داشته باشد اما در هرحال اثری از او در فهرست دوستان شطرنج آنلاین پولیشیچ نیست و این یعنی آنها روی صفحه شطرنج واقعی و بدون گرفتن زمان بازی میکنند. این بازی بسیار متفاوتی از شطرنج برق آساست که پولیشیچ روی آن تمرین میکند، مسابقهای که بازیکنان باید هر حرکت را در عرض چند ثانیه انجام دهند.
وقتی مردم از علاقه زیاد پولیشیچ به شطرنج باخبر شدند، مدام این سوال را مطرح میکردند که آیا این موضوع کمکی به فوتبال بازی کردن او میکند یا خیر. به جای استفاده از تشبیههای بیهوده فنی درباره این که وینگرهای معکوس چه شباهتهایی با فیلها دارند، او درباره مهارت ذهنی صحبت کرد:” این واقعا به شما کمک میکند که سریع و تیز باشید- شما باید خیلی سریع فکر کنید.”
بخش سخت شطرنج برق آسا مانند فوتبال در بالاترین سطح این است که باید حرکت درست را تحت فشار زمانی شدید انتخاب کرد، تقریبا سختتر از آن که بتوانید فکر کنید. پولیشیچ درباره شطرنج میگوید:” این بازیای باورنکردنی است که به شما در بسیاری از موارد کمک میکند، مانند حل کردن مشکلات یا دیدن الگوهای متفاوت. من نمیگویم که این ورزش مستقیما به من کمک کرده که فوتبالیست بهتری باشم اما مطمئن بهتر از زل زدن به صفحه نمایش و بازی کردن است.” (مانند بازیهای ویدیویی مثل فورتنایت- این موضوع را در نظر نگیرید که او عملا در حال توصیف شطرنج آنلاین است.)
این درست همان جایی است که مقایسه استاندارد بین سرمربیان فوتبال و شطرنجبازها شروع به فروپاشی میکند. فوتبال سریع و روان است، نه ورزشی فکری و بر اساس نوبت و هرکس که نام آژاکس به گوشش خورده باشد، میتواند به شما بگوید که پستها بیشتر یک پیشنهاد هستند تا این که نقش بازیکن باشند. مهمتر این که مهرههای فوتبال خودشان فکر میکنند- بازیکنان این بازی خود بازیکنان هستند.
برخلاف شطرنج که استراتژی هر تیم قدم به قدم از ذهن یک نفر سرچشمه میگیرد، تاکتیکهای فوتبال حوادثی ناگهانی هستند که از افراد بسیاری که انتخابهای بهم پیوسته بسیار سریعی دارند، ناشی میشوند. شاید به همین دلیل است که فوتبالیستها دوست دارند قدرت تصمیمگیری خودشان را در مسابقات برق آسای آنلاین مقابل ساعت امتحان کنند. به گفته خورخه والدانو، نبوغ فوتبالی در “توانایی تحلیل و حل کردن خلاقانه مشکلات تحت فشار با سرعتی غیرقابل تصور” است.
بزرگترین چالش پولیشیچ در چلسی بیشتر از این که یافتن نقش تاکتیکی درست باشد، یاد گرفتن تصمیمگیری در سرعت لیگ برتر بوده است. وقتی او خوب است در واقع بازیکنی سرعتی، با قابلت تعویض منطقه بازی و بسیار خلاق است؛ از آن دست بازیکنانی که هر مربیای رویایش را دارد. وقتی بد است به ماشینی واژگون تبدیل میشود که دریبلهایش به جایی نمیرسد و پاسهای اشتباه ارسال میکند.
این روایت مشابهی در تیم ملی آمریکا هم هست، جایی که فشار روی پولیشیچ از نظر زمانی و فضایی (به هرحال فوتبال ملی است) کمتر از وزن انتظارات است. او در مسابقات انتخابی جام جهانی امسال گفت:” من مدام به این فکر میکنم که باید بهتر عمل کرده و کاری کنم که تیم را نجات دهم اما نیازی به این کار نیست چون ما تیم بسیار قدرتمندی داریم. بارها فکر کردم که بیش از حد به این موضوع فکر میکنم و سعی دارم به شکلی بسیار خوب ظاهر شوم که واقعا نیازی به آن نیست. لازم نیست هر چیزی را بیش از حد پیچیده کنم.”
او درباره قدرت این تیم دروغ نمیگوید. تیم ملی آمریکا به شکلی باورنکردنی جوان است- پولیشیچ تا سپتامبر 24 ساله نمیشود اما به عنوان یک بازیکن کهنهکار شناخته میشود- اما بیشتر از هر زمان دیگری با استعداد است و پر از بازیکنان آیندهدار از بعضی از باشگاههای برتر اروپایی است. این تیم با هر معیاری به جز انتظارات فزاینده خودشان، اخیرا بسیار خوب بوده و توانست سهمیه حضور در جام جهانی نوامبر و دسامبر امسال را به دست آورده و دو جام قهرمانی را با غلبه برابر مکزیک، قدرت سنتی آمریکای شمالی، کسب کند.
اما آنها هنوز ثبات زیادی ندارند و این موضوع درباره هیچکس به اندازه ستاره و کاپیتان این تیم صادق نیست. پولیشیچ حتی برابر تیمهای ملی نه چندان قدرتمند همچنان دریبلهای بیحاصل میزند، پاسهای اشتباه ارسال میکند، بیش از حد تلاش میکند و بسیار کم به هدف میرسد. او استعداد و پشتکار زیادی دارد اما فکر کردن بیش از حد مدام سد راهش میشود. او نمیتواند از تفکراتش دست بردارد و اقدامی ساده و فوق العاده داشته باشد.
شاید بتوانید حدس بزنید که او به چه چیزی فکر میکند. چهار سال قبل وقتی آمریکا نتوانست مجوز صعود به جام جهانی قبلی را دریافت کند، پولیشیچ جوانترین بازیکن حاضر در زمین بود. این اولین شکست ویران کننده در روند صعود افسانهای او در مسیر ستاره شدن به حساب میآمد. حالا او با فصلهای حرفهای سختی که به تنهایی سپری شده، به بلوغ رسیده و این شانس را دارد که همه این اتفاقات را در قطر به دست فراموشی بسپارد. در مقایسه با معنایی که حضور درخشان او در قطر برای زندگی حرفهای خودش- و تمام کشورش- دارد، اتفاقات لندن واقعا هیچ ارزش و اهمیتی ندارد.
در حالی که آمریکا برای انجام آخرین بازی خودش پیش از بازی اول جام جهانی برابر ولز در 21 نوامبر آماده میشود، پولیشیچ هنوز نشان داده که آمادگی رهبری آنها را دارد. رویاهای او مانند تصمیماتش در صفحه شطرنج و زمین بازی فرصت زیادی ندارند و زمان در حال از دست رفتن است.
***
شطرنج اما با تاس
پولیشیچ در ماه مارس اولین بازی شطرنج عمومیاش را انجام داد، دیداری دوستانه برابر شبیهسازی کامپیوتری که بازی مگنوس کارلسن، قهرمان جهان، را در سن 10 سالگی تقلید میکرد. (کارلسن یک هوادار فوتبال واقعی است و برای مدت کوتاهی رتبه اول جهان در بازی فانتری لیگ برتر را داشت.) جدای از یک یا دو اشتباه، تصمیمگیری پولیشیچ بسیار خوب بود. دیوید هوول، استاد بزرگ شطرنج، مدعی شد:” کریستین تا به حال جلو هر حملهای را گرفته است!” اما او این کار را خیلی آهسته انجام میداد، روی هر حرکت خیلی فکر میکرد و همین باعث شد که روی حرکت بیست و پنجم با به پایان رسیدن زمانش ببازد.
حتی در تورنمنتهای شطرنج حرفهای که بازیها میتوانند ساعتها طول بکشند، زمان یا قدرت مغزی کافی برای محاسبه هر حرکت روی هر موقعیت وجود ندارد. بازیکنان باید بر اساس احساس درونی درباره نحوه پیش رفتن یک موقعیت تصمیم بگیرند. کارلسن جزو بزرگترین شطرنجبازهای تاریخ است و این مقام را نه به خاطر این که توانسته حرکات ابتدایی را به خاطر سپرده و خطوط تاکتیکی را در ذهنش پیش ببرد، بلکه به این خاطر به دست آورده که شهود ابر انسانی دارد. او میگوید:” چیزهای زیادی در شطرنج نیستند که من با قطعیت از آنها مطمئن باشم.”
عبارت معروفی درباره فوتبال وجود دارد که میگوید این ورزش همان شطرنج اما با تاس است. در واقع حتی شطرنج هم شطرنج با تاس است. بهترین بازیکن تنها در روندی طولانی و خدا میداند بعد از چند بازی، میتوانند به برتری برسند و و هیچ تضمینی وجود ندارد که این روند به اندازه کافی طولانی باشد که نتیجه آن مشخص شود.
زندگی فوتبالیستها تا حدی به همین شکل است. مهم نیست که چقدر سخت تلاش میکنیم، اتفاقات بسیاری خارج از کنترل ما است. دوستان آنها ممکن است هر زمان به تیم دیگری منتقل شوند (آبراهام تابستان گذشته به رم رفت و کریستنسن در آستانه پیوستن به بارسلوناست). خریدهای جدیدتر ممکن است جای شما را در زمین بگیرند (حکیم زیاش، تیمو ورنر، کای هاورتز، روملو لوکاکو). تمرینات و حس درونی ممکن است به شما بگوید که باید سرتان را پایین انداخته و به رقابت ادامه دهید اما هر فصلی که در موقعیت بدی میمانید به معنای پرتاب دوباره تاس است. زندگی حرفهای بازیکنان کوتاه است.
زندگی حرفهای ممکن است با مصدومیتها کوتاهتر هم بشود و سابقه درمانی پولیشیچ نگرانکننده است. فهرست دلایل مصدومیت او در سایت ترانسفر مارکت این احساس را القا میکند که انگار کسی خواسته بدون این که استخوانی را بشکند، یک بدن را نابود کند: مشکلات ماهیچهای، مصدومیت ماهیچه، کبودی ماهیچه، پارگی بافت ماهیچه، پارگی در عضله، آنفلونزای شکمی، آنفلونزا، قرنطینه، کرونا، مصدومیت کشاله ران، مصدومیت همسترینگ، مصدومیت ماهیچه ران، مصدومیت مچ پا، ورم روی پا، کشیدگی ماهیچه ران، عفونت و مریضی. هر بار که او در شرایط خوبی مانند بهار امسال که پولیشیچ- هاورتز- مونت بهترین مثلث هجومی چلسی به نظر میرسیدند، مصدومیت دیگری به وجود آمده و بار دیگر او را به نیمکت برمیگرداند.
حتی وقتی او آماده است هم نمیتواند از فرصت استفاده کند. هرچند آمار گلهای او در راستای آمار گلهای مورد انتظارش است اما اخیرا ضربات مهمی را از دست داده است. فرصت خوبی که در فینال لیگ قهرمانان برابر سیتی از دست داد و فرصت خوب دیگری در دقایق پایانی بازی برگشت مرحله یک چهارم نهایی برابر رئال مادرید که در نهایت با حذف چلسی به پایان رسید. او در فینال جام اتحادیه که با شکست برابر لیورپول در ماه فوریه همراه بود هم فرصت خیلی خوب دیگری را خراب کرد. پولیشیچ ماه گذشته فرصتی را برابر لستر از دست داد که توخل آن را “فراتر از یک شانس” نامید. توخل از گلهای مورد انتظار و این که قرار گرفتن در فرصت شوتزنی مهارتی قابل اطمینانتر از گل کردن این ضربات است، خبر دارد اما به نظر میرسد که گلهای مورد انتظار این موقعیتها کمکی به بهبود روابط پولیشیچ با مربیاش نمیکند.
وقتی او درباره دلیل علاقهای به شطرنج صحبت میکند مشتاق به نظر میرسد. او پیش از آن بازی خیریه با کارلسن گفت:” من بازیهایی که شامل مهارتهای بسیار باشد را دوست دارم و حس میکنم در شطرنج نمیتوان همیشه خوش شانس بود. بازیکن بهتر معمولا برنده میشود.”
تا جایی که آینده او به عنوان یک بازیکن ثابت ترکیب چلسی مشخص است… پولیشیچ در حال حاضر برنده به نظر نمیرسد. این نگرانی بزرگی نه فقط برای زندگی حرفهای در سطح باشگاهی، بلکه برای قراردادهای این بازیکن (او تابستان گشته از نایکی جدا شد تا قراردادی رکوردشکن را با پوما به امضا برساند) و آمادهسازیاش برای جام جهانی هم به حساب میآید. در حالی که دو فصل از قرارداد او با چلسی باقی مانده، حالا زمان آن رسیده که چلسی قرارداد او را تمدید کند یا به فکر انتقال پولیشیچ باشد. مورد دوم بسیار محتملتر به نظر میرسد.
اگر توییت معروف ماه گذشته پدر او که در نهایت پاک شد، نشانهای به حساب بیاید، پولیشیچ در حال ارزیابی شرایطش است و این احساس را دارد که زمان جدایی رسیده است.
مارک پولیشیچ نوشت:” نکته غمانگیز این است که او این باشگاه، هم تیمیهایش و لندن را دوست دارد… او قلب و روحش را برای تبدیل شدن به بازیکنی حرفهای فدا کرده است. زندگی فراز و نشیب دارد پسرم… شش ماه بزرگ در پیش است…”
***
پایان بازی
تابستانی که تکلیف آینده حرفهای پولیشیچ را مشخص میکند به صورت رسمی از اول ژوئن آغاز شده، زمانی که پاس گل اول تیم ملی آمریکا را در جریان پیروزی 0-3 در دیدار دوستانه برابر مراکش ارسال کرد. این امیدوارکنندهترین عملکرد این تیم در چند ماه اخیر بوده است. چند روز بعد در یکی از عصرهای اردوی تیم ملی بود که او برنامه شطرنج را باز کرد و هفت بازی سریع را در یک ساعت انجام داد.
سپس اتفاقی غیرمعمول رخ داد: او از این حساب کاربری خارج شد.
پولیشیچ در طول یک هفته بعد هیچ شطرنج آنلاینی بازی نکرد که طولانیترین فاصله او از این بازی در طول علاقه بیش از حدش به شطرنج در 18 ماه اخیر بوده است. او در عوض فوتبال بازی کرد.
او دیگر در لندن تنها نبود؛ پولیشیچ به خانه برگشته و پیش دوستانش بود، کسانی که در تیمهای ملی جوانان با آنها بزرگ شده بود، برای کشوری که دوستش داشت و در تیمی که هرگز او را به تیم دیگری منتقل نمیکرد، بازی میکرد. او خوشحال به نظر میرسید.
او در آن هفته موهایش را به رنگی تابستانی درآورد- کاری که مردم وقتی قصد ایجاد تغییرات بزرگ در زندگیشان را دارند، انجام میدهند.
او کارهای انسانهای عادی مثل بازی کردن با نوزاد واکر زیمرمن، هم تیمیاش، را انجام داد.
او بالاخره در دهم ژوئن بار دیگر برنامه شطرنج را باز کرد. پولیشیچ و زیمرمن یک بازی آنلاین را شروع کردند، درست مثل اولین بازیای که یک سال قبل وقتی پولیشیچ در حال مقابله با مشکلات سلامت روانش بود، انجام داده بودند. این صرفا یک بازی دوستانه بود و جنبه جدی نداشت- پولیشیچ بسیار قویتر بود- بنابراین اهمیت زیادی نداشت که پس از 10 حرکت، برنامه را وسط بازی بستند و دیگر به آن برنگشتند.
شاید کادر فنی تیم ملی آنها را فراخوانده باشد. شاید خانواده یا دوستی تماس گرفته باشد. چه کسی واقعا به دلیل خاصی نیاز داشت؟ این یک روز آفتابی در آمریکا بود. شطرنج میتوانست صبر کند.