فقط مهاجمان بزرگ میدانند؛ هنر گلزنی روی ریباند
هفتیک – الکس اوکسلید چمبرلین تابستان گذشته در گفتگویی با اتلتیک درباره مهارت به گل تبدیل کردن ضربات ریباند صحبت کرد.
او گفت:« فکر میکنم میتوان روی این مهارت تمرین کرد، شما فقط باید از جایی که بهترین بازیکنان خودشان را در آن موقعیت قرار میدهند آگاه باشید. برای مثال، حرکات ادینسون کاوانی و جایی که میداند یا فکر میکند که توپ در آنجا فرود میآید. شاید شما متوجه آن نباشید اما او احتمالا در طول یک بازی 20 بار این کار را انجام میدهد تا یک بار توپ جلوی پایش فرود بیاید.»
اوکسلید چمبرلین روی اهمیت کنشگر بودن و «قمار کردن» برای قرار گرفتن در جایی که توپ ممکن است در آنجا بیفتد و سپس واکنش نشان دادن همزمان با مدافعان تاکید کرد. او اظهار داشت:« اگر توپ به شما برسد، دست بالا را در اختیار دارید. برای آن آماده هستید و فقط کافی است یک ضربه ساده به آن بزنید.»
همه ما مهاجمانی را دیدهایم که ناگهان در نقطهای حضور پیدا میکنند که یک دروازهبان توپ را به سمت آن دور کرده است و به آسانی میتوان باور کرد که بعضی از بازیکنان شم ذاتی در انجام این کار دارند. اما ضربات ریباند واقعا تا چه حد مهم هستند؟ و اگر بازیکنان قرار است برای آن تمرین کنند، باید دقیقا چه چیزی را تمرین کنند؟
برای پاسخ به این سوالها، اول نیاز به تعریف مشخصی از این داریم که ریباند دقیقا چیست. ما میتوانیم ضربات پس از دفع، قطع، دور کردن نادرست و حتی ضربات ضعیفی که هرگز از خط دروازه عبور نمیکنند را در این دسته به حساب بیاوریم. هرچند برای ساده کردن این مبحث به سناریویی میپردازیم که پیشبینی کردن را آسانتر میکند: شوتهایی که چند ثانیه پس از شوتی که از سوی دروازهبان یا تیرک دروازه دور شده زده میشوند.
ضربات ریباند بیشتر از آنچه که شما فکر کنید نادر هستند. تنها 105 ریباند در 208 بازی این فصل لیگ برتر زده شده که هم تراز با نرخ میانگین مجموع یک ضربه ریباند در هر سه بازی از فصل 14-2013 بوده است. ریباندها تنها 1.4 درصد از کل شوتهای زده شده در لیگ برتر را شکل میدهند. اگر کاوانی واقعا به دنبال فرصت از هر 20 بار در هر بازی است پس او بازیکن بسیار صبوری است.
هرچند وقتی ریباندی جلوی پای یک مهاجم بیفتد، ارزشش را دارد. یک شوت از هر چهار شوت ریباند تبدیل به گل میشود و همین باعث شده که نرخ تبدیل به گل آنها از 90 درصد ضربات غیر پنالتی بهتر باشد.
هرچند تعداد ضربات ریباند گل نشده بسیار است اما آنها 3.6 درصد از گلهای غیر پنالتی لیگ برتر را تشکیل میدهند که آماری نزدیک به 4.1 درصد از گلهای غیر پنالتی زده شده با دو حرکت پس از کرنر و 2.9 درصد گلهای غیر پنالتی گل شده با دو حرکت پس از ضربات آزاد را دارند (با این حال اگر شما کرنرهای کوتاه و موج دوم حملات را در این بازه به حساب بیاورید، آمار این ضربات شروع مجدد به شکل قابل توجهی افزایش پیدا میکند).
اگر تمرین روی روند همیشه استفاده از توپهای مرده ارزشش را داشته باشد، شاید باید نگاهی نزدیکتر به ریباندها هم بیاندازیم. آیا مهارتها یا استراتژیهایی برای این که شوتزن بهتری روی ریباندها بود وجود دارد یا همه چیز به غریزه و شانس بستگی دارد؟
اتلتیک دادههای هشت فصل را بررسی کرده و 34 گل ریباند این فصل (به علاه آرشیو بعضی از بهترین ریباندها) را بازنگری کرده تا نکاتی را در این زمینه به دست آورد.
***
شوت زدن پیش از نزدیک شدن ریباند به دروازه، با پای بیرونی
شوتی را تصور کنید که قرار است موقعیت ریباند ایجاد کند. آیا شوت کات داری به گوشه بالای دروازه را تصور کردید که از سوی دروازهبانی که به هوا پریده دور میشود؟
نه، این اشتباه است. این تصویر را از ذهنتان بیرون کنید.
واقعیت این است که این ریباندها از شوتهای که به طور میانگین 17 متر با دروازه فاصله دارند یا حدود 25 درصد از شوتهای عادی نزدیکتر هستند به دست میآیند. شاید دلیل چنین اتفاقی این باشد که احتمال از دست رفتن شوتهای از راه دور بیشتر است یا زمان بیشتری را در اختیار دروازهبان قرار میدهد که توپ را مهار کرده یا آن را به منطقه امنی برساند، در حالی که احتمال مهار شوتهای نزدیکتر با هر بخشی از بدن، بدون این که کنترلی روی جایی که ریباند آن فرود میآید داشته باشید بیشتر است.
حالا که صحبت از بخشهای بدن شد به واقعیت جالبی اشاره میکنیم: شوتهای بیرون از عرض تیرک دروازه اگر با پای بیرون شوتزن (یعنی پای راست وقتی شوت از سمت راست است و پای چپ وقتی شوت از سمت چپ است) زده شوند، 34 درصد بیشتر احتمال ایجاد فرصت ریباند را دارند.
حتی پس از کنترل فاصله شوت، از آنجایی که شوتزنها پای بیرونی نزدیکتر به دروازه و پای داخلی از فاصله دور را ترجیح میدهد، تاثیر ریباند همچنان باقی میماند. یک توضیح محتمل این است که شوتهای با پای بیرونی قدرت را به جایگیری ارحج میکنند که شاید کنترل شوت را سختتر کرده و احتمال ایجاد فرصت ریباند را بیشتر کند.
***
قرار گرفتن بین نقطه پنالتی و محوطه شش قدم
شاید این موضوع بسیار مشهود به نظر برسد اما بهترین راه برای گل کردن ریباند قرار داشتن در جای درست در زمان درست است و جای درست اکثرا بین نقطه پنالتی و محوطه شش قدم است.
درک دلیل این که چرا باید در اینجا قرار داشته باشید دشوار نیست؛ توپهایی که دروازهبان با موفقیت به سمت دیگر دفع کرده یا با فاصله از دروازه مشت میکند معمولا منجر به موقعیت ریباند نمیشوند اما رسیدن تصادفی به توپهای دفع شده یا توپهایی که با برخورد به بخشهای مختلف بدن برگشته در میانه این محوطه بسیار ساده است.
هر از چند گاهی کسی که شوتی را روی ریباند میزند میتواند روی شوتهای از راه دور خوش شانس باشد، مانند کوین دی بروین برابر برنتفورد…
… اما اکثر ریباندها شاید درست در اطراف اینجا فرود بیایند…
و همانطور که اوکسلید چمبرلین گفت اگر شما برای آن آماده باشید، تنها یک ضربه ساده کافی است. به این ضربه از سادیو مانه، همتیمی او، نگاه کنید که با هفت گل از روی ضربات ریباند در کنار هری کین در جایگاه دوم بیشترین گلزنان از روی این موقعیتها از فصل 14-2013 تا به حال قرار دارد. هرچند او تنها یک ریباند به جز ریباندهای پس از ضربات پنالتی را به گل تبدیل کرده است.
***
ریباند از راست
پستی که بیشترین گلهای ریباند را به ثمر رسانده مهاجم نوک است. این جای تعجبی ندارد. اما اتفاق جالبی که در سایر پستها رخ میدهد این است که بازیکنانی که در سمت راست ساختار تیمی قرار دارند شانس بیشتری برای دریافت موقعیت ریباند نسبت به بازیکنان سمت چپ دارند.
چنین شرایطی در فوتبال چندان رایج نیست. به صورت کلی و در طول هشت فصل گذشته، وینگرهای چپ لیگ برتر به نسبت وینگرهای راست، هافبکهای هجومی سمت چپ به نسبت هافبکهای هجومی سمت راست و مدافعان چپ به نسبت مدافعان راست بیشتر گلزنی کردهاند.
شرایط روی ریباندها برعکس است
از 19 پست (به جز دروازهبان) محاسبه شده در دادههای Stats Perform، بیشترین افرادی که از ریباندهای استفاده کردهاند وینگرهای راست هستند که 5.2 درصد از گلهای مورد انتظارشان را از روی ضربات ریباند به دست آوردهاند. وینگرهای چپ در انتهای این جدول قرار دارند که تنها 2.7 درصد از گلهای مورد انتظارشان از روی ریباندها بوده – کمتر از هر پست دیگری.
همین موضوع در ابعادی کمتر تقریبا در همه نقاط زمین صدق میکند. هافبکهای راست گلهای مورد انتظار بیشتری از هافبکهای چپ، وینگ-بکهای راست از وینگ-بکهای چپ، مدافعان راست از مدافعان چپ و حتی مدافعان میانی سمت راست از مدافعان میانی سمت چپ دارند. تنها پستی که از این الگو پیروی نمیکند هافبکهای هجومی چپ و راست هستند اما حتی آنها هم با 3.7 درصد و 3.5 درصد بسیار نزدیک هستند.
دلیل این موضوع مشخص نیست چون بیشتر شوتهای ریباند از وسط محوطه جریمه زده میشود که دسترسی هیچ یک از طرفین به آن به نسبت دیگری آسانتر نیست. شاید این موضوع بار دیگر به پایی که با آن به توپ ضربه زده میشود بستگی داشته باشد، چرا که احتمال گل شدن ضربات ریباند زده شده با پای بیرونی در محوطه وسیع حدودا دو برابر است و تعداد بازیکنان راست پای حاضر در سمت راست بسیار بیشتر از بازیکنان چپ پا در سمت چپ است.
در هر حال، شما برای این که به نتیجهای برسید نیازی به تمام پاسخها ندارید: شوت از سمت چپ، ریباند از سمت راست.
***
دنبال کردن شوت خودتان
یکی از هر چهار ریباند گل شده توسط همان بازیکنی به ثمر رسیده که شوتی را زده که باعث ایجاد فرصت ریباند شده است. منطقی است، اینطور نیست؟ این بازیکن به دروازه نزدیک است و خط دید مشخصی همزمان با دور کردن توپ توسط دروازهبان دارد. تمام کاری که یک شوتزن باید انجام دهد تا به بازیکنی تبدیل شود که فرصت استفاده از ریباند را دارد این است که سریع فکر کند.
مورد کلاسیک و رایج بازیکنی که ریباند ضربه خودش را به گل تبدیل میکند پنالتیزنی است که ضربه پنالتیاش را از دست داده اما توپ را دنبال کرده است. این ضربات 18 درصد از کل ریباندهای گل شده روی ضربات خود بازیکن را تشکیل میدهند.
رحیم استرلینگ که با هشت ریباند گل شده از فصل 14-2013 تا به حال بیشتر از هر بازیکن دیگری در لیگ برتر روی این ضربات به گل رسیده چند گل را از روی ریباند پنالتی زده که شامل یک گل برابر نوریچ در ماه فوریه است. توجه کنید که او چطور پس از پنالتیاش یک گام سریع رو به جلو برمیدارد تا درست در مرکز منطقه خاص استفاده از ریباند قرار بگیرد و همین بیشترین شانس را برای واکنش نشان دادن به او میدهد….
هرچند در اکثر اوقات، شوتزنی که ریباند شوت خودش را به گل تبدیل میکند زمان یا فضای زیادی برای برنامهریزی روی این کار ندارد. توپهای ریباندی که یک دروازهبان در یک چهارم نزدیک میاندازد معمولا با یک شوت شانسی همراه است. یک بازیکن در بهترین حالت میتواند گاهی شانس خودش را با بازیخوانی شوت خودش و حرکت به سمت زاویه بهترین برای ریباند احتمالی افزایش دهد یا این کار را صرفا با رها نکردن بازی پس از شوت زدن انجام دهد، مانند جان استونز برابر لیدز…
***
شروع نفوذ پیش از شوت
قرار گرفتن در مکان درست برای ریباند اغلب خارج از کنترل بازیکن است، درست مثل تلاش برای گرفتن بهترین صندلی وقتی بلیتفروشی آغاز میشود. زمانی آن را میبینید که خیلی دیر شده است.
در عوض بسیاری از ریباندهای موفق روی نفوذهای هجومی عادی پیش از شوت که قرار است پاسی هدفمند در محوطه جریمه باشند به دست میآیند. این اتفاقی است که روی نفود محمد صلاح رخ داد که تحسین اوکسلید چمبرلین را در مصاحبهاش به همراه داشت.
او گفت:« من فکر میکنم اندی رابرتسون شوتی زد و به محض این که به توپ ضربه شد، مشخص بود که دروازهبان آن را مهار میکند. محمد به همراه مدافع این توپ را دنبال کند اما میتوانید ببینید که او یک قدم به سمت راستش برمیدارد.»
به نظر میرسد که صلاح این انحراف به راست را با پیشبینی ریباند داشته اما این قدم پیش از شوت برداشته شد. در ویدیو اینطور به نظر میرسد که صلاح سعی در غلبه بر تایرون مینگز و متمایل کردن او به تیر عقب داشته تا رابرتسون سانتر کوتاهی را ارسال کند – اتفاقی محتملتر از ریباند شانسی.
در چنین مواردی به سختی میتوان فهمید که آیا بازیکن نفوذکننده در حال پیشبینی ریباند است یا پاس، چون ایده اصلی در هر دو صورت یکی است: غلبه بر مدافعان میانی و رسیدن به جلوی دروازه همزمان با توپ. یک نفوذ با زمانبندی درست میتواند بازیکن را در موقعیت استفاده از هر دو احتمال قرار دهد.
در سایر موارد، نفوذ بازیکن او را کمی زودتر به محوطه جریمه میرساند و او در اطراف جایی که توپ ریباند همانجا میافتد قرار میگیرد. سپس درگیریای بین این مهاجم و خط دفاعی برای رسیدن زودتر به توپ پیش میآید.
اینجا مثالی از روبین فن پرسی از فصل 14-2013 را بررسی میکنیم، زمانی که او سه گل از 10 گل غیر پنالتیاش را از روی ریباندها به ثمر رساند. این نفوذ که او را در موقعیت ریباند قرار میدهد به درستی پیش از شوت شروع میشود، او به سمت محوطه جریمه میدود تا گزینه برای دریافت سانتر اشلی یانگ باشد. سپس سری دوم حرکات او شکل میگیرد، زمانی که شوت زده شده به تیر برخورد میکند و فن پرسی وارد عمل میشود تا زودتر از مدافع به آن برسد.
نفوذ اول که مهاجم را در نزدیکی محوطه جریمه پیش از زدن شوت قرار میدهد تاکتیکی است…
… اما حرکت دوم به سمت توپ صرفا به زمان واکنش بستگی دارد.
اصیلترین نفوذ برای ریباند توسط بازیکنی انجام میشود که پیش از آن که یکی از هم تیمیهایش ژست شوت زدن را بگیرد در نزدیکی دروازه باشد، بنابراین پشت خط دفاعی را هدف قرار میدهد تا در صورت دفع ناقص توپ توسط دروازهبان فرصت کافی را داشته باشد. کریستیانو رونالدو به این ترتیب گل منچستریونایتد برابر نیوکاسل یونایتد را به ثمر رساند….
رونالدو این فصل تنها سه شوت روی ریباند داشته اما هر سه به گل تبدیل شده تا بالاترین رکورد گل ریباند در یک فصل (و مجموع گلهای مورد انتظار) نسبت به هر بازیکن لیگ برتری دیگری در هشت سال اخیر را به خودش اختصاص داده باشد. او این نفوذهای نامحسوس را 20 بار در هر بازی انجام میدهد، همان حدسی که اوکسلید چمبرلین درباره کاوانی زده بود، اما در آخر چند قدم با زمانبندی درست تنها چیزی است که کافی است.
***
ضربه تمام کننده سریع
برخلاف ضربات شروع مجدد که سود زیادی از توپها و موجهای دوم حملات میبرند، شانس ریباند یا با چند اقدام اول پس از شوت وارد دروازه میشوند یا به ندرت تبدیل به گل میشوند.
مهاجمی که توپ ریباند را دریافت میکند فرصت نادری برای شوتزنی در شرایطی دارد که دروازهبان و خط دفاعی در بینظمترین حالت ممکن قرار دارند. این که مدل جدید گلهای مورد انتظار در Stats Perform شامل مقیاسی در این باره است که آیا هر شوتی ریباندی به همراه دارد یا خیر بیدلیل نیست. هر چقدر که شوت زدن زننده ضربه ریباند بیشتر طول بکشد، احتمال این که این فرصت از دست برود بیشتر است.