آنالیز: چرا نمایش اتلتیکو مقابل سیتی خستهکننده نبود
هفتیک- دیهگو سیمئونه وقتی پس از باخت 0-1 برابر منچسترسیتی مقابل میکروفونها نشست ویژگیهای بسیاری را به صورت همزمان داشت- صدایش دورگه بود، به وضوح خسته بود و مثل همیشه با استایل سر تا پا مشکی، خوش پوش به نظر میرسید- اما اگر یک ویژگی در بین آنها دیده نمیشد، داشتن حالت تدافعی بود.
او درباره تیم میزبان گفت:” آنها به شکلی بسیار پویا بازی کردند. بازیکنانشان را جلو کشیدند، همیشه به دنبال انجام بازی گروهی به شکلی دوست داشتنی بودند و تماشای بازی آنها بسیار دلنشین بود. و ما با این احساس که صرفا از این بازی عبور کنیم، بازی کردیم. ما میخواستیم با استفاده از ابزاری که داریم در برابر تیمی با سلاحهای خاصی خودش بازی را پشت سر بگذاریم.”
ابزارهایی که اتلتیکو مادرید داشت، شامل توپ نبود. سیتی توپ را در اختیار خودش گرفته بود، با 71 درصد مالکیت در برابر 29 درصد اتلتیکو مادرید، 283 لمپس توپ در یک سوم هجومی به نسبت 36 لمس توپ اتلتیکو و 15 شوت در برابر صفر شوت. برای اولین بار در همه رقابتهایی که سیمئونه در این 11 سال به عنوان سرمربی در آنها حضور داشته، اتلتیکو بازی را بدون حتی یک شوت در چارچوب به پایان رساند.
اما به چیزهایی که میشنوید اعتماد نکنید، چنین چیزی به این معنا نیست که این بازی خستهکننده بود.
واقعیت این است که این رقابتی پرتنش بین دو نفر از بهترین مربیان دنیا بود، یک ساعت و نیم از تطابق تاکتیکی نامحسوس اما حساس در هر یک از دو سوی زمین، مانند استاد بزرگان شطرنج که در یک بازی دشوار و نزدیک با تغییر جایگاه و ساختار حرکتی مهرههای سرباز با هم مبارزه میکنند. شاید تماشای فوتبال با این شکل طعم گسی داشته باشد اما بعضی از نوشیدنیها هم همین طعم را دارند اما کافهها همچنان بسیار شلوغ هستند.
حدود 15 دقیقه اول پس از شروع بازی به خاطر عادی بودن دو تیم قابل توجه بود. علیرغم صحبتهای پپ گواردیولا در کنفرانس خبری پیش از بازی – “من دوست دارم بیش از حد فکر کنم و تاکتیکهای احمقانهای خلق کنم”- سیتی با سیستم همیشگی 3-3-4 به میدان آمد، در حالی که ژوائو کانسلو به جای کایل واکر محروم در سمت راست قرار داشت و ناتان آکه به عنوان مدافع چپ به میدان رفته بود. تنها شگفتی بازی عدم حضور فیل فودن در خط حمله سه نفره این تیم بود، جایی که گواردیولا از رحیم استرلینگ، کوین دی بروین و ریاض محرز استفاده کرده بود.
ساختار دفاعی اولیه 2-3-5 اتلتیکو مادرید هم مطابق انتظار بود. هرچند سیمئونه نامش را به عنوان یکی از آخرین طرفداران متعصب و سنتی 2-4-4 به ثبت رسانده اما فصل گذشته در مسیر کسب دومین عنوان قهرمانی لالیگا مهارتش در استفاده از وینگ-بکها و ساختاری منعطفتر را هم نشان داد. سبک اصلی در این بازی قرار گرفتن وینگ-بکهای اتلتیکو در عمق برای دفاع مقابل خط حمله پنج نفره گسترده سیتی و تغییر خط میانی سه نفره با توجه به محل قرار داشتن توپ بود. آنها به این شکل توانستند آکه پا به توپ را به تله انداخته و مسر او را از سه طرف ببندند.
این نسخه محتاطانهتری از نحوه غلبه اتلتیکو بر منچستریونایتد در مرحله قبلی بود. اما در جاهایی که یونایتد اغلب توپ را زیر فشار لو میداد و در تغییر شرایط بازی مقابل خط دفاعی کمعرض و سه نفره سیمئونه مشکل داشت، سیتی در واقع همان سیتی بود. آنها فشار را پس زده، بازی ترکیبی ماهرانهای را در کنارهها ترتیب داده و توپ را به فضاهای خالی سمت دیگر زمین میفرستادند، جایی که کانسلو و دیبروین میتوانستند هرکاری که میخواستند انجام دهند.
این موضوع چندان جواب نداد تا این که سیمئونه دومین ساختار دفاعیاش را به کار گرفت که احتمالا از قبل برنامهریزی شده بود. کمتر از 20 دقیقه از بازی گذشته بود که اتلتیکو زوج هجومیاش شامل ژوائو فلیکس و آنتوان گریزمان را از هم دور کرده و آنها را در دو طرف خط میانی به عنوان وینگرهای آماده برای ضد حمله در ساختار 0-5-5 به کار گرفت.
به کارگیری ساختاری که به داشتن خط حمله تظاهر هم نمیکند، حتی برای تیم اتلتیکو که به استفاده از دفاع غیرقابل نفوذ در مراحل حذفی برابر تیمهایی که در حفظ مالکیت توپ برتر هستند، معروف است نیز اقدامی غیرعادی بود. این کار به قیمت شوخیهایی با سیمئونه انجام شد که غیر قابل اجتناب بود.
هرچند صادقانه باید گفت که نیم ساعت استفاده از سیستم 0-5-5 بهترین دقایق بازی آنها در زمین بود.
با خط دوم جدید و پنج نفره اتلتیکو، دیگر فضایی در کنارهها وجود نداشت و سیتی نمیتوانست به استفاده از سانترهای کم ارتفاعی که خطرناکترین تهدید آنها بود، تکیه کند.
بدون تهدید ضدحملات ژوائو فلیکس و گریزمان در وسط زمین که مدافعان میانی سیتی را به خود مشغول کند، جان استونز با توپ جلوتر رفت تا برتری عددی بیشتری در این دو تراکم پنج نفره ایجاد کند…
و همزمان وقتی فضایی برای حرکت مهاجمان بین خطوط نبود، همه پاسهای سیتی به خط میانی، شانسی برای اتلتیکو به حساب میآمد تا برای در اختیار گرفتن توپ تلاش کرده و سعی در شکلگیری ضد حمله داشته باشد…
اگر اتلتیکو همچنان به استفاده از ساختار 0-5-5 ادامه میداد، احتمال این که با یک تساوی بدون گل- نتیجهای عالی برای ترک منچستر و بازگشت به خانه در دنیای پس از گل زده در خانه حریف – یا حتی با پیروزی 0-1 اتفاقی این بازی را به پایان برساند، بسیار زیاد بود.
اما سیمئونه که بسیاری او را علاقمند به ضد فوتبال میدانند، خواهان کسب پیروزی اتفاقی نبود. او یک پیروزی تاکتیکی میخواست و نتوانست راهی برای رسیدن به آن پیدا کند.
اتلتیکو در نیمه دوم با بازگرداندن گریزمان به خط حمله و در عین حفظ ژوائو فلیکس در کناره زمین روی به استفاده از سیستم 1-4-5 آورد تا تفاوتی بین دو ساختاری که در نیمه اول داشت، ایجاد کند. وینگرهای هر دو طرف این مهاجم گاهی پیشروی کمی داشتند و اتلتیکو توانست با تکیه بر این موضوع پرس موثرتری روی بازیسازی سیتی در گوشهها به نسبت ساختار 2-3-5 داشته باشد و همزمان ضدحملاتی را با حضور بیشتر از یک بازیکن تدارک ببیند.
نه، همچنان هیچ شوتی زده نشد اما شما نیازی به مدل گلهای مورد انتظار ندارید تا متوجه شوید که این حملهای خطرناک بوده است…
یا این حمله که چند دقیقه بعدتر شکل گرفت…
از بدشانسی سیمئونه بود که گواردیولا سیستم خودش را تغییر داد، استرلینگ را به وسط برد و اغلب شش مهاجم را برابر خط دفاعی پنج نفره اتلتیکو به کار گرفت.
همچنان فضای کافی برای چرخش و انجام کار خاصی با توپ وجود نداشت اما وقتی فودن به عنوان بازیکن تعویضی وارد زمین شد، آن فضای کم ایجاد شده توسط ساختار 1-4-5 اتلتیکو تمام چیزی بود که او به آن نیاز داشت…
در آخر باید گفت که این بهترین بازی تحت هدایت سیمئونه نبود اما بازیای که بسیاری مدعی خستهکننده بودن آن شدهاند، نیز نبود. تماشای تلاش اتلتیکو مادرید برای یافتن ساختار درست و ایجاد خطر کافی روی ضدحملات بدون این که به بهترین تیم دنیا اجازه نفوذ در ساختار دفاعیاش را بدهد، شبیه تماشای یک بازی پرتنش و پرهیجان جنگی بود. هیجان در حرکات مداوم، طولانی و نفسگیر برای ایجاد تعادل است و تنها زمانی جالبتر میشود که یک نفر بلغزد و تمامی برج فرو بریزد.