آنالیز: چگونه رئال در استمفوردبریج کار چلسی را تمام کرد
هفتیک- چلسی در مرحله حذفی لیگ قهرمانان فصل گذشته با رئال مادرید روبرو شده بود. تیم زین الدین زیدان دفعه قبل به ندرت توانست تهدیدی ایجاد کند و به چلسی اجازه داد که تیم برتر هر دو بازی رفت و برگشت باشد. کارلو آنچلوتی این فصل در استمفوردبریج هدایت رئال مادرید که به دنبال انتقام بود را برعهده داشت. آنها بازی بینقصی ارائه دادند تا حریف را با نتیجه 1-3 در خانه شکست دهند. با این که آنچلوتی مربی متعصبی به فوتبال منطقهای نیست اما نکته درخشانتر در بازیسازی رئال بود که توانستند بازی خوبی در نیمه اول ارائه کرده و کنترل میدان را به صورت کامل از چلسی بگیرند.
این تحلیل تاکتیکی نشان میدهد که چطور تیم توماس توخل نتوانست هنگامی که تیمش مالکیت توپ را در اختیار نداشت، بازی مدنظرش را به تیم حریف تحمیل کند.
ترکیب
چلسی پس از تجربه ناموفق استفاده از دفاع چهارنفره برابر برنتفورد، با آرایش 3-4-3 به میدان رفت. این تقریبا همان تیمی بود که سال گذشته رئال را شکست داد اما توخل از بازیکنی چپ پا در سمت چپ استفاده نکرد. مارکوس آلونسو کار را از روی نیمکت آغاز کرد و بن چیلول هم به دلیل مصدومیت در این بازی حضور نداشت. در عوض این سزار آسپیلیکوئتا بود که در پست وینگ- بک چپ به کار گرفته شد.
رئال هم مارکوس آسنسیو را از ترکیب اصلی کنار گذاشته بود. لوکا مودریچ، کاسمیرو و تونی کروس مثلث خط میانی را شکل داده و آنچلوتی با استفاده از فدریکو والورده به عنوان وینگر راست، انرژی بیشتری را به تیمش تزریق کرد. این اقدامی جدید نبود و زیدان هم پیش از این از چنین روش استفاده کرده بود اما استفاده از این بازیکن از نظر تاکتیکی کلید پیروزی رئال بود.
سبک موردنظر چلسی برای پرس کردن چه بود؟
چلسی روی کاغذ از سیستم 3-4-3 استفاده میکرد اما این تیم بدون توپ در واقع به ساختار 2-1-2-5 درمیآمد؛ همانطور که در تصویر زیر میبینید.
چلسی تا حد زیادی از مناطق جلویی دست به پرس میزد اما مدافعان کناری را در این پرس چندان جلو نمیآورد. وینگ-بکها وظیفه داشتند به صورت نامتقارن در دفاع حضور داشته باشند. در حالی که آسپیلیکوئتا کمی به مدافع میانی نزدیکتر بود، ریس جیمز میتوانست جلوتر برود تا فرلان مندی را تحت کنترل بگیرد. به همین دلیل فاصله طی شده در این پرس برای این دو وینگ-بک متفاوت بود.
کای هاورتز به عنوان مهاجم با جهتگیری بدنی خودش مسیر پاسکاری بین مدافعان میانی را میبست اما این استراتژی چندان موثری نبود. چرا که او به صورت عمدی مدافعان میانی پا به توپ را آزاد میگذاشت، گاهی شاهد این بودیم که داوید آلابا برای پیشبرد حمله به سمت جلو حرکت میکرد. اگر هاورتز مسیر پاسکاری بین مدافعان میانی را قطع میکرد، کریستین پولیشیچ باید ادر میلیتائو را پرس میکرد چون رئال در قیاس با سمت چپ، در سمت راست ضعیفتر بود و با توجه به این که وینیسیوس جونیور در سمت دیگر قرار داشت، آنها نمیخواستند که حریف از آنجا دست به حمله بزند.
مشکل چلسی دفاع کردن از خط میانی بود. میسون مونت بیشتر با کاسمیرو یارگیری میکرد تا توپ به شماره 14 رئال مادرید نرسد. این در حالی بود که دو هافبک چلسی به سبک یارگیری منطقهای دفاع میکردند. وقتی یکی از هافبکهای رئال به سمت توپ عقب میکشید، هافبک مربوطه چلسی سریعا حرکت میکرد- بنابراین جورجینیو با مودریچ و انگولو کانته با کروس. اما چلسی نتوانست این مشکل را وقتی هر دو شماره هشت رئال عقب میکشیدند، حل کند و آنها در بستن فضاهای پشت خط میانی هم به مشکل خوردند یا اجازه دادند که بازیکنان حریف خیلی راحت آنها را بازی دهند.
ما مثالهای بیشتری از بازی برای نشان دادن سیستم دفاعی چلسی فراهم کردهایم. در پرسینگ شدید و از جلوی زمین وقتی همه در حال انجام وظایفشان بودند، این کاری بود که آنها معمولا انجام میدادند. هاورتز مسیر مدافعان میانی را سد میکرد تا مسیر رد و بدل کردن پاس بین مدافعان میانی را ببندد اما بستن راه آلابا برای او ضروری نبود.
وقتی مونت مشغول یارگیری با کاسمیرو بود، کانته جلو میرفت تا راه کروس را سد کند و جیمز آماده مهار فرلان مندی بود، همه چیز درست بود. رئال در این موقعیت گزینه آزاد نداشت و وینیسیوس باید عقب میکشید تا در فضای میانه زمین از تیمش حمایت کند اما این کار بسیار قابل پیشبینی بود و آندریاس کریستنسن بسیار نزدیک به او قرار میگرفت تا راهش را ببندد، بنابراین هیچ تهدیدی وجود نداشت.
اینجا موقعیت دیگری داریم که از سمت راست بود. هاورتز این بار برای پرس کردن میلیتائو پیش نرفت که منطقی بود چون آلابا با در اختیار گرفتن توپ خطرناکتر بود. بنابراین از نظر تئوری مشکلی نداشت اگر رئال حملهای را از آن سمت شکل میداد. این شباهت بسیاری با مثال قبلی داشت، چرا که کانته برای پرس کردن کروس رفت، در حالی که مونت با کاسمیرو یارگیری کرده بود. همه بازیکنان حاضر در بازیسازی رئال یارگیری شده بودند و تیم آنچلوتی نمیتوانست در این شرایط پاس درستی را ارسال کند.
انعطافپذیری رئال در خلق موقعیت
اما آنچلوتی سرمربی بسیار باتجربه و تاکتیک بلدی است. وقتی بازیکنان رئال آزادی عمل حرکت کردن در زمین را به دست آوردند، این شرایط بسیار تغییر کرد و اجرای برنامههای تاکتیکی که در تحلیل بالا شرح داده شد، برای تیم توخل بسیار دشوار شد.
برای مثال، در فاز دوم وقتی چلسی برای دفاع کردن عقب کشید، کروس تا جایی عقب رفت که در نقش یک مدافع میانی سوم در خط اول قرار گرفت. از آنجایی که مونت مشغول یارگیری با کاسمیرو بود، مشخص بود که تنها بازیکنی که میتوانست کروس را پرس کند، کانته است.
با این حال، این اقدام اغلب به مخمصهای برای کانته تبدیل میشد. این که آیا او باید به قیمت رها کردن فضای زیادی در خط میانی به کروس نزدیک میشد؟ و همانطور که در اسکرین شات بالا نشان داده شد، حتی اگر این کار را انجام نمیداد هم کروس هنوز فضای بسیاری برای چرخیدن و آزادی عمل بسیاری برای ارسال پاس رو به جلو داشت. این سیستم 1-2-2-5 یا 2-1-2-5 چلسی پوشش عرضی کافی را ارائه نمیکرد.
همانطور که خود توخل گفت، این یکی از بدترین نیمههای اول چلسی از زمان حضور او در این تیم بود. این بازیکنان گاهی در اجرای پرسینگ اشتباهات فاجعهباری داشتند و به رئال اجازه میدادند که از این پرس عبور کند. بسیاری از موقعیتهای به وجود آمده در نیمه اول در نتیجه همین شرایط بود.
مثال بالا یکی از آنها بود. در پرس از جلوی چلسی، هاورتز صرفا مسیر پاسکاری را میبست و مدافعان میانی را تحت فشار قرار نمیداد. در عوض کانته پیش میرفت تا آلابا را پرس کند چون مونت با کاسمیرو یارگیری کرده و جیمز در حال مهار مندی بود.
اما کروس چه میشد؟ وقتی کانته این مدافع میانی را تحت فشار قرار میداد، چه کسی میتوانست سد راه این بازیکن آلمانی شود؟ در اسکرین شات بالا، کروس هوشمندانه از پشت این پرس حرکت کرده و خودش را گزینه دریافت پاس از آلابا کرد.
سپس چون کانته جلو رفته بود، کروس توانست با آرامش توپ را دریافت کرده و به سمت خط میانی بچرخد که اتفاق خوبی نبود چون رئال حالا میتوانست از پرس خارج شود. جورجینیو و مونت سعی کردند پرس بیمهابای کانته را اصلاح کنند اما هر دوی آنها دیر برای رسیدن به کروس اقدام کردند و این بازیکن به راحتی توپ را به دنی کارواخال در میانه میدان رساند- رئال توانست با تمام قوا به خط دفاعی چلسی حمله کند.
گل اول بنزما
ما عموما گلها را تحلیل نمیکنیم چون روند شکل گرفته در این موقعیتها ممکن است بخش اتفاقی بازی باشند. با این حال، راجع به نحوه به ثمر رسیدن دو گل اول در این بازی صحبت میکنیم چون هر دو گل به واسطه معضلات پرسینگ چلسی زده شد.
گل اول روی بازیسازی رئال با حضور کروس در عمق برای حمایت از سایر بازیکنان به ثمر رسید. حضور جیمز در جلوی زمین حتی با این که در حال مهار مندی نبود، اشتباه نبود؛ در حالی که هاورتز وظیفه بستن زاویه میلیتائو را انجام داد. مونت هم در حال یارگیری با کاسمیرو بود.
اما کروس در بازیسازی بسیار آزاد بود چون کانته به دنبال یارگیری بود، بنابراین رئال به سادگی با رفت و آمدی پویا و پر سرعت تلاش هاورتز را بیاثر کرده و توپ را به میلیتائو رساند.
این مشکل بزرگی به حساب نمیآمد اگر توپ از هاورتر عبور داده میشد چون هنوز 9 بازیکن دیگر چلسی پشت توپ قرار داشتند. با این حال، آبیهای لندن کار اشتباهی انجام داده و بار دیگر از سوی رئال از جریان بازی خارج شدند.
وقتی میلیتائو در حال پیشروی با توپ بود، پولیشیچ تلاش بیهودهای برای پرس کردن انجام داد، موقعیت او بسیار جلو زمین بود و زاویه ارسال توپ به کارواخال را پوشش نداد تا رئال بار دیگر از خطی دیگر عبور کند.
سپس نوبت به هوشمندی هافبکهای رئال رسید، چرا که حرکت مورب مودریچ به سمت بیرون باعث شد که جورجنیو همراه او برود. این اتفاق فاصله بین شماره ششهای چلسی را برای پاسی مورب باز کرد و به والورده اجازه داد که توپ را در “منطقه قرمز” دریافت کند که در تصویر اول نشان دادیم. کانته این بار کروس را رها کرد تا زوجش را پوشش دهد که کار اشتباهی نبود اما باید به خاطر داشته باشیم که کروس حالا آزاد بود.
اما خط هافبک رئال مادرید توانست با جاگیری به خوبی بین کانته و جورجینیو فاصله بیاندازد؛ حتی وقتی کانته برای پوشش رفت در واقع برای متوقف کردن والورده دیر اقدام کرده بود و رئال با چند پاس در خط میانی به حرکتش ادامه داد. حالا توپ رو به عقب به کاسمیرو داده شد و من فکر میکنم مونت میتوانست عملکرد بهتری در بستن راه این هافبک برزیلی داشته باشد اما اینطور نشد و سپس کار رئال برای رساندن توپ به کروس که پس از عقب کشیدن کانته آزاد بود، آسان شد.
بار دیگر مشکل این تیم نبودِ پوشش عرضی و حضور تنها دو هافبک در وسط زمین بود و چلسی محوطه آبی را کاملا خالی گذاشته بود.
همانطور که در تصویر بالا نشان داده شده، منطقه آبی بیشتر هم از سوی رئال برای پیشروی مورد استفاده قرار گرفت، چرا که کروس فضای کافی برای جلو رفتن و ارتباط با بنزما داشت. دلیل عقب کشیدن بنزما جدا کردن مدافعان میانی بود چون تیاگو سیلوا او را دنبال میکرد و دفاع سه نفره چلسی از هم میپاشید. حالا کریستنسن باید به تنهایی با وینیسیوس روبرو میشد و این مدافع دانمارکی در دنبال کردن این حریف مشکل داشت. این معمولا نحوه استفاده رئال از آرایش چلسی بود اما حالا این در بازیسازی هجومی هم به خوبی جواب میداد.
همه ما میدانیم که پس از آن چه اتفاقی رخ داد، رئال غیرقابل مهار شد و بنزما دروازه را باز کرد.
گل دوم بنزما
گل دوم رئال هم همانطور که در این قسمت نشان خواهیم داد، از عواقب غلبه بر پرسینگ چلسی بود.
در ابتدا حمله از آلابا شروع شد که توپ را پیش برد. زوج مونت- هاورتز وظایفشان را به صورت موقت عوض کرده بودند که مشکلی به حساب نمیآمد چون این نقشها از نظر تئوری قابل تغییر و تعویض بودند. مونت پس از دنبال کردن آلابا به پرس فرلان مندی پرداخت که کار بدی نبود چون آنها در حال ایجاد فشار مداوم روی حریف بودند.
اما پس از آن بود که مشکل هویدا شد، درست زمانی که هاورتز تصمیم اشتباهی در پرسینگ گرفت. وقتی مونت با پرس خود فرلان مندی را مجبور به ارسال پاس کرد، هاورتز سعی کرد در حرکتی هوشمندانه برای مهار پاس رو به عقب برای دروازهبان اقدام کند، به جای این که با کاسمیرو بماند. در نتیجه، این هافبک برزیلی به بازیکن آزاد رئال تبدیل شد تا حمله را پیش ببرد.
این بار سایر بازیکنان چلسی در حال انجام وظایفشان بودند، کانته و جیمز با حریف مقابل یارگیری کرده بودند اما تنها با یک اشتباه به رئال اجازه دادند که پرس را شکسته و هیچ راهی برای مهار آنها وجود نداشت.
و وقتی این حمله به جلوی زمین رسید، چلسی از حضور وینیسیوس آگاه شد، هرچند این وینگر حتی توپ را لمس نکرده بود اما حرکاتش همیشه میتوانست توجه خط دفاعی را پرت کند و این اتفاق شامل این گل هم بود. ما معتقد هستیم که سیلوا هم کم و بیش تحت تاثیر وینیسیوس قرار داشت. از آنجایی که کریستنسن در مقابله با وینیسیوس به مشکل خورده بود، سیلوا مامور مهار هموطن برزیلیاش شده بود.
در تصویر بالا، وقتی کریتنسن در حال عقبنشینی است، وینیسیوس هوشمندانه به سمت نقطه کور او میرود که سیلوا متوجه او میشود، بنابراین این مدافع میانی چلسی جایگاه و زاویه بدنش را کمی تغییر داده تا بتواند جلوی این نفوذ دفاع کند.
اما آن نفوذ وینیسیوس صرفا برای فریب دادن بود، او در واقع از این فضا نفوذی انجام نداد. در آخر تیاگو سیلوا کم و بیش تحت تاثیر این نفوذ قرار گرفته و این بازیکن ناگهان مسیرش را برای دفاع از بنزما تغییر میدهد. او سپس زاویه بدنش را در شرایطی اشتباه قرار میدهد و ما شاهد آن ضربه پایانی دیوانهوار هستیم.
نتیجهگیری
این رئال مادریدِ لیگ قهرمانان اروپا بود؛ آنها همیشه در این رقابتها باهوش و سرزنده بودهاند و این فرهنگ بسیار خوبی است که در طول سالها در این باشگاه پایهگذاری شده است. حتی اگر آنها در دیداری شکست بخورند، هرگز به حریف اجازه نمیدهند که به آسانی از سد آنها عبور کند. شاید جای چنین ذهنیتی در تیم فصل گذشته زینالدین زیدان کمی خالی بود اما حالا آنچلوتی بار دیگر این دیانای را به این تیم برگردانده است. رئال قدرتمندتر از چیزی که باید باشد به نظر میآید و با این گروه از بازیکنان باتجربه، از نظر ذهنی و روحی همیشه از حریفان برتر است.
درباره چلسی باید گفت که آنها در نیمه اول بسیار ناامیدکننده ظاهر شدند. این دیداری در لیگ قهرمانان اروپا بود، به همین دلیل آنها در دو موقعیت توسط گلزن درجه یکی مانند بنزما تنبیه شدند. این که بازی در دقیقه 48 وقتی که آن گل چیپ به ثمر رسید، عملا تمام شد هم باعث دلسردی این تیم شد و توجه به این که آنها نتوانستند گل دوم را به ثمر برسانند، بازی در برنابئو هم برایشان دشوارتر خواهد بود. اما من شخصا فکر میکنم که این بازی هنوز به پایان نرسیده است. رئال همچنان باید با تمام وجود تلاش کند تا از صعود به نیمه نهایی مطمئن شود و چلسی ِ توخل هم هنوز فرصت جنگیدن دارد.