در کلاس درس “اشپاکو”؛ استانکو از فوتبال می‌گوید

اشپاکو یک شومن است و همیشه با صحبت‌هایش تیتر یک خوبی به رسانه‌ها می‌دهد. او درباره بازیکنان تیمش، خود و رفقایش زیاد شوخی می‌کند که گاهی هم گستاخانه است؛ برای همین روزنامه‌نگارها صحبت‌های او را دوست دارند.

هفت‌یک– جاده از میان مجموعه‌ای از محله‌های کوچک و به طور متناوب شامل پروژه‌های مسکن بی‌روح، معماری صنعتی بدساخت و ساختمان‌های مدرن شیشه‌ای و فولادی مدرن و فراوان عبور می‌کند. تا رسیدن به مرکز، به سختی متوجه هیچ یک از ویژگی‌های مدیترانه‌ای اشپیلت می‌شوید. اما تا آن زمان، حداقل ده‌ها نقاشی دیواری خواهید دید که همگی با یک مضمون هستند: هایدوک، باشگاه اصلی فوتبال شهر، به طرز شگفت‌انگیزی همه جا حضور دارد.

از بلویو (Bellevue) که از سال 1936، زمانی‌که بهترین هتل شهر بود، تغییر نکرده است – ادوارد هشتم و والیس سیمپسون معروف در آنجا در آستانه بحران کناره‌گیری از سلطنت غذا خوردند (توضیح مترجم: ادوارد هشتم در فاصله ژانویه تا دسامبر 1936، پادشاه بریتانیا بود اما به دلیل اینکه تصمیم گرفت با والیس سیمپسون، زن آمریکایی که قبلا دو بار ازدواج کرده بود، ازدواج کند، از سلطنت کناره‌گیری کرد.)- یک پیاده روی کمتر از نیم ساعته شما را به ورزشگاه پولیود (Poljud) می‌برد. شما با عبور از یک هزارتوی گیج‌کننده از خیابان‌های باریک و سنگفرش به زمین قدیمی هایدوک، استاری پلاس (Stari Plac) می‌رسید که حالا در یک گوشه خیابان با حصار جدا شده و توسط RK Nada، باشگاه اتحادیه راگبی محلی استفاده می‌شود. اگر به چپ بچرخید، مناظر شهری به‌تدریج مدرن‌تر می‌شود و به ورزشگاه می‌رسید.

 

ورزشگاه پولیود، ورزشگاه خانگی هایدوک، که برای رقابت‌های مدیترانه‌ای سال 1979 ساخته شد، زمانی یکی از زیباترین ورزشگاه‌های اروپا بود.

 

ورزشگاه پولیود که برای بازی‌های مدیترانه‌ای (توضیح مترجم: بازی‌های مدیترانه‌ای رقابت‌هایی که از سال 1951 به پیشنهاد محمد طاهر پاشا، رئیس کمیته المپیک مصر، با حضور کشورهای نزدیک به دریای مدیترانه از سه قاره آسیا، آفریقا و اروپا برگزاری می‌شود. آخرین دوره این رقابت‌ها سال 2018 در تاراگونای اسپانیا برگزار شد) سال 1979 ساخته شد، با سازه پیش‌روی سقفش که شبیه به یک صدف دریایی است، در بین زیباترین استادیوم‌های اروپا قرار داشت. حالا ظرفیت این ورزشگاه که از آن مراقبت نشده، به 60 درصد از ظرفیت 55 هزار نفری اولیه‌اش کاهش یافته است اما هنوز هم بهترین ورزشگاه کرواسی است؛ ولی در 18 سال گذشته فقط یک بازی رسمی تیم ملی در آن برگزار شده است. اوضاع در کرواسی مرکز گرا که همه چیزهای خوب در پایتخت یعنی زاگرب پیدا می‌شود، این‌گونه است.

در نزدیکی ورزشگاه پولیود، میخانه‌ای به نام Kod starog mornara  (میخانه ملوان‌های پیر) وجود دارد. یک صبح زیبا در اشپیلت است و استانکو “اشپاکو” پوکلپوویچ روی تراس در حال لذت بردن از آخرین پرتوهای آفتاب اواخر زمستان است. همه چیز او به شکل متفاوتی از یک مکتب قدیمی آمده: لباس، شوخی‌ها و روشی که پیشخدمت را هنگام سفارش ویلاژاموکایِ- نوعی بِرَندی محلی- ساعت 11 صبح، مسحور خود می‌کند. اما او می‌خواهد نشان دهد که ارتباط با فوتبال مدرن و سبک‌های آن را از دست نداده است. استانکو می‌گوید: “من همیشه با حداکثر توان درگیر فوتبال بوده‌ام. ممکن است برای چهار سال فعالیتی نداشته‌ام، اما تفسیر و درک فوتبال همچنان وسواسِ من باقی مانده است. من دقیقا می‌دانم چه کاری باید انجام شود، من با هر گوشه‌ای از این باشگاه آشنا بوده و از جهت‌گیری آینده باشگاه آگاه هستم. فهمیدن هیچ یک از اینها مشکل نیست.”

در سن 77 سالگی، پوکلپویچ قدیمی‌ترین سرمربی حرفه‌ای فوتبال در اروپا بود، تا اینکه در ماه آوریل اخراج شد. او وقتی هدایت تیم را برعهده گرفت که مربی قبلی تیم، ایگور تودور-  که 40 سال از او کوچک‌تر است و پیش از این مدافع کرواسی و یوونتوس بود؛ تیم یوونتوسی در سال 2003 در فینال لیگ قهرمانان مقابل میلان قرار گرفت- از سال 2013 سرمربی این تیم بود، به شکلی ناگهانی در ماه فوریه استعفا داد. این تیم با فروش سه بازیکن، شامل دو ستاره بااستعداد جوان تیم، آندریا بالیچ و نیکولا ولاشیچ، در پنجره نقل و انتقالات زمستانی تضعیف شد.

هر دو بازیکن 60 سال پس از سرمربی جدیدشان متولد شدند؛ هنگامی‌که او دیگر به بازنشستگی فکر می‌کرد. این چهارمین دوره حضور استانکو در این باشگاه است، اما او تنها تابستان این سِمت را بر عهده خواهد داشت و انتظار می‌رود هایدوک در آن زمان به سراغ مربی دیگری برود که بتواند برای مدت بیش‌تری هدایت تیم را برعهده داشته باشد. حالا او مسن‌ترین سرمربی اروپاست زیرا چیرو بلاژوویچِ 80 ساله، که کرواسی را در جام جهانی 1998 به مقام سوم رساند، در ماه دسامبر به طور ناگهانی سمت خود را در NK Zadar ترک کرد.

 

استانکو در فوتبال کرواسی بیش از همه به عنوان شخصیتی شوخ و البته رک شناخته می‌شد.

 

اشپاکو یک شومن است و همیشه با صحبت‌هایش تیتر یک خوبی به رسانه‌ها می‌دهد. او درباره بازیکنان تیمش، خود و رفقایش زیاد شوخی می‌کند که گاهی هم گستاخانه است (او درباره ایگور استیماچ، شاگرد سابقش که جانشین بلاژویچ در NK Zadar شد، گفت:”ایگور استیماچ از من قوی‌تر است. او مرد بالغی است که می‌تواند همه کار انجام دهد؛ حتی از نظر جنسی- کاری که من دیگر نمی‌توانم بکنم.”) برای همین روزنامه‌نگارها صحبت‌های او را دوست دارند اما درنتیجه این صحبت‌ها، وقتی که او چیز جدی‌ای می‌گوید، جدی نمی‌گیرند؛ بنابراین او با شک و تردید با آنها برخورد می‌کند. اگر به ددنبال یک جمله جذاب و جنجالی هستید، اشپاکو سریع آماده است اما اگر گفت‌وگوی عمیق‌تری می‌خواهید، ابتدا باید او را متقاعد کنید به آنچه می‌گوید، علاقه‌مندید.

او پرسید “بنابراین فکر می‌کنم شما می‌خواهید در مورد جابه‌جایی‌های مارپیچ بدانید، درست است؟” سپس جرعه‌ای از برندی‌اش نوشیده؛ سوالی که به نظر می‌رسید درواقع یک تست است. او به اصطلاحی غیرمعمول که چند روز قبل از آن برای توصیف بازی تیمش استفاده کرده بود، اشاره می‌کند؛ چیزی که به یک اندازه باعث گیج شدن و سرگرم شدن خبرنگاران شده بود.

من می‌گویم:” بله، اما همچنین درباره دیدگاه‌های کلی شما درباره فوتبال و فلسفه بازی کردن کنجکاو هستم.” او از این قضیه راضی به نظر می‌رسد و بدون تاخیر بیش‌تر، توضیح درباره ایده‌های خود را آغاز می‌کند.

“فوتبال بازی توازن است. در طول تاریخ فوتبال، مربیان سعی کرده‌اند با ابداع و استفاده از راهکارهای مختلف برای خنثی کردن و به هم زدن تعادل بازی حریف، برنده بازی شوند. این برهم‌کنش، دفاع شما را برای مقابل با حمله حریف آماده می‌کند و بالعکس، و این همان چیزی است که همیشه فوتبال را به جلو سوق می‌دهد. این همان چگونگی تکامل سیستم‌ها است، زیرا هر عملی با یک واکنش همراه بود. ابتدا سیستم W-M داشتید که می‌تواند 3-4-3 نیز توصیف شود. وقتی مربیان دریافتند که سه مهاجم برای دفاع سه نفره بسیار زیاد است، سیستم به 3-3-4 و 2-4-4 و سیستم‌های مختلف ِمدرن تبدیل شد. اما سیستم، تاکتیک نیست.

این فقط مدیومی است که شما برای بهتر شدن بازی تیمی استفاده می‌کنید. در دهه 50، هایدوک بازیکنی به نام ‘برنارد ووکاس’را در اختیار داشت که در آن زمان یکی از بهترین بازیکنان جهان بود. با این حال، در آن زمان بازیکنان فضا و زمان زیادی برای در اختیار داشتن توپ داشتند. سرانجام، تیم‌ها شروع به استفاده از بازیکنانی کردند که تنها تخصص‌شان یارگیری با ووکاس بود. اگر او زانو می‌زند تا بند کفش‌هایش را ببندد، آن بازیکن نیز در کنار او زانو می‌زد. اگر ووکاس تصمیم می‌گرفت که وسط مسابقه به توالت برود، بازیکن یارگیر هم دنبالش می‌رفت. چیزهایی از این دست، باعث پیشرفت نقش بازیکنان یارگیر شد؛ زیرا مشخص بود که حتی اگر یک بازیکن درجه یک جهان باشد، در صورت نبود این فضا و زمان، تاثیرگذاری او کم‌تر خواهد شد.

تا دهه 1970، هنگامی‌که من برای اولین بار به عنوان دستیار دوست همیشگی‌ام، تومیسلاو ایوویچ به هایدوک آمدم، همه بازیکنان به جز لیبرو که به نوعی تصحیح‌کننده اشتباهات بود، باید به‌شدت با بازیکن مستقیم خود یارگیری می‌کردند. سپس ما سیستم پرسینگ را استفاده کردیم که می‌تواند سه هدف مختلف داشته باشد: فضا، بازیکن و توپ. پرس روی توپ‌، که به آن گگن پرسینگ نیز می‌گویند آخر از همه ظهور کرد و امروز هنوز هم بسیار مهم است. اما اگر هم‌زمان به دنبال یارگیری فشرده نیز باشید، استفاده از این سبک پرس می‌تواند به ضرر شما تمام شود؛ بنابراین به تدریج استفاده از دفاع منطقه‌ای بیش‌تر شد. یارگیری منطقه‌ای که پایه و اساس همه سیستم‌های مدرن است، هندسه خاص خود را دارد، زیرا شما باید کل زمین را پوشش دهید. امروز آن منطقه ویژگی‌های جدیدی را توسعه داده که دیگر نمی‌توان آنها را به عنوان عناصر بازی توصیف کرد. آنها درواقع ویژگی‌های فوتبال مدرن هستند و سه جزء اصلی وجود دارد … ”

او ناگهان سکوت می‌کند. اجازه می‌دهد بدبینی‌ای که در طول سال‌ها در او به وجود آمده، خودش را نشان بدهد و می‌پرسد:” آیا این همان چیزی است که شما می‌خواستید در موردش صحبت کنم؟ امیدوارم اینقدر سریع صحبت نکرده باشم که نتوانسته باشید حرف‌هایم را دنبال کنید، زیرا اینها تازه اصول اولیه هستند.” من به او اطمینان می‌دهم که این دقیقا همان چیزی بود که من امیدوار به شنیدنش بودم و او به سمت مدیر مطبوعاتی هایدوک که آنجا کنار ما نشسته، برمی‌گردد. او هم سراپا گوش است. شیور (Šjor  در زبان کروات به معنی آقا (اشپاکو لبخند بزرگی زده، جرعه‌ای دیگر می‌نوشد و ادامه می‌دهد.

 

استانکو رابطه خوبی با روزنامه‌نگارها نداشت و معمولا با بدبینی با آنها ارتباط برقرار می‌کرد.

 

“من به عنوان یک سرمربی، در درجه اول به تکنولوژیِ عملکردِ تیم علاقمند هستم. همچنین وظیفه من این است که یک سیمای فوتبالی مدرن برای تیمم تهیه کنم، زیرا اگر سبک بازی شما به روز نباشد، نمی‌توانید انتظار داشته باشید که تیمی را شکست دهید. من با سبک‌های امروزی در ارتباط بوده‌ام و به این سه نظریه در مورد سه ویژگی اصلی فوتبال مدرن رسیدم که آنها را ریتم، تمرکز و آرایش مجدد نامگذاری کردم. همه تیم‌های خوب دارای ریتم قابل تشخیصی هستند که برای نحوه بازی آنها ضروری است. شما باید بازیکنان خود را در وضعیتی تمرین دهید که همه کارها را بر اساس ریتم تیمی انجام دهند. وقتی به آن شکل بازی خودکار دست پیدا می‌کنید، به‌تدریج آن را تسریع می‌بخشید، زیرا امروزه شما باید خیلی سریع بازی کنید.

سپس نکته مهم بعدی تمرکز است که به معنای متمرکز شدن روی سبک است. اغلب شما بالاترین درصد تمرکز بازیکنان را در اطراف توپ مشاهده می‌کنید، اما نباید این‌گونه باشد که انگار بچه‌های کوچک در حال بازی کردن بوده و همه آنها توپ را تعقیب می‌کنند؛ زیرا تصور آنها از فضا هنوز پیشرفت نکرده است. این تمرکزی سازمان یافته و با هدف خنثی‌سازی گزینه‌های ارسال پاس حریف است که این پیش نیاز پرس کردن به‌شمار می‌آید. وقتی بازیکنان بزرگ می‌شوند، از نظر درک حسی از فضا با در نظر گرفتن توپ و سایر بازیکنان پیشرفت می‌کنند. اما تمرکز از آنها می‌خواهد کاری را انجام دهند که ممکن است متناقض با حس و شهود آنها باشد؛ حسی که می‌گوید پست خود را رها کرده و به سمت موقعیت مهم بازی بروند. دیگر نمی‌توانید به غریزه تکیه کنید و باید در خدمت هدف جمعی قرار گیرید. بازیکنان باید فکر کرده و بدانند که چه کاری انجام می‌دهند.

ویژگی سوم بعد از تمرکز، آرایش مجدد است. این ویژگی به انتقال، هم در فاز دفاعی و هم فاز حمله، اشاره دارد؛ شیوه آرایش مجدد پس از تمرکز که بسیار دشوار است. شما باید الگوهای حرکتی‌ای ابداع کنید و به فکر شکستن آرایش حریف باشید، زیرا می‌خواهید آنها را در شرایطی قرار دهید که حریف با کم‌ترین تعداد بازیکن ممکن در پشت توپ، دفاع کند. این جاست که شما از طریق ویژگی‌های خاصی که از طریق تمرین به‌دست می‌آورید، مانند آنچه من ” دریبلینگ تیمی” می‌نامم، استفاده کنید، و منظور من این است که تیم مقابل را گیج کرده و فریب دهیم و آنها را به جایی رسانیم که تیم من هدفش بوده است.”

استانکو از طبقه‌بندی آرایش‌ تیمش خودداری کرد و مدعی شد این آرایش، نامتقارن است و از بیان یک تعریف کلاسیک فرار کرد. بنابراین در همین زمینه من سوال “جابه‌جایی‌های مارپیچ ” را مطرح می‌کنم؛ این چیست؟

استانکو در پاسخ گفت:” به‌جای استفاده از خطوط موازی، من بازیکنانم را مانند این قرار می‌دهم [او برای نشان دادن منظورش از عینک، لیوان و اشیای دیگر روی میز استفاده می‌کند]: می‌بینید، این یک منحنی است، یک مارپیچ. یک بازیکن کناری همیشه بالاتر از بازیکن دیگر است، یا او همیشه کنار خط باقی می‌ماند؛ درحالی‌که دیگری داخل‌تر قرار می‌گیرد، که یک وینگر واقعی نیست… شما این کار را در کل آرایش تیم انجام می‌دهید. اگر به‌درستی اعمال شود، هیچ چیز، حتی پرنده‌ای نیز نمی‌تواند از مارپیچ‌ها عبور کند! اما این در درجه اول یک تاکتیک دفاعی است و هدف آن بستن تاثیرگذارترین فضاهاست.  این روشی موقتی است؛ قبل از اینکه بتوانید سبک مناسب تیم خود را توسعه دهید. اگرچه مارپیچ هنوز هم مشهورتر از “پیری‌یا” (pirija) بود که یک بار استفاده شد…”

البته پیری‌یا تاکتیک دیگری است که توسط خود اشپاکو ابداع و نامگذاری شده است. هدف این روش بستن فضای بازیکنان کناری حریف و هدایت کردن بخش زیادی از بازی حریف به کانال‌های باریک میانه زمین است.

از این رو نام پیری‌یا (در گویش محلی به معنی “قیف”) روی آن نامگذاری شده است. اصطلاحات ویژه‌ای که استانکو از آن استفاده می‌کند، یادآور لوکا کالیترنا، بزرگ‌ترین نماد هایدوک در تاریخ این باشگاه است. دروازه‌بان اولین تیم هایدوک در سال 1911 (برادرش فابیان این باشگاه را بنیانگذاری کرد) و همچنین اولین سرمربی بومی آنها دوازده سال بعد، پس از حضور یک دوجین مربی اهل چکسلواکی و اتریشی؛ کالیترنا تاثیر عمده‌ای روی نسل‌های مختلف مربیان داشت و سخنانی مشهور از او چون “این سیستم است که موفق به گلزنی می‌شود، نه بازیکن” و “همه چیز را ببینید، به هیچ چیز نگاه نکنید.” به یادگار مانده بود.

 

لوکا کالیترنا بزرگ‌ترین اسطوره باشگاه هایدوک است که تاثیر زیادی در شکل‌گیری فلسفه مربی‌گری استانکو داشت.

 

استانکو که تمام دوران بازی خود را در RNK Split گذراند، در دهه 50 از رده جوانان باشگاه به تیم اول رسید، زمانی که کالیترنا آنها را طی چهار سال به دو دسته بالاتر برده و با باشگاه کوچک‌تر این شهر به لیگ برتر یوگسلاوی رسید. او بعدا در دو مقطع دیگر زیر نظر او بازی کرد. من به خودم جرات دادم و از استانکو پرسیدم کالیترنا چقدر روی او تاثیر گذار بود؟ “خیلی زیاد! او از زمانه خود جلوتر بود. روش‌های مربیگری او و بسیاری از چیزهایی که او به ما یاد داشت، هنوز هم مناسب و تاثیرگذار هستند. به یاد دارم او همیشه می‌گفت که باید مانند اسفنج عمل کنیم: انقباض در هنگام دفاع و انبساط در زمان حمله، هیچ کس دیگری مانند او نبود.”

در بین بازیکنان RNK Split در آن سال‌ها چهار نفر بودند که بعدها سرمربی‌های موفقی شدند. آنته ملادینیچ که سرمربی تیم ملی یوگسلاوی شد و در سال 1978 با پارتیزان بلگراد به مقام قهرمانی لیگ رسید. میرکو یوزیچ که قهرمانی جهان با تیم زیر 20 سال یوگسلاوی در سال 1987، برنده کوپا لیبرتادورس با کولو- کولو در 1991 و در ادامه هدایت تیم ملی کرواسی را تجربه کرد. استانکو نیز هست که در کرواسی به چهار عنوان دست یافت (با هایدوک و اوسیک) و البته دو عنوان قهرمانی در ایران (با پرسپولیس). اما کسی که در صدر آنها قرار داشت، تومیسلاو ایویچ بود که در شش کشور مختلف، با هایدوک، آژاکس، اندرلخت، پاناتینایکوس، پورتو و اتلتیکو مادرید عنوان قهرمانی لیگ و جام حذفی را به دست آورد. استانکو در RNK ابتدا کنار او و سپس زیر نظر او به میدان رفت. استانکو در سال 1973، به عنوان دستیار و مربی تیم جوانان در هایدوک به کادر ایویچ پیوست.

او می‌گوید: “آن روزها … روزنامه‌ها من را” سازنده کشتی‌های سفید “می‌نامیدند، زیرا من با خیلی از جوانان کار کردم که آنها در نهایت با پیراهن سفید هایدوک تبدیل ستاره شدند.” این یادآوری باعث شد تا استانکو برای اولین و تنها دفعه در طی مصاحبه دچار حس نوستالژی شود. این تیم با هدایت ایویچ در سال 1974 و 1975 دو قهرمانی پیاپی در لیگ به دست آورد. ” او بسیار سرسخت بود؛ تند مزاجی‌ای که دیگر مربیان از آن بی‌بهره بودند، اما همچنین دارای یک خمیره خلاق بی‌نظیر نیز بود.. ایویچ همیشه دقیقا می‌دانست که چه کاری انجام می‌دهد، ما با هم خیلی جور بودیم.”

اما وقتی ایویچ روی نیمکت آژاکس جایگزین رینوس میشل شد و بلافاصله قهرمانی هلند را برای اولین‌بار در چهار سال را به دست آورد، استانکو در کرواسی ماند. او امیدوار بود مانند دوست خود موفق شود، اما فرصتی به او داده نشد. ایویچ در سال 1978 بازگشت و دوباره استانکو را استخدام کرد. آنها دوباره در لیگ قهرمان شدند و در سال 1980 به مرحله یک چهارم نهایی جام باشگاه‌های اروپا رسیدند. سپس ایویچ دوباره استانکو را -این بار برای هدایت اندرلخت- ترک کرده و در اولین فصل حضور خود در آنجا نیز عنوان قهرمانی را بدست آورد. هایدوک یک بار دیگر از نام استانکو گذشت اما بالاخره در سال 1984 بود که آنها او را به عنوان سرمربی جدید خود منصوب کردند.

گرچه هایدوک فوتبال جذاب و پرتحرکی ارائه می‌داد و به قهرمانی در لیگ نزدیک شد و تیم‌هایی چون متز، تورینو و دنیپرو را در اروپا از پیش رو برداشت اما او در مارس 1986 پس از مشاجره با رئیس باشگاه بر سر ستاره‌ای به نام بلاژ اشلیسکوویچ اخراج شد. استانکو در این رابطه گفت:” او یک بازیکن بزرگ اما با رفتاری غیرمتعارف بود. یک بار او کاری واقعا احمقانه انجام داد و من می‌خواستم او را از این تیم بیرون کنم، اما رئیس باشگاه دخالت کرد، زیرا باشگاه می‌خواست او را در تابستان بفروشد، بنابراین من مجبور به جدایی شدم.”

 

استانکو رابطه بسیار نزدیکی با ایویچ داشت؛ در کنار او و زیر نظر او بازی کرد و بعدا دستیار او هم شد.

 

مسیر شغلی او را به سمت باشگاه‌های کوچک‌تری در یوگسلاوی و همچنین کشورهایی مانند قبرس، ایران و مجارستان برد. در سال 1992، پوکلپوویچ اولین جام خود را روی نیمکت هایدوک اشپیت در لیگ کرواسی به دست آورد. اما استانکو هرگز بیش از یک یا دو سال در هیچ جایی نماند. برخی می‌گویند این برای روحیه بی‌قرار او بوده و برخی دیگر ادعا می‌کنند که به دلیل ماهیت شوخ‌طبع این سرمربی، نتوانسته ایده‌های خود را به بازیکنان با اقتدار و بزرگ تحمیل کند. همچنین ممکن است این ایده درست باشد که استانکو نمی‌توانست با ارکان قدرت باشگاه همراه شود، زیرا هرگز در ابراز عقیده خود در مورد هیچ چیزی تردیدی نداشت. قطعا این مسئله در مورد دوران کوتاه مدت حضور او به عنوان سرمربی کرواسی پیش از پذیرش این کشور در فیفا در سال 1993 صدق می‌کند.

فرانیو توجمان، اولین رئیس‌جمهور این کشور، فردی مستبد بود که علاقه زیادی به فوتبال داشت. به محض رسیدن به قدرت، او اسم دینامو زاگرب، نام برگرفته از دوران “اتحاد جماهیر شوروی” را ابتدا به هاشک گراجانسکی، نامی مرکب از نام دو باشگاه موفق قبل از جنگ جهانی دوم و سپس به کرواسی زاگرب تغییر داد. (نام دینامو در اوایل سال 2000 ، اندکی پس از مرگ او به این باشگاه بازگردانده شد.)

پوکلپوویچ ادعا می‌کند:” من یک بار به او گفتم که او چیزی درمورد فوتبال نمی‌داند و او از این حرف خوشش نیامد. او ترجیح می‌داد افرادی مانند چیرو بلاژویچ که هرگز حرفی در مخالفت با او نمی‌زدند اطرافش باشند. البته بلاژویچ همچنین مرد دینامو و عضو حزب سیاسی توجمان، HDZ بود، بنابراین رئیس جمهور او را برای این کار مناسب‌تر می‌دانست …”

 

استانکو معتقد بود رابطه نزدیک بلاژویچ با توجمان، رئیس جمهور کرواسی در دهه 90، باعث شد تا مدت بیش‌تری هدایت تیم ملی این کشور را برعهده داشته باشد.

 

هرچه بیش‌تر در مورد گذشته صحبت می‌کنیم، پوکلوپویچ بدخلق‌تر شده و ادعا می‌کند این مبارزه درونی، سال‌ها برایش دردسرساز شده است. در این‌جا مردی است که به وضوح فکر می‌کند از عملکردش هرگز به اندازه کافی قدردانی نشده است و در عین حال سعی می‌کند منتقدان را در کنار خود نگه دارد. من با او به کنفرانس مطبوعاتی می‌روم و به نظر می‌رسد شرایط بسیار متفاوت از اوضاع معمول است. او به مدت 15 دقیقه در جمع خبرنگاران اظهار نگرانی می‌کند که آنها “به اندازه کافی مثبت نبوده” و از بازیکنان او ” به اندازه نیاز حمایت” نمی‌کنند. او به وضوح ناراحت می‌شود، زمزمه‌هایی توام با عصبانیت و دشنام کرده و بدون توجه سرش را تکان می‌دهد.

استانکو در 77 سالگی هنوز احساس می‌کند چیزی برای اثبات دارد، اما از فرصت کم خود برای انجام این کار آگاه است. حتی همانطور که صحبت کردیم و در ادامه اتفاق افتاد، باشگاه هایدوک بدون در نظر گرفتن عملکرد او با نامزدهای مربیگری برای فصل بعد مذاکره کرد تا جایگزین او برای فصل آینده شوند. با توجه به اینکه دو ستاره هایدوک 17 ساله هستند، کسب دستاورد برای استانکو هرگز آسان نخواهد بود. این‌ها “کشتی‌های سفید” نیمه‌ساخته‌ای است که با توجه به نزدیک شدن به پایان فصل، استانکو فرصت هدایت‌شان را نخواهد داشت.

کل این شرایط مکررا یادآوری می‌کند که پس از طی کردن یک مسیر طولانی و پر پیچ و خم، دوران حرفه‌ای این ملوان پیر گرچه بیش از انتظار طول کشیده، اما دیگر رو به پایان است؛ استعاره‌ای برای فناپذیری.

پی‌نوشت مترجم: استانکو در تابستان همان سال از هایدوک جدا شد و در 24 دسامبر 2018 براثر بیماری درگذشت.

 

عنوان اصلی مقاله: The Man who Built White Ships نویسنده: Aleksandar Holiga نشریه / وبسایت: Blizzard زمان انتشار: ژوئن 2015
کلمات کلیدی:

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

1 دیدگاه ارسال شده است