چرا “دریافت توپ با پای عقب” یک ویژگی مهم در فوتبال مدرن است؟
هفتیک- اولین گل میسون مونت در لیگ قهرمانان خاص بود. مهارت زیرکانهای که در این گل دخیل بود باعث شد که به یاد ماندنی شود.
او در فضای بین میانه میدان و بالها (half space) قرار گرفت و منتظر پاس جورجینیو ماند. زمانی که توپ به او رسید، این هافبک آن را با پای عقبی کنترل کرد. یک لمس توپ کافی بود تا پیش از رساندن توپ به تور دروازه، از سد زیدو سانوسی عبور کند.
این مهارت دریافت توپ روی پای عقب برای هافبکها و خصوصا وینگرها چیزی است که به روان شدن حملات کمک میکند.
10 تا 15 سال پیش، اکثر بازیکنان با قابلیت بازی به این سبک در خارج از انگلیس بازی میکردند یا باشگاههای لیگ برتر باید آنها را از لیگهای دیگر به خدمت میگرفتند، بازیکنانی مانند کاکا، یوان گورکوف، الکساندر گلب، سانتی کاسورلا یا یحیی توره.
مونت در فوتبال مدرن تنها نیست. فیل فودن، امیل اسمیت-رو، بوکایو ساکا و هاروی الیوت تنها چند نفر از بازیکنان نسل جوانتر انگلیس هستند که از این مهارت استفاده میکنند.
جو کول نیز در این کار مهارت بسیاری داشت. این بازیساز سابق انگلیس به اتلتیک میگوید:” من همیشه حس ششمی داشتم وقتی که تحت هدایت افرادی بودم و آنها سعی میکردند من را در یک قالب قرار دهند و در آن محدوده 2-4-4 چارلز هیوز (مدیر بخش مربیگریِ اتحادیه فوتبال در دهه 1980 میلادی و حامی سبک بازی بلند و مستقیم) به بازی بگیرند… من فوتبال ایتالیا را نگاه میکردم، بنابراین میدانستم که چیز متفاوتی آن بیرون هست.
اما وقتی در 13، 14 یا 15 سالگی که در ردههای انگلیس تمرین میکردم به من میگفتند چه کار کنم، هرگر حس نمیکردم که این کار درست باشد. حتی آن زمان هم میدانستم که ما فوتبال را به سبک درست بازی نمیکنیم. من علیه این اتفاق شورش کردم. با این وجود توانستم زندگی حرفهای خوبی داشته باشم.”
کول بارها این چارچوبها را در هم شکست، توجه اکثر کسانی که بازیاش را نگاه میکردند، جلب کرد و از این موضوع که فوتبال انگلیس کاملا برای سر و کله زدن با بازیکنی “متفاوت” آماده نبود، سود برد.
به کار بردن پای عقبش برای استفاده از فضای پشت مدافعان وقتی که جلو میکشیدند، ضروری بود؛ چه این اولین لمس توپش بود و چه خودش این فضا را ایجاد کرده بود- مثل گلی که در جریان پیروزی 0-3 چلسی برابر منچستریونایتد در سال 2006 زد و جام قهرمانی را برای آنها به ارمغان آورد.
این بخشی طبیعی از بازی کول بود که مدتها پیش از آن که به فوتبال حرفهای برسد، شروع شده بود.
او میگوید:” این غریزی بود. نگاهی کوتاه از روی شانه تا بدانید که در اطرافتان چه خبر است، سپس چرخش و رفتن. من در کودکی هم همینطور بازی میکردم.
من کاملا خود آموخته بودم. پدرم فرد فوتبالیای نبود؛ به همین دلیل من خیلی تفاوت داشتم. حالا میتوانید ادعا کنید که صدها نفر مثل من وجود دارند که به عنوان شماره 10 بازی میکنند، توپ را در نیمه زمین میگیرند، دریبل میزنند و رها هستند. بازی در خیابان باعث شد این ویژگی در من ایجاد شود. بازی در قفس و یادگیری.
من تا زمانی که 11 ساله نشدم بازی در تیم 11 نفره روی زمین چمن را تجربه نکردم. من نیازی به استوک نداشتم. روی آسفالت کامدنتاون کتانی میپوشیدم و پیش از این که شروع به بازی کنیم، تکههای شیشه شکسته را برمیداشتیم. اگر بازی من در آن زمان را میدید که توپ را با پای عقبم میگرفتم و سپس میچرخیدم و دور میشدم، متوجه میشدید که در آن زمان هم همینطور بازی میکردم. من این کار را میکردم چون در قفسها کار کرده بودم.” (توضیح مترجم: قفس محوطههای فوتبالی محدودی است که با فنس احاطه شده است).
کول از زمان خودش جلوتر بود. با ظهور شماره 10 در انگلیس در دهه گذشته، او با فودن، اسمیت-رو و الیوت تطبیق بسیاری داشت.
در آرسنال، دریافت توپ روی پای عقب به اسمیت- رو کمک میکند که تاثیرگذار باشد. او با دریافت توپ با یک پا و داشتن توانایی ارسال پاس یا دریبل رو به جلو با لمس توپ بعدی به حملات آنها سرعت میبخشد.
این جنبهای از بازی او است که در اولین بازیاش در لیگ برتر برابر منچسترسیتی در دسامبر 2019 قابل رویت بود- بعدازظهری که او جانشین مسوت اوزیل، بازیساز اول آرسنال، شد که سرآغاز تغییری بزرگ بود.
اینجا، او اولین لمس توپ را با پای عقبی انجام میدهد، میچرخد و برناردو سیلوا را به سمت خودش میکشد…
پیش از آن که با سرعت به سمت فضای پشت سر او حرکت کند.
یک هفته بعد در گودیسون پارک، او توپ را روی پای عقبش دریافت کرد، چرخید و با لمس توپ بعدی پاس داد…
این بازی سریع به او اجازه داد که پیشروی کرده و برای دریافت توپ برگشتی، خط دفاعی اورتون را از هم باز کند.
این مهارتی است که او پیش از پیوستن به آرسنال به عنوان کودکی 11 ساله شروع به پرورش دادنش کرد.
او در لندن بزرگ شده و محصل جونیور الیت بود؛ باشگاهی که از سوی کولین اوموگبین، سرمربی تیم زیر 23 سالههای فولام، تشکیل شده بود. این برای امیل اسمیت-رو جوان ترکیبی از غریزه و آموزش بود؛ با تاکید بیشتری که روی بازی بین خطوط نسبت به نسلهای قبلی وجود داشت.
توانایی او در بررسی شرایط و بازی در نیمه زمین غریزی بود و در اولین جلسه تمرینی با باشگاه پایهاش به نمایش درآمد.
سپس تمرکز اصلی روی این مهارت و پرورش بیشتر آن قرار گرفت و اینجا بود که تمرینات پیش از بازی جونیور الیت به کار او آمد.
اومگبین گفت:” دروازهبان توپ را برای مدافع کناری میانداخت تا او وینگر را جلو بفرستد؛ وینگری که نفوذ را برای ایجاد فضا برای امیل آغاز کرده بود. توپ به امیل میرسید که به محض دریافتش آن را روی پای عقبی میانداخت، وینگر سمت دیگر در حال دویدن بود، امیل در حال دویدن بود و مهاجم نوک جلوی دروازه ایستاده بود.
امیل سه انتخاب دارد: آن را به وینگر چپ برساند که میتوانست آن را پاس دهد یا شوت بزند، به مهاجم نوک جلوی دروازه برساند یا به حرکتش ادامه دهد و از نفوذهایش برای فضاسازی برای خودش استفاده کند؟ این سناریوهایی است که ما مدام به او نشان میدادیم. ما به همین شکل بسیاری از بچههایمان را پرورش دادیم؛ سپس روز یکشنبه در جریان بازی وقت امتحان بود- او فوق العاده بود. اگر بخواهیم به زبان تحصیلی بگوییم، او دانش آموزی با نمره A+ بود.
اوموگبین به کار در آکادمی فولام ادامه داد و وقتی دستیار کوین بتسی، سرمربی این تیم، بود هم هدایت تیم زیر 16 سالهها را برعهده داشت. بتسی بعدها بین سالهای 2016 تا 2021 هدایت تیمهای ملی زیر 15، زیر 16، زیر 17 و زیر 18 سالههای انگلیس را برعهده گرفت و این فصل به تیم زیر 23 سالههای آرسنال آمد.
بتسی به اتلتیک میگوید:” دریافت توپ با پای عقبی اولین بار در طول دوران مربی دیگری در فولام توجه من را جلب کرد- استیو ویگلی. او در پیشرفت و پرورش جوانان باتجربه بود و این یکی از بزرگترین پیامهایش به بازیکنان بود- اگر آنها بتوانند توپ را روی پای عقبی دریافت کنند، بسیار به سودشان خواهد بود.
وقتی به سطح ملی رفتم با بهترین استعدادها کار کردم، خصوصا هافبکها و بازیکنانی که در کنارهها بازی میکردند اما گاهی توپ را در فضای میانی دریافت میکردند، این تفاوت بسیار جزئی بود.
آنها همگی بسیار با استعداد هستند و میتوانند به اشکال مختلف روی این بازی تاثیر بگذارند اما وقتی یک بازیکن میتواند توپ را روی پای عقبش دریافت کند، بیشتر احتمال داشت که ما بتوانیم موقعیت خلق کنیم یا گل بزنیم. بازیکنی که درست پشت آن بازیکن درجه یک قرار دارد، توپ را دریافت کرده و مالکیت توپ را حفظ میکند اما حریف این فرصت را دارد که بار دیگر به ساختارش برگردد.
بنابراین همین کسری از ثانیه که او توپ را روی پای جلویش کنترل کرد- جایی که اولین لمس توپش او را به عقب برد- برای نفوذ و بازی رو به جلو دیر شده است. آنها تفاوتهایی جزئی بودند که بازیکنی که برای تیم ملی انتخاب میشد را از بقیه جدا میکردند.”
فودن مثالی استثنایی از بازیکنانی است که علاوه بر فضای بین میانه میدان و بالها، در مناطق دفاعیتر و مرکزیتر درخشش خوبی در این مهارت دارند. پاس گل او برای ایلکای گوندوغان برابر بروسیا مونشن گلادباخ در لیگ قهرمانان فصل گذشته نشان میدهد که او چقدر در این کار خوب است.
او توپ را در میانه میدان دریافت کرد، وانمود کرد که آن را به سمت دروازه خودی کنترل میکند اما اجازه داد توپ روی پای عقبی قرار بگیرد و چرخید و با سرعت به سمت فضای ایجاد شده حرکت کرد. او این حرکت درخشان را با ارسال پاس گل با سر پایین تکمیل کرد.
اگر فودن به جای دریافت پاس جان استونز با پای عقب، برای دریافت آن مکث میکرد، نه تنها گلادباخ میتوانست بار دیگر سازماندهیاش را به دست آورد، بلکه بازیکن مستقیم او نیز میتوانست فرصت بهتری برای قطع ایجاد مزاحمت برای او داشته باشد.
بتسی میگوید بازیکنانی هستند که “امنتر” به حساب میآیند اما میتوانند در زمین تمرین و با جلسات آنالیز ویدیویی در بازیشان مثبتتر شوند.
او اضافه میکند:” این ترکیبی از پیشرفت در همه چیز است. بسیاری از حرکات با توپ مانند تمرینات پاسکاری است که شما این حرکات را در آن تصحیح میکنید و با بارها تکرار باعث میشود که این کار به صورت ناخودآگاه انجام شود. این ممکن است در هنگام به کار بردن فشار بدون دردسر یا با مخالفت صورت بگیرد.
تمام مربیگری در واقع اعتماد به نفس توضیح این چرایی به بازیکن است. به این دلیل ما از شما میخواهیم که از این بخش از پایتان استفاده کنید یا توپ را در این موقعیت دریافت کنید. شما انگیزههایی به بازیکن میدهید که شاید بتوانی به خاطر همین یک مورد پنج پاس گل بیشتر در یک فصل ارسال کنی. این پنج پاس گل بیشتر در یک فصل توجهها را جلب میکند.
همچنین با استفاده از ویدیو. چه عملکرد بازیکنی که در بازیها و تمرینات درخشیده و چه استفاده از مثالهایی از بهترین الگوهای بازیکنان سراسر دنیا که در این مهارت استاد هستند.”
دریافت توپ با پای عقب میتواند مزیتی در سراسر زمین باشد و به ایجاد موقعیتهای هجومی روانتر از خط دفاع به خط حمله کمک کند.
بتسی میگوید:” این موضوع میتواند برای هر پست متفاوت باشد. اگر یک مدافع راست توپ را از مدافع میانی سمت راستش روی پای عقبی دریافت کند و لمس اولش آزاد باشد، این یعنی که بازیکن میتواند پاس رو به جلو دهد یا به دنبال پاس رو به جلوی سریعتر باشد. اگر لمس توپ اول او در فضای رو به داخل باشد، گزینههایش محدود میشود.
این سطح از درک که وقتی توپ را دریافت میکند، رها باشد و اجازه دهد توپ از بدنش عبور کند، بسیار مهم است. او میتواند توپ را سریعتر به وینگرش برساند چون حریف استراتژی پرسینگش را دارد و این استراتژی هرچه که باشد، او باید بتواند توپ را هر لحظه روی پای عقبی دریافت کند. اگر حریف این خط را بسته باشد، شاید لمس توپ اول رو به داخل باشد اما اگر توانایی قرار دادن توپ روی پای عقبش را نداشته باشد، پس این شانسی است که از دست رفته است.”
آرسنال با حضور تاکههیرو تومیاسو در پست دفاع راست در فصل جاری از این ویژگی بهره برده است.
با این که او به ندرت برای همکاری در حمله اقدام به فرار از روی دست بازیکن کناری میکند اما بازی با هر دو پا به او اجازه میدهد که توپ را در شرایطی دریافت کند که حرکت رو به جلو با لمس توپ اول برایش آسانتر باشد. این کار چه با پاس یا لمس توپ در فضای پیش رو باشد، بازیسازی از سمت راست (با عقب کشیدن مارتین اودگارد برای حمایت) به دفعات انجام میشود و تیم میکل آرتتا معمولا از همین جا سعی در بازی و فشار بر حریف دارد.
این که هافبکهای میانی و وینگرها با استفاده از این مهارت توجه بیشتری را جلب میکنند، بیدلیل نیست. آنها بازیکنانی با قدرت تغییر سرنوشت بازی هستند که افسانه عاشقانهای که همیشه همراه بازیسازی بوده را زنده نگه میدارند.
کول 40 ساله که 56 بازی ملی برای انگلیس انجام داده میگوید:” حالا که به عقب نگاه میکنم، حس حق به جانب بودن دارم. ما حالا با سبک درستی بازی میکنیم. گرت ساوتگیت تیم ملی را به نیمه نهایی جام جهانی، فینال لیگ ملتها و فینال جام ملتهای اروپا رساند و ما بازیکنانی با استعداد واقعی را پرورش میدهیم که در حال رشد هستند.
مردم حالا فوتبال را نگاه کرده و فکر میکنند که همیشه همینطور بوده است. اینطور نیست. ده سال به عقب برگردید و تفاوت را خواهید دید. اتفاقی درخشان رخ داده است. من بسیار متفاوت بودم. بهتر نبودم، بهتر نبودم؛ متفاوت بودم. مردم فکر میکردند من خاص هستم. حالا بسیاری از بازیکنان به همان شکل بازی میکنند.”
در حالی که فوتبال تکامل پیدا میکند، اهمیت این مهارت میتواند بیشتر افزایش پیدا کند. رایجتر شدن دفاع عمقی به رشد تئوری “مرگ شماره 10” کمک کرده است. یواخیم لوو، سرمربی سابق تیم ملی آلمان، تا جایی پیش رفت که گفت “شماره 10 واقعا دیگر وجود ندارد – مدتهاست که وجود نداشته است”.
با فضای کمتر در منطقه 14 (منطقهای که درست بیرون محوطه جریمه است)، تئوری لوو منطقی به نظر میرسد.
حتی اگر این منطقه کمتر مورد استفاده باشد، نیاز به مهارت ماهرانهای مانند دریافت توپ با پای عقب همچنان در هر منطقه دیگری ضروری خواهد ماند.
بتسی میگوید:” اتحادیه فوتبال سعی دارد دریافت توپ را بسیار مهم جلوه دهد. در روزهایی که انگلیس به اندازه حالا موفق نبود و به این اندازه شماره 10 پرورش نمیداد، این موضوع در راس تمامی مباحث بود.
تحقیقی صورت گرفت که نشان میداد درصد زیادی از گلها در منطقه 14 به ثمر میرسند. این یعنی بسیاری از تیمها توپ را در این محدوده دریافت میکردند. حالا شاید این حرکت از یک منطقه عقبتر آغاز شود- اگر بتوانید توپ را در آنجا دریافت کنید، شانس گلزنی خواهید داشت.
اتفاقی که در فاصله پنج یا 10 سال پس از آن تحقیق رخ داده این است که خطوط دفاعی منسجمتر شدهاند. آنها دسترسی به مناطق مرکزی را بستهاند و فاصلهها کمتر شده، بنابراین وقتی وارد این محدوده میشوید باید در این فضاهای کوچک شش متری عملکرد بهتری هم داشته باشید.”