آنالیز: آیا دریافت کننده پاس به اندازه پاسور اهمیت دارد؟
هفتیک- وقتی جسی دیویس درباره مهارت دریافت پاس فکر میکند به این نتیجه میرسد که ورزش بدون آن تا چه حد آسیبپذیر و فاجعهبار میشد.
او میگوید:: ما عادت داشتیم بلیتهای تیم بسکتبال ویسکانسین را بگیریم و آنها افتضاح بودند. آنها گارد راس بسیار خوبی داشتند- مشکل این بود که هم تیمیهای او اصلا نمیدانستند که قرار است پاسی ارسال شود و توپ به سرشان میخورد یا اتفاق دیگری برایش رخ میداد.”
دیویس این روزها سرپرستی گروه آنالیزی را برعهده دارد که در دانشگاه بلژیکی کِی یو لوون روی تحلیلهای پیشرفته فوتبالی کار میکنند اما مشکلی که در زمان تماشای دیدارهای بسکتبال نه چندان خوب دوران کالج به آن فکر میکرد را فراموش نکرده است:” آیا باید ارزشهای یک پاسور را صرفا چون هم تیمیاش افتضاح است و نمیتواند پاسی را دریافت کند، دستکم گرفت؟”
هواداران فوتبال علاقه زیادی به پاسورها دارند. ما آنها را به خاطر میدان دید خوب و تکنیکی که دارند، هوشمندی پاسی که روی خط پاسکاری نامرئی پیش میرود و ظرافت پاس موربی که درست جلوی پای هم تیمیای که با نهایت سرعت پیشروی کرده فرود میآید، ستایش میکنیم.
موضوعی که به اندازه کافی از آن حرف نمیزنیم مهارت سوی دیگر این حرکت است. بدون داشتن هم تیمیای که حرکت بدون توپ درست- جایگیری خوب، به دنبال خود کشیدن مدافعان با نفوذهای سردرگمکننده، قرار گرفتن در فضای محدود برای دریافت پاس در لحظه درست- و لمس توپ ماهرانه یا توانایی مهار توپ و قرار گرفتن در مسیر درست برای انجام کاری مفید با آن دارد، بهترین پاسورها در دنیا هم شاید چندان درخشان و ماهر به نظر نرسند.
اگر دوست داشته باشید میتوانید محققانی که همیشه در حال بررسی آماری هستند را مقصر بدانید. چون اکثر دادههای فوتبال تنها وقایع همراه با توپ مانند پاسها، شوتها و تکلها را ثبت میکنند و این نمیتواند به شما نشان دهد که هم تیمیها بدون توپ چه کار میکنند. نتیجه این است که ما هر نوع آماری را دریافت میکنیم که کار پاسورها را ارزیابی میکند اما تقریبا هیچ آمار عمومیای نیست که نشان دهد دریافت کنندگان پاس چه چیزی به این معادله اضافه میکنند.
یا شاید هم داریم؟ گلهای مورد انتظار، معروفترین آمار در آنالیز فوتبال، معمولا به عنوان آمار شوتزنی شناخته میشود. این از جهاتی درست است چون احتمال گل شدن در لحظه شوتزنی یک بازیکن را محاسبه میکند و اگر شوتی نزند پس گل مورد انتظاری هم ندارد.
اما گل مورد انتظار چیزی در این باره به ما نمیگوید که پس از این که توپ از پای بازیکن شوتزن جدا شد، چه اتفاقی رخ میدهد. این بیشتر ارزیابی توانایی شوتزن در دریافت توپ در موقعیتی خطرناک است- در بسیاری از موارد، دریافت پاس و زدن این شوت با یک لمس توپ انجام میشود.
تیم تحقیقاتی دیویس در کی یو لوون میخواست معیاری مشابه در این زمینه خلق کند که چطور دریافت کنندگان پاس به شانس گلزنی تیمشان کمک میکنند اما قصد داشت این آمار برای تمامی پاسها در طول بازی باشد، نه این که فقط به چند پاسی بپردازد که منجر به شوت شده است. برای انجام درست این کار، آنها باید کمی متفاوت از آنچه ما به آن عادت داریم به فوتبال فکر میکردند.
رایجترین آمار فوتبال صرفا تعداد دفعاتی که بازیکن کار مشخصی را انجام میدهد و تعداد دفعات موفقیتآمیز بودن این حرکات را محاسبه میکنند. آمارهای محاسباتی استفادههای خودشان را دارند اما به شما نمیگویند که ارزش این اقدامات واقعا چقدر است. همه میدانند که بعضی از پاسها محکمتر یا خطرناکتر از دیگر پاسها هستند و بازیکنان با لمس توپهای سه رقمی در هر 90 دقیقه یا نرخ پاس صحیحِ عالی شاید پاسهای کوتاه یا امنی را ارسال میکنند.
به جای اقدامات ادامهدار، فکر کردن درباره فوتبال از نظر احتمالات گلزنی بسیار جذابتر است. در هر ثانیه از بازی، در هر موقعیتی، هر دو تیم شانس گلزنی خیلی زود را دارند. حملهای که روی ضد حمله از خط دفاعی آغاز شده و ارسال پاس به مهاجمی که از فاصله 12 متری شوت میزند شاید در آن لحظه نهایی 50 درصد شانس تبدیل به گل داشته باشد. گل مورد انتظار این شوت این آمار را به ما میدهد.
آمارهای فوتبالی جدیدتر مانند تهدید مورد انتظار (xT) موارد قبلی در مالکیت توپ را بررسی میکند تا شانس گلزنی از هر نقطه زمین را ارزیابی کند. ارسال توپ بلند برای یک وینگر چند ثانیه پیش از شوتزنی مهاجم، شاید شانس گلزنی را از دو درصد به 12 درصد افزایش دهد. ما میتوانیم این ارزشِ رو به افزایش- افزایش 10 درصدی در احتمال گلزنی این تیم یا 0.1 گل مورد انتظار- را به بازیکنی که مسئول نزدیکتر کردن توپ به دروازه است، متعلق بدانیم.
اما کدام بازیکن مسئول یک پاس است؟ در ابتدا، معیار پیچیده تیم کی یو لوون به نام VAEP که به معیار تهدید مورد انتظار شبیه بود، بازیکن صاحب توپ را مسئول ارزش کامل هر حرکت شامل نتیجه آن میدانست. ارزش 0.1 گل مورد انتظار از آن توپ بلند به هافبکی تعلق میگیرد که این پاس را ارسال کرده و این وینگر که نفوذی با زمانبندی درست داشته و توپی دشوار را در حالی که مدافع حریف به او نزدیک بوده دریافت کرده هیچ امتیازی به خاطر کمک به تیمش دریافت نمیکند تا این که پاس بعدی را ارسال کند یا دریبلی بزند.
این سبک محاسبه دنبالهروی سبک معمول صحبت ما درباره پاسها به عنوان کاری که پاسور انجام میدهد است اما نمایانگر واقعیت نیست: هر پاس نیاز به دو بازیکن- یا بیشتر- دارد تا نتیجه دهد.
اندازهگیری مهارت دریافت پاس به اندازه مهارت ارسال پاس از نظر تئوری بسیار عالی به نظر میرسد. این کار کمک میکند که تحلیل دادهها به خوبی بتوانند نحوه کارکرد واقعی این ورزش را به تصویر درآورند. اما بخش دشوار، انتخاب روش شناختی که میتواند فلسفی شود، رسیدن به این نتیجه است که امتیازدهی برای ارزش یک پاس خصوصا با داده رویداد محدود چطور باید تقسیم شود.
یک تکنیک ساده دوبار محاسبه کردن است: پاسور خط حمله ما 0.1 از ارزش گل مورد انتظار را به خاطر ارزش پاسش میگیرد و وینگر دریافت کننده هم 0.1 را به خاطر ارزش دریافت توپش میگیرد. فوتبال آمریکایی هم از همین روش برای امتیازدهی به کوارتربک (بازیکن خط حمله) که توپ را میاندازد و بازیکنی که آن را میگیرد، استفاده میکند. نحوه کارکرد پاس گلهای مورد انتظار و گلهای مورد انتظار هم به همین شکل است، با امتیازدهی از احتمال کامل گل شدن یک شوت به پاسوری که توپ آخر را ارسال کرده و بازیکنی که پاس را دریافت کرده و شوت زده است. گاهی میبینید که تهدید مورد انتظار پاس و تهدید مورد انتظار دریافت پاس نیز به همین شکل دو برابری محاسبه میشود.
محققان کی یو لوون روشی متفاوت را امتحان کردند. آنها نسخه “اتمی” جایگزین VAEP را ساختند که ارزش یک پاس را بین پاسور و دریافت کننده تقسیم میکند. پاسور بنا به میزان تغییری که انتقال توپ از نقطه A به نقطه B در احتمال گلزنی یا دریافت گل تیمش ایجاد میکند، امتیاز میگیرد. هرچند این عدد شامل نتیجه پاس نیست. چه دفاع حریف توپ را قطع کند و چه یک هم تیمی آن را دریافت کند، ارزش پاس یکی میماند.
اگر این پاس به مقصد برسد، دریافت کننده باقی امتیاز را برای غلبه بر دفاع در نقطه B و مهار موفقیتآمیز توپ میگیرد. این امتیاز دریافت ممکن است بسته به نوع پاس و احتمال به مقصد رسیدن آن نزدیک به صفر یا حتی بیشتر از سهم پاسور باشد.
تقسیم امتیاز پاس به این شکل باعث میشود که پاسور برای انتقال توپ به مناطق نزدیکتر به دروازه پاداش بیشتری بگیرد اما در عین به دریافت کننده نیز برای تلاشی که در سوی دیگر این پاس انجام داده، پاداش میدهد. این معیار ارزش بالای آماری برای پاسور با استعدادی که میتواند پاس دقیق و هدفمندی را ارسال کند، قائل نیست اما اگر هم تیمی آنها نیز مانند بازیکنان بیعرضه تیم بسکتبال ویسکانسین باشد که نمیتوانند یک پاس را مهار کنند، باعث تنبیه آنها نمیشود.
اضافه کردن ارزش دریافت پاس به این معادله نحوه امتیازدهی VAEP به بازیکنان را تغییر میدهد. پیتر روبرختس، دانشجوی دکترا که روی VAEP کار میکند، در این باره اظهار داشت:” شما گاهی دو نوع متفاوت از مهاجمان را میبینید: مهاجمانی که در گلزنی خوب هستند و مهاجمانی که در دریافت توپ، حفظ مالکیت و سپس ارسال آن به بازیکنان دیگری که آن را به گل تبدیل میکنند خوب هستند.” نسخه اتمی به این نوع دوم مهاجمان که ارزش بیشتری با دریافت پاسهای خطرناک و بازیسازی اضافه میکنند، پاداش میدهد.
فکر کردن به پاسها از نظر احتمال تبدیل شدن به گل به جای تعداد و نرخ درستی آن در واقع تغییری تعیین کننده به سمت آمارهای فوتبالی بهتر است و فکر کردن به این که سهم دریافت کنندگان در این احتمالات تا چه حد است، بسیار مهم به نظر میرسد. اما اگر تمام چیزی که دارید، داده رویداد است که انواع اقدامات و مختصات زمین را به جای اتفاقی که بدون توپ رخ داده به شما نشان میدهد، بهترین کاری که میتوانید انجام دهید بررسی تجربیاتی مانند VAEP اتمی است.
برای پیشروی کردن به سمت اندازهگیری مهارت دریافت توپ فقط به معیارهای بهتر نیاز ندارید- به دادههای بهتر نیاز دارید.
دیویس با اشاره به داده بدون توپ که هر ثانیه چند بار محل هر بازیکن و توپ را به تصویر میکشد، گفت:” با داده ردیابی کامل میتوانید بعضی از این موارد (که تشکیلدهنده مهارت دریافت توپ است) را به دست آورید. آیا جاگیری خوبی دارید؟ آیا به سمتی حرکت میکنید که باعث میشود برای دریافت پاس در دسترس باشید؟”
شما حتی میتوانید کاری که دریافتکننده احتمالی در زمان نرسیدن این پاس به آنها انجام میدهد را ارزیابی کنید.
دیوید سامپتر، نویسنده کتاب “آمار فوتبال: ماجراجویی ریاضیاتی در بازی زیبا” و مجری مجموعه جذاب Friends of Tracking در یوتیوب، پروفسور ریاضیات است که در پیشرفتهتریم مرحله آنالیزهای فوتبال کار میکند. شرکت او به نام Twelve Football برنامه آماری برای هواداران و خط کاری برای باشگاههایی دارد که میخواهد بازیکنانی را با استفاده از معیارهای پیشرفته بدون توپ به خدمت بگیرند.
سامپتر مدعی شد که حداقل چهار روش برای اندازهگیری مهارت دریافت توپ با دادههای ردیابی وجود دارد:” اولین موضوع ارزش دریافت توپ در مکانی خاص است که به مهارت پاسور و دریافتکننده بستگی دارد.” این همان ایده ساده مانند تهدید مورد انتظار یا VEAP است- هر اقدامی تا چه اندازه احتمال گلزنی در بازی را تغییر میدهد؟ – اما دانستن این نکته که بازیکنان بدون توپ چه کار میکنند، باعث تخمین دقیقتر میشود.
سامپتر گفت:” دومین موضوع اندازه فضایی است که ایجاد کردهاید- این به دریافتکننده تعلق دارد.”
شرکت او چندین روش متفاوت برای امتیازدهی به مهاجمان بدون توپ به خاطر نحوه اداره فضا دارد. اگر بازیکنی نفوذی خطرناک انجام دهد که خط دفاعی مجبور به تغییر شرایط برای پوشش بیشتر شود، میتواند امتیاز پاسی که به این فضای ایجاد شده ارسال میشود را به او بدهید. سامپتر درباره این نوشته که روبرتو فیرمینو از لیورپول چقدر در این نفوذهای سردرگم کننده که فضا را برای محمد صلاح و سادیو مانه باز میکند تا به حریف ضربه بزنند، خوب است.
شما همچنین میتوانید امتیاز پاسی که هرگز ارسال نشده را هم به این بازیکن بدهید (چیزی که شرکت Twelve آن را “فضاسازی” مینامد) یا امتیاز پاسی که قرار بوده به این نفوذکننده برسد اما به مقصد نرسیده است (“نفوذ بالقوه”). سامپتر گفت:” این امتیازات بدون توپ تا حد زیادی به هم مربوط هستند چون این بازیکنان نفوذهای بسیاری از این دست انجام میدهند.”
به عبارت دیگر، برهم زدن مداوم سازماندهی خط دفاعی با حرکات بدون توپ میتواند به خط حمله کمک کند، چه پاس ارسالی به فرد نفوذکننده برسد یا نه. گری لینهکر زمانی گفت:” اگر من 15 یا 20 نفوذ به این شکل در یک بازی داشته باشم و توپ یک بار به من برسد و من به تنهایی در فاصله سه متری دروازه باشم، همه میگویند که او در زمان درست در مکان درست قرار داشته است. اما پاسخ این است که من همیشه در آن مکان بودم.”
اما نفوذهای فضاساز تنها راهی نیست که دریافت کنندگان پاس بتوانند به ارزش کارشان اضافه کنند. سامپتر گفت:” ما ارزش دریافت توپ تحت فشار را هم اندازهگیری میکنیم که تقریبا برعکس است.” معیارهای نفوذ بدون توپ شاید به برجسته کردن همان بازیکنان تمایل داشته باشند اما این معیار فشار در برگزیدن سبک متفاوتی از دریافت کنندگان که بین خطوط کار میکنند مناسب است. هر دو سبک حرکتی میتواند شانس گل یک تیم را افزایش دهد اما این کار را به شکلهای مختلفی انجام میدهد که به سود مجموعه مهارتهای متفاوتی است.
چهارمین سبک از ارزش دریافت پاس شاید صرفا روی ثابت ایستادن و وادار کردن خط دفاعی به واکنش نشان دادن به موقعیت شما باشد. شرکت Twelve معیاری قراردادی برای این سبک از ارزش جاگیری ندارد که اندازهگیری آن از نفوذهای فعال یا پاسهای دریافتی واقعی دشوارتر است اما این محدوده محتمل دیگری برای آنالیزهای بدون توپ است.
مهارت دریافت توپ از دیدگاهی وسیعتر- نه فقط ارزش توپهای دریافتی مانند VAEP، بلکه ارزش جاگیری و حرکت خوب- مرزهای جدیدی برای آنالیزهای فوتبالی هستند.
سامپتر گفت:” باشگاهها در این باره بسیار هیجانزده هستند. تهدید مورد انتظار که بیش از پیش در دسترس عموم قرار میگیرد از جذابیت کمتری برخوردار است و این از آن موضوعاتی است که ما سوالات بسیاری درباره آن دریافت میکنیم.”
اولین باشگاههایی که به این نقطه برسند که میتوانند با تشخیص بازیکنانی که از سوی سایر باشگاههایی که به آمارهای سادهتر یا روشهای سنتی فکر کردن درباره ارزش خلق موقعیت بازیکن تکیه دارند، نادیده گرفته شدهاند، از آنها پیشی بگیرند. سامپتر گفت:” این محدودهای رو به رشد است اما من ادعا نمیکنم که کاملا امتحان شده و مورد آزمایش قرار گرفته است. بازیکنان زیادی در دنیا نیستند که بر اساس مدلی شبیه به این به خدمت گرفته شده باشند.”
دورد به شما عزیزان
خسته نباشید
بسیار لذت بردم، از مطالبتان عالی ست چنین تفکراتی برای پویا شدن ورزش فوتبال در کشورمان با علم ودانش، از خداوند منان برای شما عزیزان ارزوی سلامتی و شادکامی خواستارم