آنالیز: بازیکنان هر پُست در چه سنی به اوج میرسند؟
هفتیک- میگویند که سن فقط یک عدد است اما این عدد در فوتبال اهمیت زیادی دارد.
مفهوم سنِّ اوج بازیکن- زمانی که آنها در بهترین شرایط و کیفیت هستند- مفهوم خیلی جدیدی نیست. اکثر هواداران متوجه میشوند که بازیکنان چه زمانی خام، در اوج و رو به افول هستند. با این حال قراردادن یک عدد در برابر این مفهوم کار خیلی آسانی نیست.
برای مثال، چطور متوجه میشوید که سنِّ اوج رسیده است؟ و آیا بازیکنان به اشکال مختلف پیشرفت نمیکنند، بعضی از آنها در اوایل فوتبال درخشان هستند و بعضی دیگر در اواخر دوران بازیشان شکوفا میشوند؟ آیا دوران اوج بازیکنان در پستهای مختلف در مقاطع متفاوتی است؟
همه این موارد کمی گیجکننده است اما اتلتیک در این مطلب به عمق علم سن بازیکنان ورود کرده و به نحوه اندازهگیری و مفهوم آنها میپردازد.
***
برای درک این که سن بازیکن چطور روی عملکرد تاثیر میگذارد، مهم است که اول درباره معیاری خوب در چارچوب عملکرد تصمیم بگیریم.
انجام این کار در سایر ورزشها- خصوصا بیسبال و بسکتبال- بسیار آسانتر است چون آنها معیارهای از بالا به پایین مشخص و بهتری دارند که میتواند مفهوم درستی از تاثیرگذاری یک بازیکن بر توانایی پیروزی تیمش را ارائه دهد. معیارهایی مثل تعداد پیروزی در نبردها در قیاس با بازیکن جانشین (Wins Above Replacement) در بیسبال یا میزان اثربخشی کلی و همکاری بازیکن در تیم در بسکتبال (Value Over Replacement Player) نواقص خودشان را دارند اما دنبال کردن توانایی بازیکنان توسط این معیارها در طول چند سال میتواند تاثیر سن روی عملکرد را نشان دهد.
کار در فوتبال به این آسانی و سرراستی نیست. برای آغاز باید به این نکته اشاره کنیم که بازیها روانتر و نقشها در زمین بسیار خاصتر و جزئیتر هستند و این موضوع حتی گاهی به جایی میرسد که بازیکنان در بعضی از پستها به هیچ وجه شبیه به بازیکنانی که به صورت سنتی در این پستها بازی میکردند نیستند. (بله، من دارم به تو نگاه میکنم ژوائو کانسلو).
به دلیل همین تغییرپذیری در هر پست، یک معیار مشخص برای شرح عملکرد هر نقش و پست در زمین با واحد یکسان وجود ندارد. گلها یا گلهای مورد انتظار در هر 90 دقیقه شاید آماری ایدهآل برای سنجش مهاجمان باشند اما این آماری ضعیف برای استفاده درباره، برای مثال، مدافعان میانی است.
معیارهای متفاوت باید در هر پست مدنظر قرار داده شود تا بتوان به درکی کلی از چگونگی تغییرات از نقطه نظر سبک شناختی رسید. برای مثال، اینجا میانگین جا گذاشتن حریف با دریبل توسط وینگرها در 90 دقیقه در سنین مختلف در لیگ برتر را میبینیم.
نکته قابل ملاحظه این است که وینگرها قدرت حرکات سریع و انفجاری را با بالا رفتن سن از دست داده و تمایل آنها برای عبور از سد مدافعان کاهش پیدا میکند. بازیکنان جوان و پر انرژی در سنین جوانی و اوایل دهه 20 سالگی تمایل دارند با دریبل زدن از بیشترین تعداد بازیکنان ممکن عبور کنند اما نقش آنها در اوایل دهه 30 سالگی بسیار تغییر کرده و قدرت کمتری در موقعیتهای تک به تک دارند.
اما معیارهایی مثل این نشانه خوبی از تاثیرگذاری کلی بازیکن نیست. این آمارها صرفا چشماندازی از میزان اقدام انجام شده توسط بازیکنان در زمین در سنی مشخص را به ما میدهند.
تهدیدهای مورد انتظار- و مدلهای مشابه که نشانگر چگونگی افزایش شانس گلزنی تیم با اقدامات بازیکن است- شاید جایگزین خوبی باشد، چرا که سنجش مشترکی از ارزش اضافه شده در تمامی پستها را انجام میدهد. هرچند متاسفانه این مدلهای ارزشگذاری بر اساس مالکیت توپ تنها به تواناییهای کار با توپ بازیکنان میپردازد و ابعاد دفاعی عملکرد آنها را به صورت کامل نادیده میگیرد.
پس یک معیار همه جانبه که سعی در بررسی ارزش واقعی بازیکن در زمین داشته باشد، نیست. چنین مدلی حداقل در دایره معلومات عمومی وجود ندارد و احتمالا تا سالها نیز وجود نخواهد داشت. نه، بهترین آمار برای استفاده در اینجا بسیار ساده و بر اساس دقایق بازی است.
دلایل زیادی برای این موضوع وجود دارد. برای آغاز باید بگوییم که بخشی از تاثیر بالا رفتن سن بر بازیکنان صرفا کاهش تواناییهای آنها نیست، بلکه این موضوع است که بدنهای آنها پایداری کمتر و کمتری پیدا میکند. این کلیشهای است اما بهترین توانایی یک بازیکن در دسترس بودن او است و این عامل مهمی در زمینه امتیازدهی به توانایی بازیکن در هر سنی است.
دوما، برخی نشانههای آشکار از کیفیت بازیکن در تعداد دقایق بازی آنها وجود دارند. سرمربیان با دلایل بسیار متفاوت ترکیب انتخاب میکنند- آمادگی، مصدومیت، محرومیت، بازیکن مورد علاقه، تاکتیکها- اما آنها در اکثر موارد میخواهند بهترین بازیکنانشان را به کار بگیرند تا در بازی پیروز شوند. بنابراین یک بازیکن صرفا با حضورش در زمین میتواند به ما نشان دهد که تا چه اندازه خوب است.
در نهایت، این چیزی است که در چند فصل اخیر لیگ برتر قابل دسترس است و برای محاسبه هر موضوع مرتبط با سنِّ دوران اوج و منحنیهای سنی، دادههای بسیاری مورد نیاز است. پس از نظر دقایق بازی، چه زمانی اینطور به نظر میرسد که بازیکنان در دوران اوج خود هستند؟ جدول زیر- الهام گرفته از کار مایکل کالی- به این سوال پاسخ میدهد.
دقایق بازی بازیکنان ثابت و تعویضی در دیدارهای لیگ برتر در یک دهه اخیر محاسبه شده و سن بازیکنان در اول آگوست هر فصل نیز ذکر شده است. بازیکنان در یکی از هفت گروه منطقهای متفاوت بسته به محل حضورشان در زمین در بازیها قرار گرفتهاند.
جدول زیر تمامی سنها بین 18 تا 38 سال را در بردارد و بر اساس پست تقسیم شدهاند. رنگ هر قسمت به معنای سهم دقایق کلی بازی شده برای هر سن در طول 10 فصل گذشته لیگ برتر است.
بخش مربوط به هر سنی که قرمزتر باشد به این معناست که سهم کلی دقایق بازی شده برای آن سن در پست آنها بیشتر بوده است.
دروازهبانها مسنترین گروه در بین تمامی پستها هستند که دیرهنگامترین سنِّ دوران اوج را دارند و بسیاری از بازیکنان در اوایل دهه 30 سالگی نیز عملکرد خوبی را به نمایش میگذارند؛ همانطور که با رنگهای روشنتر نمایش داده شده است. این پستی است که موقعیتهای کمتری در آن به بازیکنان جوان داده میشود و به نظر میرسد که تجربه بر دروازهبانان جوانتر و آمادهتر اولویت دارد.
دوران اوج مدافعان میانی نیز نسبتا دیرهنگام و حدود 27 سالگی است و بسیاری از بازیکنان در اواخر دهه 20 و اوایل دهه 30 دقایق بازی بیشتری دارند. مانند دروازهبانها، ذات این پست نیز به طور نسبی از نظر فیزیکی، دشواری چندانی در زمینه نیاز به داشتن سرعت بالا یا پوشش فواصل زیاد ندارد. با این حال، توانایی بازیکن در بازیخوانی به مرور زمان بهبود پیدا میکند و گاهی همین موضوع باعث جبران سرعت از دست رفته در سالهای پایانی حضور بازیکن در میدان میشود.
از سوی دیگر، دوران اوج مدافعان کناری در سنین بسیار پایینتر است و اکثر دقایق بازی شده در این پست در سن 25 سالگی است. موضوع جالب درباره مدافعان کناری این است که چطور ذات این نقش که با افزایش مداوم مسئولیت همراه است، بر منحی سن در این پست تاثیر گذاشته است. در حال حاضر این توقع از مدافعان کناری وجود دارد که بسیار بیشتر طول زمین را طی کنند. آنها همچنین باید از نظر تکنیکی با استعداد باشند و سطح بالاتری از درک تاکتیکی داشته باشند. به همین دلیل، آنها احتمالا یکی از ورزیدهترین بازیکنان در زمین هستند که نشان میدهد چرا دقایق کمتری از بازی در سالهای پایانی دهه 20 سالگی به آنها اختصاص پیدا میکند.
داستان مشابهی در میانه زمین جریان دارد؛ پست دیگری که نیازمند پوشش دادن بخش زیادی از زمین با سرعتهای متفاوت است. رایجترین سن برای یک بازیکن در این پست حدود 25 سالگی است و ثبات بازیِ بخش زیادی از بازیکنان بین سنین 24 تا 30 به نظر میرسد.
همانطور که پیش از این در مثال جا گذاشتن حریف با دریبل نشان داده شد، وینگرها و مهاجمان کناری زودتر به دوران اوج میرسند و حدود 26 سالگی سنی است که بیشترین استفاده را از قدرتشان دارند. پس منطقی است که اکثر دقایق حضور آنها در میدان در اوایل دهه 20 سالگی رقم میخورد و زمانی که وارد دهه 30 سالگی میشوند، از بازی کنار گذاشته شده یا مجبور به تغییر پست برای ادامه حضورشان در زمین میشوند.
هافبکهای هجومی میانی- یا بازیکنان شماره 10 در ادبیات غیرتخصصی- پست بازی چندان رایجی در زمین نیست؛ چرا که این روزها تیمهای کمتری با تک بازیساز بازی میکنند. سن دوران اوج این بازیکنان 26 سالگی است اما این آمار در پست آنها چندان دقیق نیست و میتواند متغیر باشد.
با توجه به کمیاب بودن نسبی این بازیکنان در فوتبال مدرن، ممکن است خطایی در آمار وجود داشته باشد چون تنها 1098 بازیکن در یک دهه گذشته در این پست به میدان رفتهاند و تنها 55 نفر رکورد بازی 1000 دقیقه یا بیشتر را به ثبت رساندند. به لطف همین موضوع، جهش زودهنگامی در حوالی 22 سالگی در دادهها دیده میشود و راس بارکلی، کریستین اریکسن، اسکار و دله آلی بازیکنانی هستند که در این سن حضور چشمگیری در لیگ برتر داشتند.
در نهایت به مهاجمان میرسیم که به نظر میآید مشخصترین الگوی بالا رفتن سن در بین تمامی پستها را دارند. آنها در اوایل دهه 20 سالگی شروع به درخشش کرده و حوالی 27 سالگی به دوران اوج میرسند و تنها بازیکنانی خاص میتوانند پس از اوایل دهه 30 سالگی نیز جایگاهشان در زمین را حفظ کنند. احساس آنها از بازی نیز مانند مدافعان میانی در طول زمان افزایش پیدا میکند اما این بازیکنان با توجه به محدودیتهای فیزیکی در اواخر دهه 20 و اوایل دهه 30 سالگی محدودیت بیشتری دارند.
در نظر گرفتن تمامی این موارد به این معناست که میتوان محدودهای نسبی برای هر پست در نظر گرفت. این محدوده با در نظر گرفتن سال اوج و اضافه کردن و کم کردن یک سال از هر طرف محاسبه شده است. برای دروازهبانان، هر بازیکنی که بین 27 تا 29 سال داشته باشد در دوران اوج به حساب میآید. برای مدافعان کناری و هافبکهای میانی، این عدد به 24 تا 26 سال میرسد.
با این دادهها میتوان پروفایل تیمیِ مشخصی را ساخت که محدوده سنی دوران اوج مناسبتری را نشان دهد. این پروفایل مربوط به آرسنال است که بسیاری از بازیکنانش در سراسر زمین هنوز به سن دوران اوج نرسیدهاند.
انتخاب آرسنال برای این محاسبه انتخاب درستی است چون با در نظر گرفتن تمامی بازیکنان این تیم که در این فصل 400 دقیقه یا بیشتر در لیگ به میدان رفتهاند، آرسنال به طور میانگین 1.6 سال تا رسیدن به سن دوران اوج فاصله دارد که پایینترین میانگین در بین تمامی تیمهای حاضر در لیگ و دو برابر میانگین 0.9 سال استون ویلا به حساب میآید. واتفورد در سوی دیگر این محاسبه قرار دارد که به طور میانگین سه سال از دوران اوج بازیکنان اصلیاش گذشته و احتمالا استفاده از بن فاستر، دروازهبان کهنهکار 38 ساله، تاثیر بسزایی در پایین کشیدن این میانگین داشته است.
عالی بود ولی پست هافبک میانی اکثر تیما بازیکنان بالای 27 میزارن ودر مورد مهاجم نوک هم آنچنان نپرداخته به هر حال همین آنالیز نزدیک و درسته